نام پژوهشگر: بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
شیما یاری بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد وجودی بر میزان استرس افراد مبتلا به دیابت انجام پذیرفت. پژوهش حاضر کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه از میان زنان مراجعه کننده به کلینیک دیابت پارسیان مشهد (در محدوده سنی 30 تا 50 سال، دارای مدرک دیپلم و متاهل) تعداد 22 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند، 12 نفر در گروه کنترل و 12 نفر در گروه آزمایش به طور تصادفی گمارده شدند که این تعداد بعد از ریزش به 10 نفر در هر گروه کاهش یافت. این افراد در ابتدا با آزمون dass جهت اندازه گیری میزان استرس، مورد آزمون قرار گرفته بودند و از میان افرادی که نمره استرس آنها (15 به بالا) بود برای شرکت در این آزمون انتخاب شده بودند. سپس در گروه آزمایش، مداخله گروه درمانی مبتنی بر اصالت وجود به مدت 12 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) اجرا شد. بعد از اتمام این دوره درمان به منظور سنجش میزان تغییر متغیر وابسته (میزان استرس)، مجددا آزمون dass به عنوان پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد. نتایج تحلیل های آماری آزمون t به تایید فرضیه (با معناداری 0005/ 0< p) انجامید. بدین ترتیب گروه درمانی با رویکرد اصالت وجود در گروه آزمایش به طور معناداری موجب کاهش استرس در مقایسه با افرادی که درمان رایج را دریافت کرده اند (گروه کنترل) می شود.
سمیرا سهرابی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف اصلی بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرح واره بر کاهش فشارروانی (استرس) در بیماران قلبی-عروقی انجام پذیرفت. مطالعات انجام شده در طی دو دهه ی اخیر، شواهد محکمی مبنی بر ارتباط بین استرس، بیماری قلبی- عروقی و مرگ و میر ارائه کرده اند. در پژوهش حاضر که پژوهشی کاربردی و از نوع شبه آزمایشی (طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل) می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه، بیماران کرونر قلبی که به بیمارستان رضوی مشهد مراجعه کرده بودند انتخاب شدند و از آنها آزمون dass با ضریب پایایی80% گرفته شد. آزمودنی هایی که در بخش فشارروانی (استرس) پرسشنامه dass تشخیص فشارروانی بالاتر از حد طبیعی(کسب نمره بالاتر از 15) دریافت کرده بودند به صورت کاملا تصادفی در گروههای آزمایشی و گواه قرار گرفتند. هر گروه شامل 9 آزمودنی زن متاهل می شد که دارای تحصیلات دیپلم و بیماری کرونر قلبی بودند. بیماران به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای گروه آزمایش، مداخله ( گروه درمانی متمرکز بر طرح واره های شناختی) صورت گرفت. بعد از اتمام دوره 11 جلسه ای درمان در گروه آزمایش، به منظور مقایسه و بررسی تغییر در متغیر وابسته یعنی فشارروانی (استرس) مجدداً آزمون dass اجرا شد. نتایج تحلیل آماری آزمون t به تایید فرضیه اصلی (با ارزش معناداری 000/0 و اطمینان 99% ) انجامید. بدین ترتیب بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که گروه درمانی متمرکز بر طرحواره های شناختی بطور معناداری موجب کاهش فشارروانی (استرس) در بیماران کرونر قلبی می گردد.
تکتم کاظمینی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbcgt) با گروه درمانی شناختی-رفتاری (cbgt) بر کاهش خشم و پرخاشگری رانندگی بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از رانندگان تاکسی شهر مشهد بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان به شیوه تصادفی به سه گروه، تقسیم شدند. گروه اول درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند؛ گروه دوم درمان شناختی-رفتاری را دریافت کردند؛ و گروه سوم مداخله ای دریافت نکرد. هر سه گروه در سه مرحله زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. ابزارهای سنجش در این پژوهش عبارت بودند از مقیاس خشم رانندگی (das)، پرسشنامه ابراز خشم در رانندگی (dax). داده ها با استفاده از نرم افزار spss 16 و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که (الف) گروه mbct در مقایسه با گروه cbt به کاهش بیشتر خشم رانندگی و پرخاشگری رانندگی انجامید؛ (ب) در مقایسه با گروه کنترل، mbct به بهبود خشم رانندگی و پرخاشگری رانندگی کمک کرد؛ (ج) در مقایسه با گروه کنترل، خشم رانندگی در گروه cbt بهبود یافت. این یافته ها از لحاظ نظری و اهمیت آن ها در مداخلات بالینی به بحث گذاشته شده اند.
سارا هجری رشتخوار محمدرضا آقامحمدیان شعرباف
هدف این پژوهش بررسی مقایسه اثر بخشی گروه درمانی به شیوه تحلیل رفتار متقابل وگروه درمانی با رویکرد شناختی-رفتاری بر کاهش پرخاشگری نوجوانان ساکن شهر مشهد بود.طرح پژوهش از نوع آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری است. جامعه آماری دراین پزوهش شامل دانش آموزان نوجوان دختر دبیرستانی ناحیه یک شهر مشهد می باشد که در سال تحصیلی 89-88 مشغول به تحصیل بودند، بدین منظور 30 آزمودنی با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدندوبه صورت تصادفی در سه گروه10 نفره(دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل)گمارش شدند. برای گروه های آزمایشی 8 جلسه 2 ساعته درمان به شیوه تحلیل رفتار متقابل و درمان شناختی-رفتاری انجام گرفت؛ گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. قبل از شروع جلسات،پس از پایان جلسات و پس از گذشت 30 روز از آن پرسشنامه پرخاشگری اجرا گردید.با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس با مقادیر مکرر اثر تعاملی گروه ها در زمان های مداخله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) معنادار بود و آزمون تعقیبی شفه نشان داد که بین اثربخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل و شناختی-رفتاری تفاوت معناداری یافت نشد ولی بین میزان اثربخشی این دو گروه آزمایشی با گروه کنترل تفاوت معناداری وجود داشت.
حسن گرجیان مهلبانی سید علی کیمیایی
هدف از این مطالعه تعیین اثر بخشی زوج درمانی متمرکز بر هیجان در کاهش افسردگی ناشی از مشکلات ارتباطی بود. در این مطالعه از روش پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور 10 زوجی که به کلینیک خانواده دمانی فراشناخت مراجعه کرده بودند از طریق نمونه گیری در دسترس و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. زوجین گروه آزمایش 12 جلسه زوج درمانی متمرکز بر هیجان دریافت کردند در حالیکه زوجین گروه کنترل هیچ نوع درمانی را دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری این پژوهش شامل پرسشنامه bdi-ii و پرسشنامه cpq بود. در این مطالعه ابتدا از مصاحبه و پرسشنامه های cpq و bdi-ii برای غربالگری استفاده شد تا بدینوسیله زوجینی که دارای مشکلات ارتباطی هستند تشخیص داده شود. سپس پرسشنامه bdi-ii در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. یافته ها نشان داد که زوج درمانی متمرکز بر هیجان نشانگان افسردگی را در زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بطور معناداری کاهش می دهد (p<0.001). نتایج تحقیق از این فرضیه حمایت کرد که زوج درمانی متمرکز بر هیجان در درمان افسردگی زوجین موثر است. و نتایج این تحقیق می تواند به مشاوران خانواده و متخصصان بالینی کمک کند.
زهرا اعتمادی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
رضایتمندی ، بستر موفقیت و کامیابی است . هیچ انسان موفقی نیست که از هنر رضایت از زندگی بر خوردار نباشد. همچنین همبستگی مثبتی میان عزت نفس سالم و بسیاری از ویژگیهای دیگری که روی موفقیت و خوشبختی تاثیر دارد، وجود دارد . علوم مختلف برای شناسایی عوامل موثر بر رضایت از زندگی، عزت نفس و بهبود آن تلاش کرده اند ، اما دیدگاههای گذشته و اخیر آنها در این باره ،عمدتا بر درمان مسائل و رهایی انسانها از بیماریها ی روانی و کاهش عوامل آسیب زا بوده است ( هیوبنر ، 2001) و به شاخص های مثبت سلامتی توجه کمتری نموده اند . روانشناسانی همچون یونگ (1875-1961 )آلپورت (1897 -1967 ) راجرز (1902 -1987 )و مزلو (1908 -1970 )را می توان از افراد شاخص در این زمینه به شمار آورد که هدفشان برای مفاهیم مثبت سلامت روان و کشف استعدادهای عظیم و تحقق بخشیدن به توانایی های عالی و یافتن معنای ژرف تری در زندگی انسان بوده است . آنها سطح مطلوب کمال و شکوفایی شخصیت را فراسوی ( بهنجاری ) می دانستندکه در آن ، فرد احساس نومیدی ، بیهودگی ،بی معنایی وپوچی را در زندگی ندارد. این پژوهش نیز به دنبال روش درمانی بود که علاوه بر درمان انسانها و رهایی آنها از بیماری بر رشد و تعالی نیز توجه داشته باشد .همچنین با توجه به اهمیتی که عزت نفس و رضایت از زندگی در تمامی جهات زندگی ، به خصوص در رشد و تکامل انسان دارد، در این پژوهش فرض بر این شد ، درمان شناختی – انسانگرایانه که به رشد و تعالی انسان توجه دارد و به وسیله آموزش مهارت هایی مراجع را توانمند می کند ، می تواند اثربخشی معناداری بر افزایش عزت نفس و رضایت از زندگی داشته باشد. پژوهش حاضر جزء پژوهش های کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی است. طرح این پژوهش، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به کلینیک روانشناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی که دارای عزت نفس پایین و عدم رضایت از زندگی بودند. همچنین د امنه سنی زنان متاهل 20-40 سال بود. روش نمونه گیری نمونه گیری در دسترس بود. پس از مشخص شدن افراد نمونه و جایگزینی تصادفی در گروه گواه و گروه آزمایش جلسات گروهی با فراوانی 8 جلسه که به صورت هفتگی و مدت زمان 90 دقیقه ، برگزارگردید. بلافاصله پس از اتمام جلسه هشتم پس آزمون اجراشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس عزت نفس آیزنگ و رضایت از زندگی دینر و همکارانش بود . برای آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرو آزمون t همبسته بعنوان آزمون تکمیلی، استفاده شد. نتایج نشان داد عزت نفس گروه آزمایش از جلسه پیش آزمون تا جلسه پیگیری، افزایش معنادار(000/0= p) داشته است. همچنین میزان رضایت از زندگی از جلسه پیش آزمون تا جلسه پیگیری افزایش معنادار(001/0 = p ) داشته است. این نتایج توسط پژوهش های دیگر مبنی بر آموزش مهارت های ارتباطی و ذهنی و رشد وتعالی خود ، حمایت می شود .
راضیه خزایی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
نیاز به عزت نفس یا احترام به خودیکی از نیازهای اساسی روانشناختی و از مهمترین مولفه های سلامت روانی در انسان می باشد. باشد که در صورت ارضای بهنجار منجر به پیامدهای مثبت و کارامدی همچون احساس ارزشمندی،توانایی و حس شایستگی در زندگی خواهد شد.درغیر این صورت موجب حالاتی از قبیل احساس حقارت،بی ارزشی می شود که خوداین احساسات منجر به ناراحتی های روانی مانند اضطراب و افسردگی خواهد شد .مبنای عزت نفس خود پنداره افراد است. خود پنداره دارای چندین بعد است :1)ابعاد جسمانی 2)اجتماعی 3)شخصی ودر نهایت بعد معنوی واعتقاد به خود. یکی ازعوامل بسیارمهم در شکل گیری خودپنداره مثبت ویژگیهای جسمانی افرادمی باشد. خیلی ازبیماران پوستی دارای مسائل روانشناختی ناشی ازضایعات پوستی هستند. به ویژه درافرادباعزت نفس پائین ناراحتی های پوستی منجربه اختلال درشکل گیری خودپنداره فرد می شود از آن جا که معنایی که فردبرای رخدادهاقرارمی دهد تجربه اوازواقعیات راشکل می دهد. لذاباتغییرمعنای این تجربه رنج آورمی توان آن رابه گونه ی دیگری تجربه کرد .به شکلی که فرد حتی ازاین رنجی که می برد لذت ببرد.یکی ازرویکردهایی که مبتنی برمعنای زندگی ومعنای رنج می باشد معنادرمانی است . از سوی دیگر افرادی که دارای خودپنداره ضعیف هستند به ویژه افراد دارای ضایعات پوستی در مورد شرایط کنونی خود ،شکل ظاهری،میزان تاثیر بدشکلی ظاهری آنها روی ارزیابی و قضاوت دیگران و سطح توانمندی های خود دارای خطاهای شناختی بسیاری می باشند.بنابراین این فرض وجود دارد که ممکن است با استفاده ازگروه درمانی شناختی افراد علاوه بر بهره مندی از مزایای گروه در بازسازی شناختهای خود نیز موفق باشند.بنابراین در پژوهش حاضر از دو شیوه معنادرمانی و شناخت درمانی گروهی استفاده شد.وبه منظور افزایش دقت نتایج گروه کنترل نیز مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش زنان بیماردارای ضایعه پوستی سطح شهر مشهد درنظر گرفته شدند.. ونمونه گیری به صورت دردسترس و از میان بیماران زن که به کلینیک بیمارستان قائم و بخش پوست بیمارستان امام رضا(ع) و بخش لیزر و نوردرمانی بیمارستان امام رضا(ع) مراجعه کردند انجام شد. تعداد اعضا در گروه شناخت درمانی10نفر، معنا درمانی12نفر و کنترل10نفر در نظر گرفته شد.درجلسه اول از افراد خواسته شد پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت راتکمیل کنند و سپس جلسات به صورت هفته ای دوبار اجرا شد.در جلسه پایانی نیز از افراد خواسته شدمجدد پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت را تکمیل کنند.پس گذشت یک ماه به منظور بررسی پایداری اثر جلسات شرکت کنندگان تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند..در این مطالعه شیوه معنادرمانی گروهی و شناخت درمانی گروهی روی بیماران پوستی اجرا شد.در شیوه معنادرمانی سعی محقق براین بود که افراد در کنار اینکه درمورد رنجها و دشواری های بیماری خود بحث می کنند معانی تازه ای در زندگی خود بیابند.از سوی دیگر در شیوه شناخت درمانی سعی بر این بود که الگوهای غلط شناختی و طرحواره های مخربی که در ذهن افراد شکل گرفته بود با استفاده از الگوهای صحیح شناختی جایگزین شوند.درنهایت نتایج آزمونها نشان داد که شناخت درمانی و معنادرمانی گروهی باعث افزایش معنادار عزت نفس زنان دارای ضایعات پوستی می شود.اما در این پژوهش بین نتایج دو گروه معنادرمانی و شناخت درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد.
صفیه اخلاقی امیری بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی زوج درمانی گروهی مبتنی بر خودنظم بخشی بر افزایش صمیمیت زناشویی بود. این پژوهش با بهره گیری از مبانی تئوری خودنظم بخشی، به منظور ارتقاء صمیمیت بین زوج ها طراحی شده است. محتوای اساسی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی این است که خود زوج ها (نه درمان گر)، تغییرات طولانی مدتی را در رابطه شان ایجاد کنند. جامعه ی آماری این پژوهش عبارت بود از زوج های مراجعه کننده به منظور دریافت خدمات مشاوره و روان درمانی در حوزه ی مسائل زناشویی به کلینیک روان شناسی دانشگاه فردسی در زمستان 1388 و بهار 1389. نمونه شامل 8 زوج بود که در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شده و گروه آزمایش، 5 جلسه گروهی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی را دریافت نمودند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد زوج درمانی گروهی مبتنی بر خودنظم بخشی موجب افزایش معنادار صمیمیت دریافتی (فرضیه ی اصلی)، صمیمیت عاطفی، جنسی، عقلانی و تفریحی در مقایسه با گروه کنترل شده، اما بر صمیمیت انتظاری تأثیری نداشت (فرضیه ی فرعی الف). همچنین مشخص شد که جنسیت آزمودنی ها تأثیری بر میزان اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی نداشت (فرضیه ی فرعی ب). به علاوه این شیوه ی درمانی موجب کاهش معنادار فاصله ی بین صمیمت دریافتی و صمیمیت انتظاری گروه آزمایش، در مقایسه با گروه درمان شد (فرضیه ی فرعی ج). نتیجه گیری نهایی این است که زوج درمانی گروهی مبتنی بر خودنظم بخشی می تواند شیوه ای موثر در ارتقاءصمیمیت زناشویی بوده و درمان گران و مشاوران در حوزه ی زوج درمانی می توانند با به کارگیری فراصلاحیت های خودنظم بخشی به درمانی کوتاه مدت و موثر دست یابند. در
هاجر طیبی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه درمانی یکپارچه توحیدی با درمان شناختی رفتاری بر کاهش فشار روانی، افسردگی و فشار مراقبت از بیمارمی باشد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری است. جامعه آماری این پژوهش همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه مشهد بودند که با روش نمونه گیری دردسترس 24 آزمودنی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (در هر گروه 8 نفر) گمارده شدند. دوگروه آزمایش، در10جلسه به مدت 2ساعت، گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری را دریافت کردند درحالیکه گروه کنترل، درمانی دریافت نکردند. تمامی آزمودنی ها در شرایط یکسان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یکماهه با استفاده از مقیاس فشار مراقبت از بیمار و پرسشنامه dass-21 مورد سنجش قرار گرفتند. یافته های این پژوهش با استفاده از نرم افزار spss و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهد گروه درمانی یکپارچه توحیدی در کاهش فشار روانی اثربخشی معناداری داشته است اما در کاهش افسردگی و فشار مراقبت از بیمار اثربخشی معناداری مشاهده نشد. یافته ها همچنین نشان داد گروه درمانی شناختی رفتاری در کاهش فشارروانی و افسردگی اثربخشی معناداری داشت اما در کاهش فشار مراقبت از بیمار اثربخشی معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان می دهد بین دو گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری در کاهش فشار روانی، افسردگی و فشار مراقبت از بیمار همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه تفاوت معناداری وجود ندارد. کلیدواژه ها: گروه درمانی یکپارچه توحیدی، گروه درمانی شناختی رفتاری، فشار روانی، افسردگی، فشارمراقبت از بیمار، همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه.
مریم رضایی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی با گروه درمانی شناختی-رفتاری (cbgt) بر افزایش جرات ورزی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه این پژوهش شامل 45 دانش آموز دختر شهر بیرجند بود که در سال تحصیلی 89-88 به تحصیل اشتغال داشتند. این افراد با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب شده و بر اساس پرسشنامه جرات ورزی کاتلر و گیورا کم جرات تشخیص داده شده بودند. شرکت کنندگان به شیوه تصادفی به سه گروه، تقسیم شدند. گروه اول درمان شناختی-رفتاری را دریافت کردند؛ گروه دوم واقعیت درمانی را دریافت کردند؛ و گروه سوم مداخله ای دریافت نکردند. هر سه گروه در سه مرحله زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. ابزارهای سنجش در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه جرات ورزی کاتلر و گیورا. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 16 و با روشهای آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که (الف) بین اثربخشی درمانهای شناختی رفتاری و واقعیت درمانی در افزابش جرات ودرزی دختران تفاوت معنا داری وجود ندارد؛ (ب) در مقایسه با گروه کنترل، گروه شناختی رفتاری به افزایش جرات ورزی دختران کمک کرد؛ (ج) در مقایسه با گروه کنترل، جرات ورزی در گروه واقعیت درمانی بهبود یافت. این یافته ها از لحاظ نظری و اهمیت آنها در مداخلات بالینی به بحث گذاشته شده اند.
حکمته سعادت بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان شادکامی دختران دانش آموز شهر مشهد و اثر مثبت درمانی بر شادکامی ایشان در دو مرحله به اجراء درآمد. در مرحله اول از هر یک از این دو منطقه برخوردار و کمتر برخوردار شهر مشهد یک ناحیه و از هر ناحیه سه دبیرستان دخترانه و از هر مدرسه و در هر پایه یک کلاس ( سه کلاس در هر مدرسه و کلا 18 کلاس از 6 مدرسه)، جمعاً 590نفر انتخاب شدند و میزان شادکامی و پنج مولفه آن در گروه مورد بررسی بر اساس پرسشنامه شادکامی آکسفورد (ohi-29) تعیین شد. در مرحله دوم 36 دانش آموز دختر پایه سوم دبیرستان که نمره شادکامی آن ها بر اساس پرسشنامه آکسفورد بین 40-20 بود، در سه گروه 12 نفره مداخله، مداخله نما و بدون مداخله جای داده شدند. مداخله شامل 8 جلسه دو ساعته مثبت درمانی طی 8 هفته بود. مداخله نما شامل جلسه گفتگوی آزاد گروهی بود اما تعداد جلسات و مدت دوره مشابه مداخله بود. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت سنجش اثر بخشی پیش آزمون – پس آزمون اجرا گشته و برای تحلیل داده ها از آزمون های تی یک گروهی، ویلکاکسون، آنوا و توکی استفاده شد. نتایج میانگین و انحراف معیار نمره شادکامی دانش آموزان نوجوان دبیرستانی مشهد 55/42 و 12/13 بود. مثبت درمانی باعث افزایش معنادار نمره شادکامی ( 000/0 = p، 53/18 = f ) و 4 مولفه رضایت از زندگی ( 038/0 = p، 3.61 = f )، عزت نفس ( 000/0 = p، 73/9 = f )، کارآمدی ( 000/0 = p، 23/12= f ) و سلامتی ( 000/0 = p، 75/14 = f ) در مقایسه با دو گروه شاهد شد. مثبت درمانی تنها روی نمره مولفه خلق مثبت تأثیر معنادار نداشت. مداخله نما تنها روی مولفه رضایت از زندگی اثر معنادار داشته که البته از مثبت درمانی به میزان معناداری کمتر بود. براساس نتایج این پژوهش ، مثبت درمانی گروهی در سطح دبیرستان های دخترانه قابل اجراء است و باعث افزایش شادکامی نوجوانان دختر می شود. از این رو انجام تحقیقات آتی برای تعیین اثر دراز مدت آن و اثر آن در موفقیت تحصیلی و شغلی و کیفیت زندگی پیشنهاد می شود.
امیرحسین کاهانی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر ارتقا سطح سلامت روانی خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بستری در بیمارستان روانپزشکی ابن سینا انجام شد. روش: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی با گروه کنترل و گمارش تصادفی بود. در این پژوهش، شش نفر بعنوان گروه آزمایشی و نه نفر بعنوان گروه کنترل شرکت داشتند. کلیه شرکت کنندگان که اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی را تشکیل می دادند پرسشنامه های فشار روانی مراقب، افسردگی بک، اضطراب بک، کیفیت زندگی و چگونگی روابط پیرس را تکمیل نمودند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه در جلسات مداخلات آموزشی روانی گروهی شرکت داشتند، ولی گروه کنترل در این مدت هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. همچنین به منظور تحلیل داده ها از آزمون مقایسه میانگین های مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده های پژوهش حاضر نشان دهنده کاهش معناداری در میانگین نمره های افسردگی، اضطراب و فشار مراقب در گروه آزمایشی بود. نتایج همچنین نشان داد که افزایش معناداری در میانگین نمره های کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی گروه آزمایش بوجود آمده، ولی در مورد میانگین نمره های تعارض و عمق روابط در دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مداخلات آموزشی روانی گروهی می تواند شدت فشار مراقب، اضطراب و افسردگی را کاهش داده و کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی را بهبود بخشد اما در مورد عمق روابط و تعارض چندان تأثیری ندارد.
الهام تهامی حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
پژوهش حاضر به منظور بررسی تتاثیر آموزش مهارتهای مقابله ای بر کاهش استرس، اضطراب و افسردگی زنان سرپرست خانواده انجام شده است. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. گروه نمونه این پژوهش متشکل از 40 زن سرپرست خانواده است که بر اساس نمره پرسشنامه dass و راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن انتخاب شدند. از این افراد به طور تصادفی 20 نفر در گروه کنترل و 20 نفر در گروه آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه 2 ساعته در طول 2 ماه، مورد آموزش مهارتهای مقابله ای قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از روش t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای مقابله ای موجب بهبود سلامت روان زنان سرپرست خانوار می گردد، به این معنا که در زمینه استرس، اضطراب و افسردگس بعد از این آموزشها تفاوت معناداری بین دو گروه حاصل آمد.
فاطمه اکبری کریزی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
کمرویی یکی از جدی ترین مسائل کودکان و نوجوانان می باشد که می تواند به ایجاد مشکلات در زمینه های مختلف منجر گردد. به همین منظور این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی تلفیق گروه درمانی رفتاری -عقلانی -عاطفی و آموزش مهارتهای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش اطلاعات از طریق مقیاس کمرویی و مقیاس سنجش مهارتهای اجتماعی ماتسون و پرسشنامه باورهای غیر منطقی در دانش آموزان دختر دبیرستان جمع آوری شد . 150 نفر ازآزمودنی ها پرسشنامه ها را کامل کردند و افرادی که در آزمون کمرویی نمره بالاتر از 50 دریافت کردند در چهار گروه جایگزین شدند. 12 نفر گروه کنترل، 11 نفر گروه آزمایش با رویکرد تلفیقی، 10 نفر گروه آزمایش با رویکردرفتاری عقلانی هیجانی و 13نفر گروه آزمایش با رویکرد آموزش مهارتهای اجتماعی بودند. گروههای آزمایش به مدت 8 جلسه دو ساعته مورد درمان قرار گرفتند. نتایج تحلیلهای آماری نشان داد که در مقایسه ای که بین گروه کنترل و گروه تلفیقی به عمل آمد تفاوت معنی داری بین دخترانی که درمان تلفیقی دریافت کرده بودند و کسانی که هیچ نوع درمانی دریافت ننموده بودند، مشاهده شد . در تحلیل نتایج آزمونها به این نتیجه میرسیم که رابطه معنی داری بین مهارتهای اجتماعی، باورهای غیرمنطقی و کمرویی مشاهده می شود و از روی نمرات مهارتهای اجتماعی و باورهای غیرمنطقی میتوان نمرات کمرویی را پیش بینی کرد . نتایج گروه آموزش مهارتها و گروه رفتاردرمانی- عقلانی- هیجانی نیز از گروه کنترل بهتر بود و بهبود معنی داری را نشان داد و تلفیق این دو گروه هم باعث بهبود نمرات آزمودنیها در پس آزمون و پیگیری شد ولی بین این سه گروه آزمایش تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
راحله نژادسلیمانی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
موضوع پژوهش حاضر مقایسه میزان اثربخشی واقعیت درمانی گروهی با گروه درمانی شناختی-رفتاری بر افزایش جرات ورزی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه این پژوهش شامل 45 دانش آموز دختر شهر سرخس بود که در سال تحصیلی 91-90 به تحصیل اشتغال داشتند. این افراد با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و بر اساس پرسشنامه جرات ورزی کاتلر و گیورا کم جرات تشخیص داده شده بودند. شرکت کنندگان به شیوه تصادفی به سه گروه، تقسیم شدند. گروه اول درمان شناختی-رفتاری را دریافت کردند؛ گروه دوم واقعیت درمانی را دریافت کردند؛ و گروه سوم مداخله ای دریافت نکردند. هر سه گروه در سه مرحله زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. ابزارهای سنجش در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه جرات ورزی کاتلر و گیورا. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 16 و با روشهای آماری تحلیل واریانس یک راهه وتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در فرض اول با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه به بررسی معنادار بودن تفاوت گروهها در پس آزمون پرداخته شد. نتایج این آزمون گویای این بود که میان نمرات 3 گروه در پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد لذا در گام بعدی از آزمون تعقیبی شفه بهره گرفتیم تا تمام مقایسه های ممکن میان گروهها را انجام داده باشیم. باتوجه به نتایج بدست آمده از این آزمون سطح اطمینان 0.235بیانگر این مطلب است که تفاوت مشاهده شده میان گروه شناختی-رفتاری و واقعیت درمانی در پس آزمون معنادار نمی باشد وباوجود اینکه نمره جرات ورزی گروه واقعیت درمانی حدود 8 نمره بیشتر از گروه شناختی رفتاری در پس آزمون افزایش داشته ولی به لحاظ آماری معنادار نیست و فرض محقق مبنی بر وجود تفاوت در اثربخشی این دوروش مورد تایید واقع نشد. بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که در تغییر رفتار غیر جراتمندانه در جریان 7 جلسه مشاوره گروهی، تاکید بر هویت موفق و انتخاب رفتار درست به اندازه تاکید بر جنبه های شناختی ، در افزایش رفتارهای جراتمندانه موثر است.بر همین اساس واقعیت درمانی به اندازه گروه درمانی شناختی-رفتاری در افزایش جرات ورزی دانش آموزان کم جرات موثر است. ودر کنار تغییر باورهای غیر منطقی و جایگزینی باورهای کار آمد و سالم به جای باورهای غیر منطقی، مناسبترین درمان،تغییر رفتار از طریق انتخاب اعمال مفیدو سازنده است.به طور کلی رویکرد شناختی رفتاری می خواهد از طریق تغییر عقیده و فکر جرات ورزی افراد را بالا ببرد و رویکرد واقعیت درمانی از طریق افزایش قدرت انتخاب و رفتار مبتنی بر واقعیت می خواهد جرات ورزی را افزایش دهد. در فرض دوم بنا به نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مشخص می شود که گروه درمانی شناختی رفتاری بر جرات ورزی دختران دبیرستانی تاثیر مثبت معنی داری دارد.و فرضیه محقق مبنی براثربخشی این روش مورد تایید واقع شد.به عبارت دیگر در اثر گروه درمانی شناختی رفتاری از جلسه پیش آزمون تا پس آزمون نمره جرات ورزی آزمودنی های گروه شناختی رفتاری نسبت به گروه کنترل افزایش بیشتری نشان داده است که این افزایش طی دوره پیگیری نیز حفظ شده است. بنابراین به نظر می رسد درمان کارامد درمانی است که هدف آن تغییر شناختهای ناکارامد به کمک مداخله های شناختی باشد. از این رو گروه درمانی شناختی رفتاری به دلیل تغییر و بازسازی فلسفه فکری و اصلاح تحریفهای شناختی می تواند به طور اساسی بر افزایش جرات ورزی نوجوانان تاثیر مثبت بگذارد. و از آنجایی که در درمان شناختی رفتاری جنبه های شناختی که رفتار جراتمندانه را بازداری می کنند اصلاح می شوند،این شیوه یکی از مناسبترین شیوه های جرات آموزی به حساب می آید. در فرض سوم بنا به نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مشخص می شود که واقعیت درمانی گروهی بر جرات ورزی دختران دبیرستانی تاثیر مثبت معنی داری داردو فرضیه محقق مبنی براثربخشی این روش مورد تایید واقع شد.در واقع بین دو گروه واقعیت درمانی و کنترل در میزان افزایش جرات ورزی از جلسه پیش آزمون تا مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد. در نهایت مشخص می شود که با عملی کردن مفاهیم و اصول واقعیت درمانی از قبیل ایجاد و پذیرش مسئولیت انتخاب رفتار درست،قبول واقعیات زندگی،ارضای نیازهای اساسی و دستیابی به هویت توفیق می شود جرات ورزی نوجوانان را افزایش داد،زیرا باعث می شود فردگذشته را رها کند و برای اینجا واین لحظه اش برنامه ریزی کندو با پرداختن به خودش، عزت نفس و جسارت بیشتری پیدا کند. در یک جمع بندی کلی می توان گفت از آنجاییکه بر اساس پژوهشهای بعمل آمده رفتار جرات ورزانه رفتاری چند محتوایی است، می توان با کمک طرحهای درمانگری مختلف نسبت به افزایش این مهارت در افراد اقدام کرد. بنابراین ارائه خدمات روانشناختی در زمینه آموزش جرات ورزی به دختران دبیرستانی امری ضروری ومهم می باشد لذا آموزشهایی از این دست به بهبود وضعیت روحی وروانی گروه مورد مطالعه و تغییر نگرش ها و تفکرات اشتباه وبهبود الگوهای رفتاری ناکارامد کمک می کند.
زهره شفیعی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
چکیده هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل و واقعیت درمانی گروهی بر کاهش بحران هویت و کاهش تعارضات والدین- نوجوان در دانش آموزان دختر شهرستان نیشابور می باشد. طرح پژوهشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل است. بدین منظور تعداد30 نفر از دانش آموزانی که در پاسخگویی به پرسشنامه هویت شخصی و تعارض والد- نوجوان بیشترین نمره را کردند به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب و با جایگزینی تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. دوگروه آزمایش، 10جلسه به مدت یک ساعت و نیم، گروه درمانی ta و واقعیت درمانی را دریافت کردند؛ درحالیکه گروه کنترل، درمانی دریافت نکردند. پس از پایان درمان مجددا سه گروه پرسشنامه هویت شخصی و تعارض با والدین را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 16 و با روشهای آماری تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل و واقعیت درمانی، هردو منجر به کاهش بحران هویت و تعارض والدین- نوجوان می شود(p<0/05) ولی تأثیر واقعیت درمانی بر کاهش بحران هویت بیشتراز ta است. و نیز تأثیر گروه taبر کاهش تعارضات والدین- نوجوان، افزایش استدلال، کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی بیشتر از واقعیت درمانی است.
میترا مهدی زاده بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر کیفیت زندگی و مسئولیت پذیری زنان متاهل شهر مشهد بوده است. روش پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه زنان مراجعه کننده به مرکز بهداشت منطقه یازده شهرداری مشهد بودند که پنج سال اول زندگی مشترک را طی می کردند. از بین داوطلبین شرکت در گروه درمانی، 24 نفر در مرحله پیش آزمون، براساس مصاحبه ارزیابی انتخاب شدند. سپس براساس گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون، پرسشنامه کیفیت زندگی و مسئولیت پذیری را تکمیل نمودند. هشت جلسه هفتگی 90 دقیقه ای واقعیت درمانی گروهی برای گروه آزمایش برگزار شده ودر پایان، هر دو گروه آزمایش و کنترل پرسشنامه های یاد شده را مجددا تکمیل نمودند. داده های جمع آوری شده با تحلیل کوواریانس (ancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که در اثر واقعیت درمانی گروهی، کیفیت زندگی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بطور معنا داری افزایش یافت(05/0p<) . همچنین نتایج بیانگر اینست که مسئولیت پذیری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بطور معناداری افزایش یافت(05/0p<).
محمد رضا زنگنه بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه تحلیل ارتباط متقابل بر سبک های دلبستگی دانش آموزان پسر دوره دبیرستان شهر مشهد بود. این پژوهش به شیوه نیمه تجربی با طرح تحقیقی آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه اجرا گردید. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دبیرستان منطقه خواجه ربیع ناحیه تبادکان مشهد در سال تحصیلی 91-1390 می باشد. به منظور اجرای طرح پژوهشی، ابتدا از میان دبیرستان های منطقه خواجه ربیع ناحیه آموزش و پرورش تبادکان شهر مشهد، یک دبیرستان به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس از میان مقاطع اول تا سوم پس از ارائه فراخوان 45 دانش آموز ثبت نام کردند که از میان این دانش آموزان به صورت تصادفی در گروه آزمایش15 نفر و در گواه 15 نفر قرار گرفتند. پس از انجام نمونه گیری، یک جلسه پیش آزمون برای گروه آزمایشی تشکیل گردید که در طی آن ازدانش آموزان خواسته شد تا به پرسشنامه «سبک های دلبستگی کولینز و رید» پاسخ دهند. به موازات این جلسه پرسشنامه مذکور توسط اعضای گروه گواه نیز تکمیل گردید. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت نه جلسه تحت مشاوره به شیوه تحلیل ارتباط متقابل قرار گرفتند و درپایان دوره از دانش آموزان هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. در بررسی فرضیه کلی(تاثیر گذاری مداخله بر سبک های دلبستگی) نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که مداخله انجام شده بر متغیر ترکیبی سبک های دلبستگی موثر بوده است(69/0=r2، 69/0=اثر لامبدای ویلکز؛ 0001/0=p، 19/26=f). در بررسی دقیق تر اثربخشی مداخله بر ابعاد دلبستگی نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که: آموزش به شیوه تحلیل ارتباط متقابل بر دلبستگی ایمن و ناایمن اضطرابی دانش آموزان اثر گذار بوده است. در سبک دلبستگی ایمن پس از کنترل اثر پیش آزمون، مداخله انجام شده 28 درصد بر میزان پیش بینی تغییرات در نمره پس آزمون افزوده است(p=005/0). که این تغییرات منجر شد خطای برآورد مدل پیش بینی نمرات پس آزمون 17/2 واحد کاهش یابد. و در سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی بعد از کنترل اثرپیش آزمون، مداخله 20 درصد میزان پیش بینی تغییرات در نمره پس آزمون را افزایش داده است. تغییرات در این فرضیه نیز خطای برآورد مدل پیش بینی نمرات پس آزمون را 27/2 واحد کاهش داد. اما بر دلبستگی ناایمن اجتنابی مداخله انجام شده تأثیر معناداری نداشته است(03/0=r2؛ 41/0=p).
سمیرا هدایت بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
رضایت زناشویی از جمله مولفه های مهم در روابط زوجین است که عدم وجود آن اثرات منفی را بر زوجین و خانواده می گذارد. دیدگاه های مختلفی به بررسی این مولفه پرداخته اند. در این میان درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی (irt) و درمان راه حل-محور (sft) دو درمانی هستند که با دیدگاه های مختلف به این مقوله پرداخته اند. از این رو، پژوهش حاضر برآن شده است به مقایسه اثربخشی این دو درمان بر افزایش میزان رضایت زناشویی زنان متأهل بپردازد. این تحقیق از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل است. به این منظور تعداد 27 زن متأهل که جهت بهبود روابط زناشویی به مراکز مشاوره شهر مشهد مراجعه نمودند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. و از این تعداد، 18 نفر در دو گروه آزمایش و 9 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ است که در مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط آزمودنی ها تکمیل گردید. افراد گروه های آزمایش در 8 جلسه درمان یک ساعت و نیمه شرکت کردند. برای بررسی داده ها از تحلیل کوواریانس و آزمون t استفاده شد. نتایج نشان می دهد بین هر دو گروه درمانی و گروه کنترل از نظر اثربخشی درمان تفاوت معناداری وجود دارد. یافته ها بیانگر آن است که هر دو گروه درمانی باعث افزایش رضایت زناشویی می شود. اما از نظر اثربخشی هر دوگروه آزمایشی با هم تفاوت معناداری نداشتند.
آزاده محولاتی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
شواهد بسیاری در این زمینه وجود دارد که همسران در جامعه ی معاصر، مشکلات شدید و فراگیری را هنگام برقراری و حفظ روابط عاشقانه و صمیمانه تجربه می کنند. بنابراین، هدف تحقیق حاضر این بوده است تا اثربخشی رویکرد وجودی به شیوه (فردی، گروهی و توام) را بر رضایت زناشویی زنان متاهل بررسی نموده و میزان اثربخشی این سه شیوه را نیز با یکدیگر مقایسه نماید. در این مطالعه به منظور بررسی مقایسه اثربخشی درمان به سه شیوه انفرادی، گروهی و توام با رویکرد وجودی از مطالعه تک آزمودنیb–a با گروه کنترل، که از لحاظ هدف کاربردی است، استفاده شده است. برای بررسی اثربخشی درمان انفرادی و توام و گروهی درمطالعه تک آزمودنی با رویکرد وجودی از طرح تک آزمودنیb–a با گروه کنترل و برای اثربخشی درمان گروهی با رویکرد وجودی از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است، که در مقوله طرح های شبه آزمایشی و از لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری آن شامل زنان متأهل ناحیه 9شهرداری شهر مشهد، با انگیزه افزایش رضایت زناشویی خود، در سال92 بوده اند. از آن میان22 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، که 4نفر از آنها برای مطالعه تک آزمودنی و 20 نفر نیز برای مطالعه گروهی انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی، در مطالعه تک آزمودنی، یک نفر در گروه درمان انفرادی، گروهی، توام و کنترل قرار گرفته، و در مطالعه گروهی10 نفر درگروه آزمایش و 10نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه جمعیت شناختی و سوال برای مطالعه تک موردی بود. تجزیه و تحلیل در مطالعه تک آزمودنی با استفاده از ترسیم نمودار و معناداری بالینی و در مطالعه گروهی، با روش های آماری آزمون های ناپارامتری ویلکاکسون و یومان ویتنی انجام شد. مقایسه و اثر بخشی سه شیوه درمان در مولفه های رضایت زناشویی نشان داد که هر سه شیوه درمان اثربخشی بیشتری در مولفه های رضایت زناشویی نسبت به گروه کنترل دارند. درضمن اثربخشی سه شیوه نیز با یکدیگر تفاوت داشته است. طوریکه، اثربخشی در مولفه رضایت در درمان وجودی به شیوه توام و گروهی بیشترین و در گروه تک آزمودنی درمان وجودی به شیوه انفرادی کمترین بوده است. بعلاوه، اثربخشی در مولفه ارتباط در درمان وجودی به شیوه توام بیشترین و در گروه تک آزمودنی درمان به شیوه گروهی کمترین بوده است. همچنین، اثربخشی در مولفه حل تعارض در درمان وجودی به شیوه توام بیشترین و در گروه تک آزمودنی درمان وجودی به شیوه انفرادی کمترین بوده است. در نهایت، اثربخشی در مولفه تحریف آرمانی به ترتیب در درمان وجودی به شیوه انفرادی بیشترین و در گروه تک آزمودنی درمان به شیوه گروهی کمترین بوده است. بعلاوه، هر سه شیوه درمانی در افزایش رضایت زناشویی موثر بوده اند، اگرچه درمان وجودی به شیوه توام موثرتر از درمان وجودی به شیوه گروهی و شیوه انفرادی، و درمان وجودی به شیوه گروهی موثرتر از درمان وجودی به شیوه انفرادی بوده است. با توجه به یافته های تحقیقی پیشنهاد می شود که درمانگران در افزایش رضایت زناشویی زنان از درمان وجودی، به خصوص درمان وجودی به شیوه توام برای اثربخشی بیشتر استفاده کنند.
محیا برناه حسین حسن آبادی
چکیده امروزه شیوع ناسازگاری های زناشویی عامل مهمی درسلامت جسمی و روانی زوجین و فرزندانشان شناخته شده است و متخصصین سلامت روان را برآن داشته است که توجه بیشتری به حیطه زوج درمانی داشته باشند. در این پژوهش به مقایسه ی اثربخشی رویکرد هیجان – مدار و واقعیت درمانی بررضایت مندی زناشویی، هوش هیجانی وسلامت روان زوجین پرداخته شد. دوازده زوج در این مطالعه شرکت کردند و به صورت تصادفی در سه گروه هیجان – مدار، واقعیت درمانی و کنترل گماشته شدند. سه مقیاس رضایت مندی زناشویی انریچ، هوش هیجانی شاته و سلامت عمومی در دو مقطع پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفتند. افراد گروه هیجان- مدار در نه جلسه ی نود دقیقه ای و افراد گروه واقعیت درمانی در هشت جلسه ی 90 دقیقه ای شرکت کردند و چهار زوج دیگر(گروه کنترل) هیچ درمانی را دریافت نکردند. نتایج نشان داد که، هر دو رویکرد هیجان – مدار و واقعیت درمانی به طور یکسان رضایت مندی زناشویی را بهبود بخشیده اند. در مورد هوش هیجانی نیز بین گروه هیجان- مدار و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت و بین گروه واقعیت-درمانی و کنترل نیز تفاوت معناداری مشاهده شد اما بین دوگروه هیجان – مدار و واقعیت درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد. در زمینه سلامت روان بین گروه هیجان- مدار و کنترل تفاوت معناداری بود و بین دو گروه واقعیت درمانی و کنترل نیزتفاوت معناداری وجود داشت اما بین دوگروه هیجان – مدار و واقعیت-درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد.
پریسا غفوریان نوروزی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی دو گروه درمانی با رویکرد وجودی و رویکرد معنوی بر اعتماد، عزت نفس و اضطراب زنان مطلقه انجام شده است. مواد و روش ها: تعداد 45 نفر از زنان مطلقه ی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های مددکاری(آریا و بهار) شهر مشهد با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس پس از غربالگری انتخاب و به روش گمارش تصادفی در سه گروه به عنوان گروه آزمایش اول (گروه درمانی وجودی)، گروه آزمایشی دوم (گروه درمانی معنوی) و گروه کنترل قرار گرفتند. قبل از آغاز گروه تمامی اعضاء به سه پرسشنامه 16 عاملی کتل، عزت نفس کوپراسمیت و اضطراب اشپیلبرگر جهت سنجش میزان اعتماد، عزت نفس و اضطراب پاسخ دادند و سپس اعضای گروه های آزمایشی هر یک در 12 جلسه ی 2 ساعته مداخله ی درمانی (2بار در هفته) شرکت کردند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یکراهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: گروه درمانی وجودی نسبت به گروه درمانی معنوی در افزایش اعتماد (49/18 = f ، 04/18 = f و 01/0 > p)، افزایش عزت نفس (48/20 = f ، 25/17 = f و 01/0 > p) و کاهش اضطراب(29/21 = f ، 61/19 = f و 01/0 > p)در زنان مطلقه به طور معنادار بیشتر اثربخش بود. (01/0 >p). نتیجه گیری: گروه درمانی وجودی و معنوی بر افزایش اعتماد و عزت نفس و کاهش اضطراب در زنان مطلقه اثربخش می باشند،اما اثربخشی گروه درمانی وجودی نسبت به گروه درمانی معنوی به طور معنادار بیشتر است. واژگان کلیدی: اثر بخشی - گروه درمانی وجودی – گروه درمانی معنوی – اعتماد – عزت نفس – اضطراب
عبدالغفور احراری رودی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش باهدف بررسی مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی وتحلیل متقابل برافسردگی مادران دارای کودکان کم توان ذهنی انجام شدپژوهش کاربردی وازنوع شبه آزمایشی است.روش نمونه گیری تصادفی ازمیان مادران کودکان کم توان ذهنی شهرمشهددرمحدوده سنی 30 تا 55 سال دارای مدرک حداقل دیپلم ومتاهل حجم نمونه 36 نفرکه به سه گروه 12 نفری به صورت تصادفی گمارده شدنددوگروه آزمایشی ویک گروه کنترل. ازگروه ها پیش ازمون تست افسردگی بک گرفته شد. سپس دوگروه آزمایش،مداخله گروه درمانی مبتنی براصالت وجودوتحلیل رفتار متقابل به مدت 12جلسه (هرجلسه90دقیقه)اجراشد.سپس پس آزمون درهرسه گروه به منظورسنجش میزان تغیر متغیر وابسته(افسردگی) اجرا شد.نتایج تحلیل های آماری کواریانس یک راهه(یک متغیره) به تاییدفرضیه اثربخشی گروه درمانی وجودی انجامید.نتیجه اینکه گروه درمانی وجودی دریک گروه آزمایشی به طورمعناداری موجب کاهش افسردگی این مادران نسبت به دوگروه دیگر(گروه تعاملی وکنترل) می شود.
زهرا صفدری حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
هدف پژوهش:پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی و قصه درمانی برکاهش اضطراب کودکان سرطانی است. روش:جامعه تحقیق راکودکان سرطانی(7-13سال) بیمارستان دکتر شیخ مشهدتشکیل می دادند. تعداد نمونه، در بخش اول مطالعه 60 نفر بودندکه با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف(در دسترس) انتخاب شدند و برای بخش دوم مطالعه 45 کودک دارای اضطراب که والدینشان رضایت شرکت در جلسات بازی و قصه درمانی را داشتند با گمارش تصادفی دردو گروه آزمایش(دو گروه آزمایش شامل یک گروه قصه درمانی ویک گروه بازی درمانی) و یک گروه کنترل قرار گرفتند، که به دلیل ریزش به نه نفر در هر گروه رسیدند. برای گروه های آزمایش8 جلسه بازی و قصه درمانی انجام شد.روش تحقیق در این پژوهش شبه آزمایشی بود. نتایج: تفاوت معنی داری بین میزان اضطراب آزمودنی های گروه های آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در هر دو روش در مراحل پس آزمون و پیش آزمون مشاهده شد و اضطراب آزمودنی های گروههای آزمایش کاهش چشمگیری را نشان داد. نتیجه گیری کودکانی که برنامه های درمانی را دریافت می کنند، پس از درمان کاهش معناداری در اضطراب نشان می دهند و این درمان ها با توجه به جذابیت آن ها برای کودکان توصیه می شود.
محمد mohammad بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی وجودی (از طریق تاکید بر احساس تنهایی و اضطراب وجودی ناشی از آن)، بر بهبود نشانگان ضربه ی عشق و سایر مشکلات همراه ( استرس، اضطراب، افسردگی، نشخوار ذهنی و ناامیدی) انجام شده است. در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش شامل دانشجویان مذکر و مجرد دانشگاه فردوسی مشهد بوده اند، که از میان آنان به شیوه ی نمونه گیری هدفمند 24 آزمودنی انتخاب و سپس به شیوه ی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از شش پرسشنامه ی که عبارتند از پرسشنامه ی ضربه ی عشق ، مقیاس احساس تنهایی ucal، پرسشنامه ی داس 21، آزمون اضطراب وجودی لارنس گود، مقیاس پاسخ های نشخواری، مقیاس امید اشنایدر استفاده شده است. نتایج نشان داد که میزان نشانگان ضربه ی عشق و سایر مشکلات همراه، همچون استرس، اضطراب، افسردگی، نشخوار ذهنی به صورت معناداری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش یافته و میزان امید به صورت معناداری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. با توجه به این یافته ها می توان گفت گروه درمانی وجودی می تواند باعث کاهش معنادار نشانگان ضربه ی عشق و سایر مشکلات همراه، همچون استرس، اضطراب، افسردگی، نشخوار ذهنی و افزایش معنادار میزان امید در دانشجویان گردد.
هدی نداف شرق بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف اصلی مقایسه اثربخشی دو شیوه ی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد اصالت وجود و رویکرد شناختی- رفتاری بر بهبود کیفیت روابط بین فردی انجام پذیرفت. پژوهش حاضر کاربردی و از نوع شبه آزمایشی می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه از میان زنان متأهل مراجعه کننده به کلینیک دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی تعداد 20 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. از این افراد ابتدا آزمون qri(کیفیت روابط بین فردی) گرفته شد. سپس 10 نفر در گروه وجودی و 10 نفر در گروه شناختی- رفتاری به طور تصادفی گمارده شدند که این تعداد بعد از ریزش به 8 نفر در هر گروه کاهش یافت. بعد از اتمام دوره 8 جلسه ای درمان در گروه ، به منظور سنجش میزان تغییر در متغیر وابسته (کیفیت روابط بین فردی) مجدداً آزمون اجرا شد. نتایج تحلیل آماری آزمون t وابسته نشان می دهد که گروه درمانی وجودی تأثیر معناداری بر افزایش حمایت اجتماعی(با سطح معناداری 0/023)وافزایش عمق روابط(با سطح معناداری 0/003) دارد اما تأثیر معناداری بر کاهش تعارض ندارد . همچنین گروه درمانی شناختی رفتاری تأثیر معناداری بر افزایش حمایت اجتماعی(با سطح معناداری 0/02)، کاهش تعارض(با سطح معناداری0/001) و افزایش عمق روابط(با سطح معناداری 0/002) دارد. از سویی دیگر گروه درمانی وجودی در مقایسه با گروه درمانی شناختی- رفتاری درافزایش حمایت اجتماعی، کاهش تعارض و افزایش عمق روابط اثربخشی بیشتری ندارد. بدین ترتیب بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که هر دو روش گروه درمانی وجودی و گروه درمانی شناختی- رفتاری با توجه به تأکید بر روی مسائل مختلف با یکدیگر برابر می باشند.
مهدی هاتفی فارمد حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
چکیده بررسی مشکلات و روابط بین فردی و تلاش در جهت کاهش یا از بین بردن آنها در پیشگیری از ابتلا افراد به اختلالات شخصیتی از اهمیت زیادی برخوردار است. پژوهش حاضر به بررسی تاثیر درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت در کاهش مشکلات بین فردی در بین دانشجویان پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر 20 نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بوده که به کلینیک این دانشکده مراجعه کرده بودند و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و تحت درمان قرار گرفتند. روش تحقیق در این پژوهش شبه آزمایشی می باشد و از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس و نرم افزار 18 spss استفاده شده است. نتایج بدست آمده حاکی از اثر بخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت بر کاهش مشکلات بین فردی دانشجویان می باشد. همچنین درمان istdp در خرده مقیاس های مردم آمیزی ، قاطعیت، پرخاشگری ، وابستگی ، صمیمیت و حمایت گری موثر بوده است. نتایج نشان می دهد درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت در کاهش مشکلات بین فردی موثر می باشد. کلید واژه:روان پویشی ،فشرده ، رواندرمانی، مشکلات بین فردی، دانشجویان
ریحانه مواسات بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
چکیده : مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای اثربخشی واقعیت درمانی و درمان وجودی به شیوه موردی بر اضطراب،افسردگی و عزت نفس جوانان مبتلا به صرع مراجعه کننده به کلینیک مغز و اعصاب بیمارستان رضوی مشهد صورت گرفت . روش: پس از غربالگری بر اساس ملاک های حذف و شمول پژوهش ،4 نفر از بیماران مبتلا به صرع با محدوده سنی 35-20 سال انتخاب شدند و بوسیله پرسشنامه های اضطراب بک،افسردگی بک و عزت نفس کوپر اسمیت مورد سنجش قرار گرفتند.پس از آن به مدت 10 جلسه به آن ها دو به دو واقعیت درمانی و درمان وجودی ارائه گردید. در پایان دوباره آزمون ها برای افراد نمونه اجرا گردید. یافته ها: پس از گردآوری داده ها و تجزیه و تحلیل آن ها به صورت توصیفی (مطابق با طرح های تک موردی) و براساس شاخص بهبودی مشاهده شد اگرچه هردو درمان در کاهش اضطراب و افسردگی جوانان مبتلا به صرع تاثیر معناداری داشتند ولی درمان وجودی نسبت به واقعیت درمانی موثرتر بوده است ؛ به گونه ای که شاخص بهبودی برای متغیرهای اضطراب و افسردگی در درمان وجودی به ترتیب 46.5 و 74 درصد، و در واقعیت درمانی 45.5 و 56.5 درصد بوده است.این در حالی است که در حیطه عزت نفس ،واقعیت درمانی با شاخص بهبودی 27.5 درصد موثرتر از درمان وجودی بوده است. بحث و نتیجه گیری: اگرچه تاکنون در درمان مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به یک بیماری طبی پژوهشهای اندکی صورت گرفته است ؛ ولی با توجه به پژوهشهای انجام شده و پژوهش حاضر، می توان چنین نتیجه گرفت که درمان وجودی و واقعیت درمانی در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به صرع کاربرد دارد. با این وجود به علت مغایرت نتیجه پژوهش حاضر با پژوهشهایی که در گذشته در حیطه بررسی اثربخشی این دو رویکرد در افزایش عزت نفس بیماران مختلف صورت گرفته است؛هنوز نمی توان نظر قطعی درخصوص اثربخشی بیشتر واقعیت درمانی یا درمان وجودی در افزایش عزت نفس افراد مبتلا به یک بیماری طبی داد. در این خصوص انجام پژوهش های بیشتر جهت رد یا تایید اثربخشی این دو رویکرد توصیه می گردد.
الهه عابدینی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی بر افزایش امید، کاهش افسردگی و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به ام.اس بود. این پژوهش کاربردی و از نوع شبه آزمایشی و طرح گروه گواه نامعادل می باشد که دسته بندی شرکت کنندگان در آن به گروه های آزمایش و گواه تصادفی نبوده و هر دو گروه دارای پیش آزمون و پس آزمون هستند.ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه افسردگی بک (ویرایش دوم)، مقیاس امید اشنایدر و مقیاس کیفیت زندگی مخصوص بیماران ام.اس بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون برای جمع آوری داده ها بر روی دو گروه آزمودنی ها اجرا گردید. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های درنظر گرفته شده از بین جامعه آماری شامل زنان مبتلا به ام.اس که عضو انجمن حمایت از بیماران ام.اس شهر زاهدان بودند، تعداد 24 بیمار انتخاب شده و به دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 12 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه ی دو ساعته که به صورت هفتگی برگزار می شد، تحت گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی قرار گرفتند، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی به طور معناداری موجب افزایش امید، کاهش افسردگی و بهبود بعد روانی کیفیت زندگی در زنان مبتلا به ام.اس در مقایسه با گروه گواه شده (001/0 >p)، ولی در بهبود بعد جسمانی کیفیت زندگی اثربخشی معناداری نداشته است. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی در افزایش امید، کاهش افسردگی و بهبود بعد روانی کیفیت زندگی زنان مبتلا به ام.اس موثر است.
نفیسه قربان پور قلعه شیر حسین حسن آبادی
هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر گروه درمانی معنوی-مذهبی بر کیفیت زندگی و تاب آوری بیماران روانپریش بوده است.مطالعه حاضر یک بررسی شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل است. 16نفر از افراد خانواده های بیماران روانپریش را بصورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی (8 نفر) و کنترل (8 نفر) جایگزین شدند. پیش از مداخله درمانی هر دو گروه با پرسش نامه های کیفیت زندگی و تاب آوری مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایشی در ده جلسه گروه درمانی معنوی- مذهبی شرکت نمودند و گروه گواه مورد پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که گروه درمانی معنوی ـ مذهبی به طور معنی داری )05/0(p< در افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری با حذف اثر پیش آزمون موثر بوده است.
محسن ناظمی حمیدرضا آقا محمدیان شعرباف
چکیده: نوجوانی یک دوره بحرانی در زندگی است. الگوهای رفتاری مهم که می¬توانند بر سراسر زندگی فرد تأثیر بگذارند در این دوران شکل می¬گیرند. بنابراین این پژوهش با هدف پیش بینی رفتار پرخطر نوجوانان براساس سبک های دلبستگی، هویت و هیجان خواهی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه پژوهش شامل 180 نفر از نوجوانان مراجعه کننده به کانونهای اصلاح تربیت و پایگاه بهداشت شهر مشهد است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای به دست آوردن داده ها از پرسشنامه هیجان خواهی(assi )، پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور،پرسشنامه¬ی سبک¬های هویت و مقیاس خطر پذیری نوجوانان ایرانی (iars) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین هیجان خواهی و بروز رفتار های پر خطر در نوجوانان ارتباط مستقیم معناداری، بین متغیرهای سبک دلبستگی ایمن و بروز رفتار های مخاطره¬آمیز ارتباط معکوس و معناداری، بین متغیرهای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و بروز رفتارهای مخاطره¬آمیز ارتباط مستقیم معناداری، بین متغیرهای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و بروز رفتار های مخاطره¬آمیز ارتباط مستقیم معناداری، بین متغیرهای سبک اطلاعاتی و بروز رفتار های مخاطره¬آمیز ارتباط معکوس معناداری، بین متغیرهای سبک هنجاری و بروز رفتار های مخاطره¬آمیز ارتباط مستقیم معناداری و بین متغیرهای سبک سردرگم ـ اجتنابی و بروز رفتار های مخاطره¬آمیز ارتباط مستقیم و معناداری وجود دارد .
سالومه سپهری حسین حسن آبادی
مقدمه: مطالعات و تجارب بالینی نشان داده اند که در جامعه معاصر، زوج ها مشکلات شدید و فراگیری را هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمانه و ارضاء انتظارها و نیازهای یکدیگر تجربه می کنند. شناخت صمیمیت به معنای آگاهی از تنوع در ساختارهای خانوادگی است، به همین دلیل درمانگران خانواده سعی می کنند تا با در نظر گرفتن فرد در متن روابط صمیمانه ای که در خانواده دارد، مشکلات او را حل نمایند و موقعیتی ایجاد کنند که زوج ها، صمیمیت خود را در جو درمانی افزایش دهند. در این پژوهش به مقایسه اثربخشی آموزش گروهی درمان ساختاری با درمان هیجان مدار بر کمال گرایی و سبک های دفاعی زنان متاهل دارای ترس از صمیمیت پرداخته شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود و 21 زن متاهل در این مطالعه شرکت کردند و به صورت تصادفی در سه گروه هیجان مدار، ساختاری و کنترل گماشته شدند. سه مقیاس ترس از صمیمیت دسکاتنر و ثلن، کمال گرایی هویت و فلت و سبک های دفاعی اندروز در دو مقطع پیش¬آزمون و پس¬آزمون مورد استفاده قرار گرفتند. افراد گروه هیجان مدار و گروه ساختاری در نه جلسه¬ نود دقیقه¬ای شرکت کردند و گروه دیگر (کنترل) هیچ درمانی را دریافت نکردند. یافته ها: نتایج نشان دهنده تفاوت معنادار بین هر دو روش هیجان مدار و ساختاری در بهبود کمال گرایی و سبک های دفاعی زنان متاهل دارای ترس از صمیمیت در مقایسه با گروه کنترل بود، اما بین این دو روش درمانی تفاوت معناداری یافت نشد. در زمینه ترس از صمیمیت نیز آموزش درمان هیجان مدار نسبت به آموزش درمان ساختاری اثرگذاری بیشتری داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، می توان نتیجه گرفت، با کار کردن بر روی کمال گرایی و سبک های دفاعی می توان ترس از صمیمیت را کاهش داد.
فرزانه رجب زاده شاهرخ مکوند حسینی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی نوین مبتنی بر نظریه انتخاب بر اضطراب اجتماعی دانشجویان انجام شد. طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل در دانشگاه فردوسی مشهد در نیمسال اول تحصیلی 92 بود. شرکت کنندگان به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه (هفته ای یک جلسه- 90 دقیقه ای) مداخله دریافت کردند. داده ها با پرسشنامه هراس اجتماعی (spin) گردآوری شد، و با روش آماری کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی نوین گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب موجب کاهش اضطراب اجتماعی و زیر مقیاس های آن از جمله ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیکی در دانشجویان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
احسان متین فر محمد جواد اصغری ابراهیم آباد
هدف از این پژوهش مقایسه ی اثربخشی گروه درمانی پذیرش و تعهد و رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی برای کاهش وزن، اضطراب و افسردگی در زنان تحت رژیم غذایی است. جامعه ی آماری این پژوهش شامل زنانی می شود که برای کاهش وزن به متخصص تغذیه مراجعه کرده اند. در این پژوهش 36 زنی که دارای شاخص توده ی بدنی بالاتر از 25 بودند و برای کاهش وزن تحت رژیم درمانی بودند، به صورت هدفمند نمونه گیری و سپس وارد تحقیق شدند.اعضای نمونه در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. هر سه گروه رژیم درمانی را دریافت می کنند، اما دو گروه آزمایش علاوه بر آن مداخلات روان شناختی را نیز دریافت می کنند. بنابراین گروهی که صرفا تحت رژیم درمانی است، به عنوان گروه کنترل عمل می کند. روش پژوهش در این مطالعه از نوع نیمه آزمایش پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل می باشد. در این پژوهش قبل و بعد از اجرای مداخلات از پرسشنامه ی داس 21 برای سنجش افسردگی، اضطراب استفاده شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها حاکی از این است که هر دو شیوه ی رفتار درمانی دیالکتیکی و پذیرش و تعهد به طور معناداری در کاهش اضطراب، افسردگی و وزن تاثیر دارند. اما تفاوت معنی داری بین اثربخشی دو گروه رفتار درمانی دیالکتیکی و گروه پذیرش و تعهد وجود نداشت. نتایج حاکی از این واقعیت است که با افزوده شدن درمانهای روان شناختی، میزان اثربخشی رژیم درمانی افزایش می یابد. این یافته می تواند راهنمای متخصصین امر تغذیه و کاهش وزن باشد که با پرداختن به مسائل روان شناختی مراجعان خود می توانند، میزان موفقیت آنان را در کاهش وزن افزایش دهند.
زینت صالوری محمودآبادی زهره سپهری شاملو
جستجو و حفظ رابطه با نزدیکان، به ویژه همسر یک اصل مهم در تمام طول زندگی است. زوج های سازگار با فراهم نمودن روابط صمیمانه، می توانند نقش موثری بر ارتقاء بهداشت روانی اعضای خانواده داشته باشند. لذا پژوهش حاضر بر آن شد به بررسی تأثیر زوج درمانی تصویری ارتباطی بر سازگاری، صمیمیت و سلامت روان زنان متأهل بپردازد. روش:این پژوهش شبه آزمایشی بود و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. به این منظور تعداد 30 زن مراجعه کننده به فرهنگسرای خانواده شهر مشهد به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سازگاری das-32، سلامت عمومی ghq-28، صمیمیت تامپسون و واکر و ابعاد صمیمیت باگاروزی است که در مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط آزمودنی ها تکمیل گردید. پس از تکمیل پیش آزمون، گروه مداخله هشت جلسه یک ساعت و نیمه تحت درمان تصویرسازی ارتباطی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره توسط نرم افزار 19- spss، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها:نتایج پژوهش نشان داد که گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری را در سازگاری، صمیمیت کلی و سلامت روان و بهبود قابل توجهی در شش خرده مقیاس از هشت خرده مقیاس پرسشنامه ابعاد صمیمیت که عبارتند از: صمیمیت عاطفی، روان شناختی، جنسی، جسمی، اجتماعی و زیباشناختی و سه خرده مقیاس از چهار خرده مقیاس سلامت روان که عبارتند از: جسمانی، افسردگی و کژکاری اجتماعی نشان داد؛ اما در ابعاد صمیمیت، در دو خرده مقیاس صمیمیت عقلانی و معنوی و در سلامت روان، در خرده مقیاس اضطراب تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، می توان زوج درمانی تصویری ارتباطی را به عنوان روش موثری برای افزایش سازگاری زناشویی، صمیمیت و سلامت روان زنان در نظر گرفت و از آن در مراکز آموزشی و مشاوره استفاده کرد.
نازنین سراجی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر در صدد است با استفاده از آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت ، ضمن افزایش خودآگاهی و شناخت والدین از اختلال کمبود توجه و بیش فعالی و احساس کفایت در والدگری ،تا حدودی بتواند از میزان خستگی مادر بکاهد و ...
مرجان میرزایی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی گروه درمانی وجودی انسان گرایانه بر افزایش کیفیت زندگی و بهبود خودپنداره بدنی مبتلایان به اضافه وزن انجام شد. روش اجرا: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 30 نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک های کاهش وزن شهر مشهد بود که 15 نفر در گروه درمانی وجودی انسان گرایانه و 15 نفر در گروه گواه گمارش شدند. اعضای گروه وجودی انسان گرایانه تعداد 12 جلسه درمان گروهی به شیوه وجودی انسان گرایانه را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1998) و خود توصیف گری بدنی مارش و ردماین (1998) توسط گروه نمونه تکمیل شدند. نتایج: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که در پس آزمون، نمرات کیفیت زندگی و مولفه های آن در آزمودنی های گروه وجودی انسان گرایانه نسبت به آزمودنی های گروه گواه، افزایش معناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، نمرات خودپنداره بدنی آزمودنی های گروه وجودی انسان گرایانه نسبت به آزمودنی های گروه گواه، افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش موید این مهم است که گروه درمانی وجودی انسان گرایانه باعث افزایش کیفیت زندگی و بهبود خودپنداره بدنی مبتلایان به اضافه وزن می شود.
زهرا خیرخواه بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش شادکامی فوردایس بر افزایش نشاط، خودکارآمدی و کیفیت زندگی فرزندان دختر شاهد و ایثارگر شهر مشهد می باشد. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش فرزندان دختر شاهد و ایثارگر شهر مشهد است که در طی مدت فراخوان ثبت نام کرده اند. روش نمونه گیری از نوع داوطلبانه بود و 20 نفر از این افراد بصورت تصادفی انتخاب و در گروههای آزمایشی و گواه قرارگرفتند. آموزش شادمانی به افراد گروه آزمایش ارائه شد. از هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد. ابزار پژوهش پرسشنامه شادمانی آکسفورد، پرسشنامه کیفیت زندگی فرم کوتاه سازمان بهداشت جهانی و آزمون خودکارآمدی بود. بعد از اجرای پرسشنامه ها، روش تجزیه و تحلیل داده ها دردو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفت. نتایج نمرات پس آزمون و تحلیل کو واریانس نشان داد میزان شادی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بطور معناداری افزایش یافته است. همچنین خودکارآمدی گروه آزمایش نیز افزایش معناداری داشته است. آموزش برنامه شادکامی بر کیفیت زندگی و زیر مقیاسهای سلامت روانشناختی و روابط اجتماعی موثر است ولی بر زیر مقیاسهای سلامت جسمانی و سلامت محیطی تاثیر معناداری نداشت
نرگس گودرزی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
کیده هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbct) بر کاهش نشانگان سوگ تجربه شده دختران دارای تجربه شکست عاطفی بود. طرح پزوهش ازنوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون ، و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه این پژوهش عبارت بود از 30 دختر مجرد ساکن مشهد درسال 1393 که دارای نشانگان سوگ حل نشده ناشی از شکست عاطفی بودند . که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شده وداوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان به شیوه تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش ، درمان شناختی مبتنی برذهن آگاهی دریافت کرد وگروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. هر دو گروه ، در سه مرحله زمانی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری مورد سنجش قرار گرفتند. ابزار سنجش در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه سوگ تجربه شده ( (geq. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیریهای مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به صورت معناداری کاهش بیشتری در نشانگان سوگ تجربه شده نشان میدهد.این یافته ها از لحاظ نظری و اهمیت آنها در مداخلات بالینی به بحث گذاشته شده اند.
فاطمه عبدالعلی زاده بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از اجرای این پژوهش مقایسه اثر بخشی نقاشی درمانی و بازی درمانی بر خود پنداره و پرخاشگری دانش آموزان پسر دارای اختلال یادگیری شهر مشهد بود. بر این اساس، در قالب یک مطالعه نیمه تجربی همراه با گروه کنترل و با ارزیابی به صورت پیش آزمون، پس آزمون ، تعداد 30 دانش آموز پسر مقطع دوم، سوم و چهارم ابتدایی دارای اختلال نارساخوانی شهر مشهد به شیوه در دسترس انتخاب و در مرحله دوم به شیوه تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (n2=10=n2=n1). آزمودنی های یکی از گروه های آزمایش یک دوره هشت جلسه ای به صورت هفتگی مداخله نقاشی درمانی دریافت کردند، و آزمودنی های گروه دوم نیز هشت جلسه تحت مداخله بازی درمانی قرار گرفتند در حالی که آزمودنی های گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمودنی های سه گروه با استفاده از فرم کودک مقیاس خودپنداره کودکان پیرز – هریس و پرسشنامه پرخاشگری کودکان agq مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که هم ارائه مداخله بازی درمانی و هم نقاشی درمانی باعث کاهش شدت پرخاشگری آزمودنی های گروه آزمایش و بهبود خودپنداره مثبت آنها در مرحله پس آزمون می شود (05/0p<). اما نتایج مداخله مربوط به بازی درمانی نسبت به نقاشی درمانی در کاهش پرخاشگری و افزایش خودپنداره موثرتر بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت ارائه مداخله مبنی بر بازی درمانی و نقاشی درمانی در کاهش شدت پرخاشگری و بهبود خودپنداره مثبت در دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال یادگیری موثر بوده است اما بازی درمانی نسبت به نقاشی درمانی در کاهش پرخاشگری و بهبود خودپنداره مثبت نقش موثرتری داشته است. بنابراین با استفاده از این روش مداخله ای می توان در جهت بهبود خودپنداره مثبت دانش آموزان دارای اختلال یادگیری و کاهش پرخاشگری این کودکان استفاده کرد.
الهام صبری بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش از طریق انیمیشن بارکش ها بر رشد توانایی تشخیص هیجانات چهره ای در کودکان اتیستیک انجام شد. روش اجرا:طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 13 نفر از کودکان 7 تا 10 ساله ای بود که به دلیل اختلالات طیف اتیسم به مراکز ویژه کودکان اتیستیک شهرستان مشهد مراجعه کرده بودند که 7 نفر در گروه آزمایش و 6 نفر در گروه گواه گمارش شدند. اعضای گروه آزمایش به مدت چهار هفته، روزانه 3 قسمت از انیمیشن بارکش ها را تماشا کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله، آزمون توانایی تشخیص هیجانات چهره ای انیمیشن بارکش ها بر روی گروه نمونه اجرا شد. نتایج: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد کهدر پس آزمون، توانایی تشخیص هیجانات چهره ای در کودکان اتیستیکی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به کودکان اتیستیکی که در گروه گواه جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در مرحله پی گیری، توانایی تشخیص هیجانات چهره ای ناراحتی، ترس، هیجان زدگی و تعجب در کودکان اتیستیکی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به کودکان اتیستیکی که در گروه گواه جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش مؤید این مهم است که آموزش از طریق انیمیشن بارکش ها باعث رشد توانایی تشخیص هیجانات چهره ای در کودکان اتیستیک می شود.
علی رضایی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف از انجام این پژوهش اثر بخشی گروه درمانی معنوی- مذهبی بر افزایش بهزیستی روانشناختی و شادکامی می باشد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون در دو گروه کنترل است. جامعه آماری زنان مها جر بودند که در تابستان 92 از طریق آ گهی به مرکز ز بان سرای آدینه مراجعه نمودند. که بوسیله روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب شده که به صورت تصادفی دردو گروه آزمایش(15نفر) وگروه کنترل (15نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه به مدت 2 ساعت تحت گروه درمانی معنوی- مذهبی قرار گرفتند وگروه کنترل بدون دریافت هیچ درمانی درلیست انتظار قرارگرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش دردومرحله پیش آزمون و پس آزمون گرد با مقیاس های پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و شادکامی مورد سنجش قرارگرفتند. یافته های این پژوهش با استفاده از نرم افزار spss و با روش آماری تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهدگروه درمانی معنوی- مذهبی در جهت افزایش بهزیستی روانشناختی و شادکامی اثر بخش بوده است.
زینب مردخدای رودمعجنی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف شناسایی عادت های مخرب در زندگی زناشویی، ساخت پرسشنامه ای در این زمینه به همراه تعیین روایی و پایایی آن انجام گرفت. پژوهش حاضر به لحاظ هدف پژوهشی از نوع توسعه ای و از نظر روش اجرا توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه ی آماری تمامی افراد متاهل در شهر مشهد در سال 1393را شامل می شد که از بین آن ها 278 نفر به صورت نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده ها از طریق نرم افزار spss18 مورد تحلیل قرار گرفتند. در این پژوهش از روایی صوری، تحلیل عامل اکتشافی، همسانی درونی و باز آزمایی مجدد استفاده گردید. با انجام تحلیل عاملی و با استفاده از چرخش واریماکس، ده عامل شناسایی شدند که مقدار ویژه ی هر یک از آن ها بالاتر از یک بود. آلفای کرونباخ پرسشنامه(94/.&=) بدست آمد، سپس در مرحله ی بازآزمایی مجدد ضریب بازآزمایی (961/.r=و001/0p<) محاسبه گردید. نتایج پژوهش، سوالات اساسی تحقیق را در جهت مثبت تایید نمود. نتایج نشان دادکه پرسشنامه ی نهایی پایا و تکرارپذیر می باشد. بنابراین برای سنجش عادت های مخرب زندگی زناشویی می بایست از یک ابزار قابل اعتماد استفاده نمود که با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه، پرسشنامه فراهم آمده برای استفاده در مراکز مشاوره پایایی مطلوب و روایی نسبتا مناسبی دارد و می توان ده عادت مخرب در زندگی زناشویی شامل : عادت به رفیق بازی، عادت به دروغ گویی، عادت به سلطه گری، عادت به مقایسه گری، عادت به خست، عادت به باج گیری، عادت به ولخرجی، عادت به عصبانیت و پرخاشگری، عادت به بدبینی و منفی نگری و عادت به قهر کردن را از طریق آن شناسایی نمود. واژگان کلیدی: عادت، مخرب، پرسشنامه
جعفر طالبیان شریف بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
لذت حاصل از رابطه جنسی همسران به احساس رضایتمندی جنسی، کاهش تاثیرات مخرب عوامل فشارزای زندگی و سازگاری زناشوئی کمک می کند. هدف تحقیق در مطالعه اول، بررسی میزان آگاهی جامعه از رفتار صحیح جنسی و منابع کسب اطلاع و در مطالعه دوم بررسی تاثیر آموزش رفتار جنسی بر سازگاری زناشوئی بود. مطالعه اول از حیث روش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی و مطالعه دوم از نوع نیمه آزمایشی است. در مطالعه اول 812 نفر مرد و زن به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه رضایت جنسی، سازگاری زناشوئی و سوالات مربوط به منابع کسب اطلاع را تکمیل کردند. برای تحلیل داده های مطالعه اول از آزمون های همبستگی و تی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین رضایت جنسی و سازگاری زناشوئی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین داده ها نشان می دهد که اکثر شرکت کنندگان این پژوهش در حوزه مسائل جنسی هیچگونه آموزش رسمی را دریافت نکرده اند. افراد مشاهده کننده فیلم های جنسی، کاهش معناداری را در رضامندی جنسی نشان داد. در مطالعه دوم 36 نفر مرد به صورت نمونه گیری در دسترس از شرکت کنندگان در مطالعه اول بطور داوطلبانه انتخاب شدند. ابتدا شرکت کنندگان پرسشنامه رضایت جنسی و سازگاری زناشوئی را تکمیل کردند و سپس به صورت انفرادی در سه جلسه مشاوره شرکت نمودند و راهنمای آموزش رفتار جنسی در اختیار ایشان قرار گرفت تا به همراه همسرشان مطالعه و در رفتار جنسی مد نظر قرار دهند و پس از سه ماه مجدداً به پرسش نامه های اولیه پاسخ دادند. تعداد پایانی گروه به 22 نفر تقلیل یافت. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که آموزش رفتار جنسی بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون رضایت جنسی و سازگاری زناشوئی تفاوت معناداری ایجاد نموده است.
علی ایوری علی کیمیایی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر کاهش تعارض های زناشویی و آزار عاطفی زوج های مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و رواندرمانی دانشگاه فردوسی انجام گرفت. پژوهش حاضر به لحاظ هدف پژوهشی از نوع کاربردی و از نظر روش شبه آزمایشی که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه مداخله نما اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و رواندرمانی دانشگاه فردوسی شهر مشهد درتابستان سال 1393 که دارای تعارض های زناشویی بودند را شامل می شد که از بین آنها 10 زوج با استفاده از نمونه گیری در دسترس و جایگزینی تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه مداخله نما انتخاب و جایگزین شد. داده ها به کمک پرسشنامه تعارض های زناشویی و پرسشنامه آزار عاطفی جمع آوری شد. سپس گروه آزمایش 8 جلسه(90 دقیقه ای) تحت زوج درمانی سیستمی تلفیقی قرار گرفت. در این مدت گروه کنترل چهار جلسه آموزش رایانه را به عنوان مداخله نما دریافت کرد. و پس از پایان جلسات، پس آزمون اجرا شد. سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس یافته های بدست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش فرضیه های تحقیق را تایید و نشان داد کاهش معنی داری در تعارض های زناشویی و آزار عاطفی زوج های گروه آزمایش نسبت به گروه مداخله نما پس ازدریافت زوج درمانی سیستمی- تلفیقی اتفاق افتاده است.
محجوبه رحیمی دوآب بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
از نشانگان آسیب شناسی روانی که در میان اقدام کنندگان به خودکشی به وفور مشاهده می شود، افسردگی می باشد بیماران افسرده نسبت به افراد عادی از کاستی های عصب - روانشناختی بیشتری رنج می برند. لذا پرداختن به اختلال افسردگی و شناسایی روش های درمانی اثربخش بر کاهش آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی روش گروه درمانی وجودی انسان گرایانه بر کاهش افسردگی وکارکردهای عصب روانشناختی زنان افسرده ای است که اقدام به خودکشی کرده اند می باشد. این پژوهش یک پژوهش کاربردی از نوع نیمه آزمایشی می باشدکه بر روی زنان 15 تا 30 ساله ی مبتلا به اختلال افسردگی مراجعه کننده به بخش مسمومین بیمارستان امام رضا (ع) شهر مشهد صورت گرفت. در این پژوهش16 نفر از زنانی که تشخیص افسردگی داشته و اقدام به خودکشی کرده بودند به طور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند .سپس از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه dass و آزمون استروپ و عملکرد پیوسته بود.12 جلسه گروه درمانی وجودی برای آزمودنی های گروه آزمایش انجام شد پس از11 هفته پس آزمون گرفته شد .داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss تجزیه و تحلیل شدند و با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد آنالیز قرار خواهند گرفت. تحلیل نتایج با استفاده از تحلیل کواریانس نمره های پیش آزمون و پس آزمون نشان دادکه گروه درمانی وجودی انسانگرایانه تأثیر معنی داری برکاهش افسردگی و بهبود کنش های عصب روانشناختی دارد. نتیجه گیری با توجه به یافته های این پژوهش گروه درمانی وجودی میتواند با کاهش افسردگی و بهبود کنش های عصب روانشناختی در زنان افسرده که اقدام به خودکشی کردهاند، زمینهساز بهبود وضعیت روانشناختی آنها شود.
بهاره روحی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و افزایش کیفیت زنان خانه دار انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه: نمونه شامل 30 نفر از زنان خانه دار مراجعه کننده به مرکز خانه کارگرشهر مشهد که جهت مشاوره مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند و، در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند، 15 نفر در گروه آزمایش آموزش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و 15 نفر درگروه گواه قرار گرفتند. اعضای گروه تعداد 8 جلسه ی تحت آموزش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. ابزار: قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه های dass و کیفیت زندگی توسط گروه نمونه تکمیل شدند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که در پس آزمون، نمرات افسردگی، اضطراب، استرس در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری داشته است و در پس آزمون، نمرات کیفیت زندگی در آزمودنی های گروه گواه افزایش معناداری داشته است. یافته ها: یافته های پژوهش موید این مهم است که آموزش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و افزایش کیفیت زندگی زنان خانه دار موثر است.
شیوا کریمی ترشیزی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف تحقیق حاضر مقایسه ی اثر بخشی گروه درمانی یکپارچه نگر توحیدی و گروه درمانی شناختی رفتاری بر روی جمعیت سایکوپات غیر بالینی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بود. نوع تحقیق حاضر با توجه به عدم انتخاب تصادفی آزمودنی ها، به صورت شبه تجربی در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های در نظر گرفته شده از بین جامعه آماری شامل تمام دانشجویان مبتلا به سایکوپاتی غیر بالینی تعداد 48 نفر انتخاب شدند که در دو گروه مداخله و یک گروه گواه تقسیم شدند(هر گروه 16 نفر). در گروه مداخله اول گروه درمانی با رویکرد یکپارچه نگر توحیدی در قالب 10 جلسه دو ساعته به صورت هفتگی، و در گروه مداخله دوم گروه درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری به همان صورت (10 جلسه دو ساعته به صورت هفتگی) اجرا گردید. اما در گروه گواه مداخله درمانی صورت نگرفته و در جلسات فاکتور های انتخاب همسر مورد بحث قرار گرفت. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس خود گزارش دهی لوینسون بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون برای جمع آوری داده ها بر روی شرکت کنندگان گروه های مداخله و گروه گواه اجرا گردید. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که هر دو شیوه گروه درمانی بکار گرفته شده نسبت به گروه گواه از اثر بخشی بیشتری برخوردار بوده اند علاوه بر اینکه گروه درمانی یکپارچه نگر توحیدی نسبت به گروه درمانی شناختی رفتاری از اثربخشی بیشتری برخورداربوده است. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که گروه درمانی یکپارچه نگر توحیدی نسبت به گروه درمانی شناختی رفتاری در کاهش علائم سایکوپاتی موثرتر است.
ریحانه نیلاب بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
این پژوهش با هدف بررسی تمایز یافتگی خود و رضایت زناشویی و اثربخشی رویکرد سیستمی بوئن بر ارتقاء این دو مولّفه در زنان ترک و ترکمن انجام شد. روش پژوهش در مطالعه اوّل، توصیفی و از نوع همبستگی و در مطالعه دوم، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلّیّه زنان ترک و ترکمن مراجعه کننده به بیمارستان تأمین اجتماعی شهر بجنورد در سال 1393 بودند که در دامنه سنّی 20 تا 40 سال قرار داشتند. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. شرکت کنندگان در پژوهش 150 نفر بودند که 75 نفر از آنان در گروه ترک و 75 نفر دیگر در گروه ترکمن جای داشتند. همچنین از این میان، به صورت تصادفی و با احتساب ریزش ها، 8 نفر درگروه آزمایش ترک، 8 نفر در گروه آزمایش ترکمن، 7 نفر در گروه کنترل ترک و 7 نفر در گروه کنترل ترکمن قرار داشتند. گروه های آزمایش تحت 8 جلسه 2 ساعته آموزش رویکرد سیستمی بوئن قرار گرفتند و گروه های کنترل نیز هیچ گونه آموزشی را دریافت نکردند. در مراحل پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه آزمایش و کنترل با استفاده از دو پرسشنامه «رضایت زناشویی انریچ» و «تمایز یافتگی خود اسکورون و فریدلندر» مورد سنجش قرار گرفتند. یافته های به دست آمده نشان داد که میزان رضایت زناشویی و تمایز یافتگی خود در بین زنان ترک و ترکمن تفاوت معنی داری ندارد. بین رضایت زناشویی و تمایز یافتگی خود زنان ترک و ترکمن رابطه معنی داری وجود دارد. آموزش رویکرد سیستمی بوئن بر افزایش رضایت زناشویی و تمایزیافتگی خود زنان ترک و ترکمن دارای اثر معنی دار بوده است، امّا، در میزان اثربخشی آن تفاوت معنی داری وجود ندارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش رویکرد سیستمی بوئن باعث افزایش تمایز یافتگی خود و رضایت زناشویی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
مرضیه قلی پور زهره سپهری شاملو
چکیده معلولیت به صورت ناتوانی موقت یا دائمی، جزیی یا کلی، ثابت یا تغییرپذیر در هر جامعه ای و در میان هر گروه و طبقه ای بروز می کند. از زمانی که انسان خود را شناخته با نابهنجاری مادرزادی و نقص عضو یا قطع عضو ناشی از امراض مختلف و عوامل طبیعی روبه رو بوده است (اسپاکمن، 1963). هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی گروه-درمانی آدلری بر خودپنداره بدنی، کیفیت زندگی و سلامت عمومی در معلولین جسمی حرکتی بود. این پژوهش با روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. از پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی، روابط چندبعدی خود-بدن (mbsrq)، مقیاس ارزیابی کیفیت زندگی(whoqol-brief) و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (ghq) به عنوان مقیاس سنجش در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. 24 نفر از معلولینِ واجد شرایط و داوطلب حضور در گروه، که در مجتمع آموزشی نیکوکاری توان یابان مشهد اشتغال به آموزش داشتند پس از غربالگری اولیه، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای داده شدند. پس از تکمیل پیش آزمون، اعضای گروه آزمایش، طی یازده جلسه، گروه درمانی آدلری را به صورت جلسات (90 دقیقه ای) و دوبار در هفته دریافت نمودند درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. به منظور تحلیل آماری داده های پژوهش، از نرم افزار آماری 19spss- و روش های آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، بهبود معناداری در چهار خرده مقیاس از شش خرده مقیاس، پرسشنامه روابط چندبعدی خود- بدن که عبارتند از: ارزش یابی قیافه، ارزش یابی تناسب اندام، جهت یابی تناسب اندام و رضایت از نواحی بدن، نشان داد. اما در دو خرده مقیاس، وزن ذهنی و جهت یابی قیافه، تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. در پرسشنامه سلامت عمومی در خرده مقیاس های نشانگان جسمانی و نشانگان افسردگی تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گروه مداخله وجود داشت(05/0p<) اما در خرده مقیا س های نشانگان اضطرابی و بی خوابی و نشانگان کارکرد اجتماعی تفاوتی بین دو گروه یافت نشد. همچنین گروه درمانی آدلری منجر به بهبود ابعاد سلامت روانی و سلامت جسمانی در گروه آزمایش شده ولی بر سلامت محیطی و اجتماعی تاثیر معناداری نداشته بود. بر اساس نتایج پژوهش، به کارگیری گروه درمانی آدلری می تواند بر بهبود خودپنداره بدنی، سلامت عمومی و کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی موثر باشد.
مریم خواجه پور بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی درمان تعامل والد- کودک بر کاهش نشانه های اضطراب جدایی و کمرویی کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش اجرا: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 24 نفر (12 زوج) از والدین کودکان پیش دبستانی ناحیه چهار شهر مشهد بود که 12 نفر (6 زوج) در گروه آزمایش و 12 نفر (6 زوج) در گروه گواه گمارش شدند. قبل و بعد از اجرای مداخله،پرسشنامه علائم مرضی کودکان (csi-4) و آزمون کم رویی کودکان واجاتا و همکاران (2004) بر روی کودکان اعضای نمونه اجرا شد. اعضای گروه آزمایش تعداد 5 جلسه درمان تعامل والد- کودک را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. داده ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، نمرات اضطراب جدایی و کمرویی کودکان والدین گروه آزمایش نسبت به کودکان والدین گروه گواه، کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش موید این مهم است که درمان تعامل والد- کودک باعث کاهش نشانه های اضطراب جدایی و کمرویی کودکان پیش دبستانی می شود.
مهسا سمسارقزوینی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی گروه درمانی حمایتی بیانگر بر افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری مادران کودکان مبتلا به سرطان بود. روش اجرا: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 27 نفر از مادران کودکان مبتلا به سرطان ساکن مشهد بود که 14 نفر در گروه گواه و 13 نفر در گروه آزمایش گمارش شدند. اعضای گروه آزمایش 12 جلسه مداخله گروهی به شیوه حمایتی بیانگر را دریافت کردند و به اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و تاب آوری کانر و دیویدسون توسط گروه نمونه تکمیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، کیفیت زندگی و تاب آوری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که شرکت در جلسات گروه درمانی با رویکرد حمایتی بیانگر باعث افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری مادران کودکان مبتلا به سرطان می گردد. تلویحات یافته های پژوهش از لحاظ نظری و عملی بحث شد.
مهدیس ملک زاده مغانی علی غنایی چمن آباد
هدف از پژوهش حاضر بررسی آلکسی تایمیا و تاثیر روان درمانی بدنی بر ویژگی های عصب روانشناختی بیماران تحت عمل قلب باز می باشد. روش در چهارچوب یک طرح آزمایشی با پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل، از بین بیماران تحت عمل قلب باز با میانگین سنی ?? سال که معیارهای ورود به پژوهش حاضر را دارا بودند، تعداد ?? نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه ?? نفره (آزمایش و کنترل) قرار داده شدند. گروه آزمایش در طی ??جلسه بر اساس الگوی برگرفته شده از نظریات رایج رواندرمانی بدنی تحت مداخله درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل همزمان از دوره بازتوانی عادی برخوردار بودند. داده های پژوهش به کمک آزمون شناختی کارت های ویسکانسین و تست آلکسی تایمیای تورنتو در پیش و پس از جلسات مداخله فردی و گروهی جمع آوری شدند. روش تجزیه و تحلیل داده ها روش آماری مانکوا بود. یافته ها: پس از مداخله در گروه آزمایش در آزمون شناختی کارت های ویسکانسین میانگین تعداد کل خطاها و خطاهای درجاماندگی وهمچنین میانگین نمرات آلکسی تایمیا در گروه آزمایش کاهش پیدا کرد.این درحالی بود که میانگین نمرات در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. نتیجه گیری: پس از مداخله رواندرمانی بدنی در گروه آزمایش نشانگان آلکسی تایمیا کاهش یافته و ویژگی های عصب روانشناختی بهبود یافته است ولی در علائم خودمختار بدنی نظیر فشارخون و ضربان قلب تغییر معناداری مشاهده نشد
ایمان سید محرمی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
دستیابی به جامعه سالم در گرو خانواده سالم است و برای رسیدن به خانواده سالم نظرات متفاوتی در حوزه خانواده درمانی ارائه شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر مشاوره گروهی ساختاری و راه حل مدار بر رضایت زناشویی و عملکرد خانواده طراحی و اجرا گردید. طرح پژوهش حاضر از نوع از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به کلینیک دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1393 بود، که 30 زن متأهل از میان شرکت کنندگان با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. از این تعداد به طور تصادفی 20 نفر در دو گروه آزمایش و 10 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر پرسشنامه رضایت زناشویی و عملکرد خانواده بود. افراد گروه های آزمایشی (ساختاری و راه حل مدار) در 8 جلسه درمان 2 ساعته شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای بررسی داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد بین افرادی که مشاوره گروهی به روش ساختاری دریافت کرده بودند و افرادی که مشاوره گروهی راه حل مدار دریافت کردند تفاوت معناداری وجود ندارد. اما مشاوره گروهی ساختاری و راه حل مدار در مقایسه با گروه کنترل تاثیر معناداری بر عملکرد خانواده و رضایت زناشویی داشتند.
اعظم خالدی سیدعلی کیمیایی
چکیده هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی زوج درمانی گروهی یک پارچه نگر بر بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجین متعارض انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 24 نفر از زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد بود که 12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه گواه گمارش شدند. اعضای گروه آزمایش تعداد 12 جلسه مداخله زوج درمانی گروهی با رویکرد یک پارچه نگر را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله، پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ و دلبستگی کولینز و رید (1990) توسط گروه نمونه تکمیل شدند. نتایج: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، رضایتمندی زناشویی آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به آزمودنی های گروه گواه، افزایش معناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که در پس آزمون، سبک دلبستگی ایمن آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به آزمودنی های گروه گواه، افزایش و سبک های دلبستگی نا ایمن آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به آزمودنی های گروه گواه، کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش موید این مهم است که زوج درمانی گروهی یک پارچه نگر باعث بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجین متعارض می شود.
مهرنساء شهابی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
چکیده ندارد.
عباس فیروزآبادی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
چکیده ندارد.
ملیحه صفوی شاملو حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
پژوهش حاضر جهت بررسی مقایسه کارایی و اثر بخشی درمان فراشناختی و درمان شناختی رفتاری بر اختلال اضطراب منتشر انجام گرفت. و این دو فرضیه اصلی را مورد بررسی قرار داد، فرضیه اول: درمان مبتنی بر الگوی فراشناختی در کاهش نشانگان اختلال اضطراب منتشر کارآمد می باشد. فرضیه دوم: درمان به شیوه فراشناختی نسبت به درمان به شیوه شناختی رفتاری در کاهش نشانگان اختلال اضطراب منتشر کارآمد تر می باشد. روش پژوهش حاضر تجربی می باشد و با بهره گیری از طرح تک موردی انجام می شود. از بین طرح های تجربی تک موردی در پژوهش حاضر از طرح خط پایه ی چند گانه استفاده می شود. و به این منظور حجم نمونه ما در این پژوهش شش نفر از افرادی بودند که به مرکز مشاوره دانشجویی و کلینیک روانشناسی بالینی دانشگاه فردوسی مشهد مراجعه کرده بودند. شیوه نمونه گیری در این پژوهش، نمونه گیری مبتنی بر هدف است. مبتلا نبودن به اختلال افسردگی و اختلال های محور ii ( نظر روانپزشک)، نداشتن سابقه دریافت مداخله های درمانی پیشین، قطع مصرف دارو پیش از شروع درمان، بر خودداری از بینش خوب نسبت به مشکل، بعنوان معیارهای انتخاب در نظر گرفته خواهند شد این شش نفر افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر، بطور انتخابی به دو گروه سه تایی آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت درمان فراشناختی،(mct) و گروه کنترل تحت درمان شناختی رفتاری(cbt)، قرار گرفتند. در این تحقیق ابتدائاً مراجعه کنندگان تحت مصاحب? ساختاریافته بر اساس (scid)dsm-iv-tr قرار گرفتند. ازآنجا که روش این تحقیق، خط پای? چند گانه می باشد، دو هفته قبل از درمان یک نوبت تست گیری جهت تعیین خط پایه، انجام شد در این مرحله سیاه? حالت - صفت اضطراب اشپیل برگر (stai) و سیاه? افکار اضطرابی (anti) و واحد نگرانی ذهنی (sud) توسط آزمودنی ها تکمیل شد. آزمودنی ها علاوه بر مرحل? پیش از درمان (خط پایه) در جلسات، چهارم، و هشتم درمان و نیز در مرحل? پیگیری که دو ماه پس از درمان بود مجدداً تستها را تکمیل کردند. داده های به دست آمده از این پژوهش که به صورت نمودار و جدول ترسیم شده اند،افزون بر این از معنی داری بالینی نیز برای تحلیل داده ها بهره گرفته ،و برای عینی سازی میزان بهبودی از فرمول درصد بهبودی استفاده شد. نتایج کلی پژوهش حاکی از کارایی هر دو روش در کاهش نشانگان اختلال اضطراب منتشر می باشند. همچنین در مقایسه کارایی و اثر بخشی دو روش نشان داد که درمان فراشناختی در درمان بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر کاراتر و اثربخش تر از درمان شناختی رفتاری می باشد.
مهدی سردارآبادی حمید رضا آقامحمدیان شعرباف
با توجه به نقشی که عزت نفس در نگرش افراد نسبت به خود و جامعه ایفا می کند و ارتباطی که به نظر می رسد با عوامل زیربنایی بهداشت روانی و آسیب های فردی ، خانوادگی و اجتماعی دارد و با در نظر گرفتن پژوهش های محدود در رابطه با شیوه های افزایش عزت نفس در نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست بر آن شدیم جهت انتخاب روش درمانی موثرتر برای رسیدن به هدف فوق به مقایسه میزان اثربخشی دو شیوه گروه درمانی شناختی-رفتاری و واقعیت درمانی بر افزایش میزان عزت نفس این طیف از نوجوانان بپردازیم. این پژوهش با اتکا به این مفروضه اصلی که بین میزان اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری و واقعیت درمانی بر افزایش عزت نفس نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست تفاوت معنا دار وجود دارد ، صورت پذیرفته است. روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، روش پژوهشی شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. بدین منظور 45 نفر از نوجوانا ن بی سرپرست و بد سرپرست با شیوه نمونه گیری داوطلبانه با جایگزینی تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. بروی دو گروه روش های گروه درمانی با رویکردهای شناختی –رفتاری و واقعیت درمانی اجرا شد و یک گروه به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد.قبل از شروع جلسات،پس از پایان جلسات و پس از گذشت 45 روز از آن آزمون عزت نفس کوپر اسمیت اجرا گردید. با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس با مقادیر تکراری اثر تعاملی گروه ها در زمان های مداخله (پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری) معنادار بود و آزمون تعقیبی شفه نشان داد که بین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری و واقعیت درمانی تفاوت معناداری یافت نشد ولی بین میزان اثربخشی این دو گروه آزمایشی با گروه کنترل تفاوت معناداری وجود داشت .