نام پژوهشگر: حسن کریم مجنی
پژمان نیک نشان حسن کریم مجنی
تنش خشکی، یکی از مهم ترین عوامل کاهش دهنده عملکرد محصولات زراعی از جمله گیاهان دانه روغنی در کشورمان است. یکی از راههای افزایش سرعت جوانه زنی بذر و یکنواختی رشد گیاهچه به ویژه تحت شرایط مختلف تنش پرایمینگ بذر است. از این رو این تحقیق در دو مرحله آزمایشگاهی و مزرعه ای انجام شد. در تحقیق آزمایشگاهی، برای بررسی اثرات پرایمینگ و مدت زمان این تیمار بر روی بذر آفتابگردان رقم های سان 25 به کار رفت. بدین منظور آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه تکنولوژی بذر دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1388 اجرا شد. تیمارهای پرایمینگ در نه سطح شامل هیدروپرایمینگ با آب مقطر، اسموپرایمینگ با کلرید سدیم در سه سطح (3/0، 1 و 2 مولار) و پلی اتیلن گلیکول 6000 در 4 سطح (2- ،5- ،10- و 15- بار) و تیمارهای زمان در پنج سطح (4، 12، 16، 24 و 48 ساعت) بود. صفات اندازه گیری شده شامل درصد و سرعت جوانه زنی، طول و وزن ریشه چه و ساقه چه بودند. تیمارهای پتانسیل اسمزی با محلول peg در غلظت و زمان های مختلف و هیدروپرایمینگ در زمان های متفاوت بکار رفته در این آزمایش بطورکلی باعث افزایش درصد و سرعت جوانه زنی نسبت به شاهد و اسموپرایمینگ با غلظت های بالای نمک شد. مقایسه میانگین اثرات متقابل پتانسیل اسمزی و زمان حاکی از آن بودکه هیدروپرایمینگ 24 ساعت و اسموپرایمینگ با محلول 2- بار peg در مدت زمان 24 ساعت به ترتیب بالاترین سرعت و درصد جوانه زنی را داشتند. مرحله مزرعه ای، با هدف مطالعه تاثیر شرایط مختلف رطوبتی و اثرات پرایمینگ بر عملکرد و اجزای عملکرد آفتابگردان در سال زراعی 1388 با استفاده از کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در شرودان فلاورجان انجام شد. سطوح تیمار آبیاری بر اساس میلی متر تبخیر تجمعی از تشت تبخیر کلاس a شامل 1i (70 میلی متر تبخیر)، 2i (100 میلی متر تبخیر)، 3i (120 میلی متر) و 4i ( 150 میلی متر تبخیر) به عنوان فاکتور اصلی و سطوح فاکتور فرعی شامل اسموپرایمینگ با peg 2- بار در مدت زمان 24 ساعت و بذور تیمار نشده به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. کاهش میزان رطوبت در دسترس گیاه در خاک باعث افت عملکرد دانه به میزان 25 درصد و عملکرد روغن به میزان 9/19 درصد نسبت به شاهد در آفتابگردان شد. با اعمال تیمار اسموپرایمینگ بر روی بذور آفتابگردان در شرایط مزرعه ای، عملکرد دانه به میزان 7/8 درصد، عملکرد زیستی به میزان 2/4 درصد و عملکرد روغن به میزان 14 درصد افزایش یافت. اثرات متقابل تیمار بذر در آبیاری فقط در مورد صفات قطر طبق و وزن خشک اندام هوایی معنی دار بود. عملکرد دانه همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد زیستی، شاخص برداشت، عملکرد روغن و عملکرد پروتئین داشت.
مرتضی مقنی باشی نجف آبادی جمشید رزمجو
تنش خشکی یکی از مهم ترین عوامل کاهش دهنده عملکرد محصولات زراعی می باشد. از جمله مهمترین راههای بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهچه در شرایط رطوبت کم پرایمینگ می باشد. این تحقیق در دو مرحله آزمایشگاهی و مزرعه ای با هدف بررسی اثرات استفاده از پرایمینگ و مدت زمان این تیمار بر روی کنجد توده بومی جیرفت و نیز تاثیر پرایمینگ بذر بر تحمل به خشکی در شرایط مزرعه به کار رفت. مرحله آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه تکنولوژی بذر دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1388 اجرا شد. . در این آزمایش نه تیمار بذری ( شاهد، 2 - ، 5- ، 10- و 15- بار پلی اتیلن گلایکول و 3/ ، 1 و 2 مولار کلرید سدیم) فاکتور اول و پنج مدت زمان تیمار کردن بذر (4 ، 12 ، 16 ، 24 و48 ساعت ) فاکتور دوم بود. صفات اندازه گیری شده شامل درصد و سرعت جوانه زنی، طول و وزن ریشه چه و ساقه چه بودند. تیمارهای پتانسیل اسمزی با محلول peg در غلظت های پایین و هیدروپرایمینگ در زمان های متفاوت بکار رفته در این آزمایش بطورکلی باعث افزایش درصد، سرعت جوانه زنی طول و وزن ریشه چه و ساقه چه نسبت به شاهد و هالوپرایمینگ با غلظت های بالای نمک شد. تیمار بذر با محلول 2- بار پلی اتیلن گلایکول به مدت 24 ساعت به عنوان بهترین تیمار بذری انتخاب گردید و بر روی بذور مطالعه در مزرعه اعمال گردید. مرحله مزرعه ای، با هدف مطالعه تاثیر شرایط مختلف رطوبتی و اثرات پرایمینگ بر اجزای عملکرد کنجد در سال زراعی 88-1387 با استفاده از کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در شرودان فلاورجان انجام شد. در این آزمایش چهار رژیم آبیاری ( پس از 75، 100، 120 و 150 میلی متر تبخیر از تشت کلاس آ ) به عنوان کرت اصلی و دو سطح تیمار بذر ( بذر تیمار شده با پلی اتیلن گلایکول و بذر شاهد) در کرت های فرعی قرار گرفتند. طول دوره کاشت تا سبز شدن، 50% گلدهی، نیام بندی و رسیدگی فیزیولوژیک در حالت اسموپرایمنگ نسبت به بذور شاهد کمتر بود. رژیم آبیاری تاثیر معنی داری بر مراحل مختلف نمو کنجد نداشت. ارتفاع بوته، شاخص سطح برگ، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، وزن خشک اندام های هوایی و شاخص برداشت در اسموپرایمینگ نسبت به بذور تیمار نشده بالاتر بود. با کاهش میزان رطوبت قابل استفاده در خاک، ارتفاع بوته، شاخص سطح برگ، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن خشک اندام های هوایی و شاخص برداشت کاهش یافت. عملکرد دانه در واحد سطح در حال اسموپرایمینگ نسبت به بذور شاهد 01/12 بیشتر بود. با افزایش میزان رطوبت قابل دسترس برای گیاه بر عملکرد دانه افزوده شد. درصد و عملکرد روغن و عملکرد پروتئین در حالت اسموپرایمینگ نسبت به حالت شاهد بیشتر بود. درصد روغن و پروتین تحت تاثیر تیمار رطوبتی قرار گرفت، با این تفاوت که با تاخیر در آبیاری، درصد روغن کاهش و درصد پروتئین افزایش یافت. حداکثر عملکرد روغن در حالت اسموپرایمینگ و در رژیم آبیاری 75 میلی متر تبخیر و حداقل عملکرد روغن در حالت بذر شاهد و در رژیم آبیاری 150 میلی متر تبخیر و حداکثر عملکرد پروتئین برای بذر شاهد و رژیم آبیاری 150 میلی متر و حداقل عملکرد پروتئین برای برای بذر شاهد و رژیم آبیاری 75 میلی متر بدست آمد. پرایمینگ باعث افزایش سرعت و درصد جوانه زنی و رشئد گیاهچه در آزمایشگاه شد بذرهای پرایم شده باعث سبز شدن بیشتر و بالا بردن صفات کمی و کیفی کنجد در شرایط تنش و معمولی شد.
وحید کنعانی حسن کریم مجنی
چکیده این تحقیق با هدف بررسی تاثیر علف کش های پس رویشی در کنترل علف های هرز پهن برگ بزرک در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1389 انجام شد. در این مطالعه 10 تیمار کاربرد علف کش همراه با شاهد عاری از علف هرز (وجین دستی) و بدون کنترل علف هرز، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. تیمار های کاربرد علف کش شامل مصرف علف کش توفوردی (یو 46 دی فلوئید به میزان 5/1 لیتر در هکتار)، توفوردی + ام سی پی آ(یو 46 کمبی فلوئید به میزان1 لیتر در هکتار)، دیکلو پروپ + مکوبروپ + ام سی پی آ (دوپلوسان سوپر به میزان 2 لیتر در هکتار)، بروموکسینیل (برومینال به میزان 2 لیتر در هکتار)، بروموکسینیل با سیتوگیت (برومینال به میزان 5/1 لیتر در هکتار + سیتوگیت 2 در هزار)، بروموکسینیل + ام سی پی آ (برومایسید ام آ به میزان 5/1 لیتر در هکتار)، بنتازون (بازاگران به میزان 3 لیتر در هکتار)، بنتازون (بازاگران 2 لیتر در هکتار)، بنتازون + سیتوگیت (بازاگران به میزان 5/1 لیتر در هکتار + سیتوگیت 2 در هزار) و علف کش تری سولفورون + تربوترین (لوگران اکسترا به میزان 200 گرم در هکتار) به صورت پس رویشی بودند. این تیمار های علف کش در مرحله 4 برگی بزرک اعمال شدند. وجین علف های هرز در کرت های شاهد به طور مستمر در طول فصل رشد گیاه تا زمان رسیدگی فیزیولوژیک محصول انجام شد. نمونه گیری از علف های هرز جهت روشن شدن میزان آلودگی واحد های آزمایشی به علف های هرز یک هفته قبل از مصرف علف کش و همچنین 15 و 30 روز بعد اعمال تیمار و یک هفته قبل از برداشت بزرک انجام شد. در این نمونه گیری ها میزان تراکم و وزن خشک علف های هرز به تفکیک گونه در کرت های آزمایشی اندازه گیری شدند. همچنین صفات ارتفاع گیاه، تعداد شاخه در هر بوته، تعداد کپسول در هر بوته، وزن کپسول های تولید شده در هر بوته، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، درصد روغن دانه، درصد پروتئین دانه و عملکرد روغن دانه اندازه گیری و یا محاسبه گردید. پیچک صحرایی، منداب و سلمه تره مهمترین علف های هرز غالب مزرعه مورد آزمایش بودند. تداخل تمام فصل علف های هرز موجب 67 درصد کاهش در عملکرد دانه شد. اغلب تیمار های کاربرد علف کش اثر بخشی قابل قبولی در کاهش تراکم و وزن علف های هرز داشتند، اما باعث افزایش عملکرد نشدند. در تیمار هائی که علف کش های لوگران اکسترا و دوپلوسان سوپر استفاده شده بودند، عملکرد دانه و اجزای آن نظیر وزن کپسول در بوته کاهش معنی داری نسبت به شاهد با وجین و دیگر تیمار ها داشتند، که این کاهش احتمالاً به واسطه اثر گیاه سوزی این علف کش بر گیاه بزرک بود. لذا به نظر می رسد این علف کش ها نمی توانند علف کش های مناسبی برای کنترل علف های هرز در بزرک باشند. علف کش برومایسید ام آ نیز علی رغم دارا بودن بهترین راندمان در کنترل علف های هرز و نیز عدم گیاه سوزی محصول ولی به دلیل اثر بازدارندگی آن بر رشد بزرک راندمان خوبی در افزایش عملکرد بزرک نداشت. اضافه کردن سیتوگیت به عنوان یک ماده افزودنی و کمکی به علف-کش بروموکسینیل در میزان توصیه شده، موجب تاثیر بهتر بروموکسینیل در کنترل علف های هرز گردید. در حالی که افزودن سیتوگیت به بنتازون در مقدار مصرف 5/1 لیتر در هکتار (مقدار بسیار پایین مصرف علف کش) نتوانست تاثیر قابل ملاحظه ای بر کارایی این علف کش داشته باشد. علف کش های بنتازون (به میزان مصرف 3 لیتردر هکتار)، بروموکسینیل (5/1 لیتر در هکتار) در اختلاط با سیتوگیت و توفوردی + ام سی پی آ (1 لیتر در هکتار) بهترین عملکرد را در کنترل علف های هرز پهن برگ بزرک داشتند. با توجه به اثر مطلوب علف کش های فوق الذکر در کنترل علف های هرز، که منتهی به افزایش عملکرد بزرک نیزگردید. به نظر می رسد کاربرد پس رویشی این علفکش ها در کنترل علف های هرز پهن برگ قابل توصیه باشد. کلمات کلیدی: بزرک، علف کش، کنترل علف هرز، عملکرد
محمد یوسفی داود حسن کریم مجنی
جهت ارزیابی اثرات آللوپتی گیاهچه های گلرنگ زراعی و وحشی بر یکدیگر با استفاده از روش فضای مساوی آگار، آزمایشاتی در آزمایشگاه های بذر و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در فاصله اسفند 1388 تا شهریور 1390 انجام گرفت. بذور از پیش جوانه دار شده درون بشر 400 میلی لیتری حاوی 40 میلی لیتر محلول آگار 4/0 درصدی کشت شدند. فضای بشر به دو قسمت مساوی تقسیم شد و در یک سمت آن بذور گونه دهنده و در سمت دیگر بذور گونه گیرنده کشت شدند. مواد گیاهی شامل نه ژنوتیپ زراعی گلرنگ شامل پدیده، گلدشت، کوسه، اصفهان14، اراک2811، لاینc111، ac-sunset، saffire ac-sterling و دو ژنوتیپ وحشی شامل توده اصفهانi و تلاقی12 بود. این بررسی از چهارآزمایش تشکیل شده است. هدف از انجام آزمایش اول و دوم تعیین مناسب ترین زمان(3، 5، 7 و10 روز) و تراکم(4، 8، 12 و 16 گیاهچه) جهت آزادسازی آللوکمیکال توسط گونه اهلی بر وحشی و بالعکس بود. در آزمایش اول گونه دهنده توده وحشی اصفهانi و گیرنده رقم زراعی پدیده بود ولی در آزمایش دوم گونه دهنده رقم پدیده و گیرنده اصفهانi بود. نتایج آزمایش اول و دوم همانند یکدیگر بود و تیمار زمان 5 روز و تراکم 12 گیاهچه بیشترین تاثیر آللوپتیک را داشت با این تفاوت که در آزمایش اول از نوع بازدارنده و در آزمایش دوم از نوع تحریک کننده بود. در آزمایش سوم فعالیت آللوپتی ژنوتیپهای مختلف گلرنگ اهلی بر وحشی سنجیده شد، لاینc111 و رقم اصفهان14 بیشترین میزان بازدارندگی و تحریک کنندگی را به ترتیب بر طول ریشه چه و ساقه چه توده وحشی اصفهانi داشتند، این در حالیست که هیچ نوع اثر بازدارندگی بر تلاقی12 دیده نشد. لاین c111 بیشترین میزان تحریک کنندگی را بر شاخص های رشدی تلاقی12 داشت. در آزمایش چهارم که هدف بررسی پاسخ ژنوتیپهای اهلی در اثر فعالیت آللوپتی ژنوتیپهای وحشی بود. رشد ارقام کوسه، گلدشت، اراک2811، ac-sunset و ac-sterling تحت آللوکمیکالهای توده وحشی اصفهانi بازداشته شدند در حالیکه ژنوتیپ های پدیده، اصفهان14، saffire وc111 تحت آللوکمیکالهای اصفهانi وتلاقی12 هیچ پاسخی ندادند یا به عبارتی ژنوتیپ های مقاوم شناخته شدند. در مجموع از نتایج بدست آمده می توان گفت رقم پدیده و لاینc111 هم با توان بالا در ترشح آللوکمیکالها و هم با تحمل نسبی به آللوکمیکالهای ژنوتیپ وحشی گلرنگ می توانند در برنامه های مدیریت تلفیقی علف های هرز به کار گرفته شوند.
احمد قاسمی پیربلوطی حسن کریم مجنی
چکیده به منظور بررسی تأثیر مواد افزودنی مختلف بر کارایی علف کش بنتازون در تلفیق با تراکم کاشت بر کنترل علف های هرز پهن برگ و همچنین عملکرد و اجزای عملکرد محصول زراعی بزرک (کتان دانه روغنی) آزمایشی در سال زراعی 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل تراکم کاشت بزرک در دو سطح 400 و 700 بوته در متر مربع، میزان مصرف علف کش بنتازون در سه سطح (96/0، 2/1 و 44/1 کیلوگرم ماده موثره در هکتار) و نوع ماده افزودنی در 5 سطح، آمونیوم سولفات w/v2%، توئین 20 بعنوان سورفکتانت غیر یونی v/v25/0%، و روغن گیاهی سویا v/v25/1%، مایع پاک کننده بعنوان سورفکتانت آنیونیv/v 5/0% و شاهد بدون ماده افزودنی بود. نتایج نشان داد که صفات مرتبط با کنترل علف های هرز تحت تأثیر تراکم کاشت قرار گرفت به طوریکه تراکم کاشت 700 بوته در متر مربع نتایج مناسب تری در مقایسه با تراکم 400 بوته در مترمربع داد. با افزایش میزان مصرف علف کش بنتازون در ترکیب با مواد افزودنی اثربخشی علف کش در تنزل علف های هرز پهن برگ بهبود یافت. بطوریکه مقادیر 2/1 و44/1 کیلوگرم ماده موثره در هکتار از بنتازون در ترکیب با ماده افزودنی سولفات آمونیوم مناسب-ترین تیمارهای کنترل علف های هرز شناخته شدند. افزایش میزان مصرف علف کش بنتازون موجب افزایش عملکرد دانه و تعداد انشعابات و تعداد کپسول در بوته گردید. گر چه اختلاف بین مقادیر مصرفی 2/1 و 44/1 کیلوگرم ماده موثره در هکتار معنی دار نبود و از لحاظ تأثیر مواد افزودنی بر کارایی علف کش، ماده افزودنی سولفات آمونیوم بالاترین راندمان و در مایع پاک کننده و تیمار بدون ماده افزودنی کمترین راندمان را داشتند. با افزایش میزان کاربرد علف کش درصد گیاه سوزی بزرک افزایش یافت. میزان تأثیر مواد افزودنی مختلف بر افزایش گیاه سوزی بزرک متفاوت بود بطوریکه سولفات آمونیوم با حداقل گیاه سوزی (2%) و مایع پاک کننده باعث بیشترین گیاه سوزی (47%) شد. در این آزمایش طولانی شدن دوره رشد گیاه در نتیجه افزایش تراکم کاشت، رقابت علف هرز و گیاهسوزی منجر به کاهش معنی دار عملکرد دانه گردید. به نظر می رسد این نتیجه به دلیل همزمان شدن دوره رسیدگی بزرک با درجه حرارت های بالا باشد. طولانی شدن دوره رشد گیاه موجب افزایش درصد روغن دانه بزرک شد. نتایج این پژوهش نشان داد که در تراکم کاشت 700 بوته در مترمربع برای حصول عملکرد مطلوب و کنترل علف های هرز بزرک مناسب تر می باشد. و کاربرد علف کش بنتازون در اختلاط با ماده افزودنی سولفات آمونیوم، امکان 17 درصد کاهش در مصرف علف کش شد. به نظر می رسد تحت شرایط این آزمایش مصرف 2/1 کیلوگرم ماده موثره در هکتار از علف کش بنتازون برای کنترل علف های هرز پهن برگ در بزرک مناسب می باشد. در بین مواد افزودنی مورد آزمایش سولفات آمونیوم نتایج بهتری در مقایسه با سایر مواد افرودنی به همراه داشت. اثر مطلوب سولفات آمونیوم در این آزمایش احتمالاً می تواند به دلیل کاهش اثرات آنتاگونیستی آب سخت و اثرات این ماده افزودنی بر تعدیل ph و ecآن باشد.
مینا تیموری جروکانی حسن کریم مجنی
چکیده گل جالیز مصری(orobanche aegyptiaca) مزارع گیاهان زراعی، مرتعی، سبزیجات و بسیاری از دیگر گیاهان گلدار را در منطقه مدیترانه آلوده و آنها را از مواد غذایی و آب تهی می سازد. بیولوژی خاص این گیاه انگل بر خلاف سایر علف های هرز به گونه ای است که کنترل آن را مشکل ساخته است.کنجد به عنوان یک گیاه دانه روغنی مهم در مناطق نیمه خشک ایران و از جمله اصفهان می باشد. دانستن نحوه واکنش ژنوتیپ های مختلف آن نسبت به این تنش زیستی می تواند در احیای این محصول با ارزش موثر واقع شود. بدین منظور بذر 11 ژنوتیپ ایرانی و 10 ژنوتیپ خارجی کنجد با اسامی اردستان، اسفراین، اولتان، اهواز، برازجان، داراب14، فردوس، کلات، ناز تک شاخه، ورامین، یکتا، s16، s21، s23، s25، s4، s5، s6،s7، s8وs9 به همراه بذر گل جالیز در گلدان کشت شدند. بوته های کنجد در مرحله گلدهی و رسیدگی فیزیولوژیک مورد بررسی قرار رفتند. صفات مورد بررسی در گل جالیز عبارت بودند از تعداد گره گل جالیز بر روی ریشه کنجد، تعداد ساقه گل جالیز ظهور یافته در سطح خاک، وزن خشک ساقه گل جالیز، وزن خشک بخش زیرزمینی گل جالیز و ارتفاع گل جالیز و در گیاه کنجد نیز صفات تعداد برگ، ارتفاع گیاه، تعداد کپسول، تعداد دانه در کپسول، وزن 100 دانه، عملکرد دانه، وزن خشک بخش هوایی و بخش زیر زمینی کنجد و محتوی آنزیم های آنتی اکسیدانت ریشه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که عکس العمل ژنوتیپ های مختلف به گل جالیز متفاوت بوده است. ژنوتیپ s9 با ایجاد بیشترین تعداد گره در خاک و ایجاد کمترین تعداد ساقه گل جالیز در سطح خاک هم به عنوان یک گیاه تله مناسب برای تخلیه بانک بذر خاک از این انگل و هم به عنوان یک گیاه مقاوم و ژنوتیپ s7 با ایجاد کمترین تعداد گره در خاک به عنوان ژنوتیپ مقاوم معرفی شدند. ژنوتیپ های s8و s21 هرچند عملکرد کمی داشتند به دلیل ایجاد کمترین تعداد ساقه گل جالیز در سطح به عنوان ژنوتیپ نسبتاً مقاوم معرفی شدند. ژنوتیپ های اردستان، اهواز و ورامین هر چند از لحاظ برخی صفات مربوط به گل جالیز در سطح بالایی قرار داشتند به دلیل ایجاد بیشترین عملکرد نسبت به ژنوتیپ های دیگر به عنوان ژنوتیپ های متحمل معرفی شدند. آلودگی به گل جالیز سیستم آنتی اکسیدانتی گیاه را تحریک کرد بطوریکه از بین 11 ژنوتیپ انتخابی بر اساس ارزیابی ظاهری (s16، s23، s25، اردستان، اسفراین، اهواز، داراب 14، فردوس، ناز تک شاخه، ورامین و یکتا)ژنوتیپ های یکتا، ورامین، s16 و s25 از لحاظ آنزیم آسکوربات پراکسیداز، ژنوتیپ های اردستان، داراب 14 و s16 از لحاظ آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و ژنوتیپ های اسفراین و اردستان از لحاظ آنزیم کاتالاز دارای بیشترین فعالیت بودند. نتایج تجزیه خوشه ای نشان داد که واکنش ژنوتیپ های ایرانی و خارجی مورد استفاده در این آزمایش نسبت به انگل گل جالیز تقریباً متفاوت است و ژنوتیپ ها را در 4 گروه دسته بندی کرد. بطور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که کلیه ی ژنوتیپ های کنجد به عنوان یک گیاه تله و یا میزبان می توانند با ترشحات ریشه خود باعث جوانه زنی گل جالیز شوند و بسیاری از آنها توانستند باعث استقرار و نمو گل جالیز تا مراحل انتهایی رشد شوند لذا بر اساس این نتایج قطعاً می توان کنجد را به عنوان گیاه میزبان برای گل جالیزدر نظر گرفت. کلمات کلیدی: گل جالیز، ژنوتیپ های کنجد،گیاه میزبان، گیاه تله، آنزیم آنتی اکسیدانت
مهدی حق دوست حسن کریم مجنی
علف های هرز از عوامل عمده کاهش ارزش کمی و کیفی محصولات کشاورزی هستند. روش های مختلفی برای کنترل با علف های هرز توصیه می شود. از جمله این روش ها، استفاده از آللوپاتی گیاهان می باشد. این تحقیق در قالب دو آزمایش جداگانه به منظور بررسی برهمکنش آلوپاتی گیاهچه های ارقام لوبیا و علف هرز تاتوره با استفاده از روش فضای مساوی آگار، در آزمایشگاههای بذر و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 91 انجام گرفت. بذور از پیش جوانه دار شده درون بشر 411 میلی لیتری حاوی 41 1 درصدی کشت شدند. فضای بشر به دو قسمت مساوی تقسیم شد و در ابتدا در یک سمت آن بذور پیش جوانه / میلی لیتر محلول آگار 4 زده گونه دهنده کشت شدند و بعد از گذشت 7 روز در سمت دیگر بذور پیش جوانه زده گونه گیرنده کشت شدند و به مدت 11 روز باقی ماندند و در نهایت صفات گیاهچه ای اندازه گیری شدند. ریشه های دو گیاه آزادانه وارد بخش دیگر شدند و از رقابت اندام هوایی جلوگیری شد. در هر دو آزمایش مواد گیاهی دوازده رقم لوبیا شامل لوبیا قرمز )اختر، درخشان، ناز، گلی و صیاد(، لوبیا سفید )پاک و درسا( و لوبیا چیتی )تلاش، صدری، خمین، توده چین و توده ازبکستان( و علف هرز تاتوره بودند. آزمایش اول با استفاده از طرح آماری کاملا تصادفی در سه تکرار و آزمایش دوم بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. در آزمایش اول فعالیت آللوپاتی ارقام لوبیا بر تاتوره سنجیده شد. رقم خمین بیشترین میزان بازدارندگی به میزان 24 % را در بین ارقام نسبت به صفات متوسط طول ریشه چه، وزن خشک ریشه چه، وزن خشک ساقه چه، وزن تر ریشه چه و وزن تر ساقه چه داشت. رقم گلی بیشترین میزان تحریک کنندگی را در اکثر صفات نشان داد. سایر ارقام تفاوت معنی داری با شاهد نداشتند. در آزمایش دوم تحمل ارقام لوبیا به آللوکمیکال های تاتوره بررسی شد. رشد ارقام اختر، درخشان، ناز، گلی، صیاد، تلاش، صدری، پاک، درسا و توده چین تحت اثر آللوکمیکال های تاتوره بازداشته شد، درحالیکه ارقام چین و تا حدودی توده ازیکستان تحت آللوکمیکال های تاتوره در بیشتر صفات تفاوت معنی داری نسبت به شاهد نشان ندادند. به عبارتی این دو رقم به آللوکمیکال های تاتوره تحمل نسبی داشتند. در مجموع با توجه به نتایج بدست آمده در دو آزمایش می توان گفت رقم خمین هم با توان نسبتا بالا در ترشح آللوکمیکال ها و بازدارندگی رشد تاتوره و هم با تحمل نسبی به آللوکمیکال های تاتوره می تواند در برنامه های مدیریت تلفیقی علف های هرز به کار گرفته شود.
فرزانه نصراصفهانی محمدحسین اهتمام
علف های هرز انگل یکی ازمشکلات مهم کشاورز یدراغلب نقاط جهان به شمارمی روندکه می توانند در مواردی تمام محصولات مزرعه رانابود کنند. در میان گیاهان انگلی گلدار،گل جالیزیکی ازانگلهایی است که به محصولات زراعی و باغی خسارت شدیدی واردمی کند.کلزا (brassica napus) یکی از محصولات زراعی مهم جهان است که از لحاظ تولید روغن در رتبه دوم بعد از سویا قرار دارد. از جمله مسائلی که کشت این گیاه زراعی را با مخاطره مواجه می سازد، خسارت گل جالیز بر روی این گیاه می باشد که کاهش عملکرد قابل توجهی را سبب می شود. به منظور بررسی واکنش تعدادی از ژنوتیپ های اهلی و وحشی جنس براسیکا (کلزا) در برابر گل جالیز آزمایشی در دی ماه سال 1390در بخش گلخانه های تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در 6 تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل دو سطح شاهد و آلوده به گل جالیز و ژنوتیپ های کلزا که عبارت از 5 ژنوتیپ وحشی شامل: b. nigra، b. juncea، b. carnita، b. rapa، b. oleracea و 6 رقم زراعی از ژنوتیپb. napus شامل ارقامrgs, opera, hayola60, hayola401, zarfamو sarigol بودند. تیمارها در دو مرحله گلدهی و رسیدگی و هر مرحله در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفتند. صفات مورد بررسی در گل جالیز عبارت بودند از تعداد گره گل جالیز بر روی ریشه کلزا، تعداد ساقه گل جالیز ظهور یافته در سطح خاک، وزن خشک ساقه گل جالیز، وزن خشک بخش زیر زمینی گل جالیز و در گیاه کلزا نیز صفات تعداد برگ، سطح برگ، محتوای کلروفیل در برگ، ارتفاع گیاه، تعداد غلاف، طول غلاف، تعداد بذر در غلاف، وزن 1000 دانه، عملکرد دانه و وزن خشک بخش هوایی و بخش زیر زمینی کلزا اندازه گیری شد. نتایج بدست آمده نشان داد همه ژنوتیپ ها اعم از وحشی و اهلی میزبان گل جالیز بودند. ولی عکس العمل ژنوتیپ های مختلف کلزا به گل جالیز متفاوت بود و ژنوتیپ های وحشی در اکثر صفات مورد بررسی خسارت کمتری از گل جالیز نسبت به ژنوتیپ های اهلی متحمل شدند. برخی از ارقام مثل operaو zarfam توان بالایی در تحریک گل جالیز به جوانه زنی داشتند. این ارقام را می توان به عنوان گیاه تله به منظور تخلیه بانک بذر کشت نمود و قبل از مرحله تولید بذر اقدام به شخم زمین نمود. ژنوتیپ b. juncea نسبت به سایر ژنوتیپ ها مقاومتر بود و از نظر صفات مختلف مورد بررسی کمترین درصد کاهش را داشت. در بین صفات مورد بررسی در کلزا، عملکرد دانه بیشتر از سایر صفات تحت تاثیر گل جالیز قرار گرفت. بطوریکه برای تمامی ژنوتیپ ها به جز b. juncea، درصد کاهش عملکرد دانه بیش از 70 درصد بود. به طور کلی بر اساس نتایج بدست آمده از این تحقیق می توان گفت جهت جلوگیری از خسارت این انگل در زراعت کلزا باید اقدامات مدیریتی جدی صورت پذیرد و توجه به برنامه های اصلاحی در تولید ارقام مقاوم مد نظر قرار گیرد.
سیما جوادی مقدم محمد حسین اهتمام
در بین علف های هرز انگل گل جالیز از مهم ترین انگل های خسارت زای ریشه در اراضی زراعی می باشد. جنس phelipanche عمدتا در مناطق مدیترانه، جنوب شرقی اروپا، خاورمیانه، غرب آسیا و شمال آفریقا یافت می شود. این علف هرز انگلی ارزش کمی و کیفی محصول را کاهش می دهد. روش های مختلفی جهت مدیریت گل جالیز اتخاذ شده است ولی هیچکدام از این روش ها نتوانستند بطور قابل قبولی این علف هرز را کنترل کنند. مدیریت کود و حاصلخیزی خاک می تواند در تخفیف خسارت گل جالیز به میزبان موثر باشد.گوجه فرنگی یکی از مهم ترین سبزیجات میوه ای تیره بادمجانیان است که به دلیل ارزش غذایی و مصرف بالا جایگاه دوم جهانی را بعد از سیب زمینی از نظر تولید به خود اختصاص داده است. سیلیسیم(si) دومین ترکیب عنصر معدنی در خاک پس از اکسیژن بوده و تقریبا 31% پوسته زمین را اشغال کرده است. اگرچه سیلیسیم بعنوان یک عنصر ضروری در گیاه مورد توجه قرار نگرفته است اما گزارشات حاکی از اثرهای سودمند آن در رشدونمو گیاهان و تخفیف تنش های زیستی و غیر زیستی است. بدین منظور تحقیقی جهت بررسی اثر سیلیسیم در مقاومت گوجه فرنگی در مقابل انگل گل جالیز انجام گرفت. بذرهای دو رقم حساس و مقاوم به گل جالیز، گوجه فرنگی در گلدان و در بستری از پرلیت و ماسه کشت شد. تیمار سیلیسیم در سه سطح صفر، 1 و 7/1 میلی مولار اعمال شد. نتایج نشان دادند که در شرایط آلودگی گوجه فرنگی به گل جالیز مصرف سیلیسیم در سطح 7/1 میلی مولار سبب افزایش تعداد روز تا ظهور اولین گل جالیز شد. کمترین تعداد کل گره، ارتفاع و تعداد ساقه گل جالیز نیز مربوط به تیمار سطح 7/1 میلی مولار سیلیسیم بود. همچنین کمترین وزن خشک اندام هوایی و زیرزمینی گل جالیز نیز در سطح 7/1 میلی مولار سیلیسیم دیده شد. سیلیسیم در افزایش ارتفاع بوته گوجه فرنگی تاثیر معنی داری نداشت اما بین دو رقم حساس و مقاوم به گل جالیز بیشترین ارتفاع مربوط به رقم مقاوم با سطح سیلیسیم 1میلی مولار بود. مصرف سیلیسیم تاثیری بر روی میزان کلروفیل و وزن خشک بخش هوایی گوجه فرنگی نداشت. مصرف سیلیسیم در سطح 7/1 میلی مولار باعث افزایش سطح برگ نسبت به سطوح دیگر سیلیسیم شد. اما افزایش میزان مصرف سیلیسیم تاثیر مثبتی بر وزن خشک ریشه گوجه فرنگی نداشت. همچنین مصرف سیلیسیم اثری بر روی محتوی آنزیم های آنتی اکسیدانی گوجه فرنگی نداشت. گوجه فرنگی متعلق به آن دسته از گیاهانی است از لحاظ جذب سیلیسیم پس زدنی(rejective) دارد. بنابراین قادر به جذب مقدار بالای سیلیسیم نیست و قسمت اعظم سیلیسیم در سطح ریشه باقی می ماند. و احتمالا افزایش سیلیسیم در ریشه منجر به القاء مقاومت به انگل گل جالیز می شود بطور مثال سیلیسیم می تواند از طریق ایجاد موانع فیزیکی در ریشه نفوذ گرهک های گل جالیز به داخل بافت میزبان محدود می شود. به طور کلی با توجه به اثر سیلیسیم بر روی صفات مورفولوژیکی گوجه فرنگی و انگل گل جالیز می توان گفت که نقش مثبت سیلیسیم در این تحقیق بیشتر بر روی صفات مربوط به انگل است.
هما نیک رام حسن کریم مجنی
جهت ارزیابی اثرات دگرآسیبی 26 ژنوتیپ زراعی و وحشی گندم بر علف هرز جو وحشی و همچنین اثرات دگرآسیب این علف هرز بر ژنوتیپ های مختلف گندم، آزمایشی در آزمایشگاه های بذر و اصلاح نباتات دانشکده ی کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در فاصله زمانی اردیبهشت ماه 1391 الی تیرماه 1392 انجام شد. روش مورد استفاده، روش فضای مساوی آگار بود. بدین صورت که فضای بشر 400 میلی لیتری به دو قسمت مساوی تقسیم و 60 میلی لیتر محلول 4/0درصد آگار در آن ریخته شد. بذر های از پیش جوانه زده ی گونه ی دهنده ی ترکیب شیمیایی دگرآسیب در نیمی از فضای بشر کشت و پس از گذشت هفت روز گونه ی گیرنده در نیمه ی دیگر بشر کشت شدند. صفات مورد اندازه گیری شده شامل طول گیاهچه، طول ریشه چه، وزن تر گیاهچه، وزن تر ریشه چه، محتوای کلروفیل، تعداد و سطح برگ بود. مواد گیاهی شامل بذر های 16 ژنوتیپ زراعی گندم و ده ژنوتیپ وحشی گندم در سطوح مختلف پلوئیدی شامل یک ژنوتیپ دیپلوئید، چهار ژنوتیپ تتراپلوئید، چهار ژنوتیپ هگزاپلوئید و یک ژنوتیپ اکتاپلوئید و بذر علف هرز جو وحشی بود. آزمایش اول به بررسی اثر دگرآسیبی ژنوتیپ های گندم بر رشد گیاهچه های جو وحشی و آزمایش دوم به بررسی پاسخ ژنوتیپ های گندم به ترکیبات شیمیایی دگرآسیب جو وحشی پرداخته است. همچنین بعد از مشخص شدن ژنوتیپ های گندم از لحاظ حساسیت یا مقاومت به دگرآسیبی جو وحشی میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت در این دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. طی آزمایش اول مشخص شد ژنوتیپ های نیک نژاد، بک کراس، فلات و tri 9652 دگرآسیب تر و ژنوتیپ های یاواروس، بیات، الموت، بهار، کویر، tri 11712، tri 15593 و tri 18664 از نظر پتانسیل دگرآسیبی توانایی کمتری نسبت به سایر ژنوتیپ های مورد آزمایش داشتند. نتایج آزمایش دوم نشان داد که ژنوتیپ های بهار، کویر، فلات و چمران حساس به دگرآسیبی جو وحشی و ژنوتیپ های الوند، الموت، بم، خشکی، بیات، بک کراس، یاواروس، tri 19322 و tri 9652 به آن مقاوم هستند. از تلفیق نتایج این دو آزمایش می توان نتیجه گرفت دو ژنوتیپ بک کراس و tri 9652 که هم در آزمایش اول جزء ارقام دگر آسیب تر و هم در آزمایش دوم جزء ارقام مقاوم دسته بندی شدند، دو ژنوتیپ برتر از لحاظ تحمل دگر-آسیبی برتر و برای بهره گیری در مدیریت این علف هرز توسط دگر آسیبی مناسب هستند. همچنین مقایسات گروهی آزمایش اول بین ژنوتیپ های زراعی و وحشی و سطوح مختلف پلوئیدی نشان داد که ژنوتیپ های وحشی در مقایسه با اهلی و ژنوتیپ های تتراپلوئید نسبت به هگزاپلوئید دگرآسیب تر بودند. همچنین سطح پلوئیدی اکتا نسبت به سایر سطوح پلوئیدی دگرآسیبی بیشتری ایجاد کرد. مقایسات گروهی آزمایش دوم بین دو گروه ژنوتیپ های وحشی و اهلی مشخص کرد ژنوتیپ های وحشی به دگرآسیبی جو وحشی حساسیت بیشتری داشتند. طی بررسی اندازه گیری میزان فعالیت آنزیم-های آنتی اکسیدانی در ژنوتیپ های مقاوم و حساس گندم مشخص شد ژنوتیپ های مقاوم به دگرآسیبی جو وحشی، فعالیت آنتی اکسیدانی بیشتری داشتند.
وحید ریحانی محمدحسین اهتمام
این پژوهش در سال زراعی 1391- 1390به منظوربررسی اثر های سطوح مختلف نیتروژن و آرایش های مختلف کاشت بر عملکرد و اجزای عملکردکشت مخلوط دو گیاه بزرک و شبدر برسیم و اثر این عوامل بر کنترل علف های هرز در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد اجرا گردید. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار انجام شد.کرت های اصلی در بر گیرنده سطوح مختلف کود نیتروژن در سه سطح (صفر،30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار،60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار) وکرت های فرعی آرایش های مختلف کشت دو گیاه در 6 سطح (بزرک خالص در تراکم 400 بوته در متر مربع، شبدر خالص در تراکم 430 بوته در متر مربع، 50%ب زرک، 50% شبدر، 70%بزرک، 70% شبدر، 50% بزرک،70%شبدر، 70%بزرک،50%شبدر)بود. نتایج آزمایش نشان داد که بیشترین وزن خشک علف های هرز در سطح کودی 60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و در کشت خالص بزرک و سپس شبدر به دست آمد. بیشترین عملکرد بزرک در کشت خالص و در سطح کودی صفر به دست آمد. بین آرایش های مختلف کشت مخلوط اختلاف معنی داری وجود نداشت. بیشترین عملکرد شبدر در تیمار کشت خالص و در سطح کودی 30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد و بین آرایش های مختلف کشت مخلوط اختلاف معنی داری و جود نداشت. بیشترین عملکرد کل دو گیاه شبدر و بزرک در سطح کودی 30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و در تیمار 70% بزرک ،50 %شبدر به دست آمد. بین آرایش های مختلف کشت مخلوط از نظر عملکرد کل اختلاف معنی داری وجود نداشت در حالی که عملکرد مجموع دو گیاه نسبت به عملکرد هر یک از این دو گیاه در تیمار کشت خالص بیشتر و اختلاف معنی داری داشتند که نشان دهنده برتری کشت مخلوط نسبت به کشت خالص می باشد. بیشترین مقدار نسبت برابری زمین (45/1=ler) در تیمار 70%بزرک،70 %شبدر به دست آمد. همچنین بیشترین این شاخص در سطح کودی 30کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که کشت مخلوط این دو گیاه و استفاده از 30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار نسبت به تک کشتی آن ها دارای برتری بوده و عملکرد بالاتری را به دست می آورد. همچنین ترکیب این دو گیاه در کشت مخلوط در سرکوب علف های هرز موفق عمل کرده و می تواند راهکار مناسبی برای کنترل علف های هرز باشد.
حسن فلاح فرشید نوربخش
پایداری و باروری اکوسیستم های خاک وابستگی زیادی به میکروارگانیسم های خاک و فعالیت آنها دارد. جامعه میکروبی خاک و آنزیم های ساخته شده توسط آنها نقش بسیار مهمی در فرآیندهای تجزیه مواد آلی و سایر واکنش های بیوشیمیایی خاک و در نتیجه بازچرخ عناصر غذایی ایفا می کنند و لذا سیستم های مدیریت کشاورزی تنها زمانی پایدار خواهند بود که کیفیت و تنوع زیستی خاک حفظ گردد. استفاده از سموم شیمیایی جهت دفع آفات محصولات کشاورزی می تواند باعث برهم زدن تعادل فعالیت های زیستی خاک شود. علف کش ها از جمله این سموم هستند که امروزه به طور گسترده ای برای حذف علف های هرز مورد استفاده قرار می گیرند. آنزیم اوره آز آنزیمی است که با هیدرولیز اوره به دی اکسید کربن و آمونیاک، بخشی از آمونیوم مورد استفاده برای میکروارگانیسم های خاک و همچنین گیاهان را تامین می کند. در این تحقیق ابتدا اثر گروهی از علف کش ها شامل اکسی فلورفن، بوتاکلر، تریفلورالین، گلایفوزیت، متری بوزین، نیکوسولفورون و هالوکسی فوپ آرمتیل بر فعالیت آنزیم اوره آز خاک بررسی شد. بدین منظور نمونه های 5 گرمی خاک سطحی (cm 15-0) که از منطقه شرودان به صورت مرکب نمونه برداری شد، با غلظت های 0، 10، 20، 30، 40 و 50 میلی گرم ماده موثر بر کیلوگرم هر کدام از این علف کش ها به مدت 30 دقیقه تیمار شد. نتایج نشان داد که غلظت 10 میلی گرم بر کیلوگرم علف کش ها اثر منفی بر فعالیت اوره آز نداشت اما غلظت های بیشتر باعث کاهش فعالیت این آنزیم شدند و در بین علف کش ها، اکسی فلورفن و تریلفورالین بیشترین درصد بازدارندگی را بر فعالیت اوره آز داشتند. در ادامه از میان این 7 علف کش، تاثیر اکسی فلورفن و تریفلورالین بر شاخص های تولید و دوام آنزیم اوره آز و همچنین تنفس میکروبی و پتانسیل معدنی شدن کربن مورد بررسی قرار گرفت. برای ارزیابی تولید و دوام اوره آز تحت تاثیر این دو علف کش، نمونه هایی به صورت مرکب از خاک سطحی (cm 15-0) دو منطقه شرودان (اصفهان) و چم آسمان (اصفهان) جمع آوری شد. نمونه های 50 گرمی از این خاک ها به طور مجزا با غلظت های 0، 0.5، 10، 50، 250 و 500 میلی گرم ماده موثر بر کیلوگرم اکسی فلورفن و تریفلورالین و همچنین مقادیر مشخصی از کربن و نیتروژن (جهت تحریک رشد میکروبی و تولید آنزیم) تیمار شده و در انکوباتور قرار گرفتند. سپس فعالیت اوره آز در این تیمارها در زمان های 0، 1، 2، 3، 4، 5، 7، 9، 12، 15، 20، 25 و 30 روز پس از انکوباسیون اندازه گیری شد. روند بدست آمده از اندازه گیری فعالیت آنزیم در طول دوره انکوباسیون به گونه ای بود که مقادیر عددی شاخص های تولید و دوام اوره آز، از فعالیت های اندازه گیری شده محاسبه گردید. جهت مطالعه تاثیر اکسی فلورفن و تریفلورالین بر تنفس میکروبی خاک، نمونه خاک های شرودان و چم آسمان با غلظت های 0، 0.5، 10 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم علف کش به همراه مقادیر معینی از کربن و نیتروژن تیمار گردیده و در انکوباتور قرار داده شدند. سپس co2 آزاد شده ناشی از تنفس میکروبی در زمان های 1، 2، 3، 4، 7، 14، 21 و 28 روز پس از انکوباسیون اندازه گیری شد. پس از اندازه گیری تنفس میکروبی در زمان های مقرر، مقادیر تجمعی کربن معدنی در این زمان ها محاسبه گردید. معدنی شدن کربن با زمان دارای توزیع نمایی بوده و روند آن از سینتیک رده اول تبعیت نمود و شاخص های سینتیکی معدنی شدن کربن شامل پتانسیل معدنی شدن کربن آلی (c0) و شاخص معدنی شدن کربن (kc0) در هر کدام از این تیمارها تعیین شدند. نتایج حاصل از بررسی تولید و دوام آنزیم اوره آز نشان داد که در خاک شرودان غلظت 0.5 میلی گرم بر کیلوگرم اکسی فلورفن و تریفلورالین اثر منفی بر شاخص تولید آنزیم نداشت. در خاک چم آسمان غلظت 0.5 میلی گرم بر کیلوگرم تریفلورالین تاثیری بر تولید اوره آز نداشت اما اکسی فلورفن در این غلظت باعث کاهش تولید آنزیم شد. در غلظت های بیشتر هر دو علف کش، تولید اوره آز در هر دو خاک کاهش یافت. شاخص دوام آنزیم اوره آز در خاک شرودان در تمامی غلظت های به کار گرفته شده تریفلورالین و غلظت های 0.5، 10، 250 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم اکسی فلورفن کاهش پیدا کرد. در خاک چم آسمان به استثنای غلظت 10 میلی گرم بر کیلوگرم اکسی فلورفن، افزودن سایر تیمارها به خاک، کاهش شاخص دوام آنزیم را به دنبال داشت و این کاهش در غلظت 0.5 میلی گرم بر کیلوگرم نیز برای هر دو علف کش مشاهده شد. نتایج تنفس میکروبی نشان داد که در هر دو خاک اضافه کردن علف کش ها از شدت تفس می کاهد و در غلظت های بیشتر اکسی فلورفن و تریفلورالین نه تنها از مقدار بیشینه تنفس در طول انکوباسیون کاسته می گردد بلکه بیشینه تنفس با یک تاخیر زمانی اتفاق می افتد. شاخص های معدنی شدن کربن آلی نیز تحت تاثیر علف کش ها تغییر کردند. در خاک شرودان به استثنای تیمار 0.5 میلی گرم بر کیلوگرم اکسی-فلورفن، بقیه تیمارها باعث کاهش c0 و kc0 شدند. در خاک چم آسمان نیز همانند خاک شرودان فقط غلظت 0.5 میلی-گرم بر کیلوگرم اکسی فلورفن تاثیری بر c0 و kc0 نداشت، در سایر تیمارها از مقدار این شاخص ها کاسته شد.
مرضیه صباغ نکونام بهرام شریف نبی
نیاز به کاهش اثرات مضر زیست محیطی حاصل از علفکش های مختلف، باعث شده است که سیستم های مدیریتی جدیدی برای کنترل علف های هرز تعریف گردد که به جای مواد شیمیایی کشاورزی، مبنای اکولوژیکی دارند. در راستای این هدف چهار مطالعه برای کنترل بیولوژیکی و مدیریت دو علف هرز پیچک صحرایی (convolvulus arvensis l.) و تاج خروس (amaranthus retroflexus l.) توسط قارچ ها و آللوپاتی اجرا گردید. اولین مطالعه شامل جمع آوری و شناسایی قارچ های بیمارگر این دو علف هرز و پیدا کردن بهترین قارچ به عنوان عامل کنترل بیولوژیک بود. یک قارچ از جنس alternaria sp. با دو ایزوله از علف هرز تاج خروس جدا گردیدند که پتانسیل بیماریزایی بسیار پایینی داشتند. اما از علف هرز پیچک صحرایی 5 قارچ شامل alternaria sp. (هفت جدایه)، cladosporium sp. (دو جدایه)، fusarium compactum، chaetomium globosum و phaeoacremonium sp. جدا گردیدند که قدرت بیماریزایی بالایی روی این علف هرز داشتند. بالاترین درصد کشندگی علف هرز مربوط به قارچ alternaria sp. ایزوله ai3 بود. این قارچ ها روی گیاهان زراعی (سویاglycine max ، گوجه فرنگی lycopersicon lycopersicum، گلرنگ carthamus tinctorius، سیب زمینی solanum tuberosum، چغندرقندbeta vulgaris ، گندم triticum aestivum، جو hordeum vulgare و ذرت zea mays) علایم بیماری نشان ندادند. این آزمایش نشان داد که ایزوله ai3 پتانسیل استفاده به عنوان علفکش قارچی برای پیچک را دارد. دومین مطالعه شامل زیست سنجی شش گونه گیاه آللوپاتیک (زعفران crocus sativus، کرچک ricinus communis، توتون nicotiana tabacum، تاتوره datura inoxia، خرزهره nerium oleander، و سورگوم sorghum vulgar) بر جوانه زنی، رشد گیاهچه و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی (کاتالاز، پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز) گیاهچه پیچک صحرایی بود. عصاره آبی گیاهان مذکور در چهار غلظت 5/2، 5، 5/7 و 10 گرم بر لیتر استفاده شدند و برای شاهد از آب مقطر استفاده شد. عصاره همه گیاهان نسبت به شاهد، بر جوانه زنی و رشد گیاهچه پیچک اثر بازدارنده داشتند اما عصاره های کرچک، توتون، تاتوره و سورگوم بیشترین تأثیر و عصاره های زعفران و خرزهره کمترین تأثیر را داشتند. فعالیت آنزیم کاتالاز در دو تیمار عصاره زعفران و خرزهره نسبت به شاهد افزایش نشان داد اما سایر تیمارها فعالیت آنزیمی کمتری نسبت به شاهد داشتند. در مورد دو آنزیم پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز در همه تیمارها نسبت به شاهد افزایش فعالیت آنزیمی مشاهده شد که عکس العمل گیاهچه پیچک در برابر تنش آللوپاتیک بود. با توجه به نتایج این آزمایش می توان گفت عصاره های کرچک، توتون، تاتوره و سورگوم می توانند به عنوان علفکش های پیش رویشی استفاده کرد. سومین آزمایش به منظور بررسی پتانسیل آللوپاتیک عصاره و پودر گیاهان زعفران، کرچک، توتون، تاتوره، خرزهره و سورگوم بر رشد گیاه پیچک صحرایی در شرایط گلخانه صورت گرفت. تأثیر عصاره ها در غلظت 10 گرم بر لیتر و پودر گیاهان در مقادیر 1، 2 و 4 تن در هکتار بر ارتفاع، وزن خشک، درصد زنده ماندن، سطح برگ، کلروفیل (a، b و کل) و میزان کاروتنوئیدهای گیاه پیچک صحرایی بررسی شدند. اسپری عصاره ها بر علف هرز باعث کاهش در تمام صفات مورد بررسی نسبت به شاهد گردید که این تأثیر بستگی به گونه ها داشت و گیاهان آللوپاتیک از لحاظ تأثیر بر رشد علف هرز با هم متفاوت بودند. کاربرد پودر گیاهان نیز به عنوان مالچ بر تمام صفات تأثیر معنی داری داشتند که تفاوت بین گونه ها هم معنی دار بود و با افزایش غلظت پودر کاهش بیشتری در صفات مورد بررسی مشاهده شد. چهارمین مطالعه بررسی تأثیر عصاره گیاهان آللوپاتیک زعفران، کرچک، توتون، تاتوره، خرزهره و سورگوم بر جوانه زنی و رشد گیاهچه در چهار غلظت(5/2، 5، 5/7 و 10 گرم بر لیتر) و همچنین تأثیر عصاره ها در غلظت 10 گرم بر لیتر و پودر گیاهان در مقادیر 1، 2 و 4 تن در هکتار بر ارتفاع، وزن خشک، درصد زنده ماندن، سطح برگ، کلروفیل (a، b و کل) و میزان کاروتنوئیدهای گیاه تاج خروس بودند. همه عصاره گیاهان تأثیر بازدارنده بر جوانه زنی تاج خروس داشتند که این تأثیر وابسته به غلظت و افزایشی بود. عصاره کرچک، توتون و تاتوره بیشترین بازدارندگی را داشتند. در شرایط گلخانه نیز هم عصاره ها و هم پودر گیاهان بر رشد علف هرز تاج خروس تأثیر بازدارنده داشتند و صفات مورد بررسی را کاهش دادند. با افزایش غلظت پودرها تأثیر بازدارندگی بر رشد علف هرز بیشتر شد به طوری که بالاترین میزان پودر بیشترین تأثیر را بر رشد تاج خروس داشت. نتایج این آزمایش نشان داد که هم عصاره و هم پودر این گیاهان پتانسیل آللوپاتیک داشته و می توانند در کنترل تاج خروس به عنوان علف کش طبیعی و مالچ به کار برده شوند.
اعظم غریب وندی پرویز احسان زاده
از آللوپاتی ممکن است به منظور مدیریت پایدار علفهای هرز بهره جست. رازیانه به عنوان یک گیاه داروئی با خاصیت آللوپاتی قوی از دیر باز در ایران و خیلی از نقاط دنیا کشت می شود. پژوهش انجام شده شامل سه آزمایش جداگانه بود که در گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه صنعتی در سال 91-92 انجام شد. در آزمایش اول به کمک روش عصاره گیری آبی، پتانسیل آللوپاتی ده ژنوتیپ رازیانه تهیه شده از نقاط مختلف ایران (شامل اصفهان، ابن سینا، کرمان، شیراز، مشهد، ارومیه، یزد، اردبیل، همدان و بوشهر) بر روی علفهای هرز تاج خروس، خرفه و گیاه زراعی کنجد مورد بررسی قرار گرفت. عصاره با غلظت های 0، 3/6، 5/12، 25، 50 و 100 درصد تهیه شد. صفات مورد بررسی عبارت بودند از طول ریشه چه، طول ساقه چه، وزن ترریشه چه، وزن ترساقه چه، وزن خشک ساقه چه، درصد و سرعت جوانه زنی بذر گونه های مذکور. نتایج نشان داد که عکس العمل گونه ی هدف به اثر آللوپاتی رازیانه بسته به ژنوتیپ های مختلف رازیانه متفاوت است. بر اساس این نتیجه ژنوتیپ های همدان و اردبیل به عنوان ژنوتیپ هایی با اثر آللو پاتی کمتر و ژنوتیپ های مشهد و کرمان به عنوان ژنوتیپ هایی با اثر آللو پاتی بالا معرفی شدند. در آزمایش دوم پتانسیل آللوپاتی پنج ژنوتیپ رازیانه (شامل اصفهان، ابن سینا، مشهد، اردبیل و بوشهر) بر اساس اسانس روغنی آنها بر روی علفهای هرز تاج خروس و خرفه مورد بررسی قرار گرفت. اسانس با غلظت های 0، 100، 200، 400، 600 و 800 سمت در میلیون از برگ تهیه و تاثیر آن بر جوانه زنی و رشد بذر های علف هرز بررسی شد. صفات مورد بررسی در این آزمایش شامل طول ریشه چه، طول ساقه چه، وزن ترریشه چه، وزن ترساقه چه، وزن خشک ساقه چه و درصد جوانه زنی بودند. با افزایش غلظت اسانس میزان طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر ریشه چه و ساقه چه، وزن خشک ساقه چه و درصد جوانه زنی هر دو گونه علف هرز کاهش یافت. بالاترین بازدارندگی در غلظت های 600 و800 قسمت در میلیون مشاهده شد. ژنوتیپ بوشهر بیشترین اثر بر طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر ریشه چه و ساقه چه، وزن خشک ساقه چه و درصد جوانه زنی را داشت، و به عنوان یک ژنوتیپ با اثر آللوپاتی بالا معرفی شد. ژنوتیپ های یزد و اصفهان به عنوان ژنوتیپ هایی با اثر آللوپاتی کمتر معرفی شدند. هر دو علف هرز خرفه و تاج خروس حساسیت تقریباً یکسانی را نسبت به آللوپاتی اسانس از خود نشان دادند. نتایج تجزیه اسانس مشخص کرد که ژنوتیپ هایی که میزان ترکیب موثره ? – pinene در آنها زیاد است از آنجایی که باعث کاهش صفات جوانه زنی می شود به عنوان گیاه با آللوپاتی قوی و گیاهانی که میزان ترکیب موثره fenchone آنها زیاد است به دلیل افزایش صفات جوانه زنی به عنوان گیاه با آللوپاتی ضعیف هستند. آزمایش سوم به منظور بررسی اثر ژنوتیپ های رازیانه بر مهار رشد علف های هرز در شرایط مزرعه انجام شد. در این آزمایش از 10 ژنوتیپ رازیانه 2 ساله کشت شده در مزرعه لورک در انتهای فصل رشد (اوایل آبان ماه 91) نمونه گیری انجام شد. نمونه گیری به صورت تصادفی در دو نقطه از هر کرت و در هر نقطه در سه تکرار انجام شد. بدین ترتیب علف های هرز هم از نقطه نزدیک ساقه اصلی گیاه زراعی جایی که هم رقابت نوری و هم اثر آللوپاتی وجود داشت و هم از نقطه ی دورتر در جایی که تنها اثر آللوپاتی مشهود بود و رقابت نوری ژنوتیپها حذف شده بود انجام شد. علفهای هرز جمع آوری شده از مزرعه شامل تاج خروس ، خرفه ، سلمه تره و پیچک صحرایی بودند که ثبت صفات ارتفاع بوته، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی برای علف های هرز جمع آوری شده صورت گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده بیشترین علف هرز موجود در مجاور ژنوتیپهای رازیانه، علف هرز پیچک صحرایی و سلمه تره و کمترین علف هرز موجود تاج خروس و خرفه بود. کمترین اثر تداخل در ژنوتیپ های همدان و کرمان و بالاترین اثر تداخل به ترتیپ مربوط به ژنوتیپ های بوشهر، ابن سینا، اردبیل، شیراز و ارومیه بود. کمترین اثر آللوپاتی برای ژنوتیپ های همدان، ارومیه، ابن سینا و اردبیل و بالاترین اثر آللوپاتی مربوط به ژنوتیپ های شیراز و یزد بود. از مجموع آزمایشی که در این تحقیق اجرا شدند و ژنوتیپ های رازیانه که بکار برده شدند می توان چنین نتیجه گیری کرد که رازیانه شدیدترین اثر دگر آسیبی را بر روی علف هرز تاج خروس برجای می گذارد.
عبدالرسول حیدری اصل جمشید رزمجو
کشت مخلوط می تواند به عنوان راه کاری موفق در جهت افزایش عملکرد محصولات زراعی و کنترل علف های هرز مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین پژوهشی در سال زراعی 1392-1391 به منظور بررسی اثر سطوح مختلف نیتروژن، تداخل علف هرز منداب و روش های مختلف کاشت بر کارایی کشت مخلوط بزرک و شبدر برسیم به صورت تجزیه مرکب طرح کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه آزمایشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. سطوح مختلف نیتروژن در سه سطح (شاهد، 30، 60 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) به عنوان محیط های مختلف در نظرگرفته شدکه در هر یک از این محیط ها تداخل علف هرز منداب در پلات اصلی (تداخل و عدم تداخل) و نیز روش های مختلف کاشت در پلات فرعی( کشت خالص بزرک با تراکم560 بوته در مترمربع،کشت خالص شبدر برسیم با تراکم 430 بوته در مترمربع، کشت مخلوط درهم با نسبت 50-50 و کشت مخلوط ردیفی با نسبت 50-50)مطالعه شد. نتایج آزمایش نشان داد اثر کود نیتروژن اثر معنی داری بر ارتفاع، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد کپسول در بوته(بزرک)، تعداد گل آذین در بوته(شبدر برسیم)، وزن هزار دانه(شبدر برسیم)، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه داشت. تداخل علف هرز منداب باعث کاهش کلیه صفات اندازه گیری شده در هر دو گیاه بزرک و شبدر برسیم نسبت به عدم تداخل علف هرز منداب شد به جز ارتفاع که در تیمارهای تداخل علف هرز منداب گیاهان زراعی از ارتفاع بیش تری برخوردار بودند. بیش ترین ارتفاع، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد کپسول در بوته(بزرک)و تعداد گل آذین در بوته(شبدر برسیم) در کشت مخلوط بدست آمد. بیش ترین عملکرد بیولوژیک و دانه بزرک در سطح کودی 60 کیلوگرم در حالت عدم تداخل و کم ترین آن در سطح کودی 60 کیلوگرم در حالت تداخل علف هرز منداب به دست آمد. شبدر برسیم بیش ترین عملکرد را در سطح کودی 30 کیلوگرم در هر دو حالت تداخل و عدم تداخل داشت. گرچه عملکرد بیولوژیک و دانه بزرک و شبدر برسیم در کشت خالص به دلیل افزایش تراکم بیش تر از کشت مخلوط بود ولی ler جزیی هر دو گیاه در همه تیمارهای مورد مطالعه بیش تر از 5/0 بود که نشان داد کشت مخلوط به کشت خالص هر یک از گیاهان برتری داشت. بیش ترین نسبت برابری زمین کشت مخلوط در سطح کودی 30 کیلوگرم از هر دو مخلوط درهم و ردیفی حاصل شد. با توجه به شاخص های درجه تهاجمی و نسبت رقابت کنندگی در مخلوط بزرک و شبدر برسیم، گیاه شبدر برسیم گیاه غالب بود. بیش ترین وزن خشک علف هرز منداب در کشت خالص بزرک و سطح کودی 60 کیلوگرم و کم ترین آن در کشت مخلوط درهم در سطح کودی شاهد به دست آمد. نتایج این آزمایش نشان داد که کشت مخلوط این دو گیاه و استفاده از 30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار نسبت به تک کشتی آن ها دارای برتری بوده و عملکرد بالاتری را به دست می دهد. همچنین ترکیب این دو گیاه در کشت مخلوط در کاهش وزن خشک علف هرز منداب موثر است.
یعقوب خانی کریم آبادی پرویز احسان زاده
تنش شوری به عنوان یکی از مهم ترین تنش های محیطی است که اثرات سوء بر خصوصیات فیزیولوژیک، بیوشیمیای و عملکرد ماده خشک و دانه محصولات کشاورزی دارد. پرایمینگ بذر به عنوان یک راهکار مدیریتی جهت تعدیل اثرات تنش های محیطی مطرح می باشد. این مطالعه در سال زراعی 93-1392 جهت ارزیابی پاسخ ژنوتیپ های نخود و اثر سطوح مختلف پرایمینگ بذر بر روی ژنوتیپ آرمان تحت چهار سطح شوری (صفر، 25، 50 و 75 میلی مولار کلرور سدیم) به صورت دو آزمایش مجزا اجرا شد. در آزمایش اول که به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار اجرا شد پاسخ شش ژنوتیپ نخود (آرمان، آزاد، هاشم، ilc-482، خرم آباد و نورآباد) به چهار سطح شوری (صفر، 25، 50 و 75 میلی مولار کلرور سدیم) مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش دوم که به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار اجرا شد اثر چهار سطح پرایمینگ (شاهد، 14 ساعت کلرور سدیم 5/0 درصد، 14 ساعت کلرور پتاسیم 5/0 درصد و 24 ساعت مانیتول 5 درصد) بر روی ژنوتیپ آرمان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه اول نشان داد که شوری باعث تسریع در گلدهی تمام ژنوتیپ ها شد. همچنین شوری باعث کاهش ارتفاع، تعداد شاخه اصلی، روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، تعداد نیام بارور، تعداد دانه درنیام، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، عملکرد دانه و میزان تجمع کلسیم شد. تنش شوری تجمع سدیم، پتاسیم و نسبت سدیم به پتاسیم را افزایش داد. ژنوتیپ ilc-482با میانگین 99/1 گرم و ژنوتیپ آرمان با میانگین 47/0 گرم در بوته به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را داشتند. بیشترین مقدار نسبت سدیم به پتاسیم مربوط به ژنوتیپ آرمان (یک میلی مول بر گرم) و کمترین مقدار مربوط به ژنوتیپ ilc-482 (58/0 میلی مول بر گرم) بود. ژنوتیپ ilc-482 داری بیشترین مقدار روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، تعداد شاخه اصلی، تعداد نیام بارور، تعداد دانه در نیام، تجمع پتاسیم، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت بود.در مطالعه دوم تنش شوری باعث کاهش روز تا 90 درصد گلدهی، روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، ارتفاع بوته، تعداد شاخه اصلی، تعداد نیام بارور، تعداد دانه در نیام، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت شده است. تجمع سدیم، تجمع پتاسیم و نسبت سدیم به پتاسیم از سطح شاهد به سطح 75 میلی مولار شوری به ترتیب 78/16، 8/1 و 1/9 برابر شده اند. در بین سطوح پرایمینگ صفات تجمع پتاسیم، نسبت سدیم به پتاسیم، روز تا 50 درصد سبز شدن، تعداد شاخه اصلی، شاخص برداشت، عملکرد دانه تفاوت معنی دار آماری را نداشتند. تیمار با کلرور پتاسیم باعث کاهش درصد سبز شدن نسبت به سایر سطوح پرایمینگ شد. کمترین میزان تجمع سدیم مربوط به تیمار با کلرور سدیم و بیشترین مربوط به تیمار با مانیتول 5 درصد بود. تیمار کردن بذر با کلرور پتاسیم باعث افزایش ظول دوره رسیدگی فیزیولوژیک و ارتفاع بوته شد.
عظیمه نجفی پور محمد مهدی مجیدی
چکیده اسپرس از جمله گیاهان مرتعی و زراعی است که به لحاظ ارزش تغذیه¬ای بالا و ویژگی¬های مطلوب بویژه تحمل به تنش¬ها در کشور مورد توجه می¬باشد. این گیاه با داشتن 170 گونه یکساله و چند ساله یکی از مهم¬ترین گیاهان علوفه¬ای مرتعی و زراعی محسوب می¬شود و مرکز تنوع آن نواحی معتدل منطقه ایرانی- تورانی است. علی رغم اینکه اسپرس پراکنش جغرافیایی وسیعی در کشور دارد، مطالعات در زمینه بررسی تنوع ژنتیکی گونه¬ها و تنوع ژنتیکی خصوصیات بذری در گونه های اهلی و وحشی و ارتباط آنها با ویژگی¬های علوفه¬ای در اسپرس اندک بوده است. به منظور بررسی تنوع و تشریح روابط بین عملکرد و اجزاء عملکرد بذر، 93 ژنوتیپ از 22 گونه شامل 20 گونه وحشی به همراه 2 گونه زراعی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار طی سال¬های 1391-1392 در مزرعه دانشگاه صنعتی اصفهان انجام پذیرفت. نتایج حاکی از اختلاف و تنوع ژنتیکی بالا بین ارقام بود. بیش¬ترین مقدار ضریب تنوع فنوتیپی در ارقام وحشی و اهلی به ترتیب مربوط به صفت عملکرد بذر در بوته و باروری بود. بیش¬ترین مقدار ضریب تنوع ژنتیکی مربوط به صفات طول خوشه و باروری بود که به ترتیب در ارقام وحشی و اهلی مشاهده شد. بیش¬ترین وراثت پذیری برای صفت طول خوشه در ارقام وحشی و برای صفت وزن صد دانه در ارقام اهلی مشاهده شد که حاکی از نقش عمده آثار ژنتیکی در کنترل این صفات می¬باشد. نتایج نشان داد گونه onobrychis inermis بیش¬ترین عملکرد بذر در بوته و عملکرد علوفه خشک و گونه o. montana و o. oxyodonta بیش¬ترین عملکرد علوفه تر را دارا بودند. همچنین گونه¬های o. vaginalis، o. chorassanica، o. vassilczenkoi و o. sintenisii مقاوم¬ترین و گونه o. persica حساس¬ترین گونه به سفیدک سطحی شناخته شدند. نتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد، همبستگی عملکرد بذر در بوته با صفات تعداد ساقه در بوته، تعداد دانه در خوشه عملکرد علوفه تر و خشک مثبت و معنی¬دار و با صفات طول خوشه، روز تا گلدهی و سفیدک سطحی منفی و معنی¬دار بود. به منظور تعیین صفات دخیل در توجیه عملکرد دانه رگرسیون گام به گام انجام شد. نتایج نشان داد تعداد ساقه در بوته و تعداد دانه در خوشه بیش¬ترین تغییرات عملکرد بذر را توجیه نمودند. همچنین نتایج ضرایب مسیر نشان داد این صفات دارای بیش¬ترین اثر مستقیم بر عملکرد بذر در بوته بودند. نتایج تجزیه خوشه¬ای گونه¬ها بر اساس صفات مورفولوژیک و زراعی توانست تا حد زیادی گونه¬ها را بر اساس قرابت ژنومی و ژنتیکی از همدیگر تفکیک نماید.
ایمان صیادمنصور محمد صادق ابراهیمی
در سال های اخیر، کنترل شیمیایی علف های هرز به روش غالب کنترل علف های هرز تبدیل شده است و استفاده زیاد از این مواد شیمیایی اثرات منفی بر محیط زیست و سلامت انسان داشته است. از همین رو تحقیق حاضر با هدف بررسی دانش کشاورزان در مدیریت پایدار علف های هرز مزارع گندم و برنج در شهرستان دوره چگنی انجام گرفته است. روش تحقیق بصورت توصیفی - پیمایشی بوده و از دو شیوه اسنادی و میدانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده گردید. روایی محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظرات متخصصان تأیید و جهت تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد (بالای 7/0) که نشان از پایا بودن ابزار اندازه گیری داشت. جامعه آماری مورد مطالعه در این تحقیق، کشاورزان شهرستان دور? چگنی هستند که توأمان به زراعت گندم و برنج می پردازند که 23 روستا را شامل می شود و بنابر آخرین سرشماری در سال 1390 دارای 1650 خانوار می باشند. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه به تعداد 198 نفر تعیین گردید. که به روش انتساب متناسب و به صورت صادفی بین پاسخ دهندگان توزیع گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن است که دریافت اطلاعات در زمینه مدیریت پایدار علف های هرز از طریق فروشندگان سموم و علف کش ها، کشاورزان خبره و نمونه و همسایگان در اولویت قرار دارد. اولویت بندی دیدگاه پاسخگویان در زمینه تأثیر به کارگیری مدیریت پایدار علف های هرز بر افزایش میزان تولید،کاهش هزینه های تولید و گرایش نسبت به بکارگیری مدیریت پایدار علف های هرز به منظور کاهش هزینه های تولید محصول و کاهش آلودگی اراضی و سلامت محصول در سطح "متوسط تا زیاد" بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای مستقل میزان آگاهی به استفاده از شخم مناسب، میزان آشنایی با به کارگیری تناوب زراعی، اعتقاد به فعالیت های گروهی، میزان آشنایی به استفاده از بذور خالص، میزان آشنایی به استفاده از غلتک زنی و دریافت اطلاعات از همسایگان و نزدیکان 4/39 درصد از میزان دانش مدیریت پایدار علف های هرز کشاورزان در گندم را تبیین کردند. همچنین متغیرهای مستقل میزان آشنایی به استفاده از بذور خالص، میزان آشنایی با به کارگیری تناوب زراعی، اعتماد به گفتگو با سایر کشاورزان در زمینه مدیریت پایدار علف های هرز، دریافت اطلاعات از کشاورزان خبره و نمونه، میزان آشنایی با استفاده از روش غرقاب و نگرش کشاورزان نسبت به تأثیر مدیریت پایدار علف های هزر در افزایش میزان تولید 7/37 درصد از میزان دانش کشاورزان در مدیریت پایدار علف های هرز برنج را تبیین کردند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی نشان داد که از دیدگاه کشاورزان کانال های ترویجی گروهی بیشترین تأثیر را در تبیین دانش آن ها در مدیریت پایدار علف های هرز گندم و برنج داشته است.
مهدیه مالکی خضرلو حسن کریم مجنی
از آللوپاتی می توان در مدیریت پایدار علف های هرز بهره جست. زعفران به عنوان یک گیاه داروئی با خاصیت آللوپاتیکی از دیر باز در ایران کشت می شود. پژوهش انجام شده شامل دو آزمایش جداگانه بود که در گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه صنعتی و مزرعه مرکز تحقیقات فزوه در سال 91-92 انجام شد. در آزمایش اول به کمک روش عصاره گیری آبی، پتانسیل آللوپاتی بیست ژنوتیپ زعفران تهیه شده از نقاط مختلف ایران (شامل همدان، نیشابور(میان جلگه)، نیشابور(زیرجان)، نیشابور(خوجان)، نیشابور(قوبید)، سبزوار، مشهد(فیض آباد 1)، مشهد(فیض آباد2)، نطنز، خاف، چای باق خراسان، تربت جام، کاشان(مشهداردهال)، گناباد، تربت حیدریه، بیرجند(مهویه)، یزد(مهاباد)، شیراز(استهبان)، اصفهان، کاشمر) بر روی علف های هرز جوی وحشی، خاکشیر و پیچک مورد بررسی قرار گرفت. عصاره با غلظت های 0، 3، 6، 5/12، 25، 50 و 100 درصد تهیه شد. صفات مورد بررسی عبارت بودند از طول ریشه چه، طول ساقه چه، وزن ترریشه چه، وزن ترساقه چه، وزن خشک ساقه چه، درصد و سرعت جوانه زنی بذر گونه های مذکور، نتایج آزمایشگاهی حاکی از آن بود که اثر ژنوتیپ و غلظت و اثر متقابل آن ها بر روی صفات طول ریشه چه، طول ساقه چه، وزن تر ریشه چه، وزن تر و خشک ساقه چه، درصد جوانه زنی و سرعت جوانه زنی این سه علف هرز در سطح یک درصد معنی دار بود. بدین معنی که ژنوتیپ های مختلف تاثیر متفاتی بر روی صفات داشتند. عصاره ها باعث کاهش تمام صفات شد اما میزان تاثیر متفاوت بود. بیشترین اثرات بازدارندگی مربوط به ژنوتیپ خاف و کمترین میزان بازدارندگی مربوط به ژنوتیپ های تربت-جام و نیشابور2 (زیرجان) بود، همچنین با افزایش غلظت عصاره تاثیر بازدارندگی بیشتر شد به طوریکه بیشترین اثر بازدارندگی در غلظت 100 درصد وکمترین بازدارندگی در غلظت 3 درصد بود. آزمایش دوم به منظور بررسی اثر ژنوتیپ های زعفران بر مهار رشد علف های هرز در شرایط مزرعه انجام شد. در این آزمایش از شش ژنوتیپ زعفران کشت شده در مزرعه مرکز تحقیقات فزوه در انتهای فصل رشد (اواخر اسفند91) نمونه گیری انجام شد. علف های هرز جمع آوری شده از مزرعه شامل جوی وحشی، خاکشیر ، نوک لک لکی و شب بوی صحرایی بودند که ثبت صفات تعداد بوته، ارتفاع بوته، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی برای علف های هرز جمع آوری شده صورت گرفت. طبق نتایج بدست آمده از آزمایش مزرعه ای، اثر ژنوتیپ روی تمامی صفات در سطح احتمال یک درصد معنی دار گردید و تفاوت معنی داری بین ژنوتیپ ها در اثر گذاری روی صفات علف های هرز وجود داشت. تحت شرایط مزرعه ای بیشترین مقاومت از آن علف هرز خاکشیر و کمترین مقاومت مربوط به علف هرز نوک لک لکی بوده است
مرضیه معتمدی حسن کریم مجنی
این پژوهش به منظور ارزیابی اثرات آللوپاتی بقایای اندام هوایی ژنوتیپ های مختلف گلرنگ زراعی، در فاصله زمانی شهریور ماه 1392الی تیرماه 1393 به صورت سه آزمایش جداگانه در آزمایشگاه های گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گرفت. آزمایش اول به منظور بررسی تاثیر آبیاری معمول و تنش خشکی بر پتانسیل آللوپاتی ژنوتیپ های گلرنگ و آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر آللوپاتی بقایای اندام هوایی چهار ژنوتیپ حاصل از غربال ژنوتیپ ها در آزمایش اول، بر رشد گیاهچه گیاهان زراعی کنجد، گندم، گلرنگ و علف های هرز جو وحشی و تاج خروس به روش ساندویچ، انجام شد. بدین صورت که مقدار معینی از بقایای گیاهی ژنوتیپ های دهنده مورد مطالعه به صورت لایه ای در پتری دیش پهن شدند. سپس مقدار 5 میلی لیتر از محیط کشت آگار (5/0 درصد و فاقد مواد غذایی) بر روی آن ها قرار گرفت و پس از سفت شدن این لایه، لایه دوم به همان مقدار بر روی آن قرار گرفت. در انتها بذور گیاه گیرنده بر روی محیط کشت قرار گرفته، درب پتری دیش ها پلمپ شده و در شرایط مشخصی از نظر دما و روشنایی قرار گرفتند. آزمایش سوم به صورت کشت گلدانی و در محیط خاک با هدف بررسی تاثیر آللوپاتی نوع بقایا (اندام هوایی و اندام زیرزمینی) چهار ژنوتیپ گلرنگ زراعی تولید شده در شرایط آبیاری معمول و تنش خشکی انجام گرفت. در آزمایش اول مشخص شد که تنش خشکی، پتانسیل آللوپاتی بقایا را افزایش داد. در میان ژنوتیپ های کشت شده تحت شرایط تنش خشکی، کمترین قدرت بازدارندگی بر طول ریشه چه توسط ژنوتیپ های استرالیایی (pi 262424) و کرمانی (ctnir9)، کمترین تاثیر بازدارندگی بر طول ساقه چه توسط ژنوتیپ کرمانی، کمترین قدرت بازدارندگی بر وزن تر گیاهچه توسط ژنوتیپ های کرمانی، استرالیایی، ایرانی(مرند)، بنگلادش (pi 401470)،سوریه (pi 386173) و یونانی (pi 254976) و کمترین تاثیر بازدارندگی بر درصد جوانه زنی توسط ژنوتیپ های استرالیایی، کرمانی و یونانی مشاهده گردید. ژنوتیپ های خراسانی (khorasan330) و مصری (pi 657800) بیشترین قدرت بازدارندگی را بر طول ریشه چه داشتند و ژنوتیپ قبرس (pi 532619) برای صفت وزن تر گیاهچه و درصد جوانه زنی، بیشترین قدرت بازدارندگی را از خود نشان دادند. همچنین از بین ژنوتیپ های کشت شده در شرایط آبیاری معمول، ژنوتیپ های خراسانی و مصری دارای بیشترین قدرت بازدارندگی و ژنوتیپ های استرالیایی و کرمانی کمترین قدرت بازدارندگی بودند. نتایج آزمایش دوم موید نتایج آزمایش اول بود. همچنین در این آزمایش مشخص شد که هر چه اندازه بذر گیاهان کوچکتر باشد، گیاهچه های هدف حساسیت بیشتری نسبت به آللوپاتی بقایا از خود نشان می دهند. بر این اساس در بین گیاهان هدف، علف هرز تاج خروس بیشترین و گلرنگ زراعی کمترین حساسیت را به بقایای ژنوتیپ های گلرنگ از خود نشان دادند. طول ریشه چه در مقایسه با سایر قسمت های گیاهچه تربچه، حساسیت بیشتری به مواد آللوکمیکال دارند. نتایج حاصل از کشت گلدانی نشان داد که بقایای ریشه ژنوتیپ های گلرنگ، بیشترین فعالیت آللوپاتی را از خود نشان دادند. کاربرد بقایای ژنوتیپ های گلرنگ در خاک سبب کاهش ارتفاع گیاهچه، وزن تر و درصد جوانه زنی گیاه تربچه شده است که در این میان، بقایای ژنوتیپ های کشت شده تحت شرایط خشکی، توان آللوپاتی بیشتری داشتند.. همچنین نتایج نشان داد که فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت در گیاه وقتی در معرض آللوکمیکال ها قرار گرفتند، تغییر می کنند بطوریکه هر چه فعالیت آللوپاتی بقایا بیشتر بود، میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت در گیاه بیشتر شد. لذا در گیاهچه های رشد یافته در حضور بقایای ریشه ژنوتیپ های گلرنگ کشت شده تحت شرایط تنش خشکی، بیشترین فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت مشاهده شد.
عباس غفوری حسن کریم مجنی
چکیده به منظور بررسی تأثیر دوره های مختلف وجین بر تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز مزرعه سیب زمینی تحت آبیاری جویچه ای و قطره ای، آزمایش مزرعه ای در بهار سال 1390 در مزرعه دانشگاه صنعتی اصفهان به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اصلی شامل روش های آبیاری جویچه ای و قطره ای و فاکتور فرعی شامل تیمار های رقابتی علف هرز که شامل دو سری تیمارهای عاری از علف هرز و تیمارهای تداخل علف هرز، در فاصله زمان های 20 ،30 ،40 ، 50 و 60 روز پس از سبز شدن بود. همچنین دو تیمار عاری از و تداخل با علف های هرز در تمام فصل نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. در این مطالعه تداخل علف های هرز سبب کاهش معنی داری در عملکرد، ارتفاع بوته، تعداد انشعابات بوته، وزن خشک برگ و ساقه سیب زمینی شد. میزان کاهش عملکرد گیاه در اثر تداخل علف های هرز در دو روش آبیاری متفاوت بود. به طوری که کاهش عملکرد سیب زمینی در تیمارهای تداخل در آبیاری قطره ای در مقایسه به آبیاری جویچه ای بیشتری بود. در حالیکه در تیمارهای عاری از علف هرز بیشترین عملکرد در روش آبیاری قطره ای بدست آمد. طول مدت تداخل علف های هرز اثر معنی داری بر میزان تراکم علف های هرز داشت. بیشترین تراکم در هر دو روش آبیاری در ابتدای فصل رشد به دست آمد. با گذشت زمان بدلیل رقابت درون گونه ای بین علف های هرز در اثر پدیده خود تنکی از تعداد علف های هرز کاسته شد، ولی با گذشت زمان وزن خشک آنها افزایش یافت. بطور کلی، در روش آبیاری قطره ای تراکم علف های هرز و عملکرد غده سیب زمینی در آبیاری قطره ای نسبت به آبیاری جویچه ای بیشتر بود. اثر نوع آبیاری بر اندازه غده ها معنی دار بود، به نحوی که بیشترین ضایعات در تیمارهای تداخل در ابتدای فصل مربوط به آبیاری جویچه ای بود، ولی در تیمارهای تداخل اواخر فصل میزان ضایعات در آبیاری قطره ای بیشتر بود. در تیمارهای عاری از علف هرز با افزایش فصل رشد اندازه غده ها افزایش یافت و این افزایش در آبیاری قطره ای بیشتر بود. در این بررسی با فرض 10 درصد کاهش قابل قبول عملکرد نقطه شروع و پایان دوره بحرانی کنترل علف های هرز با استفاده از معادلات لجستیک و گامپرتز تعیین شد. در آبیاری جویچه ای شروع دوره بحرانی کنترل علف هرز 32 روز پس از سبز شدن معادل 590 درجه روز تجمعی و در آبیاری قطره ای شروع این دوره 25 روز پس از سبز شدن معادل با 480 درجه روز اتفاق افتاد. انتهای دوره بحرانی کنترل علف های هرز در آبیاری جویچه ای تا 59 روز پس از سبز شدن معادل 1190 درجه روز و در آبیاری قطره ای تا 50 روز پس از سبز شدن معادل980 درجه روز به وقوع پیوست. بر اساس این نتایج در آبیاری قطره ای علف های هرز بایستی در دوره زمانی 25 تا 50 روز پس از سبز شدن و در آبیاری جویچه ای در دوره زمانی 32 تا 59 روز پس از سبز شدن کنترل شوند تا از افت محسوس در عملکرد جلوگیری شود.
سامره بیدکانی بختیاروند پرویز احسان زاده
پنبه مهمترین گیاه لیفی درجهان و دومین گیاه مهم از دانه های روغنی است . عملکرد و کیفیت محصول این گیاه زراعی تحت تاثیر کودهای نیتروژن و آهن است. بعلاوه یکی از چالش ها در رابطه با تولید این گیاه زراعی رشد نامحدود بودن آن است که می تواند منجر به کاهش عملکرد الیاف و پنبه دانه شود. این آزمایش برای تعیین اثرات منبع نیتروژن ، میزان آهن و میزان مپیکوات کلراید روی برخی خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی ، عملکرد پنبه دانه و عملکرد الیاف انجام شد. تیمار ها شامل 3 سطح مصرف نیتروژن (شاهد-صفر، نیتروژن معمولی-اوره و نیتروژن کند رها به میزان 450 کیلوگرم در هکتار)، 2 سطح آهن (شاهد-صفر و محلول پاشی 1 در هزار) و مپیکوات کلراید در سه سطح (شاهد-صفر، دز توصیه شده 5/1 لیتر در هکتار و دوبرابر دز توصیه شده یعنی 3 لیتر در هکتار) بودند. صفات مورد ارزیابی شامل: محتوای کلروفیل a و b و محتوای کلروفیل کل، سطح برگ ، تعداد میانگره، ارتفاع بوته، تعداد غوزه در بوته، وزن غوزه، شاخص بذر، عملکرد وش، عملکرد الیاف، شاخص الیاف و ویژگی های الیاف (یکنواختی، طول، استحکام، ظرافت و کشش الیاف) بودند. نتایج این آزمایش نشان داد تیمار نیتروژن کلروفیل a وb و محتوای کلروفیل کل ، تعداد غوزه در بوته ، شاخص بذر، تعداد دانه در غوزه ،عملکرد وش، عملکرد الیاف و طول الیاف را افزایش داد اما کود نیتروژن کندرها موثرتر از کود اوره بود. تیمار نیتروژن همچنین ، تعداد میانگره و ارتفاع بوته را افزایش داد اما تفاوت بین دو منبع کود نیتروژن قابل توجه نبود. درخصوص سطح برگ تفاوتی بین کود نیتروژن کندرها و کود اوره وجود نداشت. تیمار مپیکوات کلراید همچنین محتوای کلروفیل aو b و کل، تعداد غوزه در بوته ، شاخص بذر، تعداد دانه در غوزه ،عملکرد وش، عملکرد الیاف و شاخص الیاف را افزایش و تعداد میانگره ، ارتفاع بوته و سطح برگ را کاهش داد اما تفاوت قابل توجهی بین دو میزان مورد مصرف مپیکوات کلراید مشاهده نشد. کود آهن باعث افزایش کلروفیل a و b و محتوای کلروفیل کل ، تعداد غوزه در بوته ، شاخص بذر، تعداد بذر در غوزه ،عملکرد وش ، عملکرد الیاف و سطح برگ شد اما تاثیر قابل توجهی بر تعداد میانگره و ارتفاع بوته نداشت. کاربرد کود نیتروژن و آهن و مپیکوات کراید اثر قابل توجهی بر خصوصیات الیاف نداشت. اثرات متقابل بین تیمارها روی ویژگی های اندازه گیری شده مشاهده نشد به غیر از اثرات متقابل نیتروژن و مپیکوات کلراید بر روی تعداد میانگره و ارتفاع بوته و اثرات متقابل نیتروژن و آهن بر روی محتوای کلروفیل ، شاخص الیاف و تعداد دانه در غوزه. نتایج نشان داد که استفاده از آهن ، کود نیتروژن کندرها و غلظت 5/1 در هزار مپیکوات کلراید می تواند موجب افزایش پنبه دانه و عملکرد الیاف پنبه شود اما اثری روی ویژگی های کیفی الیاف ندارد.
سید حسین میرجهان مردی پرویز احسان زاده
چکیده رازیانه یکی از مهمترین گیاهان دارویی است که برخورداری از منابع ژرم پلاسم گسترده و تنوع ژنتیکی، نیاز آبی کم بر اهمیت این گیاه می افزاید. آب یکی از مهمترین عوامل محیطی است که تاثیر عمده ای بر رشد، نمو و مقدار مواد موثره گیاهان دارویی دارد. آهن از جمله عناصر ضروری کم نیاز ولی مورد نیاز گیاهان می باشد که کمبود آن عملکرد گیاهان زراعی را کاهش می دهد. با توجه به خشک و نیمه خشک بودن اقلیم بخش اعظم کشور و اینکه کاربرد کودهای ریزمغذی به خصوص آهن احتمالا در چنین شرایطی می تواند یکی از عوامل مهم در دستیابی به عملکرد مطلوب در گیاهان دارویی و به خصوص رازیانه باشد، با این حال تحقیقات بسیار اندکی بر روی تاثیر متقابل تنش خشکی و عناصر ریزمغذی به خصوص آهن بر روی گیاهان دارویی انجام شده است. این پژوهش به منظور ارزیابی آثار خشکی بر خصوصیات مورفو-فیزیولوژیک، عملکرد دانه و اسانس دوازده توده رازیانه شامل ارومیه، همدان، کرمان، شیراز، بیرجند، یزد، اردبیل، ابن سینا، کاشان، مشهد، بوشهر و اصفهان، و محلول پاشی ریز مغذی آهن به عنوان راهکاری کاربردی برای غلبه بر آثار زیان بار خشکی بر این گیاه دارویی در سال زراعی ??-???? در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در ?? کیلومتری جنوب غربی اصفهان در منطقه لورک شهرستان نجف آباد و در عرض جغرافیایی ?? درجه و ?? دقیقه شمالی به طول جغرافیایی ?? درجه و ?? دقیقه شرقی به صورت طرح کرت های دو بار خردشده و در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش دو سطح آبیاری به عنوان فاکتور اصلی و دوازده ژنوتیپ رازیانه به عنوان فاکتور فرعی و دو سطح تیمار عنصر ریز مغذی آهن به میزان 6 لیتر در هکتار (با غلظت نزدیک به چهار در هزار) به عنوان فاکتور فرعی فرعی در نظرگرفته شدند. به طور کلی تنش خشکی باعث کاهش اجزای عملکرد (تعداد چتر در بوته، تعداد دانه در چتر و وزن هزار دانه) ودر نتیجه عملکرد دانه در تمامی ژنوتیپ ها احتمالا به دلیل کاهش در رنگدانه های فتوسنتزی و به تبع آن اجزای فتوسنتزی شد.
فرانک مرادی سمسانی پرویز احسان زاده
گل جالیز مصری انگل مطلق ریشه گیاهان دو لپه ای بوده و باعث کاهش عملکرد گیاه میزبان بسته به شدت آلودگی بین 5 تا 100 درصد می شود. ارتباط مستحکم فیزیولوژیکی- مورفولوژیکی بین انگل و میزبان سبب شده که روش های کنترل این گیاه انگل مشکل شود. گوجه فرنگی یکی از مهمترین سبزیجات تیره بادمجانیان است که گل جالیز خسارت شدیدی به آن وارد می کند. تنش های محیطی مختلف همراه با کمبود عرضه مواد غذایی، انسان را به سوی کشاورزی در محیط سرپوشیده (مانند گلخانه) سوق داده است. با تأمین روشنایی مناسب، کشاورزی در محیط سرپوشیده امکان پذیر است. بدین منظور اخیراَ استفاده از دیودهای ساطع کننده نور (led) برای رشد گیاهان در محیط های کنترل شده به کار گرفته شده است. گزارشات حاکی از آن است که انتخاب led با طول موج و طیف خاص واکنش های متفاوتی از جمله مقاومت در برابر تنش های محیطی یا تخفیف اثرات آن ها و تحریک رشد و توسعه گیاهان را در پی دارد. بدین منظور، طی این پژوهش، بذور دو رقم گوجه فرنگی که حساس و مقاوم به انگل گل جالیز بودند در گلدان و در بستری از مخلوط ماسه و پرلیت در شرایط عاری و آلوده به گل جالیز کشت شدند. سپس گلدان ها به دستگاه انکوباتور جهت اعمال تیمار های نوری منتقل شدند. تیمار های نوری اعمال شده در این پژوهش شامل نور های سفید، آبی، قرمز و ترکیب قرمز-آبی بود.