نام پژوهشگر: احمد صالحی کاخکی
مجید فتحی زاده احمد صالحی کاخکی
گره چینی از اصلی ترین مشخصه هاس معماری اسلامی محیسوب می شود که در دوره صفوی به اوج کاربرد رسید.
مسعود رحمتی عمران گاراژیان
در راستای مطالعات دوره نوسنگی در ایران، سهم جنوب شرق ایران از این مطالعات بسیار ناچیز بوده است. وجود شرایط ناپایدار محیطی، اقلیم نامساعد، عدم توسعه یافتگی منطقه و دورافتادگی آن از مراکز جغرافیایی- فرهنگی مطرح در تحولات دوره نوسنگی موجب نادیده گرفته شدن جنوب شرق ایران در فرآیند مطالعات این دوره شده است. از سویی دیگر تأکید نظریه ها و فرضیات دوره نوسنگی بر غرب خاورمیانه (هلال حاصلخیزی) به عنوان خاستگاه نوسنگی شدن نیز موجب نادیده گرفته شدن منطقه در مطالعات دوره نوسنگی شده است. اما شناسایی تل آتشی با وسعتی به مساحت 7/5 هکتار به عنوان محوطه ای از دوره نوسنگی پیش از سفال نشان داد که این منطقه بر خلاف بافتار کنونی آن دارای شرایط مساعدی جهت شکل گیری استقرارهای دوره نوسنگی بوده است. این محوطه در 35 کیلومتری شرق بم در بخش دارستان واقع شده است و به عنوان نخستین محوطه لایه نگاری شده از دوران نوسنگی پیش از سفال در جنوب شرق ایران محسوب می شود. اهمیت این محوطه گذشته از وسعت آن در ساختارهای معماری شناسایی شده از آن است که طی فرایند لایه نگاری تل آتشی بدست آمده است. پژوهش حاضر به منظور شناخت و درک بهتر معماری دوره اول تل آتشی به بررسی معماری این محوطه در توالی مراحل مختلف آن می پردازد. با توجه به ناشناخته بودن محوطه و بافتار آن سوألات و فرضیات این پژوهش در راستای مطالعه ای درون نگر و با هدف شناخت روند تغییرات و تحولات معماری و تعیین وضعیت استقرار در مراحل مختلف دوره اول تل آتشی تنظیم شده است. در این راستا به نقش چشم انداز منطقه در معماری آن نیز پرداخته شده است. از فرایند انجام این طرح پژوهش نتایجی به شرح زیر حاصل شده است: معماری تل آتشی به عنوان محوطه ای از دوران نوسنگی پیش از سفال در مقایسه با سایر محوطه های این دوره بیانگر معماری فرهیخته ای است که نمود این فرهیختگی را می توان در تنوع مصالح، ساختارها،تکنیک ها، و فضاهای معماری آن مشاهده کرد. بررسی کمی و کیفی روند تغییرات در عناصر معماری تل آتشی بیانگر یک مرحله اوج(مراحل 5و6) و یک مرحله افول(مراحل 4-1) در معماری این محوطه است. افولی که در معماری این محوطه دیده می شود به نظر می رسد در ارتباط با تغییر شیوه سکونت در استقرار بوده است. به عبارت دیگر استقرار در مراحل پایانی دوره اول به دلایلی رو به فصلی شدن گذاشته که به تناسب آن معماری نیز به دلیل عدم استقرار دائم در محوطه رو به افول می گذارد. نمود تأثیر چشم انداز منطقه در معماری تل آتشی را می توان در نوع مصالح، ابعاد کوچک اتاق ها، تراکم و تنوع زیاد اجاق ها، ابعاد کوچک ورودی ها و جهت کلی شمال شرقی- جنوب غربی فضاها در توالی مراحل دوره اول آن می توان دید. تنها واحد قابل بازسازی در دوره نخست محوطه در مراحل 5 و6 دوره اول قابل شناسایی است که شامل یک اتاق به ابعاد تقریبی 5/1×3/2 متر مربع است که که در گوشه ای از آن اجاقی با سنگچینی در پیرامونش ساخته شده است. در بالای این اجاق ساختاری جهت کنترل و هدایت دود حاصل از اجاق به بیرون قرار داشته است. این فضا دارای دو نوع ورودی بوده است. یکی ورودی شامل ورودی اصلی است که در سقف قرار داشت که از طریق آن امکان دسترسی همزمان به دو فضا فراهم بوده است. ورودی نوع دوم یک ورودی های گرد داخلی است که امکان دسترسی به فضای صندوقچه ای بیرون اتاق را فراهم می آورده است. سقف این فضاها توسط نی و اندود کاهکل پوشانده می شده است.
نسرین هاشمی رشیدآباد احمد صالحی کاخکی
فن شناسی و بررسی فرم و نقش در عود سوزهای فلزّی دوره سلجوقی ناحیه خراسان به دلیل عدم وجود یک تاریخ جامع یا اثری دایره المعارفی درباره هنر اسلامی در بیشتر پژوهش ها مغفول مانده است. زیبایی خیره کننده این اشیاء، فنون ساخت، چیستی مواد و مصالح، تنوّع فرم ها، نقش مایه ها و لزوم طبقه بندی اطلاعات حاصله، این انگیزه را ایجاد کرد تا بتوان با شناخت بهتر و معرّفی و تحلیل آنها، امکان احیای این اشیاء را در عصر حاضر فراهم نمود. این پایان نامه پژوهشی است توصیفی- تحلیلی که اطّلاعات ارائه شده از طریق مطالعات تطبیقی و استفاده از اطّلاعات صاحب نظران به دست آمده است. با بررسی های انجام شده بر روی نمونه های موجود که از موزه هایی مانند لوور، ارمیتاژ، ایران باستان و .... برخی سایت ها به دست آمده است، می توان گفت مواد و مصالح مورد استفاده در ساخت و تزیین بخورسوزها غالباً مس، آلیاژهای مس، نقره و به ندرت طلاست. مشبّک کاری از تکنیک های اصلی و ضروری تزیین است و قلمزنی و کنده کاری، بعضاً ترصیع کاری و به ندرت کوفت گری از سایر تکنیک های تزیین بخورسوزها هستند. این اشیاء غالباً به روش ریخته گری ساخته شده اند. بخورسوزها در این پژوهش از لحاظ فرم به شش دسته تقسیم می شوند و عناصر جانوری نظیر گربه سانان و پرنده سانان حضوری چشمگیر در فرم بخورسوزها دارند و جالب اینکه پس از پایان دوره سلجوقی برخی از این فرم ها نظیر گربه سانان و پرندگان به ندرت یا اصلاً در شکل گیری فرم اشیاء در هنر ایران تکر ار نشد تا اینکه در دوره صفوی با شکل و کاربردی متفاوت در ساخت اشیایی نظیر علم ها به کار گر فته شد. نقوش به کار رفته بر روی این بخورسوزها به شش دسته اصلی و دو دسته غیر اصلی تقسیم می شوند که نقوش هندسی ، انسانی، پرندگان و حیواناتی نظیر خرگوش و استفاده از خط که در تزیین سایر اشیای این دوره نیز دیده می شود، بخش عمده ای از نقوش بخورسوزها را به خود اختصاص داده اند.
مرسده نفیسی احمد صالحی کاخکی
یکی از شاخص ترین تزئینات معماری ایران، گچبری است که اوج این هنر را می توان در عصر ایلخانی، به ویژه، در محراب های این دوره مشاهده نمود. به نحوی که هر یک از این محراب ها شاهکاری در طراحی و اجرا هستند. نمونه های ارزشمندی از این محراب ها، در ابنیه ی تاریخی شهرستان اصفهان و حومه آن - که در آن زمان از رونق و آبادانی فراوانی برخوردار بوده اند- به یادگار مانده است که برخی ناشناخته و مهجور باقی مانده و در مواردی در خطر نابودی کامل قرار گرفته اند. از آنجا که تاکنون، اقدامی در جهت بررسی و ثبت نقوش گچبری تزئینی به کار رفته در این محراب ها انجام نگرفته است، ضرورت انجام این پژوهش احساس گردید، تا بدین طریق آنچه تاکنون از این میراث گرانبها باقی مانده، برای آیندگان نیز قابل مراجعه و مستند باشد. در این راستا، نگارنده پس از شناسایی ابنیه ایلخانی مورد نظر، ضمن بازدید و عکس برداری از نقوش محراب های مزبور، توسط نرم افزارهای «اتوکد» و «فتوشاپ»، به اجرای نقوش گچبری آنها پرداخته است. اگرچه به دلیل آسیب دیدگی های فراوان، ترسیم کامل بسیاری از این نقوش میسّر نبوده است، تا حد امکان، و با پرهیز از به تصویر کشیدن نقوش تکراری، آنچه در تزئینات گچبری محراب های ایلخانی شهرستان اصفهان و روستاهای اطراف آن، حائز اهمیّت بوده، شناسایی، اجرا و ثبت گردیده است. نهایتاً، نقوش مورد نظر در جداولی مقایسه و آنالیز شده اند تا هر چه بیشتر و بهتر برای سایر پژوهشگران هنر دوره ایلخانی (گچبری) مورد استفاده باشد. به طور خلاصه نتایج حاصل بدین شرح است: در دوره ایلخانی، از نقوش پرکار و متنوّعی، در هر چه بیشتر به جلوه درآوردن محراب های گچبری استفاده شده است؛ نقوشی که با تکنیک های مختلف؛ به صورت برجسته، برهشته و مطبّق - در بیشتر موارد همراه با آژده کاری های ظریف و شلوغ- اجرا شده، و در قالب نقوش گیاهی استلیزه شده، نقوش اسلیمی، نقوش هندسی و کتیبه جلوه نموده اند. کتیبه ها اکثراً با دو قلم «کوفی» (ساده، تزئینی، بنایی و معقلی) و «ثلث»، و در یک مورد به قلم «نسخ» گچبری شده اند. کتیبه نگاری به شیوه «مادر و فرزند» و نیز کتیبه های ماری شکل، از ویژگی های تزئینات گچیری محراب های ایلخانی است. چهار رنگ آبی، قرمز، سبز و سفید در رنگ آمیزی اکثر این محراب ها به کار برده شده و در دو مورد طلاچسبان نیز دیده می شود.
الهه مبلیان احمد صالحی کاخکی
چکیده در دوره سلجوقیان – یکی از اعصار با شکوه تاریخ ایران - هنر های مختلفی چون فلزکاری، سفالگری، منسوجات، معماری و ... رونق چشمگیری داشتند . با توجه به غنای موجود در نقشمایه های تزئینی آثار فلزی و سفالینه های این دوره، ضرورت می طلبید تا این نقوش با دقت بیشتری بررسی شود؛ زیرا آنچه ما امروزه نقشمایه های سنتی می نامیم، مجموعه ای از دستاوردهای هنری عصر صفوی است، که از آن زمان تا کنون تنها با اندکی تغییر، و گاه تلفیق با عناصر فرنگی که به ویژه از عصر قاجار وارد هنر ایران شد؛ نسل به نسل در هنر های مختلفی قالیبافی، سفالگری، کاشیکاری و ... تجلی یافته است . آثار سفالی عمدتاً متأثر از اشیاء فلزی برای رفع نیاز طبقه ی متوسط و پایین جامعه در سطح گسترده ای تولید شدند؛ زیرا اشیای فلزی مجلل و پرکار، عموماً متعلق به دربار و طبقه مرفه جامعه بود؛ بنابراین سفالگران در پی رقابت با این ظروف به ابداعات جدیدی از جمله سفالینه های زرین فام، مینایی و زیر لعابی دست یافتند . این سفالینه های مرغوب در کنار نقشمایه های اصیل ایرانی که متأثر از باور، آداب و رسوم و ... مردم آن روزگار بود؛ به آثار بسیار زیبایی تبدیل شدند که خود دست کم از اشیاء فلزی مجلل نداشتند . بنابراین فلزکاری و سفالگری در این دوره با تکنیک های ساخت و تزئین خلاقانه، نقشمایه های تزئینی متراکم و ترکیب بندی ایده ال و منحصر به فرد، رشد کردو به یکی از شاخص ترین هنر های این دوره مبدل گشت . تصاویر مندرج در این رساله از بین 540 تصویر از اشیاء سفالی و فلزی موجود در منابع قابل دسترس انتخاب، و بعضاً آنالیز شده است؛ بنابراین آنچه در خصوص بررسی نقشمایه های آثار فلزی و سفالی عصر سلجوقی مطرح می گردد؛ به استناد شواهد تصویری موجود می باشد . در پایان این رساله در بخش پروژه عملی سعی شده هدف نگارنده یعنی احیاء و بازنمایی این نقشمایه های فراموش شده، در هنر های کاربردی معاصر تحقق یابد . واژگان کلیدی : نقشمایه های سنتی، عصر سلجوقی ایران، آثار فلزی، آثار سفالی
سپیده زمانی حمیدرضا فتحی زاده
چکیده ارسی به عنوان یکی از اجزای هنر سنتی ایران مجموعه ای است از هنرهای سنتی متنوع که در خانه های تاریخی ایران به ویژه خانه های دوران قاجار حضور رنگینی داشته است. تنوع رنگی در شیشه های به کار رفته در این ارسی ها در خانه های سنتی ایران نشان دهنده ی ارتباط مبانی مشترک این تنوع رنگی با عوامل و مولفه های محیطی موثر در شکل گیری آن می باشد. لذا بررسی این ارتباط مخصوصا از جهت نمادشناسانه مسئله ای بود که نیاز به واکاوی آن احساس می شد. بنابراین در پژوهش حاضر ضمن بررسی رنگ های ارسی های خانه های تاریخی قاجار با رویکرد نمادشناسانه ، به بررسی کارکرد رنگ در ساختار ارسی های مورد مطالعه پرداخته شد که در این زمینه مطالعه ی مولفه های تاثیرگذار در آن عهد نقشی تعیین کننده داشت. ضمن جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای ، مطالعات میدانی ، بازدید و مصاحبه ، با تحلیل محتوی کمی و کیفی داده ها به تحقیق در این مورد پرداخته شد. اگرچه ارسی از عهد صفویه به این سو، در تاریخ هنر ایران به شهرت رسیده است، اما از آنجا که این هنر در دوران قاجار به اوج خود رسید و از آن در کنار سایر هنرهای سنتی ایران استفاده ی وسیعی شد، بنابراین بررسی این هنر در این دوره یعنی دوران قاجار، در نظر گرفته شد تا با بررسی خانه های تاریخی این دوران که ارسی در آنها نقش زیادی داشت، یافته های نظری مطرح گردیده مورد ارزیابی قرار گیرد. همچنین گوناگونی موقعیت فرهنگی، جغرافیایی و شرایط آب و هوایی دو شهر اصفهان و تبریز با توجه به گستردگی استفاده از ارسی در خانه های تاریخی این دو شهر در دوران قاجار، دلیل اصلی انتخاب این محدوده ی مکانی جهت بررسی این هنر بود. خانه های مطالعاتی این پژوهش نیز دارای بهترین نمونه ارسی این دو شهر می باشند. با بررسی های انجام یافته سرانجام این نتیجه حاصل شد که علاوه برخاستگاه نمادین رنگ در شیشه های ارسی ها، خاستگاه کارکردی وابسته به مولفه های محیطی همچون عوامل و محدودیت های تولید شیشه های رنگی در زمان و شرایط خاص، مولفه های محیطی – جغرافیایی، مباحث زیبایی شناسانه و غیره نیز در تعامل با یکدیگر تاثیر مهمی در کاربرد این رنگ ها داشته اند. کلید واژه ها : ارسی ، رنگ ، نماد، پنجره ، قاجار
هاجر بهارلویی احمد صالحی کاخکی
امامزاده اسماعیل اصفهان یکی از مجموعه بناهایی است که ساخت آن از اوایل اسلام آغاز، در هر دوره تاریخی قسمت هایی به آن اضافه شده و مرمت آن تا به حال ادامه داشته است. بخش قابل توجهی از این مجموعه دارای آثار تاریخی و هنری ارزشمندی ازجمله آثار چوبی نظیر؛ روزن، در، صندوق، ضریح، پاساد و سقف است. مطالعه و بررسی های انجام شده در خصوص این بنا، هنرهای سنتی به کاررفته در آن و نیز یکی از آثار چوبی امامزاده متعلق به دوره مظفری در دایره المعارف های معتبر، گویای اهمیّت مجموعه امامزاده و هنرهای چوبی موجود در آن است. بررسی ویژگی های فنی و هنری آثار چوبی موجود در بنا، شیوه های اجرایی و ساختار کلی طرح، مشخصه ها و سبک دوره تاریخی مربوط به هر اثر چوبی را نشان می دهد. همچنین با توجه به مطالعات تطبیقی آثار چوبی با یکدیگر، با هنرهای سنتی موجود در بنا و نیز برخی نمونه های چوبی مشابه و معاصر با آن ها، آثار چوبی مجموعه مربوط به چهار دوره تاریخی – از دوره آل مظفر تا قاجار- هستند. از آن جا که گسترش و تکامل مجموعه به شکل حاضر مربوط به دوره صفوی است، آثار چوبی این دوره در امامزاده بیشتر از سایر دوره ها به چشم می خورد. پس از دوره صفوی، بیشترین آثار به جای مانده شامل؛ دو درگنجه، یک میان در و یک صندوق مربوط به دوره تیموری است. روش کلی تحقیق توصیفی- تحلیلی – مقایسه ای است. کلید واژه: اصفهان، بنای امامزاده اسماعیل، آثار چوبی، ویژگی های فنی و هنری.
مهدیه میراحمدی احمد صالحی کاخکی
سفال و گلیم نماد هایی از ذوق ، هنر و روح زیبایی خواه جامعه ایرانی هستند ، این دو مصنوع بشری به مدد نقش و نگاره هایی که بر آنها ایجاد می شود در مرحله ای والاتر با تعالی و زیبایی و هویت ایرانی پیوند می خورند . سفال قدیمی ترین دست ساخته برجای مانده بشر با درجه بالای ماندگاری در طبیعت است و گلیم به عنوان گونه ای از دست بافته های فرسایش پذیر ، عمری کوتاه نسبت به سایر مصنوعات بشری دارد . به همین دلیل برخلاف سفالینه ها ، ذکر تاریخچه دقیق و مشخص برای گلیم سخت و مشکل به نظر می آید. در این مبحث با بررسی واستخراج نقش مایه های سفالینه های دو منطقه باستانی ( سیلک iii و باکون الف )و دو حوزه عشایری گلیم باف (بختیاری – قشقایی) در پی یافتن نمونه های مشترک نقشی و بررسی دلایل این اشتراکات بر آمدیم . گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای بوده و در موارد ی نیز در بخش گلیم های عشایری مورد های عینی مورد مطالعه قرار گرفته است. در راستای اهداف ذکر شده ، با بررسی و مطالعات صورت گرفته و دستیابی به نمونه های مشترک در خور توجه ، وجود اشتراکات نقش مایه ای به اثبات رسید . همچنین در پی توجیه دلایل اشتراکات موجود با در نظر گرفتن تکنیک بافت گلیم و شیوه های اجتماعی زندگی عشایری و سنت های هنری ایران باستان ، با حدس نزدیک به یقین ریشه و قدمت تاثیرات نقش مایه ای بسیار کهن تر از نمونه های موجود گلیم دانسته شد . بدیهی است که درستی این نظریه تاییدی بر قدمت و پیشینه بسیار کهن دست بافته های گلیم خواهد بود .
امینه نظری اصطهباناتی احمد صالحی کاخکی
در آثار به دست آمده از ایران، از دیرباز نقوشی به کار رفته که برخی از آن ها با اندکی تغییر، امروزه نیز کاربرد دارند. تعدادی از این نقش ها، با گذر زمان دچار تحولاتی گشته و در بعضی دوره ها نسبت به دوره پیشین، به گونه ای جدید در هنرها پدیدار شده اند. تحول یافتن این گونه نقش ها، منشأ آن را برای ما مبهم کرده و باعث ایجاد گمانه های مختلفی در این زمینه شده است. بته جقه یکی از این نقوش است. در منابع پژوهشی برای این نقش کهن، دو منشأ عمده ذکر شده است: منشأ گیاهی و منشأ جانوری. اغلب منابع، سرچشمه گیاهی آن را درخت سرو و سرچشمه جانوری را بال جانداران مقدس می-خوانند. بر این اساس که انسان در طول تاریخ، در خلق بسیاری از آثار، از طبیعت الهام گرفته و بر پایه اصل انسان، طبیعت، طراحی، در این نوشتار، گمانه سومی مطرح می گردد و این نقش را برگرفته از عنصر دیگری در طبیعت می داند که با موارد ذکر شده در منابع پژوهشی متفاوت است. این نوشتار، بته جقه را اقتباس شده از نقشی بر بدن کرم ابریشم دانسته و برای این ایده، شواهد و مدارک موجود را ذکر می کند. هدف از این نوشتار پاسخ به این پرسش ها است که: بته جقه دارای چه پیشینه تصویری در هنرهای ایرانی است؟ و این نقش در محدوده مشخصی از تاریخ ایران، یعنی از زمان احتمالی پیدایش تا پایان دوره صفوی بر اساس مستندات موجود و در دسترس، چه مراحل و تحولاتی را پشت سر گذارده است؟ این نوشتار در راستای یک پژوهش بنیادی و به روش توصیفی- تطبیقی، به تجزیه و تحلیل کیفی داده های به دست آمده پرداخته است. برای یافته اندوزی و گردآوری داده ها، از روش کتابخانه ای(مطالعه، فیش برداری، تصویر)، منابع الکترونیکی و اینترنتی استفاده شده است. در مراحل این پژوهش بر طبق مدارک موجود، به نظر می رسد که احتمالاً بته جقه از نقشی بر بدن کرم ابریشم اقتباس شده باشد. از زمان های کهن در میان برخی اقوام و ملت ها، بعضی جانوران بالدار و پرندگان، با ارزش بوده و تعدادی از این پرندگان، به عنوان نشان فره مندی به کار می رفتند. این گونه به نظر می آید که نقش بته جقه در دوره هایی از تاریخ، برای یک چنین مفهومی به کار گرفته شده باشد و بال پرندگان و جاندارانی که نشان فره ایزدی بودند احتمالاً به تدریج به فرم بته جقه نمایان گردید. این پدیده این امر را به اذهان پژوهش گران متبادر ساخت که بته جقه از ابتدا نشان فره بوده و از بال این جانداران منشأ یافته است. در صورتی که در این پژوهش مشاهده گردید که شاید این دو، مقوله هایی جدا از هم بودند که در دوره ای از تاریخ، با یکدیگر تلفیق شدند.
نسترن دوست شناس احمد صالحی کاخکی
از نقوش کاملاً ممتاز و مشخص سفالینه های سلجوقی ، نقش جانوران خیالی است که از جمله نقوش مورد علاقه ی ایرانیان باستان بوده و همواره بر بوم های متفاوت تجسم یافته است. در ابتدای ظهور اسلام در ایران نقش این موجودات کمرنگ شده اما با ورود و استیلای ترکان سلجوقی بر ایران شاهد ظهور و رواج دوباره ی این نقش مایه در آن دوران و دودمان های پس از آن هستیم. این جانوران موهوم و خیالی که از نقش مایه های مورد پسند دوره ی سلجوقی است ، تعاملی منحصر بفرد با ادبیات آن دوران دارد و نمود آن را در متون ادبی به خصوص در قصه ها و یا در عجایب نامه ها – که داستان هایی در قالب متون علمی هستند– می توان مشاهده نمود. در این پژوهش علاوه بر شناخت و طبقه بندی نقش جانوران ترکیبی ، در پی مطالعه ی تطبیقی این نقش در آثار هنری ایران باستان با کاشی ها و سفالینه های ایران اسلامی سده ی چهارم تا هفتم هجری / دهم تا سیزدهم میلادی هستیم و همچنین به چرایی وفور این نقش مایه در دوران سلاجقه می پردازیم . در این راستا با در نظر داشتن رویکرد شمایل شناسانه ( آیکونولوژی ) به پیشینه ی فرهنگی و مذهبی این دودمان اشاراتی خواهد شد.
زهرا علییی صمد سامانیان
چین دارای پیشینه ای طولانی و پرافتخار در زمینه هنر و نقش و نماد در هنر می باشد. یشم به عنوان یکی از سنگ های موردعلاقه ی چینیان از دوران کهن تا امروز مطرح بوده است. اگر چه یشم در نقاط مختلف جهان وجود دارد، اما تنها نزد چینیان باستان، ارزش آن گاه حتی از طلا و نقره هم فراتر رفته است. این سنگ نه تنها به خاطر زیبایی و کمیاب بودنش مورد ستایش قرار گرفته، بلکه به خاطر رابطه آن با جاودانگی نزد آنان گرانبها بوده است و ارزش آن بیشتر ازآنکه به خاطر زیباییش باشد، به خاطر ویژگی های نمادین و اسطوره ای آن بوده است. همین خصوصیت موجب شده که همیشه در هاله ای از سحر وابهام باشد. با گذشت قرون از ارزش و مقام معنوی یشم در نزد چینیان کاسته نشده و کارکرد اجتماعی، هنری و فرهنگی آن به اقتضای زمان تغییریافته، اما رنگ نباخته است کما اینکه در سلسله های باستانی به عنوان نماد جاودانگی، در مراسم تدفین وجود شیئ یشمی ضروری بود اما به تدریج فقط در طول زندگی ارزشمند شمرده شد و مراسم پیچیده ی تدفین به تدریج منسوخ شد تا جایی که در دوران متأخرتر فقط زیبایی آن مورد ستایش بود. استفاده از یشم در کشورهایی که ارتباطات سیاسی فرهنگی با چین داشتند نیز مرسوم شد. لازم به تذکر است در برخی محیط های دینی و اجتماعی متفاوت نظیر ایران، نقش آن تغییر کرد. به درستی معلوم نیست یشم اول بار چه زمانی به ایران وارد شد. اما بر اساس شواهد، قدیمی ترین نمونه ها مربوط به دوره ی هخامنشیان است اما مفاهیم دینی و نمادین آن هرگز در ایران مورد اقبال نبوده است ومی توان گفت دلیل آن این است که فلسفه ی مرگ و زندگی در ایران با چین متفاوت است. شاید عدم وجود منابع یشم در ایران، یکی دیگر از این علل باشد. با وجود این، مدارک و شواهد نشان می دهد که در دوره هایی از تاریخ ایران کار بر روی یشم و تجارت آن بسیار پر رونق بوده و نمونه های کم اما زیبا از آن دوره باقی مانده است که دلیلی بر این مدعاست. باید این نکته را متذکر شد که استحکام و زیبایی یشم، بیشترین عامل جاذبه ی آن نزد ایرانیان بوده است. سه هدف کلی در این پایان نامه دنبال می شود: شناخت ویژگی های فنی یشم، نقش نمادین آن در هنر و صنایع دستی چین و در نهایت، جایگاه آن در هنر ایران می باشدکه در این خصوص نسبت به چین کاملاً متفاوت است.
حسین سپیدنامه احمد صالحی کاخکی
چکیده : محور بنیادین این پژوهش بر پایه شواهد باستان شناختی (پل ها و کاروانسراها) استوار است که پایه و اساس در شناخت راههای باستانی هستند نتایج این پژوهش از پاسخ به پرسش های زیر بدست آمده است : 1-آیا اهمیت مسیرهای مختلف راههای اصلی ارتباطی کهگیلویه و بویراحمد با استانهای همجوار( بر اساس بناهای پل ها و کاروانسراها) از قرن پنجم هـ .ق تا پایان دوره قاجار یکسان بوده است و راههای منطقه در طول دوره فوق دستخوش تغییرو تحول نگردیده است ؟ 2 - ویژگی های معماری کاروانسراهای استان کهگیلویه و بویراحمد چه بوده است ؟ شناسایی و مستند نگاری پل ها وکاروانسراهای استان کهگیلویه و بویراحمد ، مشخص کردن راههای استان کهگیلویه و بویراحمد از قرن پنجم هـ .ق تا پایان دوره قاجار و تغییرات احتمالی آنها ، و تعیین و مشخص کردن نقش ارتباطی – اقتصادی کهگیلویه و بویراحمد( برمبنای پل ها و کاروانسراهای منطقه) از اهداف این پژوهش است . روش پژوهش به صورت کتابخانه ای – میدانی بوده است . بر اساس بررسی های انجام شده ، سه راه ارتباطی برون منطقه ای شناسایی شد. وجود تعداد 15 پل تاریخی و 13 کاروانسرا و همچنین 4 محوطه شهری مهم در این استان نشان از اهمیت ارتباطی – اقتصادی منطقه طی دوران اسلامی دارد که البته این مهم از قرن پنجم هـ .ق تا پایان دوره قاجار یکسان نبوده است . اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر منطقه(حملات اسماعیلیان در دوره سلجوقیان ، حملات افغان ها و لرهای چهاربنیچه در پایان حکومت صفویه و ناامنی های دوره قاجاریه)، پیدایش و رونق شهرها( زیز، جومه، دهدشت و گنبد ملغان) و وضعیت زمین شناسی و حوادث طبیعی(زلزله های قرن پنجم هـ .ق ، تنگه ها و دره های ارتباطی) بر مسیر راههای برون منطقه ای کهگیلویه و بویراحمد از قرن پنجم هـ .ق تا پایان دوره قاجار تأثیر گذاشته است. از بناهای مرتبط با راههای این منطقه کاروانسراها هستند که علیرغم دارا بودن وجوه اشتراکی همچون استفاده از مصالح بوم آورد، از ساختار فضایی متفاوتی برخوردار هستند. این کاروانسراها که بیشتر متعلق به دوران آل بویه، اتابکان و صفویان هستند حکایت از رونق ارتباطی – اقتصادی منطقه طی این دوران است. دسته دیگر بناهای مرتبط با راههای منطقه ، پل های برجای مانده هستند که با توجه به عدم وجود اسناد کافی برای تاریخگذاری آنها، تنها با مطالعه تطبیقی، می توان به شباهت های نسبی میان آنها دست یافت. قرارگیری این پل ها بر مسیرراهها و امتداد کاروانسراهای منطقه حاکی از آن است که همزمان با رونق راههای منطقه، برخی از پلها ساخته و برخی دیگر نیز بازسازی شده اند.
داود قاسمی کلواری احمد صالحی کاخکی
آن چه در این پژوهش مد نظر بوده، بررسی تطبیقی عناصر تزئینی وابسته به معماری در مدارس صفوی بازار اصفهان است تا در نهایت رئوس یا الگوهای کلی این تزئینات شناخته شوند. همچنین ارتباط طبقه ی اجتماعی واقفین این مدارس با ابعاد آن ها و میزان و کیفیت تزئیناتشان نیز بررسی شده است که با توجه به ظاهر مدارس مشخص شد که میان طبقه ی اجتماعی واقفین و ابعاد و غنای تزئینات ارتباط مستقیمی وجود دارد. بعلاوه امکان اختصاص فضاهای خاصی از مدارس به تزئینات به خصوص نیز مورد توجه بوده است که به عنوان مثال می توان عنوان نمود کهفضاهاییهمچونپشتبغلایوانهاوحجرههاباتکنیکهایکاشیکاریوتلفیقآجروکاشیوعمدتاًبانقوشگیاهیوهندسیآراستهشدهاست.در ارتباط با اختصاص تزئینات به خصوص با ماهیت مدارس نیز بررسی هایی صورت گرفته استکه در این ارتباط این نتیجه حاصل شد که هیچ گونه تزئینی که تنها مختص فضای مدارس باشد در مدارس این پژوهش مشاهده نشده است. هم چنین با انجام بررسی ها و مقایساتی که در خصوص تزئینات مدارس صفوی بازار اصفهان صورت گرفت، مشخص شد که از منظر تکنیکی در تمامی مدارس صفوی بازار اصفهان، تکنیک کاشی کاری مورد استفاده قرار گرفته است. البته میزان و نحوه ی استفاده از کاشیکاری معرق و خشتی در این بناها متفاوت است. تکنیک تلفیق آجر و کاشی و حجاری نیز در عموم مدارس به کار رفته است، اما تکنیک های نقاشی، آجرکاری و گچبری تنها در معدودی از مدارس استفاده شده است. لازم به ذکر است که در مورد محتوای تزئینات، الگوی استواری که در تمامی مدارس شاهد آن باشیم به چشم نمی خورد اما نقوشی چون اسلیمی و ختائی، نقوش هندسی( مخصوصاً گره ها) و رنگ هائی چون لاجوردی، فیروزه ای و سفید در عموم مدارس صفوی بازار اصفهان، محتوای تزئینات را تشکیل می دهند. در خصوص کتیبه ها نیز اشاره می گردد که خطوط ثلث و کوفی بنایی تنها خطوطبه کار رفته در تمامی مدارس است،اما از نظر کمی کتیبه های بنائی ساده در اکثر مدارس تعداد بیشتری دارا هستند. در رابطه با مضمون کتیبه ها تأکید می شود که عبارات و اسماء مقدس، آیات قرآن و احادیث، حالتی غالب دارند. لازم به ذکر است که برای ارائه ی منسجم تجزیه و تحلیل های صورت گرفته در رابطه با عناصر تزئینی وابسته به معماری در مدارس صفوی بازار اصفهان، در کنار روش های کیفی از روش های کمی نیز استفاده شده است. به طور کلی مدارس صفوی بازار اصفهان در ارتباطی تنگاتنگ با جامعه صفوی و اوضاع و احوال آن عصر بوده و پیرو ایدئولوژی و مذهب تشیع توجه بسیار به آن ها و بعضاً به تزئیناتشان شده است.
خدیجه طاهری احمد صالحی کاخکی
چکیده: از دوران باستان تا بخش اعظمی از دوران اسلامی، گچبری یکی از مهمترین ارکان تزیینات بنا در ایران بوده است که با توجه به غنای طرح های بکاررفته در آنها، به عنوان یکی از مهمترین حوزه های پژوهشی، شناخته شده است. در زمان حاضر و در راستای پرداختن به این مسائل، هنر گچبری شکل گرفته در پایتخت نوپای عباسی سامرا، در قرن سوم هجری قمری، به عنوان نقطه آغازین این هنر در دوران اسلامی معرفی شده است، به طوری که حتی طرح های به کاررفته در برخی از مهمترین بناهای قرون نخستین اسلامی در ایران امروزی مانند مسجد جامع نایین، و نقاط دوردستی چون مسجد نه گنبد بلخ را متأثر از آن دانسته اند. مسئله اصلی در این تحقیق بر مبنای نقد این نظریه شکل گرفته است که اهداف مورد نظر نیز بر اساس آن پایه ریزی شده است تا ضمن مشخص کردن ریشه تاریخی تصویری نقوش به کاررفته در مسجد نه گنبد بلخ و مسجد جامع نایین، منبع اقتباسی آنها نیز شناسایی و معرفی گردد. با توجه به پیشینه تاریخی شکل گیری این هنر در ایران پیش از اسلام، فرضیه اصلی مبنی بر اینکه منبع اصلی هنر گچبری در دوره اسلامی در ایران واقع شده است، پایه ریزی شد. در نهایت نیز با کاربرد روش تطبیقی و بررسی بخش قابل توجهی از نقشمایه ها و ترکیب بندی طرح ها، نیشابور به عنوان منبع اقتباسی طرح های گچبری در دوران اسلامی معرفی شد. ضمن اینکه در طی این روند، آشکار شد که طرح های گچبری سامرا تا حد زیادی متأثر از تزیینات گچبری نیشابور است و بر شکل گیری نقوش به کاررفته در مسجد نه گنبد بلخ و مسجد جامع نایین،کمترین تأثیر را داشته اند. آنچه در ارتباط با ریشه ی تاریخی طرح های گچبری موجود در مسجد نه-گنبد بلخ و مسجد جامع نایین می توان ذکر کرد، این مطلب است که طرح های مسجد نه گنبد بلخ کمترین میزان تأثیرپذیری را از تزیینات گچبری هم دوره ی خود داشته است، اما قسمت عمده ای از نقوش گچبری مسجد جامع نایین به وضوح تحت تأثیر نقوش نیشابور شکل گرفته است. از دگر سو، با مطالعه ی تطبیقی انجام شده میان طرح های گچبری در مسجد نه گنبد بلخ و مسجد جامع نایین، سیر روند و تغییر و تحول برخی طرح های مشابه در دو بنا بررسی و گرایش به تزیینی کردن نقشمایه ها در دوره گذار تاریخی، نتیجه ای بود که از این مقایسه، حاصل شد. واژگان کلیدی: طرح های گچبری، گچبری های ساسانی، مسجد نه گنبد بلخ، مسجد جامع نایین، سامرا، نیشابور
زهرا حیدری نوقابی احمد صالحی کاخکی
در طول دوره اسلامی سفال و سفالگری وارد مرحله جدیدی شده و سفالگران در شیوه ساخت و تزیین سفال ها نو آوری های بسیاری داشته اند که از جهات مختلف قابل بررسی و تحقیق است. یکی از این نو آوری ها تزیین سفال ها به شیوه نقاشی زیر لعاب است. این شیوه از اوایل اسلام به ویژه در قرون سوم و چهارم در مراکز سفالسازی شمال و شمال شرق ایران مرسوم بوده است. در دوره سلجوقی و خوارزمشاهی تحول تازه ای در تکنیک این نوع ظروف پدید آمد؛ به این ترتیب که سفالگران ادوار مذکور به جای لعاب سرب ازلعاب قلیایی استفاده کرده اند. همچنین نو آوری دیگری در ساخت این سفال ها به وجود آمد که استفاده از خمیر گِل سنگی به جای گِل رس بود. در قرن ششم و هفتم ه.ق این سفال ها معمولا با رنگ مشکی زیر لعاب فیروزه ای نقاشی می شد که این شیوه را فیروزه قلم مشکی نامیده اند. با مطالعه ادبیات تحقیق در این زمینه، کمبود بررسی و مطالعه بر روی این سفال ها قابل درک است. در این راستا موضوع این رساله بررسی و مطالعه دسته ای از سفال های قلم مشکی موجود در آرشیو موزه چهلستون انتخاب شده است که تعداد آنها به پانزده عدد می رسد که تا کنون مطالعه ای روی آن ها صورت نگرفته است. از این رو در این رساله که به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده، سعی بر آن است تا با بررسی نقوش و فرم این سفال ها و همچنین مطالعه تطبیقی از طریق بازدید از موزه ها(موزه آبگینه و سفال و موزه رضا عباسی) به مراکز ساخت و گاهنگاری نسبی این سفال ها پرداخته شود. با توجه به مطالعات صورت گرفته می توان دریافت، که شش نمونه به احتمال قریب به یقین از تولیدات کاشان، پنج نمونه، تقلیدی از کارهای کاشان، که در کارگاه های محلی ساخته شده و چهار نمونه دیگر را می توان به سلطان آباد و نیشابور منسوب کرد. همچنین هشت نمونه را به قرن هفتم هـ.ق، چهار نمونه را به اواخر قرن ششم هـ.ق و اوایل قرن هفتم هـ.ق، دو نمونه را به اواخر قرن هفتم هـ.ق و اوایل قرن هشتم هـ.ق و یک نمونه را به قرن پنجم می توان منسوب کرد.
نرگس عسکری احمد صالحی کاخکی
آرامگاه ها و بناهای یادمانی یکی از پرشمارترین آثار تاریخی بازمانده در معماری اسلامی ایران است، و زمینه ی مناسبی را نیز برای هنرمندان جهت به ثمر رساندن ایده های هنریشان متناسب با بنا، فراهم می سازد. ساخت این بناها بر دونوع مربع گنبد دار و برج های مقبره ای از سده ی چهارم هجری قمری با شکل گیری حکومت آل بویه و حکومتهای محلی شمال شرق ایران افزایش یافت و در دوره های بعد به ویژه در دوره ی سلجوقی و به دنبال آن دوره ی ایلخانی بر ساخت آن توجه خاصی مبذول گردید. در این راستا شهر ساوه و حوزه ی آن مانند بسیاری از مناطق ایران، تعداد پرشماری از بناهای آرامگاهی را در خود جای داده که شماری از آنها مربوط به دوره ی سلجوقی و ایلخانی است. بررسی روند معماری آرامگاهی شهر ساوه و حوزه ی آن از ابتدای دوره ی سلجوقی تا پایان دوره ی ایلخانی با توجه به فراز و نشیب های شهر ساوه در این بازه ی زمانی و حضور شخصیت های بزرگی از این شهر در دربار حاکمان وقت و تأثیر حضور آنان، با در نظر گرفتن تحولات سیاسی، اقتصادی و مذهبی منطقه با توجه به شناخت تغییرات روند معماری و تزیینات وابسته به معماری ، مورد مطالعه قرار گرفته، همچنین تأثیر این نوع از بناهای معماری اسلامی بر بافت شهری و روستایی حوزه ی مورد مطالعه با مطالعات میدانی و بررسی عکس های هوایی صورت پذیرفته است. آنچه در مجموع حاصل گردید: استفاده از سبک معماری رایج ساخت بناهای آرامگاهی دوره ی سلجوقی و ایلخانی در شهر ساوه و حوزه ی آن در مسیرهای تاریخی منتهی به شهر ساوه و شکوفایی این شهر در این دوران به واسطه ی حضور شخصیت های ساوی و آوی در دربار است. اما با توجه به مطالعاتی که صورت گرفت حضور این بناها در شکل گیری بافت مسکونی معاصر تأثیری نداشته و همه ی بناهای مورد مطالعه به صورت بنایی منفرد به دور از بافت مسکونی شهری و روستایی برجای مانده اند.
راحله اکبری جونی احمد صالحی کاخکی
سفالگری در طول دوره اسلامی مراحل مختلفی را در جهت هرچه زیباتر شدن طی کرد و نوآوری هایی را در فناوری و تزیین بوجود آورد که یکی از آن ها سفال زرین فام (طلایی) ا ست. این نوع تزیین که از نوع نقاشی روی لعاب می باشد، در سه دوره تاریخی؛ ا ولیه (سده های سوم و چهارم هـ . ق)، میانی (سده های پنجم - نهم هـ . ق) و متأخر (سده های دهم - دوازدهم هـ . ق)تولید و در واقع مراحل تکا ملی خود را طی کرده است. سفال زرین فام در دوران میا نی (سلجوقی، خوارزمشاهی و ایلخانی) که آغاز تحولی جدید در ابداع آثار هنری اسلامی است، نسبت به دوره قبل (اولیه) دگرگون و به حد اعلای خود رسیدکه این را در تغییرِ خمیره، تنوع و تکامل طرح ، نقش، شکل و همچنین آمدن نام هنرمند، تاریخ و حتی کارگاه تولید روی این سفال ها می توان دید. در ایران از مراکز مهمی که ساخت این سفال در آن ها متداول بوده کاشان، ری، جرجان، ساوه، سلطان آباد و تخت سلیمان را می توان نام برد. نقوش و تزیینات گوناگون هر یک از این مراکز موجب پیدایش سبک بخصوصی گردیده که البته برخی مراکز در این زمینه با هم قرابت دارند. در موزه ها و مجموعه های مختلف دنیا نمونه های بسیاری از این نوع سفال موجود است که شاید برخی از آن ها تاکنون به دقت مورد مطالعه قرار نگرفته، از جمله؛ موزه چهلستون اصفهان که یازده نمونه از این نوع سفال را در مخزن خود دارد. این نمونه ها که در یک نظر کلی زرین فام های سده میانی را به یاد می آورد، موضوع بحث ما است. در این رسا له با روش کتابخانه ای و میدانی سعی بر آن شده که از بررسی نقوش و شکل آن ها و مطالعه تطبیقی با نمونه های شناسنامه دار در سایر موزه ها و مجموعه ها، تاریخ و مرکز احتمالی تولید آن ها را بیا بیم. در نهایت با توجه به مطالعات صورت گرفته، پنج نمونه را از تولیدات کاشان، سه نمونه احتمالاً کاشان، دو نمونه از جرجان، یک نمونه را از تولیدات ری و از نظر تاریخ همه نمونه را به سده ششم و هفتم هـ.ق نسبت داده ایم.
حسام اصلانی سید محمد امین امامی
شاهکارهای متعدد و متنوع باقی مانده از آرایه ها ی گچی در معماری ایران دوران اسلامی، گنجینه ای از سنت های هنری و فنی این سرزمین را در بر دارد. منابع مکتوب و معتبری که به فن شناسی تخصصی و طبقه بندی فنی گونه های مختلف این آرایه ها پرداخته باشد، وجود ندارد. شناسایی و معرفی فنون به کار گرفته شده در خلق این آثار و نیز ارایه نمودن یک طبقه بندی از دیدگاه فن شناسی به منزله هدف کلی رساله، در پی دستیابی به اهدافی فراتر از فعالیت های آزمایشگاهی و داده های تکنیکی است. این اهداف ورای دستیابی به ویژگی های فنی گونه های متنوع آرایه های گچی و شناخت فنی، در پیشبرد طرح ها و اقدامات حفاظتی و نیز اتخاذ شیوه های مناسب درمان، یاری گر مرمتگران این تزیینات است، موجبات پیدایش زبانی مشترک در میان پژوهشگران حوزه های مرتبط همچون حفاظت و مرمت؛ باستان شناسی؛ و تاریخ هنر؛ خواهد شد. روش تحقیق رساله پیش رو از نظر ماهیت، توصیفی است؛ به لحاظ شیوه جمع آوری اطلاعات و نتایج، نیمه تجربی؛ و از این بابت که به تحلیل و تفسیر نتایج بدست آمده از اطلاعات نیز پرداخته است، تحلیلی بحساب می آید. ابزار و مراحل انجام این پژوهش شامل مطالعه میدانی و معاینات بصری؛ نمونه گیری؛ بررسی های آزمایشگاهی شیمی تر، میکروسکوپی نوری انعکاسی،sem و sem-edax ، xrd ،ftir ، و تحلیل نتایج حاصل از مطالعات؛ ارایه فرضیاتی در راستای فن شناسی آرایه های هر گروه؛ شبیه سازی نمونه های مورد پژوهش با استناد به نتایج مشاهدات عینی و آزمایشگاهی در موارد نیاز؛ بحث و تفسیر نتایج به دست آمده از مطالعات انجام شده بر روی نمونه های شبیه سازی شده و تاریخی، به منظور سنجش فرضیه و نتیجه گیری برای هر یک از گونه های مورد مطالعه؛ است. در این رساله پس از طرح کلیات پژوهش و همچنین مروری بر پیشینه تحقیقات انجام شده در حوزه گچ و آرایه های گچی، دستیابی به شیوه ای مناسب جهت رده بندی تزیینات گچی امکان سنجی شده است. با استناد به نتایج حاصل از این امکان سنجی، شاخصه فنون اجرایی و شگردهای فنی بکار گرفته شده در ساخت تزیینات، به عنوان معیاری کارآمد برای طبقه بندی مورد نظر انتخاب گردیده است. بر این اساس، آرایه های گچی در معماری دوران اسلامی ایران، در 9 گروه شامل تزیینات گچبری برجسته؛کم برجسته؛ معرق؛ تزیینات گچی قالبی؛ فتیله ای؛ مجوف؛ مشبک؛ آرایه های گچی تلفیق شده با مصالح بنایی؛ و تزیینات تلفیقی با آیینه؛ طبقه بندی شده است. محور اصلی در ادامه فرآیند پژوهش، بر شناسایی مواد بکار گرفته شده؛ فنون و مراحل اجرا؛ شاخصه های مهم فنی جهت تمایز زیرگروه ها و 58 گونه تزیینی معرفی شده در رساله، استوار گردیده است. گزارشات تحلیل فن شناسی انواع آرایه های گفته شده، همراه با معرفی نمونه هایی تاریخی از هر گونه، در فصول جداگانه این رساله ارایه شده است. در فصل آخر نیز علاوه بر جمع بندی نتایج حاصل از پژوهش، سوالات پدید آمده در حین مراحل مختلف تحقیق که پاسخ به آنها پژوهش های آتی را می طلبد، طرح گردیده است.
سمانه احسنی فخر احمد صالحی کاخکی
در دوره اسلامی سفال و سفالگری وارد مرحله جدیدی شد و سفالگران در فرم و تزیینات ظروف ابداعاتی انجام دادند که موجب تغییرات تاریخی و پیدایش توانایی های تازه ای در دنیای سفالگری شد . این تحولات در سده های میانی اسلام در ایران (سلجوقی ، خوارزمشاهی ، ایلخانی ) به نهایت پیشرفت رسید و انواع شیوه های تزیینی در این دوران به کار رفته است .سفالگران این دوران توانستند با تکنیک برتر در مراحل گوناگون سفال سازی مانند تهیه خمیر ، لعاب ، تزئین و پخت این صنعت و هنر سنتی را به حد اعلای ترقی برسانند و سفال هایی را با تکنیک های مختلف از جمله ، نقش کنده زیر لعاب،زرین فام وسفالینه با نقاشی زیر لعاب را با مهارتی خاص بسازند . در موزه ها و مجموعه های مختلف نمونه های بسیاری از این نوع سفال ها موجود است که برخی از آن ها تاکنون به دقت مورد مطالعه قرار نگرفته، از جمله؛ موزه بوعلی سینا همدان که دوازده نمونه از این نمونه سفال ها را در مخزن خود دارد که تا کنون مطالعه ای روی آن ها صورت نگرفته است. این نمونه ها به استثنای یک نمونه که با تکنیک منقوش گلابه ای ساخته شده است ؛ با تکنیک زرین فام ، لعاب دار یک رنگ با تزیین کنده و منقوش زیر لعاب ساخته شده اند که موضوع مورد پژوهش در این رساله می باشند . از این رو در این رساله که به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده، سعی بر آن است تا با بررسی نقوش و فرم این سفال ها و همچنین مطالعه تطبیقی از طریق بازدید از موزه های داخلی(موزه آبگینه و سفال ،موزه ایران باستان و موزه رضا عباسی) و سایت موزه های خارجی و نیز کتب و منابع چاپ شده، به مراکز ساخت و گاهنگاری نسبی این سفال ها پرداخته شود. با توجه به مطالعات صورت گرفته می توان دریافت، که از سه مورد ظرفی که با تکنیک لعاب دار یک رنگ با تزیین کنده ساخته شده اند ، احتمالا مرکز ساخت دو نمونه نیشابور ویک نمونه متعلق به ری باشد . و سه ظرفی که با تکنیک نقاشی زیر لعاب ساخته شده اند ؛ دو نمونه متعلق به سلطان آباد ، یک نمونه به تقلید از کاشان ساخته شده است و سه نمونه از چهار ظرف زرین فام نیز ، مربوط به کاشان و یک نمونه احتمالا کاشان می باشد . ازلحاظ تاریخی می توان هشت نمونه را به اواخر قرن ششم ه.ق و اوایل قرن هفتم ه.ق ،یک نمونه را به قرن هشتم ه. ق و یک نمونه را به اواخر قرن هفتم ه. ق و اوایل قرن هشتم ه.ق منسوب کرد . دو نمونه ازظروف این مجموعه در بازه زمانی این رساله قرار نمی گیرند یک نمونه با تکنیک منقوش گلابه ای متعلق به قرون سوم و چهارم هجری قمری از تولیدات نیشابور می باشد که موزه به اشتباه برای این اثرتاریخ سده هشتم هـ.ق را ارائه نموده است و نمونه دیگر با تکنیک قلم مشکی زیر لعاب که به لحاظ نقش و فرم جدید است متعلق به دوران معاصر می باشد که موزه برای این اثر نیز تاریخ سده ششم ه .ق را در نظر گرفته است
اعظم نجفی چالشتری احمد صالحی کاخکی
با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت حکومت شیعه مذهب صفویان شاهد ساخت مساجد محله ای زیادی در این شهر هستیم، لذا بر آن شدیم تا با معرفی آن ها قدمی هر چند کوچک در شناسایی آن ها برداریم. رساله ی حاضر با عنوان بررسی پلان و تزئینات مساجد محله ای شهر اصفهان در دوره ی صفویه شامل معرفی دوازده مسجد از مساجد محله ای دوره ی صفویه در محدوده ی شهر اصفهان است. تحقیق به روش میدانی و کتابخانه ای و رویکرد توصیفی- تطبیقی انجام گرفته است و سعی شده تا حد امکان معرفی دقیقی از مساجد مذکور به لحاظ تاریخی، اجزاء بنا و تزئینات به کار رفته در آنها ارائه گردد. برای فهم بهتر مطالب طرح، تصاویر و نقشه (پلان) مساجد ضمیمه شده است. با بررسی های صورت گرفته در پلان مساجد مشخص شد که ادامه سنت مسجد سازی ادوار پیش از صفویه در پلان مساجد مطالعه شده ادامه یافته است. مساجد محله ای مورد بررسی قرار گرفته از نظر پلان به سه نوع، شبستانی گنبددار، دو ایوانی و چهار ایوانی تقسیم می شوند. در تزئینات صورت گرفته هم از اصول کلی این دوره تبعیت شده است و رواج فرهنگ شیعه در تزئینات این دوره نمود خاصی پیدا کرده است. همچنین شاهد استفاده ازکاشی هفت رنگ در کنار کاشیکاری های دیگر هستیم.
مریم اکبری فرد عباس عابد اصفهانی
این رساله به فن شناسی، آسیب شناسی و ارائه طرح حفظ و مرمت کتیبه معرق سنگ و کاشی در نمای فوقانی خدای خانه مسجد عتیق شیراز پرداخته است. این اثر، برجای مانده از دوره ی آل اینجو و زمان حکمرانی ابواسحاق است. بدون وجود این کتیبه قسمت اعظم هویت و جذابیت بنای خدای خانه از بین می رود. با استناد به شواهد ارائه شده در این نوشتار در سال 1314 شمسی تنها بخش پیل پاها از این کتیبه باقی مانده بوده و با توجه به بازسازی که در سال 1315 شمسی بر روی این کتیبه انجام شده بخش های پیل پاها و بخش های بازسازی شده از هم قابل تشخیص نیست. از آنجا که کتیبه مذکور تا کنون مورد هیچ گونه بررسی و مطالعه ای قرار نگرفته و منابع مطالعاتی و تحقیقاتی در ارتباط با تاریخچه مسجد عتیق تنها اشاره ای کوتاه و گذرا به بنای خدای خانه و کتیبه مورد بررسی دارند، در این پژوهش سعی بر آن است که به تکنیک اجرا ی کتیبه و بازشناسی بخش های بازسازی از بخش های قدیمی پرداخته شود و به دنبال آن با شناسایی آسیب های وارده به کتیبه، اقداماتی در جهت کنترل روند تخریب و جلوگیری از زوال آن صورت گیرد تا علاوه بر حفظ این اثر ارزشمند و منحصربه فرد، انجام مطالعات آینده توسط پژوهشگران در جهت شناسایی این کتیبه میسر و هموار گردد. با استفاده از مطالعات میدانی و مشاهده ای و بررسی های کتابخانه ای مشخص شد که اجرای متفاوت این کتیبه درخور توجه است، به گونه ای که شاید بتوان کتیبه معرق سنگ و کاشی در بنای خدای خانه را تزئینی متفاوت و منحصر به فرد در معماری ایران تلقی کرد. نتایج حاصله از آنالیزهای مختلفxrd,sem-edx aas,و پتروگرافی بر روی مصالح سنگ و کاشی کتیبه( لعاب و بدنه کاشی ها، ملات به کار رفته در پشت کاشی ها و همچنین سنگ های قدیم و جدید کتیبه)، حاکی از این است که جنس بدنه کاشی ها گلی بوده و برای به دست آوردن رنگ لعاب ها از عوامل رنگساز اکسیدهای کبالت، مس، قلع و سرب، قلع و منگنز استفاده شده است و جهت ساخت کتیبه از سنگ های آهکی بهره برده شده است. به علاوه پژوهش ها نشان می دهد عامل رنگساز لعاب کاشی ها و عناصر تشکیل دهنده بدنه کاشی ها در بخش های بازسازی شده و پیل پاها یکی است و همچنین جنس سنگ های قدیم و جدید کتیبه مشابه یکدیگر است. بررسی های میکروسکوپی و مطالعات آزمایشگاهی نشان می دهد که این اثر به دلایل متعددی، دچار آسیب گردیده که در این رساله سعی شده راه کارهایی قابل اجرا برای حفاظت از این کتیبه به صورت حفاظت پیشگیرانه و راه حل های درمانی ارائه شود.
نجمه موسی تبار احمد صالحی کاخکی
مطالب ارائه شده در این پژوهش طی چهار فصل به شرح زیر ارائه گردیده است. فصل اول با عنوان کلیات تحقیق شامل مقدمه ای کوتاه پیرامون عنوان پژوهش و شرح علت انتخاب و ضرورت پرداختن به این موضوع است. در فصل دوم با عنوان کلیات جغرافیایی طی دو بخش ابتدا موقعیت جغرافیایی و اقلیم فریمان و سپس اقلیم و موقعیت جغرافیایی سنگ بست به عنوان یکی از روستاهای این شهرستان به طور مجزا شرح داده شده است. در انتهای این فصل وجه تسمیه نام سنگ بست آمده است. فصل سوم به بررسی باستان شناختی روستای سنگ بست اختصاص داده شده است. این فصل شامل پیشینه ای از مطالعات و پژوهش های صورت گرفته در رابطه با موضوع پژوهش است. همچنین اهداف بررسی و روش انجام کار در این فصل شرح داده شده است. سپس به منظور شناخت کامل تر منطقه مورد مطالعه، به بررسی سایر بناهای باستانی مجاور روستای سنگ بست پرداخته شده است. فصل چهارم به محور اصلی این پژوهش یعنی بررسی باستان شناختی مجموعه ارسلان جاذب اختصاص دارد. حجم اصلی اطلاعات این پژوهش در این فصل گنجانده شده است. ابتدای فصل با معرفی کامل مجموعه ارسلان جاذب که مقبره وی در آن واقع شده آغاز شده است. سپس ابتدای شکل گیری منطقه سنگ بست و جایگاه آن در شاهراه تجاری هرات و مرو به نیشابور، در متون به جای مانده از قرون اولیه تا میانه اسلامی بررسی شده است. در بخش آخر این فصل داده های باستان شناختی مجموعه ارسلان جاذب که بر اساس تفکیک فضایی صورت گرفته در منطقه بر روی نقشه علامت گذاری شده، به طور مفصل شرح داده شده است. به گونه ای که اطلاعات مربوط به شرح داده ها و مطالعه تطبیقی صورت گرفته در هر یک از محدوده های موجود به شرح زیر ارائه شده است: در بخش اول : ویژگی های معماری و تزیینات وابسته به آن در هر بنا به عنوان یک داده باستان شناختی شرح داده شده و با نمونه های قابل مقایسه مورد مطالعه تطبیقی قرار گرفته است. در بخش دوم داده های باستان شناختی سطحی از جمله سفال، شیشه، سنگ و آثار مربوط به تزیینات بنا به طور جداگانه و مفصل شرح داده شده و مطالعه تطبیقی انجام شده است. در انتهای هر بخش نیز جمع بندی از اطلاعات حاصل از بررسی باستان شناختی آن محدوده ارائه شده است و کاربری و تاریخ ساخت آن بنا ارائه شده است. در نهایت نتیجه گیری مبتنی بر مطالعات صورت گرفته ارائه شده است. بدین ترتیب به سوالات مطرح شده در شروع پژوهش پاسخ داده شده است.
سمیرا علمدار احمد صالحی کاخکی
عمارت خورشید در کلات نادری، بنایی است با معماری شاخص که طرح و الگوی اولیه ی معماری آن کمتر بررسی شده است. اولین ابهامی که این عمارت با آن مواجه است عدم تطابق عملکرد و نام آن است؛ آرامگاه نادر با نام کاخ خورشید. بیان مسئله در این خصوص تأمل در امکان ترکیب فضاهایی چون برج، مقبره و کاخ، همچنین بررسی چرایی طرح معماری منحصر به فرد بنا بوده، و هدف، بررسی نقش چند عملکردی و درونمایه فرهنگی عمارت خورشید در تناسب با بستر طبیعی آن با توجه به مستندات موجود است. این پژوهش پاسخ پرسش هایی است چون؛ چرا نام خورشید بر این عمارت نهاده شده است؟ علت معماری ویژه آن چیست؟ چه عملکردهایی داشته است؟ ساختار پژوهش با روش تحقیق کیفی و بنیادی و بر اساس مطالعه میدانی و سیر تاریخی متون، از دوران افشاریه تا دوران معاصر شکل یافته است. سفرنامه ها، منشأت، خاطرات، اسناد تصویری موجود و خود اثر با توجه به محدودیت های مرمتی امروزی، مد نظر قرار گرفته و با این فرضیه که عمارت خورشید در طول تاریخ چندین عملکرد داشته به موضوع مسیر داده شده است. نتیجه حاصل صحّه نهادن بر فرضیه موجود و تأیید آن می باشد.
فرناز عسکرکافی احمد صالحی کاخکی
استان یزد، یکی از مناطق کشور است که شواهد آثار هنر صخره ای به صورت پراکنده از آن گزارش شده است. پژوهش هایی که تا کنون در سطح استان یزد صورت گرفته، شامل گزارش های ثبتی و معرفی مختصر تعداد محدودی از این محوطه ها است. با توجه به قرارگیری این آثار در محیط های روباز و عدم حفاظت از آن ها، آثار مورد بحث در معرض تخریب های طبیعی و انسانی قرار گرفته و آسیب های فراوانی به آن ها وارد آمده است. بنابر این بررسی جامع این آثار ضروری به نظر می رسد. تا ضمن شناسایی سایر محوطه های موجود، همچنین ثبت و ضبط آثار هنر صخره ای در محدوده کمربند مرکزی استان یزد؛ توصیف و گونه شناسی از نگاره های محوطه های موجود در استان ارائه گردد. این پژوهش بر محور اهدافی چون تهیه نقشه پراکندگی سنگ نگاره های محدوده کمربند مرکزی استان یزد؛ شرح نگاره های موضوعی، گونه شناسی نقوش و همچنین مطالعات تطبیقی نقوش آغاز گردید. تا به سوالاتی از جمله نحوه پراکندگی سنگ نگاره های کمربند مرکزی استان یزد، تاریخ گذاری نسبی آثار و میزان تطابق گونه های جانوری موجود در محیط با نگاره ها؛ پاسخی مناسب ارائه گردد. روش انجام پژوهش توصیفی- تطبیقی است و شیوه گردآوری داده ها به صورت میدانی و کتابخانه ای صورت گرفته است. با توجه به بررسی های میدانی و مطالعات انجام گرفته در محدوده مورد نظر که وسعتی به طول 400 کیلومتر را در بر می گیرد؛ 12 محوطه مجزا در چهار شهرستان بهاباد، بافق، مهریز و تفت شناسایی گردید. آثار مذکور در تمام محوطه ها از نوع کنده نگاری (سنگ نگاره) بر روی سنگ هستند. در مجموع تعداد 720 نگاره شناسایی شد که از نظر نقش مایه به سه گروه حیوانی، انسانی و هندسی ( سایر) تقسیم می گردند. همچنین مشخص گردید، آثار شناسایی شده بیشتر در مناطقی نزدیک به منابع آبی و رودخانه های فصلی و همچنین برخی در مسیر راه های ارتباطی شکل گرفته اند. نگاره های حیوانی در هر محوطه، تا حدودی با گونه های حیوانی موجود در محیط زیست منطقه منطبق است. مطالعه تطبیقی نگاره ها یکی از اهداف اصلی این پژوهش بوده است که نشان می دهد سنگ نگاره های مذکور مشابهت-های فراوانی با آثار هنر صخره ای در سایر نقاط در نواحی شرقی و مرکزی ایران دارد. این مسأله می تواند ناشی از ارتباطات فرهنگی و مشابهت های زیستی و اجتماعی در این مناطق باشد. اظهار نظر در ارتباط با تاریخ گذاری این آثار، با توجه به کمبود یافته های باستان شناختی مربوط به دوره های پیش از تاریخ و تاریخی در استان یزد، بسیار دشوار است. تنها با توجه به برخی شواهد می توان گفت خلق این آثار از اواخر هزاره دوم آغاز شده و تا اواخر دوران تاریخی و اسلامی نیز به صورت سنتی ادامه یافته است.
سید محمد رضا سجادی منش امید قجریان
در مطالعه آرایه های آجرین معماری ایران، پیش از حمله مغول، به بنای پنج مسجد در شرق ایران کنونی برمی خوریم که طبق کتیبه ها و یا نظر کارشناسان، در اواخر قرن ششم و یا اوایل قرن هفتم هجری قمری، یعنی در دوران تسلط فراگیر خوارزمشاهیان بر اغلب نواحی ایران، ساخته شده اند و از اسلوبی مشابه در معماری و بخصوص آرایه ها برخوردارند. «آجرکاری»، آرایه غالب معماری این دوران است و از این رو، این مساجد که در شهرها و روستاهای «گناباد»، «زوزن»، «فردوس»، «سنگان» و «فرومد» قرار دارند به عنوان مورد مطالعاتی برگزیده شدند. پژوهش حاضر در بخش نظری، با هدف شناخت وجوه بصری و تکنیکی آرایه های آجرکاری این مساجد انجام شده و در بخش پروژ? عملی، هدف ساخت چند اثر سرامیکی کاربردی، با الهام گیری از نقوش این آرایه ها بوده است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، تاریخی، توصیفی و در بخش پروژ? عملی تجربی است. داده ها، با دو روش کتابخانه ای و به میزان بیشتری، با روش بررسی میدانی، گردآوری شده اند. در راستای معرفی و تدوین وجوه بصری و تکنیکی هنر آجرکاری این دوران، تصاویری گویا از جزئیات آرایه های آجرین مساجد، ارائه و تکنیک استفاده شده در ساختِ هر کدام از آنها بیان گردید. همچنین کلیه طرح های گره کاری و نقش مایه های گیاهی یا انتزاعی، بازترسیم شدند و با تحلیلِ طرح های گره ، قاعد? رسم آنها نیز آورده شد. در نتیجه این پژوهش، آشکار می گردد که هنر آجرکاری تزئینی (آرایه های آجرین) ایران در اواخر دور? خوارزمشاهیان، در زمینه تکنیک ها، نقوش متناسب با آن ها و بهره گیری از لعاب های رنگی، از ادوار شاخص این هنر است و نیز نسبت به ادوار پیشین نوآوری هایی داشته است. نوآوری اساسی، استفاده از «الواح سفالین با نقش کنده کاری شده» به عنوان آرایه بنا است که در هر پنج مسجد مشاهده می شود و می تواند عامل متمایزکنند? آجرکاری این دوران از ادوار پیشین باشد. از سوی دیگر، اگر چه استفاده از قطعات لعاب داده شده (کاشی) در تلفیق با آجر بدون لعاب، پیشتر در بناهای دیگرِ قرن ششم ه.ق سابقه داشته، اما در مساجد دور? خوارزمشاهیان شاهد کارگذاشتن قطعه کاشی در میان الواح بزرگ کنده کاری شده هستیم که حاکی از پیشبینی محل قرارگیری کاشی از آغاز طراحی است. همچنین لعاب دادن قسمتی از هر لوحه کنده کاری شده در مسجد گناباد و حک کردن خط بر خشت، برای مشخص کردن محدود? لعاب گذاری، در مسجد-مدرسه ملِک زوزن، روش های تازه ای در آجرکاری است.درواپسین سال های دولت خوارزمشاهیان، چنان که در زوزن شاهدیم، استفاده از قطعات لعاب دار، بسیار بیشتر شده و تعداد رنگ های لعاب نیز افزایش می یابد. در نهایت، آرایه های آجرکاری، به عنوان یکی از هنرهای این دوران، نشان دهند? حرکتِ همچنان پیش روند? هنر ایرانی، پس از دور? شکوفایِ سلجوقی است که با حمله مغول، مدتی دچار فترت می شود.
محمد مرتضوی محمد علی گلعذار
پاکسازی اشیاء برنزی تاریخی هنگامی که با محصولات خوردگی حجیم پوشیده شده اند، شرایط دشوار و پیچیده ای را فرا روی حفاظت گران قرار می دهد. نمایان کردن ویژگی های اولیه شیء برنزی به عنوان یک تمامیت زیبایی شناسی از سویی، و حفظ تمامی شواهد باستان شناختی موجود در اثر به عنوان اسناد تاریخی از سوی دیگر، فرایند تصمیم گیری برای پاکسازی شیء را با چالش های جدی مواجه می کند. از اینرو در این رساله طرح یک چارچوب کلی برای برون رفت از چالش های موجود در تقابل های پیش رو، با توجه به ویژگی های سطح اصلی و ترکیب عمده ی آن و ارزیابی روش های پاکسازی در این گونه آثار با در نظر گرفتن اصول و مبانی نظری مرمت، به عنوان هدف مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، بررسی ها و مطالعات به صورت کتابخانه ای، بررسی های میدانی و مطالعات آزمایشگاهی در سه حوزه انجام گرفته است. در بخش اولِ مطالعات، تقابل اصول و مبانی نظری به هنگام مواجهه با این آثار و جایگاه ارزشی سطح اصلی با توجه به کیفیت هایی که برای اشیاء برنزی ایجاد می کند در مقابل سایر ویژگی های موجود در این آثار مورد نقد و واکاوی قرار گرفته است. در بخش دومِ مطالعات، سطح اصلی و مشکلات فنی برای بازیابی آن با توجه به ساختارهای متنوع خوردگی بررسی شده است. برای این منظور ساختارهای مختلف خوردگی در اشیاء برنزی برای وجود یا عدم وجود سطح اصلی و امکان بازیابی آن مورد مطالعه و بررسی های میکروسکوپی و آنالیزهای دستگاهی قرار گرفته است. در بخش سوم پژوهش، آسیب های و تغییرات ناشی از استفاده از مواد پاکسازی شیمیایی بر لایه کوپریت که اغلب سطح اصلی را در اشیاء برنزی حفظ کرده است، به صورت آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفته است. شبیه سازی نمونه های تاریخی دارای لایه نشانگر کوپریت به روش الکتروشیمیایی انجام شد. سپس اندازه گیری میزان انحلال در محلول های مختلف با استفاده از طیف سنجی جذب اتمی (aas) انجام شد. افزون بر این، بررسی مورفولوژی سطح و تغییرات بصری در لایه کوپریت به ترتیب با استفاده از میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem) و رنگ سنج انجام گرفت. علاوه بر این رفتار لایه کوپریت در زمان غوطه وری در محلول با اندازه گیری eocp مطالعه شد. بررسی ساختارهای خوردگی در ارتباط با سطح اصلی، نشان داد که بازیابی سطح اصلی در خوردگی های زگیلی، دوره ای، لایه ای و حفره ای امکان پذیر نیست. همچنین، مشخص شد که استفاده از گسست در محل سطح اصلی برای پاکسازی مکانیکی همواره کارایی نداشته و ممکن است سبب آسیب های جدی به شیء برنزی شود. در بررسی مبانی نظری، مشخص شد که اگرچه سطح اصلی در اشیاء برنزی در بردارندهد ی بسیاری از ویژگی های شیء اولیه است و می تواند به عنوان سطح معیار در پاکسازی به کار رود اما شواهد مختلف باستان شناختی مربوط به بستر و اطلاعات بالقوه متنوعی که در قسمت های بیرونی تر سطح وجود دارند، موانعی در راه رسیدن به این رهیافت هستند. افزون بر این، ارزیابی روش های پاکسازی، آسیب های ناشی از محلول های پاکسازی بر لایه نشانگر کوپریت (سطح اصلی) را برای کالگون، سدیم تری پلی فسفات و نمک راشل قلیایی کمترین مقدار مشخص کرد. در نهایت بر مبنای نتایج به دست آمده از این سه بخش یک الگوی تصمیم گیری برای فرایند پاکسازی ارائه شده است.
محمد کربلایی داریوش حیدری
در محله نوادان شهرستان ابرکوه از توابع یزد، بقایای بنایی منفرد و خشتی با پلان مربع به نام سیدون گلسرخی بجامانده است که از لحاظ اسلوب همانند بناهای دوره ایلخانی شهر یزد است. سقف بنا سالیان درازی است که فرو ریخته و آنچه باقی مانده چهار دیوار خشتی است که دچار از هم پاشیدگی در زوایا و سرسفت شدن جرزها به سمت بیرون شده است. تزیینات باقی مانده اصیل بنا اندک و نشان از انبوه تزیینات قدیم دارد. در این رساله، نگارنده با هدف شناساندن بنای سیدان (سیدون) گلسرخی به عنوان بنایی که اطلاعات مدون و تاریخ مشخصی را ندارد به مسأله ی معرفی، آسیب شناسی، طرح مرمت و حفاظت این بنا پرداخته است. مسائلی که در رابطه با این موضوع مطرح است روش مناسب جهت مداخلات لازم در بنایی خشتی است که احتمالاً مربوط به قرن هشتم بوده و با آسیب های سازه ای شدید مواجه است؛ سقف بنا در گذر زمان فروریخته و جرزها نیز به بیرون سرسفت شده و موجب از هم پاشیدگی در گوشه ها شده اند. میزان مداخلات و نحوه آن به طوری که مناسب ترین روش در جهت حفاظت و مرمت بنا اتخاذ گردد، در ادامه رساله پیشنهاد گردیده و چگونگی پوشش بنا به عنوان مهم ترین اقدام بررسی شده است.
فخرالدین محمدیان احمد صالحی کاخکی
یارسان یا اهل حق ، یکی از مسلک های شیعی است که توانسته است، بسیاری از رفتارهای اعتقادی و فرهنگی آیین های دیگر، به ویژه آیین های کهن ایرانی را ، در درون خود حفظ کند. در این پژوهش که به مطالعه و بررسی این آیین پرداخته شده، محوطه های بلوران از توابع شهرستان کوهدشت و محوطه بابایادگار از توابع شهرستان دالاهو، که مورد احترام همه انشعابات این آیین بوده، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته¬ است. این پژوهش که با بهره گیری از راهبرد پژوهش تفسیری- تاریخی صورت گرفته است، از دیدگاه دو رهیافت باستانشناسی و مردم شناسی، به میزان تأثیر آیین ها بر این مسلک و همچنین نقش عوامل زیست محیطی و جغرافیایی، بر چرایی و چگونگی این فرایند و همچنین تأثیر آن بر شکل گیری و ساختار معماری آیینی این مسلک، پرداخته است. از آنجا که تاکنون، با چنین رویکردی، به مطالعه و واکاوی این مسلک، پرداخته نشده است، اهمیت این پژوهش، بیش از پیش تبیین می¬شود. نتایج مطالعات نشان می¬دهد که عوامل زیست محیطی و جغرافیایی، نقش تعیین کننده ای برفرایند شکل گیری این آیین و نیز تأثیر وافری بر ساختار معماری مسلک یارسان داشته است؛ همچنین سهم آیین مهرپرستی، بر شکل گیری این فرقه شیعی، بیش از سایر آیین های دیگر بوده است.
صبرا سعیدی احمد صالحی کاخکی
در بحث فن شناسی کاشی های تزئین شده با ورقه ی طلا، دغدغه اصلی ؛ متفاوت بودن روش تولید این کاشی ها در دوره های تاریخی مختلف، هم چنین ظرافت اجرای ورقه های نازک طلا بر سطح صیقلی لعاب است. در این پایان نامه رسیدن به جوابی قابل قبول ، در زمینه چگونگی دقیق اجرای ورق طلا بر سطح کاشی، در نمونه های خاص مورد مطالعه، از اصلی ترین اهداف پژوهشگر به شمار می رود. روند شکل گیری این تزئینات ، و بررسی آن ها در بستر تاریخی از جمله مسائل اصلی است که در پایان نامه به آن پرداخته شده است. در این راستا در ابتدا ، به بحث چگونگی تولید کاشی های مینایی وکاشی های لاجوردینه پرداخته شده است . این دو دسته کاشی از جمله کاشی هایی هستند که معمولا با تزئین طلاکاری یافت می شوند. در ادامه، دسته-بندی کلی برای معرفی نمونه های گوناگون کاشی مطلا که تا دوران صفوی تولید می شده است انجام گرفته است.که : کاشی-های لاجوردینه مطلا ، کاشی های هفت رنگ مطلا ، کاشی های لعاب دار تک رنگ مطلا و کاشی های معرق مطلا دراین دسته-یندی جای می گیرند. هدف از این دسته بندی ، رسیدن به شناختی کلی از آنچه کاشی مطلا نام می گیرد است. برای رسیدن به این هدف از روش یافته اندوزی تاریخی- تحلیلی بهره گرفته شده است. روش نشاندن ورق طلا بر روی سطح کاشی در هر یک از انواع گوناگون کاشی ، متفاوت است. آنالیز های دستگاهی نظیر xrfو sem.edxو ftir به منظور شناخت مواد متشکله اجزای تشکیل دهنده کاشی ها و تزئینات آن ها انجام گرفته است که در نهایت به شناخت بهتر چگونگی اجرای هر بخش از این تزئینات کمک می کند. از آنجایی که از طریق شناخت مواد هیچ گاه نمی توان به صورت قطع راجع به مراحل کار فنون پیشینیان نظریه صادر کرد ، در ادامه یافته های آزمایشگاهی ، به انجام نمونه سازی از روی کاشی های مطلای درب امام اصفهان، اقدام شده است، تا با تکیه بر آنچه علم به ما ثابت کرده به صورت عملی یافته ها را مورد بررسی قرار دهیم. در نهایت تکنیک طلاکاری بر روی کاشی های درب امام لایه چینی و سپس نشاندن ورق طلا تشخیص داده شد . در زمینه تکنیک اجرای ورق طلا بر روی کاشی های امام زاده اسماعیل و بقعه هارون ولایت ، روش های متفاوت دیگری شناسایی شده است. در بخش نتیجه گیری پایان نامه استفاده از لایه چسب محافظ به عنوان تنها برخورد قابل اجرا در حفاظت این آثار ، پیشنهاد شده است.
مهران نوروزی میترا شاطری
بناهای تاریخی، همچون سایر داده های باستان شناسی، از اهمیت ویژه ای در شناخت فرهنگ های کهن برخوردارند. خانه میرمیران در شهر ورزنه، یکی از خانه های عصر صفوی است که علیرغم برخورداری از تزیینات ارزشمند، به جز ثبت در مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، هرگز مورد مطالعات علمی باستان شناسی واقع نشده است؛ از این رو بررسی ویژگی های تزیینات گچی این خانه و مطالعه تطبیقی آن به عنوان مساله اصلی در این پژوهش انتخاب شد. هدف اصلی ازگزینش این موضوع، ثبت این نقوش در حال تخریب و مطالعه آن ها به منظور کسب جزییاتی از قبیل چگونگی اجرا و وجوه افتراق و اشتراک آن با نمونه های مشابه است. ضمن این که بخش هایی از پژوهش به روش میدانی انجام گرفت، مطالعات کتابخانه ای، روش دیگر این پژوهش در گردآوری داده ها و مطالعات تطبیقی است. در نتیجه این پژوهش، نقوش این خانه به صورت کامل و با جزییات برداشت شد. همچنین با معرفی نمونه های مشابه این نقوش در سایر ابنیه و آثار، رواج استفاده از آن ها بررسی شد. با توجه به شباهت چشمگیر نقوش این خانه با خانه پیرنیا در نایین- چه از لحاظ فن شناسی و چه از لحاظ نقوش- وجوه اشتراک و افتراق نقوش گچبری شده در دو بنای مذکور بیان، و قاب های روایی
میثم ضیایی حسین پورنادری
یکی از عوامل میم نگارش تاریخ اجتماعی ایران، درگرو این است که روستاها و بخشهای کوچک و بزرگ این کشور بهصورت دقیق و منظم و در سطحی گسترده مورد بررسی قرار گیرد و نتایج این بررسی چاپ و منتشر شود. در راستای نیل به این هدف، پژوهش حاضر به بررسی معماری مساجد تاریخی حاجی و جامع روستای کفران میپردازد که در منطقه رویدشت در انتیای شرقی استان اصفیان قرارگرفته است. مساجد جامع و حاجی در روستای کفران، تنیا مساجد دارای قدمت تاریخی در این روستا هستند که هردو در مجاورت مادی روستا و در یال جنوبی آن به فاصله حدوداً دویست متر از یکدیگر واقعشدهاند. پرسشیای پژوهش حاضر عبارتند از؛ سیر تحول تاریخی مسجد جامع کفران چگونه بوده است؟ کاربری مسجد حاجی کفران چه بوده است؟ و ساخت هرکدام از این مساجد را به کدام دوره تاریخی میتوان نسبت داد؟ در همین راستا اهداف پژوهش شامل معرفی کامل معماری مساجد یاد شده با کمک پلانهای برداشتشده و تصاویر تییهشده توسط نگارنده برمبنای وضع موجود؛ مطالعه سیر تحول تاریخی مسجد جامع؛ بررسی کاربری مسجد حاجی در گذشته و تاریخ گذاری نسبی مساجد یاد شده است. رویکرد پژوهش تاریخی ـ تطبیقی است و از روشهای کتابخانهای و میدانی برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ساخت مسجد جامع در دورههای مختلف تاریخی از قرون اولیه اسلامی تا دوره صفویه انجام شده و در مورد سیر تحول آن سه فرضیه پیشنیاد میشود. دیگر یافته میم این تحقیق نشان میدهد که مسجد حاجی از ابتدا به عنوان مسجد مورد استفاده بوده و ساخت آن را میتوان به دوره صفویه نسبت داد.
محمدرضا هدایت نیا احمد صالحی کاخکی
قلعه قورتان با بافتی پیچیده و متنوع، از نمونه¬های ارزشمند و ناشناخته معماری سنتی حاشیه کویر ایران محسوب می¬شود. این قلعه در روستای قورتان و در فاصله حدود 120 کیلومتری شرق اصفهان واقع شده است. منابع تاریخی حاکی از آن است که مناطق شرق اصفهان در امتداد رودخانه زاینده رود تا تالاب گاوخونی از تاریخ و قدمتی کهن برخوردارند. کریستوفر الکساندر، نظریه¬پرداز و معمار برجسته اتریشی، در خصوص معماری در جوامع سنتی، ایده¬ها و نظریات متعددی را در آثارش مطرح کرده است. این پژوهش، با هدف معرفی قلعه قورتان، تعمیق مفهوم معماری سنتی و ارزیابی میزان انطباق نظریات الکساندر، در مورد معماری سنتی، با واقعیت¬های آن در کشورمان، شکل گرفت و این فرض را دنبال می-کندکه معماری قلعه قورتان با معیارهایی که الکساندر برای معماری سنتی ارائه می دهد، منطبق است. پس انتخاب روش کیفی برای این پژوهش، ابتدا باید روشن شود که الکساندر اساساً چه معیار مشخصی برای معماری سنتی قائل است و این ویژگی¬ها تنها با بررسی کتابخانه¬ای آثار خود او قابل استخراج است. بعد از استخراج ویژگی-ها، مدارک تصویری و داده¬های مرتبط با قلعه قورتان به روش میدانی تهیه شد و با توجه به معیارهای الکساندر، مورد ارزیابی قرار گرفت. مهم¬ترین نتایجی که از این پژوهش حاصل شد این است که: ویژگی¬های پانزده¬گانه¬ای را که الکساندر در کتاب سرشت نظم معرفی می¬کند (مقیاس¬های مختلف، مراکز نیرومند، مرزها، تکرار متناوب، فضای معین، شکل خوب، تقارن موضعی، ابهام و انسجام عمیق، تضاد، درجه-بندی، ناهمگونی، پژواک، فضای خالی، سادگی و آرامش درونی، جدایی-ناپذیری)؛ می¬توان معیار مناسبی برای معماری سنتی و بناهای ارزشمند (زنده) نامید و معماری بافت حاشیه کویر ایران، به¬ویژه قلعه قورتان، به¬خوبی با این معیارها مطابقت دارد.
حسام الدین احمدی احمد صالحی کاخکی
دشت فیروزآباد (اردشیرخوره، گور) نمونه ای از نظام منسجم و دقیق بهره برداری از منابع آب، از شکل گیری تا شکوفایی در مناطق نیمه خشک فلات ایران است که تا 18 قرن پس از اردشیر، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی، به عنوان شاهرگی حیاتی، دشت فیروزآباد را برای سکونت اجتماع های انسانی زنده نگه داشته است. در این پژوهش به ثبت و شناسایی شیوه های انتقال آب در دوران ساسانی و اسلامی در دشت فیروزآباد پرداخته شده و به نقش مدیریت منابع آب در دسترس می پردازد. همچنین به شیوه های انقال آب بناهای مهم اوایل دوره ساسانی در دشت فیروزآباد می پردازد.
زهرا جعفری فرد احمد صالحی کاخکی
از جمله ادوار درخشان? هنر های مرتبط با چوب، «دوره سلجوقی تا آغاز دوره تیموری» است. با وجود کثرت آثار چوبی در ادوار ذکرشده و تنوع بسیار بالایی که در تکنیک های تزیینی و نقوش بکار رفته برای آراستن آن ها مشاهده می شود، متأسفانه منبع جامعی که به صورت خاص به معرفی آثار چوبی دوره سلجوقی تا آغاز دوره تیموری، بیان ویژگی ها و تکنیک های ساخت و تزیین و سایر مشخصات آن ها پرداخته باشد، وجود ندارد و همین امر لزوم ارائه یک قالب کلی از ویژگی های فنی و هنری آن ها را ایجاب نموده است. در پژوهش حاضر ویژگی های کلی آثار چوبی این برهه زمانی مشخص گشته و بسیاری از آثاری که تاکنون ناشناخته و یا بسیار کم معرفی شده بودند، به صورت گسترده، موردبررسی قرارگرفته و مطالعات تطبیقی بین آثار چوبی موردمطالعه با سایر هنرهای معاصرشان صورت گرفته است و وجوه اشتراک آن ها مشخص گشته است.
زهرا راشدنیا احمد صالحی کاخکی
در دوره ایلخانی، با ورود ایرانیان به دستگاه حکومتی، حمایت از هنر و هنرمندان رونق گرفت و هنرهای مختلف از جمله؛ گچ بری به رشد و شکوفایی چشمگیری دست یافت. در این دوره، شاهد محراب ها و کتیبه های گچ بری زیبا و پرکاری هستیم که از سوی حاکمان و والیان؛ جهت مساجد، امام زاده ها و مقابر بزرگان سفارش داده می شدند و توسط هنرمندان بنامی از خاندان های مختلف، ساخته می شدند. هنرمندان کرمانی، به نظر می رسد که با حمایت یکی از خاندان های متنفذ عصر خودشان ظهور کرده و در خلق آثار گچ بری ارزشمندی نظیر محراب (و حتی کارهای چوبی همچون منبر) در قرن هشتم هـ . ق ، نقش عمده ای ایفا کردند و به یکی از سرآمدترین خاندان های هنرمند در این زمینه، تبدیل شدند. در این پژوهش بر آن شدیم تا، به معرفی آثار گچ بری رقم دار و یا منسوب به این هنرمندان و مطالعه و طبقه بندی ویژگی های بصری گچ بری ها (محراب ها و کتیبه های گچی) و در نهایت تشخیص بعضی وجوه اشتراک و افتراق آثار آن ها، با برخی از هنرمندان هم عصرشان، بپردازیم. لذا هدف پژوهش حاضر در گام نخست شناسایی هنرمندان کرمانی گچ بر و پراکندگی آثار شاخص آن ها در قرن هشتم هـ . ق و سپس مطالعه، ویژگی های بصری آثار آن ها و مطالعه تطبیقی با برخی از هنرمندان هم عصرشان، جهت دست یابی به ویژگی های تزیینی خاص آن ها است. روش یافته اندوزی مطالعات کتابخانه ای و سپس مطالعات میدانی و برداشت آثار بوده است. رویکرد پژوهش؛ تاریخی- تطبیقی است .با مطالعات صورت گرفته، مشخص شد که آثار هنرمندان کرمانی تعدادی ویژگی های ساختاری و تزیینی خاص دارند که از آن جمله: مزین شدن لچکی های تمامی محراب ها و برخی لوح های گچی آن ها ، با فرمی گرد، مماس بودن این فرم گرد با دیواره محیطی لچکی، استفاده از گل های ختایی که دارای تزییناتی مشترک هستند، قرار دادن جایگاهی ثابت برای ثبت کتیبه های حاوی نام هنرمند سازنده و تاریخ ساخت محراب و ... هستند که آن ها را از سایر هنرمندان هم عصرشان متمایز می کند.
نجمه نوری احمد صالحی کاخکی
هم زمان با تأسیس سلسله های مستقلی مانند طاهریان و سامانیان در سرزمین های شرقی جهان اسلام، نوآوری ها و تحولات قابل توجهی در هنر این مناطق نیز پدید آمد. مهم ترین سهم هنرمندان سامانی در ساخت سفال های اسلامی ابداع و تکامل سفال های گلابه ای منقوش است. شواهد باستان شناسی مناطق وسیعی شامل؛ آسیای مرکزی، خراسان بزرگ، سیستان، بخشی از سواحل جنوبی دریای خزر و کرمان را به عنوان محدوده ی گسترش سفال گلابه ای منقوش معرفی می کنند. در این پژوهش به مطالعه تطبیقی چهل عدد از نمونه سفال های گلابه ای منقوش رنگارنگ خزانه موسسه فرهنگی موزه های بنیاد با هدف شناسایی و طبقه بندی نقوش، گاهنگاری نسبی و تعیین مراکز احتمالی ساخت، پرداخته شده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی/تطبیقی و گردآوری اطلاعات به روش میدانی/اسنادی انجام شده است. سفالینه های گلابه ای مورد مطالعه در این پژوهش دارای دو گونه تزئینی متفاوت (سفال گلابه ای منقوش روی زمینه نخودی و سفال گلابه ای منقوش رنگارنگ روی زمینه سفید) هستند، که با الگوهای تزئینی متنوع شامل: نقوش تجریدی، هندسی، گیاهی، حیوانی، انسانی، شبه کتیبه تزئین شده-اند. تولید این سفالینه ها احتمالا در سده ی سوم ه.ق آغاز شده، در سده ی چهارم به اوج رسیده و در سده پنجم کاهش پیدا کرده است. هم چنین به نظر می رسد، مناطق شمال(احتمالا ساری) و شمال شرق ایران (نیشابور یا سمرقند) مراکز احتمالی ساخت سفال های بررسی شده، بوده است.
غلامرضا جمال الدین احمد صالحی کاخکی
منابع شناخت معماری اسلامی ایران صرفا محدود به آثار و ابنیه های باقی مانده از روزگاران نمی باشد و تمام عوامل و ماهیت های چند جانبه که در ساخت یک اثر دخیل هستند صرفا با بررسی و رجوع به یک بنا حاصل نمی شود. متون تاریخی از دیگر منابع بسیار ارزشمندی می باشند که در خلال آنها می توان اطلاعات ارزنده ای از معمار و معماری و اندیشه ساکنان یک برهه تاریخی را از این مقوله ها کسب کرد. از سوی دیگر همین متون تکمیل کننده و بیان گر بسیاری از جنبه های ناشناخته تاریخ نگاری معماری اسلامی ایران هستند. متاسفانه در مطالعات حوزه معماری اسلامی ایران، کمتر به مقوله جایگاه و شأن معمار و پیشه معماری پرداخته شده است. یکی از موضوع های که در تاریخ معماری ایران از آن کمتر سخن گفته شده است میزان مداخله عامل های گوناگون از معمار تا حامی و بانی در مسیر و محصول آثار است. از این رو شناخت موارد ذکر شده می تواند در سیر تاریخ نگاری حوزه مطالعات معماری ایران چشم اندازهای نوینی را در برابر پژوهشگران بگذارد.