نام پژوهشگر: سیداحمدرضا شاهرخی
عبدالحسین رحیمی ترکی عسکر دیرباز
چکیده در این نوشتار بعد از تعریف، جایگاه و ضرورت معاد از دیدگاه بعضی از دانشمندان و فیلسوفان اسلامی به ادله امکان معاد پرداخته می شود که عبارتند از قدرت خداوند، زنده شدن زمین و نمونه های عینی معاد. از جمله مطالبی که مورد بررسی قرار می گیرد دلائل عقلی ضرورت معاد است که به دلیل عقلی اجمالی و تفصیلی تقسیم می شود در فصل دیگری از این نوشتار دلائل عقلی و نقلی معاد جسمانی مورد بحث قرار می گیرد. کیفیت معاد جسمانی از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی و رفیعی قزوینی از مطالب اصلی این نوشتار می باشد که قبل از بررسی دیدگاه این دو حکیم، نظریه سه فیلسوف برجسته عالم اسلام یعنی ابن سینا، شیخ اشراق و صدر المتألهین (ره) مورد بررسی قرار می گیرد که ابن سینا معتقد است در معاد جسمانی نفس به اجرام آسمانی تعلق می گیرد و بدن نفس همان اجرام آسمانی خواهد بود. حکیم سهروردی بر این باور است که نفس به بدنهای مثالی در عالم مثال یا برزخ تعلق می گیرد و ملا صدرا براساس اصولی که در معاد جسمانی مطرح و مبرهن کرده است اعتقادش بر این است که بدن دنیوی با حرکت جوهری به بدن برزخی و یا مثالی که الطف و اشرف از این بدن مادی است، تبدیل می شود در نظر ایشان بدن اخروی همان بدن دنیوی است ولی نه با وصف مادی بلکه با وصف اخروی. حکیم زنوزی براساس اصول سه گانه خود که عبارتند از 1- فرق داشتن مرکب حقیقی و اعتباری 2-ترکیب نفس و بدن ترکیب حقیقی اتحادی است 3- بعد از مفارقت نفس از بدن نفس به استکمال ذاتی و غایت وجودی خود رسیده، با فاعل و منشأ وجودش متحد می شود اما بدن از آن جهت که حامل آثار و ودایع نفس است، با حرکت جوهری به طرف نفس در حرکت خواهد بود و به تبع او حکیم رفیعی قزوینی، معتقدند که بدن با حرکت جوهری با جمیع اجزای بدن به سمت و طرف روح در حرکت است و به سوی نفس مجرد صعود می کند نگارنده پس از بررسی و اشکال به دیدگاه این دو حکیم، بر این باور است که در کیفیت معاد جسمانی راه حل صحیح و قابل تبیین راه حلی است که صدر المتألهین (ره) ارائه داده است و دیدگاه این دو حکیم در صورتی قابل دفاع خواهد بود که به نظریه صدر المتألهین بر گردانده شود در غیر این صورت قابل خدشه بوده و راه به جایی نمی برد. کلمات کلیدی: معاد، معاد جسمانی، چگونگی معاد جسمانی، بدن مثالی، بدن دنیوی، مدرس زنوزی، رفیعی قزوینی
علی یوسف زادگان جهرمی عسکر دیرباز
انسان شناسی ضروری ترین شناخت برای آدمی محسوب می شود، زیرا با شناخت انسان هست که آدمی هم به شناخت خدا راه پیدا می کند و هم به شناخت هستی می رسد، البته این شناخت هم به اندازه ظرفیت وجودی هر انسان و به مقدار علم و عمل او حاصل می شود. در این پایان نامه سعی بر آن شده است که انسان شناسی از دیدگاه استاد شهید مطهری و استاد جوادی آملی بررسی شده و برخی از دیدگاه های مهم و قابل بحث در آن با هم تطبیق داده شود. سیر بحث چنین اقتضا می کرد که بحث از معرفت نفس و فطرت که از جان و نهاد خود آدمی سرچشمه می گیرد شروع شده و هنگامی که انسان خود را شناخت، به دنبال راهنما و راهبری خواهد بود که راه مستقیم را به او نشان دهد و او را در رسیدن به مقصد نهایی و کمال انسانی یاری کند و الگوی کامل انسانیت برای او باشد. بعد از بحث انسان کامل، بحث کمال انسان و اختیار و چگونگی رسیدن به کمال با تکیه بر اهمّیت علم و معرفت و با تکیه بر توشه عمل و اخلاص مطرح گشته است.
سلمان شریعتی سیداحمدرضا شاهرخی
تشکیک مطرح در میان فیلسوفان برجسته اسلامی تشکیک عامی و خاصی است ابن سینا مبحث تشکیک را در ماهیات عرضی مانند کم و کیف مطرح می کند و در نهایت تشکیکی که وی یه تصویر می کشد مطابق با تشکیک عامی است. شیخ اشراق اولین فیلسوفی است که تشکیک مطرح در فلسفه وی تشکیک خاصی است و آنرا گاهی در مراتب هستی و در قالب مثال نور و گاهی در مرتبه ای از مراتب مطرح می کند. ملاصدرا نیز قائل به تشکیک خاصی است و اول فیلسوفی بود که مصداق آنرا وجود دانست. وی ضابطه تشکیک خاصی را بازگشت ما به الاختلاف به ما به الاشتراک معرفی کرد. در همه مسائل هفت گانه مطرح شده مربوط به مبدأ و معاد در این پژوهش تقریر ملاصدرا یگانه است و سابقه ای نداشته است؛ به این معنا که در برهان صدیقین ایشان تقریر جدیدی ارائه می دهد و تقریرها ی پیشین را صدیقین نمی داند قاعده بسیط الحقیقه آنگونه که بطور مستقل در فلسفه وی بحث می شود، در تقریر پیشینیان بحث نشده است. چنانکه در بحث علت نیز تا مرتبه ای همپای گذشتگان است ولی در نهایت از تشکیک در مراتب به تشکیک در مظاهر می رسد. در پنج مسئله دیگر تقریر وی بی سابقه و جدید است به استثنای حرکت جوهری که وی بنیانگذار آن است. اصل تشکیک در چهار مسئله برهان صدیقین، علم واجب، حرکت جوهری و حدوث و بقاء نفس در تقریرهای پیشینیان جایگاهی نداشته است. و اما در حکمت متعالیه به استثنای بعضی از تقریرهای وی از برهان صدیقین که تشکیک نقشی را ایفا نمی کند، در تقریرهای دیگر وی از این برهان و همچنین در سایر مسائل شش گانه تشکیک در وجود جایگاه مبنایی دارد و همه این اصول بدون کمک گرفتن از اصل تشکیک ناتمام است.
محمدامین بهرامی سیداحمدرضا شاهرخی
پایان نامه حاضر به ارائه ، تحلیل و بررسی دیدگاه های علامه طباطبایی و استاد مصباح یزدی در مقایسه با آراء ملاصدرا در باب قوه وفعل است . این گونه پژوهش ها نشان دهنده ی پویایی تفکر فلسفی در جهان اسلام است و تطبیق آراءحکیمان با یکدیگر خصوصاً فیلسوفان معاصر روشنگر نقش ویژه هر یک خواهد بود لذا این نمونه از پژوهش ها دارای اهمیت ویژه است . از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی قوه تعین ماده است اما استاد مصباح آن را از قبیل معقولات ثانیه فلسفی می داند که از حصول شرایط قبل از تحقق آن انتزاع می شود . حرکت از جمله مباحثی است که در حکمت متعالیه در ضمن قوه و فعل از آن بحث می شود ،بهترین تعریف حرکت تعریفی است که از ارسطو نقل شده و ملاصدرا و علامه طباطبایی آن را می پسندند اما استاد مصباح « تغیّر تدریجی » رامعرف حرکت می داند .وقوع حرکت درمقولات کم و کیف و أین و وضع مورد اتفاق همه حکماست و حرکت جوهری نیزمورد قبول این سه فیلسوف است لکن در برخی از مقولات از جمله متی ، فعل و انفعال اختلاف نظر وجود دارد . در این پایان نامه برای خواننده ی محترم آشکار می گردد که برخی از دیدگاه ها در مقایسه با آراء صدرالمتألهین کاملاً ابتکاری است مانند بحث حرکت در حرکت از نظر علامه و برخی دیگر صرفاً تحلیل بیشتر مبانی صدرایی است و برخی دیگر نیز به صورت مناقشه و ایراد به دیدگاه های ملاصدراست .
موسی ساعدیان سیداحمدرضا شاهرخی
شیخیه طرفداران شیخ احمد احسائی اند که در موارد متعددی از اصول عقاید، متمایز از شیعه ی امامیه اند بزرگان شیخیه همواره کوشیده اند در ظاهر خود را شیعه ی امامی بخوانند، اما با مراجعه به منابعی که مآخذ این فرقه محسوب می شود، می توان به نادرست بودن این ادعای ایشان پی برد. از مهم ترین عقاید شیخیه که راهی به غیر از راه تشیع امامی در نبوت و امامت پیموده اند می توان به مواردی چند اشاره کرد، از جمله اینکه: شیخیه در مورد جایگاه رسول خدا و همچنین ائمه اطهار(ع) دچار غلو گشته و شأنیتی بالاتر از بندگی خدا برایشان قائل شده اند، و ایشان را علل چهارگانه ی خلقت نامیده اند. طرفداران شیخیه معتقدند خدای تعالی رسول خدا وائمه اطهار(علیهم السلام) را آفرید و خلقت دیگر خلایق را به ایشان واگذار کرد. آنان در این باره معتقدند علل اربعه ی آفرینش، وجود امامان شیعه اند. و طوری در این باب سخن می رانند که گویا ایشان در این امر خلقت، مستقل از اراده و مشیت الهی عمل می کنند. می توان گفت رایحه ی خداگونه سازی و بخشیدن صفات الهی به ائمه از عقاید آنان استشمام می شود. لذا می توان شیخیه را، شیعه ی امامی غالی بر شمرد. و نیز شیخیه با قائل شدن به معراجی غیر از معراج مشهور در نزد شیعه راهی دیگر پیموده اند و با سخن راندن دو پهلو در نهایت قائل به معراج با جسم خاص و ترقیق و لطیف شده و به اصطلاح، جسم هورقلیایی، شده اند. شیخیه به مسائل دیگری اعتقاد داشته است؛ از جمله: وجود امام زمان(عج) در عالم هورقلیا در دوران غیبت، نیابت خاصه در دوران غیبت کبری، اعتقاد به رکن رابع و... عقاید شیخیه سر منشأ بسیاری از گروه های سیاسی مثل بابیگری، بهائی گری و ازلی گری می باشد که بعد از شیخیه به لباس مذهب و فرقه در آمدند.