نام پژوهشگر: شمس الله مریجی
طاهره عطوفی کاشانی حمید پارسانیا
سنتگرایی، جریانی است که از دریچهی دین پژوهی و با رویکرد درون دینی به نقد مدرنیته پرداخته و نقدهایی مبنایی بر آن وارد کرده است. به طور کلّی این رساله در صدد است تا ضمن تفسیر مبانی نظری سنت گرایان و با استناد به این اصول، نظریهی اجتماعی آنان، البته با تأکید بر آراء پدر این جریان، یعنی رنه گنون تحلیل نماید که از دل انتقاداتشان بر حوزههای نظری و اجتماعی دنیای متجدد به عمل آمده است. این رساله، از مبحث مقدماتی و سه بخش اصلی و نتیجهگیری تشکیل یافته است که در آن، هر بخشی و در ذیل آن هر فصلی، زمینه ساز ورود به بخش و یا فصل دیگر خواهد بود. بخش اول، با عنوان زمینه و بسترهای تکوین نظریهی اجتماعی رنه گنون، به دو فصل مجزای زمینههای غیرمعرفتی و زمینههای معرفتی تقسیم شده است؛ در فصل اول، دورنمایی از زندگینامهی رنه گنون، سنت گرای اصلی در رسالهی حاضر، و نیز زمینههای فکری و اجتماعی وی از نظر میگذرد، تا خواننده به شخصیت و افکار و دغدغههای فکری و اجتماعی او نزدیک گردد که این امر، در فهم زمینههای معرفتی و نظریهی اجتماعی او مدد خواهد رساند. در فصل دوم این بخش، به مبانی فکری و رویکرد خاص او پرداخته میشود؛ چرا که تبیین نظریهی اجتماعی سنتگرایی نیز در چارچوب اصول و مبانی معرفتی آن قابل درک است که در آن، سلسله مراتب وجود در نظام هستی، معرفت و انسان به اثبات میرسد و در این راستا در بخش بعدی آن سلسله مراتب اجتماعی نیز ثابت میشود. در بخش دوم، که محوریترین بخش این مجموعه به شمار میآید، در سه فصل کلیدی تنظیم شده است که در فصل اول آن با عنوان فلسفهی تاریخ، فرآیند تاریخی ادوار اجتماعی، که به هبوط معنویت در پایان دور میانجامد، از دیدگاه گنون به تصویر کشیده میشود و با این بیان، به طور تدریجی قدم در دوران اصلی و مورد بحث خود، یعنی دوران مدرنیته میگذارد و به شمهای از اصلیترین ویژگیهای آن دوران، که به عصر ظلمت مشهور است، پرداخته میشود که در آن، عالم به سوی انجماد و سرانجام انحلال گرایش مییابد؛ در فصل دوم با نام نقد مدرنیته در سه مبحث اصلی و طویل، در سه قلمرو فلسفه، علم و تکنولوژی و فلسفهی سیاسی، آن خصایص منحصر به فرد و مبنایی را تشریح و به باد نقد میکشد و بحران دنیای متجدد و انحطاط حاصل از شکاف بین تمدن و سنتی و غیرسنتی تبیین میشود که در آن مشاهده میگردد که چگونه به دنبال سیر نزولی دوری بشر، چنین انحطاطی پدید آمده است. در پایان این بخش، یعنی در فصل سوم، با نام جامعهی آرمانی گنون، ضمن پاسخ به چیستی پایان تاریخ و آیندهی جهان، جامعهی مورد نظر وی، که با ابتناء بر سنتهای الهی ایجاد شده است، از سوی نگارنده بازسازی میگردد و پیوند مبانی نظری با اندیشههای اجتماعی او به اثبات میرسد. در بخش سوم، با عنوان نظریهی اجتماعی دیگر سنت گرایان، ضمن بحث کلی در باب مبانی نظری و نظریهی اجتماعی آنان، حداقل از مختصات نظری دو متفکر دیگر، یعنی فریتیوف شووان و حسین نصر، بهره برده است.
انسیه ملکیان نعمت الله کرم اللهی
موضوع این رساله، بررسی تطبیقی جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(ره) و اندیشه های فمینیستی است. روش استفاده شده در این رساله، روش تحلیل متن از نوع تطبیقی است. هر یک از این اندیشه ها در دو قسمت بررسی شده اند. قسمت اول: بررسی مبانی این دو اندیشه است و قسمت دوم: بررسی ابعاد جایگاه زن در هریک از این اندیشه هاست که در سه بعد بررسی شده است. الف) جایگاه زن به عنوان انسان. ب) جایگاه زن در خانواده. ج) جایگاه زن در اجتماع( اقتصاد، سیاست و فرهنگ). همانطور که خواهیم دید امام خمینی به هستی-شناسی توحیدی اعتقاد دارند و در نظر وی انسان خلیفه خدا بر روی زمین است . منابع معرفت شناسی وی، عبارتند از: عقل و وحی و حس و فطرت و شهود. زن در اندیشه امام خمینی(ره) از منزلت و مقام والایی برخوردار است. امام در عین دفاع از تساوی زن و مرد از نظر حقوق انسانی، تأکید می کند که در بعضی از موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد، بلکه مربوط به طبیعت آنان است و به همین خاطر هر کدام احکام و حقوق خاص خود را نیز دارند. امام خمینی(ره) با تأکید بر نقش مادری و جایگاه زن در تربیت صحیح فرزندان، معتقد است که مادران در جامعه بزرگترین مسئولیت و شریف ترین شغل را دارند. امام خمینی(ره) از حضور زنان در تمام عرصه های فعالیت های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به عظمت یاد کرده و زنان را تشویق به این امر می کنند، البته به شرطی که به نقش زن در خانواده لطمه وارد نشود. اندیشه فمینیست ها بر مبنای اندیشه های سکولاریستی و لیبرالیستی و پوزیتویستی بنیان گذاری شده است. اکثر فمنیست ها تفاوت های طبیعی میان زنان و مردان را نادیده می گیرند و از نظر آنها زن و مرد دارای ویژگی ها و استعداد ها و روحیات یکسانی هستند. آنها نسبت به نقش مادری و جایگاه زن در خانواده دید منفی و بدبینانه ای دارند. فمنیست ها طرفدار آزادی بی حد و حصر زنان بوده و شرکت آنان در فعالیت های اجتماعی و سیاسی را به عنوان یک اصل اساسی پذیرفته و برای نقش آنها در خانواده ارزشی قائل نیستند.
فاطمه فریدونی شمس الله مریجی
این پژوهش به دنبال آن است تا به بررسی تطبیقی کارکردهای اجتماعی دین از دیدگاه دورکیم و علامه طباطبایی بپردازد تا بدین وسیله وجوه اشتراک و افتراق دیدگاههای آنان رادر این زمینه نشان دهد. دورکیم و علامه طباطبایی با وجود اینکه دارای مبانی نظری متفاوتی هستند، اما هر دو برضرورت همیشگی دین و قوانین دینی در جامعه اذعان دارند.به اعتقاد دورکیم دین بر حسب نوع جوامع خصوصیات متفاوت پیدامیکند. ایشان برای دین دو بعد عقیدتی و مناسکی مطرح می کند اما عنصر اصلی دین را بعد مناسکی آن می داند. آنچه که در تبیین کارکردی دورکیم از دین اهمیت دارد کارکردهای اجتماعی مناسک دینی است که عبارتند از :انضباط بخشی، وحدت بخشی، خوشبختی بخشی ، حیات بخشی و تقویت قوا . بر این اساس دورکیم کارکردهای دین را در بعد اجتماعی آن خلاصه می کند. اما علامه طباطبایی بر این باور است که دین در سه بعد عقیدتی ،اخلاقی و عملی دارای کارکردهای فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی است . از جمله کار کردهای اجتماعی دین از نظر ایشان می توان به اصلاح جامعه، تنظیم زندگی اجتماعی، شکوفایی فرهنگ و تمدن و...اشاره کرد. به اعتقاد علامه (ره) تنها راهی که اجتماع انسانی را از تشتت و تفرقه نجات می دهد، دین است ؛ چرا که دین برای رفع و حل اختلاف جوامع بشری و ایجاد وحدت و همبستگی اجتماعی آمده است. بنابر این می توان گفت که علامه و دورکیم با وجود پیش فرض های متفاوت در بحث دین،بر نقش محوری دین در جامعه تأکید دارند و کارکردهای اجتماعی مشابهی را برای دین مطرح کرده اند. اما تبیین علامه(ره)از کارکردهای دین ناظر به همه ابعاد وجود انسان است که برخلاف دورکیم اولاًبا تقلیل گرایی همراه نیست. ثانیاً کارکردهای دین را در راستای سعادت و کمال انسان می داند و ثالثاً کارکردهای اجتماعی دین را نه تنها در ساختار جامعه بلکه در محتوای جامعه هم مطرح می کند.
الهام نصیری پور عماد افروغ
امروزه یکی از حوزه های مورد توجه محققان و پژوهشگران اجتماعی حوزه ی اندیشه ها است؛ که با توجه به اهمیت این حوزه بر دانشمندان اجتماعی است تا به بررسی انتقادی اندیشه های ورودی و داخلی متأثر از آنها بپردازند. در میان اندیشه های معاصر ورودی، اندیشه ی متفکر شالوده شکن معاصر فرانسوی، میشل فوکو، به دلیل بداعت در روش و فتح باب نگاهی جدید و واژگونه به مسائل اجتماعی، با استقبال چشمگیری در میان متفکران علوم انسانی ایران روبه رو شده است؛ به طوری که آنان را به مطالعه ی مسائل اجتماعی- سیاسی دینی از این دریچه واداشته است. اما نکته ی حائز اهمیت در این تأثیرپذیری، عدم توجه به اقتضائات فکری و فرهنگی ایران اسلامی است. این دیدگاه به طور مفرطی در نسبی گرایی معرفت شناسی و تاریخی گرایی غوطه ور است. در توجه به این مسائل نگارنده بر خود فرض دانست تا به بررسی این مسأله بپردازد که آیا امکان انطباق یا تلفیق دو مبانی اندیشه ای دین و میشل فوکو وجود دارد؟ اگر مطالعه ای متأثر از این دیدگاه صورت گرفته است، در چه سطحی مبادرت به تلفیق یا انطباق نموده است؟ در این پژوهش به بررسی توصیفی - تحلیلی اندیشه ی میشل فوکو، و متفکرین علوم انسانی وامدار او، با تو جه به دو پیش فرض پرداختیم . آن چه با انجام این پژوهش به آن دست یافتیم آن است که انطباق یا تلفیق آراء میشل فوکو به دلیل آن مبانی نسبی گرایانه و رد معنا و حقیقت ثابت، با مبانی اندیشه ای دین سازگار نیست اما از آ ن جهت که ما را متوجه یک امر بیرونی می نماید مطلوب است ومی تواند مورد توجه ما باشد. این همان توجه به زمینه است که در روش رئالیسم نیز مورد توجه است. اما باید توجه داشت که اسیر این زمینه ها نشد.
نسرین عربیان شمس الله مریجی
چکیده تحقیق حاضر در پی دستیابی به سبک زندگی اجتماعی زوجین از دیدگاه اسلام به این مهم رسید که ارزشها به عنوان پایه های دین درونی ترین لایه های شخصیت افراد را شکل می دهند و مهمترین منبع درجهت گیری افراد در بعد شناختی و رفتاری می باشند، از این رو ارزشهای دینی براساس ویژگیهایی که دارند درتعیین نوع سبک زندگی زوجین موثر می باشند . اسلام با هدف تعالی وپیشرفت انسان با در نظر گرفتن تمام جنبه ها و ابعاد وجودی انسان مولفه هایی جهت سبک زندگی زوجین بیان نموده است بر این اساس می توان الگوی جامعی از سبک زندگی زوجین را ارائه نمود. الگوی سبک زندگی اسلامی پاسخگوی نیازهای اولیه و ثانویه انسانها در طول زندگی مشترک می با شد . این الگو بر سه محور اصلی نگرش ها ، مناسبات و روابط انسانی و گرایش ها استوار است و دارای ویژگیهایی مانند جامعیت ، ثبات و دوام ، عملی بودن ، عمومیت، طراوت وبالندگی، می باشد. الگوی مطرح شده از نظر اسلام درکلیه مراحل مقدماتی تشکیل زندگی مشترک چون مهریه، جهیزیه وجشن عروسی باید بر مبنای سادگی استوار باشد و از هرگونه اسراف و زیاده روی دراین امور پرهیز شود تا پایه های اولیه زندگی درست استوار گردد ، زیرا اسراف و تجمل گرایی نه تنها زوجین را ازمعنویات و اصل هدف انسانی دور می نماید بلکه مشکلاتی در سلسله مراتب خانوادگی مانند تشنج در کانون خانواده را بو جود می آورد . البته در مقابلِ بحث تجمل گرایی مقوله رفاه گرایی وجود دارد که مفهومی لازم وپویاست زیرا موجب آرامش، آسایش و فراهم شدن شرایط مطلوب سیر تکاملی انسان می شود و در واقع زوجین با رفاه می توانند متناسب با نیازهای فرهنگی، اجتماعی،روانی و اقتصادی یک جامعه و با اعمال مدیریت و منابع در آمدی و مصرف به این نیاز ها پاسخ دهند. شایان ذکر است روش و منش ائمه معصوم بعنوان آموزگاران تمامی نسلها می تواند الگو و سرمشق انسانها در تمامی اعصار باشد . بنابراین اجرایی وعملیاتی نمودن الگوی اسلامی زندگی زوجین منحصر در قشر و گروه خاصی نیست و برای رسیدن به سعادت و کمال لازم است زوجین در هر عصری ازاین الگو بهره مند شوند .
زهرا سادات میرتاج الدینی حمید پارسانیا
یکی از اساسی ترین موضوعاتی که در شناخت جامعه نقش تعیین کننده ای دارد، اصالت فرد یا جامعه و رابطه متقابل آن هاست. در پاسخ به این پرسش که «جامعه چیست؟»، می توان به سه رویکرد اشاره کرد: رویکرد اول جامعه را کلیتی ماورای افراد در نظر گرفته و آن را فراتر از حاصل جمع افراد می داند، بنابراین جامعه ماهیتی ویژه دارد که نمی توان آن را با خصوصیات تک تک افراد جامعه مرتبط ساخت. مکاتب ساخت گرایی، کارکردگرایی و ستیزگرایی عمدتا در ذیل چنین برداشتی از جامعه قابل فهمند. رویکرد دوم برآنست که جامعه چیزی جز برآیند افراد تشکیل دهنده آن نیست لذا هر پدیده اجتماعی در تحلیل نهایی پدیده فردی است. این رویکرد، جامعه را حاصل جمع کمی افراد می داند و حداکثر به مطالعه پدیده های اجتماعی در قالب روان شناسی اجتماعی می پردازد. مکاتبی همچون مبادله و رفتارگرایی به این برداشت از جامعه نزدیکند. رویکرد سوم، نه جامعه را واقعیتی ثابت و شی شده در خارج و نه آن را حاصل جمع وجود تک تک افراد، بلکه حاصل یک فرآیند و ناشی از تداوم تعامل میان افراد و گروه های اجتماعی می داندو لذا هر پدیده اجتماعی، نتیجه یک مجموعه روابط متقابل میان کنشگران است. جامعه در این حال واقعیتی سیال و هر لحظه در حال آفرینش است. دیدگاه های کنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی و عاملیت ساختار در این نحله قرار می گیرند. دیدگاه قرآن به دلیل داشتن مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی متفاوت با این رویکردها متفاوت بوده و اصالت را از آن فرد و جامعه هردو می داند، انسان در بینش قران دارای فطرت الهی،آگاه، آزاد، مختار، مسئول و مکلف بوده و علی رغم وجود ساختارهای اجتماعی، تصمیم گیرنده نهایی، خود فرد است و حتی مامور به تغییر ساختارهای موجود می باشد. واژگان کلیدی: فرد، جامعه، اصالت، جامعه گرایی، فردگرایی
حمیده صنیعی شمس الله مریجی
جهانی شدن از جمله مباحثی است که در دهه های اخیر در میان اندیشمندان مطرح بوده و تا به حال تحقیقات ارزنده فراوانی در این باره صورت گرفته است، تحقیق حاضر نیز با این سوال که؛ تشیع برای جهانی شدن در ابعاد اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی دارای چه ظرفیتی است؟ آغاز شد و به ارزیابی مبانی و اندیشه های جهانی شدن و مبانی اندیشه های تشیع، هر کدام به طور جداگانه پرداخت، پس از آن اندیشه جهانی شدن و تشیع را با هم مقایسه نمود، آن چه از این مقایسه به دست آمد آن است که؛ اگرچه هر دو اندیشه در بعضی از مبانی اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی مشترکاتی با یکدیگر دارند و این مبانی در بین این دو اندیشه مشترک بیان شده است، اما به صورت کلی این دو دیدگاه از اساس و بنیان با هم متفاوت هستند زیرا اندیشه شیعی برگرفته از دین الهی است و دین در تمام اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی انسان نقش برجسته و بسزایی دارد و در واقع اندیشه شیعی یک اندیشه دین محور، معناگرا، مقدس و ولایت محمور است، در حالی که اندیشه جهانی شدن که برگرفته از دیدگاه لیبرال دموکراسی غربی است، در اعتقادات پیرو اومانیسم و اندیشه هایش و در اجتماع هم پیرو مکتب لیبرال ـ سرمایه داری است و بر این اساس، هیچ جایگاهی در این اندیشه ندارد و این تفکر نوعی دین ستیز و سکولار است و در واقع جهانی شدن به اصطلاح غربی اش، یک تفکر و اندیشه دین ستیز، مادی گرا، دنیامحور و انسان گرا است، که ارزش های الهی و دینی در آن جایگاهی ندارد.
روح الله عباس زاده شمس الله مریجی
انتخاب شیوه مناسب تبلیغی همواره از دغذغه های اصلی مبلغین دین بوده است با ظهور فناوری های نوین ارتباطی، این سوال ایجاد می شود که آیا با وجود رسانه های جدید، ادامه تبلیغ به شیوه سنتی کارآمد هست؟ یا بر مبلغین لازم است که سراغ شیوه های نوین رفته و با تبلیغ سنتی وداع نمایند. ما معتقدیم تبلیغ سنتی دین به دلیل برخورداری از ارتباط چهره به چهره و مستقیم همچنان بهترین شیوه تبلیغی محسوب می شود که بر پایه فرهنگ و ارزش های های موجود جامعه بوده و به دلیل ویژگی های منحصر به فرد آن در مقایسه با تبلیغ رسانه ای از اثرگذاری عمیق تر و ماندگارتر برخورداراست. در این تحقیق به روش تحلیلی توصیفی و با مراجعه به کتاب ها، پایان نامه ها و مقالاتی که ارتباط مستقیم با تبلیغ داشته اند و همچنین بهره گیری از متون جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی و ارتباطات که امکان بهره گیری از آن ها در جریان فعالیت تبلیغی فراهم بود؛ عمل نموده و همچنین با بهره گیری از مشاهدات عینی نگارنده که در طول چندین سال تجربه تبلیغی، و برای یافتن راهکارهای کارآمدتر نمودن و آسیب شناسی تبلیغ صورت گرفته است به تدوین تحقیق اهتمام نمودیم. در این تحقیق به دست آمد که تبلیغ سنتی دین به دلیل ویژگی ارتباطی چهره به چهره، تناسب بیشتری برای انتقال پیام های دینی داشته و اقتضائات رسانه ها، زمینه کمتری برای تبلیغ مستقیم فراهم می نماید.و این شیوه همچنان دارای کارکردهای فراوان در عرصه فردی، گروهی و سازمانی می باشد. با نگاهی دوباره به کارکردها و بایسته های این شیوه و آموزشی نمودن تبلیغ، زمینه بهره گیری از پتانسیل های عظیم آن در فعالیت های گروهی و جنبش های اجتماعی و همچنین مقابله با جنگ نرم دشمنان فراهم خواهد شد. بنابراین پیشنهاد می شود که حوزه های علمیه تمرکز اصلی خود را بر تبلیغ سنتی قرار داده و با ارائه آموزش های لازم به مبلغین و برنامه ریزی جامع جهت ایجاد جریان های فرهنگی در کشور که در نهایت به صیانت و تقویت ارزش های اصیل اسلامی منجر خواهد شد؛ اقدام نمایند.
احمد سالمی شمس الله مریجی
از آنجا که انسان موجودی مرکب از جسم و جان و هر کدام ویژگی های خاص خود را دارد، در درون هوس ها و خواهش های نفسانی و در بیرون ابلیس دشمن قسم خورده را دارد. لذا همواره در معرض خطا و انحراف قرار دارد. از طرف دیگر هم انسان موجودی اجتماعی است که به فعلیت رسیدن استعدادهایش فقط در جامعه میسر است . قطعا عقل هر عاقلی حکم می کند که باید درون جامعه ، یکسری قواعد و الزاماتی باشد تا افراد بر اساس آنها به زندگی جمعی خود نظم بدهند. که افراد جامعه طی فرایند جامعه پذیری این اسلوب را یاد می گیرند. منحرف کسی است که این قالب ها و هنجارهای پذیرفته شده را نقض کند. پژوهش حاضر به بررسی عوامل موثر بر انحرافات اجتماعی از دیدگاه امام علی 7 می پردازد. دغده ی اصلی در این تحقیق، پیدا کردن علل و عواملی است که می تواند انسان را به انحراف و گمراهی بکشاند اینکه آیا این عوامل را درون فرد یا محیط یا هر دو باید جستجو کنیم. با واکاوی سخنان امام علی 7، به عنوان یک انسان معصوم که دانشش الهی و لدنی وهمچنین کسی که قریب پنج سال رهبری جامعه ی اسلامی را برعهده داشته ؛ به این نتیجه رسیدیم که ، حضرت نگاهی جامع به پدیده ی انحراف دارند. به این معنا که، پدیده ی انحراف را تک عاملی نمی داند، بلکه هم فرد و اراده ی او و هم ساختارهای سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی را در منحرف شدن افراد دخیل می داند. به همین جهت برای اصلاح جامعه، در حوزه فردی توصیه های فراوانی به تقوی و مسائل اخلاقی ( نظیر خطبه متقین) و تبعیت از دستورات رسول خدا 6 می کند و در عرصه اجتماعی اصلاح ساختارهای سیاسی ، اقتصادی و... و رفتار کارگزاران و حاکمان با را رعیت را توصیه می کنند.
سمیه اسلامی شمس الله مریجی
جهانی شدن به عنوان پدیده ای نوظهور و مهم که دارای ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، هم? ساختارهای اصلی جامعه را تحت تأثیر و تحول قرار داده و به صورت اجتناب ناپذیری، فرهنگ، باور، تفکرات و ارزش های جوامع را دچار چالش نموده است. رسال? حاضر پس از بحث پیرامون جهانی شدن و ارزشها، به بررسی تأثیر جهانی شدن بر تغییر ارزشهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پرداخته و تغییرات حاصله را از منظر ابزارهای جهانی شدن یعنی تکنولوژی، ایدئولوژی و نخبگان، به تماشا می نشیند. و به صورت مصداقی تأثیر این فرآیند نوظهور را در کشور جمهوری اسلامی ایران مورد کندوکار قرار می دهد. در این راستا، کلیاتی پیرامون جهانی شدن، دیدگاهها و حوزه های جهانی شدن، فصلی را در این رساله به خود اختصاص داده و در فصل دیگری پیرامون ارزشها، ویژگی ها، کارکردها و مبانی آن به بحث پرداخته شده است. سپس به بررسی مبانی مدرنیته، ابزارهای جهانی شدن، آثار و پیامدهای جهانی شدن و تأثیر جهانی شدن بر تغییر ارزشهای اخلاقی در ابعاد فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در فصلی جداگانه پرداخته شده و در نهایت جمع بندی و ارائ? راه کارهایی برای مقابله با این فرآیند ذو وجهین فصل ختام رسال? حاضر را تشکیل می دهد. کلیدواژه ها: جهانی شدن، اخلاق، ارزش، تغییر، تأثیر واژه های مرتبط: تحول فرهنگی، جهانی سازی
روح الله نامداری حمید پارسا نیا
چکیده انقلاب اسلامی حرکتی عظیم در زمینه و زمانه تجدد است. امام خمینی1 هرچند هرگز به صورت منسجم و در یکجا سخن نگفته است، اما راهی را که ایشان در مقابل تمدن غرب گشود، فارغ از جدال با تجدد نبود. مسأله اصلی این تحقیق، کیفیت این راه و نتیجه آن - تمدن اسلامی - است. برای حصول این فهم، در این پژوهش تلاش شده که عمیق ترین معنای تجدد و الزامات آن بررسی شود در این معنا از تجدد، متافیزیک ریشه همه چیز است و غربزدگی در معنای عمیق آن- متافیزیک زدگی- لحاظ شده است. از این رو در آثار مکتوب امام درباره غربزدگی- متافیزیک زدگی تتبع شده است و تذکر امام به باطن فلسفه و عرفان - که به تعبیری همان متافیزیک است - در صورت های گوناگون خود توضیح داده شده است و در ادامه به نتایج نظری و عملی این تذکر نظر شد. نتیجه نظری این تذکر، امکان احیای دین و نتایج عملی آن، مواجهه تمدنی امام با غرب است. از نتایج این پژوهش آن است که امام تمدن به معنای مصطلح در علوم اجتماعی را به رسمیت نمی شناسد و ایجاد تمدن اسلامی- در معنای علوم اجتماعی آن – را به رسمیت نمی شناسد. تمدن در معنائی که حضرت امام مراد کرده است جز در سایه قیام لله و تحول انسان هرگز صورت نخواهد بست؛ این تمدن اسلامی نه تنها در تقابل با تمدن غرب است بلکه ما را به عالمی فرا می خواند که مباین با عالم تجدد است.
سید اسماعیل مسعودی حمید پارسانیا
تحلیل و تبیین جامعه شناختی تحولات تاریخی راهنمای علمی راه حال و آینده خواهد بود. تحول علمی ای که در دوره اولیه تاریخ اسلام و یا به عبارتی در دوره تمدن اسلامی رخ داد مسأله ای است که هم بسیار به آن اذعان شده و هم مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفته است، اما جای خالی تحلیل های جامعه شناختی که بتواند فراتر از گزارش های تاریخی و نیز تحلیل های غیرنظامند غیرعلمی قرار گیرد کاملاً مشهود است. این تحقیق عهده دارد تبیین جامعه شناختی رابطه نهاد علم و نهاد سیاست در قرون اولیه تاریخ اسلام (قرن اول تا پنجم) است و از آنجا که گستره علم بسیار وسیع است و بررسی آن در قالب یک پایان نامه نمی گنجد به صورت موردی به بررسی علم کلام (به جهت ارتباط نزدیک با جریان های سیاسی) می پردازد. این تحقیق از نوع مطالعات جامعه شناسی تاریخی است که با رویکرد اثباتی و اتخاذ چارچوب نظری مناسب به سراغ شواهد و واقعیت تاریخی می رود و از رهگذر آن هم واقعیت تاریخی را فهم می کند و هم چارچوب نظری خود را مورد آزمون قرار می دهد. و در پایان روشن شد که منشاء و چگونگی شکل گیری علم کلام کاملاً متاثر از جریان ها و مسائل سیاسی قرن اول بوده است. همچنین بسط و گسترش مسائل کلامی و شکل گیری نحله های کلامیِ معتزلی و اشعری در قرون دوم و سوم و چهارم در بستر فرایندها و هویت سیاسی ای که اجتماع مسلمین در آن زیست می کرده اند، بوده است، در نهایت افول کلام معتزلی و نیز ظهور کلام شیعی در فاصله قرون چهارم و پنجم از رهگذر تحولات سیاسی ای که در تغییر رویکرد خلفای بنی عباس نسبت به قبل و نیز تغییر نحوه حضور سیاسی امامت شیعی در جامعه شیعی قابل تبیین است.
محسن صفایی فرد شمس الله مریجی
در این تحقیق، قایبلیت مفهوم «سبک زندگی» برای هرگونه بازنمایی جوامع و گروه های غیر غربی با دو رویکرد مورد ارزیابی قرار گرفته است: نخست، خاستگاه اجتماعی و تاریخی این مفهوم و دیگر،خاستگاه تاریخی و فرهنگیِ «فرهنگ نامه جبهه». به این ترتیب، نسبت جنگ و زندگی در ساخت هویت مورد بررسی قرار گرفته و سه مفهوم «سبک زندگی»، «فرهنگ جبهه» و «سیره» در جنگ های هویتی مختلف نشان داده شده است. علاوه بر این و در مسیر تحقیق، ظرفیت های اجتماعی و تاریخی ویژه مفهوم «سیره» که در فرهنگ جبهه به صورتی جدید احیا و کاربرد یافته است، به عنوان جایگزین و بدیل مفهوم سبک زندگی در بازنمایی هویت ایران بعد از انقلاب معرفی و پیشنهاد شده است.
زینب گلاب بخش شمس الله مریجی
ارتباطات میان فردی، از جمله گسترده ترین و اجتناب ناپذیرترین ارتباطات انسانی است و در این بین، آنچه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و مورد تحقیق قرار گرفته است؛ عناصر پایداری ارتباطات میان فردی است که با توجه به آموزه های اصیل اسلامی، در قرآن و روایات بررسی شده است. روش تحقیق ما در این نوشتار، توصیفی تحلیلی بوده و از بین حجم گسترده روایات معصومین : پیرامون نحوه ارتباطات انسانی، عناصر پایداری ارتباط تحت مبنا و اصول پایداری ارتباط، بیان شده است. مبانی ارتباطی مانند فرآگرد بودن ارتباط، عملکردی بودن، نظام وارگی و هدفمندی و ... و مبانی انسان شناسی مانند دلبستگی انسان، وابستگی ذاتی انسان، کرامت انسانی، ظرفیت های انسانی و ... از جمله مبانی پایداری ارتباط میان فردی در این تحقیق بیان شده است. بر اساس مبانی ذکرشده، اصول پایداری ارتباط بیان شد و تحت این اصول، عناصر پایداری ارتباط مانند گزینش دوست، آزمایش دوست، ادای حقوق متقابل، اهل حلم و صبر، کنترل کلام، رعایت انصاف، سودمند و مفید بودن، حفظ و رعایت حریم، محبت قلبی، اعلام محبت، درک محبت، اهل احسان بودن، حسن خلق، گذشت از لغزش ها، پوشاندن عیب، عذرتراشی و پذیرفتن عذر، حسن ظن، از دل آیات و روایات، استخراج شده است. این مبانی، اصول و عناصر پایداری، همه نتیجه نوع دیدگاه اصیل انسان الهی به جهان و انسان بوده و با دیدگاه انسان مادی، به جهت تفاوت در نگرش ها، متفاوت بوده است. تفاوت در جهان بینی انسان الهی و مادی؛ تفاوت در هدف، انگیزه، نیت و نوع و محور ارتباطات انسانی را به دنبال دارد و پایداری یا ناپایداری ارتباط میان فردی را موجب می شود.
عیسی اسکندری لیری شمس الله مریجی
تبیین و تفهم دو روش مهم و مطرح در علوم اجتماعی برای بررسی مسایل اجتماعی هستند که هر کدام پیروان خاص خود را دارند.یکی از پیروان روش تفهمی پیتر وینچ است. او سعی کرد با استفاده از اندیش? ویتگنشتاین دربار? زبان و بازی های زبانی، دیدگاه جدیدی را در باب روش تفهمی ارائه کند.او بر اساس اندیشه های ویتگنشتاین میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی تفاوت قائل شد و هر یک از این دو حوزه را دارای جهان مخصوص به خود و در نتیجه روش خاص خود دانست.وینچ مفهوم قواعد اجتماعی را از ویتگنشتاین گرفت و آن را در تحلیل های اجتماعی خود وارد ساخت و افق های جدیدی را در تحلیل های اجتماعی بر اساس روش تفهمی، گشود.در این تحقیق سعی نمودیم تا با تکیه بر آراء محقق اصفهانی در باب زبان و اعتباریات،به نقد نظری? زبانی ویتگنشتاین و اندیش? اجتماعی وینچ بپردازیم.فصل اول به کلیات تحقیق اختصاص دارد.در ادامه به توضیح آراء ویتگنشتاین و وینچ در فصل دوم و آراء محقق اصفهانی در فصل سوم پرداخته ایم. فصل چهارم نیز به مقایسه نظرات و بررسی انتقادی نظریات ویتگنشتاین و وینچ اختصاص دارد.انتقادها در دو بخش صورت گرفت.بخش نخست انتقاد از مفاهیم اساسی اندیشه های ویتگنشتاین و وینچ بود و در بخش دوم به انتقاد از کلیت نظریات ویتگنشتاین و وینچ و برخی نتایج این نظریات پرداختیم.ابهام در مفاهیم اساسی،نسبیت،نادیده گرفتن فردیت،قطع ارتباط قواعد اجتماعی با واقعیت،عدم توجیه مفاهیم کلی،وجود تناقض در این اندیشه ها و ... از جمل? این انتقادها هستند.
سید هادی ساجدی عبدالحسین خسروپناه
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب های علمی و یا پارادایم های علمی شناخته می شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته های علمی هدایت می کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش ها، فنون و غیره می باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت های علمی در قالب آن پیش می رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می شود. شکل گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می دهد. این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت شناسانه ی نظریه انقلاب های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل های کوهن برای انکار امکان دست یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده ای از کتاب ساختار انقلاب های علمی مربوط به مثال های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند. دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت. ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی تواند ادعا کند همه دانسته هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته هایش رفته و آنها را محک بزند. محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می کند، اما ناممکن نمی کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می کند. دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست. در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می برد، جهان پیرامونش تغییری نمی کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می شود. سومین مبنای فلسفی-معرفت شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم هاست. به تعبیر وی، پارادایم ها قیاس ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می کند. در مقابل ملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست یابی کوهن به این نظریه می باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب های علمی بیان مثال ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق العاده ای شواهد تاریخی را به گونه ای کنار هم می چیند که نتیجه ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می بیند و با گوش هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع آوری این مثال ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد. ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت های جدید حسّی عقل در استدلال های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده ای را که مطلق می پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می رساند پرهیز کنند. چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می رود به خطاهای خود می افزاید. کوهن در زمانی زندگی می کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می گردد در همه حوزه های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می تواند تنها از گوشه ای از این اسرار و حقایق پرده برداری کند. پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلین یا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند. تامس کوهن به جنبه های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری ها، علم را پدیده ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش های بشری را از سنخ وجود می داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می گردد. بنابراین رشته های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب های مرسوم اجتماعی عرضه می گردد. ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته های علمی واقعی برتر قائل می باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می گردد. صدرا رشته های علمی را مرتبه ای نازله از حقیقتی برتر می داند که البته ممکن است خطاها و غرض ورزی هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی پذیرد. تبیین هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت پرده ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می یابد اصالت داده و همان را علم می داند، اما اگر رشته های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می شوند. کوهن در سخنان خود چنین می گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام گیری» می نامد. او در ادامه می گوید: «چیزی که این حس را رشد میدهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقی و مبارزه با هواهای نفسانی است. از نظر منطق دین، این خود امری است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
مهدی آقابابایی شمس الله مریجی
« نقش انقلاب اسلامی در تغییر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران» عنوان تحقیق حاضر است .بر اساس چارچوب نظری تحقیق، زمانی که عناصر نا مناسب وارد یک نظام اجتماعی شوند تعادل آن نظام بر هم می خورد و با تعارضی که میان ساختار سیاسی و اجتماعی به وجود می آید رفتارهای جمعی اعتراضی آغاز می شود ، در این زمان باورها و ارزش های مورد پذیرش جامعه ، رفتارهای جمعی را به هم پیوند می زند که نتیجه آن شکل گیری رفتارهای جمعی معطوف به ارزش تحت یک رهبری واحد و حرکت جامعه به سمت دگرگونی بنیادین بر اساس الگوی انقلابی است ، انقلابی که هدفش نفی وضعیت موجود و ایجاد وضعیتی جدید و به دنبال آن ، تغییراتی متناسب با مولفه های معنا بخش می باشد .شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم بر اساس همین فرایند بود زیرا با نگاهی به نظام اجتماعی ایران از دوره باستان تا دوره معاصر مشاهده می شود دو مولفه و عنصر اساسی که عبارت از هویت دینی و هویت ایرانی باشند شکل دهنده ساختار های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی هستند به گونه ای که در تمام دوره ها ،مردم و حاکمیت سیاسی خود را متعهد به عمل و رفتار در چارچوب این دوهویت دانسته اند و به همین خاطر تا پایان دوره قاجار جامعه ایران از یک تعادل نسبی برخوردار است اما با روی کار آمدن حکومت پهلوی و طرح شعار نوسازی ایران و معرفی فرهنگ و تمدن غرب به عنوان راه برون رفت از عقب ماندگی و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت ، سیاست ها و برنامه هایی در ایران اجرا می شود که نتیجه آن ورود عناصر نا مناسب با هویت اسلامی و ایرانی به نظام اجتماعی و بر هم خوردن تعادل جامعه ایران است. این حرکت مورد اعتراض مردم که پایبند به هویت اسلامی و ایرانی خود هستند ، واقع می شود و در نتیجه آن انقلاب اسلامی به پیروزی می رسد ، انقلابی که بر اساس ماهیت خود هدف اصلیش را احیای هویت دینی و ملی مردم ایران معرفی میکند و در عمل با ایستادن در مقابل تهاجم همه جانبه غرب و متوقف کردن آن ، به بازسازی ساختارهای ایران در تمام ابعاد فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بر اساس ظرفیت های هویت اسلامی و ایرانی می پردازد و نقطه آرمانی خود را رسیدن به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می داند . کلید واژه ها : انقلاب ، انقلاب اسلامی ، تغییر ، تغییر اجتماعی ، تغییر فرهنگی ، ساختار ، ساختار فرهنگی ، ساختار اجتماعی ، هویت ، هویت دینی ، هویت ایرانی ، هویت ملی .
محمد رضا انواری شمس الله مریجی
پائولو کوئلیو نویسنده و رمان نویس نامدار برزیلی است که افکار او به عنوان یکی از عرفانهای نوظهور در ایران مطرح گردیده است. برخی او را کیمیاگر واژه ها می دانند و برخی دیگر، پدیده ای عامه پسند. آثار او از پرخواننده ترین کتابهای دو دهه اخیر در سطح جهان بوده است. کتابهای او به 56 زبان ترجمه شده اند و خوانندگان بی شمار او از150 کشور، از فرهنگها و اعتقادات مختلف، می باشند. آثار او در ایران در بین دانشجویان بیشترین خواننده را دارد. به عنوان یک محقق اجتماعی این سوال به ذهن می رسد که با توجه به نظام اسلامی حاکم بر ایران و پذیرفته شدن دین اسلام از سوی قاطبه مردم، چرا آثار نویسندگانی مانند کوئلیو که از خاستگاه غیر اسلامی ناشی شده است در جامعه اسلامی ایران با استقبال زیاد مواجه میشود. از این جهت سوال اصلی در این تحقیق عبارت است از: چه زمینه ها و عواملی باعث گسترش آثار کوئلیو در ایران شده است؟ روش ما در این تحقیق توصیفی- تحلیلی است که گردآوری داده ها به صورت اسنادی می باشد. البته از تکنیک مشاهده و مصاحبه با کارشناسان به عنوان روش مکمل استفاده شده است. برخی از نتایج این تحقیق عبارت است از: آثار کوئلیو اولین بار در سال 1374 وارد ایران شد. حدودا 67 ناشر و 54 مترجم به ترویج آثار او پرداختند که نقش آرش حجازی از بقیه پررنگ تر می باشد. در بخش زمینه ها، در قالب الف) زمینه های معرفتی و ب) زمینه های فرهنگی- اجتماعی بحث شده است و در بخش عوامل علاوه بر فعالیت گسترده ناشران و مترجمان او در ایران، سفر ده روزه کوئلیو به ایران، حمایت های دولتی در دوران اصلاحات، استفاده تبلیغی از فضای مجازی، عوامل درونی و محتوایی موجود در آثار به عنوان برخی عوامل گسترش آثار او در ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
فاطمه فرخنده شمس الله مریجی
پژوهش حاضر به منظور احیای یکی از احکام الهی یعنی ازدواج موقت و رفع قبح آن البته بادرنظرگرفتن آسیبهای وارده ارائه می شود.علیرغم سوء استفاده عده ای از این حکم،ازدواج موقت به عنوان یکی از راهکارهای اساسی در پیشگیری از ارتباطات نابهنجار مطرح می شود که به منظور بیان این مطلب بعد از پرداختن به ضرورت ازدواج از دیدگاه اسلام و جامعه شناسی به بررسی مشروعیت یکی از اقسام آن یعنی ازدواج موقت در اسلام پرداخته و ضمن بیان ایرادها و و اشکالات و پاسخ به آنها به بررسی تفاوتهای ازدواج موقت و دائم هم اشاره شده است.درمورد موانع ازدواج موقت می توان به موانع اجتماعی،فرهنگی،خانوادگی و حقوقی اشاره کرد و برای رفع قبح آن باید راهکارهای فرهنگی و غیرفرهنگی را درنظرگرفت. دراین تحقیق با روش تحلیل محتوای کیفی،این نتیجه تایید می شود که با احیای ازدواج موقت،بازار فحشا کم شده و بسیاری از ارتباطات نامشروع به مشروع تبدیل می گردد و جلو گیری از ابتلا به سستی در انجام وظایف دینی و سهولت ارتکاب گناه،ضرورت فرهنگ سازی و قانونگذاری جهت جلوگیری از سوء استفاده از ازدواج موقت از مهم ترین نتایج حاصل شده در تحقیق حاضر است.
سید عباس حسینی کریم خان محمدی
از آنجا که ارتباط مطلوب روحانیت با نسل جوان می تواند در تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دینی کشور سرنوشت ساز باشد. این پژوهش تلاش دارد تا با کمک گرفتن از الگوهای ارتباطی موجود درباره نسل جوان و همچنین با الهام از اندیشه های ناب دینی حضرت آیت الله جوادی آملی به ارائه الگوی مطلوب ارتباط روحانیت با نسل جوان بپردازد. برای دستیابی به چنین الگویی از روش تحلیلی(تحلیل به مولفه های معنایی) استفاده شده است؛ به این معنا که ابتدا مولفه های معنایی روحانیت و نسل جوان در اندیشه آیت الله جوادی، استخراج و سپس با قرار دادن آنها در کنار یکدیگر الگوی ارتباطی آنها ارائه شد. برپایه انسان شناسی ایشان، در ارتباطات انسانی سه الگوی ارتباطی شناسایی شد: الگوی ارتباطی متدانی، متعارف و متعالی. در راستای الگوی ارتباط متعالی، ارتباط روحانیت و نسل جوان که هدف این پژوهش است، مورد واکاوی قرار گرفت. ایشان در این الگو، علاوه بر توجه به ساخت شخصیت روحانی بر پایه الگوی ارتباط متعالی و عضویت گروهی آنها، ویژگی های دوران جوانی را نیز مورد توجه قرار می دهند و بر این باورند که روحانیت با مراعات دو عنصر محوری یعنی عقلانیت(حرف خوب زدن) که ناظر به محتوای پیام است و صداقت(خوب حرف زدن) که ناظر بر نحوه ارائه پیام است، می تواند با نسل جوان ارتباط مطلوب برقرار کند. در این الگو، با توجه به رسالت های روحانیت و ویژگی های نسل جوان، عقلانیت اقتضا می کند روحانی در ارتباط با نسل جوان، به مولفه های زیر توجه کند: سعی کند محتوای ارتباطش شناساندن هویت جوان، ترغیب به عقل مداری، شناساندن آموزه های دینی، ترغیب به علم آموزی و مطالعه، توجه به آسیب های مدرن، توجه به شبهات ذهنی، ترغیب به مراقبت از نفس و ارائه الگوهای سازنده باشد. همچنین با توجه به معنای صداقت، شایسته است روحانی، مواردی که به ارائه پیام مربوط می شود؛ مراعات نماید که از جمله می توان به این موارد اشاره کرد: فصاحت بیان، ادب در گفتار، عطوفت و مهربانی در ارائه دین، بلاغت در کلام، برخورد محبت آمیز.
محمد علی بهشتی نعمت الله کرم اللهی
فیلم های سینمایی خواه آشکار، خواه نهان سرشار از نمادهای مذهبی اند. اینکه نمادهای مذهبی چیست و شخصیت های دارای این نمادها چگونه در فضاهای مختلف رفتار می کنند، بخشی از فرهنگ مذهبی است که رسانه هایی چون سینما تولید می کنند؛ بنابراین در عصری که تمایز میان امر واقعی و مجازی توسط رسانه ها خدشه دار شده است و مخاطبان میلیونی سینما به سرعت تحت تأثیر قرار می گیرند، بازنمایی های مذهبی در سینما اهمیت بیشتری می یابد. هدف از بررسی این مطلب که آیا در سینمای ایران، نحوه نمایش نمادهای مذهبی برگرفته از فرهنگ اصیل اسلامی است یا خیر و پژوهش هایی از این دست، تولید دانشی جدید است که می تواند دربرگیرنده ی مفاهیمی مهم برای تغییر سیاست های فرهنگی باشد و روش به کار رفته در آن نیز نشانه شناسی است. یافته ها نشان داد در سینمای ایران، فیلم هایی که حرفه ای و مبتنی بر شگردهای دقیق سینمایی هستند، تصویر نامطلوبی از نمادهای مذهبی و شخصیت های دارای نمادهای مذهبی ارائه می کنند و کارگردانان متعهد نیز یا فیلم هایی از لحاظ ساختار سینمایی ضعیف تولید کرده اند و یا از نحوه بازخورد فیلم ها در بین مردم غافل شده و در نهایت چیزی غیر از آنچه می خواسته اند در جامعه منتشر کرده اند.
عزیزالله طالبی مجرد شمس الله مریجی
این پایان نامه با این دغدغه به رشته ی تحریر د رآمده است که نشان دهد چگونه جامعه نو پای اسلامی توانسته است در کمتر از نیم قرن چنین گسترش شگرفی را بوجود آورد به گونه ای که از غرب به اسپانیا و از شرق به هندوستان گسترش یابد. و ما برای پاسخ به این دغدغه از بعد جامعه شناختی به بررسی عوامل این گسترش پرداختیم و به صورت توصیفی و با کمک شواهد تاریخی ، تاثیر این عوامل را بر گسترش اسلام نشان دادیم. بیان ظرفیت های جهان اسلام در جهت نشر و گسترش آن ، ایجاد بازسازی دینی و خود باوری مذهبی در جامعه اسلامی و رفع برخی از تهمت ها و نگاه های تقلیل گرایانه در تحلیل گسترش اسلام ، از جمله اهداف تدوین این پایان نامه به شمار می رود. در راستای رسیدن به این اهداف و آن دغدغه ؛ در این تحقیق به سوی نوعی جامع نگری کشیده شدیم ، به گونه ای که به انواع عوامل فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و کنشی پرداخته ایم . ما با تقسیم عوامل گسترش اسلام به دو نوع ساختاری وکنشی ، نگاه جامع و تازه ای را به این نوع از تحقیقات داشته ایم . در عوامل ساختاری به نقش عوامل سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی و پارامتر های موثر بر گرفته شده از این عوامل همچون نقش باور ها ، ارزش ها ، قبیله و غنیمت و .. اشاره شده است و در عوامل کنشی به نقش توده ها و نخبگان پرداخته شده است .
حبیب الله اسداللهی نعمت الله کرم الهی
تبلیغ دین در فرهنگ اسلامی از جایگاه رفیعی برخوردار است و از وظایف پیامبران، اولیای الهی و علمای دین می باشد. تبلیغ دینی از منظر هدف، علاوه بر آگاهی بخشی به جنبه تربیتی توجه ویژه دارد و کمال تبلیغ در این است که در نگرش ها، گرایشات، عقاید و نهایتاً رفتار مخاطبان تغییر جدّی ایجاد کند. روحانیت به عنوان فرستندگان اصلی پیام دینی در امر تبلیغ نقش بسیار اساسی دارند. توجه به ویژگی های مخاطب و تناسب پیام با شرایط فکری و سنی و اقتضائات روانی او، میزان اثربخشی تبلیغ را افزایش می دهد. با توجه به اهمیت مخاطبان نوجوان و نیازهای دینی دانش آموزان، برنامه اعزام مبلغان به مدارس از سوی متولیان تبلیغی، با همکاری آموزش و پرورش در دهه اخیر صورت گرفته است. در این پژوهش به منظور سنجش اثربخشی حضور مبلغان در مدارس بر نحوه نگرش دانش آموزان نسبت به روحانیت، پس از تعیین مهم ترین شاخص های مربوط به عملکرد مبلغان مدارس و ابعاد نگرش، مدلی برگرفته از نظریه اقناعی هاولند ترسیم گردید و با توجه به این مدل، عملکرد مبلغان مدارس مورد ارزیابی قرار گرفت و نحوه نگرش دانش آموزان نسبت به روحانیت و رابطه عملکرد مبلغان مدارس و نحوه نگرش دانش آموزان نسبت به روحانیت با روش پیمایش بررسی شد. جمعیت آماری این پژوهش، دانش آموزان دبیرستانی دختر و پسر استان چهارمحال و بختیاری هستند که مبلغان روحانی در مدارس آن ها حضور داشته اند. حجم نمونه آماری تحقیق حاضر بر اساس فرمول کوکران 352 نفر از دانش آموزان تمامی مقاطع تحصیلی دبیرستان، در رشته های تجربی، ریاضی و انسانی، در سه شهر شهرکرد، سامان و بروجن از شهرهای اصلی استان چهارمحال و بختیاری که مبلغان حضور بیشتری در مدارس آن ها داشته اند، در نظر گرفته شد.
اکبر قربانی شمس الله مریجی
پرسش این تحقیق عبارت است از: «حیات طیّبه چیست و ابعاد و پیامدهای اجتماعی آن از دیدگاه اندیشمندان مسلمان کدام است؟» بر اساس یافته های این پژوهش «حیات» به معنای زندگی و «طیّبه» به معنی پاک و پاکیزه است. و منظور از «حیات طیّبه» آن حیاتی است که خدای تعالی به مؤمنی که عمل صالح انجام دهد به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده زنده میکند. در این زندگی جدید و پاکیزه، تمام ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار گرفته، به گونه ای که هم روح انسان، هم جسم انسان، هم دنیای انسان، هم آخرت انسان تأمین است. حیات طیّبه علاوه بر اینکه زندگی فردی را تأمین می کند؛ زندگی اجتماعی را نیز به سعادت و شادکامی رهنمون می سازد. و آنچه که در این تحقیق محور بحث قرار گرفته؛ بُعد اجتماعی حیات طیّبه است. در بررسی این پرسش در بخش مبانی نظری حیات طیّبه این نتیجه به دست آمده است که توحید الهی و به تبع آن ثمرة اعتقاد عملی توحید و نیز اعتقاد به معاد در حیات طیّبه نقش اساسی دارد. در ادامه تحقیق، ابعاد حیات طیّبه مانند: علم آموزی و رابطة آن با حیات طیّبه، خانواده و کسب حیات طیّبه در معاشرتهای خانوادگی، تربیت فرزند و ابعاد و پیامد تربیت در حیات طیّبه، تغذیه و بهداشت، لباس و رابطة آن با حیات طیّبه، سیاست و اهداف اجتماعی آن در حیات طیّبه، سبک زندگی سیاسی اجتماعی حاکم اسلامی، و تفاوت سیاست و حکومت در حیات طیّبه و حیات خبیثه، رسانه و ارتباط آن با حیات طیّبه بررسی شده است. در بخش پیامدهای اجتماعی حیات طیّبه – که مهمّ ترین بخش این تحقیق به شمار می رود _ به مصادیقی همچون: تثبیت ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، سرمایه های اجتماعی، امنیت اجتماعی، نظارت و کنترل اجتماعی، مدارای اجتماعی، توسعه و گشایش پرداخته شده است. روش کلی کار، از نوع توصیفی و گرد آوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای بوده است. از مجموع نوشتار چنین برداشت می شود که شناخت حقیقت حیات، ایمان به مبدأ و معاد، انجام عمل صالح و پیروی از سبک زندگی اسلامی، کمک زیادی به انسان در رسیدن به کمال، خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت می کند. از دیگر نتایج بدست آمده در این تحقیق آن است که شناخت ابعاد و پیامدهای اجتماعی حیات طیّبه می تواند انسان را در رسیدن به یک زندگی جامع، مطلوب و حقیقی کمک نموده و موجب صلح، صفا، آرامش و امنیت همه جانبه در فضای جامعه خواهد شد
حدیثه اسفندیار شمس الله مریجی
خانواده یکی از نهادهای مهم جامعه بشری است که زیربنایی ترین و اولین نهاد اجتماع به شمار می رود. تأثیر خانواده در رشد و شکوفایی افراد، به حدی است که همه ادیان الهی به جهت نقش مهم خانواده در اخلاق و معنویت انسان ها، آموزه های مهمی در این زمینه ارائه کرده اند؛ در همین راستا خانواده در اسلام نیز، مهمترین واحد اجتماعی جامعه است. اهمیت ویژه خانواده به نوبه خود در ارتقا منزلت «ازدواج» به عنوان درگاه انحصاری ورود به خانواده دخالتی تام دارد. بررسی اجمالی آیات و روایات مربوط به ازدواج، اوج حساسیت اسلام را نسبت به این امر مهم نشان می دهد. در شریعت اسلام ازدواج قرارداردی مشروع است که دو فرد ناهمجنس و بالغ را به هم پیوند می دهد و برقراری ارتباط جنسی دائم یا موقت آنان را مجاز می گرداند. مسئله اصلی تحقیق، بررسی انتقادی نحوه بازنمایی سبک ازدواج در سریال های پربیننده سیمای جمهوری اسلامی ایران در دهه 80 از منظر آموزه های اسلامی است. در این پژوهش برای کشف چگونگی نمایش سبک های مختلف ازدواج از روش نشانه شناسی استفاده شد. سه نوع سبک ازدواج سنتی، نیمه سنتی و مدرن در دهه 80 به تصویر کشیده شده است و از این میان تأکید تلویزیون بر نمایش سبک ازدواج نیمه سنتی بوده است. از سوی دیگر در یک ارزیابی کلی، می توان گفت از منظر آموزه های اسلامی نحوه بازنمایی سبک ازدواج در سریال های پربیننده سیما از دو دیدگاه کلان و خرد قابل بررسی است. از دیدگاه کلان با ضعف در پژوهش و نظریه پردازی، و ضعف در برنامه ریزی و سیاستگذاری و به دنبال آن از دیدگاه خرد با عدم بازنمایی صحیح سبک ازدواج مورد نظر اسلام در تلویزیون روبرو هستیم. بر همین اساس در گام اول تدوین نظریه سبک ازدواج اسلامی ذیل نظریه جامع سبک زندگی اسلامی، ضروری به نظر می رسد؛ در گام بعدی نیز طراحی الگوی عملیاتی سبک ازدواج اسلامی در جهت ارائه آن در سیمای جمهوری اسلامی ایران ضروری است.
مجتبی نام خواه شمس الله مریجی
تصویری که امام خمینی از انقلاب اسلامی دست می هند، آن قدرها متمایز و خلاف آمدعات هست، که باوجود بحث وگفتگو های فراوان پیرامون اندیشه های ایشان، نادیده گرفته شود و یا حداکثر تلاش شود به برخی نظریه های رایج همچون ماکس وبر به تأویل برده و تقلیل داده شود. مسئله ای که این تحقیق با روشی توصیفی-تحلیلی از آراء و اندیشه های امام خمینی در پی آن است، صورت بندی همین درک متمایز است. این تصویر مانند بسیاری از نظریات انقلاب گرچه با تأکید بر یک مورد مشخص(انقلاب ایران) ارائه می شود اما استدلال های روشنی را نیز درباره ی یک انقلاب اجتماعی پیش می کشد. تحلیل امام خمینی از انقلاب با نظریه های جامعه شناسی انقلاب تمایزات بنیادینی دارد. نظریه انقلاب امام بر خلاف دیگر نظریه ها، انقلاب اجتماعی را صرفا محصول دیگر تحولات اجتماعی نمی داند و آن را بر اساس یک انقلاب انسانی، درونی و باطنی تحلیل می کنند. تفاوت دیگر این که نظریه انقلاب امام موضعی محافظه کارانه ندارد؛ امام خمینی در پاسخ هایی که به پرسش از چیستی، چگونگی و پیامدهای انقلاب می دهند، در پی بازتولید انقلاب هستند. یکی از نمودهای این بازتولید آن جاست که امام خمینی فهمی که از انقلاب دارند را در نظام پس از آن مبنای سیاست گذاری ها به خصوص سیاست گذاری فرهنگی قرار می دهند. بر این اساس می توانیم نظریه امام خمینی، انقلاب اسلامی را در چهار مرحله و مفهوم دنبال کنیم. اولین مرحله ارائه درکی ناب اما مهجور از آموزه های اسلام است: ارائه ی«اسلام انقلابی». این مرحله به «انقلابی انسانی» و درونی در جامعه ایرانی منجر می شود. از دل این انقلاب درونی که به یاری دست غیب و مقلب القلوبی خداوند متعال انجام شده انسان جدیدی خلق می شود: «انسان انقلابی». انقلاب اسلامی محصول کنش جمعی همین انسان انقلابی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی راه خود را به عرصه ی سیاست گذاری های فرهنگی باز می کند و تجربه ی متمایز نهادهای انقلاب اسلامی بر اساس کنش های متمایز انسان انقلابی به وجود می آید.
شکوفه شیربندی شمس الله مریجی
ازآنجا که بررسی شیوه های ارتباطی پیامبراسلام «صلی الله علیه و آله» می تواند نوع تعامل را در تمام سطوح ارتباطی تنظیم نماید و ازطرفی موجب برقررای ارتباط مؤثر و نشر و گسترش دین مبین اسلام شود. از این رو این پژوهش تلاش دارد با بررسی حیات تبلیغی پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» در دوران مکی با رویکردی ارتباطی به شیوه های ارتباطی پیامبر «صلی الله علیه و آله» بپردازد. برای دستیابی به این مهم از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است و از طریق مراجعه به منابع دست اول تاریخی و منابع روایی شیوه های ارتباطی پیامبر «صلی الله علیه و آله» و اصول حاکم بر آن را استخراج و به بررسی و نقد رویکردهای ارتباطی اندیشمندان ارتباطی پرداخته وحاصل این تلاش درباره اصول حاکم بر سطوح ارتباطی پیامبر اعظم «صلی الله علیه و آله» در دوران مکی عبارتند از: خوش خلقی، تساهل، جذابیت، تغافل ،همانندی و... در ارتباطات میان فردی و در ارتباطات گروهی:اصل اعتماد، تدریج، همدلی،خوشروئی... و اصول حاکم برارتباطات میان فرهنگی: مدارا، پایبندی به اصول و ارزش ها، احترام متقابل و اصل موعود گرایی. وشیوه های ارتباطی پیامبر اعظم «صلی الله علیه و آله» نیز عبارتند از: انگیزه بخش و جلب توجه مخاطب، بهره گیری از مشترکات بین فرستنده و گیرنده، اعتباربخشی ارتباط، بهره گیری از ابزارهای ارتباطی مورد توجه مخاطب، رسانه سازی، ارائه الگوی عملی، اعزام مبلغ، انعطاف پذیری در استفاده از شیوه های پیام رسانی. و در پایان پس از نقد و بررسی رویکردهای ارتباطی و مقایسه آن با شیوه های ارتباطی پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» روشن شدکه هیچ یک از رویکردهای ارتباطی نمی توانند شیوه های ارتباطی پیامبر «صلی الله علیه و آله» را بیان نمایند. بنابراین یک مدل پنجمی مطرح شد و آن را مدل دعوت نامیدیم که زیربنای آن نظریه توحید است ونظام ارتباطی بر پایه آن ساخته می شود، و آنچه نقش جهت دهی خطوط ارتباطی را در ارتباطات اسلامی دارد، ارتباط با خداست، در واقع ارتباط با خدا رکن همه ارتباطات است.
علی رضا محدث شمس الله مریجی
موضوع فطرت در میان اندیشمندان و ادیان الهی بویژه اسلام همواره در کانون توجه بوده است. فرهنگ نیز به عنوان معرفت مشترک مکتسَب، قریب یک ونیم قرن است که در حوزه علوم انسانی بویژه علوم اجتماعی مورد نظر است. با وجود این دیدگاه ها درباره مناسبات فطرت و فرهنگ بر یکدیگر متفاوت است؛ برخی فطرت آدمی را هنگام آفرینش انسان فعلیت یافته دانسته؛ هرگونه اثرگذاری سازنده فرهنگ بر فطرت را نادیده انگاشته اند. دسته ای نیز برای نفوذ فرهنگ در طلوع و افول قوای فطری در مسیر حرکت جوهری نفس از حدوث جسمانی تا بقای روحانی فی الجمله بهره ای قائل شده اند. اما گروه سوم در نقطه مقابل با گروه اول با بی توجهی به فطرتمندی آدمی یا شرانگاری یا انکار آن، منکر تاثیر فطرت در هویت انسانی شده، آن را یکسره تاریخی انگاشته، و با رد هرگونه اشتراک فرهنگ ها در خصلت های فطری معتقد به تمایز بالذات فرهنگ ها و جوامع اند. به هر تقدیر اینکه نقش فطرت در تکون، تکامل پذیری، اشتراک مندی، گفتگوپذیری و میل از کثرت به وحدت فرهنگ ها در لایه های بنیادین و متقابلا نقش فرهنگ در باروری یا بدباروری خصلت های فطری و قلمرو نفوذش بر فطرت کدام است؛ مساله ای است که آن را به روش توصیفی– تحلیلی (استناد به آیات قرآن و توصیف و تحلیل فطرت و فرهنگ) مورد بررسی قرار می دهیم. فطرت قرآنی با داشتن ویژگی های فراتاریخی، ظرفیت ایجاد یک نظام معنایی و هویتی غیرتاریخی را دارد که تصور تحقق فرهنگ واحد جهانی و برخوردار از خصلت فراتاریخی را ممکن می سازد. ویژگی هایی مانند گرایش به مبدا کمالات، ثبات، فراگیری، غیراکتسابی، فراجنسیتی، توان ابراز واکنش سلبی در صورت بدباروری، قدرت بازدارندگی در برابر انکار بُعد شناختاریِ مطلق علم در گستره ادراکات¬ حقیقی، ظرفیت کنترل و هدایت اعتباریات به سمت گرایش های عالی انسانی در گستره ادراکات¬ اعتباری و قدرت بالای درگیرکردن بنیان فرهنگ ها با پرسش های گریزناپذیر جهانی، مانند حقیقت زندگی انسان در دنیا، آغاز و انجامش.
معصومه موذن سلطان آبادی شمس الله مریجی
مصرف، امروزه اساسی ترین مولفه ی سبک زندگی به شمار می آید، از این رو فرهنگ سازی در جهت مصرف صحیح و متناسب با رویکرد اسلامی، یکی از اصلی ترین کارهایی است که در جامعه ی ما باید انجام گیرد تا خانواده، مرحله ی گذار از سنت به مدرنیته را با کمترین آسیب طی نماید. در این پایان نامه نقش زنان به عنوان یکی از ارکان خانوداه، در نقش مادری و همسری، مورد توجه قرار گرفته است. توصیف این نقش با التفات به جایگاه زنان در آیات و روایات و رویکرد اسلام به مقوله ی مصرف، و با یک روش تحلیلی –توصیفی، انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که زنان با استفاده از یک قدرت نرم، توانمندی ویژه ای در جهت بسترسازی فرهنگی برای ایجاد شیوه ی مصرف اسلامی در خانواده، دارند. این توانمندی در نقش همسری عبارت است از: آرامش بخشی به خانواده، تشویق و جهت-دهی به افکار و گرایشات همسر، و همیاری او در مرحله ی رفتار و عمل. و در نقش مادری عبارت است از: تربیت صحیح و اصولی فرزندان که مترتب بر مبانی اسلامی باشد.