نام پژوهشگر: مجتبی منشی زاده
یوسف آرام ویدا شقاقی
در این پژوهش، فرایند اشتقاق در زبان ترکی آذربایجانی بر بنیاد انگارۀ نظری کیپارسکی (1982) تحت عنوان « صرف و واج شناسی واژگانی»یا به اختصار «صرف واژگانی» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. این نظریه از جمله رهیافتهای علم صرف است که در چارچوب دستور زایشی، به توصیف و تبیین نظام واژگانی و ارتباط آن با دیگر حوزه¬های زبان به ویژه واج شناسی می پردازد. در فصل اول، ضمن تبیین اهداف رساله و طرح موضوع، به نحوة گردآوری داده ها، و شیوة انجام پژوهش اشاره شده و نمایه ای کلی از نظریة صرف و واج شناسی واژگانی که این رساله بر بنیاد آن نگارش می شود، ارایه شده است. همچنین ، زبان ترکی که به نظر می رسد شاخص ترین عضو خانواده زبان های آلتایی باشد، از حیث پیشینة تاریخی، مراحل تحول و ویژگی های رده شناختی بررسی شده است. در فصل دوم، پیشینة تحقیقاتی که در مورد صرف و اشتقاق به طور عام و مطالعاتی که در مورد زبان ترکی آذربایجانی به طور خاص انجام گرفته است، معرفی شده است. در فصل سوم، نظریة صرف و واج شناسی واژگانی کیپارسکی به عنوان چهار چوب نظری این رساله به صورت مبسوط مطرح و ارزیابی شده است. در فصل چهارم، داده های زبان ترکی آذربایجانی مشتمل بر وند های اشتقاقی بر بنیاد نظریة صرف و واج شناسی واژگانی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در این فصل، ضمن تشریح اشتقاق پسوندی به عنوان یکی از مهمترین و رایج ترین فرایند های واژه سازی در زبان ترکی آذربایجانی ، انواع پسوند های اشتقاقی اسم ساز ، صفت ساز ،قید ساز و فعل ساز به همراه شواهد متعددی معرفی گردید. همچنین، در این گروه ها نیز با توجه به این که پسوند به کدام یک از اجزای کلام افزوده شود، زیر گروه های مختلفی شناسایی ومعرفی گردید. برای هریک از پسوند ها یک صورت زیر ساختی در نظر گرفته شد که با توجه به مشخصه های آوایی واکه های موجود در پسوند ، دو یا چهار صورت رو ساختی / تکواژ گونه ارائه شده است. با توجه به ماهیت و موضوع این پژوهش ، بدیهی است چنانچه تحلیل های نظری بر بنیاد تحقیقات آزمایشگاهی اقامه شود، نتایج به دست آمده ( در این پژوهش ، تعیین جایگاه تکیه، شناسایی و تحلیل رفتار آوایی پسوندها و...)قابل اعتمادتر خواهد بود. بر این اساس، در این پژوهش ، انواع تکیه در زبان ترکی و محل وقوع آن با استفاده از نرم افزار پرات مدل 4.4.18 به صورت دیجیتالی ضبط و تجزیه و تحلیل شده است . برپایة این تحلیل، پسوندهای زبان ترکی برحسب رفتار واجی شان به دوگروه گسترده تقسیم شده است. گروه اول شامل پسوندهای "غیرخنثی" و گروه دوم مشتمل بر پسوندهای "خنثی" می¬باشد. وندهای خنثی برپایه ای که به آن می چسبند، هیچ گونه تأثیر واجی ندارند. لیکن وندهای غیرخنثی از بعضی جهات براجزای همخوانی یا واکه ای، همچنین بر محل تکیه در پایه ای که به آن می پیوندند، تأثیر می¬گذارند. تکیة غیر پایانی مربوط به مقوله¬های صرفی سطح اول می باشد، در حالی که تکیة مقوله های صرفی سطح دوم از نوع پایانی است. در این رساله، تعداد 148 پسوند متشکل از 127 پسوند اشتقاقی متعلق به سطح دو و 21 پسوند اعم از اشتقاقی و تصریفی متعلق به سطح یک شناسایی و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در فصل پنجم، ضمن نتیجه گیری از مباحث مطروحه، الگوی متفاوتی از نظریة صرف و واج شناسی واژگانی کیپارسکی بر اساس زبان ترکی آذربایجانی پیشنهاد شده است.
گیتی تاکی مجتبی منشی زاده
درگفتمانهای استدلالی که از رایج ترین اشکال تعامل انسانی هستند، گوینده یا نویسنده سعی دارد از طریق دلیل و برهان شنونده یا خواننده را در مورد نظری یا درست و نادرست بودن چیزی یا انجام کاری متقاعد کند. نکته ای که اثبات می شود نتیجه نام دارد و دلایلی که برای اثبات آن به کار می روند، علت نامیده می شود. نقش نماها واحدهای زبانی در سطح گفتمان و از طبقات مختلف دستوری اند که برای پیوند اجزای مختلف گفتمان به کار می روند و در گفتمان استدلالی برای پیوند علت و نتیجه به کار می روند. طبق تحقیق حاضر حدود 90 مورد نقش نمای استدلالی در زبان فارسی به کار می روند که به سه دسته نقش نمای علت، نیتجه و دو سویه (هم برای علت، هم نتیجه ) تقسیم می شوند. جایگاه این نقش نماها در 800 نمونه از گفتمانهای استدلالی فارسی بررسی و معلوم شد جایگاه آنها در ساخت جمله های مرکب وابسته و همپایه قابل پیش بینی است، اما در ساخت علّی– معلولی گفتمان که در زبان فارسی به دلیل ترتیب آزاد و متغیر این زبان پنچ جایگاه را شامل می شود یعنی نتیجه بعد از علت، علت بعد از نتیجه، علت قبل از نتیجه، علت قبل یا بعد از نتیجه یا بین اجزای نتیجه و نیز نتیجه بین اجزای نقش نما یا نقش نمای گسسته (به جز موارد محدودی) قابل پیش بینی نیست. همچنین کارکرد نقش نماهای گفتمانهای استدلالی فارسی مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که این نقش نماها می توانند در پنج سطح گفتمانی مورد نظر شیفرین 1987 کار کرد داشته باشند: در سطح اندیشگانی که ساخت معنایی است و در واقع اندیشه ای بر اساس واقعیت بنا شده است، کارکردی بالفعل به عنوان نقش اولیه دارند. در سطح ساخت اطلاع که شامل دانش و فرادانش گوینده و شنونده است و معمولاً اطلاعی پیش زمینه نتیجه گیری قرار می گیرد این نقش نماها کارکردی بالفعل به عنوان اولین نقش ثانویه دارند. معمولاً نتیجه، اطلاع کهنه و پیش زمینه، اطلاع نو است. در سطح ساخت کنشی که انگیزه ای در گفتمان باعث انجام یک کنش می گردد، نقش بالقوه دارند که اگر در جفتهای ادعا- دلیل، درخواست- دلیل، پذیرش- توجیه( که مورد نظر شیفرین است) و نیز دو جفت انگیزه و کنش دیگر یعنی توصیه- دلیل و تأکید- دلیل که در فارسی وجود دارند ولی در طبقه بندی شیفرین ذکر نشده بود ، ایفای نقش کنند بالفعل می شوند. در ساخت تعاملی که دارای جفتهای همجوار مربوط به هم است مثل سوال ـ جواب با چرا- چون، و نیز در ساخت مشارکتی که شنونده فعال با استفاده از نقش نما در گفتمان مشارکت می کند، نقش بالقوه دارند که اگر در بافت مناسب آن قرار گیرند بالفعل می شوند. همینطور نقش شاخص که شیفرین معتقد است با احتساب آن، هیچ دو نقش نمای معادلی باقی نخواهد ماند، در مورد نقش نماهای معادل فارسی بررسی و مشخص شد که نقش شاخص مد نظر شیفرین نمیتواند در مورد نقش نماهای استدلالی معادل در فارسی تمایز دهنده باشد. وی دو معیار شاخص گوینده و شاخص متن را در نظر گرفته و معتقد است چنانچه با مد نظر قرار دادن پنج سطح گفتمانی و نیز خواص نقش نماها، باز هم نقش نماهای معادلی وجود داشته باشند توسط دو نقش شاخص گوینده و متن از هم متمایز می شوند که در فارسی چنین نیست . تمایز نقش نماهای معادل در گفتمانهای استدلالی فارسی با ملاک و معیارهای شیفرین به طور کامل قابل بررسی نیست و باید معیارهای غیر زبانی مثل ژانرها، موقعیت های اجتماعی و تفاوتهای فردی و اجتماعی را به معیارهای شیفرین اضافه کنیم تا تمایز بین آنها امکان پذیر گردد.
کیومرث خانبابازاده مجتبی منشی زاده
انواع خطاهای نحوی فارسی آموزان تالشی زبان عبارتند از خطاهای بین زبانی،خطاهای درون زبانی و خطاهای آموزشی.زبان آموزان در نوشته خود 133مورد خطای نحوی مرتکب شده بودند که از این تعداد 45مورد خطا یعنی83/33درصد کل خطاها به دلیل تاثیر زبان مادری اتفاق افتاده است و تعداد 39 مورد خطا یعنی 32/29درصد کل خطاها به دلیل تاثیر زبان مقصد اتفاق افتاده است که درصد کمتری نسبت به سایر موارد را در بر می گیرد و تعداد49مورد خطا یعنی 84/36درصد کل خطاها به تاثیر از شیوه ها و روش های آموزشی و طرح درس می باشدکه بیشترین تعدادوبیشترین درصد خطاها را شامل می شود. با توجه به یافته های پژوهش نتیجه گرفته میشود که خطاهای تالشی زبان ها در اکثر حوزه ها و مقوله های زبانی و نحوی دیده می شود.خطاها از منابع گوناگونی نشات گرفته اند و در این میان بیشترین خطاها از منابع و شیوه های آموزشی ناشی شده اند و بعد از آن خطاهای بین زبانی ودرآخر خطاهای ناشی از زبان مقصد قراردارند.خطاهای نحوی تالشی زبان ها بیشتر در حوزه مطابقت فعل و فاعل صورت گرفته است و در مطابقت فاعل و فعل خطاهای بین زبانی،آموزشی و درون زبانی بیشتر صورت گرفته است که 54مورد یعنی6/40درصد خطاها را شامل می شود.
مهدیه السادات دستمالچیان احمد علی حیدری
هدف این پژوهش، شناخت و واکاوی نسبت یا رابطه ی میان اندیشه ی سیاسی با اندیشه ی دینی در ادیان ایران باستان، و به ویژه ادیان رایج در دوره های تاریخی هخامنشی و ساسانی بوده است. اهمیت این پژوهش در آن جاست که بدون شناختِ نوع رابطه و نسبت اندیشه ی سیاسی با اندیشه ی دینی و هم چنین میزان تأثیرات متقابل این دو مقوله بر هم در طول تاریخ ایران، نمی توان عناصر فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه ی امروز را نقد و تحلیل کرد. در این رساله ابتدا به بررسی پیشینه ی اندیشه ی سیاسی در آیین مزدایی پرداخته شده که نتیجه ی آن تصدیق به وجود گونه ای از اندیشه یا فلسفه ی سیاسی در آیین مزدایی است. سپس کوشش می شود با تکیه بر اسطوره، به عنوان تنها سند از دوران پیش تاریخی، و همین طور متون دینی، گزارش های تاریخی، یافته های باستان شناسی و منابع مادّی (سنگ نگاره و غیره)، مجموعه ای از آموزه های دینی و عناصر فکری ـ فرهنگی که به عنوان بستر و پایه ی اندیشه ی سیاسی و هم چنین تشکیل نظام های سیاسی در ایران دخیل بوده، تدوین شود. مرور متون دینی و شواهد تاریخی در کنار شیوه ی تحلیلی در ارزیابی و بررسی مفاهیم کلیدی، نشان دهنده ی وابستگی بنیادین اندیشه ی سیاسی و دینی در ایران باستان بوده است. امری که مهم ترین نمود آن را در اندیشه ی «خاستگاه الهی قدرت» یا «مشروعیت آسمانی» شاه یا حاکم می توان دید.رویکرد این رساله آن است که به صورت تحلیلی و البته با ارجاع به اساطیر، به عنوان تنها اسناد از دوران پیش تاریخی، متون دینی، گزارش های تاریخی، یافته های باستان شناسی و رجوع به آثار هنری و منابع فرهنگ مادّی (سنگ نگاره ها و غیره)، مجموعه ای از اندیشه های دینی و عناصر فکری ـ فرهنگی را که به عنوان بستر و پایه ی اندیشه ی سیاسی و حتی نظام های سیاسی می تواند لحاظ شود، برشمارد. برای رسیدن به هدف رساله، که همانا روشن کردن نسبت اندیشه ی سیاسی و دینی در اندیشه ی ایران باستان است، جست وجو در تاریخ اندیشه و ادیان بزرگ ایرانِ پیش از اسلام، لازم ترین کار است که البته پیامدش دست یافتن به چارچوب ها و بسترهایی است که اندیشه ی سیاسی ایرانی در آن روئیده و بالیده است. مطلبی که هر یک از فصول چهارگانه ی این رساله برای نمایش و توجیه آن تنظیم شده اند. فصل نخست با رجوع به متون معتبر دینی به کاوش در ریشه های اندیشه ی سیاسی در آیین مزدایی پرداخته و فصل دوم با تکیه بر اساطیر و گزارش های تاریخی در پی بازشناسی گونه ای از اندیشه ی سیاسی در طول تاریخ ایران است. در فصل سوم و چهارم هم کوشش شد تا با رجوع به اسناد دینی و تاریخی و هم چنین داده های باستان شناختی و تحلیل منابع مادّی بازمانده از دوران کهن، نوع ارتباط اندیشه و نظام سیاسی دوران هخامنشی و ساسانی با اندیشه ی دینی مورد بررسی قرار گیرد.
سیده فاطمه زهرا لطیفی رستمی فردوس آقاگل زاده
پایان نامه ی حاضر تحت عنوان "توصیف ساختمان گروه فعلی گویش مازندرانی (رستم کلایی) بر پایه نظریه ایکس تیره" نگاشته شده است. نظریه ایکس تیره یکی از زیرنظریه های نظریه حاکمیت و مرجع گزینی می باشد. فرضیه های این تحقیق عبارتند از: 1. ساختمان گروه فعلی در این گویش حداقل از یک فعل و حداکثر از یک فعل به همراه یک جمله وابسته تشکیل می شود. 2. نظریه ایکس تیره کارآمدی لازم را در توجیه و انطباق با ساختمان گروه فعلی گویش رستم کلایی دارد. در راستای بررسی و تأیید فرضیه های فوق، نگارنده به تبیین نظریه ایکس تیره پرداخته و ساختار گروه فعلی انگلیسی را در قالب این نظریه تشریح نموده است. در ادامه بعد از تشریح اجزای سازنده ی فعل به عنوان هسته ی گروه فعلی و مسائل مربوط به آن از قبیل اقسام فعل در رابطه با ارکان جمله، وجوه و نمود افعال، به توصیف گروه فعلی گویش رستم کلایی و عناصر موجود در آن - فعل، وابسته های پیشین وابسته های پسین آن - در چارچوب نظریه ایکس تیره پرداخته است. نتایج حاصل از این تحقیق هر دو فرضیه را مورد تأیید قرار می دهد.
ستاره مهدی زاده سراج مجتبی منشی زاده
مطالعات زبان شناسی شناختی، و به تبع آن شعرشناسی شناختی ، برخاسته از مطالعات پژوهشگرانی است که به مطالعه ی رابطه ی میان زبان و ذهن علاقه مند بوده اند و منتقد نظریه هایی به شمار می رفتند که الگوی زبانی را ساختاری گسسته از جهان خارج ار زبان و مختص زبان می دانستند. به باور ایشان مطالعه ی ساختار های زبانی باید با جهان خارج از زبان مرتبط باشد و اصول کارکردهای شناختی حاکم بر مطالعات زبانی نیز زیر مجموعه ای از اصول مقوله بندی های انسانی، اصول کاربرد شناسی و اصول نقش گرایانه به مفهوم عام آن شامل تصویر گونگی و اقتصاد تلقی شود. زبانشناسی شناختی بین تجربه، شناخت و زبان ارتباط نزدیکی قائل است. بر این اساس شناخت محرک اولیه ی زبان شمرده می شود و زبان محرکی به جز شناخت و تعامل با واقعیات ندارد. این امر منشاء مطالعات وجوه مختلف زبان همچون درک برجسته سازی ها و پیش زمینه در دستور و متن و تبیینات آن با توجه به اصول اولیه ی ادراک بوده است. ماحصل مطالعات شعرشناسی شناختی، تمرکز بر خواننده ی واقعی و مطالعه ی تجربی ادبیات به جای تکیه ی محض بر تحلیل های ادبی است. دروندادهای شناختی شعرشناسی شناختی تنها زبانشناسی شناختی نیست، بلکه از کلیه ی علوم شناختی از جمله روانشناسی زبان، روانشناسی گفتمان، روانشناسی شناختی و روانشناسی جامعه نیز تأثیر می پذیرد. بر همین نسق رابطه ی بین شعرشناسی شناختی و مطالعات تجربی ادبیات بسیار نزدیک است. در این رساله فرض بر این است که در شعر شناسی شناختی به هستی متن ادبی توجه می شود نه ارزش ادبی آن, از همین روست که شعرشناسی شناختی مدعی نقد ادبی که بر اختلافات وتمایزات تمرکز دارد، انگاشته نمی شود و به آن محدود نخواهد بود. در واقع شعرشناسی شناختی چارچوب تفکر نیست بلکه راهی برای فکر کردن به ادبیات است. رساله حاضر با معرفی عواملی که در شعر شناسی شناختی به مثابه عوامل خلقت ادبی معرفی شده اند، با کمک نمونه هایی از ادب فارسی کوشیده است درک بهتری از این عوامل فراهم آورد، تا مشخص کند آیا ابزار های معرفی شده در حوزه ی شعر شناسی شناختی در آفرینش متن ادبی فارسی عمل می کند یا خیر.
حسین ابوالقاسمی یحیی مدرسی
الف- موضوع و طرح مسأله ( اهمیت و موضوع و هدف ) مهمترین ابزار ارتباط انسان زبان است. انسان به عنوان موجودی اجتماعی پیچیدگی هایی را در نحوه ارتبباط گیری های خود لحاظ می کند. این پیچیدگی ها گاهی تحت تأثیر عوامل اجتماعی قرار دارند و هدایت می شوند. یکی از متغیر های اجتماعی که جامعه شناسان زبان بر آن تأکید دارند جنسیت است. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر جنسیت بر نوشتار و گفتار انجام شده است و می شود. تحقیق حاضر نیز به دنبال یافتن جوابی داده بنیاد برای یکی از سوالات این حوزه است: آیا ارتباط معناداری بین استفاده از قیود تردید و قطعیت در نوشتار زنان و مردان فارسی زبان وجود دارد ؟ ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها: فرضیه های این پژوهش به ترتیب زیر می باشند: 1. قیود حامل قطعیت در نوشتار مردان بیشتر از نوشتار زنان می باشد. 2. قیود حامل تردید در نوشتار زنان بیشتر از نوشتار مردان می باشد. 3. در نوشتار زنان قیود حامل تردید بیشتر از قیود حامل قطعیت دیده می شود. 4. در نوشتار مردان قیود حامل قطعیت بیشتر از قیود حامل تردید دیده می شود. در این پژوهش بررسی منابع در دو قسمت انجام شده است: 1- پیشینه تحقیق بر روی فارسی 2- پیشینه تحقیق بر روی زبان های غیر فارسی پیشینه تحقیق بر روی زبان فارسی: پژوهش انجام شده در فارسی عموما ً بر روی گفتار انجام شده اند ، از آنجمله اند: جان نژاد، محسن. 1380. زبان و جنسیت: پژوهش زبان شناختی اجتماعی: تفاوت های زبانی میان گویشوران مرد و زن. پایان نامه دکتری زبان شناسی، دانشگاه تهران. دیرین، منصوره. 1380. جنبه هایی از تفاوت رفتار کلامی مردان و زنان فارسی زبان تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. پژوهشگاه علوم انسانی. طهماسبی بلداجی، سمیه. 1388. " میزان کاربرد قیود تاکید و ایجاب در کلام مردان و زنان ". پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. عاملی موسوی، بهناز. 1368. گفتار مودبانه و جنسیت در فارسی تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تهران. کره ئی، شبنم. 1386. قدرت و تعاملات مکالمه ای زنان و مردان فارسی زبان تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. مهدی پور، مرجان. 1378. عوامل تردید و عدم قطعیت در گفتار زنان و مردان فارسی زبان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. که مرتبط ترین آن ها تحقیق خانم مهدی پور است. پیشینه مطالعات بر روی زبان های دیگر: مطالعات انجام شده بر روی زبان های دیگر از تنوع بیشتری برخوردار است. ودر مورد زبان انگلیسی گستره و تنوع قابل توجه تری دارند، تحقیقات زیر از مهمترین منابع تحقیق اند: cameron, d. 1990. the feminist critique of language: a reader. london and new york: routledge. holmes, janet. 2006. gendered talk at work. oxford: blackwell. ivanic, r. 1998. writing and identity: the discoursal construction of identity in academic writing. amsterdam: john benjamins. lakoff, robin. 1975. language and womans place. new york: harper and row. mcfayden, r. g. 1996. "gender, status and powerless speech interaction of students and lecturers". british journal of social psychology. (35), 353-367. چارچوب نظری پژوهش نیز با مقایسه دو نظریه بزرگ تسلط و تفاوت آغاز می شود، اما نتایج و آمار بدست آمده با نظریه تسلط محک می خورند. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: برای گردآوری داده ها از 320 ستون نوشتار( 160 ستون نوشتار مردان و 160 ستون نوشتار زنان ) استفاده شده است. این ستون ها به طور تصادفی از مجلات با موضوع عمومی انتخاب شده اند و از نوشتار سبک خاص و ترجمه پرهیز شده است. در ابتدا نمونه ها خوانده شده و قیود تردید و قطعیت علامت گذاری شده اند، سپس قیود شمارش شده ودر جدول ها و نمودار های خاص نشان داده شده و مورد مقایسه قرار گرفته اند، در آخر نیز برای بررسی فرضیه ها از آزمون تی استفاده شده است. ت- یافته های تحقیق: نتایج بدست آمده حاکی از این است که به طور کلی زنان بیش از مردان از هر دو نوع قید( قطعیت و تردید ) استفاده می کنند. اما در نوشتار هر دو گروه( زنان و مردان) تعداد قیود قطعیت بسامد بیشتری را نسبت به قیود تردید نشان می دهد. و مطابق با آزمون تی فرضیه اول و دوم مردود می شود. فرضیه سوم نه تنها مردود است بلکه، حالت مقابل آن تأیید می شود. فرضیه چهارم تأیید می شود. ث- نتیجه گیری و پیشنهادات: با مقایسه نتایج به دست آمده از این تحقیق با تحقیق خانم مهدی پورکه در مورد گفتار انجام شده است، می توان گفت: 1. زنان بیشتر در نوشتار و مردان بیشتر در گفتار خود قطعیت را نشان می دهند. 2. زنان بیشتر در گفتار خود از عوامل عدم قطعیت استفاده می کنند، و در نوشتار مردان عوامل عدم قطعیت بیشتر استفاده می کنند. دلیل این تفاوت را می توان با حاکم بودن بافت اجتماعی در گفتار و عدم حاکمیت آن در نوشتار توجیه کرد. انواع متغیر های زبانی را می توان با عوامل اجتماعی، مثل جنسیت و یا سن سنجید مثلا ً مبالغه، استعاره، کاربرد اصطلاحات و ضرب المثل ها و غیره.
محمد فرخی یکتا مجتبی منشی زاده
در چارچوب دستور زایشی، همواره این اتفاق نظر وجود داشته است که گشتار ها و به طور اخص، حرکت عناصر نحوی به شکل چرخه ای روی می دهد. شواهد گوناگونی در زبان های مختلف در تایید وقوع این گونه حرکت یافت می شود؛ در زبان فارسی دسته های مهمی از این شواهد غائب هستند. از آن جا که چرخه ای بودن حرکت (در چارچوب نظری اتخاذ شده) اصلی اولیه است می توان پرسید که چرا و چگونه این شواهد در زبان فارسی پنهان مانده اند. رویکرد اصول و پارامتر ها، برنامه کمینه گرا، قضیه تناظر خطی و نظریه پادتقارن پویا چارچوب این پژوهش هستند؛ منابع مورد استناد غالبا از میان آثار متاخر در چارچوب دستور زایشی برگزیده شده است. پژوهش حاضر عمدتا نظری است؛ در راستای سنت پژوهش خردمدار، برخی ساختار ها و جمله های مورد توجه، برحسب الزامات و اقتضائات نظری، آرمانی سازی شده، و سپس گلچینی از آن ها به تحلیل گذاشته شده اند. از آن جا که چرخه ای بودن حرکت، از مبانیِ نظری اتخاذ شده منتج است، نمی توان حکم کرد که نحو زبان فارسی فاقد این ویژگی است، بلکه باید پدیده های دیگری را که بر حرکت چرخه در نحو زبان فارسی پرده می افکنند شناسایی نمود. در این راستا، برخی ساخت های به ظاهر ساده زبان فارسی به تحلیل گذاشته شد و در حین این فرایند، نشان داده شد که چرخه ای بودن، پیش فرض تبیین آن ساخت هاست. پدیده هایی که مورد توجه این تحقیق قرار گرفته، از جمله عبارت اند از ساخت های به اصطلاح ملکی/شبه ملکی، مطابقه، مواردی از قلب نحوی، اثر بازسازی، ارتقا، شرایط مرجع گزینی و... حرکت های نحوی، محصول دو جانبه تلاش زبان برای شکست تقارن، و رفع خصیصه های خوانش ناپذیر است. به نظر می آید، حضور دوشادوش این دو عامل در تحلیل های نحوی زبان فارسی بتواند راهی برای رویارویی با چرخه های پنهان حرکت نحوی در زبان فارسی بگشاید. به نظر می رسد حرکت چرخه ای در زبان فارسی روی می دهد، لیکن به دلایلی چند، این حرکت پوشیده می ماند. بنا بر تحلیل های ارائه شده، این گمان تقویت می گردد که بازنمون باید به صورت چندگانه روی دهد. همچنین، با توجه به بروز تقارن و شیوه شکست آن در ساخت های دارای نقش پذیرنده، این گمان پروریده می شود که رابطه نحو و معنی شناسی رابطه ای جهت دار و احتمالا از نحو به سوی معنی است.
حسن قاسمی کورش صفوی
یکی از نظریه های برنامه کمینه گرا، پادتقارن پویا می باشد که بر اساس آن تمام حرکت های نحوی به عنوان شکست تقارن پنداشته می شود. به عبارات دیگر، ساخت سلسله مراتب باعث برانگیخته شدن (فرایند) حرکت می گردد. دراین رساله، با استفاده از این چارچوب می توان قبل از شکل گیری ساخت پرسشواژه، ترتیب واژگانی «فاعل- مفعول- فعل» را از ترتیب واژگانی بنیادی «فاعل- فعل- مفعول» مشتق کرد. در واقع، فاعل و مفعول یک جمله ساده به موجب شکست تقارن حرکت کرده و ترتیب واژگانی «فاعل- مفعول- فعل» را شکل می دهد. سپس به واسطه ویژگی پرسشواژه در جای اصلی، عناصر پرسشواژه با سازه های مورد نظر جایگزین می گردد. از طرف دیگر، زبان فارسی دارای حرکت پرسشواژه اجباری نمی باشد و آن حرکتی که به ظاهر تحت عنوان حرکت پرسشواژه مشاهده می شود، دیگر حرکت های نحوی (همچون قلب نحوی و مبتداسازی) است که فارغ از حضور یا عدم حضور پرسشواژه رخ می دهد. در نتیجه، ساخت و حرکت پرسشواژه، یک پدیده مجزا از دیگر پدیده ها نمی باشد.
نگار طالع یحیی مدرسی تهرانی
هرگاه دو جامعه زبانی در تماس با یکدیگر قرار بگیرند، عناصری از آن زبان ها به یکدیگر راه می یابند و پس از مدتی به عناصر زبان دیگر تبدیل می گردند. در نتیجه این نوع تماس ها و برخوردهای زبانی، در چنین جوامعی دوزبانگی پدید می آید. به استفاده متناوب از دو زبان، دوزبانگی گفته می شود. برخورد میان افرادی که به زبان های مختلف سخن می گویند می تواند پیامدهای متنوع و متفاوتی داشته باشد. در برخی موارد تنها چند لغت قرض گ فته می شود و در برخی موارد می تواند منجر به خلق یک زبان جدید شود. معمول ترین نتیجه ارتباط های زبانی که کم و بیش در همه زبان های دنیا به نوعی قابل مشاهده است، قرض گیری زبانی نام دارد. قرض گیری زبانی روندی است که طی آن یک زبان یا گویش برخی از عناصر زبانی را از زبان یا گویشی دیگر می گیرد. رمزگردانی از مفاهیم اصلی دیگری است که در این پژوهش بدان پرداخته شده است. رمزگردانی کاربرد دو یا چند زبان در یک تبادل گفتاری میان گویشوران دو یا چند زبانه است. دو پدیده قرض گیری و رمزگردانی در پژوهش حاضر در مفهومی کم و بیش یکسان به کار رفته اند.. جامعه آماری در تحقیق حاضر شامل 71 نفر دختر و پسر است که از این میان 48 نفر دختر و 23 نفر پسر می باشند. افراد به دو گروه سنی 18 تا 24 و 25 تا 30 سال و همچنین دو گروه تحصیلی دانشگاهی و دبیرستان و پایین تر تقسیم شده اند. برای گردآوری داده ها از دو روش پرسش نامه و مصاحبه بهره گرفته شد. پرسش نامه ها بین 71 نفر از پاسخگویان فارسی زبان تهرانی در بافت های مختلف توزیع شد و سپس داده های به دست آمده از طریق روش های آماری spssمورد تحلیل قرار گرفت و معناداری ارقام از طریق آزمون آماری پیرسون بررسی و نتایج به صورت نمودارها و جدول ها نشان داده شد. از میان پاسخگویان 5 دختر و 5 پسر که تمایل خود را برای همکاری بیشتر اعلام نمودند، برای مصاحبه انتخاب شدند. مصاحبه ای دو نفره به شیوه پرسش و پاسخ انجام شد و از پاسخگویان خواسته شد نظرشان را در مورد سبک موزیک و فیلم مورد علاقه خود بیان کنند. پس از جمع آوری داده ها، گفتار ضبط شده افراد مورد تحلیل قرار گرفت و میزان وقوع واژه های قرضی در آن بررسی شد. در پایان به منظور اثبات یا رد فرضیه ها از آزمون های آماری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که متغیرهای اجتماعی جنسیت و میزان تحصیلات بر میزان کاربرد واژه های انگلیسی در گفتار فارسی زبانان تهرانی تأثیر دارد و در گفتار پسران و آزمودنی های دارای تحصیلات دانشگاهی، واژه های قرضی انگلیسی بیشتری به چشم می خورد. اما متغیر غیر زبانی سن در این رابطه تأثیرگذار نمی باشد
محسن شهابی مجتبی منشی زاده
موضوع این پایان نامه بررسی ساختار نحوی فعل و موضوع های آن در گویش بندرعباسی است که در پنج فصل به شرح زیر تدوین شده است. پس از مقدمه ای کوتاه، مسأله اصلی بیان شده است و بعد از آن فرضیه ها و سوالات تحقیق تشریح شده است سپس اهداف و مشکلات تحقیق بیان شده است و بعد از آن مروری بر تاریخچ? خلیج فارس و موقعیت اقلیمی جغرافیایی بندرعباس و وجه تسمی? آن پرداخته شده است و در آخر نیز تاریخچ? بافت جمعیتی بندرعباس و پیشین? تاریخی این شهر آورده شده است. این تحقیق به تعریف مفاهیمی پرداخته است که موضوع اصلی این تحقیق را شامل می شوند و پیشینه ای مختصر از علم گویش شناسی و رابط? آن با علم زبان شناسی هم عصر خود آورده شده است و نیز پیشین? تحقیق در مورد گویش بندرعباسی بیان شده است. روش تحقیق، توصیفی، هم زمانی و میدانی عنوان شده است و روش های جمع آوری داده های این تحقیق اعم از مشاهد? غیرمستقیم و مستقیم توضیح داده شده است، جامع? آماری این تحقیق که شامل گویشوران بزرگسال ساکن بندرعباس که دارای تحصیلات پایین بودند بیان شده است و همچنین روش تجزیه و تحلیل داده ها که به صورت استخراج داده ها از مکالمات ضبط شده می باشد، بیان شده است. در این تحقیق تجزیه و تحلیل داده ها به تفصیل صورت گرفته است. ابتدا ساختار صرفی فعل از نظر تقدم و تأخر شناسه بررسی شده است و نگارنده نشان داده است که در برخی از صیغه ها، ساختار فعل در این گویش با زبان فارسی متفاوت است و بعد از آن نگارنده به رابط? فعل با موضوع هایش پرداخته است که در این قسمت نیز شاهد رفتار متفاوت این گویش نسبت به زبان فارسی هستیم. در نهایت ضمن بیان خلاصه ای از هر فصل سعی شده که نتیجه گیری های مهم هر فصل نیز بیان شود و در آخر نیز پیشنهاداتی برای تحقیق و مطالع? بیشتر در مورد این تحقیق از طرف نگارنده ارائه شده است.
پریا حساس صدیقی مجتبی منشی زاده
چکیده الف: موضوع و طرح مسئله از آن جا که زبان، مهم ترین و اصلی ترین وسیله ارتباطی انسان ها است و همچنین از آن جا که اولین مرحله در مسیر ترویج فرهنگ هر قوم و ملیتی اشاعه زبان آن است، لذا شایسته است که ما در حفظ و گسترش هر چه بیشتر آن بکوشیم و برای نیل به این مقصود برنامه ریزی نماییم که البته این برنامه ریزی باید در سطح گسترده ای صورت پذیرد. امروزه در برخی کشورها رشته های تحصیلی از جمله ایران شناسی، خاورشناسی و ... به وجود آمده اند که تحصیل در این رشته ها مستلزم یادگیری زبان فارسی است. همچنین برخی غیرفارسی زبانان جهت تحصیل و یا اشتغال به ایران سفرمی کنند, عده ای نیز به ایران می آیند تا روش آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان را بیاموزند و در مراکزی که در کشور خودشان دایر است پیاده نمایند و بالاخره عده ای دیگر هم به قصد مطالعه اشعار و قصاید برخی شعرای ایرانی به ایران سفر می کنند که نیل به این اهداف همه نیازمند یادگیری زبان فارسی می باشد.. گاه شاهد هستیم که برخی فارسی آموزان به هنگام تکلم به زبان فارسی، دچار مشکلات عدیده ای هستند که آنان را در تولید زبان فارسی دچار خطا می کند. من خود شخصاً شاهد بوده ام که زبان آموزان مرکز آموزش زبان فارسی با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنند؛ از جمله این که برخی از آن ها به علت تداخل زبانی در تولید افعال مرکب زبان فارسی خطاهایی را مرتکب می-شوند، به عنوان مثال برخی در تولید همکرد مشکل دارند و یا نمی دانند کدام جزء غیرفعلی متعلق به کدام جزء فعلی می باشد و مانند اینها... همچنین مشاهده می شود که در برخی زبان های دنیا، برخی افعال که در زبان فارسی بسیط هستند به صورت مرکب به کار می روند و بالعکس برخی افعال مرکب به عنوان فعل بسیط استفاده می شوند. در این پژوهش نگارنده برآنست که مشکلاتی از این قسم را مورد بررسی قرار داده و جهت حل آن ها راهکارهایی را پیشنهاد نماید. در این راستا، نگارنده آزمونی را روی عده ای از فارسی آموزان خارجی مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین اجرا می کند. با در نظر گرفتن خطاهای این زبان آموزان، به مشکلات اساسی آن ها در تولید و به کارگیری افعال مرکب پی برده در مرحله آخر راهکارهایی را به صورت طرح درس ارائه داده و سپس با یک آزمون به نتیجه پژوهش خود پی می برد. ب:مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسشها و فرضیه ها: چارچوب نظری این پژوهش شامل دو بخش است: در مرحله اول نگارنده مباحث نظری که در مورد افعال مرکب زبان فارسی وجود دارد را مورد بررسی قرار می دهد و در بخش بعد که بخش آموزشی است، به آموزش افعال مرکب زبان فارسی به غیر فارسی زبانان خارجی می پردازد و این مهم را از طریق روش ارتباطی مورد بررسی قرار می دهد. نگارنده در صدد است از طریق این پایان نامه به پرسش های زیر پاسخ دهد. 1-از دو روش ارتباطی و ساختاری کدام یک برای آموزش افعال مرکب زبان فارسی کارآمدتر است؟ 2-کدام یک از دو روش ارتباطی و ساختاری در آموزش افعال انضمامی و ترکیبی موثر است؟ 3-عملکرد روش های ساختاری و ارتباطی در آموزش افعال مرکب در گروه های مختلف چگونه است؟ پ.روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم،جامعه مورد تحقیق، نمونه-گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری داده-ها و تجزیه و تحلیل آن ها: فعل مرکب : فعل مرکب را ناتل خانلری به افعالی اطلاق می-کند که از دو کلمه مستقل ترکیب شده اند. کلمه اول اسم یا صفت است و تغییر نمی کند، یعنی صرف نمی شود. کلمه دوم فعل است که صرف می شود و آن را همکرد نیز می خوانیم. از مجموع اجزاء فعل مرکب معنی واحدی دریافت می شود.( ناتل خانلری،1355: 75-48). ترکیب: از فرایندهای دخیل در تشکیل فعل مرکب است که در افعال مرکبی که از این طریق ساخته می شوند می توان دو جزء را از یکدیگر جدا کرده و بین دو جزء فعلی و غیرفعلی فاصله ایجاد نموده و عنصری را اضافه نمود .( دبیرمقدم، 1376،1384:169). انضمام: فرایند دخیل در ساخت فعل مرکب است که جزء غیرفعلی نقش مفعولی دارد و به فعل منضم می شود. برای تحقق این فرایند، مفعول صریح نشانه های دستوری وابسته به خود را از دست می دهد و در این صورت، به فعل منضم شده و فاقد حالت دستوری است. ماحصل این فرایند به لحاظ ساختی فعل مرکب لازم است و از نظر معنایی یک کل واحد و واحد معنایی است( دبیرمقدم، 1376،1384: 174). زبان آموز غیرفارسی زبان: زبان آموز یا آموزنده به کسی اطلاق می شود که در روند یادگیری زبان دوم شرکت دارد( لارسن و لانگ، 1991؛ به نقل از واثق، 1387: 10). ابتدا اطلاعات مربوط به ساختار فعل مرکب و جزء فعلی و غیرفعلی به روش کتابخانه ای از طریق کتاب ها و منابع موجود در کتابخانه گردآوری شد. سپس نظریه های نظریه پردازان بنام در باب افعال مرکب مورد مطالعه قرار گرفت . در مرحله بعد، نگارنده به بررسی خطاهای زبان آموزان مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین پرداخت. سپس طرح درس هایی را ارائه داد. برای این منظور دو گروه از زبان آموزان که هریک شامل 34 نفر از ملیت های متفاوت بودند انتخاب شدند. یک گروه تحت روش ارتباطی آموزش دیدند و گروه دیگر به روش ساختاری یا سنتی.( ر.ک به پیوست های10-1). سپس آزمونی طراحی شد تا میزان بازدهی آموزش افعال مرکب به روش ارتباطی مورد بررسی قرار بگیرد.(ر.ک به پیوست های 11و 12). سپس این نتایج بر روی جدول و نمودار پیاده شدند. در انتهای کار، نتایج عملی تاثیر درس ها به کمک نمودارهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای تحلیل آماری داده ها و همچنین تعیین معنی داری تفاوت های مشاهده شده بین دو گروه آزمودنی و کنترل ،از نرم افزار اکسل استفاده شد. ت: یافته های تحقیق: با توجه به نتایج به دست آمده از آزمون مذکور، تفاوت در نمرات گروه کنترل و آزمودنی در دو گروه افعال انضمامی و ترکیبی به ویژه از نوع تولیدی زیاد است. به طورکلی سوالات تشخیصی بسیار ساده تر پاسخ داده می شوند تا سوالات تولیدی. ث: نتیجه گیری و پیشنهادات: مقایسه عملکرد دو گروه آزمودنی و کنترل در بخش های مختلف درس ها نشان می دهد که روش ارتباطی می تواند تاثیر بسزایی در یادگیری افعال مرکب داشته باشد. در این زمینه کارهای زیادی می توان انجام داد که در زمینه آموزش هنوز انجام نشده است. الف) خوب است افعال مرکب را بر اساس معنا دسته بندی کرده و بدین صورت بر اساس طرح درس آموزش داده و آزمونی را بر این اساس طراحی کنیم.(خبر دادن، اطلاع دادن، آگاه کردن) ب) افعال مرکب را بر اساس شمول معنایی دسته بندی کنیم و آن را آموزش دهیم. به عنوان مثال: خوردن: غذا خوردن، آب خوردن، چای خوردن، قهوه خوردن، دارو خوردن. ج) می توان افعال مرکب را با هم معنی ساده آن آموزش داد. مانند: خوردن = میل کردن، نوش جان کردن، تناول کردن. د) می توان افعال مرکب استعاری را گروه بندی کرده به غیرفارسی زبانان آموزش داد. ه) می توان افعال مرکبی را که یک جزء آن اعضای بدن و یا مانند آن است جدا کرده به این ترتیب آن را آموزش داد. ر)می توان افعال مرکب را با توجه به موقعیت دسته بندی کرد. یعنی ببینیم که در هر موقعیتی چه گروهی از افعال مرکب کاربرد دارند و پس از دسته بندی آن ها را به غیرفارسی زبان بیاموزیم. و) در آخر، ضرب المثل ها بهترین عناصر آموزشی هستند به ویژه برای آموزش افعال مرکب.
امیر رضانژاد رامهرمزی مجتبی منشی زاده
در زبان شناسی شناختی که خود بخشی از علوم شناختی محسوب می شود، کاربرد زبان می تواند اطلاعات بدیعی در مورد چگونکی کارکرد ذهن به دست دهد. مفهوم محوری علوم شناختی مقوله بندی است. مقوله بندی تنها زمانی ممکن است که مقولات به نوعی در نظام شناختی حضور داشته باشند. در این پژوهش تلاش می شود حدود کفایت خوانش شیء/مکان بنیان از مقوله زمان سنجیده شود. همچنین به دلیل آنکه از منظر علوم شناختی مطالعه درزمانی مسأله نیز ضروری ست، نتایج حاصل از مطالعه همزمانی به محک مطالعه درزمانی نیز زده خواهند شد زیرا به هر روی، تأیید یا رد نتایج مطالعه همزمانی معنی دار خواهد بود. بررسی مفهوم زمان به عنوان بخشی از مفاهیم انتزاعی موجود در ذهن انسان می تواند اطلاعات ارزشمندی را در خصوص چگونگی کارکرد ذهن در مورد مقولات مشابه در اختیار دانشمندان قرار دهد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چهارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: در این رساله کوشش می شود در چهارچوب نظری زبانشناسی شناختی به این پرسش که مقوله انتزاعی زمان در زبان فارسی چگونه درک می شود و همچنین در طول تاریخ زبان فارسی مفاهیم زمان چه تغییراتی کرده اسن پاسخ داده شود. رساله حاضر میکوشد به پرسشهای زیر پاسخ دهد: 1. آیا استعاره های شیء بنیان و مکان بنیان مطرح شده توسط زبانشناسان شناختی در مورد مقوله زمان در زبان فارسی نیز مصداق دارند؟ 2. آیا مفهوم زمان در زبان فارسی، از منظر زبانشناسی شناختی، در قالب استعاره های دیگری، به جز استعاره های مکان /شیء-بنیان نیز مقوله بندی می شود؟ 3. آیا مطالعه درزمانی سوال های فوق، نتایج حاصل از مطالعه همزمانی را تأیید می کند؟ فرضیه های این پژوهش عبارتند از: 1. زبان فارسی از استعاره های شیء بنیان و مکان بنیان مطرح شده توسط زبانشناسان شناختی در مورد زمان برخوردار است و فارسی زبانان برای درک مقوله زمان از این استعاره ها استفاده می کنند. 2. زبان فارسی از انواع دیگری از استعاره برای فهم مقوله انتزاعی زمان بهره می جوید که در قالب شیء/مکان بنیانی قرار نمی گیرد. به دلیل پایه ای بودن مفهوم شیء/مکان برای درک مقولات انتزاعی تصور می شود داده های درزمانی نیز نتایج حاصل از مطالعه همزمانی را تایید کنند.
مرجان جلالی فراهانی محسن ابوالقاسمی
موبدان زرتشتی از دوران باستان به هنگام اجرای بسیاری از نیایش ها و مراسم دینی، شاخه هایی از گیاهان را به نام برسم به عنوان نماد و نماینده ایزد موکل بر گیاهان (اَمرداد) به دست می گرفته اند. با وجود نقش بسیار مهم برسم در آیین های زرتشتی، تاکنون پژوهش مستقل و جامعی در این رابطه به انجام نرسیده است. این پژوهش می کوشد تا افزون بر متونی که تنها نام برسم در آنها ذکر شده، تنها متن مرجع آیین ها و سنت های مربوط به برسم یعنی نیرنگستان را در پنج فصل بازخوانی و بررسی نماید. فصل نخست به چیستی و فلسفه برسم و جایگاه آن در میز آلات اجرای مراسم می پردازد و سپس متن اوستایی- پهلوی نیرنگستان، نسخه های خطی آن و مطالعاتی که پیش از این بدان پرداخته را معرفی می کند. در فصل دوم منابع و متون ایرانی (شامل متون اوستایی، پهلوی، پارسی زرتشتی و نیز روایات اساطیری و نقش برجسته های ایرانی باستان) و غیرایرانی که اطلاعاتی راجع به برسم در خود دارند، آمده است. فصل سوم به آنچه نیرنگستان از آداب و سنت های مرتبط با برسم روایت می کند، پرداخته است. فصل چهارم افزون بر پژوهش کتابخانه ای کوشیده تا با مطالعات میدانی، سنت های معاصر برسم و تحولات آن در ایران و هند را بازنگری کند. در آخر در پنجمین فصل نتایج این پژوهش به اختصار بیان شده است.
زهرا امانی مجتبی منشی زاده
کتاب دینی زردشتیان اوستا نام دارد. اوستا شامل متونی است که خصوصاٌدر مراسم دینی از آنها استفاه می شودو آنرا به پنج بخش تقسیم می کنند: یسن ها، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا.وندیداد بخشی از اوستاست که از 22 فرگرد تشکیل شده است.لغت وندیداد که صورت قدیم آن vi.da?va.d?taبه معنی کسی است که قانونش جدایی و دوری از دیوان است. فرگرد دوم که موضوع این پژوهش است داستان جمشید و زمستانی مرگبار است که در جهان اتفاق افتاده و قلعه ای که جمشید برای حفظ آفریدگان هرمزد ساخته است. رساله حاضر پنج بخش است. بخش اول: مقدمه. بخش دوم: متن اوستایی و زند برگرفته از نسخه دستور هوشنگ جاماسب آسانا آوانویسی متن زند طبق شیوه ی جدید، مکنزی و ترجمه ی دو متن. بخش سوم: بررسی واژگانی دو متن به صورت تطبیقی. بخش چهارم:دو واژه نامه ی مقایسه ای اوستایی- پهلوی- فارسی و پهلوی- اوستایی- فارسی. بخش پنجم: نتیجه گیری و در آخر کتابنامه به روش جدید است.هدف از انجام این پژوهش این است که وضعیت ترجمه ی این فرگرد در دوره ی میانه چگونه بوده است و زبان اوستایی که در دوره ی میانه زبانی مرده بوده تا چه میزان برای مفسر این متن قلبل فهم بوده است. واژگان کلیدی: اوستا-زند-وندیداد- جم
منصوره حقیقی فاطمه عشقی
جهان رمزآلود حافظ همواره مورد توجه ملل دیگر بوده است. در این میان فرانسوی ها نیز سعی در شناخت این شاعر جهانی داشته اند. اهالی شعر و ترجمه نیز به سخنوری و ارائه نظریات خود در این زمینه پرداخته اند؛ برخی در باب ترجمه ناپذیری حافظ داد سخن داده اند، و در مقابل عده ای بر این باورند که دشواری امر نباید مانع از شناساندن این شاعر پرآوازه، به دیگر ملت ها شود. به هر روی ترجمه های موجود از دیوان حافظ به دیگر زبان ها نشان می دهد دشواری راه نتوانسته مانع از ترجمه حافظ شود. پس از ترجمه هایی چند از حافظ به زبان فرانسه، که همگی ترجمه هایی ناقص و دربردارنده بخشی از غزلیات حافظ بودند، پروفسور شارل- هانری دوفوشکور، شرق شناس قرن بیستم، در سال 2006، ترجمه کامل دیوان حافظ را ارائه نمود. وی پس از اتمام تحصیلات خود در زمینه علوم دینی و زبان عربی، به منظور شناخت بیشتر تمدن اسلامی به سراغ زبان و ادبیات فارسی رفت و تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد؛ پس از آن به تدریس، تالیف و تحقیق در باب زبان فارسی پرداخت. جهان زیبای حافظ توجه این شرق شناس فرانسوی را هم جلب نمود و وی در پس آن برآمد تا دست به تر جمه غزلیات حافظ بزند. ترجمه فوشکور با مقدمه ای نسبتا طولانی آغاز می شود که دربردارنده توضیحاتی جامع در خصوص عصر حافظ، برخی از ویژگی های اشعار حافظ و ترجمه و توضیح غزل ها می باشد. از آن جا که مشکل عمده در ترجمه اشعار حافظ، تعدد معنا یا همان چندمعنایی می باشد، در این پژوهش بر آن شدیم ترجمه فوشکور را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم. به گواه کارشناسان و حافظ شناسان، ایهام، رایج ترین جنبه چندمعنایی نزد حافظ است، از این رو این رساله در پی واکاوی سیر ترجمه فوشکور در برگردان این آرایه ادبی است. این رساله در دو بخش تنظیم شده است: بخش نخست مشتمل بر دشواری های ترجمه حافظ، زندگینامه استاد فوشکور و ترجمه وی از دیوان حافظ است. در بخش دوم پس از پرداختن به چندمعنایی، به سراغ ایهام می رویم؛ منبع این پژوهش در بخش ایهام، کتاب « ایهام در شعر فارسی » اثر سید محمد راستگو است؛ گفتنی است در این بخش از نظرات و آرای دیگر اساتید نیز بهره برده ایم. پس از ارائه تعریف ایهام در زبان فارسی، به اختصار به بررسی این آرایه در زبان فرانسه نیز پرداخته شده است. در قسمت ایهام، هفت نوع ایهام بررسی شده و ذیل هر مورد، مثال هایی از ابیات حافظ به همراه ترجمه فوشکور، به منظور واکاوی سیر کار مترجم، ارائه شده است. در مجموع 50 بیت از غزلیات حافظ در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی در پایان این بخش در قالب جدول و نمودار ارائه شده است. این پژوهش نشان داد در 40 درصد از موارد، ایهام به کار رفته در این پنجاه بیت، از دید مترجم پنهان مانده است.
سیمین دخت گودرزی ابوالقاسم اسماعیل پور
نام صادق هدایت عموماً یادآور نویسنده ای است پیشرو در ادبیات داستانی با آثاری که طرفداران و مخالفان بسیاری دارد؛ از این رو تاکنون تحقیقات فراوانی پیرامون آثار داستانی و ترجمه هایش از زبان فرانسه به انجام رسیده، اما کارهای تحقیقی و ترجمه هایش از متون پهلوی کمتر مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است. در حالی که او در این زمینه نیز پیشرو بوده و آثار زیادی برجای گذاشته که در این تحقیق علاوه بر معرفیِ کوتاه آنها، دو ترجمه از متون پهلوی در بوت? نقد و بررسی تطبیقی با ترجمه های دیگران قرار گرفته است. این دو متن پهلوی عبارتند از زند وهومن یسن با محتوایی اعتقادی مربوط به باورهای زرتشتیان دربار? پایان جهان و چگونگی پیروزی نیکی علیه بدی؛ و دیگری کارنامه اردشیر بابکان که تاریخی است آمیخته با افسانه دربار? اردشیر بابکان، بنیاد گذار سلسل? ساسانی. متن نخست پس از هدایت تنها یک بار دیگر به زبان فارسی ترجمه شد، اما کارنامه را چهار مترجم دیگر بعد از او ترجمه کردند. در بررسی کلی و پیش از قیاس سطر به سطر این ترجمه ها فرضی? ما بر این بود که هدایت در پاره ای موارد معادل گزینی های درستی انجام نداده اما ترجمه های او با متن پهلوی مطابقت زیادی دارد. در این تحقیق مشخص گردید که معادل های نادرست هدایت اغلب به دلیل تفاوت در قرائت او از واژ? پهلوی و گاه به علت عدم احاط? کامل به دستور زبان پهلوی است. در پیروی از واژه ها و نظامِ قرار گرفتن آنها در متن اصلی به گونه ای پایبند است که گاه این مطابقت ترجمه اش را از زبان امروز دور می کند. با هم? این کاستی ها هدایت درک درستی از متن دارد و دستاوردهای او به عنوان آغازگری که در زمان او پشتوانه و منابع اندکی در این رشته وجود داشته، درخور توجه و ارزشمند است.
مهدیه نوشاد ابوالقاسم اسماعیل پور
چکیده یشت ها سرودها و نیایش هایی است برای ایزدان بزرگ زرتشتی که عمدتا متعلق به دوران هند و ایرانی و پیش از زرتشت اند و پرستش آنان میان ایرانیان و هندیان باستان مرسوم بوده است، اما نگارش آن متاخر تر از گاهان است از جمله این ایزدان میتره ایزد پیمان و میثاق، خدای نور آسمانی و دارنده دشتهای فراخ است. مهر ایزد جنگ و جنگاوری است. یک سلسله شباهت همگانی در اساطیر جهان وجود دارد؛ یعنی همه اقوام کهن و باستانی جهان مثل ایران، مصر، چین، بین النهرین،هند، یونان... یک سری رویاها و احساسات مشترک داشته اند؛ مثلا همه آنها نسبت به خورشید و ماه عکس العمل نشان داده اند و برای هر دوی آنها اسطوره هایی دارند. خورشید، نماد آفرینندگی، قانون طبیعت، آتش، آگاهی، تفکر، روشنگری، عقل، بینش معنوی، پدر(معمولا ماه و زمین نماد مادر و مادینگی اند و خورشید پدر است، اما در برخی جوامع بر عکس است)،گذر زمان، حیات خورشید، در حال طلوع نماد تولد، آفرینش و روشنگری است؛ خورشید در حال غروب نمودگار مرگ است. میترا سفیدی پیش از خورشید است و بعدها او را با خورشید اشتباه گرفتند. در سنت زرتشتی این خدای بزرگ آسمانی است ، ولی پیش از زرتشت به مقام پایین تری تنزل می کند که کار داوری را انجام می دهد و در کنار ایزد رشن با ترازوی عدالت خوبیها و بدیهای مردمان را اندازه می گیرد. مهر و خورشید یکی نیستند، مهر تنها فرشته فروغ و روشنایی است. در اسطوره ای میترایی آمده است که میترا با خورشید زور آزمایی می کند اما خورشید در این نبرد می بازدو میترا پیروز می شود. دست راست خود را به سویش دراز می کند (بیعت خورشید با میترا)که در سنت زورخانه ای باقی مانده است.
آذین نوری زاده سعید عریان
موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): موضوع پژوهش پیش رو بررسی عناصر شر یا به عبارتی دیوان و دروجان در متون دینی دوره میانه می باشد. عناصر شر از دوره اوستا تا دوره میانه با تاکید بر دو مقوله کمی و کیفی مورد بررسی قرار می گیرند. در حقیقت روند افزایشی دیوان در دوره میانه نسبت به دوره اوستا به همراه علت افزایش و گستردگی عملکرد آنان در دوره میانه مد نظر گرفته می شود. رویکرد تنظیم این رساله به مسأله فرهنگ و حِات انسانی توجه بسیار دارد و از این نظر حائز اهمیت است. همچنین فرایند تحقیق بر روی دیوان و دروجان می تواند به مطالعات انجام شده در زمینه ادیان ایران پیش از اسلام به خصوص زرتشتیت در دوره ساسانی و اسطوره و به دنبال آن ایران شناسی کمک کند. ب . مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها: در روند این پژوهش دو سوال و دو فرضیه مطرح می شود. یکی علت روند افزایش دیوان ودروجان در دوره میانه و دیگری دلیل گستردگی عملکرد دیوان در دوره میانه نسبت به دوره اوستا است. فرضیه ای که برای سوال اول در نظر گرفته شده است رابطه مستقیم دیوان و ایزدان است و فرضیه سوال دوم افزایش باور مردمان در دوره میانه به ایزدان و ترس متقابلشان نسبت دیوان است. پ . روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم ، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: روش تحقیق کتابخانه ای و با استناد بر متون و اسناد است. ت . یافته های تحقیق: از آن جایی که این پژوهش اختصاص دارد به شناخت و بررسی دیوان و دروجان به همین دلیل نیز اسامی بسیاری از این دیوان که که تا به حال چندان شناخته شده نبودند از میان متون بیرون کشیده شده اند. شناخت این دیوان و دروجان به عنوان عناصر شر و باورها و عقاید مردم ایران پیش از اسلام ما را به گذشته یک قوم و شاکله نقاط سازنده ما نزدیک می کند. ث . نتیجه گیری و پیشنهادات: تعداد دیوان و دروجان در دوره میانه نسبت به دوره اوستا بیشتر و حوزه عملکرد آنان نیز در این دوره گسترده تر شده است. این افزایش و گستردگی با افزایش تعداد و همچنین قدرتمندتر شدن ایزدان در جامعه مزدیسنای ساسانی ارتباط تنگاتنگ دارد.
مرضیه بابازاده ابوالقاسم اسماعیل پور
مانی در کیش خود از عناصری استفاده نمود تا کیش نوین او مورد توجه همگان قرار بگیرد. وی عناصری از زرتشت و بودا و مسیح را با اندیشه خود تطبیق داده و به اشاعه آن پرداخت. خاستگاه فرهنگی مانوی در بین النهرین بوده و به سبب تبار ایرانی مانی، طبعاً اسطوره ها و باور دینی- عرفانی او صبغه ی ایرانی هم گرفته است. عقاید او ثنویتی محض را می نمایاند که مانی مبشر آن بود. او برای نظام آفرینش دو اصل قائل بود که شهریار عالم نور را پدر بزرگی و فرمانروای تاریکی را اهریمن می دانست و برای این دو ازلیت قائل بود. دین زرتشتی که مانی از آن بهره گرفت مورد مقبول همگان بوده و در آن عصر از قدرت بسیار زیادی برخوردار بوده است. مانی برای داشتن دینی جهانی از هیچ تلاشی فرو گذار نبوده و برای دستیابی به اهداف خود از ادیان بزرگی چون مسیحیت و دین زرتشت و بنا بر نظر برخی از عقاید بودا برای اشاعه کیش نوین خود استفاده کرده بود. مانی به خوبی با اساطیر ایرانی آشنایی داشته و از آنها در نظام آفرینش خود بهره برده است و برای نشان دادن مهمترین عناصر کیش خود از عناصر ایرانی استفاده کرده است. او می کوشید با تغییراتی جزیی اندیشه ی خود را با عقاید و باورهای آن روزگار منطبق کند، تا فهم و درک آن برای عموم به راحتی امکان پذیر باشد. کیش مانوی را نه می توان کاملاً ایرانی و نه کاملاً مسیحی دانست. حتی با به کاربردن نام های مشابه هم نمی توان رأی به ایرانی یا مسیحی بودن کامل این کیش داد و میان آنها خط و مرزی تعیین کرد.
مریم حاتمی سعید عریان
در پژوهش حاضر متن پازند مینوی خرد با تحریر پهلوی آن مقایسه شده است. با بررسی های به عمل آمده، این نتیجه به دست می آید که پازند تنها یک شیوه آوانویسی سنتی بوده و برای سهولت در قرائت واژگان پهلوی از آن استفاده می شده است. به عبارت دیگر پازند نمی تواند زبان مستقلی باشد زیرا چنان که می دانیم عوامل سه گانه ای وجود دارند که سازنده پیکره یک زبان هستند این عوامل عبارتند از: صرف، نحو و نظام آوایی؛ و از آنجا که پازند تنها برای رفع مشکل قرائت متونِ مکتوب و بازمانده پهلوی ابداع شده در نتیجه نمی توان برای آن نظام صرفی و نحوی و آوایی مستقلی قائل شد. اساس کار این پژوهش متن پازند مینوی خرد است که نمونه ای بی بدیل در ادبیات پهلوی و معارف مزدیسنا به شمار می آید. در سراسر این متن شخصیتی نمادین به نام دانا در قالب یک مقدمه و 62 پرسش به موضوعات گوناگونی پرداخته و پیوسته مینوی خرد را که همان خرد فطری است در تمام لحظات رو در رو و پاسخگوی خود می بیند. مفاهیم و مضامینِ دینی، اسطوره ای، حماسی، بیولوژیکی، جغرافیای اساطیری، تاریخ شفاهی قومی و از همه مهم تر نگاه به دین زردشتی از دریچه وحدت وجودی و نه ثنویت، به زیبایی این متن می افزاید.
تبسم سازگار گلناز مدرسی قوامی
o ’ / 89’9 ’ ’ – 0# ek 56 ?’m, f’ #’ # h )4hu$ # *1*6 # l 56 7 .(6 $ 1( 3 ’&; ,!$ 3 s!, 1( / # *1*6 #tq qr 02 c #l+6 l> ?’ ’,3 2’ c ’ ’4$ / 3 ( q6 .2 #l ; $ #’ ’ ’ ’ – ’ .2 c * )!^ # # *. #&.g$ 2n . 2’ #l ; j*<p #mg $ j4 f $ l> esk s 0/ j$ [ .& .c ’ #’_ ’1*6 ’4 )’4hu$ ’ 2’ #’l v’g, ’( ’* #’g*l, ’+3
راضیه خادمی سعید عریان
تاریخ نشان داده است که ایرانیان از زمان هخامنشیان تا پایان دوران ساسانیان بر بخش های گسترده ای از جهان متمدن حکمرانی می کرده اند. واین مهم بی تردید بدون تکیه بر دانش کشورداری و علم سیاست ممکن نبوده است . اما از آنجا که اسناد بیشتری از دوران ساسانیان نسبت به دور ه های قبل به جای مانده است، ریشه های سیاست مداری و کشورداری را در این دوران بیشتر می توان بررسی نمود. فرمان های حکومتی، نامه ها، توقیعات، عهدنامه ها و متون مذهبی روزگار ساسانیان نمونه روشنی برای بحث وبررسی این پژوهش هستند . هم چنین از آن جا که عمر حکومت ساسانیان با هجوم عرب های مسلمان به پایان رسید و به دنباله آن حکومت وسیع اسلامی در سراسر قلمروی تمدن های ایران ، روم و... گسترش پیدا کرد نشانه های زیادی از شیوه حکومت و سیاست ایرانیان قبل از اسلام در منابع اسلامی نیز می توان جستجو کرد .این پژوهش در صدد است تا شیوه حکومت داری ایرانیان قبل از اسلام را با تاکید بر دوران ساسانیان بررسی نماید و و با بررسی عهدنامه ها، توقیعات، اندرزنامه ها و سایرمنابع مربوط به پژوهش درسابقه این اسناد بپردازد. هم چنین با بررسی شیوه سیاستمداری حاکمان اسلامی از طریق متون بجا مانده پی به تاثیر گذاری سیاست های ملک داری ایرانیان قبل ازاسلام بر حاکمان اسلامی ببرد و به این ترتیب فلسفه سیاسی ایرانیان را در روزگار باستان با تاکید بر دوران پادشاهی ساسانیان تبیین نماید.
ابراهیم اصغرزاده مجتبی منشی زاده
الف- موضوع و طرح مسأله (اهمّیّت موضوع و هدف): هدف از انجام این تحقیق، تجزیه و تحلیل دستگاه فعل در گویش تالشی و ارائهی راهکارهایی برای چگونگی آموزش گروه فعلی زبان فارسی به گویشوران تالش و نیز نشان دادن اختلافات وتمایزاتی است که بین این بخش از گویش تالشی وزبان فارسی وجود دارد. نگارنده قصد دارد با یک بررسی مقابلهای بین دستگاه فعل در گویش تالشی و زبان فارسی، ضمن دست یافتن به وجه افتراق واشتراک آنها، نکات مهمی را که ممکن است فارسی آموزان تالشی با آن مواجه شوند، بیان کند و با این کار، گامی در راه آشنا کردن معلمان وزبانآموزان به شباهتها و تفاوتهای این زبان در زمینهی ساختمان فعل بردارد. ب)مبانی نظری شامل مرورمختصری از منابع،چارچوب نظری وپرسشها و فرضیه ها: در این پژوهش بعد از ذکر آراء پژوهشگران ایرانی و غیر ایرانی دربارهی گویش تالشی، آراء متخصصان آموزش زبان دربارهی روش آموزش تکلیف-مدار و نیز روش بررسی مقابلهای آورده شده است. این پژوهش میکوشد به سوالات زیر پاسخ دهد: 1)وجوه اشتراک و افتراق ساختمان فعل درزبان فارسی و تالشی در چه مولفه هایی است؟ 2)بررسی مقابله ای چه تأثیری بر شیوهی آموزش گروه فعلی فارسی به گویشوران تالشی دارد؟ پ)روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعهی مورد تحقیق، نمونهگیری، و روشهای نمونهگیری، ابزار اندازهگیری، نحوهی اجرای آن، شیوهی گردآوری و تجزیه و تحلیل دادهها: گویش تالشی مثل اکثر گویشهای ایرانی از نظام نوشتاری برخوردار نیست و با توجه به اینکه بررسیهای گویششناسی براساس زبان گفتاری صورت میپذیرد، روش پژوهش برپایهی گونهی گفتاری گویش تالشی صورت خواهد گرفت. روش کار میدانی است و سعی می شود تا دادهی زبانی از گویشوران بومی جمعآوری شود. در ضمن، نگارنده خود گویشور بومی این گویش است و در مواقعی که گویشور بومی در دسترس نباشد از دانستههای خود استفاده کرده است. گویش تالشی از تنوّع و گوناگونی برخوردار است وبه همین دلیل زبانشناسان آن را به سه شاخهیتالشی شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم کردهاند. گویش گویشوران تالشی شمالی یعنی آن قسمت از سرزمین تالش که به استان اردبیل نزدیک است و با زبان تاتی در میآمیزد تفاوت عمدهای با گویش مرکزی و جنوبی دارد، تا جایی که گویشوران گاهی اوقات در دریافت معنی واژههای همدیگر دچار مشکل میشوند و حتی برقراری ارتباط سخت میشود.گویش معیار در این رساله، گویش تالشی سیاهمزگی [siyahmazgi] است از گویشهای شاخهی جنوبی. جامعهی آماری مورد نظر این پژوهش نیز، دانش آموزان مقطع راهنمایی هستند که با زبان فارسی در سطح متوسط آشنا هستند و میتوانند در همین سطح ارتباط برقرار کنند. جامعهی آماری این تحقیق شامل یک گروه 40 نفره از گویشوران تالش درپایهی سوم راهنمایی است که گروه فعلی را به شیوهی سنتی آموزش دیدهاند اما، این شیوه برای آنان مفید نبوده است و در عمل در محیط زبانی مخصوصاً درنوشتار دچار مشکلات شدهاند. به همین دلیل، نگارنده شیوهی آموزش تکلیف – مدار با رویکرد بررسی مقابلهای را برگزیده است و برای اثبات ادعای خود مبنی بر تأثیر این شیوهی آموزش بر شیوهی سنتی پیشآزمون و پسآزمون به عمل خواهد آورد و مزیت و معایب هر یک از دو روش آموزش با روشهای آماری سنجیده میشود. در این رساله، دادههای گروه فعلی تالشی از طریق مقایسه با گروه فعلی زبان فارسی به دست میآید، به این صورت که اول یک نمونه فعل به گویشور داده میشود و او معادل تالشی آن را بیان میکند و درپی آن خطاهای احتمالی مورد بررسی قرار میگیرد و سپس شکل و کاربرد درست فعل مورد نظر آموزش داده میشود. ت)یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: مهمترین دستاورد این رساله، ارائهی راهکارهایی برای بهبود درک زبان فارسی، در مقاطع تحصیلی برای دانشآموزان خواهد بود؛ زیرا، نگارنده سابقه ی تدریس زبان فارسی در مقاطع راهنمایی و دبیرستان در دو استان تهران وگیلان را دارد و با آگاهی از این مشکل موضوع این رساله را انتخاب کرده است. با توجه به مقایسهی گروه فعلی فارسی و تالشی میتوان اذعان داشت که با وجود تشابهاتی میان زبانهای فارسی و تالشی ، دستور زبان تالشی پیچیدهتر از فارسی است. این امر به نوبهی خود، سهولت آموزش زبان را به فارسیآموزانِ تالشزبان با بهرهگیری از نکات اشتراک و افتراق دو زبان در حوزهی ساخت نحوی جملات ، نمایان می سازد. این یافته ها تنها در امر آموزش زبان فارسی به تالش زبانان موثر نیست، بلکه در زمینهی آموزش زبان تالشی به فارسی زبانان نیز بسیار سودمند است.
عارفه ربانی شیردل کورش صفوی
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): هدف از این رساله بررسی معنی شناختی مقوله? واحدواژگی در زبان فارسی است. واحدواژگی یکی از انواع روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن، یک واژه (واحدواژه) به مثابه واحد شمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر (واژه? پایه) به کار می رود. اهمیت مطالعه? واحدواژگی به لحاظ معنی شناختی از آن جهت است که آنچه تاکنون در مورد واحدواژه صورت پذیرفته است، بیشتر در قالب دستوری و به عنوان سازه ای دستوری بوده است و به غیر از این بررسی، کمتر به این مقوله به لحاظ معنایی پرداخته شده است و به رابطه? معنایی بین واحدواژه و واژه? پایه توجه چندانی نشده است. به عبارت دقیق تر، اینکه رفتار معنایی واحدواژه نسبت به واژه? پایه چگونه امکان بررسی می یابد در میان درس نامه ها و منابع زبان شناسی نادیده گرفته شده است. این در حالی است که واحدواژگی را می توان از جنبه? معنایی نیز مورد بررسی قرار داد و علاوه بر کاربردهای متداول واحدواژه، کاربردهای استعاری آن را که در زبان روزمره استفاده می شود مطالعه کرد. این رساله به بررسی، توصیف و طبقه بندی معنی شناختی مقوله? واحدواژه در زبان فارسی پرداخته است. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: در این رساله در چارچوب "معنی شناسی ساختگرا" و روابط "همنشینی" و "جانشینی" به بررسی، توصیف و طبقه بندی "واحدواژگی" در زبان فارسی و روابط معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" پرداخته شده است. در این تحقیق ابتدا پیشینه ای از مطالعات مرتبط با واحدواژگی در فصل دوم ارائه شد. در فصل سوم به چارچوب نظری رساله یعنی معنی شناختی ساختگرا و روابط مفهومی به عنوان یکی از ارکان معنی شناسی ساختگرا پرداخته شد و انواع این روابط در سطح واژه از جمله واحدواژگی به طور مختصر معرفی شد. در فصل چهارم به طور مفصل به مقوله? واحدواژگی پرداخته شد و داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند. پرسش های این پژوهش: (الف) منظور از "واحدواژگی" چیست؟ (ب) عملکرد "واحدواژه" نسبت به "واژه? پایه" به هنگام همنشینی با اعداد چگونه است؟ (پ) آیا می توان نوع با هم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را تعیین کرد؟ (ت) آیا می توان رابطه ا ی معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" در زبان فارسی در نظر گرفت؟ (ج) آیا امکان استخراج یا کنار گذاشتن "واحدواژه" با حفظ مفهوم "واحدواژه" برحسب دو فرآیند "کاهش" و "افزایش معنایی" وجود دارد؟ فرضیه های این پژوهش: (الف) "واحدواژگی" یکی از روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن یک واژه به مثابه? واحد شمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر به کار می رود. (ب) همنشینی صفت عددی، "واحدواژه" و "واژه? پایه" بر حسب ترتیب خاصی صورت می پذیرد. (پ) نوع باهم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را می توان تعیین کرد، به این معنی که بعضی از "واحدواژه "ها مطلق یعنی خاص یک پایه اند. بعضی از "واحد واژه" ها با بیش از یک واژه? پایه به کار می روند. بعضی از "واحدواژه" ها نیز بی نشان ترند، یعنی با مجموعه? وسیعی از واژه های پایه به کار می روند. بعضی از "واژه های پایه" نیز با بیش از یک "واحدواژه" به کار می روند. (ت) رابطه ای معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" در زبان فارسی می توان در نظرگرفت، مثلاً واحد واژه? "قلاده" که برای سگ و خرس به کار می رود، در برگیرنده? همان مفهوم قلاده ای است که به دور گردن این حیوانات بسته می-شود. (ج) امکان به کناری نهادن یا نادیده گرفتن "واحدواژه" در شرایطی وجود دارد که "واحدواژه"، "کاهش" و "واژه? پایه"، "افزایش معنایی" پیدا کرده باشد و دلالت چندگانه پدید نیاید یا معنی عوض یا مختل نشود. پ: روش تحقیق: برای انجام این تحقیق، ابتدا با استفاده از فرهنگ های معتبر فارسی واحدواژه های زبان فارسی استخراج شدند و سپس امکانات مختلف با هم آیی واحدواژه ها و واژه های پایه بررسی شد. در گام بعد، با استفاده از معنی استخراج شده از فرهنگ، رابطه? معنایی میان واحدواژه و واژه? پایه بررسی شد تا مشخص شود که آیا رابطه ای معنایی میان واحدواژه و واژه? پایه در زبان فارسی وجود دارد یا نه. در مرحله بعد به این مهم پرداخته شد که آیا امکان استخراج یا به عبارت دیگر نادیده گرفتن واحدواژه وجود دارد یا نه؛ یعنی بررسی شد که در کدامیک از با هم آیی ها، کنار گذاشتن واحدواژه به معنی کل زنجیره آسیبی نمی رساند یا معنی عوض نمی شود و در اصل فرآیندهای "کاهش" و" افزایش معنایی" عمل می کنند. سپس به کاربرد واحدواژه ها در مفهوم صریح و غیرصریح شان پرداخته شد و واحدواژه های غیرصریح یا همان واحدواژه هایی که کاربرد استعاری دارند خود به انواعی دسته بندی شدند. در نهایت نیز واحدواژه های گردآوری شده به همراه معنی و واژه های پایه ای که با آنها هم نشین می شوند فهرست شدند. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: پس از تحلیل داده ها مشخص شد "واحدواژگی" یکی از انواع روابط مفهومی در سطح واژه است که در آن، یک واژه به مثابه? واحدشمارش یا اندازه گیری برای واژه? دیگر به کار می رود. در همنشینی "واحدواژه" و "واژه? پایه" ترتیب از این قرار است که ابتدا عدد، سپس "واحدواژه" و پس از آن "واژه? پایه" آورده می شود که در حد فاصل میان "واحدواژه" و "واژه? پایه"، "کسره? اضافه" قرار نمی گیرد، زیرا در صورت اعمال کسره? اضافه، رابطه? بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" به ترکیب اضافی تبدیل می شود که در آن، تأکید بر مضاف است نه مضاف الیه درحالیکه در رابطه? واحدواژگی تأکید بر "واژه? پایه" است نه "واحدواژه". البته "واحدواژگی" در زبان گفتار به گونه های دیگری نیز می تواند ظاهر شود. برای نمونه به جای استفاده از بیشتر"واحدواژه"هایی که به منزله? شمارش اند می توان از ترکیب "تا + واژه? پایه" بهره گرفت که در این ترکیب هر عددی به جز "یک" امکان همنشینی با تا را دارد. هم چنین در مورد "واحدواژه" هایی که برای اندازه گیری به کار می روند نیز می توان این ترکیب را به دست داد به شرط آن که "واحدواژه" برای "واژه? پایه?" خود "ظرف" تلقی شود. البته "تا" علاوه بر همنشینی با "واحدواژه"هایی که در حکم "ظرف" عمل می کنند، امکان همنشینی با تعداد محدودی "واحدواژه?" اندازه گیری را نیز دارد. هم چنین در زبان گفتار گاهی از ترکیب "عدد + واحدواژه+ از + واژه? پایه" وقتی عدد "یک" باشد و نیز "عدد + (تا) واحدواژه + از + واژه? پایه" وقتی عدد "یک" نباشد نیز استفاده می شود. هم چنین گاهی در شرایطی که عدد قبل از "واحدواژه"، "یک" باشد، می توان عدد "یک" را هم در همنشینی و هم در جانشینی با "ی نکره" استفاده کرد و گاهی نیز "ی نکره" می تواند جانشین عدد "یک" شود. نوع با هم آیی "واحدواژه" و "واژه? پایه" را می توان تعیین کرد، به این معنی که بعضی از "واحدواژه"ها در توزیع مطلق با یک واژه اند یعنی تنها با یک "واژه? پایه" استفاده می شوند. بعضی از "واحدواژه"ها با بیش از یک "واژه? پایه" به کار می روند. بعضی از "واژه های پایه" نیز با بیش از یک "واحدواژه" به کار می روند. بعضی از "واحدواژه"ها نیز از توزیع بسیار بالایی برخوردارند یعنی تقریباً با هر "واژه? پایه" ای هم نشین می شوند. قاعدتاً رابطه ای معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" وجود دارد چرا که با توجه به معنی "واحدواژه" و "واژه? پایه" با هم آیی آنها نیز متفاوت است. اگر هیچ رابطه? معنایی بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" وجود نداشت آن گاه تنوع "واحدواژه"ها نیز از بین می رفت و برای نمونه در مورد "واحدواژه"های شمارشی سخنگویان تنها از تعداد بسیار محدودی "واحدواژه" که معنی عام و کلی داشتند استفاده می کردند. در مورد "واحدواژه"های اندازه گیری نیز به وجود رابطه? معنایی میان "واحدواژه" و "واژه? پایه" می توان پی برد زیرا بسته به این که "واژه? پایه" چه باشد "واحدواژه"های هم نشین با آن متغیر خواهند بود و بالعکس. البته سخنگویان در بسیاری از موارد قادرند این رابطه معنایی را تشخیص دهند اما پیدا کردن رابطه? معنایی بین "واحدواژه" و "واژه? پایه" در تمامی موارد میسر و آسان نیست چون بسیاری از این رابطه های معنایی در "خودآگاه جمعی اهل زبان" جایی ندارند و پی بردن به این رابطه مستلزم مراجعه به فرهنگ ها و منابع و بررسی های تاریخی است. امکان استخراج یا کنار گذاشتن "واحدواژه" در شرایطی وجود دارد که "واحدواژه" "کاهش" و "واژه? پایه" "افزایش معنایی" پیدا کرده باشد. در چنین شرایطی، "واحدواژه" با "کاهش" و انتقال معنی به "واژه? پایه" سبب "افزایش معنایی" آن شده و در نهایت حضور واژه? "کاهش" یافته حشو تلقی می گردد. البته فرآیند "کاهش" تنها در مورد "واحدواژه"های شمارشی عمل می کند و در مورد "واحدواژه"های اندازه گیری کاربرد ندارد. نتایجی که افزون بر فرضیه های پژوهش حاصل به دست آمده اند از این قرارند: (1) در میان داده های نگارنده، دو مورد از "واحدواژه"های شمارشی یافت شد که "تا" امکان همنشینی با آنها را ندارد. در یک مورد در داده های نگارنده نیز امکان جانشینی "تا" با "واحدواژه" در مفهوم اندازه گیری یافت شد. (2) در داده های نگارنده مواردی مشاهده شد که در آن به جای استخراج "واحدواژه" از جمله امکان کنارگذاشتن "واژه? پایه" وجود دارد. در این موارد "واژه? پایه" کاهش پیدا کرده و با انتقال معنایی به "واحدواژه" حشو تلقی می شود. (3) "واحدواژه"ها را به لحاظ زمانی می توان در دو گروه "تاریخی" و "معاصر" دسته بندی کرد. "واحدواژه" های معاصر نیز خود به سه دسته? "گفتاری"، "نوشتاری" و "گفتاری – نوشتاری" قابل تقسیم اند. گونه های "تاریخی" آن "واحدواژه"هایی اند که کاربرد آنها منسوخ شده و قدیمی است و امروزه در زبان به کار نمی روند و در مقابل "واحدواژه "های "معاصر"ند که امروزه در زبان استفاده می شوند. در گروه "واحدواژه"های معاصر، گونه های"نوشتاری" تنها به زبان نوشتار محدود می شوند و در مقابل، گونه? "گفتاری" در زبان خودکار به کار می رود. گونه? "گفتاری-نوشتاری" نیز "واحدواژه "هایی را در برمی گیرد که هم در گفتار و هم در نوشتار کاربرد می یابند. باید به این نکته نیز توجه داشت که تعیین حد و مرز قطعی میان دو گونه? "گفتاری" و "نوشتاری" برای طبقه بندی "واحدواژه" ها در زبان فارسی بر روی پیوستاری قرار می گیرد که نمی تواند تعیین قطعی و نوع هر "واحدواژه" را میسر سازد. (4) "واحدواژه "هایی را که در معنی غیرصریح یا استعاری استفاده می شوند می توان به دو گروه استعاره? "زنده" و "مرده" تقسیم کرد. "واحدواژه? زنده" "واحدواژه?" جدیدی است که کاربرد عام نیافته و هنوز در فهرست واژگان زبان ثبت نشده است. در مقابل "واحدواژه?" مرده انتخابی است که در گذشته صورت پذیرفته و به فهرست واژگان زبان راه یافته است. البته تعیین مرز زنده یا مرده بودن یک "واحدواژه" و یا تشخیص "واحدواژه? مرده" از "واحدواژه" های غیراستعاری زبان نیز با قطعیت صورت نمی پذیرد. "واحدواژه" های مرده و زنده نیز هر کدام به نوبه? خود به دو دسته "بزرگ نما" و "کوچک نما" تقسیم می شوند. دسته? "بزرگ نما" آن دسته از "واحدواژه" های استعاری اند که وجه تشابهشان با واژه ای که جایگزین آن شده اند در بزرگی یا مقدار و تعداد زیاد است در حالیکه در مورد دسته? "کوچک نما"، وجه تشابه کوچکی و تعداد یا مقدار کم است. (5) محدودیتی برای استفاده از واژه ها در معنی استعاری شان به عنوان "واحدواژه?" زنده وجود ندارد و بسیاری از واژه ها را می توان به عنوان "واحدواژه?" زنده به کار برد، چنان که می توان واژه های "اتوبوس" یا "کمد" را در عبارات "یه اتوبوس آدم" و "یک کمد رخت چرک" "واحدواژه "های استعاری زنده تلقی کرد که معنی استعاریشان در فرهنگ درج نشده است. (6) به هنگام کاربرد "واحدواژه" های غیرصریح، بسامد وقوع عدد "یک" پیش از "واحدواژه?" استعاری بسیار بالا و تا حدی قطعی است البته در این مورد در میان داده های اولیه? نگارنده موارد استثنایی نیز دیده می شود. (7) "واحدواژه "ها از زبانی به زبان دیگر امکان تغییر دارند و "زبان مقید" محسوب می شوند. (8) بعضی از واژه هایی که به عنوان "واحدواژه" شناخته می شوند و نقش صفتی را برای "واژه? پایه" خود ایفا می کنند در مواردی در سازه های قیدی ظاهر می شوند و با عدد قبل از خود که معمولاً "یک" است نقش قیدی را ایفا می کنند و "واحدواژه" محسوب نمی شوند. بنابراین تفکیک دو مقوله? صفتی و قیدی این نوع واژه ها ضروری می نماید. لازم به ذکر است که واژه هایی هم وجود دارند که در ترکیب با عدد "یک" تنها نقش قیدی را می پذیرند و در نقش "واحدواژه" به کار نمی روند. (9) "تا" را نمی توان "واحدواژه" در نظر گرفت نخست به این دلیل که با عدد "یک" کاربرد نمی یابد و دوم اینکه تقریباً با همه? "واحدواژه "های شمارشی و نیز آن دسته از "واحدواژه "های اندازه گیری که در حکم "ظرف" عمل می کنند، به علاوه? تعداد محدودی "واحدواژه?" اندازه گیری امکان همنشینی دارد.
حبیب گوهری مجتبی منشی زاده
بر اساس رویکرد لامبرکت (1994)، اجزاء، مفاهیم و زیربخش های مهم نظریه ساخت اطلاع مانند مبتدا، کانون، تشخیص پذیری، فعال سازی ونحوه بازنمائی آنها در فارسی و انگلیسی مورد بررسی قرار گرفتند. تفاوت های زبانی در رابطه با نحوه بازنمائی مفاهیم فوق در فارسی و انگلیسی به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند تا مترجمین با بهره گیری از نتایج بدست آمده بتوانند ترجمه ای ارائه نمایند که در آن ملاحظات کلامی و نقشی بهتر رعایت شده باشد. ابزارهای زبانی بکارگرفته در دو زبان توصیف شده و برای علت استفاده از آنها دلائل نقشی و کاربردشناختی ارائه گردیده است. در این رساله دو هدف اصلی دنبال می شود که عبارتند از (1) تحلیل ساخت اطلاع در فارسی و انگلیسی به صورت مقابله ای و (2) تبیین برخی پیامدهای این تحلیل برای ترجمه. برای تحقق هدف نخست، بخش اول رمان "مزرع? حیوانات" اثر جورج اورول و ترجم? فارسی آن بوسیل? امیر امیرشاهی بصورت مقابله ای مورد تحلیل قرار گرفته است. برای تحقق هدف دوم، محقق اقدام به برگزاری دو مرحله آزمون همراه با دور? آموزش ساخت اطلاع نمود. از آزمون آماری مجذور خی، آزمون z و آزمون t جفتی برای تحلیل جهت اثبات یا رد فرضیه ها استفاده شده است. پیکر? زبانی مورد مطالعه (فصل اول مزرع? حیوانات) در انگلیسی مشتمل بر بیش از 290 بند و 665 عبارت اسمی می باشد. در ترجم? فارسی نیز تقریبا به همین میزان داده مورد بررسی قرار گرفته است. سپس، داده ها بر اساس نظری? ساخت اطلاع لامبرکت (1994) و با استفاده از نرم افزار spss مورد بررسی قرار گرفتند. بررسی داده ها برای نشان دادن تأثیر عوامل مختلف بر روی نمود زبانی در سه حوز? صرف، نوا و نحو صورت گرفت است. در این پژوهش، بطور خلاصه مراحل زیر برای تحلیل داده ها صورت گرفته است: 1- متن اصلی و متن ترجمه شده جمله به جمله با هم مقابله شدند. 2- عبارات دارای مصداق در هر دو زبان شناسائی شده و با هم مقابله شدند. 3- بر اساس ملاحظات کلامی و بر اساس نظری? ساخت اطلاع، وضعیت ذهنی هرکدام از مصادیق به صورت فعال، نیمه فعال، غیرفعال و نو نعیین شدند. 4- در این مرحله سعی شده است تا یک طبقه بندی از روش های نمود صرفی بر پای? نشانه های صوری بعمل آید. بر این اساس، عبارات به گروه های زیر تقسیم شدند: گروه اسمی معرفه، ضمیر، ضمیر صفر، گروه اسمی نکره، و پرسشواژه. گروه های اسمی معرفه و نکره هر کدام به دو زیر گروه دارای نشانه و فاقد نشانه تقسیم شده اند. بنابراین، رویهمرفته در این پژوهش هفت روش نمود صرفی برای بازنمائی زبانی مصادیق شناسائی شدند. 5- در این مرحله سعی شده است که ارتباط بین وضعیت ذهنی مصادیق (مرحل? 3) و شیو? نمود صرفی (مرحل? 4) مشخص شود؛ سوالی که در این مرحله مطرح است این است که شیو? نمود صرفی مصادیق مختلف چگونه است؟ 6- علاوه بر بررسی چگونگی نمود صرفی، شیو? نمود نحوی مصادیق نیز در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. برای تحقق این هدف، در این مرحله به لحاظ نحوی دو جایگاه نهادی و غیرنهادی فرض شد. سپس رابط? بین هرکدام از این جایگاه ها با میزان فعال بودن مصادیق مورد بررسی قرار گرفت. 7- علاوه بر بررسی چگونگی نمود صرفی و نحوی، شیو? نمود نوائی مصادیق (داشتن یا نداشتن تکیه) نیز بررسی شده است. برای تحقق این هدف، در این مرحله عبارات به دو گروه دارای تکیه و فاقد تکیه تقسیم شدند. سپس، رابط? بین میزان فعال بودن مصادیق با وضعیت تکیه (نمود نوائی) مورد بررسی قرار گرفت. بطور خلاصه می توان نتایج پژوهش حاضر را بصورت زیر ارائه نمود: 1- میزان تشخیص پذیری بر روی نمود زبانی در حوزه های صرف، نحو و نوا تأثیرگذار بوده است. 2- تأثیر میزان تشخیص پذیری بر روی نمود زبانی در فارسی و انگلیسی در حوزه های مختلف یکسان نبوده؛ مشخصا این تأثیر در صرف در دو زبان انگلیسی و فارسی منجر به صورت بندی های متفاوتی شده، در حالیکه در نحو و نوا تقریبا منجر به صورت بندی مشابهی در دو زبان شده است. 3- مبتدا و کانون در دو زبان با استفاده از ابزار زبان ویژه نمود یافته اند. علاوه بر این، پارامتر مبتدا-کانون عامل مهمی در صورت بندی زبان تشخیص داده شد. 4- نتایج نشان داد که عملکرد آزمودنی ها متأثر از دور? آموزش ساخت اطلاع در مرحل? پس-آزمون بهتر شده است.
ابراهیم رضاپور فردوس آقاگل زاده
تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که نقش استعاره بازنمایی و بازتولید ایدئولوژی و برجسته سازی و حاشیه رانی ایدئولوژی در رسانه هاست.همچنین تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که راهبردهای ایدئولوژیک استعاره نظام مند در گفتمان شامل قطبی سازی، برجسته سازی نقاط قوت خودی ها و نقاط ضعف غیر خودی ها، توصیف کنشگر، غیریت سازی، مثال و تشریح، گواه نمایی، مقایسه، مقوله بندی، خود بزرگ منشی ملی، اجماع، تکرار، تلویحات ، استدلال منطقی، تاریخ به مثابه درس، قانونگرایی و ... است. و استعاره نظام مند و خوشه های استعاری در حقیقت به مثابه گفتمان در نظر گرفته شده و این استعارات نظام مند و خوشه های استعاری بازنمایی کننده ایدئولوژی محسوب می شوند .در این تحقیق فرضیه اول یعنی نقش استعاره در بازنمایی و بازتولید ایدئولوژی و برجسته سازی و حاشیه رانی ایدئولوژی در رسانه ها تایید شده است و فرضیه دوم یعنی کاربرد بیشتر استعاره در روزنامه کیهان نیز تایید شده است که در حقیقت بار ایدئولوژیک این روزنامه بیشتر از روزنامه دیگر است.فرضیه سوم یعنی کاربرد بیشتر استعارات وجودی در روزنامه نسبت به انواع دیگر انواع استعاره تایید شده است که در حقیقت نقش استعاره در وضوح پیام و تسهیل درک مخاطبان را نشان می دهد و اما بخش دوم فرضیه سوم یعنی کاربرد بیشتر استعاره نظام مند نسبت به بقیه انواع استعارات رد شده است.فرضیه چهارم یعنی کاربرد بیشتر استعارات در بخش سیاسی نسبت به بخش فرهنگی روزنامه ها نیز تاید شده است که این نکته نشانه پیچیدگی مفاهیم در بخش ساسی است.
سمیه قیصری ابوالقاسم اسماعیل پور
در بررسی هفت گامه میترایی که جز تصاویری در محرابه از آن چیزی به جا نمانده است؛ در این رساله سعی بر آن است تا با مد نظر قرار دادن آنچه در کتاب های عرفانی بزرگانی چون مولانا راجع به کشتن گاو نفس و و آغاز شکوفایی و حیات روحانی آمده و همین طور آن چه توسط سهروری و در عرفان اشراق او آمده و گفته های حافظ راجع به مهر و دیر خرابات و مغان و ..پژوهنده در ادبیات عرفانی به جستجوی مورد شبیه به این آیین بود که در آن پیر و مرشد نقش اساسی داشته باشد و افراد با پشت سر گذاشتن هفت مرحله از یک فرد عادی به پیری مرشد برسد که هدایت کننده دیگران نیز هست؛ که بامنطق الطیر عطار و هدایت پرندگان توسط یک رهبر و طی کردن مراح کمال در هفت مرحله و بسیار شباهت های دیگر در تاثیر ریاضت بر روح و جسم سالک و مهر جو رسید.
سانگ هان ها مجتبی منشی زاده
در این پژوهش حروف اضافه ساده فارسی و نیز پس اضافه، پس اضافه حالت و پس اضافه های قیدی زبان کرهای بیان می شود سپس با مثالهایی برای هرکدام از آنها، انواع صورت و کاربردشان را مشخص می کنیم. پیکره بررسی این پژوهش دو کتاب است که یکی از فارسی به کرهای ترجمه شده و دیگری از کرهای به فارسی ترجمه شده است، هر دو کتاب به طور تصادفی انتخاب شدند و تعداد و کاربرد حروف اضافه و پس اضافه مورد استفاده در آنها بررسی شده است. با تحلیل یافتهها و مشخص شدن پربسامدترین حروف اضافه و پس اضافه، پیشنهاداتی جهت تدریس کارآمدتر این حوزه از زبان ارائه میشود. انتظار میرود از طریق مقایسه آنها روشهای مناسبتری برای آموزش حروف اضافه فارسی به کرهای زبانان و آموزش پس اضافه کرهای به فارسی زبانان ارائه شود.
یان گا چویی مجتبی منشی زاده
زبان ها در مفهوم سازی پدیده های دنیای بیرون متفاوت عمل می کنند. تفاوت های ساختارهای دو زبان باعث می شود زبان آموزان الگوهای زبان مادری را به زبان مقصد منتقل کنند و دچار خطا شوند. زبان شناسی مقابله ای حوزه ای از زبان شناسی کاربردی است که به مقابله و مقایس? ساختارهای دو زبان و مشخص کردن جنبه های تفاوت و شباهت آنها می پردازد. در یک گزاره، فعل هسته محسوب می شود و موضوع هایی دارد که وابسته به این هسته هستند. موضوع های اجباری افعال متمم افعال نامیده می شوند. افعال از منظر نوع و تعداد متمم های خود با انواع ناگذر، گذرا به مفعول، گذرا به متمم، اسنادی و وجودی و مانند آن تقسیم می شوند. علاوه بر موضوع های فعل، ساختمان فعل نیز از جنبه های قابل مقایسه و مهم در بررسی های مقابله ای است. ساختمان فعل می تواند تنها از یک واژه تشکیل بشود که فعل ساده نامیده می شود، یا بیش از یک واژه داشته باشد که فعل مرکب نامیده می شود. افعال در زبان های مختلف از منظر گذرایی و ترکیب متفاوت هستند. زبان فارسی از جمله زبان هایی است که از پیش اضافه ها و پس اضافه برای نشان دادن موضوع های فعل استفاده می کند، و زبان کره ای با حالت نماها موضوع های افعال را نشان می دهد؛ از این رو این دو زبان، دو ساز و کار متفاوت در بیان موضوع های افعال به کار می برند. از سوی دیگر، ساختمان فعل نیز در دو زبان متفاوت است. با وجود این تفاوت ها، شباهت هایی نیز در برخی ساختارها وجود دارد. پژوهش حاضر به بررسی گذرایی و ترکیب در دو زبان کره ای و فارسی می پردازد. در این پژوهش تعداد 480 فعل پر بسامد از زبان فارسی و معادل آنها در زبان کره ای انتخاب شد. این افعال از دو منظر گذرایی و ترکیب با یکدیگر مقابله و مقایسه شدند. یافته ها نشان دادند که از منظر گذرایی، افعال زبان کره ای و فارسی در بخش افعال ناگذر و گذرا بیشترین شباهت را به یکدیگر داشتند. هر چند موارد تفاوت بسیاری نیز دیده می شود. افعال ربطی زبان فارسی معادل است با افعال ربطی و توصیفی در زبان کره ای. افعال وجودی زبان کره ای دو مفهوم مالکیت و وجود را در بر دارند و از این منظر هم دارای شباهت با زبان فارسی هستند و هم تفاوت. فعل «gajida» در زبان کره ای بیان مالکیت در ساخت های نشان دار به کار می رود. افعال دو وجهی در هر دو زبان وجود دارند، اما بر هم منطبق نیستند. ساختار اضافی که در کره ای با حالت اضافی بیان می شود در زبان فارسی وجود ندارد. یافته های این پژوهش، ضرورت به کارگیری روش های مناسب تدریس، تهیه و تدوین موارد درسی و آزمون سازی را برای فارسی آموزان کره ای مشخص می نماید. ساختارهای مشابه در دو زبان داده های مناسبی برای تدریس در مراحل اولی? زبان آموزی به قصد آشنا ساختن زبان آموزان با ساز و کار افعال دو زبان هستند. موارد متفاوت در دو زبان باید از طریق بافت های متفاوت و شیوه های ارتباطی آموزش داده شوند. یافته های این پژوهش همچنین در تهی? فرهنگ های موضوعی دو زبان? فارسی – کره ای مفید هستند.
فاطمه لایقیان جوان کورش صفوی
چکیده الف) موضوع، طرح مسئله و اهداف: رساله حاضر تحقیقی پیرامون صفات استعاری در زبان فارسی است. استعاره می تواند در مقوله های گوناگون واژگانی جای گیرد، که از آن میان می توان به اسم، فعل، صفت و قید اشاره کرد. مقوله واژگانی مورد بحث در این رساله، صفات استعاری است. این تحقیق بر آن است تا با بررسی صفات استعاری در فارسی، انواع آن و بسامد و رفتار معنایی این صفات را مشخص سازد. ب) مبانی نظری و پرسش های تحقیق: چهارچوب نظری اصلی این رساله، دیدگاه شناختی نسبت به استعاره است. رساله حاضر در ابتدا سعی بر آن دارد تا تعریف جامعی از صفت استعاری ارائه دهد. پس از آن انواع صفات استعاری در زبان فارسی معرفی می گردند تا در ادامه بر اساس این تعریف به بررسی و دسته بندی دقیق تر و تعیین بسامدهای گوناگون این صفات بپردازیم. پرسشهای مطرح شده در این تحقیق به این شرح است: 1. رفتار معنایی صفات استعاری در فارسی چیست؟ 2. آیا میتوان صفات استعاری را بر حسب رفتار معناییشان طبقه بندی کرد؟ پ) روش تحقیق: در این تحقیق تعداد 1000 صفت استعاری از دو گروه فرهنگ لغت استخراج شده اند. گروه نخست این فرهنگها به گونه نوشتاری زبان توجه داشته اند، و گروه دیگر به گونه گفتاری پرداخته اند. بنابراین نمونه های بررسی شده در این تحقیق، هر دو جنبه زبانی را تحت پوشش قرار داده اند. پس از استخراج این نمونه ها، نگارنده آنها را در گروه های مختلف جای داده است. تقسیم بندی ای که برای صفت در این رساله استفاده شده است، برگرفته از تعریف انوری و گیوی (1387)، است که در آن برای صفت شش گروه بیانی، اشاره، شمارشی، مبهم، پرسشی و تعجبی در نظر گرفته شده که هریک به نوبه خود شامل چندین زیر گروه است. پس از آن، انواع صفات استعاری مشخص شده، و بسامد هر یک از این انواع تعیین گردیده است. ت) یافته های تحقیق: پس از بررسی هزار نمونه جمع آوری شده، مشخص گردید که صفات استعاری در زبان فارسی رفتار معنایی ویژه ای دارند و می توان آنها را بر حسب رفتار نحویشان طبقه بندی کرد. در بررسی اولیه صفات استعاری مشخص شد که از مجموع صفات زبان فارسی، تنها دو گروه اصلی بیانی و شمارشی دارای نمونه های استعاری هستند، و برای سایر گروه های صفات، نمونه استعاری موجود نبود. پس از شمارش این صفات مشخص شد که از بین 1000 نمونه، بخش اعظم آن یعنی 979 صفت در گروه صفات بیانی، و 21 نمونه دیگر در گروه صفات شمارشی جای گرفتند. بنابر این بیشتر صفات استعاری در فارسی صفات بیانی هستند. انواع صفت بیانی استعاری به لحاظ بالاترین بسامد به ترتیب عبارتند از صفات ساده، فاعلی، نسبی، مفعولی و لیاقت. در بین صفات شمارشی نیز به ترتیب صفات شمارشی مرکب، شمارشی اصلی و شمارشی ترتیبی بیشترین تعداد را دارند. ث) نتیجه گیری و پیشنهادها: از آنجا که استعاره به شکل گسترده ای با زبان آمیخته است، بنا بر این تحقیقات زبان شناسی متنوعی می تواند در این زمینه صورت گیرد. رساله حاضر تنها به صفات استعاری در زبان فارسی پرداخته است، حال آنکه می توان تحقیقات مشابه دیگری برای بررسی سایر مقولات واژگانی استعاری نیز انجام داد. علاوه بر آن، این تحقیق محدود به زبان فارسی بوده است. پژوهش های دیگری می تواند در مقیاسی گسترده تر به مقایسه مقولات استعاری فارسی با سایر زبانها بپردازند.
مریم حیدری مجتبی منشی زاده
الف: موضوع و طرح مسأله (اهمیت موضوع و هدف): کتب مقدس، از آرایه های ادبی یاری جسته اند تا مفاهیم دینی را به نحو موثرتری آموزش دهند. در میان کتب مقدس، اوستا از جایگاه خاصی برخوردار است؛ زیرا علاوه بر آموزه های دینی، جلوه هایی از فرهنگ، هنر، سیاست، اقتصاد و سایر مباحث اجتماعی ایرانِ پیش از اسلام، در آن بازتاب یافته است. اوستا تجلی گاهِ آرایه های ادبی است و انواع صناعات ادبی را می توان در آن یافت. هدف از انجام این پژوهش، ایجاد پلی میان دین و ادبیات است. به منظور کشف رابطه میان این دو، لازم است کتب مقدس را به مثابه آثاری ادبی بررسی کنیم و عناصر ادبی را از آنها استخراج نماییم. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چاچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: پرسش هایی که نگارنده در این پژوهش به آنها پاسخ می گوید، بدین شرح اند: • میان بخش های متقدم و متأخر اوستا چه تفاوتی از نظر صور خیال موجود است؟ • کدام عناصر بیش از همه دستمای? صورت های خیال قرار گرفته اند؟ • شرایط اقلیمی، ویژگی های معیشتی، و دینی تا چه اندازه بر شکل گیری صور خیال در اوستا نقش داشته اند؟ • آیا کاربرد صناعات ادبی در اوستا جهت ساده سازی مطلب بوده است یا خیال انگیزی و زیباسازی؟ بر اساس تحقیقات فرض بر آن است که: • از نظر بسامد، در بخش های متقدم، صور خیال کمتری به چشم می خورد، اما از نظر کیفیت، شباهت فراوانی میان دو بخش موجود است. • در وهل? اول، عناصر" نور و ظلمت"، و در مرتب? بعدی، "عناصر بدوی" نظیر احشام و مراتع دستمای? صور خیال قرار گرفته اند. • مذهب و اقتصاد مبتنی بر دامپروری، اساس شکل گیری صور خیال است. • تشبیهات اوستا فقط در جهت ساده کردن مفاهیم، به عنوان ابزاری برای آموزش، پیش نمی روند؛ ادبیّت نیز محل توجه سازندگان این متون بوده است. اوستا در مقایسه با همتای هندی خود یعنی وداها، از عناصر انتزاعی بیشتری برخوردار است. وجود این عناصر، یکی از ملاک های تشخیص شاخ? ایرانی است. پ: روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه ی مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گرد آوری و تجزیه و تحلیل داده ها: روش این پژوهش مبتی بر توصیف هایی است که با تکیه بر جنبه های آماری و بسامد داده ها فراهم آمده است. در وهل? اول، عناصر بیانی مورد بحث (تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه) از کل اوستا استخراج شدند. سپس با استفاده از تعاریفی که از این صناعات در کتب بلاغی کهن موجود بود، و همچنین به کمک نظریه های ادبی نوین، این داده ها تحلیل شدند. برای تحلیل هر بخش، الگوی خاصی در نظر گرفته شد. مثلاً در تحلیل تشبیه، ابتدا ارکان ذکر گشتند؛ سپس نوع ارکان، از نظر حسی یا عقلی بودن، یا معیشتی و دینی بودن، بررسی گردیدند. ت: یافته های تحقیق: نشانه های موجود در اوستا بیانگر آنند که این کتاب در یک جامع? شبانی که در حالِ گام نهادن به سوی کشاورزی است، تألیف شده است. بزرگترین نگرانی افراد این جامعه، از دست دادن رمه و احشام در جاده های سرد و تاریک و ناهموار، و حمل? حیوانات درنده است. از دیگر روش های معیشتی نظیر بازرگانی و صنعت گری، ذکری به میان نمی آید. در تقابل با این زندگیِ بَدَوی، تصاویر فراوانی از شکوهِ شاهانه قرار می گیرد. کاخ های صد ستون و ستاره آذین، گردونه های زرین، اسبان تیزتک و تاج ها و کمربندهای جواهر نشان، حکایت از طبق? دیگری از جامعه می کند که عمیقاً به نیروی نظامی متکی است. در گاهان، این تصاویرِ فاخر، انگشت شمار، و در یشت ها فراوانند. گویی گاهان، جهان مردم، و یشت ها جهان شاهانی است که در قالب ایزدان، تبلور یافته اند. به سخن دیگر، یافته های تجربیِ طبقات اجتماع، به اشکالِ گوناگون، طبقه بندی شده اند. ث: نتیجه گیری و پیشنهادات: حدود 103 تشبیه در اوستا موجود است. بیشترین مقدار را یشت ها و کمترین مقدار را ویسپرد به خود اختصاص داده است. چنانچه آمارها نشان می دهند، تشبیهات مفصل که حد فاصل فشردگی و گستردگیِ کامل هستند، فراوان ترین شمار تشبیهات اوستا را به خود اختصاص داده اند. این امر بیانگر میانه روی اوستا در گستردگی تصاویر است. با این حال، تمایل به گستردگی تصاویر در اوستا بیشتر است؛ خصوصاً در وندیداد و یشت ها. بیشترین استعاره ها در اوستا از نوع مکنیه هستند. با اینکه اوستا جولانگاه اسنادهای مجازی است، مجازهای واژگانی یا مجاز مرسل در آن، انگشت شمارند. همان تعداد معدود نیز وارد زبان شده و از نظر ادبی جایگاه ویژه ای ندارند. در اوستا هیچ کوششی در جهت پوشیده سخن گفتن، صورت نمی گیرد؛ در عوض، تکرار واژگان و جملات، به منظور رفع هر گونه ابهامی، از ویژگی های سبکی این کتاب است. از این روست که کنایات اوستا نیز در جهت وضوح مطالب، گام بر می دارند.
طاهره حداد سعید عریان
در روزگاران کهن، راههای گوناگونی برای رفع و حل اختلافات و همچنین اثبات حقانیت ادعاهای مردمان، مرسوم و متداول بوده است. یکی از رایج ترین این روش ها، داوری ایزدی است که در متون پهلوی، آثار فارسی میان? زرتشتی، با عنوان «وَر» از آن یاد شده است. این رساله با پژوهش در متون پهلوی و گردآوری مطالب به شیو? کتابخانه ای به بررسی ابعاد مختلف موضوع «ور» پرداخته است. «ور» یا آزمون ایزدی، نوعی داوری برای تشخیص و تثبیت حق و ناحق و راهی برای شناسایی بی گناه از گناهکار است. مطابق آنچه در متون پهلوی آمده این آزمون در امور دینی برای رفع شبهات و تردیدها، بر روی افراد خاص و بزرگانِ دین و در امور حقوقی، هرگاه ادله برای صدور رأی نهایی کافی نبوده و درصد احتمال گناهکاری و بی گناهی فرد یکسان می شد، برای حصول یقین و رفع مسئولیت از قاضی، اجرا می شده است. به دلیل استفاده مکرر از «سوگند» به جای «ور» و مترادف با آن، بخصوص در نوشته های حقوقی، به مرور زمان «سوگند» جایگزین «ور» شده است و علیرغم تأکید فراوان بر پرهیز از «سوگند خوردن»، درصورت لزومِ اجرا و رضایت طرفین در انجام آن به جای اقرار و اعتراف به گناه، انجام مراسم «ور» و «ادای سوگند» در شرایط، مکان و زمان مناسب با تدارک تشریفات خاص و با حضور موبدان و عوامل برگزاری، با خواندن متن سوگند نامه انجام می شده است. امروزه نیز آثار به جا مانده از این آیین کهن ایرانی، به صورت ادای سوگند در امور حقوقی در دادگاهها و غیر حقوقی نیز دیده می شود.
فاطمه سفیری مجتبی منشی زاده
ماه نیایش و آبان نیایش نام دو دعا از نیایش های پنجگانه به زبان اوستایی است که در «خرده اوستا» آمده است. متن اوستایی این دو دعا در سالهای 700 تا 900 میلادی به زبان فارسی میانه ترجمه شده است. ترجمه های اوستا به فارسی میانه زند نامیده می شود. ترجمه این دو نیایش لفظ به لفظ و پایبند به متن اصلی است. مترجم برای هر واژه اوستا، بر اساس صورت ظاهری واژه و اشتقاقی که برای آن می پنداشته، معادلی از زبان فارسی میانه برگزیده است. در این ترجمه ترتیب واژه ها در جملات اوستایی رعایت شده و به همین دلیل جملات ساخت طبیعی زبان فارسی میانه را ندارند و گاه برای درک معنای ترجمه فارسی میانه به ناچار باید به متن اوستایی رجوع کرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی وجوه اشتراک و افتراق متن اوستایی و ترجمه فارسی میانه ماه نیایش و آبان نیایش، چگونگی درک مترجم از مقولات دستوری زبان اوستایی و توانایی مترجم در انتقال مفاهیم این دو نیایش است.
زهرا لرپور مجتبی منشی زاده
این پژوهش به بررسی وجه و ابزارهای بیان آن در زبان فارسی می پردازد و در نظر دارد تا این مقوله را با روش های نوین آموزشی به دانش آموزانی که فارسی را به عنوان زبان دوم فرامی گیرند، آموزش دهد. در این روش تدریس، زبان آموزان کاملاً در فرایند یادگیری درگیر هستند و با مفاهیم وجه از طریق تکالیفی که برای آن ها طراحی شده، در دنیای واقعی و از طریق تعامل ارتباطی آشنا می شوند. از اینرو تعداد 40 نفر از دانش آموزان همگن و هم سطح کلاس اول دبیرستان که زبان مادری آن ها ترکی قشقایی است، تحت آموزش وجه قرار گرفتند تا تأثیر آموزش موردنظر بر آن ها سنجیده شود. نخست از همه دانش آموزان یک پیش آزمون گرفته شد تا سطح دانش پیشین آن ها نسبت به درک مفاهیم وجهی مشخص گردد، آن گاه آن ها را به دو گروه 20 نفره به صورت کاملاً تصادفی گروه بندی نمودیم. گروه اول (آزمایش) تحت آموزش وجه، با تلفیقی از روش های تکلیف - محور و ساختگرا قرار گرفتند؛ به این صورت که دانش آموزان نخست با انجام پیش تکلیف برای ارائه درس آماده شدند سپس با مفاهیم وجهی از قبیل «وجه فعلی»، «افعال وجهی»، «صفات وجهی»، «قیود وجهی» و... توسط معلم آشنا شدند، هرچند خود در فرایند یادگیری شرکت داشتند. پس از آن با انجام تکالیفی که به آن ها ارائه شد از طریق تجربی و به صورت هدفمند با کاربرد وجه در زبان خودکار آشنا شدند، همچنین از آن ها خواسته شد تا نمونه هایی از این مفاهیم را که در دنیای واقعی به کار می رود به کلاس بیاورند و در کلاس درباره آن ها بحث کنند. گروه دوم (کنترل) نیز تنها با روش ساختگرا درکلاس و زیر نظر معلم مفاهیم وجهی را آموختند. در نهایت از تمام دانش آموزان دو گروه، یک پس آزمون گرفته شد تا مشخص گردد گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تا چه اندازه پیشرفت داشته است. نتایچ پژوهش نشان داد که گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پیشرفت بیشتری داشته ، و میانگین نمرات آن ها در پس آزمون بهتر از نمرات پس آزمون گروه کنترل است.
ریحانه وهاب آقایی کوروش صفوی
از آنجا که طرح مسئله ی هم معنایی بافتی در زبان فارسی به شکل دقیق و مجزا مورد بحث و بررسی قرار نگرفته و همچنین در مباحث مربوط به آموزش زبان فارسی نیز نادیده گرفته شده است، دراین پژوهش که به دو بخش عمده تقسیم گردیده نگارنده به دنبال آن است که در بخش اول معلوم کند اساساً هم معنایی بافتی چیست و از منظر زبانشناسی شناختی و بخصوص مبحث طرحواره های تصویری چگونه ممکن است تقابل معنایی میان دو واحد زبان خنثی شود به گونه ای که بتوانند بدون تغییر معنی در زنجیره ی کلام جایگزین یکدیگر شوند. هرچند این گونه از هم معنایی در سطح مقوله های مختلف واژگانی امکان طرح می یابد ولی در این پژوهش صرفاً به هم معنایی در سطح افعال زبان فارسی توجه شده است و در بخش دوم تلاش شده تا با تحلیل نمونه های گردآوری شده، آموزش این دسته از افعال بر اساس رویکرد آموزشی تکلیف محور مورد بررسی قرار گیرد.
فرنوش دقیقی اورنگ ایزدی
در این پژوهش، گویش روستای روچ علیا (بالاروچ) که یکی از روستاهای منطقه ی الموت در استان قزوین است، مورد بررسی قرار گرفت. شایان ذکر است که گویش محلی این روستا، گویش تاتی است که بی شباهت با گویش تاتی مازندرانی نیست. با علم به این که این پژوهش توصیفی می باشد، روش میدانی و غیرمیدانی برای جمع آوری اطلاعات به کار برده شد. در روش غیرمیدانی، کتاب های استادان برجسته، مقاله ها، رساله ها و پایان نامه های مرتبط با این پژوهش و سایت ها ی اطلاع رسانی مربوط به کار گرفته شد. در روش میدانی، با اقامت کوتاه مدتی در روستای مذکور، مشاهده ی فرهنگ و آداب و رسوم مردم روستا، گویش محلی مردم روستا از طریق ضبط و ثبت صدای گویشوران بومی(هم اکنون ساکن در روستا) و گویشوران غیر ساکن(آن دسته از اهالی روستا که مهاجرت کرده اند ولی با زبان و فرهنگ و روستای خود بیگانه نیستند و چند ماهی از سال را در آنجا به سرمی برند) از نظر آوایی، صرفی، نحوی، واژگانی و معنایی مورد بررسی قرار گرفت. با بیان مختصری از توصیف روستای بالاروچ از نظر موقعیت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، دینی و مذهبی وآداب و رسوم مردم روستا در فصل اول(مقدمه)، به بررسی نظام ساخت آوایی و واجی در فصل دوم و سپس نظام صرفی درفصل سوم و نظام نحوی(ساختمان جمله) در فصل چهارم پرداخته شد. در فصل پنجم با بیان نتیجه ی این پژوهش، بیان داستان ها و شعر هایی به زبان محلی(تاتی) و نمونه هایی از اصطلاحات و ضرب المثل های این گویش و همچنین ارائه ی واژه نامه ی بالاروچی- فارسی کار پژوهش به پایان رسید. هدف از این تحقیق، بیان و توصیف یک گویش در حال نابودی برای زنده نگه داشتن آن بوده است. در بررسی دقیق این گویش و بر طبق شواهد به دست آمده، نکته ی حائز اهمیت آن است که گویش بالاروچی بازمانده ی گویش های ایرانی غربی- شمالی است.
هوشنگ بساطی شهلا رقیب دوست
در تحقیق حاضر، ضمن بررسی رفتار زبانی زبان آموزان فارسی زبان در تولید ساختار مجهول زبان انگلیسی از گذر طراحی و اجرای آزمونی نوشتاری، شامل سه تکلیف تبدیل جمله، تکمیل جمله و ترجمه، روی نمونه ای 60 نفره از زبان آموزان سطح مقدماتی، متوسط و پیشرفته، مشاهده نمودیم که زبان آموزان گستره ای از خطاهای زبانی را از خود بروز می دهند. متعاقباً، سعی کردیم با بهره گیری از آموزه ها و نوع نگرش دستور ساختاری شناختی و با تکیه بر ملاحظاتی از قبیل گذرنده، نقطه ارجاع، چشم انداز، کنش گری، اراده و کنترل، نیّت، نقش معنایی، نوع فرایند فعلی، گذرایی نحوی و معنایی، کانونی بودن و غیره به بررسی خطاهای زبانی زبان آموزان در مواجهه با ساختار مجهول زبان انگلیسی بپردازیم. در نهایت، دریافتیم که اگرچه عملکرد افراد تحت آزمون در رابطه با ساختار مجهول مورد مطالعه کاملاً یکسان نیست، لیکن نوعی رابطه منطقی در اشراف زبان آموزان سطوح مختلف زبانی به ابعاد ساختاری-شناختیِ ساختار مجهول و ناتوانی آنها در مواجهه با ابعاد دیگر این ساختار دستوری قابل مشاهده است. بعلاوه، تقابل و تفاوت زبان فارسی و زبان انگلیسی از نظر ملاحظات ساختاری شناختی، منجر به بروز خطاهای زبانی در یادگیری این ساختار شده است که هرکدام از این خطاها معرّف سویه ای بینازبانی هستند که زبان آموزان در تولید ساختار مجهول برمی سازند. بر این اساس، مسیر و روند تکامل یادگیری ساختارهای زبان انگلیسی، به ویژه ساختار مجهول در زبان آموزان فارسی زبان، متکی به شکل گیری سویه های بینازبانی و تعامل تعابیر معنایی و صورت های ساختاری یا به عبارتی ویژگی های ساختاری شناختی در دو زبان است که بهتر است برای آن از اصطلاح امتزاج ساختاری استفاده نماییم. از این رو، علم آموزش زبان باید دید گسترده تری اتخاذکند که در آن نظام های شناختی نیز لحاظ شده باشد. از آنجا که این دو زبان به طور آشکار در راستای انواع ساختارهایی که به منظور تعبیر و تفسیر در دسترس هستند، با هم تفاوت دارند، علم آموزش زبان باید دارای روش شناسی دو زبانه باشد که بر همراهی و باهم آیی دو زبان سامان-یافته است و نه هر کدام به تنهایی. همچنین، باید مواد آموزشی به گونه ای تدوین و تولید گردد که به تقابل و تفاوت های این دو زبان اشاره داشته باشند .
فاطمه کرم نژاد مجتبی منشی زاده
در پژوهش حاضر گویش روستای زینوند شامل تحلیل نظام واجی و آوایی، صرف و نحو گویش مورد بررسی قرار می گیرد. روستای زینوند به همراه سه روستای دیگرِ چهارقلعه عبدالملکی به صورت جزیره در استان مازندران و در شهرستان بهشهر قرارگرفته است. تفاوت های انکارناپذیر گویش این منطقه با گویش غالب استان مازندران، نشان دهنده کوچ قوم دیگری به این منطقه می باشد. یکی از دغدغه های اصلی مردم این منطقه، شناختن ریشه های نژادی و زبانی است. بررسی این گویش، موجب پدیدارشدن ریشه های اصلی گویش و آغاز نقطه کوچ این قوم می گردد. همچنین به نظر می رسد با آشکار شدن نظام صرفی و نحوی گویش و ارتباط آن با دیگر گویش های ایرانی، پژوهش از نظر تبارشناسی نیز مورد استفاده قرارگیرد. با بررسی های به عمل آمده گویش این روستا به گویش گورانی از شاخه کندوله ای بسیار نزدیک است که البته پژوهش های بیشتر این موضوع را روشن تر خواهد ساخت. علاوه بر این، از آنجایی که منطقه به وسیله گویش مازندرانی احاطه شده است، گویش این چهار روستا در خطر نابودی قراردارد. با توجه به استفاده روز افزون مردم از رسانه ها، تأثیر زبان فارسی معیار بر گویش های در خطر نابودی، روز به روز بیشتر نمایان می شود. گویش منطقه چهارقلعه عبدالملکی نیز از این قاعده مثتثنی نیست؛ این روزها نوجوانان به ندرت به گویش مادری خود سخن می گویند و تنها عده کمی از آنها علاقمند به استفاده از گویش و حفظ آن می باشند. حتی افراد میانسال نیز در حال فراموش کردن دایره واژگانی هستند که پدران و مادران آنها مورداستفاده قرار می دادند. بررسی موارد یاد شده موجب ممانعت از انقراض گویش خواهد شد.همچنین در پیوست، واژه نامه گویش، ترجمه صد جمله مصوب فرهنگستان و زبان و ادب فارسی به زینوندی ، تعدادی اصطلاح وضرب المثل و صرف افعال پرکاربرد زینوندی ارائه می گردد.
علی سلیمی خورشیدی شهلا رقیب دوست
چکیده ندارد.
علی صابونچی احسان چنگیزی
خورشید نیایش، مهر نیایش و آتش نیایش نام سه دعا از نیایش های پنجگانه به زبان اوستایی اند که در «خرده اوستا » آمده اند. متن اوستایی این سه دعا در سال های 700 تا 900 میلادی به زبان فارسی میانه لفظ به لفظ ترجمه شده است. اوستایی زبانی تصریفی است که نقش نحوی واژه ها از طریق تصریف واژه در هشت حالت نشان داده می شود ولی فارسی میانه زبانی تحلیلی است در زبان فارسی میانه، حروف اضافه، آرایش واژه ها و بافت معانی روابط نحوی را نشان می دهد. از آن جا که مترجمان فارسی میانه متن اوستایی این سه نیایش را لفظ به لفظ ترجمه کرده اند، ترجمه این متون نحو معمول زبان فارسی میانه را ندارد و درک معنای متن فارسی میانه را دشوار ساخته است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه تحولات ساختمان زبان از نظر مقولات دستوری و چگونگی درک زبانی مترجمان از متن اوستایی خورشید نیایش، مهر نیایش و آتش نیایش است. کلید واژه ها: خورشید نیایش، مهر نیایش، آتش نیایش، اوستایی، فارسی میانه، اوستا، زند
معصومه شیرزاد مجتبی منشی زاده
ترجمه تفسیر طبری ترجمه ی فارسی«جامع البیان فی تفسیر القرآن» از محمد بن جریر طبری است. این ترجمه از کهن ترین آثار منثور فارسی دری است که به دستور منصور بن نوح سامانی (اواسط قرن چهارم هجری قمری) بوسیله-ی گروهی از فقیهان و علمای مذهبی خراسان و ماورالنهر انجام شده است. واژه ها و ترکیبات این کتاب به لحاظ ساخت واژی گونه هایی نادر در زبان فارسی قرن چهارم به شمار می روند. همچنین نحو جملات و ترتیب قرار گرفتن واژه ها در جمله نیز در خور توجه است. در بسیاری موارد ویژگی های ساخت واژی و نحوی این کتاب تحت تأثیر زبان فارسی میانه است. در این اثر واژه ها و ترکیباتی را می توان دید که از نظر ساخت و از نظر موارد کاربردی متأثر از فارسی میانه اند نیز بخشی از ترجمه تفسیر طبری ترجمه آیات قرآن است و ویژگی منحصر بفرد آن معادل های فارسی است که مترجمان برای واژه ها و ترکیبات عربی برگزیده اند. البته لازم به ذکر است که مترجمان این اثر در بخش ترجمه آیات کاملاً سیاق زبان عربی را حفظ کرده اند و این اثر ترجمه ای است که به دلیل قداست متن مبدأ بیش از حد مبدأ محور است. به همین دلیل چنین زبانی نمی تواند یکی از زبان های رسمی یا کوچه و بازار قرن چهارم را به تصویر بکشد اما در بخش های صرف و نحو چنانکه پیشتر ذکر آن رفت می توان از ویژگی هایی سخن به میان آورد که از دیدگاه زبانشناختی حائز اهمیت است. بررسی مسائل صرفی و نحوی ترجمه تفسیر طبری، ویژگی های ساخت واژی و نحوی زبان فارسی در شمال شرقی ایران در قرن چهارم را بازمی نماید و از جهت تحولات زبان فارسی بسیار حائز اهمیت است. پیکره ی زبانی در این پژوهش از سوره ی فاتحه تا پایان سوره ی نسا (جلد اول و آغاز جلد دوم) براساس چاپ حبیب یغمایی است.
مژگان همایون فر محمد دبیرمقدم
وجه، مقوله ای بین حوزه ای در زبان شناسی محسوب می شود که از یک سو با معنی شناسی و کاربردشناسی و از سوی دیگر با حوزه نحو در ارتباط است. وجه، نیروی خارج گزاره است که با استفاده از ابزار زبانی مختلف، صورت بندی می شود. این رساله مقوله وجه را از جنبه نحوی بررسی می کند و بر اساس تأثیر آن در ساختار جمله، فرافکن نقشی وجه، مشخصه های هسته آن و جایگاه آن را در میان سایر فرافکن های نقشی جمله معرفی می کند. هر زبان، برای انتقال مفاهیم مختلف وجهی از عناصر و سازوکارهای مختلفی کمک می گیرد. در زبان فارسی فعل های مرکب وجهی نظیر "لازم بودن"، "ممکن بودن"، "احتمال داشتن"، قیدهای وجهی نظیر "احتمالاً"، "حتماً"، جمله واره های وجهی نظیر "فکر کنم"، "گمان کنم" و گروه های حرف اضافه ای وجهی همچون "به احتمال زیاد"، "به طور یقین" از جمله این ابزار زبانی محسوب می شود. در این میان، فعل های کمکی وجهی دارای ویژگی های متمایزی هستند: فعل های کمکی وجهی فارسی که "باید"، "شاید"، "توانستن" و "شدن" هستند، هر یک درجه ای از دستوری شدگی را طی کرده اند، تعدادی از صورت های تصریفی خود را از دست داده اند، از تنوع متمم های آنها کاسته شده است و چندنقشی شده اند که این ویژگی سبب می شود ابهام معنایی در جمله دارای فعل کمکی وجهی به وجود آید. طبق یک نظر، فعل وجهی ریشه ای به فاعل جمله نقش معنایی می دهد در مقابل فعل وجهی برداشتی فاقد نقش تتای فاعلی است و به تبع آن جمله دارای فعل وجهی بر حسب این که خوانش برداشتی از آن به دست آید، دارای ساخت نظارتی و در مقابل زمانی که معنای ریشه ای دارد، ساخت ارتقایی دارد. قائل شدن به ساخت های متفاوت و جایگاه های متفاوت بر روی نمودار درختی جمله برای فعل های کمکی وجهی که مجموعه واحدی را تشکیل می دهند و هر کدام دارای تنها یک مدخل واژگانی هستند، با روح کمینه گرایی که چارچوب نظری رساله حاضر را تشکیل می دهد، مغایرت دارد. از این رو، این پژوهش می کوشد به تعریف یکپارچه ای از ساختار نحوی جمله های دارای فعل کمکی وجهی دست یابد و برای ابهام معنایی موجود در این فعل ها توجیه نحوی بیابد. در این راستا با تبعیت از نظریه فازها (چامسکی2001) نشان می دهد خوانش معنایی فعل کمکی وجهی جمله بر اساس فازی که در آن وارد اشتقاق جمله می شود، تعیین می گردد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه فعلی کوچک که فاز اول در اشتقاق یک جمله به شمار می رود، خوانش های متفاوت ریشه ای را به همراه دارد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه متمم نما که فاز پایانی اشتقاق جمله است، خوانش های مختلف برداشتی را به وجود می آورد. به عبارت دیگر فعل وجهی ریشه ای به گروه فعلی نزدیک تر است تا فعل های وجهی برداشتی؛ به همین دلیل است که در خوانش های ریشه ای ارتباط معنایی بیشتری میان فعل کمکی و فاعل جمله در مقایسه با خوانش های برداشتی مشاهده می شود. فعل کمکی وجهی، عنصری نقشی است که توان اعطاء نقش معنایی ندارد و صرف نظر از خوانش معنایی آن، در هسته فرافکن وجه اشتقاق در پایه می یابد؛ هسته وجه دارای مشخصه [±اخباری] قوی است که به هنگام برشماری از واژگان گزینش می شود. وظیفه این هسته بازبینی مشخصه های متناظر آن بر روی فعل اصلی جمله است که در نتیجه برقراری رابطه مطابقه میان آن دو، نشانه های تصریف مربوط به وجه فعل، بر روی آن ظاهر می شود. زمانی که جمله دارای فعل کمکی وجهی است، هسته فرافکن نقشی وجه با عنصر آشکار پر می شود.
عاطفه بهنود ابوالقاسم اسماعیل پور
کاوس یکی از پادشاهان به نام از سلسل? پادشاهیِ تاریخی - اسطوره ای کیانیان است که ویژگی های شخصیّتی وی در متون اوستایی، نوشته های پهلوی و شاهنام? فردوسی بیان شده است. چهره ای که از این شخصیّت در این متون، به ویژه شاهنامه، ترسیم شده پادشاهی متزلزل است که با اعمال نابخردان? خود همواره مشکلاتی را برای پهلوانان و مردمان ایران ایجاد می کند. نکت? مهم اسطور? کاوس در گذر از متون اوستایی به پهلوی و سپس شاهنامه، تحول عظیم شخصیّتی اوست که باعث می شود کاوس از شاهی مقتدر و فرهمند در اوستا به پادشاهی نابخرد و سست در شاهنامه تبدیل شود به گونه ای که در متون متأخر به هیچ وجه رفتار شاهی پرآوازه و فرهمند از کاوس سر نمی زند. کوشش نگارنده در گام نخست، نشان دادن دگرگونی های اسطور? کاوس در گذر از متون اوستایی به پهلوی و سپس شاهنامه است. پس از آن سعی می شود بر پای? نظری? میرچا الیاده بحث پرواز جادویی کاوس که در متون پهلوی به اختصار و در شاهنامه به تفصیل بیان شده است و همچنین دلیل بنا کردن کاخ جادویی او بر فراز کوه البرز، تفسیر شود. بررسی ها در پژوهش حاضر نشان می دهد که در تاریخ اساطیری ایران شخصیّت کاوس در متون گوناگون دچار تغییر می شود. در متون اوستایی کاوس شهریاری شکوهمند و تواناست که با بیشترین توانمندی، بر هم? سرزمین های روی زمین فرمان می راند. در جایی از اوستا او همچون مردی بلند پایه، سزاوار آفرین خوانده شده و به سانِ پادشاهی نیرومند، به وصف آمده است. در نوشته های پهلوی، همواره از کاوس به بزرگداشت یاد شده و در بدترین وصف ها، فقط اندکی خودسر و بلند پرواز به شمار آمده است؛ اما در شاهنامه منش و کنش کاوس یک سره با آنچه گفته شد ناسازگار می نماید و به خوبی آشکار است که افزایش پاره ای افسانه های بیگانه، دگرگونی هایی در وصف منش وی پدید آورده و او را به گونه ای جز آنچه در اوستا و متن های پهلوی دیده می شود، نمایانده است. بلند پروازی هایِ کاوس تا آن حد پیش رفت که او تلاش داشت تا با وسوس? دیوان، به حکومت آسمان دست پیدا کند که نه تنها در این کار نافرجام بود، پس از سقوط از آسمان، فرّ کیانی را که از پیشینیان به ارث گرفته بود، از دست داد و به هدف اصلیِ خود از این پرواز که رسیدن به مَقام جاودانگی بود، نرسید.
نسرین سعادتخواه مجتبی منشی زاده
سرودهای مانوی به طور کلی به سه دسته سرودهای بلند، سرودهای دینی و سرودهای کوتاه تقسیم می-شوندکه از سروده¬های بلند منظومه¬های «هویدگمان» و «انگدروشنان» باز مانده است. هُویَدَگمان یکی از سرودهای مانوی است که به تقلید از دو زبور مانی سروده شده است و به زبان پارتی است و قطعاتی ازآن به زبان سغدی نیزدردست است. این عنوان از نخستین کلمه بیت اول این مجموعه¬ گرفته شده است که در سرودنامه حاضر، هویدگمان برگرفته از عبارت: huwidagman ce pad tu frawadad… «نیکی بختی برای ما، چه به واسط? تو می¬دانیم...» است. مجموعه هُویَدَگمان دارای هشت بخش(هَندام) است که در آن سخن از روح سرگردان و پریشانی است که گرفتار حمله¬های دشمن شده و در آرزوی نجات دهنده¬ای است تا رستگار گردد. روح نومید است و فریاد می¬کشد «چه کسی نجات خواهدم بخشید؟»؛ و سرانجام در بخش ششم نجات دهنده ظاهر می¬شود و کلامی مهربان و عاشقانه بر زبان می¬راند وبه او نوید رهایی می¬دهد. دیوان می¬گریزند و مژده رستگاری به روح داده می¬شود. روح جامه نور بر تن می¬کند و از زندان ظلمانیِ تن آزاد می¬شود و به آسمان می¬رود. شناخت زبانهای ایرانی میانه غربی و ساختار نحوی آن اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا از یک سو با ساخت نحوی زبانهای باستانی مربوط است و از سوی دیگر با اشراف بر آن می¬توان مبهمات نحوی فارسی امروز را حل کرد.
صبا گلباز کورش صفوی
رساله ی حاضر به بررسی نشانه شناختی شعر تصویری فارسی پرداخته است که در ? فصل در حوزه ی نشانه شناسی به رشته ی تحریر درآمده است. این پژوهش با هدف اینکه نگارنده بتواند انواع اشعار تصویری را از منظر زبان شناسی بررسی کند نوشته شده است و سعی بر آن دارد تا انواع اشعار تصویری را طبق مفهوم اولیه و مفهوم ثانویه طبقه بندی کند. رساله ی حاضر بر مبنای سه پرسش عمده ی زیر و یافتن پاسخ برای این پرسش ها به تدوین درآمده است : الف- چگونه می توان برای « شعر تصویری» نوعی تحلیل نشانه شناختی به دست داد؟ ب- بر حسب چه معیارهایی می توان انواع اشعار تصویری را در گروه و طبقات مشخصی دسته بندی کرد؟ پ- از چه طریقی می توان از منظر نشانه شناسی حد رفتار این بازی های نشانه شناختی را در نوشتار تعیین کرد؟ متناسب با سه پرسش فوق، سه فرضیه ی زیر به ترتیب مطرح است: الف- برای «شعرتصویری» می توان نوعی تحلیل نشانه شناختی به دست داد و معلوم کرد که هر نوع نوع هنجارگریزی نوشتاری به دلیل برخورداری از معنی ثانویه در قالب نشانه شناسی امکان تبیین می یابد. ب- با توجه به بازی های نوشتاری اشعار تصویری می توان از منظر نشانه شناسی به طبقه بندی گونه های شعر تصویری پرداخت و هر طبقه را برحسب مختصاتی معرفی کرد که با طبقات و دسته های دیگر در تقابل قرار گیرد. پ- اگر تحلیل دقیقی از نمونه های موجود صورت پذیرد، می توان حدی برای این بازی های نوشتاری درنظر گرفت؛ و این حد همانا حد ادراکی مخاطب است. نگارنده سعی بر آن کرده است تا مجموعه ای بالغ بر پنجاه نمونه از اشعار تصویری فارسی معاصر را بر حسب نوع و شرایط بازی نوشتاری شان انتخاب کند و در تحلیل نشانه شناختی خود به کار گیرد، سپس با نقد هر یک از دیدگاه های سوسور و پیرس به طبقه بندی انواع اشعار تصویری بپردازد. با توجه به تحلیل نشانه شناختی این پنجاه نمونه معلوم شد که ?? عدد از نمونه ها در شرایطی آفریده شده اند که تصویرسازی هیچ دخالتی در القا مفهوم ثانویه ندارد و ?? عدد از نمونه ها شرایطی را نشان می دهند که تصویرسازی در القا مفهومی غیر از مفهوم برگرفته از متن دخیل است. با توجه به تحلیل های انجام شده در این پژوهش، هر سه فرضیه مورد تایید قرار گرفت، چرا که در این دسته از هنجارگریزی های نوشتاری می توان به نوعی معنی ثانویه دست یافت و اشعار تصویری را در دو گروه عمده دسته بندی کرد و به خوبی معلوم شد که درک خواننده در تشخیص متون ثانویه دخالت مستقیم دارد.
نازنین کاشی مجتبی منشی زاده
زبان فارسی میانه و پهلوی اشکانی از شاخه های زبانهای ایرانی میان? غربی هستند، وبسیاری از متون مانوی که به این دو زبان نوشته شده است، مربوط به ناحی? تُرفان می باشندبه همین دلیل آنها را ترفانی هم می نامند.درنوشتار پیش رو ، کوشش شده تا با استفاده از منابع موجود، آن هم با روش توصیفی، به بررسی و تحلیل زبانی قسمتی از متون مانوی پرداخته شود.بسیاری از متون مانوی که به زبانهای پهلوی اشکانی و فارسی میانه هستند، در رابطه با موضوعات مختلفی می باشند.از جمله موضوعاتی که مانی در آثار خود به آن پرداخته است مبحث جهان شناختی مانوی است که در متون مربوط به آن، به مباحثی دربار? نیایش نفس زنده، بهشت ودوزخ، روشنایی و تاریکی ، فرجام جهان و .... پرداخته شده است. این متون به خط پهلوی اشکانی است و در چند متن نظیر(be) و(bf) به فارسی میان? ترفانی نوشته شده است. پیکر? این رساله مشتمل بر31 متن از کتاب اکتا ایرانیکا جلد 9 می باشد که به موضوع جهان شناختی مانوی اشاره دارد. دراین رساله سعی برآنست تا به بررسی زبانی متون جهان شناختی مانوی از لحاظ مسائل ساخت واژی(صرف و نحو)، ترجمه و آوا شناسی و ریشه شناختی واژه ها،پرداخته شود. واژه های کلیدی: جهان شناختی، واج شناسی، مانی، پهلوی اشکانی ترفانی، واژه سازی.
لیلا الهیان محمدعلی گذشتی
مسأله این پژوهش، آن است که چه ابزارهایی در گلستان به خدمت گرفته شده که خوانندگان را در زمانها و مکانهای متفاوت و با زمینههای فرهنگی،اندیشگانی مختلف به خود جلب مینماید؛به دیگر سخن جنبههای زیبایی شناختی گلستان کدام است و آیا میتوان با استفاده از ابزارهای زبانشناختی و علوم بلاغی بر بنیاد علم زبانشناسی آنها را استخراج و دستهبندی کرد.به همین منظور تلاش شده ابتدا تمام زوایای نظریه انسجام هلیدی و حسن بررسی و همانندیها و تفاوتها ی آن با میراث بلاغی سنتّی ادبیات فارسی تبیین گردد؛ سپس به این وسیله عوامل انسجامی سبکساز در گلستان، پیکربندی بافتی و رویکرد غالب فرایندی در گلستان مشخص شده است. در نتیجه معلوم شد همه عوامل انسجام متن در گلستان حضور دارندامّا برخی به میزانی است که جزء ابزار نویسنده برای یگانه ساختن سبک خویش به شمار میآید.از میان عوامل انسجام واژگانی،تکرار و از میان عوامل انسجام دستوری، حذف بیشترین کاربرد را دارد.
زهرا حبیبی مود مجتبی منشی زاده
گویش بیرجند جزو گویشهای بسیار شبیه فارسی میانه است. واژه های متعددی در این گویش وجود دارد که در دوران فارسی میانه مورد استفاده ی متکلمان بوده است. تفاوت مهمی که بین گویش بیرجند و فارسی چه در فارسی میانه و چه در فارسی معاصر دیده می شود اینگونه است که حالتهای صرف فعل ماضی این گویش بیشتر از فارسی است که هر کدام خود به گونه های مختلف صرف میشوند. فعل حال و اینده نیز در این گویش گونه های مختلف صرف میشوند.در این رساله بیشتر به مقایسه ی ساختمان فعل و وابسته های آن در گویش بیرجند پرداخته شده است.
فهیمه تسلی بخش مجتبی منشی زاده
در این پژوهش پس از مروری بر سیر روایت شناسی ساخت گرا، به پیشینه مطالعه ادبی یشت ها و پژوهش های شاخصی که با رویکرد روایت شناختی به داستان های ایرانی پرداخته اند، می پردازیم. بنیان نظری این تحقیق بر ترکیبی از نظریه های ساختارگرای موجود درخصوص وجوه گوناگون روایت و شیوه های روایتگری استوار است تا با برداشتن گام نخستین و ارائه کلیات، مسیر برای پژوهش های آینده هموار شود. پرسش های این تحقیق عبارت اند از: ـ سردرگمی خواننده یشت ها و دشواری تشخیص گوینده در برخی بندها به چه میزان به سطوح مختلف روایت و تعدد راویان (narrators) ارتباط دارد؟ ـ راوی یشت ها در راه جلب اعتماد مخاطبانش برای ایمان آوردن به این روایت های دینی از چه شگردهای روایی استفاده می کند؟ ـ روایت های موجود در یشت ها تا چه حد روایت هایی کامل هستند؟ این پژوهش شش یشت کهن، آبان یشت، تیشتریشت، مهریشت، فروردین یشت، ارت یشت و زامیادیشت را از منظر روایت شناختی بررسی می کند. در این بررسی تلاش بر این بوده که از آخرین تصحیحات و ترجمه های موجود از این متون اوستایی بهره گیریم. بررسی سطوح راویان و تشخیص دست کم دو راوی، ما را به این نتیجه رهنمون می شود که تعدد راویان و در هم آمیختگی صدای آنها بر اثر کانونی سازی های بیرونی و درونی، تشخیص گوینده یا مرجع ضمیرها را برخی از بندهای یشت ها دشوار می سازد؛ درواقع اگر خواننده هنگام مطالعه یشت ها به تعدد راویان و تغییر سطح روایت یا موقعیت های کانونی سازی راوی توجه داشته باشد، کمتر رشته کلام راوی را گم می کند و از روایت ها درک بهتری خواهد داشت. به علاوه، راوی یشت ها برای معتمد جلوه دادن خود و جلب اطمینان روایت شنو به روایت هایش، به ویژه از طراحی صحنه گفت وگویی میان اهورامزدا و زرتشت استفاده می کند. موبد ـ راوی بیشتر بارِ روایتگری را بر دوش اهورامزدا می اندازد و از این طریق، خود را بی طرف جلوه می دهد. تحلیل ساختار پیرفت های روایی در یشت ها با در نظر داشتن الگوی پنج گزاره ای که تودوروف برای تشخیص روایت های کامل در نظر داشت، نشان می دهد یشت ها گرچه غالباً پیرفت های روایی را ناقص و با حذف چند گزاره ارائه می کنند، به کلی فاقد پیرفت های کامل نیستند و به ویژه در روایت های مربوط به آفرینش جهان، روایت کاملی در اختیار خواننده می گذارند. این نوشته که از نخستین گام ها در مطالعه روایت شناسانه یشت ها به شمار می آید، ناگزیر بخش عمده ای خود را به گزارش یشت ها و پی گیری رد پای راویان در سطوح متعدد روایتگری اختصاص داد تا پس از تشخیص این سطوح و شیوه های روایتگری راویان در سطوح مختلف، زمینه لازم برای تحقیقات روایت شناسانه جزئی نگرتر فراهم شود. ریخت شناسی روایت های یشت ها، تحلیل ساختار زمان روایی در یشت ها به ویژه با تکیه بر نظریه ژنت که در این نوشته سهم اندکی داشت، مقایسه روایت شناسانه ساختار روایت هایی که از یشت ها به متون میانه یا جدید رسیده اند و مقایسه ساختار روایت های یشت های کهن با یشت های متأخر از جمله طرح هایی هستند که می توانند با تکیه بر این روش یا اصلاح آن، برای غنای پژوهش های روایت شناختی و نیز تدوین سبک روایتگری داستان های کهن ایرانی دستاورد های قابل توجهی داشته باشند.
سهیلا حیدری مجتبی منشی زاده
موضوع این پایان نامه تحلیل روند وندشدگی اسم و صفت دورة باستان از دیدگاه دستوریشدگی است. این پژوهش سیر تحول و تبدیل 14 اسم و صفتِ دورة باستان به پسوند در دورة نو زبان فارسی را با بهرهگیری از مثالهای سه دورة باستان، میانه و نو نشان میدهد. سپس روند دستوریشدگی این 14 پسوند اشتقاقی و شبهوند را بر اساس سازوکارهای دستوریشدگی هاینه (2003) میسنجد تا در نهایت نشان دهد آیا پسوندهای اشتقاقی زبان فارسی فرایند دستوریشدگی و صرفیشدگی را نشان میدهند و دیگر اینکه هر یک از 14 پسوند اشتقاقی مورد مطالعه چه درجه و میزانی از فرایند دستوریشدگی و صرفیشدگی را طی کرد ه اند. در پایان به طور خلاصه دریافت می شود که هر دو فرایند اتفاق افتاده است ولی درجه دستوری شدگی و صرفی شدگی در تمامی این پسوندها یکسان نیست و در نهایت همة آنها بر روی طیفی از دستوریشدگی و صرفیشدگی قرار دارد. پسوندهای مورد مطالعه در این تحقیق عبارتند از: -bān, -bad, -bar, -war, -wār, -dān, -estān, -zār, -gāh, -kade, -gūn, -dīs, -gar, -dār
بهاره انالو ویدا شقاقی
یکی از فرایندهایی که به طور وسیع در هر زبانی واقع می شود فرایند واژه سازی است و اشتقاق از عوامل مهم این فرایند در همه ی زبانها محسوب می شود. یکی از طرقی که امر اشتقاق در زبان فارسی به طور عمده بواسطه ی آن امکانپذیر می باشد، فرایند پسوندافزایی است. بنابراین، پسوندها در این زبان از اهمیت بالایی برخوردار هستند. در مطالعه ی حاضر پس از انتخاب 30پسوند از پسوندهای پرکاربرد و پربسامد فارسی، سعی بر آن است که به شناخت دقیق تر این پسوندها به لحاظ ساختاری و معنایی پرداخته شود. جهت نیل به این هدف، در این پژوهش ابتدا سیر تاریخی تحولات این پسوندها از دوره ی باستان، میانه و دری مورد بررسی قرار گرفته است که البته لازم به ذکر است، که مبدأ تاریخی برخی از این پسوندها در دوره ی میانه یا دری قرار دارد و دارای پیشینه ای در دوره ی باستان نمی باشند. پس از آن، این پسوندها به لحاظ ساختار پایه مورد بررسی قرار گرفتند، به این معنا که پس از مطالعه ی ترکیبات هر پسوند در پیکره ی مورد بررسی در این پژوهش، یعنی «پیکره ی همشهری»، مقوله ی پایه هایی که قابل الحاق به آن پسوند هستند مشخص گردیده و در طبقه بندی پایه های بسیط، مرکب، مشتق و غیره قرار گرفته اند. مطلب مورد بررسی دیگر درباره ی این پسوندها، معنا و مفهوم آنها حین پیوستن به پایه هاست که مانند بخش قبل این معنا و مفهوم در ترکیبات این پسوندها جستجو گردیده و به صورت طبقه بندی شده آورده شده اند. نتایج بدست آمده از مطالعه- ی این موارد، به دستیابی به محدودیتهای ساختاری و معنایی ترکیبات پسوندهای مورد نظر انجامیده است. لذا، در بخشی به محدودیت های ساختاری پایه های این پسوندها که اعم از محدودیتها صرفی و تاحدی محدودیت ها نحوی آنها می باشد، پرداخته شده و در بخش دیگر به محدودیتهای معنایی آنها پرداخته شده است. این محدودیت ها به این معنا هستند که هر پسوندی به هر پایهای ملحق نمی شود و عواملی در این پیوند موثر هستند که در روند این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند.
محمدرضا سلجوقی سعید عریان
در این تحقیق نماد های متون مکاشفه ای دوره ی میانه که عمدتآ آپوکالیپتیک هستند مورد بررسی قرار می گیرند و پیشینه ی تاریخی آنها و همچنین عوامل موثر در شکل گیری هر یک به طور مجزا تحلیل می شوند.این عوامل موثر در ایجاد نماد ها همچون وضعیت اجتماعی،ساختار ادیان مورد اشاره و همچنین تاثیر پذیری از ادیان و آیینهای دیگر نیز به طور جداگانه مورد کاوش قرار گرفته است.
مونا رستا احمد تمیم داری
ابتدا به تعریف و تشریح اصطلاحات به کار گرفته شده در عنوان این پایان نامه پرداخته ایم و بخش هایی را به تعریف اسطوره، بحث پیرامون واژه ی اسطوره، پیشینه ی اسطوره شناسی، تعریف و پیشینه ی روایت شناسی و مروری بر تاریخ اجتماعی زنان اختصاص داده ایم. سپس به نظریه ی کلود لوی استروس پرداخته ایم و بعد از ارائه ی سال شماری کوتاه از زندگی وی، به توضیح و تبیین نظریه ی بررسی ساختاری اسطوره نشسته ایم. پس از آن، جهان بینی های اسطوره ای ایران و مصر باستان که بستر ظهور داستان های مربوط به ایزدبانوان هستند را مورد مطالعه قرار دادیم و به صورت مجزا به منابع موجود برای هر یک از آنها نیز پرداختیم. با ذکر این مقدمات، به سراغ روایتهای موجود برای ایزدبانوان ایرانی و مصری رفتیم و سعی در بررسی آنها بر اساس مقدماتی که به آنها اشاره شده بود، کردیم. آناهیتا، چیستا، اَشی و اشتاد از ایزدبانوان اساطیر ایران باستان و ایزیس، نفتیس و هاثور از ایزدبانوان اساطیر مصر باستان، موضوعات این مطالعه قرار گرفته اند. سپس به تحلیل اطلاعات به دست آمده از بررسی داستانهای ایزدبانوان پرداختیم و در پایان، نتیجه گیری خود را از این تحلیل ها ارائه کردیم. بر این اساس، آنچه در چهار یشت از اوستا، به عنوان منبع اصلی اساطیر ایران، موجود است قابل بررسی در قالب نظریه ی لوی استروس نیست و علت این مسئله را باید در کنش محوری و مفهوم خاص زمان در نظریه ی لوی استروس جست وجو کرد. در مقابل، داستانهای ایزدبانوان مصری قابلیت بررسی بر اساس نظریه ی لوی استروس را دارا بود.
فاطمه اسدی مجتبی منشی زاده
زبانها همواره در حال تغییر و تحولند و تغییر و دگرگونی ویژگی بارز آنهاست. زبان فارسی نیز به عنوان شاخهای از خانواده زبانهای هندواروپایی درگذر زمان همواره دستخوش دگرگونیها و تغییرات بس گسترده¬ای در کلیه سطوح خود، یعنی صرفی و نحوی، آوایی، معنایی بوده است. فارسی باستان زبانی صرفی بود. مهمترین ویژگی ساختمان زبان فارسی باستان که آن را به صورت یک زبان صرفی درآورده بود سیستم صرف اسامی بود. اما در دوره میانه بتدریج سیستم صرف اسامی از میان رفت. به طوری که در نوشته¬های بازمانده از فارسی میانه پهلوی اولاً ترکیب ظاهری اسم برای نشان دادن هشت حالت نحوی تغییر نمی¬کند دوم اینکه جنس دستوری به کلی از ساختمان زبان خارج شده است و دستگاه شمار نیز ساده¬تر گشته است وتنها دارای دو صورت مفرد و جمع می¬باشد. قید به عنوان یکی از طبقات دستوری یا همان اجزای کلام در کنار طبقاتی همچون اسم، فعل وغیره راه درازی را در این مسیر تاریخی پیموده است. در این پژوهش تلاش شده است تحول امکانات ساخت قید از دوره¬ی فارسی باستان تا فارسی جدید مورد بررسی قرارگیرد و مشخص شود که چه تغییراتی در رفتارهای زبانی«قید» در طول تاریخ، در این زبان امکان تبیین می¬یابد
علیرضا حیدری مجتبی منشی زاده
در این پژوهش، دستگاه فعل در زبان ایرانی باستان و عربی مقایسه می شود. هدفِ اصلی از این مقایسه، تعیینِ همانندی و ناهمانندی رفتارهای فعلی در بخش صرف است. در مطالعاتِ زبانشناسیِ تطبیقی، به اغراضی چون یافتنِ ریشه های مشترک میانِ واژگانِ دو زبانِ ناهمخانواده(چون فارسی و عربی) یا مقایس? دستوریِ آنها برای دست یابی به منشأ زبانِ مادرِ مشترک از این قبیل پژوهشها انجام می شود. اما ویژگیِ متمایز این پژوهش آن است که دو زبان از رد? تصریفی در طرح دستور مقایسه ای، و جدا از همخانوادگی، تنها به سبب هم رده بودن، مقایسه می شوند(منظور از تصریفی، حالت های اسم، هشت گانه(در ایرانی باستان) و سه گانه(در عربی)، که با فعل در ارتباط نیستند، و شناسه های شخص، شمار، جنس-تنها در زبان عربی-، وجه و جهت-تنها در ایرانی باستان- است). این مقایسه، احتمالا می تواند در توصیفِ همگانی های زبان های باستانی که تصریفی اند(چون عربی، اکدی وعبری و...؛ اوستایی، فارسی باستان، سنسکریت و یونانی و...) برای تدوین یک دستور همگانی ، در آینده کارا باشد. نگارنده با توصیف مجزای دستگاه فعل در ایرانی باستان و عربی از دریچ? پژوهشهای پیشین، تصویری آشکار از نظام های مجزای مذکور ارائه می کند و سپس مقایسه را در مقام نظر با بررسی مثالهایی انجام می دهد. پس از مقایسه و تحلیل داده های دستگاه فعل، همانندی ها و ناهمانندی ها معین می شود و به نتیجه گیری ای می انجامد که آن، بخشی از طرحِ کلی برای دستورِ مقایسه ای زبانهای آریایی و سامی خواهد بود. در این جا باید یادآوری کرد که دربخش مفاهیم بنیادی که در حقیقت بخش توصیفی این پایان نامه، و ابزارِ تحلیلِ داده ها، تببین، توجیه و نتیجه گیری است، از دریچ? پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی آریایی(سنسکریت، یونانی، ارمنی و...) و برخی دستورزبانهای سامی(اکدی، عبری و...) گامی هرچند کوتاه برای طرحِ کلی مذکور برداشته می شود.
مهشید ابوالحسنی احسان چنگیزی
«انگدروشنان» یکی از سرودهای بلند مانوی است که به تقلید از زبور مانی و پس از درگذشت وی به زبان پهلوی اشکانی سروده شده و قطعاتی از آن به زبان سغدی نیز به دست آمده است. در این سرود سخن از روح سرگردانی است که در آرزوی رستگاری نهایی است. زبان پهلوی اشکانی که از زبان های ایرانی میانه است، در شمال و شمال شرق ایران متداول بود ولی از صورت باستانی آن اثری به دست نیامده است. در این زبان با از میان رفتن تدریجی پایانه های صرفی، زبان ساده تر و از حالت تصریفی به حالت تحلیلی تبدیل شد. اگرچه این متن بارها توسط ایران شناسان برای بررسی عقاید مانوی مورد مطالعه قرار گرفته اما در این مطالعات کمتر به ویژگی های زبانی آن پرداخته شده است، لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی مسائل آوایی، ساخت واژی، ریشه شناختی و تاحدودی بررسی نحوی زبان پهلوی اشکانی بر پایه متن «انگدروشنان» است.
حسن بشیرنژاد مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
فروزان کاظمی فرد محمد ضیاء حسینی
چکیده ندارد.
لیلا رعیت مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
جواد علافچی یدالله منصوری
چکیده ندارد.
ابوالفضل برزگر اقدم پراپری مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
هدیه یزدان پناه مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
محمدعلی اکبری مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
یوسف خزایی زینب محمدابراهیمی
چکیده ندارد.
صالح مرادی گلناز مدرسی قوامی
چکیده ندارد.
مهدی پورمحمد مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
رسول مرادی مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
اعظم انبازپور مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
بهنام علوی مقدم مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
جواد رضایی مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
رضا مرادصحرایی مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
محمدجعفر بنی اردلان مصطفی عاصی
چکیده ندارد.