نام پژوهشگر: سیدفتاح مرتضوی
امیرحسین عبدالهی رضا رسولی
در این پایان نامه، به دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا در مورد بهشت و دوزخ پرداخته شده است. از نگاه ابن عربی و ملاصدرا، بهشت و دوزخ، هم با ماهیّت جسمانی، و هم با ماهیّت روحانی وجود دارند. جسم بهشتی از نگاه این دو متفکّر، جسم لطیف ملکوتی است که البته ابن عربی از آن به جسم طبیعی، و ملاصدرا از آن به جسم مثالی تعبیر می کند. امّا جسم دوزخی از نگاه آن دو، جسم عنصری و این دنیایی است. ماهیّت حقیقی بهشت از نگاه ابن عربی، قرب و نزدیکی به خدا، و ماهیّت حقیقی دوزخ، بعد و دوری از خدا است. ماهیّت حقیقی بهشت و دوزخ نیز از نگاه ملاصدرا، با دیدگاه ابن عربی متشابه است، امّا ملاصدرا برای بهشت و دوزخ قایل به حقایق سه گان? حسّی و مثالی و عقلی است که در هر نشأه ای مطابق با آن نشأت حادث می شود. رابط? دنیا و آخرت از نگاه ابن عربی، رابط? ظاهر به باطن است، امّا از نگاه ملاصدرا، رابط? قوّه به فعل و نقص به کمال است. همچنین، فلسف? وجودی بهشت و دوزخ از دیدگاه ابن عربی، ظهور حقیقت و باطن جهان هستی، و هماهنگی و تشبّه به خدا است؛ و از نگاه ملاصدرا غایت حرکت تکاملی و جوهری انسان است. در این پایان نامه، نتیجه گرفته می شود که بیانات قرآن دربار? جسمانی بودن بهشت و دوزخ، در شمار مجاز و تمثیل و استعاره نیست، و این گونه نیست که اوصاف جسمانی آن دو، صرفاً انگیزه ای برای تشویق عامّ? مردم به اعمال نیک، و ترساندن آنها از اعمال زشت باشد. بلکه به این علّت است که عوام، حقیقت این دو امر را بهتر بشناسند. زیرا هرچه که جسمانی و محسوس است برای عوام مردم، قابل درک بیشتری است، و آنها صعوبت و عظمت روحانیّات را آن طور که شایسته است درنمی یابند. همچنین، با توجّه به ارتباط اجتناب ناپذیر دنیا و آخرت، روشن می شود که جسم دوزخیان، به علّت عشق و طمع آنها به لذایذ فانی و زودگذر دنیوی، عنصری می باشد؛ امّا بهشتیان به خاطر این که دیدگان خود را به روی لذایذ فانی و زودگذر عنصری بسته اند، ابداً در جهان آخرت دارای جسم عنصری نیستند. بنابراین دنیا و آخرت دو ظرف متمایز از هم نیستند، بلکه آخرت همان باطن دنیا است.
محمد جوده رضا رسولی
هدف از این پایان نامه بررسی وتحلیل ایمان از دیدگاه غزالی وکی یرکگور است ، وما ارا واندیشه این دو متفکر را در این پایانامه مورد ارز یابی قرار داد ه ایم .با این تفاسیر ما از این منظر تفاوت مختلف را از این دو شاهد بوده ایم. که در ذیل آن را به خلاصه ذکر می نمایم. به عقیده کی یرکگور ایمان جهش و خطر کردن است و دلبستگی شورمندانه و بی حدّ حصر به سعادت ابدی است که فقط با انتخاب فرد مومن عملی می شود و نه تنها استدلال های عقلی نمی تواند آن را تایید کند، بلکه چنین استدلال عینی و شواهد کافی ارزش ایمان را می کاهد. ایمان باور به پارادوکس است، پارادوکس تجسّد. او ایمان را از سنخ امور انفسی و باطنی میداند و از این رو به نظر وی امور آفاقی از جمله استدلالهای عقلی برای ایمان شایسته نیست و ایمان را والاترین فضیلتی است که انسان می تواند بدان نائل گردد. غزالی ایمان را صرف تصدیق قلبی میداند و استدلال عقلی می تواند آن را تایید کند. اما ایمان باید، در قول و عمل تجلی پیدا کند، چون مکمل و متمم آن است. او میان نظر خود و سلف صالح (اهل حدیث) هماهنگی ایجاد کرده و معتقد است که ایمان نوعی نور روشنگر ، فطری است که خدا از سر لطف در قلوب بندگانش می افکند. ایمان گاهی به صورت اعتقادی راسخ و سخت ازحاق ضمیر آدمی می جوشد و قابل توصیف نیست. حتّی ایمان ممکن است در نتیجه مشاهده اثری از انسانی پارسا و نظایر آن تحقّق یابد و ایمان را بر چهار رکن استوار مینماید .رکن اول؛ معرفت ذات حق، رکن دوم؛ صفات خداوند، رکن سوم؛ افعال خداوند و رکن چهارم هم در سمعیات که شامل اثبات حشر و نشر و عذاب قبر میشود و... کلمات کلیدی: ایمان گرایی، عقل و ایمان ، کی یرکگور ، غزالی