نام پژوهشگر: محمود قلعه نویی
نازنین غفاری علی سلطانی
روند نزولی کیفیت عرصه های عمومی شهری و تبدیل شدن آن ها به فضاهایی که تنها بر طرف کننده ی نیازهای زودگذر انسان ها هستند، موجب گشته تا این عرصه ها که روزگاری بستر تحقق نیازهای فیزیکی، اجتماعی و معنوی مخاطبان خود بودند، هویت متعالی خویش را از دست داده و به بستری غیر فعال تبدیل گردند. حال آنکه پویایی، سرزندگی و روح ومعانی حاکم بر این عرصه ها، سند راسخ ماندگاری مکان ها در خاطره ی جمعی شهروندان و هویتمندی آن ها می باشد. نیاز به حضور در عرصه های عمومی شهری شهروندان، به واسطه ی عدم تطابق عرصه های عمومی با نیازها و ترجیحات گروه های مختلف اجتماعی، ویژگی های فرهنگی، قومی و مذهبی آن ها نادیده انگاشته شده است. لذا پژوهش حاضر در جهت ارائه ی عوامل موثر بر حضورپذیری و رضایتمندی شهروندان در عرصه های عمومی شهری جهت برقراری تعاملات اجتماعی با تأکید بر ترجیحات آنان شکل گرفته است. در این پژوهش، از روش تحقیق توصیفی – تحلیلی در بستری از مطالعات کتابخانه ای و همچنین از روش تحقیق پیمایشی مبتنی بر مطالعات میدانی در شهر شیراز استفاده شده و با به کارگیری شیوه های مشاهده، مصاحبه و پرسش نامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات و نیز از نرم افزار های spss و lisrel به عنوان ابزار تحلیل و ارزیابی یافته ها استفاده شده است. در متن پژوهش ضمن پرداختن به موضوعات مورد بحث، نتایج به دست آمده در قالب فاکتور های موثر بر حضورپذیری و رضایتمندی شهروندان و در نتیجه ی آن گذر از فضا به مکان در عرصه های عمومی شهری ارائه شده است. در انتها با رویکردی طراحانه، راهکارهایی را در زمینه ی ارتقای عرصه های عمومی شهری از فضا به مکان در راستای معیارهای گزینش شده از جانب شهروندان، ارائه شده است.
ملیحه نیلی محمود قلعه نویی
این پایان نامه، در راستای پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی در مورد بررسی تأثیرات نور در طراحی فضاهای شهری و ادراک محیطی تنظیم و نگارش شده است. برای دستیابی به نتیجه مورد نظر، در اولین مرحله، به مطالعه ی مبانی نظری راجع به سه مفهوم نور، رفتار و فضای شهری و بررسی تاریخچه و تجربیات انجام گرفته در ایران و جهان، به تفکیک هر موضوع (با محوریت نور) پرداخته شده است. دومین مرحله، بررسی تعامل مفاهیم ذکر شده در مرحله ی اول، به منظور دستیابی به اصول کلی در مورد تأثیرات نور و ادراک در ایجاد کیفیت های فضای شهری با استناد به مطالعات صاحب نظران حرفه طراحی شهری می باشد. سومین و مهم ترین مرحله ی تحقیق، انجام مطالعات میدانی، در نمونه ی موردی طراحی، میدان جلفای اصفهان و محدوده ی اطراف آن، به منظور آگاهی از نحوه ی رفتار و ادراک کاربران و توقعات آنها از فضا، توسط پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده و همچنین تکمیل سایر مراحل شناخت فضای مورد مطالعه می باشد؛ چرا که در نهایت، هر فضای طراحی شده باید پاسخگوی توقعات کاربران آن فضا باشد تا مورد استقبال و حمایت قرار گیرد. در آخرین مرحله ی پژوهش، تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از مرحله ی قبل و استفاده از نتایج و تحلیل داده ها، در دستیابی به ایده های کلی طراحی و دستور کار خاص نمونه ی مورد مطالعه و در نهایت جمع بندی اطلاعات و نتیجه گیری در قالب چارچوب کلی طراحی نمونه ی موردی، مورد استفاده قرار می گیرد.
هدی امان الهی بهاروند فریبا قرایی
روستای دارآباد که هنوز بقایایی از هسته قدیمی آن قابل مشاهده است، از معدود روستاهای ییلاقی تهران است که هنوز بسیاری از ویژگی های با ارزش طبیعی خود را حفظ کرده است. این روستا در شمال شرق تهران و در مجاورت رود- دره دارآباد واقع شده است. پس از انقلاب، روند دگرگونی کالبدی، اجتماعی و فرهنگی این کانون و تغییر شکل کالبدی و عملکردی آن از روستا به شهر، به دلیل بی برنامگی به صورت خودرو و خودبخودی صورت گرفته است. محله های قدیمی با هسته های روستایی، از جمله دارآباد در گذشته واجد هسته های قوی همراه با مساجد و تکایا و سایر عناصر محلی بوده اند که به عنوان مرکز محله عمل می کرده اند. راسته اصلی محله دارآباد نیز در گذشته محمل کاربری هایی از قبیل مساجد و مغازه های محلی بوده و بستری مناسب برای تعاملات اجتماعی میان ساکنان شکل می داده است. امروزه متاسفانه تحت تاثیر ترافیک سواره حضور اجتماعی مردم، مفهوم مرکز محله و مکان عمومی در آن کمرنگ شده و در حال نابودی است. به عبارت دیگر شرایط مطلوب و سامان یافته محله که حاصل ارتباط و تاثیر متقابل انسان و محیط شکل گرفته در طول سالها و با رشدی طبیعی و آرام بوده، در اثر توسعه ناهمگون محله در چند دهه اخیر دچار نابسامانی و از هم گسیختگی گردیده است. پیدایش این مشکلات که کم کم به سوی فرسودگی، تخریب بافت روستایی، نابودی مراکز محله ای قوی و از بین رفتن هویت بومی دارآباد سوق پیدا می کند، ضرورت شناخت و بررسی این مجموعه را بیش از پیش آشکار کرده و بر لزوم ارائه راه حلی نو به منظور احیاء مفهوم مکان عمومی در این محله تاکید می کند. بی تفاوتی نسبت به این مسئله و عدم دخالت های مناسب و به جا در این رابطه، عملا روند تخریبی موجود را تسریع نموده و از بین رفتن پتانسیل های اجتماعی، طبیعی و بکراین منطقه را به دنبال خواهد داشت. مهمترین هدف این پروژه دستیابی به طرحی در راستای احیاء مفهوم مکان در مرکز محله دارآباد، متناسب با بستر و زمینه موجود و بر مبنای نظریات مربوط به کیفیت مکان های عمومی می باشد. سایر اهداف پروژه عبارتند از: طراحی محله ای با هویت، با کیفتی متعالی برای زندگی، کار و گذران اوقات فراغت و و دارای مراکز محله ای قوی و تعریف شده؛ تقویت و احیاء ساختار اصلی محله در چارچوب استخوان بندی شهر تهران؛ تقویت نقش تفریحی- گردشگری محله دارآباد در کنار نقش مسکونی و رونق اقتصادی محله بر پایه فعالیت های وابسته به گردشگری. در این تحقیق فرض بر این است که ایجاد یک مکان عمومی مطلوب برای زندگی در محلات نیازمند طراحی دقیق با توجه به ویژگی های محیط و افراد استفاده کننده از فضا است. با استفاده از پایه های فکری و روش های بکار رفته در طراحی شهری می توان این نیازها را شناسایی کرده و با در نظر گرفتن شرایط و بستر موجود به خلق یا احیاء چنین فضاهایی در محله پرداخت. با این مقدمه سوالات تحقیق به صورت زیر بیان می شوند: • آیا محله دارآباد فاقد یک مکان عمومی با طراحی مناسب و هویتمند و ارائه کننده خدمات ضروری ساکنین می باشد؟ • آیا با طراحی یک مرکز محله با هویت و تامین خدمات و نیازهای ساکنان محله دارآباد می توان رضایت بیشتر آنها را تامین کرد؟ • آیا ایجاد یک مرکز محله قوی و مشخص در سطح محله دارآباد می تواند در تقویت ساخت اصلی محله مفید واقع شود؟ • مرکز محله دارآباد باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا هماهنگ با شرایط و بستر موجود بوده و هویتمند باشد؟ روش گردآوری داده ها در این تحقیق، مطالعه کتابخانه ای به منظور دستیابی به مفاهیم، روش ها و الگوهای نظری مربوط به مکان های عمومی و کیفیت آنها، متغیر های اصلی تحقیق و .. بوده است. ضمن اینکه مطالعات میدانی نیز به منظور آشنایی عمیق تر با مسائل و مشکلات محله و مرکز محلات آن، از طریق مشاهده، برداشت میدانی، تنظیم پرسشنامه و ... مد نظر بوده است. در بررسی اسناد و منابع مربوط به موضوع، سعی شده در حد امکان شناختی جامع، یکپارچه و هدفمند از مفاهیم،الگوها و تجربه های عملی مربوط به موضوع حاصل شود. برای تحلیل محدوده علاوه بر جداول swot از تکنیک تحلیلی مکان سنجی در مرکز محله استفاده شده است. این تکنیک به منظور مشارکت دادن مردم و شهروندان عادی در ارزیابی محیط های شهری تدوین شده است. در این راه از چک لیست ها و پرسشنامه هایی استفاده می شود که در آنها تا حد امکان از پرداختن به مباحث تجریدی و کاربرد اطلاعات و واژگان حرفه ای که معمولاً مانع مشارکت گروه های غیرمتخصص می گردد، پرهیز شده است. در این راستا پرسشنامه-ای تهیه شده و توسط استفاده کنندگان مرکز محله پر شده است. در این پرسشنامه از کاربران فضا خواسته شده تا نیازها و نظریات خود را در طراحی مرکز محله بیان نمایند. نتایج حاصل از این پرسشنامه مستقیماً در تدوین دستورالعمل های طراحی مورد استفاده قرار گرفته است. این تحقیق در نهایت به ارائه یک سری سیاست های مداخله و یک چارچوب طراحی برای محله دارآباد می پردازد که بر اساس آن سعی می شود به بهترین شیوه نیازها و مشکلات محله برطرف شده و کیفیت محیطی و کالبدی آن ارتقاء یابد. سپس طراحی سه بعدی مرکز محله با جزئیات و در مقیاس 1.500 صورت گرفته و ضوابط و معیارهای طراحی برای آن ارائه خواهد شد تا در نهایت بتوانیم به طرحی مناسب برای احیاء مفهوم مکان و مرکز محله، در دارآباد برسیم.
تینا مختاری محمد سعید ایزدی
چکیده فارسی بازآفرینی شهری از طریق ارتقاء کیفی فضاها و بافتهای شهری از اواخر دهه نود میلادی به این سو در سیاستهای شهری کشورهای توسعه یافته به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی مورد توجه قرار گرفته است .برنامه های بازآفرینی شهر همواره با جامعه شناسی و فرهنگ همراه بوده اند و همواره از ایده های هنری و فرهنگی برای ایجاد تغییرات مدد می گرفته اند.ولی توجه ویژه به نقش فرهنگ در بازآفرینی شهری و پیدایش واژه بازآفرینی مبتنی بر فرهنگ به اواخر دهه 80 باز می گردد. بازآفرینی مبتنی بر فرهنگ، ازدهه 1980 آغازوتاکنون نیز ادامه دارد و موج عظیمی است که پروژه های بازآفرینی شهری را درسراسرجهان تحت تاثیرقرارداده است. توجه به نقش فرهنگ، استفاده ازارزش های تاریخی وفرهنگی به عنوان منابعی برای توسعه و همچنین توجه به گذران اوقات فراغت مردم، مهم ترین وجوه این گرایش هستند. دراین رویکرد ضمن توجه به منافع مالی واقتصادی درپروژه های شهری، مسیر این سرمایه گذاری در راستای ایجاد مراکز فرهنگی و هنری و گذران اوقات فراغت تعیین می شود که ازاین طریق علاوه بربازگشت سرمایه، به دلیل ایجاد جذابیت های خاص برای حضورمردم ، مناطق موردعمل نیز کاملا تحت تاثیرقرار می گیرند. به عبارت دیگرمی توان گفت که در رویکرد بازآفرنی مبتنی بر فرهنگ، مداخلات فرهنگی بیش ازآن که محصول ثانوی رشد اقتصادی باشند، نیروی محرکه آن هستند. هدف نهایی، ترمیم وارتقای کیفیت زندگی شهری ازطریق بهبود وتوسعه ویژگی های منحصربه فرد یک مکان و مردم آن می باشد. انتخاب تهران در این پژوهش به دلیل خصوصیات و اهمیت ویژه این شهر است چرا که اولاً در دوره قاجاریه به پایتختی برگزیده شده و بنابراین مصادیق و ساختار اصلی آن در این دوره شکل گرفته است، عصر قاجاریه اگرچه از زمان ما چندان دور نیست ولی به لحاظ تاریخی پیش از آغاز مدرنیزم و صنعتی شدن قراردارد.و می تواند نمایندگر ساختار سنتی شهر های ایران باشد.دوم اینکه تهران رشد، توسعه و شکوفایی خود را در دوران مدرنیزم شاهد بوده است و همین امر باعث شده که اولین مظاهر این عصر در تمام زمینه ها اعم از معماری، موسیقی، هنرهای تجسمی و نمایشی در این شهر بروز پیدا کند و باعث ایجاد تغییرات کالبدی و ساختاری مهمی بر بستر شهر گردد. . از دیگر سوی تحولات دهه های اخیر در تهران سرعتی بی شائبه داشته و بافتهای تاریخی و واجد ارزش آن را به شدت تحت تاثیر قرار داده است به طوری که امروز کمتر کسی به آنها توجه داشته و از آنها یاد می کند تاحدی که در پی گم شدن هویت و فرهنگ تهران مظاهر کالبدی آن نیز زیر فشار فعالیتهای گوناگون جاری در این شهر گم شده است. لاله زار نخستین خیابان پایتخت است که به پشتوانه باغهای پیرامون، نقش فرهنگی و تفریحی پیدا کرددر دوران ناصری ساخته شد و در عصر مشروطه و پهلوی اول به اوج خود رسیدو در ادامه روند تحولاتش کار کردهایی چون هتل، تماشاخانه، کافه و فروشگاه های لباس در امتداد آن شکل گرفت و پاتوق روشنفکران و اهالی هنر آن روزگار تهران شد و بستری ایجاد کرد تا اولین رویدادها و فعالیتهای پیشرو درزمینه فرهنگ و هنر در آن به وقوع بپیوندد. لاله زار که در 200 سال اخیر شکل گرفته تغییر تصویر سنتی و قدیم به تصویر امروزی درطی 200 سال اخیر در کالبد آن و در مکانیت آن تبلور و تجسم یافته است و بار فرهنگی عظیمی را گرد آورده است. مجموعه عوامل ذکر شده باعث انتخاب لاله زار برای پیاده کردن ایده بازآفرینی مبتنی بر فرهنگ شد. رویکردی که علاوه بر اینکه می تواند باعث تجدید حیات لاله زار گردد باعث بازآفرینی عملکردی و فعالیتی لاله زار نیز شده است و لاله زار را به مجموعه ای فرهنگی، هنری و گذران اوقات فراغت تبدیل می کند و فعالیتها و رودیدادهایی را در بتن آن می نشاند که با هویت، ساختار و چرایی پیدایش لاله زار نیز منطبق است ، و می تواند لاله زار را به عنوتن یک کانون هنری فعال در سطح ملی مطرح کند. کلید واژه ها :بازآفرینی،بازآفرینی مبتنی بر فرهنگ،بافت تاریخی،فضای شهری،لاله زار
مریم زنگنه قاسم آبادی پروین قایم مقامی
لزوم استمرار و تداوم بافت و رابطه ی میان عناصر شهر از جمله مسایلی است که اغلب شهرسازان بر آن تاکید دارند. بسیاری از صاحبنظران بر این اعتقادند که در گذشته رابطه بین اجزا و عناصر در بافت شهری بیشتر از امروز مورد توجه قرار می گرفته است. نظام به هم پیوسته ی بافت شهر، با مداخله در بافت های قدیمی و نیز طراحی های غیر اصولی در بافت جدید، به قطعات جدا افتاده ای تبدیل شده است. مضافاً اینکه جداسازی عملکردها نیز که رابطه ی میان عناصر مختلف را از بین برده، بر زندگی شهر تاثیر منفی گذاشته است. براساس این باور، شهر امروزی ازبخش-های مجزا و پراکنده ای که جریان فعالیت قابل درکی در آن وجود ندارد، تشکیل شده است که این گسستگی معضل مهمی در ساختار شهر معاصر بوجود آورده است.یکی از موجبات گسستگی بافت های شهری احداث بزرگراه ها و خیابان های عریض به منظور جوابگوئی سریع به نیازهای حمل و نقل شهری وکشوری، می باشد. متاسفانه برخی از مسئولین این روند مداخله جویانه در بافت های قدیمی را امری ناگزیر و قابل توجیه می دانند. مسئله گسستگی بافت در شهرهای قدیمی که جهت سازگاری با نیازهای جدید بوده است، هر چند ناخوشایند ولی امری قابل تعمق می باشد. در شهرهای قدیمی، تطابق بافت با نیازهای جدید مشکلاتی را بوجود آورده است که قاعدتاً می بایست برای اجتناب از آنان شهرهای جدید با الگوهای صحیح تری برنامه ریزی و طراحی می گردیدند، هر چند در این رابطه ملاحظه می شود که در برخی از شهرهای جدید علی رغم از پیش طراحی شده بودن آنها مشکلات گسستگی بافت بوجود آمده است.ساختار کالبدی شهر جدید پردیس نیز بدلیل عبور آزادراه تهران-رودهن و جاده فیروزکوه از میانه بافت شهری، دارای چنین گسستگی می باشد، به نحویکه بافت آن به دو منطقه ناپیوسته تبدیل شده است. این امر به آن جهت است که تصویب محدوده شهر جدید و مسیر آزادراه در دو زمان و احتمالاً توسط اعضاء متفاوت در کمیته های تصویب کننده، انجام گرفته است. به عبارتی به جهت موازی کاری و عدم هماهنگی بین گروه های تصمیم گیرنده و اولویت دادن مسائل اقتصادی و سیاسی به مسائل کالبدی و زیست محیطی، مسئله گسستگی بافت ایجاد گردیده و تا به امروز شهر پردیس را دچار مشکل کرده است. همچنین این گسستگی منجر به نادیده گرفتن منطقه جنوبی و ارتباط آن با مجموعه مسکونی شمال شهر پردیس شده است.در این تحقیق سعی گردیده است با انجام تجزیه و تحلیل هایی از وضع موجود راه حل های اصلاحی ارائه شود. بر این اساس با پذیرفتن وضع موجود آزادراه، به ارائه طرحی که دو منطقه را به هم پیوند دهد و در کوتاه مدت عملی اجرایی باشد، اقدام گردید. از آنجا که پیوستگی بافت می بایست بیشتر در جهت حفظ آرامش افراد پیاده باشد، لذا لازم است به منظور ایجاد مسیری ایمن و جذاب جهت عبور افراد از آزاد راه با توجه به کاربری های پیشنهادی طرح جامع در جنوب آزادراه (که در حال اجرا می-باشد)، طرحی مناسب ارائه گردد. از اینرو دو پیشنهاد کوتاه مدت و بلند مدت مطرح گدیده است. پیشنهاد بلند مدت این پژوهش انتقال مسیر آزادراه و جاده تهران-فیروزکوه از میانه بافت پردیس می باشد که این طرح به جهت مسائل سیاسی و اجرایی به زمکان طولانی نیاز دارد و اجرا شدن آن منوط بر بررسی های ترافیکی تخصصی می باشد.پیشنهاد دیگر ارائه شده احداث روگذرهای پیاده باعملکردفرهنگی، آموزشی، خدماتی و تفریحی می باشد که بنا بر کاربری های دو سمت آزادراه عملکرد آنها تعریف می شوند و ساختار آنها منطبق بر مولفه های توسعه پایدار می باشد و در مجموع 3روگذر با عملکرد تفریحی-تحقیقاتی، آموزشی-غراغتی و تفریحی- خدماتی-فرهنگی پیشنهاد گردید.
انیسه قربان محمد مسعود
بررسی رویکردهای مداخله در بافتهای شهری نشاندهنده وجود تحولات بسیار در آنها، طی سالهای اخیر است.این تحولات در جهت تغییر دیدگاه دوبعدی و نگرش صرف کالبدی به دیدگاههای اصلاح طلبانه و مبتنی بر ظرفیتهای محیطی موجود می باشد. دیدگاه اصلاح طلبانه با ارائه رویکردهای جدید مداخله در بافتهای ناکارآمد شهری درصدد استفاده از توانهای بالقوه و بالفعل موجود در محیط در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی و کالبدی برای توسعه و ادامه چرخه حیات محدوده های ناکارآمد شهری می باشد. "توسعه مجدد شهری"4 به عنوان یکی از این رویکردها، جایگاه بالایی را در این عرصه دارا می باشد. توسعه مجدد نشاندهنده راه یا روشی است که شهرها و محلات می توانند با استفاده از آن، سرمایه های خود را برای کمک به از بین بردن شرایط، انحطاط و زوال و وضعیت نامناسب، فقدان تجهیزات عمومی ، غیر استاندارد بودن فضاهای مسکونی، و تاسیسات زیربنایی محدوده خود، به کارگیرند . هم چنین جوامع با محدودیت منابع مالی، می توانند طرح توسعه مجدد را به مثابه ابزاری موثر برای آغاز پروژه های بهسازی عمومی، تجدید حیات املاک و توسعه وسرمایه گذاری خاص که با دیگر ابزار عمومی قابلیت انجام ندارند، مورد استفاده قرار دهند. این رویکرد با بکارگیری ابزارهای دیگر رویکردهای مداخله ای موجود، چون بهسازی، باز سازی و ... و با ترکیب آنها درصدد زدودن شاخص های ناکارآمدی در عرصه های ناکارآمد شهری برمی آید. بر این مبناپروژه" طراحی کالبدی محله سرخ ریگ" با هدف تغییر تصویر زوال و تباهی این محله که هسته اولیه و مرکز شکل گیری شهرچابهار است و با رویکرد" توسعه مجدد نواحی ویافتن الگوهایی تازه برای بازآفرینی این محدوده"، برای پهنه ای در حدود 46 هکتار در اراضی غربی شهر چابهار که نوعاً دارای پتانسیل های برجسته ای می باشد تهیه خواهد شد."هسته تاریخی بودن شهر ، حضور عنصر طبیعی وبرجسته ای همچون خلیج چابهار، همجواری با سازمان فضایی شهر در حوزه راهبردی و وجود برنامه های بلند مدت در طرح توسعه بندر از ویژگی های مهمی است که در پروژه پیش رو تاثیر قابل توجهی خواهد داشت. در این پژوهش در ابتدا پس از مروری اجمالی بر سابقه رویکردهای مداخله در بافتهای شهری و ابزارهای آن،به معرفی رویکرد توسعه مجدد و اصول و فرایند آن پرداخته می شود. سپس براساس این فرایند به تهیه طرح توسعه مجدد در محدوده" سرخ ریگ بندر چابهار" پرداخته خواهد شد.توجه به ظرفیتهای موجود در محیط و استفاده از آنها به عنوان منابعی برای رشد و توسعه مجدد محدوده، تاثیر بسزایی در جهت گیری و نحوه تحقق آن می تواند داشته باشد. از این رو یکی از مهمترین بخش های پژوهش بررسی محیط و دریافت ابعاد ناکارآمدی آن می باشد تا با حذف آن و بهره مندی از محدوده های قابل باز یافت، محله ای مهجور به محیطی سرزنده و جذاب مبدل شود.
مژده جمشیدی محمود قلعه نویی
یکی از عناصر محیط زیست که در چند دهه اخیر و در پی توسعه های بی رویه شهرها مورد بی توجهی قرار گرفته و تا مرز نابودی پیش رفته ، محیط طبیعی است. این امر، نه تنها از کیفیت زندگی در شهرها کاسته است بلکه حیات کره زمین را نیز در معرض نابودی قرار داده است. در این راستا، توسعه پایدار به عنوان جنبشی جهانی، تلاش های بسیاری را در دو عرصه نظری و عملی برای بهبود محیط زیست (به ویژه در مباحث شهری) به دنبال داشته است. وضعیت اسفبار محیط های زیست در شهرهای ایران، نگارنده را بر آن داشت تا در این پژوهش، تحقق پایداری را در کالبد فیزیکی و محیط زیست شهر مورد بررسی قرار دهد و و دستیابی به یک الگوی بومی برای توسعه شهری را به عنوان چشم انداز خویش تعریف نماید. در این راستا، هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش محیط طبیعی در شهر و ارزیابی و اندازه گیری اثرات محیطی مطرح می شود. برای این منظور نگارنده روش ارزیابی بر اساس شاخص ها را برای مطالعات خویش بر می گزیند. با توجه به ویژگی های محیطی بستر انتخابی (شهر اصفهان) ، دســـتیابی به یک الگو تحقق پایــداری متناسب با ویژگی های بافت و محیط زیست، بایستنی می باشد. از این رو «شبکه مسیر سبز» به عنوان الگوی برگــزیده که با ویژگی های سایت همخوانی دارد، انتخاب می شود و تحقق این الگوی توسعه، در قالب فرآیند برنامه سازی و طراحی «مسیرهای سبز شهری» ارائه می گردد. برای بررسی مراحل فرآیند تحقق و طراحی «شبکه مسیرهای سبز شهری»، مادی نیاصرم در منطقه یک شهر اصفهان به عنوان نمونه موردی در دو مقیاس کلان (منطقه شهری) و خرد (محلی) و در ارتباط با دیگر عناصر سازنده شبکه مسیرهای سبز، مورد بررسی قرار می گیرد و بخشی از مادی نیاصرم (حدفاصل فلکه صائب تا خیابان شهید دکتر بهشتی) به عنوان یک حوزه طراحی در محدوده محلی طراحی می شود و ضوابط و دستورالعمل هایی برای «مسیرهای سبز مادی ها» ارائه می شود.
مجتبی حاتمی نادرلو محمود قلعه نویی
تحقیق پیش رو، تلاشی هدفمند در راستای معرفی یکی از جریان های مهم شهرسازی دوران معاصر می باشد. جریانی که عکس العملی منطقی در برابر مسائل و مشکلات بوجود آمده در عصر صنعت به شمار می رود. رویکرد«توسعه پایدار» بستر شکل گیری بحث طراحی پایدار را بوجود آورده است. یکی از مسائل بسیار مهم در این زمینه مصرف انرژی و راه های کاهش آن می باشدکه باوجود بحران های زیست محیطی و کاهش انرژی های فسیلی اخیر در جهان از اهمیت خاصی برخوردار شده است. نگارنده در این تحقیق به بررسی و برنامه ریزی کاهش مصرف انرژی از دیدگاه فرم وکالبد شهری پرداخته و اصفهان را به عنوان نمونه موردی مورد بررسی قرار می دهد. روند این پژوهش از جمع بندی تعاریف مربوط به انرژی آغاز می شود و به اصول، مبانی و نظریات گوناگون پیرامون چگونگی دست یابی به شکل پایدار شهری از دیدگاه مصرف انرژی و فرم شهر، می پردازد. برای نتیجه گیری بهتر در این زمینه پس از بررسی نظریات جهانی شکل شهری مطلوب به بررسی شاخص ها ومعیارهای پایداری شهرهای ایرانی پرداخته شده است. سپس به روند رشد و توسعه اصفهان در طول دوره های مختلف تاریخی قبل و بعد از اسلام پرداخته شد و با استفاده از مدل آنتروپی چگونگی رشد شهر اصفهان در دهه اخیر تفسیر شد و در نهایت با توجه به جمع بندی و نتیجه گیری انجام شده به ارائه پیشنهادات پرداخته شده است. با توجه به ویژگی های اقلیمی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی شهر اصفهان جهت نیل به کمینه مصرف انرژی شهری می بایست پایداری شهر اصفهان را در منطقه شهری و در اجزا خرد آن (محله، ساختمان) جست و صرفاً فشرده سازی شهر مطرح نیست. بدیهی است صرف تغییرات کالبدی بدون پشتوانه تحولات اقتصادی، صنعتی و فناوری منجر به پایداری انرژی شهری نخواهد شد.َ
روشنک خلج فرهنگ مظفر
امروزه رودخانه ها از جمله عناصرطبیعی هستند که مورد بی مهری قرار گرفته و جز در موارد محدود هیچ اقدامی در راستای مطالعه، برنامه ریزی و طراحی سواحل رودخانه ها در کشور ما صورت نگرفته است. بنابراین مسئله اصلی که تحقیق پیش رو با آن روبه رو است، هدایت تلاشها در جهت احیای کناره رودخانه که به پیشرفت رودخانه ها و جوامع کمک کند. برای دستیابی به مزایای این فرصت، ما نیاز به اختلاط ملاحظات بوم شناختی با اهداف اقتصادی و اجتماعی در سرتاسر رودخانه های شهری کشور داریم. اما توجهات زیست محیطی اغلب یک چاره اندیشی پسین در برنامه ریزی حاشیه رودخانه محسوب می شود. در واقع تجربه ی اکثر جوامع نشان می دهد که تلقی کردن رودخانه به عنوان یک سرمایه، کیفیت زیست محیطی و زندگی را افزایش می دهد که هر دو تاثییرات مهم اقتصادی برای شهرها دارد.اگرچه ممکن است بازسازی سیستمهای طبیعی رودخانه و نوسازی حاشیه رودخانه اهدافی مغایر بنظر برسند اما دنبال کردن همزمان آنها می تواند برای سلامت رودخانه ها و مردم شان مفید باشد. تحقیق پیش رو در پی یافتن الگوی طراحی با رویکرد گردشگری در جهت ارتقاء پایداری می باشد و در نهایت در پی ارائه ضوابطی که این امر را در پی داشته باشد. در این راستا رودخانه ریحان در شهر خمین که ساحل آن در قسمت های مختلف محلی برای قرار گیری تاسیسات و آب آن مخزنی برای جمع آوری زباله ها و فاضلاب های مختلف گردیده و سهم مردم از آن در این میانه به فراموشی سپرده شده است، به عنوان نمونه موردی انتخاب گشت و در پی آن ملاحظات اساسی در طراحی لبه رودخانه و اصول حاکم بر آن برای تبدیل شدن رودخانه به یک عنصر حیاتی و اساسی شهر ارائه شد. در نهایت به ارائه اسناد هدایت با رویکرد گردشگری در جهت ارتقائ پایداری می پردازد.
حسین الیاسی محمود قلعه نویی
فصل اول این نوشتار به بیان طرح تحقیق پرداخته و فصل دوم آن به بررسی مفاهیم و ادبیات موضوع و بررسی نمونههای داخلی و خارجی پرداخته است. در فصل سوم محله طراحی در سه مقیاس مختلف مورد مطالعه قرار گرفته و در نهایت در فصل چهارم چهارچوب سه بعدی طراحی و اسناد هدایت طراحی شهری تدوین گردیده است.
فاطمه فرازبخت محمود قلعه نویی
ورود و تسلط خودرو بر شهرها، نه تنها موجب ایجاد آلودگی های زیست محیطی و تغییر چهره و گسستگی بافت شهرها گردیده، بلکه به واسطه کاهش حضور انسان ها در فضای شهری، در کاهش تعاملات اجتماعی و ادراک افراد پیاده از محیط شهری موثر بوده است. در یک شهر پایدار، شبکه حمل ونقل، وابستگی کمتر به اتومبیل شخصی، استفاده بیشتر از حمل ونقل عمومی و فراهم آوردن شرایط پیاده روی و دوچرخه سواری را ممکن می سازد. از آنجا که پیاده به عنوان یکی از اجزای اصلی سامانه حمل ونقل شهری مطرح است، بنابراین باید همانند دیگر اجزای این سامانه، به پیاده و مشکلات آن توجه شده و راه حل های مناسبی برای ساماندهی حرکت پیاده در شهر و تأمین ایمنی لازم و راحتی در حرکت آن ها ارائه شود. معابر پیاده از مهم ترین فضاهای شهری به شمار می آیند که نه تنها نقش عمده ای در تأمین دسترسی فیزیکی دارند، بلکه موجب می شوند عابر پیاده در فضایی امن و به دور از خودروها حضور یابد و تعاملات اجتماعی در فضای شهری ارتقاء یافته و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و بروز رخدادهای جمعی تقویت گردد. رساله حاضر با هدف ساماندهی و طراحی فضای پیاده در خیابان چهارباغ عباسی با تکیه بر مفاهیم پویش پایدار می باشد. خیابان چهارباغ عباسی، یک خیابان ویژه می باشد که به جهت قرارگیری در مرکز تاریخی اصفهان و نزدیکی به بسیاری از عناصر ارزشمند معماری و نیز به دلیل نقش آن به عنوان استخوان بندی اصلی شهر، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این محور که از گذشته با محوریت پیاده و مقیاس انسانی شکل گرفته و یک فضای شهری پایدار در بافت سنتی اصفهان را تشکیل می داده، به دلیل حضور وسایل نقلیه، بیشتر نقش یک محور عبوری را ایفا کرده و بنابراین حضور پیاده و برقراری روابط اجتماعی قوی در این خیابان کمتر است. در مرحله مبانی نظری رساله، جهت نیل به موضوع پروژه، ابتدا رویکرد نظری پیرامون مباحث پایداری و حمل ونقل پایدار مطرح گردیده و به مبحث پیاده به عنوان یکی از ارکان اصلی پویش پایدار توجه و در فصل سوم به مباحث خیابان به عنوان یک فضای شهری پرداخته و با معرفی محیط های پیاده مدار و پیاده راه ها، تجارب جهانی و داخلی در زمینه ایجاد پیاده راه ها مطرح و سپس در فصل چهارم خیابان چهارباغ عباسی به عنوان بستر طرح انتخاب و طی فرآیند طراحی شهری، مراحل شناخت، تجزیه و تحلیل، طراحی و تدوین ظوابط مربوطه ارائه می گردد. واژگان کلیدی پیاده راه، پایداری، پویش، فضای همگانی، فعالیت های اجتماعی، مقیاس انسانی، لبه فعال
سارا میرعین عارفین محمود قلعه نویی
از اوایل 1360 احداث شهرهای جدید در ایران با در نظر داشتن اهدافی چون کاهش تراکم و جذب جمعیت مادر شهرها، باز توزیع جمعیت و غیره به اجرا درآمدند لکن بررسی های صورت گرفته از عملکرد های شهرهای جدید نشان دهنده عدم دستیابی به اهداف اولیه می باشد و اکثر این شهرهای جدید با مسائلی از قبیل خوابگاهی شدن و بی هویتی مواجه شده اند.در این پژوهش، شهر جدید بهارستان به عنوان نمونه موردی انتخاب شده است. به عنوان ایده کلی جهت طراحی و هویت بخشی به آن، در نظر داشتیم از اصول حاکم بر شهرهای کهن ایرانی بهره جوییم. از این رو پرسشهایی بنیادین مطرح شدند که اصولاً "آیا می توان از ارزشهای کهن شهرسازی ایرانی برای بهبود فضاهای شهری بهره جست؟" و اینکه "آیا عناصر هویت بخش شهرهای کهن ایران، با توجه به نیاز امروز قابلیت معاصرسازی دارند؟". برای پاسخگویی به پرسشهای فوق، از روش توصیفی- تحلیلی – تجربی استفاده شده است. در ابتدا به استخراج اصول شهرسازی شهرهای کهن ایران پرداختیم، پس از تدوین چارچوب نظری، با در نظر داشتن مشکلات و معضلات شهرهای جدید بالاخص شهر جدید بهارستان، از این اصول برای طراحی محله ای در شهر جدید بهارستان بهره جستیم. نتایج حاصل از فرایند پژوهش و طراحی حاکی از آن است که اصول شکل دهنده شهرهای کهن ایرانی قابلیت معاصر سازی دارند و به خوبی می توان جهت ارائه طراحی شهری معنادار و با هویت از آنها بهره جست.
بهناز گنجعلی زاده محمود محمدی
از آنجایی که زمین به منزله¬ی بستری برای احداث ساختمان¬ها است، نحوه¬ی قطعه¬بندی و ضوابط احداث بنا، مطلوبیت و کیفیت ساختمان¬ها را تحت تأثیر قرار می¬دهد. با توجه به سیاست¬های کوچک¬سازی مسکن، یکی از شاخص¬های متأثر از نحوه¬ی قطعه¬بندی و استقرار بنا، کارآیی سطح زیربنای واحدهای مسکونی می¬باشد. هدف از این پژوهش، تحلیل الگوی قطعه¬بندی اراضی مسکونی در طرح¬های آماده¬سازی و تأثیر آن بر رویکردهای اخیر کوچک¬سازی واحدهای مسکونی می-باشد. نحوه¬ی تأثیرگذاری مشخصات و ویژگی های قطعات مسکونی، بر کارآیی سطح زیربنای واحدهای مسکونی، پرسش اصلی تحقیق حاضر می باشد. در این پژوهش، نخست معیارهایی برای سنجش کارآیی سطح زیربنا تدوین شده، سپس با تبیین رابطه ی قطعه بندی زمین و کارآیی سطح زیربنا، گونه های غالب قطعات شهرک یاغچیان (نمونه موردی)، به لحاظ کارآیی سطح زیربنا با یکدیگر مقایسه شده است. بدین منظور نقشه های معماری 24 قطعه ی مسکونی چندخانواری(آپارتمانی) به صورت تصادفی از سازمان نظام مهندسی استان آذربایجان شرقی تهیه شده و تأثیر مشخصات و ویژگی های قطعات بر معیارهای معماری کارآیی سطح زیربنا بررسی شده است. در نهایت پس از تعیین قطعات برتر به لحاظ کارآیی سطح زیربنا، با توجه به نقشه های شهرک یاغچیان در محیط gis، نتایج به دست آمده به کل قطعات شهرک تعمیم داده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ضوابط و مقررات قطعه بندی در طرح های توسعه ی شهری، ماهیتی پویا نداشته، فاقد انعطاف بوده و قابلیت به روز شدن ندارد.
بهاره تدین محمود قلعه نویی
انسان قسمت اعظم دانش و تجربه خود از جهان هستی را به وسیله دو عنصر فرم و رنگ کسب می کند. از آنجا که رنگ های گوناگون واکنش های احساسی متفاوتی را در ما بر می انگیزند، یکی از ابزارهای مهم در خلق فضا محسوب می شوند. این امر به ویژه در شهر با توجه به گستره وسیعی از فضاها و رفتارها اهمیتی دوچندان می یابد. به کمک رنگ ها می توان زمینه متنوعی از تضادها (کنتراست ها) را در ساعات مختلف روز پدید آورده وبا ایجاد سایه روشن های جدید فضا را متنوع و سر زنده نمود. همچنین با کاربرد صحیح رنگ ها در فضاهای شهری می توان یک الگوی وحدت بخش برای کل شهر تعیین و تعریف کرد و یا اینکه رنگ ها در فضاهای شهری این قابلیت را به افراد می دهند تا به آسانی به تفکیک فضاها بپردازند و بتوانند فضاهای مختلف را از یکدیگر تمیز دهند به عبارتی می توان گفت رنگ ها برای شهروندان حکم نشانه را دارند و موجب ایجاد وضوح و خوانایی شهر می شوند. به همین ترتیب حضور بدون هدف و ناهماهنگ رنگ ها می تواند به افول کیفیت های فضایی منجر شود؛ موضوعی که امروز بیشتر در شهرهای خود با آن مواجه هستیم. حضور طیف گسترده ای از مصالح ساختمانی بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی مکان، عدم نظارت هدفمند از سوی دستگاه های اجرایی و نبود ضوابط مدون و راهگشا در این زمینه و یا وانهادن کامل انتخاب رنگ بناها به عهده افراد، از مهم ترین عوامل ایجاد نابسامانی و ناهماهنگی رنگی در شهرهای ماست. شهر اصفهان نیز با وجود دارا بودن هویت رنگی، امروزه با این مسئله مواجه شده است و در ساخت و سازهای جدید دیگر نمی توان شناسنامه رنگی ویژه ای را مشاهده نمود. در صورتی که با انتخاب صحیح رنگ ها می توان شخصیت تاریخی شهر را حفظ نمود و در عین حال به نیازهای جدید زندگی امروز مردم نیز پاسخ داد؛ که این امر مستلزم حضور و همکاری گروه ها و سازمان های مربوطه و همچنین مشارکت شهروندان می باشد. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت تبیین نقش رنگ، عوامل دخیل در شکل گیری چهره رنگی شهرها و چگونگی انتخاب هدفمند رنگها با توجه به بسترهای موجود. بدین منظور خیابان سپه اصفهان با توجه به سابقه تاریخی، نقش عملکردی و اهمیت آن در ساختار شهر به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده است. این پژوهش از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و شیوه تحقیق مرور متون و اسناد کتابخانه ای و همچنین از روش تحقیق موردی و شیوه تحقیق مشاهده و جمع آوری اطلاعات در بستر مطالعات میدانی بهره گرفته است.لازم به ذکر است که برخورد با مسئله رنگ در هر مورد شرایط و مطالعات ویژه خود را طلب می نماید و نمی توان به یک الگو و دستورالعمل کلی در این زمینه دست یافت. بر این اساس فصل دوم پایان نامه مروری کوتاه است بر موضوع رنگ، ویژگیها و آثار مختلف روانشناسی آن بر انسان، همچنین مبانی ادراک و کیفیت محیطی به عنوان اصول لازم در مطالعات طراحی شهری مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل سوم تلاش پژوهشگر بر آن است تا به تبیین تأثیر رنگ در فرایند ادراک محیطی و همچنین نقش رنگ در شهر، فضای شهری و کیفیت های مورد انتظار از آن بپردازد و با توجه به نتایج بررسی نمونه های مطالعاتی در فصل چهارم به همراه نگاهی اجمالی به جایگاه رنگ در فرهنگ و هنر ایرانی بتواند به اصول مناسبی در زمینه به کارگیری رنگ ها دست یابد. این اصول به همراه نتایج حاصل از بخش پنجم (شناخت و تحلیل بستر طرح)، به طراحی و تدوین ضوابط در فصل ششم پژوهش منجر می شود.
بهزاد صدری مهین نسترن
توسعه فیزیکی شهر فرآیندی پویا و مداوم است که طی آن محدوده های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در جهات عمودی و افقی از حیث کمی و کیفی افزایش می یابد و اگر این روند سریع و بی برنامه باشد به ترکیب فیزیکی مناسبی از فضاهای شهری نخواهد انجامید و در نتیجه سیستم های شهری را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد ساخت. مهم ترین مشکل در مورد پراکندگی و رشد نااندیشه شهرها، فقدان نقشه و برنامه ای مدون و اصولی برای توسعه شهر است. مهم ترین مسائلی که رشد بی رویه و افقی شهرها به وجود می آورد، عبارت است از اسراف در استفاده از زمین، فقدان تسهیلات و امکانات شهری کافی و... است. افزودن بر مشکلات شهری یادشده زمین منبع غیرقابل جایگزینی است، به ویژه زمین با کاربری های ویژه مانند جنگل ها، اراضی کشاورزی مرغوب و مراتع متراکم و ... که با تغییر کاربری چنین اراضی نه تنها یک منبع اقتصادی مهم در کشوری مانند ایران از بین می رود بلکه پیامدهای زیست-محیطی آن غیر قابل جبران است. شهر پاوه یکی از شهرهای استان کرمانشاه است که در شکل گیری آن موقعیت جغرافیایی شهر و نقش عوامل و عوارض طبیعی مانند وجود دره ها و تپه های شیب دار، باغات فراوان و... تأثیر فراوان داشته و شکل منحصر به فردی را آفریده است. محدودیت ها و کمبود زمین، شرایط توپوگرافی سخت و ناهموار، از تنوع بخشیدن به بافت شهری جلوگیری نموده و ساخت و ساز را هزینه بر نموده است. علاوه بر آن شیب زمین، باغات اطراف و ناهمواری های بسیار توسعه شهر را جهت دهی نموده است. به طوری که ارتفاعات و تپه های شیب دار در بخش شمال و شرق، روستای دوریسان در شرق و جنوب شرقی و باغات گردو و انار در جنوب از موانع اساسی توسعه شهر می باشند. همچنین ویژگی توپوگرافیکی باعث گردیده تا شهر پاوه به تبعیت از توپوگرافی محیط اطراف خود در محله های قدیمی با بافت فشرده و متراکم و در سایر بخش ها به تبعیت از شیب و توپوگرافی شهر به صورت خطی شکل بگیرد و ناهمواری های فراوان و شیب زیاد باعث شده تا این شهر در پایه کوه شاهو صورتی پلکانی به خود بگیرد. تحلیل توسعه شهر پاوه را می توان به 2 دوره کلی تقسیم کرد: اگر چه در نیمه اول شهر رشد آرامی را تجربه نموده است و به طور عمده به سمت جنوب و غرب و زمین های هموارتر گسترش یافته است و شهر در این دوره به نسبت از شکل روستایی خارج شده، اما باز هم مشکلات فراوانی در جهت توسعه شهر وجود دارد. اما در نیمه دوم به دلیل نیاز شهر به مسکن و گسترش موج جدید مهاجرت از نقاط روستایی، توسعه پراکنده و بدون تناسب با اصول شهرسازی گردیده است. که این موضوع سبب از بین رفتن باغ ها و ادغام با روستاهای همجوار شهر دچار ناهنجاری های اجتماعی، خطرات زیست محیطی و عدم پراکنش متوازن کاربری ها شده است. شهر پاوه در طی سال ها ی گذشته با افزایش جمعیت روبه رو بوده است و این افزایش جمعیت بی شک به گسترش کالبدی شهر خواهد انجامید. حال در شرایطی با موقعیت جغرافیایی شهر پاوه که جهت توسعه با محدودیت های زیادی روبه رو است چه راه حل هایی می توان تجویز نمود که توسعه فیزیکی شهر مطابق با اصول توسعه پایدار باشد. در این راستا در تحقیق حاضر که جزء پژوهش-های کاربردی است؛ در جهت دستیابی به سازمان کالبدی – فضایی و جهت مناسب توسعه فیزیکی شهر پاوه مطابق با اصول و معیارهای توسعه پایدار به منظور رفع مسئله یادشده و پاسخ داده به پرسش های تحقیق، سعی شده است با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از تکنیک های تحلیلی مقایسه، نقشه های پتانسیل یاب، ماتریس گولر و ماتریس سوآت روند توسعه فیزیکی شهر پاوه بر مبنای اصول و معیارهای توسعه پایدار مورد ارزیابی قرار گرفته و الگوهای مناسب جهت توسعه شهر، بررسی گردد و شاخص های توسعه فیزیکی پایدار از منابع استخراج گشته و بر اساس ویژگی های شهر بومی سازی شود. و در نهایت پس از یافتن پاسخ سوالات فوق، بر مبنای آن ها ابتدا راهبردهای توسعه فیزیکی پایدار شهر پاوه تدوین گشته و در پی آن الگوی مناسب برای توسعه فیزیکی شهر پاوه و نیز جهت توسعه آتی شهر پیشنهاد گردیده و بر اساس آن ها سازمان کالبدی- فضایی مطلوب شهر بر اساس اصول و معیارهای توسعه پایدار در قالب پیشنهاد محدوده و حریم شهر، کاربری اراضی حریم شهر، کاربری اراضی شهر، شبکه معابر شهر و عملکرد آن، و پهنه بندی ارتفاعات در کنار سیاست های تکمیلی توسعه ارائه شده است.
سارا امینی لاری محمود قلعه نویی
اغلب نواحی تاریخی مرکز شهرهای ایران، در روند توسعه شهر نشینی مهجور مانده و متناسب با تکنولوژی و نیازهای روز رشد نکرده اند. این توقف و عدم روزآمدی با دیگر قسمت های شهر در ابعاد مختلف موجب فرسودگی و از دست رفتن جذابیت این نواحی برای سکنه اصلی و بومی آن شده است. افت منزلت اجتماعی و اقتصادی، نابسامانی های کارکردی و کالبدی این محدوده ها به همراه افت بسیار شدید کیفیت محیط شهری ، ضرورت ساماندهی این مناطق را دو چندان کرده است. از سوی دیگر با توجه به شکلگیری این بافتها مطابق با اصول و قواعد خاص و سازگار با زمینه اقلیمی – فرهنگی لازم است هرگونه مداخله در آنها با دقت نظر و احترام به این اصول صورت گیرد، تا در دوره پسا مدرن و روند رو به رشد جهانی شدن، با حفظ آنچه محلی بوده و بر ویژگی های خاص مکان تاکید می ورزد به تداوم خاطره و اصالت فرهنگی این مکان ها دامن زند. متاسفانه عمده مداخلات و طرح هایی که برای این نواحی تهیه شده اند، فاقد چنین دقت نظری بوده و سبب شده اند که ساختار فضایی بافت در حال تغییر، تدریجاً ویژگیهای نامطلوب بافت های جدید را در خود منعکس کرده و در چارچوب خصوصیات بافت ارگانیک ، سیمای ناهنجاری را عرضه نمایند . بافت تاریخی گرگان نیز با ویژگی های منحصر بفرد خود از این قاعده مستثنی نبوده و دخالت های صورت گرفته در آن به دلیل عدم انطباق با ابعاد هویتی آن که ناشی از تأکید بر ابعاد کمی توسعه و در نظر نگرفتن ارزشهای فرهنگی- تاریخی این عرصه است سبب تضییع هویت آن شده است. با عنایت به مسائل فوق ، پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که چگونه می توان با حفظ شخصیت محلی و احترام به ارزش های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ناحیه تاریخی به معاصرسازی آن اقدام کرد. به عبارتی می توان اذعان نمود که هدف این رساله از یکسو دستیابی به ابزاری مناسب و جامع برای هدایت و کنترل توسعه و از سوی دیگر ابقاء و پایداری سکونت و احیای عملکردی بافت است. برای این منظور با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به مطالعه متون و تجارب جهانی مرتبط جهت تدوین چارچوبی جامع برای مطالعه هویت و آشنایی با روشهای نظری و عملی در باب باززنده سازی این عرصهها پرداخته شد. ماحصل این بررسی نشان داد بهره گیری از دانش طراحی شهری و بکارگیری اصول و تکنیک های ریخت شناسانه که به طراحان امکان می دهد از الگوهای نهفته در مکان و فرآیندهای تحول آگاه شوند مهمترین ابزاری است که چارچوب دخالت در اینگونه بافت ها را فراهم می کند. بنابراین در ادامه با استفاده از روش میدانی – پیمایشی ناحیه تاریخی مرکز شهرگرگان را با استناد به اصول ریختشناسانه وتکنیک تحلیل کیفی ابعاد سازنده مکان به کمک دانش طراحی شهری مورد واکاوی قرار داده و با استخراج وکشف قواعد نهفته در مکان به ارائه الگوها و راهنمای طراحی جهت ارتقاء کیفیت این عرصه فرهنگی- تاریخی پرداختیم.
احسان پسرک لو محمد مسعود
امروزه به دلیل استفاده روزافزون از وسایل نقلیه، تعاملات انسانی در حال ناپدید شدن می باشند. همچنین، کمبود فضاهای فعالیت جمعی در شهرها و مسافت زیاد بین کاربریها یا مراکز فعالیتی، از جمله عواملی هستند که روابط اجتماعی انسانها را کاهش داده اند. بنابراین باید شهرها طوری برنامه ریزی شوند که بتوانند بستر تعاملات اجتماعی را فراهم نمایند. یکی از مهمترین عوامل موثر در این زمینه، گسترش پیاده راهها می-باشد. در سالهای اخیر، عدم توجه برنامه ریزان و طراحان شهری به پیاده راههای موجود در بافت قدیم گرگان باعث شده است که این بخش از شهر برای شهروندان چندان جذابیتی نداشته باشد و مردم به پیاده روی در آن تمایل کمتری نشان دهند. عواملی چون کاربریهای ناسازگار، تداخل حرکت سواره و پیاده، عرض کم معابر، عدم امکان دسترسی سواره و عدم پاسخگویی خدمات به نیازهای امروزین شهروندان این موضوع را تشدید نموده اند. بدین منظور، با برنامه ریزی بهینه و ایجاد پیاده راهها می توان مردم را از نتایج زیانبار عدم تحرک و تضعیف ارتباطات اجتماعی رهایی بخشید. در تحقیق حاضر که جزء پژوهش های کاربردی است؛ سعی شده است با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی چگونگی ارتباط و تعامل عوامل کالبد و فعالیت با موضوع پیاده راهها در بافت تاریخی گرگان برای خلق فضاهایی سازگار با روح مکان و سرزنده پرداخته شود. روشهایی که برای تحلیل مسیرهای پیاده در این تحقیق بکار برده شده اند عبارتند از: روش مکان- زمان و روش شبه هیدرولیکی. به منظور استفاده از این روشها نیازمند گروهی از آمار و اطلاعات راجع به خیابانها، پیاده روها و حجم ترافیک سواره و پیاده موجود در آنها می باشیم که بتوانیم از طریق آنها مراحل تجزیه و تحلیل را به انجام برسانیم. برخی از این آمار از سازمانها و ارگانهای مربوطه تهیه شدند و گروه دیگری از آمار همچون حجم عابر پیاده در دقیقه و عرض موثر پیاده رو از طریق برداشت های میدانی به دست آمده اند. بدین منظور، ابتدا چند خیابان اصلی از بافت انتخاب گردیدند و در روز و ساعت خاصی، حجم ترافیک پیاده و سواره در آنها برآورد شدند. با استفاده از این آمار و با کمک روشهای مورد نظر، سطح سرویس معابر بدست آمدند. سطوح سرویس بدست آمده بیانگر این موضوع هستند که برخی از خیابانها و پیاده روهای موجود در محدوده بافت قدیم گرگان با مشکلات شدید ترافیکی (بصورت سواره و پیاده) مواجه می باشند. بنابراین به منظور رفع این مشکلات، با توجه به حجم ترافیک عابرین پیاده و حجم ترافیک سواره در هر یک از خیابانها و شرایط بومی منطقه، سطوح سرویس بهینه پیشنهاد گردیدند. سپس با استفاده از این سطوح سرویس و سایر عوامل تاثیرگذار، ضوابطی ارائه شده اند که می توانند به عنوان پایه در برنامه ریزیها مد نظر قرار گیرند. در انتها با کمک اصول و ضوابط مستخرج، راهکارهایی عملی در جهت بکارگیری آنها در برنامه ریزی پیاده راهها متناسب با نیازهای روز ارائه می گردند.
سپیده سیف اللهی فخر مصطفی بهزادفر
یکی از مهمترین عوامل سازنده کیفیت مطلوب طراحی شهری، "امنیت شهری" است. مفهوم امنیت شهری بر مصون ماندن افراد اجتماع از خطرات و آلودگی ها در محیط شهری دلالت دارد. وجود محیطی امن برای زندگی در کنار سایر نیازهای اساسی فیزیولوژیکی انسان، از ضروریات و نیازهای اصلی انسان می باشد. نابهنجاری های اجتماعی و جرائم که از سوی عاملین و مجرمین در محیط های شهری به وقوع می پیوندد، از جمله موارد اصلی ناامنی محیط زندگی و سلب کننده امنیت شهرها و در نتیجه مختل نمودن آسایش و آرامش مردم می باشد. مردمی که در شهرها زندگی می نمایند خواسته یا ناخواسته چه در مواقعی که درون منازل خود به سر می برند و چه در هنگامی که در محیط خارج از خانه و در عرصه های عمومی هستند، به طور احتمالی با پدیده وقوع جرم و نابهنجاری ها روبرو بوده و خطر وقوع جرم همواره یک شهروند را تهدید می نماید. نامطلوبیت کیفیات محیطی در جوامع شهری از دیدگاه امنیت شهری از مسائل اساسی بخشهای حاشیه ای و مسئله دار شهرهای بزرگ است. محله خاک سفید جزء پرمعضل ترین بافت های شهر تهران می باشد که با ویژگی های خاص خود منشاء و صادرکننده انواع جرایم و بزهکاری ها و تهدیدی جدی در جهت دستیابی به امنیت و ساختار نظام یافته شهری است. در همین راستا،این پژوهش سعی بر آن دارد که با بهره گیری از تجربیات جهانی در این زمینه به تدوین الگوی راهبردی طراحی فضاهای همگانی امن محله خاک سفید بپردازد و با تکیه بر حوزه مسئله دار این محله بر طرح پرسشها اقدام می شود. مهمترین پرسشی که سعی شده است تا به آن پاسخ داده شود، این بوده که فضای کالبدی چگونه می تواند زمینه ممانعت از بروز رفتارهای ضد اجتماعی شهروندان را فراهم کند. به منظور دستیابی به راهکارهای مناسب در زمینه پاسخگویی به مشکلات کیفیات محیطی در مدار امنیت، مهمترین راهبرد آن بوده که توسط راهکارهای طراحی محیطی می توان بر رفتارهای ضد اجتماعی و نابهنجار مجرمان و بزهکاران محله خاک سفید تاثیر گذاشت. مواجهه با نمونه موردی نیز با شناخت اولیه آغاز گشت که البته این شناخت با توجه به شرایط و روند پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و نیز مطالعات میدانی صورت پذیرفت. سپس سعی شد در طی یک فرآیند منطقی و در قالب یک نظم ساختاری (با بکارگیری روش تحلیلی) پس از تجزیه و تحلیل فضا با تکنیک های سازگار در غالب نمایانگرها به راهبردها و سیاست های طراحی و در پایان به راهنماهای طراحی به تفکیک فضاهای شهری دست یافته شود.
سمیه خادمی محمد مسعود
برنامه ریزی کاربری زمین همواره به دلیل تعیین نحوه استفاده از زمین و ساختار فضایی شهرها از یک طرف و تعیین ارزش اقتصادی هر قطعه از طرف دیگر، بخش اصلی برنامه ریزی شهری به شمار می آمده است. به همین دلیل دیدگاه های متفاوتی در مورد نحوه استفاده از این منبع مهم ارائه شده است که عمده آنها بدون توجه به مسائل کیفی زندگی انسانی به موارد کمی، سرانه ها و دسترسی ها توجه داشته اند؛ تغییرات دیدگاهی چند دهه اخیر به برنامه ریزی شهری و به تبع آن برنامه ریزی کاربری زمین، عدم توجه به مسائل کیفی کاربری زمین را به صورت روشن تری مطرح کرده و گاه راهکارهایی نیز برای بهبود آن ارائه داده است. در این راستا، رویکرد توسعه پایدار با تأکید بر استفاده بهینه از زمین، رویکردی نوین در برنامه ریزی شهری و به تبع آن در مهم ترین رکن آن یعنی برنامه ریزی کاربری اراضی ارائه کرده است. این پژوهش، با شیوه توصیفی- تحلیلی پایه-های نظری برنامه ریزی کاربری زمین مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد؛ به این منظور که مدلی تحلیلی برای ارزیابی پایداری کاربری اراضی شهری تدوین گردد. پس از بررسی نظریات مربوط به کاربری زمین و توسعه پایدار ، مطالب مربوط به ارزیابی و نیز شاخص های مربوط به توسعه پایدار مورد مطالعه قرار گرفته است؛ و تلاش گردیده است مهم ترین شاخص هایی که بر کاربری زمین شهری موثر هستند و با شاخص های توسعه پایدار نیز تطابق دارند، جهت ارزیابی کاربری اراضی انتخاب گردند. به این ترتیب شاخص های پیشنهادی این مدل بر اساس ویژگی های پایداری کاربری زمین در محدوده به ارائه مجموعه جامعی از شاخص ها پرداخته است که بر الگوی توسعه پایدار کاربری زمین بیشترین تأثیر را دارند. در قالب رویکرد سنتی به زمین نیازهای فعالیتی پیش بینی شده را در شهر از طریق تفکیک کاربری های مختلف به صورت منطقه بندی شهری و کمی تعیین می شود؛ و به این ترتیب ارزیابی به عنوان مهم ترین اولویت در برنامه ریزی کاربری اراضی شهری نیز تنها به شاخص های کمی توجه کرده است. عدم توجه به ابعاد فضایی توسعه زمین، مسائل و مشکلات زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و مردم شناسی از جمله محدودیت های رویکرد سنتی ارزیابی به شمار می روند. بر خلاف رویکرد سنتی، رویکردهای جدید ارزیابی کاربری زمین شهری به منظور کاهش مسائل ایجاد شده، ابعاد گوناگون موثر بر و متأثر از زمین را در نظر می گیرند و به این منظور بر شیوه های اجرایی طرح ها، راهبردها و سیاست های پیشنهادی تأکید دارند. در ادامه با توجه به شاخص های پایداری کاربری اراضی شهر شوش مورد آزمون قرار گرفته است؛ نتایج پژوهش نشان می دهد که در محدوده شهر شوش به دلایل مختلف فرهنگی و زیست محیطی برخی از این شاخص ها متضاد با هم هستند و الگوی ارزیابی به دو گروه تقسیم شده است. در الگوی حفاظت میراث فرهنگی و با تأکید بر حفاظت از آثار تاریخی تأکید بر حداقل تراکم ها می باشد و در الگوی زیست محیطی برای حفاظت از اراضی کشاورزی تأکید بر حداکثر تراکم ها می باشد. در پایان سعی شده است سیاست های اجرایی برای رسیدن به شرایط بهینه پایداری در شهر شوش ارائه شود
سارا ستوده محمود قلعه نویی
امروزه توجه به مفهوم امنیت شهروندان و روشهای ارتقاء آن، به عنوان یکی از اولویت های اساسی حرفه مندان و تئوری پردازان شهری تبدیل شده است. در واقع امنیت پیش زمینه یک اجتماع سالم و احساس امنیت بستر ساز توسعه جوامع انسانی است و سعادت یک اجتماع در گرو حفظ و بقاء امنیت و احساس ناشی از آن است. حضور مردم در فضای عمومی شهر مستلزم احساس امنیت از سوی آنان است. یکی از مهمترین عوامل تهدیدکننده حضور مردم در فضاهای عمومی، ترس یا احساس ناامنی است. ناامنی مکان ها و فضاهای عمومی، نشاط و سلامتی را در زندگی روزمره مختل می کند و با ایجاد مانع بر سر راه رشد فرهنگی و مشارکت عمومی، هزینه های زیادی را بر جامعه تحمیل می نماید. بنابراین با توجه به گستردگی شهرنشینی و رواج نا امنی های اجتماعی در شهرها، مطالعه موضوع امنیت، عوامل موثر برآن و راهکارهای تقویت امنیت در شهرها ضرورت یافته است. لذا در این پژوهش بر آنیم تا عوامل موثر بر امنیت و مواردی چون رابطه امنیت با فضای کالبدی و روابط اجتماعی در بین شهروندان ساکن در محله جلفای شهر اصفهان را مورد بررسی قرار دهیم و آن را در زندگی جاری در یک محله مسکونی ببینیم. به عبارت دیگر در این پژوهش تلاش خواهد شد به اشکالی از امنیت پرداخته شود که به طور مستقیم تحت تأثیر فضای کالبدی و اجتماعی قرار می گیرند و بر احساس امنیت موثر هستند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی، تحلیلی بوده که از طریق مطالعات کتابخانه ای و پرسشنامه و برداشت های میدانی، اطلاعات جمع آوری شده و با استفاده از نرم افزارهای excel و arcgis، مورد تجزیه و تحلیل و فرضیات مورد آزمون قرارگرفته است. فرضیه اساسی این تحقیق گویای آن است که ویژگی های کالبدی محله (اعم از ساختار محله، نحوه دسترسی ها، کیفیت ساختمانها، تعداد طبقات و غیره) و نحوه روابط اجتماعی ساکنین محله بر احساس امنیت آنها تأثیر گذار است. نتایج تحقیق نشانگر آن است که بین احساس امنیت و شاخص های اجتماعی نظیر میزان اعتماد ساکنین به یکدیگر، میزان مشارکت ساکنین در حل مشکلات محله، عدم ترس از رخداد جرایم و غیره و شاخص های کالبدی همچون ساختار محله، میزان فعالیت، میزان ایمنی حرکت پیاده در سطح محله و غیره، رابطه معناداری وجود دارد و در نهایت راهکارهای مناسب برای ارتقاء امنیت هم از نظر کالبدی و هم از نظر اجتماعی ارائه شده است.
نسرین محمدی زاده محمود قلعه نویی
چکیده: بافت تاریخی شهرها و استخوان بندی آن، شاکله شهرهای ما را تشکیل می دهند و هویت و داستان شکل گیری آن را بازگو می کنند. بنابراین هرگونه فرسودگی و شروع روند آن در استخوان بندی بافت، نابودی هویت و شناسه آن را به دنبال خواهد داشت. محله میدان قلعه و بازار آن یکی از محله های قدیمی شهر کرمان بوده که بازار میدان قلعه را در دل خود دارد و این بازار نیز جزیی لاینفک از استخوان بندی بازار کرمان بوده که در روند فرسودگی عملکردی قرار گرفته است و هدف احیاء محله میدان قلعه با تأکید بر بازآفرینی نقش بازار آن می باشد. سوالی که در این رابطه وجود دارد این است که چه عواملی بر روند فرسودگی و کاهش عملکرد بازار میدان قلعه تأثیر گذاشته اند؟ فرضیه ای که ارائه می شود بدین گونه می باشد: احیاء دوباره محله و بازار میدان قلعه و همچنین ایجاد جریان های حرکتی پیاده در بازار با تعریف انگیزه های حرکت، می تواند در بازآفرینی بازار میدان قلعه نقش اساسی را ایفا کند. روش تحقیق و نوع پژوهش کاربردی بوده و از نظر روش، از هر دو روش توصیفی و موردکاوی استفاده شده است. گردآوری داده ها از طریق میدانی و کتابخانه ای بوده و در نهایت روش تجزیه و تحلیل کمی و کیفی می باشد. مهمترین نتایج بدست آمده این می باشد که بازار و محله تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند و حیات بازار و سرزندگی آن در گرو زندگی و پویش در محلات و بافت پیرامون آن می باشد. همچنین نوع فعالیت ها و کاربری ها و چگونگی پخشایش آنها و شعاع عملکرد بازار نقش بسزایی در فرآیند بازآفرینی خواهند داشت. کلیدواژه ها: بافت تاریخی، بافت قدیم، بازار های تاریخی، بازار میدان قلعه، محله میدان قلعه، احیا، بهسازی
محمد صادق نیلفروشان علی غفاری سده
محله به عنوان یکی از مهمترین عناصر ساختاری شهر، نقش مهمی در کیفیت زندگی انسان بر عهده دارد و بعد از نظام خانواده ، دومین محیط اجتماعی هویت بخش انسان تعریف میگردد. لذا تغییرات و تحولات محله در طول زمان میتواند بر کیفیات زندگی ساکنین تأثیرات مثبت و منفی داشته باشد . محلات موجود را میتوان از دیدگاهی به 3 دسته گوناگون تقسیم بندی نمود . دسته اول محلات قدیمی با بافت و ساختاری ارزشمند و البته اکثراً فرسوده است . دسته دوم محلاتی با قدمتی یکصد ساله و کمتر است که دارای ارزش های ساختاری و هویتی است و امروزه این ساختار و هویت با تغییر سبک زندگی در حال دگرگونی و نابودی است و سومین دسته محلات نوساز امروزی است که متأسفانه توجه به تأمین کمیت های مورد نیاز باعث شده اکثر این محلات از کیفیت های ساختاری و اجتماعی مطلوب فاصله داشته باشند . موضوع این پایان نامه بررسی و شناخت عناصر ساختاری در محلات در حال تغییر و نحوه تأثیرگذاری عوامل گوناگون در از دست رفتن کیفیت های حاکم بر این محلات است . ار مهم ترین ویژگی های یک محله سالم ،رونق تعاملات و زندگی اجتماعی در آن است . هدف این تحقیق جستجو در پی یافتن شیوه مداخله طراحی شهری برای ارتقای سرمایه های اجتماعی و اعتقادی در محلات ایرانی در حال تغییر است . محله به عنوان مفهومی که نزدیک به 1400 سال قدمت در فرهنگ ایرانی دارد ، مفهومی کالبدی و اجتماعی است و برای حیات خود به تن و روح نیاز دارد . سرمایه اجتماعی بسان غذای روح محلات ایرانی باید همواره دارای رونق بوده و تعاملات اجتماعی محله را پشتیبانی نماید. از میان محلات شهر تهران ،محله قلهک ،یکی از این محلات است . در این پژوهش سعی شده است پس از شناخت مفاهیم و آشنایی با مبانی نظری مرتبط با تحقیق ، به شناخت لایه های فرم شهری در این محله پرداخته شده و پس از ارزیابی نتایج جمع آوری شده توسط منابع بالادستی و مصاحبه ها و پرسشنامه های محلی ، این نتایج به روش swot مورد ارزیابی نهایی قرار گیرد.در مرحله بعد چارچوب طراحی شهری به روش بیان شده در غالب «شرح خدمات تبپ تهیه چارچوب طراحی شهری» محصول مهندسین مشاور طرح پیراوش تهیه شده است . با توجه به موضوع این پژوهش که موضوعی مکان محور و موضوع محور بوده است . تهیه اصول و راهنمای طراحی برای لایه های مختلف فرم شهری (کاربری ، حرکت و دسترسی ،فرم کالبدی ، فضای همگانی و منظر شهری) ، در مکانی خاص (محله قلهک) مدنظر بوده است . لذا پس از تهیه اصول مورد نظر برای ارتقای سرمایه های اجتماعی در محله در غالب لایه های فرم شهری ، این اصول به صورت نقشه های چارجوب طراحی شهری و ارائه پیشنهاداتی برای اجرای این سیاست ها ارائه شده است.
سپیده پیمانفر مجید صالحی نیا
از سالهای 1970 میلادی به بعد با پیدایش گرایش های انسان گرایانه در نظریات طراحی محیط که بر نقش فرهنگ در ادراک فضای شهری تأکید دارند، بحث معنای محیط با اقبال بسیار صاحب نظران مواجه شده است. عدم پرداختن به جنبه های کیفی در حمایت از توقعات روانی انسان در طراحیها موجب می شود تا مکان هایی بی هویت و بی معنا داشته باشیم، که البته این رویکرد در یک جامعه چندفرهنگی شکلی جدی تر به خود می گیرد. از این رو محله جوباره اصفهان که از دیرباز محل هم زیستی مسلمانان و یهودیان بوده است به عنوان سایت پژوهشی طرح حاضر انتخاب شد، تا معنای محیط در دو طیف مسلمان و یهودی را مورد مطالعه قرار دهد. با چنین نگرشی، مهم ترین سوالی که در این پژوهش مطرح می شود از این قرار است که معنای فضای شهری ادراک شده در جوباره اصفهان بین دو طیف مسلمان و یهودی، چه تفاوتها یا شباهتهایی دارد؟ این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، از نوع تحقیق علّی- مقایسه ای و موردکاوی می باشد. جمع آوری داده ها به دو شکل کتابخانه ای و میدانی (روش افتراق معنایی)که درتجزیه و تحلیل آنها از دو شیوه کیفی وکمّی شامل آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون من- ویتنی) بهره گرفته شده است. به دنبال تحلیل داده ها این نتایج به دست آمده است که : - دین، یکی از مولفه های موثر در شکل دهی به معنای محیط ساخته شده است. - ادراک معنای فضای شهری جوباره اصفهان در حالت کلی متأثر از دین پاسخگویان نیست، اما در مورد جزء فضاها تأثیر مولفه دین بر معنای ادراک شده، کاملاً مشهود است. در انتها براساس معنای ادراک شده توسط مسلمانان و یهودیان، ایده هایی به منظور ارتقای کیفیت محیطی فضای شهری جوباره داده شده و طراحی بر اساس آن صورت گرفته است.
حجت حاجی علی اکبری محمود قلعه نویی
جهان امروز با مسائل و مشکلات زیست محیطی عدیده ای روبرو است از جمله گرم شدن کره زمین، ذوب شدن یخ ها، بیابان زایی که همه این موارد در قالب پدیده تغییرات اقلیمی بیان می گردند. مهمترین عامل در ایجاد این مسائل، مصرف روزافزون انرژی های فسیلی است. مصرف انرژی در شهرها در دو بخش ساختمان و حمل ونقل بیشترین سهم در نابودی کره زمین دارد. معماری و شهرسازی نیز مانند دانش های مختلف دیگر می تواند نقش بسیارمهمی در افزایش کارایی انرژی ایفا کنند. در مقیاس ساختمان تاکنون اقدامات ارزشمندی شده است اما در حوزه برنامه ریزی و طراحی شهری نیاز به توجه بیشتری به مقوله انرژی احساس می شود. امروزه طراحی شهری می تواند با اتخاذ تصمیماتی در سطوح مختلف شهر به پایداری انرژی در شهرها کمک کند.دست یابی به پایداری انرژی از اصول اساسی شعار توسعه پایدار شهری است. در این تحقیق با بررسی پیشینه نظری، مروری بر جنبش ها و تفکرات جدید شهرسازی از قبیل نوشهرسازی، رشد هوشمند شده، سپس اصول طراحی شهری انرژی کارا تبیین گردیده است. همچنین در حیطه عملی، پروژه های مختلف با مضامینی (از جمله انرژی صفر و کربن خنثی) که در ارتباط با مقوله انرژی بوده اند مورد بررسی قرار گرفته اند، همچنین راهکارهایی که در بافت های تاریخی کشورمان کمترین وابستگی به انرژی های فسیلی را داشته اند مورد اشاره قرار گرفته اند. در انتهای فصل «مروری بر ادبیات موضوع»، به بیان ویژگی های طراحی شهری انرژی کارا پرداخته شده است. فرم شهر از جمله مهمترین عاملی است که طراحی شهری با مداخله در ابعاد گوناگون آن می تواند بر میزان وابستگی به سوخت های فسیلی اثرگذار باشد. با تغییرات در ابعاد فضایی، کالبدی و محیطی فرم شهر، می توان برمیزان مصرف انرژی های فسیلی تاثیر بسزایی داشت. در این تحقیق تلاش شده است با ارائه دستورالعمل ها و رهنمودهای طراحی شهری به کاهش میزان تقاضای انرژی های فسیلی دست یافت. در این تحقیق با ارائه گزینه ها و با استفاده از نرم افزار ??????? در مدلسازی و شبیه سازی میزان مصرف انرژی در بخش ساختمان، هریک از گزینه ها مورد ارزیابی قرار گرفته اند. در این ارزیابی مشخص گردید که با تغییر در فرم کالبدی بافت شهری (بلوک های مسکونی)، میزان مصرف انرژی مورد نیاز برای گرمایش و سرمایش هر یک از گزینه ها تغییر یافته است، که بیانگر تاثیر بعد کالبدی فرم بافت شهر بر میزان وابستگی انرژی های فسیلی می باشد.
مرتضی یاوری محمود قلعه نویی
به دنبال تغییر در شرایط و عوامل موثر بر گسترش و توسعه شهری در دوران اخیر، محله های مسکونی انسان ساخت جدید، جایگاه ویژه ای در شکل گیری شهرها داشته اند. در حالی که توسعه شهری پایدار بخش عمده ایی از ادبیات شهرسازی سال های اخیر را به خود اختصاص داده است، پرداختن به اصول و معیارهای توسعه محله ای پایدار، هنوز نیازمند تحقیق و پژوهش فراوان است. این پایان نامه به مطالعه و بررسی مبانی طراحی شهری پایدار در مقیاس جهانی و بومی، تحلیل تطبیقی این نظریات و طرح نتایج به دست آمده بر روی محله، به عنوان کوچک ترین واحد شهری، پرداخته است. بدین منظور، در بخش مطالعات نظری با مطالعه ی کتابخانه ای و بررسی تطبیقی، نخست مفهوم پایداری و طراحی شهری پایدار را مورد بررسی قرار داده و در نهایت جایگاه محله در آن مشخص شده است؛ سپس اقدام به بازشناسی مفهوم محله از جنبه نظری و عملی در تجربیات ایران و غرب پرداخته و در ادامه مطابق با شرایط ایران بازتعریف شده است. در نهایت، از تلفیق و تطبیق دو عرصه جهانی و بومی، مبانی طراحی محله پایدار در پنج مقیاس مختلف از برنامه ریزی منطقه ای تا تکنولوژی ساخت طرح شده و سپس چارچوب نظری تحقیق بر این مبنا، تدوین شده است. در بخش طراحی، شهر جدید بهارستان در لایه های مختلف تجزیه و تحلیل شده و بر اساس آن جدول swot تدوین شده است. با توجه به این جدول، اهداف زمینه ای پایان نامه در سه لایه پایداری محیطی، پایداری کالبدی و پایداری اجتماعی تعریف شده است. بر اساس اهداف تدوین شده، فرآیند طراحی پروژه شامل دو زیرفرآیند از کل به جز (طرح ساختار پایدار محله) و از جز به کل (طرح سلول پایدارمحله) می باشد که طرح الگوی محله ی پایدار، از تلفیق این دو زیر فرآیند حاصل گردیده است. رسیدن به پایداری به صورت کامل نیازمند استراتژی مناسب در عرصه کلان و برنامه و اقدام محلی در عرصه خرد، سیستم های شهری است، لذا، بر اساس فرآیند کلی تدوین شده، تدوین نظریه و ارائه راهکار در دو لایه طرح ساختاری و طرح سلول صورت گرفته و از همپوشانی این دو لایه، راه حل نهایی الگوی محله ی پایدار شکل گرفته است. در این طرح، فضای موازنه اکولوژیک به عنوان نقطه عطف، ساختار پایدار محله را به ارمغان آورده و واحدهای مسکونی پایدار به عنوان سلول های پایدار، کوچکترین واحد پایدار محله را رقم زده اند.
حمید رضا عطایی نجف آبادی محمود قلعه نویی
هنگامی که به زیباترین شهرهای روزگار گذشته نگاه می کنیم، همواره می توان به احساس سرزندگی در فضاهای شهری آن ها پی برد. البته این احساس امر پیچیده و مبهمی نیست و شاید بتوان گفت محصول یک کیفیت ساختاری کالبدی ویژه است که این شهرها از آن برخوردار بوده اند و این در حالی است که بسیاری از شهرهای معاصر ما، فاقد چنین کیفیتی هستند. در این میان شهرهایی نیز با وجود پتانسیل های بالا، دچار افت جایگاه فرهنگی و اجتماعی خود شده اند که می توان یکی از دلایل بارز آن را رکود کیفیت کالبدی- بصری دانست که با ارتقاء آن بازگشت هویت و معنای از دست رفته آن را به دنبال خواهد داشت. همچنین به نظر می آید ارزیابی معماری بناهای شهری و ارزشگذاری به دلیل قرارگیری در پیچاپیچ مرزهای بین هنر، مهندسی و علوم انسانی کاری پیچیده باشد ولی به هر حال می توان گفت، طراحان همیشه سعی بر آن داشته اند که طراحی و شکل دهی بناهایشان از اصول فکری مناسبی برخوردار باشند و به کیفیت محیط شهری کمک نمایند و با تدوین شاخص های کالبدی اهمیت آن را بسان عضوی از اندام شهری روشن نمایند. لذا شناخت فرم کالبدی می تواند به عنوان یکی از مراحل اولیه شناخت عناصر معماری و شهری حائز اهمیت باشد. از سوی دیگر می دانیم بینایی مهمترین و تأثیر گذارترین عامل در فرآیند ادراک انسان از محیط می باشد که با شناخت مولفه های موثر بر آن در فرم کالبدی می توان از یک طرف به ایجاد زیبایی بصری و از طرف دیگر به عناصر کالبدی ارزشمند دست یافت. این پژوهش به دنبال آن است که نشان دهد دید و منظر به عناصر کالبدی ارزشمند سبب غنای ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و افزایش توریست پذیری فضاهای شهری گشته و می تواند تأثیر به سزایی را در خوانایی، جهت یابی، ایجاد خاطره و هویت برای مردم شهر و همچنین گردشگران داشته باشد. این نوشتار جزء پژوهش های کاربردی است، که در قالب مبانی نظری با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی به مطالعه متون مبادرت می نماید و با هدف تحلیل و تبیین نقش مولفه های فرم کالبدی در کیفیت بصری فضاهای شهری به بررسی مفهوم فرم کالبدی، مفاهیم در تعامل با آن و مبانی زیبایی شناسی بصری پرداخته و با جمع بندی آراء اندیشمندان به تدوین چارچوبی مشتمل بر چهار قسم معیارهای کالبدی، نظم کالبدی- بصری، منظر و ناظر در جهت ایجاد کیفیت های کالبدی- بصری می پردازد. این بخش معیارها و زیر معیارهای مولفه های سازنده کیفیت های کالبدی بصری را تعیین نموده و معیارهای این کیفیت ها به عنوان محصول این قسمت مشتمل بر خوانایی، هویت، تناسبات بصری، زیبایی، انسجام، نفوذ پذیری بصری، تنوع، وضوح و پایداری مشخص می گردد. در ادامه از طریق روش میدانی- پیمایشی ، نظام منظر و عناصر شاخص کالبدی در محدوده مورد مطالعه بررسی و با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی و بهره گیری از معیارهای کالبدی- بصری مدون در چارچوب نظری، ارزیابی و اولویت بندی عناصر شاخص در محدوده انجام می گردد. در مرحله بعد ماحصل این پژوهش در جهت نیل به فضاهای شهری کارا از حیث کیفیت های کالبدی بصری به دست آمده در قسمت های قبل در قالب راهنماهای طراحی شهری مدون می شود. در ادامه به ارائه پیشنهادات طراحی در جهت ایجاد سازمان مطلوب بصری در محدوده پرداخته و قسمتی از جداره راسته اصلی بازار به عنوان مهم ترین محور بافت، طراحی می گردد.
احمدعلی نامداریان محمود قلعه نویی
بافت و ساختار شهرهای امروزی حاصل فرآیندی است که از سال های بسیار دور آغاز شده و تحت تاثیر نیروهای مختلفی، از قبیل زمان، اداری، اقتصادی، تکنولوژیک، سیاسی و نیروی اجتماعی شکل گرفته است. این ساختار و بافت جوابگوی دوره های گوناگون تاریخی بوده و در واقع شهر، محل تجلی نیازها و اراده ساکنان آن بوده است. لذا، در یک مطالعه ی تحلیلی- تاریخی، ضمن معرفی نیروهای موثر بر تحولات شهری، کیفیت فضاهای شهری را متاثر از چگونگی تعامل این نیروها دانسته و بر بازتعریف فضاهای شهری «به عنوان مکان گفت و گوی نیروها» تاکید گردیده است. با مراجعه به نظریه ی کنش ارتباطی هابرماس: «گفت و گو، به مثابه فرایند آشنایی زدایی و بازآشنایی نیروها»، می توان عنوان نمود که برای دستیابی به فضای شهری با کیفیت، باید امکان تعامل نیروها در حد بیشینه فراهم گردد. این فرضیه با مطالعه ی تحلیلی میدان نقش جهان اصفهان و با مطالعه ی اسناد تصویری و کتابخانه ای میدان مورد بررسی قرار می گیرد.این تحقیق نشان می دهد که فضاهای شهری در دوران پیش از مدرن، از جمله میدان نقش جهان اصفهان، عمدتا تحت نیروهای اعتقادی، طبیعی و حکومتی بوده است. میدان نقش جهان نیز به عنوان یک مانیفست اعتقادی سیاسی حکومت صفوی عمل می کرده است. هر چه به سمت دوران کنونی پیش آمده این بر تکثر این نیروها افزوده شده است و بافت شهرها و فضاهای شهری را نیز متاثر کرده است.
نسترن حدیدی ماسوله محمود قلعه نویی
فضای عمومی به عنوان صحنه نمایش زندگی اجتماعی، فضایی است که زندگی جمعی و روزمره ساکنین را بیان کرده و بر آن تاثیر می گذارد. در واقع رابطه فضای عمومی و محتوای اجتماعی آن یک رابطه دو طرفه است و مردم به عنوان کاربران فضا بر آن تاثیر گذاشته و از آن تاثیر می پذیرند. این در حالی است که امروزه، فضاهای عمومی موجود، متناسب با نیازهای انسان امروز شکل نگرفته، زندگی اجتماعی در آن ها جریان نداشته و نقش آنها صرفاً به ارتباط دهنده بین مقصد ها تقلیل یافته است. عدم وجود جریان زندگی اجتماعی در فضاهای عمومی، باعث جداسازی مردم از محیط و از یکدیگر شده و نتیجه آن ظهور نابسامانی ها در کالبد و ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی در فضای عمومی است. هدف از این پژوهش، بررسی ضرورت وجود مکان های سوم به عنوان فضای تجمع غیررسمی در عرصه های عمومی و نقش آن ها در بهبود عملکرد اجتماعی فضای عمومی است. مهم ترین پرسش در این پژوهش آن است که چگونه و با استفاده از چه راهکارهای طراحی می توان چنین مکانی را ایجاد نموده و زمینه شکل گیری فعالیت و تعامل افراد را در مکان سومی به غیر از خانه (مکان اول) و محل کار (فضای دوم) فراهم ساخت. این پژوهش سعی دارد با استفاده از رویکرد مکان سازی، از طربق تغییرات سریع، تأثیرگذار، قابل لمس و در مقیاس خرد، با ایجاد و تقویت مکان سوم، بین زندگی اجتماعی غیررسمی و قلمرو فضای عمومی ارتباط برقرار کند. در این پژوهش با فرض این که ایجاد و تقویت مکان سوم در فضای عمومی باعث افزایش تعامل اجتماعی میان افراد و بهبود زندگی جمعی می شود، ابتدا با استفاده از شیوه جمع آوری داده های کتابخانه ای، مفاهیم اصلی مورد بررسی قرار گرفته سپس از طریق ایجاد ارتباط بین مفاهیم مطرح شده، چهارچوبی مفهومی جهت خلق مکان های سوم در راستای بهبود عملکرد اجتماعی عرصه عمومی ارائه می شود. بر مبنای چهارچوب حاصل و با استفاده از شیوه تحقیق نمونه موردی، جمع آوری داده های میدانی (داده های برگرفته از پیمایش و مشاهده)، نمونه موردی تحقیق (محله ساغریسازان، خیابان ساغریسازان) منطبق بر فرایند طراحی شهری، مورد شناخت وتحلیل قرار گرفته و نتایج حاصل به صورت سند راهنمای طراحی موضوعی- موضعی (راهنمای طراحی شهری مبتنی بر شکل گیری مکان سوم- محور ساغریسازان) به عنوان محصول نهایی طرح، ارائه می گردد.
سارا صادقی محمود قلعه نویی
در شهرهای در حال رشد، که اجزای آن به طور مداوم افزوده می شوند، شکل شهر با مسائلی جدید در مورد داخل شدن این اجزا در نظام بزرگتر شهری روبرو می شود. دگرگونی ها در شکل شهرهای ایران دیگر آهسته نیست. وقتی پاسخ به تغییرات، فرآیندی آهسته و تدریجی و خرد مقیاس باشد، توسعه ی کالبدی جدید در درون ساختار موجود شهر راحت تر خواهد بود؛ اما اگر سریع و در مقیاس کلان باشد بسیار دشوار است که توسعه جدید در زمینه ی تاریخی جای گیرد. بر این اساس یکی از مشکلات بافت قدیم شهرهای ما، ناتوانی در انطباق با تغییرات کالبدی جدید است. ویژگی بسیاری از شهرهای تاریخی ما آن است که در واکنش به نیروهای توسعه ی بیرونی، یا تبدیل به بخش های غیرقابل سکونت شده اند و یا در درون شهرهای جدید مدفون گردیده اند. مداخله های شهرسازانه نیز در برخی موارد ساده ترین و متداول ترین راهبرد را برای مواجهه با بافت های تاریخی_ به جای انطباق کاربردی با هنجارهای رایج – « حذف کردن » تشخیص داده اند. از طرفی هسته های تاریخی شهرهای ما جایگزین ناپذیر هستند. ارکان مهمی در شکل شهر موجود هستند که تاریخ رشد کالبدی شهر را نشان می دهد. چنانچه ساختار و شکل شهر، در فرآیند رشد کالبدی در شهر از ابتدا خوب شناخته شود، همچون پلی برای ارتباط با گذشته عمل می کند و به شکل شهر معاصر منسجم می انجامد. بافت تاریخی شمال شهر اصفهان نیز همچون سایر بافت های قدیمی و تاریخی شهرهای ایران، از نابرابری های فضایی، کالبدی و اجتماعی ایجاد شده در دوران اخیر، رنج می برد به طوری که با وجود برنامه ها و طرح های مختلف برای کاهش مشکلات این بافت، شاهد کاهش روزافزون کیفیت محیطی می باشد. به نظر می رسد مشکل اساسی این طرح ها کم توجهی به پیوند مناسب این بافت ها با کل شهر از طریق توجه به ساختار موجود است. علاوه بر این بسیاری از طرح های در حال اجرا، به صورت موضعی به احیا صرفا کالبدی عنصری از این بافت ارزشمند می پردازد و نسبت به بافت و ساختار اطراف، توجه لازم را ندارد. اما شکل شناسی و تحلیل ساختار شهر امروزی آسان نیست. هر شهر بر اساس تصمیمات گذشته افراد و نهادها ساخت فضایی خاصی دارد، که بنا به شرایط اجتماعی، اقتصادی و در بستر شرایط طبیعی و محیطی شکل می گیرد. به علت پیچیدگی این روابط، شناخت ساختار فضایی و استخوانبندی در شهرهای بزرگی چون اصفهان چندان آسان نیست . در گذشته تحولات ساختاری در شهرهای کوچک به آسانی از طریق تشخیص و تمییز دادن عناصر کلیدی و ارتباطاتشان بررسی می شد. این در حالی است که شناخت و تحلیل ساختار فضایی در شهرهای بزرگ امروزی دیگر به روش های مرسوم امکان پذیر نیست و نیاز به روشی جدید که بتواند کاستی های موجود را برطرف سازد ضروری است. از جمله نظریه ها و روش هایی که به مطالعه ساختار و پیکره بندی فضایی شهری به صورتی روشمند و سیستماتیک می پردازد، تئوری چیدمان فضاست. این روش به عنوان روشی علمی، هر شهر را متناسب با ویژگی های زمینه ای خود تحلیل و بررسی می کند و رویکردی زمینه گرا دارد. هدف از این روش و تحلیل هایی که ارائه می دهد، بازگشت به گذشته و نادیده گرفتن ساختار امروزی نیست، بلکه هدف از آن، پیوند یک بافت قدیمی و ارزشمند به ساختار امروزی و جدید می باشد به گونه ای که شهر در قالب یک کلیت منسجم و پویا به زندگی خود ادامه دهد. این تحقیق با هدف بازتعریف جایگاه ساختاری محدوده تاریخی اصفهان در سازمان فضایی شهر، در پی بررسی تاثیر توسعه های کالبدی معاصر بر ساختار فضایی مناطق تاریخی شمال شهر اصفهان به روش چیدمان فضا است. علاوه بر این در این تحقیق به ارائه طرح هایی جهت باز تعریف نقش تاریخی- فرهنگی مجموعه با ارزش میدان کهنه و بافت اطراف آن از طریق توجه به ساختار، به عنوان نقطه شروع ستون فقرات تاریخی شهر پرداخته می شود.
فرناز شکرریزی لار مجید زارعی
جهان به سرعت در حال گسترش زندگی شهری است . در کشور ما نیز شهرنشینی با روندی سریع و شتابان همراه بوده و این رشد شتابان، مسائل و معضلات بسیاری برای شهرهای ایران به دنبال داشته است . در این میان رشد و توسعه ی ناموزون شهرها و از آن ره گسستگی و عدم انسجام ساختاری این شهرها از جمله مسائل مطرح می باشد. قطعات شهری به صورت ناپیوسته و رشته رشته و به گونه ای بیگانه از هم در حال شکل گیری هستند. شهرهای ما امروزه در حالی توسعه پیدا کرده و بر قلمرو فضایی خویش می افزایند که با دست یافتن به کالبدهای جدید همراه با توسعه ی فیزیکی، به تدریج بی هویت و بی روح می شوند. در این میان گسترش روزافزون شهرها و فراگرفتن اراضی روستایی و نفوذ به اراضی کشاورزی و از بین بردن آن ها از سویی و وجود اراضی و ظرفیت های درونی شهرها که از جریان توسعه باز مانده اند از سوی دیگر، ضرورت توجه به اهمیت الگوی توسعه درونی (میان افزای) شهری را نمایان می سازد. توسعه ی درونی با تأکید بر چند موضوع اصلی در تلاش است که گسترش عمودی شهرها را جایگزین گسترش افقی سازد، به احیاء، نوسازی و بهسازی بافت های قدیمی، فرسوده و ناکارآمد شهری، پردازد، اراضی بایر و رها شده ی شهری را به بهترین نحو به کار گیرد و کاربری های نامناسب و نامتناسب با زندگی امروزی شهری نظیر زندان ها، پادگان های نظامی، کارخانجات و صنایع مزاحم در درون شهر را اصلاح کند و... . در پژوهش حاضر ضمن آشنایی با مفهوم توسعه ی درونی و نیز مفاهیم مرتبط با آن نظیر اصول و مفاهیم توسعه درونی، شرایط و زمینه مناسب برای استفاده، مراحل اجرای برنامه توسعه درونی، اهداف توسعه درونی، مزایای اجرای طرح توسعه درونی و موانع توسعه درونی چون موانع مالی، زیرساختی مقرراتی، سایت های رها شده و... و نیز مشوق ها و سیاست های رفع موانع و اجرای موثر توسعه درونی به توسعه و طراحی محله ی مارچین _ واقع در منطقه 8 شهر اصفهان با پیشینه ی روستایی، کالبدی فرسوده و بدون انسجام و... _ با بهره گیری از اصول رویکرد توسعه ی درونی می پردازیم. این رساله شامل 6 فصل می باشد. در فصل نخست به تبیین کلیات پژوهش پرداخته شده است. فصل دوم دربردارنده مفاهیم نظری در زمینه ی توسعه ی درونی و مفاهیم مرتبط با آن، راهبردها و سیاست های این رویکرد است. در فصل سوم به بررسی تعدادی نمونه های جهانی در زمینه ی توسعه ی درونی پرداخته می شود. فصل چهارم شامل مروری اجمالی بر طرح های فرادست و شناخت ویژگی های عرصه ی پژوهش می باشد. در فصل پنجم شاخص های توسعه ی درونی مطرح شده و در محدوده مورد مطالعه بررسی شده و سپس به تجزیه و تحلیل عرصه ی پژوهش در ابعاد مختلف پرداخته می شود. در نهایت در فصل ششم طراحی محدوده در قالب هر آنچه در فصل های پیشین مطرح شده است به صورت دو بعدی و سه بعدی به نمایش گذاشته می شود.
فاطمه السادات آیت اللهی علی غفاری
امروزه بافت های فرسوده به عنوان بافت هایی شناخته می شوند که در فرایند رشد و توسعه مجموعه شهر، از جریان تحول و خود ترمیمی بازمانده و در ابعاد در هم تنیده اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی دچار ناکارآمدی و عدم تعادل هستند. در این میان بافت فرسوده قم دارای ویژگی های خاصی می باشد؛ نه همانند بافت مرکزی دارای ارزش های تاریخی و کالبدی است و از پتانسیل های نزدیکی به مرکز شهر بهره می برد و نه همانند بافت های فرسوده جدید امکان مداخله و بازسازی در آن وجود دارد. محدویت های توسعه و مهجوریت از مرکز شهر و نادیده گرفتن پتانسیل های تاریخی برای توسعه و بسیاری از نیروهای اقتصادی و اجتماعی دیگر سبب نادیده انگاشته شدن این بافت شده است. از سوی دیگر محلات درون این بافت با تهدید از میان رفتن زندگی و خروج ساکنین از آن روبه رو هستند. متروکه شدن واحدهای مسکونی، از میان رفتن کاربری ها و فعالیت های دیرپا و فرسودگی کالبدی، کاهش سرزندگی و حضورپذیری را در این بافت سبب شده است. بازآفرینی طراحی محور به عنوان رویکرد در حال تکامل مرمت شهری اکنون به مرتبه ای رسیده است که زندگی جمعی در عرصه های عمومی را مدنظر قرار می دهد. به عبارت دیگر در بازآفرینی طراحی محور، عرصه های عمومی به عنوان محرک های توسعه به شمارآمده و به عنوان عرصه های اجتماعی، جایگاهی موثر در تقویت سرمایه های اجتماعی و اقتصادی بافت دارند. این رویکرد در ترکیب با نظریه شهرسازی روزمره که معیارهای آن الگو پذیری از فعالیت های روزمره مردم، همگام بودن با تغییرات روزانه و انعطاف پذیری بالای فعالیتی و فضایی است می تواند راهبردی مناسب برای احیای زندگی جمعی باشد. در این رساله هدف احیای زندگی جمعی در بافت فرسوده با رویکرد بازآفرینی طراحی محور است و در این زمینه سعی شده است تا پس از بررسی پدیده فرسودگی و بازآفرینی شهری، به طور جامع به روند اهمیت یافتن و در اولویت قرارگرفتن مسئله زندگی در کنار تغییر معنا و نقش عرصه عمومی و توجه به آن به عنوان فضای اجتماعی توجه گردد. بدین طریق، زندگی جمعی در کنار این دو مفهوم معنای ژرف تری می یابد. بر طبق چارچوب مفهومی تبیین شده ابعاد کلان زندگی روزمره یعنی فضا، فعالیت و زمان با ابزار کیفیت های تقویت کننده زندگی جمعی در محدوده محلی شاه حمزه شهر قم به پژوهش گذاشته می شود. نتایج پژوهش بر این امر صحه می گذارند که با وجود آنکه بافت های فرسوده شهر قم از ، مجاورت با مرکز و امکان توسعه گسترده برخوردار نیستند، اما فعالیت های دیرپا، فعالیت های گروهی مذهبی و جریان زندگی روزمره آنها به گونه ای است که امکان تقویت سرمایه های اجتماعی و فرهنگی را فراهم کرده و احیای زندگی جمعی در آنها میسر خواهد شد. کلید واژه : زندگی روزمره، شهرسازی روزمره، بازآفرینی طراحی محور، زندگی جمعی
شهاب الدین رفعتی محمود قلعه نویی
بازارها در شهرهای تاریخی، علاوه بر تاثیرگذاری بر ساختار کلی شهر و شکلگیری محلات، به عنوان یکی از عناصر ارزشمند معماری شهری مطرح بوده و در طول زمان همواره یکی از مهمترین عرصههای بروز تعاملات رایج در حیات مدنی محسوب میشده است. لار قدیم شهری با قدمت چند هزار ساله در تاریخ ایران زمین است که مجموعه بازار قیصریه شامل بازار و فضاهای پیرامونی مرتبط با آن به عنوان میراثی ماندگار در کانون آن قرار گرفته است. بازار قیصریه لار از گذشته گرانیگاه استخوانبندی شهر و هسته اصلی گسترش شهری بوده؛اما امروزه روندهای نوسازی و نیازهای جدید شهرنشینی، بازار را تحت تأثیر خود قرار داده و بیش از این نیز متأثر خواهد ساخت. بازار قیصریه و بافت پیرامون آن، در تلاش برای انطباق با تحولات در حال گسترش شهری و در پی مداخلات کالبدی سریع و نسنجیده انسجام فضایی خود را از دست داده و به رغم گسترش فرصتهای فعالیت و تداوم حیات در بخشی از این بافت، با تهدیدهای عمده از جمله فرسودگی در وجه غالب کالبدی و کارکردی مواجه میباشد. هدف اصلی این طرح، برقراری یک رابطه مطلوب بین بازار و بافت پیرامونی آن میباشد. این رابطه در حالی که میبایست پیوستگی تاریخی مجموعه را در خود داشته باشد، در عین حال با نیازها و ضرورتهای امروزی، همگون و هماهنگ و به بیان دیگر، معاصرسازی شود. برای دستیابی به این هدف در پی پاسخ به سوالات، مفروضات و ابهامات این طرح هستیم. نحوه و روند شکلگیری بازار قیصریه و ارتباط آن با بافت پیرامونی در دورههای مختلف؛ عملکرد و وسعت حوزه نفوذ بازار؛ تفاوت نقش کارکردی بازار در شهر گذشته و آینده و ... نمونههایی از این سوالات میباشند، که به شیوه توصیفی- تحلیلی و در سه مرحله به آن پرداخته میشود: تدوین مبانی نظری با توجه به اهداف و فرآیند تحقیق و موقعیت مکانی طرح؛ شناخت و مطالعه بازار قیصریه و در نهایت ارائه راهبردها، سیاستها و ضوابط عمومی و swot لار و فضای پیرامونی آن و تحلیل شرایط کنونی با استفاده از تکنیک اختصاصی که منجر به تهیه اسناد هدایت طراحی شهری و باززنده سازی بافت پیرامون بازار خواهد شد.
غزال اسدی محمود قلعه نویی
شکل شهرها در نیم قرن اخیر با نرخ بی سابقه ای در حال تغییر است و هسته تاریخی شهرها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. این حوزه با حاکمیت شهرسازی سنتی واجد کیفیت هایی است که نه تنها در شهرسازی معاصر مورد غفلت قرار گرفته بلکه گونه های با ارزش باقی مانده از گذشته نیز در حال زوال است. از هم گسستن بافت به هم پیوسته محلات، ایجاد فضاهای باز بی شکل، افزایش الگوهای ناهماهنگ با مورفولوژی بافت، از دست رفتن سلسله مراتب دسترسی به بافت مسکونی، بی توجهی به ساختار فضایی بافت محلات و مهاجرت ساکنین اصلی و ساکن شد ن افراد غیر بومی در محله از جمله مشکلات هسته تاریخی شهرهاست. محله جماله به عنوان یکی از محلات قدیمی واقع در هسته تاریخی شهر اصفهان، با الگوی شهرسازی سنتی، به عنوان نمونه ای که تغییر شکل از بافت سنتی به بافت جدید را تجربه می کند در این پژوهش انتخاب شد. الگوی حیاط مرکزی برای قطعات شهری هنوز از الگوهای حاکم بر بافت این محله است که با رشد سریعی در حال تبدیل شدن به الگوهای جدید است. ساختار محله نیز علی رغم تغییرات بسیار هنوز پابرجاست. این پژوهش با بررسی گونه شناسانه قطعات شهری محله جماله به بررسی سیر تحول این قطعات از سال 1355 تا سال 1382 پرداخت و سعی بر آن داشت تا در راستای دستیابی به الگوی پایدارتر از لحاظ زیست محیطی، اجتماعی و کالبدی به روشی قابل اندازه گیری دست یابد. به این منظور شاخص هایی جهت ارزیابی قطعات شهری بر اساس ارزش های حاکم بر شهرسازی سنتی و اصول ریخت شناسانه و شاخص های پایداری تعریف شد و روش اندازه گیری آن نیز پیشنهاد شد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و محله جماله به عنوان نمونه موردی انتخاب شد. ارزیابی قطعات در دو دوره به صورت مقایسه ای بر اساس معیار های تدوین شده صورت گرفت. یافته های تحقیق نشان می دهد که از دیدگاه معیارهای ارزیابی کننده قطعات شهری در محله جماله همانند معیارهای شکلی، زیست محیطی و بصری، این محله در حال از دست دادن کیفیت های خود است. بنابراین در راستای تقویت و احیای محله جماله میتوان از معیارهای تدوین شده جهت دستیابی به الگوی پایدارتر قطعات بهره برد.
نرگس قدسی مهین نسترن
رشد روز افزون جمعیت در شهرهای بزرگ، منجر به گسترش شهر به سمت حواشی آن و از بین رفتن زمین های کشاورزی و محیط زیست طبیعی اطراف شده است. این در حالی است که زمین های زیادی در درون شهر رها شده و از روند توسعه باز مانده اند. این زمین ها به سبب استقرار در درون شهرها و بهره مندی از تأسیسات و تجهیزات زیر بنایی و دسترسی مناسب به مراکزخدماتی و تسهیلات شهری دارای اهمیت ویژه هستند. شهر اصفهان در دهه های 1345-1335و 1355-1345 به سمت گسترش پراکنده شهری و در دهه های بعد از آن به سمت فشردگی شهری پیش رفته است. با این وجود در فاصله سال های 1385-1375، مناطق 4، 6، 7 و10به سمت گسترش بی رویه و پراکنده شهری پیش رفته اند. از آن جایی که این مناطق به دلیل نزدیکی به زمین های کشاورزی اطراف شهر، پتانسیل بالایی در گسترش پراکنده شهری دارند، لذا می توان با توسعه ی هوشمندانه مناطق مرکزی شهر در جهت جلوگیری از گسترش پراکنده در این مناطق گام برداشت. این پژوهش با هدف ظرفیت سازی توسعه ی میان افزا در زمین های رها شده در بافت های ناکارآمد شهری، با بهره گیری از رویکرد رشد هوشمند در بافت مرکزی اصفهان، به دنبال شناسایی و اولویت بندی زمین های رها شده ای است که در بافت مرکزی شهر، ظرفیت توسعه ی میان افزا را دارا هستند. بر این اساس ابتدا به ارزیابی روند گسترش کالبدی شهراصفهان با استفاده از مدل هلدرن و آنتروپی شانون طی 5 دهه ی گذشته پرداخته و در ادامه با روش های تاپسیس، تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل مکانی، اولویت بندی نواحی دارای قابلیت توسعه در منطقه یک شهرداری اصفهان صورت گرفته است. با شناسایی نواحی دارای قابلیت توسعه بالا، در مرحله بعدی زمین های رها شده در یکی از محلات این نواحی (محله درب کوشک ) با تدوین شاخص های ظرفیت سنجی زمین های میان افزا و تعیین وزن آن معیارها از طریق روش ahpگزینش شده، و ظرفیت توسعه آن ها مورد سنجش قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند که از 89 قطعه زمین رها شده در محله مورد بررسی تعداد 8 قطعه با ظرفیت توسعه بسیار زیاد، 24 قطعه با ظرفیت توسعه زیاد، 35 قطعه با ظرفیت توسعه متوسط و 22 قطعه با ظرفیت توسعه کم هستند. در راستای هدف پژوهش در انتها راهبردها و پیشنهادهای لازم آمده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی بوده است.
آتوسا طاهری محمود قلعه نویی
ارزش های اصلی توسعه پایدار را باید در ارتقای کیفیت زندگی یعنی توانمندسازی زنان و مردان در تأمین نیازهای اساسی، تلاش در جهت رفع اختلافات طبقاتی در جامعه، رشد آگاهی عمومی، اعتماد به نفس و اعتقاد عامه مردم به اهداف توسعه و حفظ امنیت و آزادگی جست و جو کرد. از این رو توسعه منابع انسانی به عنوان یکی از مولفه های توسعه پایدار در حوزه برنامه ریزی برای توسعه پایدار همواره مطرح بوده است. با توجه به این مسئله اصلی ترین گروه هدف در توانمندسازی را شهروندان تشکیل می دهند. استدلال مدافعان توانمندسازی آن است که مردم باید توانمندتر شوند تا بتوانند در مورد زندگی خودشان تصمیم بگیرند. بر این اساس اقدامات اجتماع محور به ویژه توانمندسازی اجتماع محور در حوزه فرهنگی از جمله مواردی است که به عنوان توسعه منابع انسانی در این پارادایم قابل طرح است. با توجه به این موارد موضوع پژوهش، طراحی مجموعه ای فرهنگی به عنوان بخش فرهنگی مجتمع زیستی پایدار در محدوده ی روستای مزرعه چه از توابع شهرستان مبارکه می باشد. هدف کلی از این طرح ایجاد فضایی فرهنگی است که علاوه بر غنی سازی اوقات فراغت ساکنان منجر به افزایش توانایی افراد در حوزه های مختلف فرهنگی جهت دست یابی به جامعه ای پایدار شده و ایجاد بستری مناسب جهت ترویج فرهنگ تولید محور نماید. مطابق این برنامه شهروندان (در این جا روستا-شهریان) به عنوان منابع انسانی، به منظور حضور فعال در جامعه و تاثیرگذاری در آن، از لحاظ فرهنگی توانمند می شوند تا بتوانند براساس توانمندی هایی که در جریان برنامه های مشارکتی و اجتماع محور به دست می آورند، نقش نیروهای انسانی توسعه یافته را جهت توسعه پایدار جامعه ایفا نمایند.
زینب یوسفی محمد مسعود
چکیده فضاهای شهری امروز پس از انقلاب صنعتی و ورود ماشین به عرصه شهرها، دچار آسیبهای زیست محیطی گوناگونی گشته اند. ازمهمترین این آسیبها، آسیبهای زیست محیطی می باشد. آلودگی هوا و صوت در شهرهای بزرگ تاثیرات مخربی بر روی روح و روان افراد جامعه دارد و حفظ و گسترش فضاهای سبز عمومی از جمله عوامل مهم و حیاتی در جلوگیری از نشر این آلودگی ها در محیط شهری می باشد. فضاها ی سبز شامل پارکهای شهری و فضاهای باز در َشالوده سیستم طبیعی یک شهر نقشی اساسی را ایفا می نمایند. شهر مشهد به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای مذهبی ایران وجهان از کمبود فضای سبز و مکان یابی نامناسب پارکها در فضای شهری دچار مشکلات عدیده ای می باشد. فضای سبز در این شهر علاوه بر اینکه باید نیاز ساکنین خود را مرتفع سازد باید سیل زائرین را که هر ساله وارد شهر می شوند، پاسخگو باشد. یکی از اهداف این پژوهش نگرشی صحیح به مکان یابی مناسب پارکهای ناجیه ای در سطح شهر مشهد می باشد که هم از لحاظ هزینه و هم از لحاظ ایجاد مزیت نسبی نسبت به سایر پارکهای شهری دارا است. از دیگر اهداف این پژوهش بررسی شاخصهای کمی و کیفی موثر در مکانیابی پارکهای ناحیه ای می باشد که در ادامه در این تحقیق یک مدل بهینه سازی چند هدفه مبتنی بر رویکرد بهینه سازی هوشمند جامعه مورچگان جهت طراحی موقعیت پارکهای شهری ارائه شده است. این مدل شامل هشت تابع هدف ناسازگار است که عاملهای سیار مدل (مورچه ها) را در جهت یافتن مکانهای بهینه پارکهای ناحیه ای در شهر هدایت می کند. هدف مدل حداقل سازی فواصل پارکها از کلیه نواحی شهری با استفاده از 8 تابع هدف: تراکم جمعیت بالا، بعد خانوار بالا، ارزش زمین مناسب، آلودگی هوای بالا، آلودگی صوتی بالا، ناسازگاری کاربری کم، وجود زمینهای مستعد، کمبود فضای سبز بالا می باشد. در این تحقیق از یک فضای گسسته دو بعدی برای تعریف مدل استفاده شده است. استفاده از فضای گسسته برای حل این مدل باعث می شود که در زمان مناسب به جوابهای نزدیک به بهینه دست یابیم. روش تحقیق در این پژوهش از لحاظ جمع آوری اطلاعات در جهت آزمون فرضیه در گروه تحقیق توصیفی قرار می گیرد. به دلیل سیستمی بودن پروژه و تحلیل ارتباط و اندازه گیری متغیرها در گروه تحلیل محتوا واقع شده است و از جهت ارتباط میان متغیرها و کشف رابطه بین آنها در گروه تحقیق همبستگی قرار دارد. سپس مدل مفروض توسط داده های واقعی اخذ شده از شهر مشهد به عنوان یک مطالعه موردی اجرا شده و جوابهای بهینه پیشنهادی نیز توسط مدل ارائه شده است. این جوابها، جوابهای بهینه پارتو نامغلوب هستند. تصویر این جوابها در فضای هدف، جبهه پارتو را تشکیل می دهند. آزمایشهای متعدد انجام شده نشان می دهد که عملکرد مدل در یافتن جوابهای بهینه پارتو نامغلوب و تشکیل جبهه پارتو موفقیت آمیز بوده است. مطالعه موردی نیز نشان می دهد چگونه تصمیم گیرندگان در مدیریت شهرها می توانند با توجه به صلاحدید و ترجیحات مد نظر خود جواب بهینه ای را از میان انبوهی از جوابهای بهینه انتخاب نمایند. به عبارتی دیگر نتایج آزمایشها به خوبی بیانگر این واقعیت است که رویکرد هوشمند جامعه مورچگان جهت مکانیابی پارکهای شهری، رویکردی اثر بخش می باشد که می تواند در ارتقاء کیفیت تصمیمات حوزه مدیریت شهری تاثیر گذار باشد.
الهام سلطانی دهنوی رامین مدنی
محله ی همت آباد (مفت آباد) یکی از مناطق حاشیه نشین شهر اصفهان است که ساکنین این محله را مهاجران روستایی و به تبع آن اقشار کم درآمدی تشکیل می دهند که معمولا به شغل های غیر دائمی مشغولند. مغازه های موجود در این محله ی حاشیه نشین شهری، با گذشت زمان رونق گرفته و یک راسته ی تجاری فعال را به وجود آورده اند. حال این راسته ی تجاری، از معضلات و مشکلات زیادی رنج می برد؛ همچون تداخل نظام حرکتی سواره و پیاده و عدم وجود سلسله مراتب دسترسی، اغتشاش و ناموزونی بدنه ها و خط آسمان بدنه ی معابر، اختلاف فاحش و قابل توجه با سایر بافت های مناطق همجوار و همچنین ساختار فرسوده ی مغازه ها که بیان کننده ی ضرورت انجام این تحقیق می باشد. از طرفی با وجود معضلات و مشکلات مطرح شده، در این راسته ی تجاری سرمایه های نهفته ای موجود است که می توان با ارتقای محیطی و سامان دهی آن، این راسته را مورد بهره برداری قرار داد؛ همچون حضور فعال دست فروشان، قیمت پایین زمین، محصولات و ارائه ی خدمات؛ که در این پژوهش سعی بر این است تا در جهت پاسخگویی به نیازهای روستاییان ساکن در این محدوده، این راسته ی فعال و سرزنده، اما نابه سامان را به سامان کرد به گونه ای که همچنان ویژگی های مثبت قبلی همچون ارزان بودن محصول و فضا، سبکی فضا، عدم وجود تشریفات و عرضه ی مستقیم کالا را دارا باشد و بتوان آن را به یک بازارچه ی محله ای و فرامحله ای تبدیل نمود. همچنین با شناسایی سایر نقاط قوت و پتانسیل های زیاد این محدوده، به استفاده ی مناسب و تقویت آن ها و ارتقای محیطی پرداخته تا بتواند با توجه به آمار بالای بیکاری در محدوده، منجر به اشتغال زایی گردد و نیز به بهبود شرایط زندگی، شبکه ی ارتباطی و دسترسی های محله کمک نماید و همچنین پیوند، هماهنگی و ارتباطی مناسب میان این محله و محلات اطراف برقرار گردد.به این ترتیب با یک نگاه مسئولانه، به حفظ و ساماندهی وضع موجود پرداخته و این خیابان را به یک خیابان عابر پیاده ی نیمه وقت تبدیل می نماییم. سپس با طراحی الگوهای رفتاری در طول راسته ی تجاری و بررسی کاربری های موجود و ارائه ی کاربری های مورد نیازو نیز بررسی کاستی های موجود، با استفاده از الگوی بازارهای سنتی ایرانی و نیز در نظر گرفتن نیازهای کاربران و حفظ و ارتقاء وضع موجود، به طراحی این راسته ی تجاری می پردازیم. در این تحقیق توصیفی و میدانی که در راستای بهبود شرایط زندگی و کار در یکی از مناطق حاشیه نشین شهر اصفهان صورت می گیرد، از طریق منابع کتابخانه ای و سایت های اینترنتی و نیز مصاحبه، مشاهده و تصویربرداری میدانی، به جمع آوری اطلاعات پیرامون موضوع پرداخته تا در نهایت به راهکارهایی اجرایی و عملی در زمینه ی موضوع طراحی دست یابیم.
سمیه خالقان لاریچه رامین مدنی
یکی از جاده های پرترددایران، جاده اصفهان – یزد می باشد. این راه ترانزیتی به علت عدم وجود محل طراحی شده جهت توقف مسافران و رانندگان دارای معضلات فراوانی است. از سویی دیگر اقتصاد حوزه های زیستی مجاور جاده مانند روستای مزرعه گورت به علت خشکسالی های اخیر استان دارای سیر نزولی در بخش کشاورزی و دامپروری بوده وگرایش به سوی خدمات وصنعت می باشد. عطف توجه به قرارگیری منطقه ی گورت در امتداد مسیر ترانزیتی اصفهان ـ یزد، می تواند باعث یک پایداری مناسب زیستی درمنطقه گردد و نیز در ساماندهی قسمتی از چهره ی نازیبای دروازه شرقی اصفهان نقش به سزایی داشته باشد. توجه به این پتانسیل می تواند ایجاد امکان اشتغال ساکنان بومی منطقه را فراهم سازد. روستای مزرعه گورت دارای بناهای تاریخی باارزشی است ولی متاسفانه معماری بومی این منطقه رو به فراموشی است. یکی از اهداف این رساله احیا دوباره معماری بومی این منطقه در قالب طراحی وساماندهی راسته خدماتی- تجاری روستا می باشد. از جمله سوالات مطرح شده در این رساله: ویژگی های معماری بومی چیست؟ ایده طراحی راسته خدماتی روستاهای حاشیه جاده در قالب توقف گاه های بین جاده ای چیست؟ چگونه می توان از ویژگی های معماری بومی منطقه روستای مزرعه گورت درجهت ارتقا کیفی راسته خدماتی موجود استفاده کرد؟ این رساله تحقیقی-کاربردی است. در این پایان نامه با مطالعه معماری بومی منطقه ونیز ویژگی های بوم آورد روستا اقدام به طراحی وساماندهی راسته تجاری- خدماتی جهت رفع نیاز مسافران ونیز ایجاد اشتغال روستاییان شده است. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانه ای، مشاهده وبرداشت های میدانی در راسته ی خدماتی موجود ونیز ویژگی های معماری بومی منطقه استفاده شد.
محمد یوسفعلی محمود قلعه نویی
شهر مساله ای پیچیده است که گسترش روزافزون و تغییرات سریع کالبدی آن همراه با پیشرفت تکنولوژی، تغییر روش-های ساخت و ظهور مفاهیمی همچون عصر اطلاعات ، دهکده جهانی و جهانی شدن سبب شده تا فرآیند تحول در نظم کالبدی شهرها به یکی از دغدغه های انسان امروزی تبدیل شود. با توجه به اینکه شهر پدیده ای پویا ، زنده و در حال تغییر دائمی بوده و به لحاظ بستر تاریخی، فرهنگی، طبیعی و ویژگی های مصنوع خود واجد هویت منحصر به فردی است، اگر شهروندان نتوانند این تحولات کالبدی یعنی عینیت را با تصورات ذهنی خود تطابق دهند، دچار سردرگمی و بحران هویت خواهند شد. ارزش های بصری مهمترین بخش از کیفیت های محیطی هستند که عامل کلیدی در تقویت یا تضعیف تعلق خاطر افراد به محیط زیست خود می شود. امروزه ظهور عناصر جدید در شهرها همچون ساخت عناصر حمل و نقل جدید مانند مونوریل و بلوار های خطی عظیم به بهانه ایجاد بلوارهای آیینی عظیم جهان اسلام، ساختمان های بلندمرتبه منفرد یا مجتمع، این ارزش های بصری را مورد تهدید یا تقویت قرار داده است. لذا وجود یک سند مدیریتی منظر شهری با توجه به ماهیت علمی و پویای آن که بتواند فرایند توسعه و ساخت و سازهای شهر را از سطح کلان تا خرد و در تمام ابعاد کیفی و ماهوی منظر شهری هدایت نماید، ضروری به نظر می رسد. شهر قم به عنوان پایگاه جهان تشیع به عنوان بستر مطالعات این پژوهش مانند سایر شهر های ایران فاقد برنامه مدیریت منظر بوده و در طرح های بالادست نیز روند کنترل و هدایت برای منظر شهری آن تدوین نشده است. در سطح جهانی، موضوع مدیریت منظر شهری در بحث میراث فرهنگی و گردشگری و حفظ ارزش های هویتی آنها به دقت دنبال می شود. اسنادی مانند چارچوب مدیریت منظر لندن از این گونه اقدامات به شمار می آید. این پژوهش با هدف سازماندهی و کنترل نظم بصری پهنه مرکزی شهر قم با توجه به وجود حرم حضرت معصومه(س) و اهمیت فرهنگی- زیارتی – گرشگری آن در سطح شهری و فراشهری به تهیه چارچوب مدیریت منظر به منظور طرح سیاست های کلان جهت هدایت منظر شهری این پهنه با توجه به مطالعات پایگاه نظری می پردازد. وظیفه این چارچوب مدیریتی این است که 1-کیفیات و هویت بصری شهر را شناسایی و برجسته نماید، 2- بستر تغییرات را شناسایی کند، 3- عرصه تغییرات را کنترل نماید و 4- فرایند مطلوب را هدایت نماید. جهت نیل به این هدف ممیزی انواع منظر انجام شده و سیاست های استراتژیک لازم به عنوان محصول مدیریت منظر ارائه خواهد شد.
فائزه اخوان قصاب زاده محمد مسعود
شهرها به سرعت رو به گسترش اند. به نظر می رسد توسعه بسیارسریع، مرزها را ازبین برده است. شهرهای قدیمی اروپایی بسیار متفاوت بودند با دیوارها وخندق هایشان که نشانه های قدرتمند گذار از حوزه روستایی به شهری بودند. اما کم کم در اثر تغییرات دیوارها ودروازه ها از بین رفتند و به عناصری زائد تبدیل شدند. از قرن نوزده به بعد ورودی های جدید شهری شکل گرفتند. ایستگاه های راه آهن وبه دنبال آن فرودگاه ها، اما نکته اینجاست که این ورودی ها کمتر به عنوان ورودی تعریف می شوند و اغلب تنها محل گذرندو در واقع نوعی نا مکان هستند. این پژوهش با هدف تعریف گونه ای از این فضا ها یعنی فرودگاه به عنوان مکان شکل گرفته است وبه دنبال حل این مسئله که آیا فرودگاه ها به عنوان ورودی شهر قابلیت معرفی شهر به مخاطب خود را دارند، می خواهد به فرودگاه هویت محلی ببخشد که با استفاده از روش تحلیلی _توصیفی وبا تکیه بر مطالعات ادراک (تصاویر ذهنی مخاطبین فضا) به این هدف نائل شده است. دیگر هدفی که این پژوهش درپی آن بوده، ارتباط فرودگاه با استخوان بندی شهر است تا بدین طریق نیزمهر هویت مندی را بر مکان حک نماید. آنچه در این مطالعات به آن دست یافته ایم، ویژگی هایی برای تعریف ورودی فرودگاه به شهراست، ویژگی هایی همچون ارتباط با ساختارطبیعی ومصنوع شهر، داشتن عنصری نمادین، اجتماع پذیر بودن جهت ارتباط با مخاطب وایجاد ویژگی های هویتی خاص شهری که قصد ورود به آن را داشتیم. در انتها شهر مشهد به صورت خاص مورد بررسی قرار گرفت وتصاویر ذهنی مردم با سایر مطالعات انطباق داده شد. براساس یافته های تحقیق که همان ویژگی ها برای تعریف ورودی، آنچه که در بدو ورود در ذهن مردم می ماند، آنچه که مردم از شهری که به آن واردشده اند انتظار داشتند ومطالعات انجام شده، راهکارهایی که بر ویژگی های خاص ورودی تاکید داشتند برای مسیر ورود به مشهد از جانب فرودگاه تعریف شدند.
مینا کشانی همدانی محمود قلعه نویی
با توجه به اهمیت موضوع زیبایی شناسی در مقوله ادراک محیطی در طراحی شهری و نیز جایگاه ویژه کودکان در فضای اجتماعی شهر، لزوم توجه به این دو مقوله در قالب ارتباطی مشخص با دیدگاه بزرگسالان امری ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی و دسته بندی متغیرهای زیباشناختی فضای شهری در دو گروه کودک و بزرگسال و ارائه مدل طراحی بر اساس مشترکات آنها انجام پذیرفت و سعی گردید با فرض وجود تفاوت های مشخص در متغیرهای زیباشناختی فضای شهری در این دو طیف، پاسخ مناسبی برای این سوال بیابد که این تفاوت چیست و چگونه می توان بر اساس این مشترکات یک مدل طراحی واحد ارائه نمود. روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و روش گردآوری داده ها بر اساس اطلاعات کتابخانه ای، مشاهدات میدانی و منابع اینترنتی بوده و تکنیک مورد استفاده برای کودکان، نقاشی کودک و برای بزرگسالان، پرسشنامه بوده است که در قالب 750 پرسشنامه در جامعه آماری شهر اصفهان از طریق نرم افزار spss و با استفاده از آزمون تی (t) تحلیل شده است. نتایج حاصل از آن، حاکی از وجود تفاوت در بین این دو گروه سنی در قالب متغیرهای زیبایی شناسی حسی،فرمی ونمادین بوده که فراوانی متغیرهای دارای تفاوت در دسته متغیرهای زیبایی شناسی فرمی بیشتر بوده است.
ریحانه زارع زاده محمود قلعه نویی
زمانی که شهر تنها برای سواره ساخته می شود، عابر پیاده در فضای شهر احساس گمگشتگی و ناامنی می کند. عابر پیاده از هر سو در معرض تهاجم خودروها بوده و حرکت در سطح شهر برای او خطرناک می شود. در چنین شرایطی فضاهای شهری از افراد پیاده خالی می شود. پژوهش حاضر بر روی محله ی سیچان -از محله های قدیمی شهر اصفهان واقع در جنوب زاینده رود و در مجاورت محله ی تاریخی جلفا- انجام گرفته است. معابر این محله به دلیل هم جواری با خیابان های پر رفت و آمد شهری و عدم برخورداری از تسهیلات مناسب جهت استفاده ی عابرین پیاده، به معابری عبوری با میزان زیاد ترددهای فرامحله ای تبدیل شده اند. این پژوهش با هدف کاهش میزان سفرهای غیر ضروری با وسایل نقلیه ی موتوری، ارتقای سطح ایمنی عابرین پیاده در خیابان های محلی، تشویق ساکنان به پیاده روی و استفاده از وسایل نقلیه ی غیرموتوری و ارزیابی میزان پیاده مداری در خیابان های محلی، شاخص هایی تدوین نموده و به کمک آنها ویژگی های کالبدی و فیزیکی موثر در ارتقای حضور پذیری عابران پیاده را در راسته ی اصلی محله ی سیچان مورد بررسی قرار داده است. به منظور تدوین شاخص های ذکر شده، ابتدا پژوهش های مشابه داخلی و خارجی بررسی شده، سپس شاخص ها و معیارهای ارزیابی با یک دسته بندی جدید مطابق با ویژگی های یک محله ی پایدار تدوین شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد توجه به الگوی خیابان ها برای شناسایی مسیرهایی که بیشتر توسط عابرین پیاده مورد استفاده قرار می گیرند و ارتقای جنبه های کالبدی کیفیت هایی چون ایمنی عابرین پیاده، آسایش و زیبایی در آنها و همچنین طراحی معابر با توجه به پراکندگی متناسب کاربری های مختلط و تراکم در یک محله ی مسکونی می تواند حضور هر چه موثرتر پیاده در آن را به دنبال داشته باشد.
مقداد یوسف نیا محمود قلعه نویی
چکیده نشانه شناسی دانش نسبتاً جدیدی است که درحیطه ی زبان شناسی وارد شده. اولین بار در فرانسه در اواخر دهه 1980 میلادی مطرح گردید و به بررسی ارتباط نشانه و معنای گفتمان با هم پرداخته است. این مبحث مانند سایر مباحث زبان-شناسی ابزاری تحلیلی در زمینه های علمی از جمله فلسفه، جامعه شناسی و ادبیات به کار برده می شود. از این رو در شهرسازی نیز می تواند این دانش را به عنوان ابزار تحلیل حوزه نشانه - معنایی و تولید کیفیت های مطلوب شهری به کار برد. امروزه توجه به مفهوم نشانه ها در شهر، به عنوان یک دغدغه ی مهم برای هنرمندان و نظریه پردازان شهری تبدیل شده است. این پژوهش با هدف بررسی نقش نشانه در ارتباط شهروندان با شهرشان، در پی یافتن راه حلی برای کاهش مشکلات خوانایی، هویتی و زبان مندی که شهرها امروزه با آنها دست به گریبان هستند، می باشد. غنابخشی هویتی و معنایی به زندگی شهری دیگر هدف این پژوهش می باشد که با بازتعریف نشانه ها به حل مسائل کیفی در طراحی شهرها و سازماندهی ساختار شهر می انجامد و با استفاده از روش های تحلیلی- توصیفی و مطالعات ادراکی صورت گرفته به این مهم دست یافته است. با توجه به میدانی بودن این پژوهش، جهت انجام آن، از دو روش فوق بهره گرفته شده است. بدین منظور ابتدا از طریق مطالعه ی کتابخانه ای (کتب، اسناد، مجلات، پایان نامه ها و...) اقدام به جمع آوری نظریات، تئوری ها و مستندات شده و سپس به تحلیل داده ها برای رسیدن به راهکارهای مناسب پرداخته شده است. از این رو چگونگی تأثیرگذاری نشانه ها در هویت مندی و این که چه نشانه هایی در ارتباط شهروندان با شهرشان موثرند مورد سوال بوده و با فرض تأثیر مفاهیم ذهنی و بار معنایی نشانه ها در ژرفای ارتباط شهروندان با شهر و همچنین حضور برجسته ی آنها در ساختار شهر که موجب هویت-مندی و معنا بخشی به شهر می شود، به بررسی مبانی نشانه شناسی و دیدگاه های اندیشمندان وابسته به مکاتب فکری مختلف پیرامون مبحث نشانه شناسی پرداخته شده و سپس در حوزه ی نشانه شناسی شهری وارد شده و مفاهیم و تعاریف زبان شهر ارائه گردیده است. اصول و معیارهای استخراج شده از مطالب یاد شده در متن محله ی جویباره مورد بررسی قرار گرفته و به ارتباط بین آنها پرداخته شده است. در نهایت پس از شناخت اجمالی از شهر اصفهان و محله ی جویباره به ارائه ی راهکارها و راهنماهای طراحی پرداخته شده است. با توجه به مسئله مطرح شده آنچه در این مطالعات در مورد ارتباط شهروندان با شهر و ساختار اصلی شهر به آن دست یافته ایم نشانه ها و عناصری هستند که به لحاظ تاریخی دارای قدمت یا از نظر کالبدی شاخص و قابل تشخیص باشند از قبیل «دو منار دارالضیافه»، «کنیسه شیخ یعقوب»، «مرکز محله پیر پینه دوز» و... در برقراری و تداوم این ارتباط نقش بسزایی دارند. شهروندان با توجه به این گونه نشانه ها جویباره و ساختار آن را ادراک می کنند و به خاطر می سپارند. در این گذار توجه ویژه به ارتباط معنادار این نشانه ها را نباید از نظر دور داشت.
مریم بهرامی محمود قلعه نویی
فضاهای شهری در سراسر جهان برای سالیان متمادی در زمره ی با اهمیت ترین مکان ها برای اهداف گردشگری شهری بوده اند. در دوران جدید، ایجاد خاطره ی جمعی و تجربه ی مشترک یکی از نیازهای نادیده گرفته شده ی مهم افراد به شمار می رود که اینها مستلزم فعالیت و حضور مشترک در فضاست. محیطی که بستر رخداد فعالیت های شهری است، به لحاظ کیفی غنی است و به طور کالبدی و اجتماعی تعریف شده باشد. شرایط زندگی معاصر تنها در محل کار یا خانه تعریف نمی شود. توسعه فناوری ها و مدیریت مناسبات زندگی شهری، یکی از اشکال گذران اوقات فراغت را به عنوان مفهومی نو و در قالب « تجربه گردشگری شهری» تعریف کرده است. هدف اصلی این پژوهش، طراحی مطلوب فضای بستر گردش شهری بر اساس کیفیات پشتیبان گردشگری شهری است. با توجه به این که یکی از شاخص های کیفیت فضای شهری بروز فعالیت های انتخابی- تفریحی و اجتماعی است و این فعالیت ها مرتبط با گردش و فراغت شهری اند به بررسی معیارهای بروز این فعالیت ها نیز پرداخته می شود. ساختار این رساله شامل دو بخش اصلی است؛ ابتدا در فصول یک و دو، مطالعات اسنادی (نظری و عملی) آورده شده اند که منتج به تدوین اصول، معیارها و کیفیت های موثر بر گردشگری شهری شده است. در بخش دوم شامل فصول سه، چهار و پنج با رویکرد روش شناسی، شناخت و طراحی در دو مقیاس صورت پذیرفته است؛ نخست در مقیاس کلان، ناحیه ای از پهنه ی تاریخی کرمان جهت ارائه ی سیاست های متوجه فرصت های گردشگری و چهارچوب طراحی شهری مورد بررسی قرار گرفته است. در گام بعدی در مقیاس خرد، بخشی از ناحیه شامل یک محور انتخاب شد تا یافته های حاصل از بخش اول رساله یعنی کیفیت ها و معیارهای فعالیت در آن مورد پیمایش و ارزیابی قرار گیرند. پس از این پیمایش این نتیجه حاصل شد که میان گردشگری شهری و الگوی فعالیت های انتخابی و اجتماعی رابطه ی مستقیم وجود دارد. در نهایت و در قالب انجام یک پروژه ی طراحی شهری، راهنماها و طرح های مفهومی سه بعدی بر اساس اهداف کلان، عملیاتی، راهبرد و سیاست ها ارائه شده اند.
سارا ثابت دیزکوهی محمود قلعه نویی
این پژوهش با تکیه بر نظریات هانری لفور به معضل جداسازی اجتماعی-فضایی پرداخته است. برای پراختن به مسئله، ابتدا وجود جداسازی در تهران در دو سطح کلان و خرد بررسی شد. در بررسی کلان از روش های توصیفی و آماری و تحلیل های تاریخی-اجتماعی و اجتماعی-شغلی استفاده شده است. نتایج یاد شده با بررسی ای که در مورد کلانشهر پاریس انجام شده بود مقایسه شد و وجود جداسازی اجتماعی-فضایی در تهران و در مقیاس منطقه به شکلی قوی تأیید شد. همین طور عواملی محرک همچون جغرافیا، دسترسی فضایی و عوامل جامعه شناختی تحلیل شدند. در مقیاس خرد روی اسلام آباد تحلیل تاریخی انجام شد. برای سنجش وضعیت معاصر از تحلیل ساختار فضایی، محیط زیست و عوامل اجتماعی کمک گرفته شد.. چارچوب نظری پژوهش مبتنی بر نظریه حق شهر شکل گرفته است و در آن از مفاهیمی چون «حق اشغال» و «حق مشارکت» استفاده شد. در بخش طراحی با بررسی چند نمونه موردی و مقایسه آن ها با اسلام آباد پیشنهادهای طراحانه ای برای بهبود وضعیت ارائه شد. این پیشنهادها در 3 لایه ی تحلیل، استراتژی و اقدامات مداخلاتی طبقه بندی شده اند. در پایان چشم اندازی از پل مدیریت به عنوان مرکز ثقل مجموعه ارائه شده است.
فائزه زینی اصفهانی بهادر زمانی
اصل و اساسی که یک شهر بر آن استوار است، استخوان بندی(ساختار) آن است که همواره رشد شهر باید مطابق با آن و در هماهنگی با آن صورت پذیرد، چراکه در غیر این صورت مشکلات فراوانی ایجاد خواهد شد. توسعه شهر اصفهان نیز در دهه های اخیر بدون توجه به استخوان بندی صورت گرفته و بسیاری از اراضی کشاورزی تحت ساخت و ساز واقع شده و برخی روستا ها نیز به شهر متصل شده اند. این مسئله در شمال غرب، در منطقه هشت نیز به چشم می خورد. در حقیقت ساختار باید بتواند علاوه بر رفع نیازهای امروز شهر، برای آیندگان نیز باقی بماند به همین دلیل می بایست ویژگی پایداری را در خود جای دهد. یکی از زمینه های پایداری، پایداری زیست محیطی است که در این پایان نامه مد نظر قرار گرفته است. فرم های پایدار بسیاری در طول زمان برای شهر ها معرفی و برخی نیز مورد انتقاد واقع شده اند. از میان اینها توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی، محلات قابل سکونت، شبکه چند مرکزی و روستاشهر مورد توجه و اقبال بیشتری قرار گرفته اند که با استفاده از اصول مطرح شده در این رویکرد ها و تطابق آنها با شرایط مکان مورد نظر به ارائه راهبرد برای دستیابی به ساختاری پایدارتر برای شهر اصفهان و منطقه شمال غرب آن به عنوان نمونه موردی پرداخته شده است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. در ابتدا ضمن تدوین چارچوب نظری برای توان سنجی پایداری استخوان بندی شهر بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، به تحلیل و توان سنجی ساختار شهر اصفهان و منطقه هشت، در وضع موجود بر اساس مطالعات میدانی و در قالب جدول سوات پرداخته شده و در پایان راهبرهایی برای بهبود وضعیت آنها ارائه گردیده است.
سمیرا ترکی هرچگانی بهادر زمانی
تک تک افراد جامعه، سرمایه های اجتماعی را می سازند و ذخیره هایی از منابع اجتماعی و انسانی هستند. توسعه، هم می تواند این منابع اجتماعی را ارتقا دهد و هم آن را نابود سازد. بنابراین مفهوم توسعه ی پایدار اجتماعی (شامل توسعه ی پایدار اجتماعی شهری) که کمتر از توسعه ی زیست محیطی نیست را باید مورد توجه قرار داد. در این رویکرد تأکید بر عدالت اجتماعی است. بدین ترتیب تأمین نیازهای مادی مردم از اولویت های توسعه پایدار است. جوامعی که در آن عدالت نباشد پایداری نیز وجود ندارد، زیرا چنین جوامعی زمینه بهره برداری گروهی خاص را ازگروه های دیگر فراهم می کنند. بدین ترتیب در مبحث اجتماعی توسعه پایدار تأکید بر رفع بی عدالتی و بی تعادلی در سطح جوامع مورد توجه است. با توجه به این مطالب و حوزه ی کاری طراحی شهری برای رسیدن به توسعه ی پایدار اجتماعی شهری باید به دنبال ساخت فضاهای عمومی با شاخص های پایداری بود. در سال های اخیر با گسترش استفاده از خودرو در شهرها مواجه هستیم و به پیروی از آن فضاهای بیشتری از شهر به گذر عبوری خودروها داده می شودبه نظر می رسد افزایش این گذرها تمایل افراد به داشتن خودروی شخصی و نیاز به خیابان بیشتر را بالامی برد واین چرخه به همین صورت تکرار می شود. در این میان مفهوم پایداری در شهرها اهمیت ویژه ای پیدا می کند. برای رسیدن به این پایداری باید برنامه ای همه جانبه برای شهرها اجرا شود. یکی از مسائلی که می تواند این پایداری را برای شهر به ارمغان بیاورد استفاده از حمل و نقل عمومی است که یکی از صورت های آن سامانه ی اتوبوس تندرو می باشد. در این راه حل بیشتر بر جنبه ی پایداری زیست محیطی تاکید می شود اما آیا این راه حل می تواند بر پایداری اجتماعی ساکنان نیز تاثیرگذار باشد؟ بدین منظور در این پژوهش سعی شده است که با استفاده از روش کتابخانه ای و مطالعه آثار صاحبنظران بتوان به معیارهای پایداری اجتماعی فضاهای عمومی (از دید طراحی شهری) رسید. در آخر این معیارها به صورت جداولی ارائه شده است. همچنین در این مطالعات به رابطه ی بین حمل ونقل و پایداری اجتماعی نیز پرداخته شده است. در مرحله بعدی به شناخت نمونه موردی در سه سطح منطقه، ناحیه و محله پرداخته شده است؛ به این صورت که در بخش شناخت منطقه، مطالعات به 6 قسمت دسترسی، کاربری، کالبدی - فضایی، زیست محیطی، منظر و اجتماعی تقسیم شدند. سپس با استفاده از نقشه های شناختی و مطالعات میدانی نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید هر لایه مورد بررسی قرار گرفت که حاصل آن جداول سنجش وضعیت و تحلیل های یکپارچه است. در قسمت شناخت ناحیه و محله از 8 نمایانگر زیست بوم، زمینه، ادراک، اجتماع، کارکرد، زمان، ریخت شناسی و بصری استفاده شد. در این مرحله از کار نیز مطالعات میدانی و نقشه های شناخت وضعیت ابزارهای کار بوده اند و نتیجه کار در جداول سنجش وضعیت و نقشه های تحلیل یکپارچه آورده شده است. در آخر با توجه به مطالعات نظری و مطالعات میدانی طراحی به صورت چند سطحی ارائه شده است: - چشم انداز حوزه ی فرادست و اهداف کلان در چارچوب رویکرد انتخابی - پلان راهبردی - چشم انداز حوزه مداخله و اهداف، راهبردها و سیاست ها در چارچوب رویکرد انتخابی - طرح جامع سه بعدی و ضوابط هدایت و کنترل در طراحی طرح جامع سه بعدی ابتدا چند آلترناتیو مختلف ارائه شده و در نهایت با استفاده از معیارهای ارائه شده در مطالعات نظری بهترین گزینه انتخاب شده است.
عمار شهیر محمد مسعود
خیابان که حضور اتومبیل از اصلی ترین دلایل پیدایشش به شمار می رود با پذیرش بخشی از فعالیت های گذشته گذرها و معابر عمومی محلات، با چالش ها و مفاهیم جدیدی مواجه گردید. حل این معضلات با توجه به انسانی تر شدن شهرها نیازمند راه حلی جدید شد. پیاده مداری راه حلی که در کنار کارکردهایی از قبیل پرسه زنی، گذران اوقات فراغت، نشستن، دیدن و دیده شدن نقش خیابان را به چیزی فراتر از گذر سواره ارتقاء بخشید.در این پژوهش علاوه بر ضرورت های اقتصادی، زیست محیطی و بهداشتی با توجه به شرایط خاص سایت مورد بررسی، ضرورت های اجتماعی، فرهنگی و هویتی پیاده مداری خیابان را برجسته می سازد. هدف این تحقیق نیز ایجاد محوری است با هویت و عنصری برجسته در تصویر ذهنی شهروندان جهت تشویق عابر پیاده به منظور حضور در فضای شهری و فراهم شدن بستر تعاملات اجتماعی جهت پیوند فضایی بین دو هسته شهری آران و بیدگل. روش تحقیق بیشتر در قالب توصیفی تحلیلی، روش گردآوری داده ها به روش های کتابخانه ای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل نیز کیفی و توصیفی می باشد. بدین منظور در این پژوهش ابتدا در قالب مبانی نظری، مفاهیم و تعاریف مربوطه با فضای شهری و پیاده مداری، تاثیر و نقش خیابان در طول تاریخ و آراء نظریات اندیشمندان و جنبش های شهرسازی در موضوع تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و پس از بررسی نمونه های مشابه با موضوع تحقیق در سطح ایران و جهان، چارچوب نظری مطالعه تعیین می گردد. در ادامه پس از ارائه مطالعات تجربی خیابان نواب آران و بیدگل به تحلیل و تجزیه با روش swot پرداخته و در فصل آخر با ارائه اهداف کلی و عملیاتی، راهبردها و سیاستها (اسناد هدایت طراحی) و راهنماهای طراحی، تدوین می گردد.
محمد محمودی علی سلطانی
همان طور که می دانیم کیفیّت محیط زندگی اهمّیّت بسزایی در روند فعّالیّت های روزمرّه ی افراد هر جامعه دارد؛ ضمن آن که بر خصوصیّات روحی (آن دسته از خصوصیات روحی که متاثر از محیط می باشد؛ مانند نیاز به زیبایی، نیاز به ارتباط با دیگران) و رفتاری آنان نیز تأثیر گذار است. هر فضایی تبلور نیازهای جسمی و روحی انسان به شمار می رود. این بستر رفتارها هستند که امکان آن چه را که در محدوده هایشان قابل اجرا می باشد بیان کرده و به فرد منتقل می سازند. در نتیجه فضاهای کالبدی نقش بسزایی در شکل گیری الگوهای رفتاری انسان دارند. در ساخت شهرهای امروز آنچه که به عنوان عنصری غایب در نظر گرفته می شود، انسان مداری و فعالیت های انسانی است. طراحی کالبدی فضاهای شهری معاصر بیشتر جهت تسهیل عبور و مرور خودرو می باشد تا تسهیل فعالیت های انسانی. بنابراین تحقیق حاضر سعی دارد تا با بررسی فرم دو نمونه ی بافت قدیم و جدید، به ارزیابی تاثیر فرم کالبدی فضاهای شهری بر انجام فعالیت های انسانی بپردازد. نظریه پردازان مختلفی در زمینه شکل فضاهای کالبدی نظریاتی را ارائه کرده اند. برخی از آنها حتی به ارائه ی شاخص هایی جهت اندازه گیری شکل یا همان فرم مجتمع های زیستی پرداخته اند. آنچه که در این تحقیق مد نظر می باشد، آن دسته از شاخص های کلیدی است که کانزن (1960) جهت ارزیابی فرم کالبدی مجتمع های زیستی ارائه می دهد: کاربری اراضی، بناها، الگوی قطعات تفکیکی و شبکه های ارتباطی. این نوشتار با مطالعه ی تطبیقی تحلیلی ریخت شناسانه ی بافت های سنتی ایرانی و بافت های جدید، سعی در بررسی اصول کالبدی و عوامل فرمی (اجزاء فیزیکی دائمی در شهر) مرتبط با حرکت پیاده در این دو نوع بافت و تاثیر آنها بر روی الگوهای رفتاری عابرین پیاده دارد و در نهایت یکسری تحلیل های حاصل از روش قیاسی ارائه می گردد. تحقیق حاضر دو هدف کلی را دنبال می کند: یکی تعیین خصوصیات مورفولوژیکی در رابطه با حرکت و پویایی در بافت های شهری منتخب موردی و بررسی تطبیقی آنها؛ و دیگری، بررسی تاثیر مورفولوژی شهری بر الگوهای رفتاری عابرین پیاده در نمونه های موردی؛ که نمونه موردی های این تحقیق یکی محله سنگ سیاه یا همان محدوده دروازه کازرون در بافت تاریخی شهر شیراز و دیگری، محدوده معالی آباد در بافت جدید شیراز می باشد. روش تحقیق حاضر به صورت توصیفی و تحلیلی می باشد. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که داده هایی که به صورت کیفی جمع آوری شده اند، به وسیله سنجه هایی کمی سازی شده تا بتوان آنها را اندازه گیری نمود؛ سپس داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss و از طریق همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتیجه نهایی حاصل از این تحلیل ها این است که محله دروازه کازرون (سنگ سیاه) به میزان 38 درصد و محدوده ی معالی آباد به میزان 30 درصد پیاده مدار می باشند.
آیدا خلیلی حسین بحرینی
چکیده با افزایش جمعیت شهرنشین، شهرهای بزرگ در ایران دچار مشکلات فراوانی شده و شهرهای جدید در ایران برای جذب سرریز جمعیتی در حوزه این شهرها مکانیابی و احداث شدند. شهر جدید بهارستان نیز برای کاستن از مشکلات جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی کلانشهر اصفهان در حوزه نفوذ این شهر احداث شده است ولی این شهر در عمل نتوانسته است از مشکلات کلانشهر اصفهان با توجه به اهدافش بکاهد و اهداف از پیش تعیین شده آن در زمان مشخص عملی نشده¬اند. پژوهش حاضر بر این باور است که ایجاد سکونتگاه¬های پایدار در شهرهای جدید با استفاده از الگوی توسعه دهکده شهری مقوله¬ای است دست یافتنی و راه¬حلی است برای رهایی از مشکلات عدیده¬ای که گریبان¬گیر شهرهای جدید کشورمان (شهر جدید بهارستان) گشته است. در تحقیق پیش¬روی، نخست به تعریف مفاهیم و روند شکل¬گیری شهرهای جدید پرداخته ¬می¬شود و در ادامه با بررسی عملکرد و اهداف این شهرها به دلایل عدم موفقیت شهرهای جدید در ایران که عمدتا به دلیل عدم برآورده شدن اهداف آنها بوده پی برده و اصول الگوی دهکده شهری را که یکی از جدیدترین الگوهای توسعه شهری محله¬ محور در قرن معاصر است به عنوان مکملی برای نظریه شهرهای جدید مطرح ¬می¬نماییم تا ضمن رفع کمبودها در زمینه مبانی نظری، قواعد دستوری و اصول طراحی، روش جدیدی از مداخله در شهرهای جدید را بازگو ¬نماید تا به کمک آن بتوانیم شهر جدید بهارستان را به زیستگاهی پایدار (به معنای واقعی)، خوداتکا، دوستدار محیط¬زیست و حامی تعاملات اجتماعی میان ساکنان تبدیل نمائیم. در مراحل پایانی پژوهش به منظور تایید کارایی یافته¬ها و اصول بازخوانی شده به آزمایش این اصول در قالب طراحی یک دهکده شهری در شهر جدید بهارستان پرداخته شد و در آن سعی شد تا با ابزار الگوی بازخوانی شده به برطرف کردن مسائل و نیازها و تقویت پتانسیل¬های محدوده مورد مطالعه بپردازیم. ماحصل پژوهش طرحی است که به ایجاد یک مجموعه دهکده شهری در حوزه استقرار خود می¬انجامد، طرحی که ضمن پایبندی به اصول عام الگوی دهکده شهری از چارچوب اهداف شناخته شده در شهرهای جدید تبعیت می¬کند. کلمات کلیدی: شهر، دهکده شهری، شهر جدید، شهر جدید بهارستان، اصفهان
الهام قاسمی مهدی مطیع
یکی از اسماء حسنی خداوند متعال «قائم به قسط» است(آل عمران:18). او حقیقتی است که قیام به قسط کرده و همه موجودات را فیض هستی و استعداد وجودی عطا نموده است. انسان کامل هم که تجلی اسماء و صفات حق است، مظهر اسم «قائم به قسط» خداست از این رو پیامبران مبعوث شدند تا جامعه را به قسط برسانند تا استعدادهای وجودی هر فرد شکوفا شود و به کمال برسد(حدید:25). وجود این واژه در متن قرآن کریم و تکرار آن در آیات مختلف با مضامین مختلف نشان از اهمیت آن از دیدگاه خداوند متعال برای زندگی اجتماعی و فردی انسان است. قسط بدین معناست که هرکس آنچه را لازمه کمال و مطابق حظ وجودیش است دریافت کند؛ در واقع قسط بستری ایجاد می کند که استعدادهای هر شهروند شکوفا شود. از آن جا که شهر بستر زندگی هر انسان و فضای شهری از جمله مهمترین اجزای شهر در ارتباط با هر انسان در محیط اجتماعی است، این پژوهش با استفاده از روش معناشناسی مفهوم قسط و مولفه های آن را تبیین و بازنمود این مفاهیم و مولفه ها را در فضای شهری نشان می دهد. از این رو در فصل دوم روش معناشناسی که از روش های گردآوری اطلاعات این پژوهش است بیان می گردد. فصل سوم در برگیرنده مبانی نظری پژوهش است که در دو بخش مطالعات معناشناسی قسط و مطالعات فضای شهری دسته بندی شده است. از روش معناشناسی برای تبیین مولفه های معنایی قسط استفاده شده و در بخش دوم ابعاد و کیفیت های فضای شهری به عنوان بستر تشکیل دهنده هر فضا به وسیله مطالعات کتابخانه ای تبیین و مجموعه کیفیت ها در قالب ابعاد فضای شهری ارائه گردیده است. بنابراین هر کیفیت در هفت بعد عملکردی، ریخت شناسی، اجتماعی، ادراکی، بصری، زمانی و زیست محیطی دسته بندی شده و نمود هریک از کیفیت ها در ایجاد مولفه های سیزده گانه قسط(بسترهای مطلوب رشد و شکوفایی استعدادهای شهروندان، تعلیم (افزایش سطح شعور و آگاهی جامعه)، چارچوب ها و انضباط مدیریتی، مشارکت اجتماعی، عدالت، ادای حقوق شهروندان، رفاه اجتماعی، تکنولوژی و صنعت روز، محرومیت اجتماعی، برابری، امنیت، از بین رفتن ظلم، تعاملات اجتماعی) در فضای شهری به عنوان نتیجه این فصل معرفی شده است. در فصل چهارم با معرفی روش تصمیم گیری چندمعیاره ahp مولفه های سیزده گانه قسط بر اساس پنج معیار ارزش گذاری و اولویت بندی شده اند و با توجه به ارزش هرکدام، کیفیت های فضای شهری امتیازدهی شده اند. هر کیفیت که بیشترین امتیاز را دارد تاثیر بیشتری در ایجاد قسط در فضای شهری دارد و جزء کیفیت های برگزیده برای تحلیل نمونه موردی محسوب می گردد. لازم به ذکر است عدم استفاده از دیگر کیفیت ها برای تحلیل نمونه موردی نشان از عدم تاثیر آن در ایجاد قسط در فضای شهری ندارد بلکه به علت محدودیت زمانی و حجم پژوهش، تحلیل همه کیفیت ها در محله مورد نظر امکان پذیر نبود. از آن جا که شهر اصفهان دارای فضاهای شهری تعریف شده در مقیاس های مختلف شهری تا محله ای است در این پژوهش محله درب امام و فضای مرکز محله آن به عنوان نمونه موردی انتخاب شده و به وسیله کیفیت های برگزیده با استفاده از مطالعات میدانی، روش swot و تکنیک مکان سنجی تحلیل می گردد. فصل آخر بیان مولفه های تشکیل دهنده مفهوم قسط و ارتباط آن با کیفیت های فضای شهری است. نتایج نشان می دهد کیفیت های فضای شهری «مطلوبیت کاربری، تنوع کارکردها و فعالیت ها، مقیاس عملکردی مناسب، دسترسی مناسب، هویت، کارایی، اختلاط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انسان مداری، توسعه پایدار اجتماعی، حضور پذیری، همه شمولی، امنیت، خوانایی، ساختار، آسایش، راحتی، همسازی با طبیعت و پاکیزگی» به عنوان عوامل ایجاد کننده یک بستر به نام فضای شهری، امکان تحقق قسط را در یکی از اجزای شهر فراهم می کند.
نازنین نیلی پور طباطبایی محمود قلعه نویی
امروزه به علت افزایش مشغله های روزمره، سرعت ضرباهنگ زندگی شهری افزایش یافته، کمبود وقت به شدت احساس می شود. این روند در نهایت منجر به نابودی تعاملات اجتماعی خواهد شد. در نتیجه به مدیریت زمانی جدیدی نیاز است تا بتوان از زمان های باقی مانده برای افزایش تعاملات اجتماعی استفاده کرد. مفهوم زندگی شبانه، نزدیک به چهار دهه است که به عنوان پاسخ این مسئله در کشورهای غربی استفاده می شود. پژوهش حاضر کاربردی بوده و از ترکیب دو روش کمی و کیفی استفاده نموده است. بنا به ماهیت موضوع از روش توصیفی برای تبیین و تدوین شاخص ها استفاده شده است. با توجه به اینکه هدف اصلی پژوهشی نوشتار، ارزیابی نمونه مورد مطالعه از نظر میزان انطباق با اصول زندگی شبانه است، ابتدا اهداف، معیارها و شاخص های زندگی شبانه مورد بررسی قرار گرفته، در گام بعدی نمونه موردی مطالعه شده و پس از شناخت، در راستای اهداف طرح به تحلیل آن پرداخته شده است. در این قسمت برای تحلیل شاخص هایی که ابزاری برای اندازه گیری نداشتند، پژوهشگر راه هایی را پیشنهاد داده است. در گام آخر نیز راهکارهای طراحی برای بهبود شاخص ها و دستیابی به وضعیت مطلوب ارائه و قسمتی از سایت طراحی گردیده است.
فروغ هاشمی سید مهدی ابطحی
امروزه در محدوده ی مرکزی بیشتر شهرهای بزرگ به دلیل تجمع مراکز تجاری، اداری و خدماتی و عدم انطباق شبکه دسترسی با حجم آمد و شد، معضل ترافیک مشاهده می شود. هسته ی مرکزی شهر اصفهان نیز که در طرح های فرادست به عنوان پهنه ی تاریخی-گردشگری در نظر گرفته شده، به عنوان یک نمونه ی آن شناخته می شود. دسته ای از کاربریهای موجود در این محدوده به دلیل ناسازگاری با کاربریهای همجوار خود و با نقش محدوده، اثرات مهمی را بر میزان ترافیک و سفرسازی در این محدوده دارند. عمده ترین آنها، کاربریهای درمانی هستند که به دلیل تمرکز و تجمع در برخی از خیابانهای اصلی محدوده و نیز به دلیل تراکم ساختمانی بالا، سبب تشدید ترافیک می گردند. پژوهش حاضر با هدف مشخص نمودن کاربریهای ناسازگار در هسته ی مرکزی شهر اصفهان و پیشنهاد کاربریهایی متناسب با نقش این محدوده و ایجاد ارتباط منطقی میان دو بعد کاربری زمین و حمل و نقل به گونه ای که هم نیازهای افراد به کاربریهای شهری را پاسخگو باشد و هم معضل ترافیک در این محدوده از شهر را تا حدودی برطرف نماید، انجام شد. برای این منظور، دوازده ناحیه ی ترافیکی که هسته ی مرکزی شهر اصفهان را تشکیل می دهند، به عنوان محدوده ی مورد مطالعه مشخص گردید و اطلاعات مربوط به سفرهای جذب شده به هر یک از این نواحی در قالب شش دسته سفر جمع آوری گردید. سپس، وضعیت سازگاری کاربریهای درمانی با کاربریهای همجوار خود، با استفاده از ماتریس سازگاری و شاخص حریم و از طریق مقایسه ی زوجی میان کاربریها در هر یک از نواحی ترافیکی بررسی شد که در این بررسی کاربریهای درمانی به عنوان ناسازگارترین کاربریها در محدوده ی مورد مطالعه مشخص گردیدند. در ادامه برای محاسبه ی ضرایب جذب سفر هر کاربری، تعداد سفرهای روزانه به آن کاربری بر مساحت آن تقسیم شد؛ این ضریب مشخص می کرد که به ازای هر متر مربع از یک کاربری، چه تعداد سفر روزانه رخ می دهد. در این راستا با استفاده از استاندارد انجمن مهندسین حمل و نقل امریکا که ضرایبی را به صورت پیشنهادی و مطلوب برای تمامی کاربریها ارائه می نماید، به مقایسه ی ضرایب جذب سفر کاربریها در وضع موجود و پیشنهادی پرداخته شد. نتایج نشان داد که در تمامی کاربریها به جز کاربریهای درمانی، جذب سفر به حالت پیشنهادی بسیار نزدیک و حتی در مواردی مطلوبتر از حالت پیشنهادی است. سپس جهت جایگزین نمودن کاربریهایی بر کاربریهای درمانی، به ارائه ی گزینه هایی در قالب سناریو در دو خیابان محدوده که تمرکز بالایی از کاربریهای درمانی در آنها وجود داشت، پرداخته شد. سناریوهای ارائه شده از دو جنبه ی ترافیکی و کاربری زمین مورد تحلیل قرار گرفتند. در تحلیل ترافیکی سناریوها، از نرم افزارaimsun6 و در تحلیل از جنبه ی کاربری زمین، از روش ارزیابی کمی (سرانه ها)، استفاده شد. پس از آن، یک سناریو به عنوان سناریوی نهایی با بررسی امتیازهایی که هر یک از سناریوها در تحلیل ها کسب کرده بودند و همچنین با در نظر گرفتن جنبه ی پویایی شهر، انتخاب گردید. این سناریو، سرانه ی کاربریهای درمانی را در این محدوده تعدیل نموده و به دلیل حذف این کاربریها از محدوده ی مرکزی شهر اصفهان، از حجم ترافیک عبوری آن به مقدار قابل توجهی کاست. همچنین با بررسی ایستگاه های مترو در محدوده ی مورد مطالعه، مشخص شد که با رعایت شعاع پیاده روی مناسب از هر ایستگاه و با در نظر گرفتن سهم حمل و نقل عمومی، می توان بدون انتقال کاربریهای درمانی به خارج از محدوده و با استفاده از حمل و نقل عمومی، نیاز سفرهای درمانی این دو خیابان را پاسخ داد و مشکل ترافیکی محدوده را تا حدودی برطرف نمود. واژگان کلیدی: حمل و نقل، جذب سفر، کاربری درمانی، ماتریس سازگاری، محدوده ی مرکزی اصفهان
نیما استوار بهادر زمانی
چکیده: طراحان می توانند قدرت قابل ملاحظه ای برای اثر گذاری بر ادراک زمان داشته باشند. بر اساس یافته های کنونی نویسنده، برخی کیفیت های فضای فیزیکی بر تجربه ذهنی اشخاص از مدت زمان اثر می گذارد. با دسته بندی آگاهانه این کیفیت ها طراحان می توانند این تجربه را به طور مناسبی برای نیت های طراحی بکار گیرند. ادراک زمان در فضای شهری و ضرباهنگ ادراکی ما در فضا هنجارهای محیطی را ایجاد خواهد کرد که بر حس ما از مکان موثرند. این پژوهش پس از بررسی نظریه ها و مفاهیم مطروح در باب زمانمندی، ریتم و زندگی روزمره به دنبال آن است که به تبیین چارچوبی برای نمودهای زمانی در شهر بپردازد . بدین منظور زمان به عنوان یک نمایانگر و یک بعد به عنوان یکی از ابعاد مختلف طراحی شهری و نه بعد چهارم آن مطرح می شود. پس از روشن شدن بحث پیرامون نمایانگر زمان تبیین هنجارهای آن امکان پذیر شده و ورود به حوزه تکنیک در طراحی شهری امکان پذیر می گردد. در این پژوهش از روش کیفی پدیدارشناسی و تکنیک پرسشنامه های نیمه ساختاری برای مطالعه کیفی حس زمان در فضای شهری بهره گرفته شده است. در بخش آخر پس از تشریح روش کیفی مورد نظر پژوهش ، از طریق مصاحبه های عمیق و روشهای پدیدارشنانه و تحلیل های مبتنی بر روایتگری،تحلیل کیفیت های هنجاری و تبیین روابط آنها بر محور زمان صورت گرفت که در ادامه آن یافته ها و نتایج تحقیق بیان شد.
محسن هنرور بهادر زمانی
محلات از جمله عناصر سازنده شهری می باشند که به جهت جایگاه ویژه خود در ساختار بخشی کالبدی و اجتماعی به شهرها از دیرباز از اهمیت ویژه ای در نظام های مختلف شهری برخوردار بوده اند. به دیگر بیان محلات به عنوان اصلی ترین سلول سازنده شهری بعد از خانه، مهمترین حلقه واسطه میان فرد و محیط پیرامونی اش بوده و از نقشی اساسی در پیوند دادن مردم با محیط زندگیشان برخوردار می باشند؛ پیوندهای اصیلی که زندگی انسان در معنای واقعی خود را در مکان سازی و جاری ساخته، فضا را معنامند نموده و هویت فردی را در ارتباط با هویت مکانی شکل می دهد. با وجود این اگرچه در تاریخ شهر نشینی ایران محلات به جهت ریشه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهرنشینی به روش های مختلف پیوندهای اصیل و مستحکمی را میان مردم و محیط زندگیشان فراهم می آوردند، امروزه در سایه تحولات سریع عصر مدرن و به تبع آن تحولات کالبدی، اجتماعی و اقتصادی دلبستگی مکانی به محلات در زندگی معاصر کمتر محلی از اعراب یافته است، به گونه ای که می توان بخشی از بی ریشگی، پریشانی و بی خانمانی بشر را در ارتباط با آن دانست. افزون بر این پیشینه نه چندان طولانی، توجه به دلبستگی مکانی در دوران معاصر درکنار تنوع و کثرت واژگان به کار رفته در این حوزه توسط نظریه پردازان مختلف، چنان بر ابهامات پیرامون این حوزه از دانش مکان افزوده است که عمدتا برنامه ریزان و طراحان شهری را از توجه مستقیم به دلبستگی مکانی باز داشته است و دلبستگی مکانی در چارچوب نگاه های کل گرا به دیگر حوزه های دانش شهرسازی سپرده شده است. از زمان پیدایش مفهوم دلبستگی مکانی، این واژه به شیوه های گوناگون و از طریق تجدید نظرهای متعدد و استفاده های ناهماهنگ تعریف و تبیین گردیده است. به گونه ای که می توان اصلی ترین مشکل محققان به هنگام مطالعه و بررسی دلبستگی مکانی، چه در سطح نظری و چه در سطح تجربی را تنوع رویکردها، تعاریف و اصطلاحات مورد استفاده معرفی نمود؛ اصطلاحات متفاوتی از قبیل توپوفیلیا معادل مکان دوستی ، ریشه داری ، دلبستگی اجتماعاتی ، حس اجتماع ، هویت مکانی ، اتکای مکانی ، حس مکان بدون دلالت معنایی واحد منشا سردرگمی مفهومی در این حوزه شده اند. این سردرگمی مفهومی چنان که بسیاری از محققین نیز اشاره داشته اند از موانع جدی پیشرفت در حوزه دلبستگی مکانی قلمداد شده است. بر این اساس، نوشتار حاضر با مروری بر آراء عمومی اندیشمندان در این حوزه از دانش بشری با تمرکز بر مقیاس محله به بررسی ابعاد و عوامل دلبستگی مکانی در محلات پرداخته است. که بدین منظور با استفاده از روش تحقیق ترکیبی (کمی و کیفی) و با بهره گیری از راهبردهای پژوهش چندموردی و استدلال منطقی به سنجش دلبستگی مکانی و شناسایی عوامل دلبستگی مکانی در محلات شهری پرداخته است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر بیشترین میزان دلبستگی مکانی در میان محلات مورد مطالعه به ترتیب متعلق به ساکنین محله چهارسوقی ها، دردشت، دوطفلان و ملاصدرا است که موید نقش ابعاد شناختی، احساسی و رفتاری و نیز عوامل فردی، کالبدی و اجتماعی در فرآیند دلبستگی مکانی می باشد. به عبارت دیگر از خلال پژوهش حاضر تایید گردید دلبستگی مکانی سطحی از سطوح حس مکان است که دربرگیرنده ابعاد شناختی (هویت، خاطره، معنا، دانش، الگو و ...)، احساسی (عشق، علاقه، تعصب، غرور و ...) و رفتاری است که در برآورده شدن و ارضای هر یک از ایشان به تناسب و فراخور شرایط و با توجه به مقیاس تحلیلی محله هر سه عامل فردی، اجتماعی و عوامل کالبدی اثرگذار می باشند. همچنین در پاسخ به چرایی دلبستگی مکانی در محلات شهری، بر اساس مصاحبه های 22گانه صورت پذیرفته در محلات مورد مطالعه، 1067 کُد در ارتباط با دلبستگی مکانی ساکنین به محلات استخراج گردیده که با طیقه بندی ایشان در قالب 40 درونمایه فرعی، 8 درونمایه اصلی صمیمیت اجتماع محلی، هویت اجتماعی، مذهب، شان، تداوم فضا- زمان، حظ بصری، پاسخدهنگی و طول مدت سکونت به عنوان عوامل و زمینه های اصلی دلبستگی مکانی در محلات مورد مطالعه شناسایی گردیده است.
احمد رکن آبادی محمود محمدی
نظام قطعه بندی زمین به عنوان ابزاری موثر (غیرمستقیم) می تواند در جهت حل مسائل توسعه ی شهری در دستور کار برنامه ریزان شهری قرار گیرد. هدف از نظام قطعه بندی زمین در طرح های توسعه ی شهری را به طور کلی می توان به مفهوم استفاده ی مناسب و بهینه از زمین دانست. یعنی ایجاد تعادل و توازن بین تراکم فضای پر و خالی مسکن که موجب ایجاد تعادل و توازن بین تراکم انسانی و تراکم ساختمانی می شود. ضرورت شناخت عوامل موثر در موفقیت یا ناکامی الگوهای قطعه بندی زمین، به عنوان مسئله ای پایه ای و جدی در سیاست های شهرسازی کشور مطرح است. از ابن رو شناخت و تحلیل عوامل موثر بر قطعه بندی زمین به منظور دست یابی به یک نظام قطعه بندی زمین مناسب و کارآمد ضروری می باشد. این مسأله به ویژه در شرایط رشد سریع جمعیت و توسعه ی شهری اصفهان اهمیت ویژه ای می یابد.
مریم بندرریگیان محمود قلعه نویی
ایجاد محله فرهنگی اغلب بعنوان راهی برای بهسازی شهری پیشنهاد می شود. محله های فرهنگی بعنوان بخشی از استراتژی بزرگتری که خواهان توسعه فرهنگی و اقتصادی است، دیده می شوند. آنها معمولا با توسعه مجدد یا به بهسازی ناحیه انتخاب شده درون شهری ارتباط می یابند که درآن توسعه شهری ازطریق استفاده چند عملکردی مورد تشویق قرار می گیرد و قلمرو عمومی باید مجددا سازمان دهی شود. خیابان چهارباغ معرف اصفهان و نقال تاریخ کهن این شهر، ازدیر باز مورد توجه مردم اصفهان، ایرانیان و توریست ها بوده است. باغ فتح آباد در راستای خیابان چهارباغ بخشی از هویت شهررا بازگو می کند. در حال حاضر فعالیت های تعریف شده در این ناحیه گویای این غنای فرهنگی نیست. محله فرهنگی فتح آباد درجای پیشین این باغ طراحی شده است تا با جذب مردم شهر به این ناحیه فعالیت هایی را در راستای معرفی اصفهان و فرهنگ ایرانی شکل بخشد. در راستای دستیابی به فضای زنده شهری، فعالیت های مختلف تجاری- فرهنگی در مقیاس های کوچک و بزرگ و متناسب با گروه های مختلف سنی و فرهنگی تعریف شد. جهت تقویت پاتوق های شهری، فضای کارهنری برای هنرمندان و دوستداران هنر، کافه کتاب، کافه روباز و شهر کتاب و میدانی با کاربری های متنوع طراحی شد. جهت جذب مردم و فعال نمودن بدنه مجموعه سلطانی وایجاد مکانی شهری، گشودگی هایی در بدنه مجموعه سلطانی ایجاد شد که امکان دید به مغازه های داخل مجموعه را فراهم می ساخت و رونق مجموعه و امنیت مسیر را به همراه داشت. طراحی مکان های مذکور با رویکرد بهسازی بخشی از بافت انجام شده است. از طرفی وجود نشانه های شهری در طرح تاثیر گذار و جهت دهنده بوده است.
عاطفه صادقیان محمود قلعه نویی
بررسی تاریخ هنر و معماری گویای این است که از زمان دوره رنسانس کلاسیک تا جنبش زیباسازی شهری، معماری و قلمرو عمومی معمولابا آثار هنری غنی سازی شده و با اضافه کردن تزئین، نقاشی و مجسمه تکمیل شده است. اما نفوذ مدرنیسم در معماری و فرم شهری، ساختار های شهری در مقیاس غیر انسانی را ایجاد کردو فرصت حضور هنر را تا حدودی محدود نمود.به طور همزمان، گرایش های مشابه مدرن، انقلابی را در هنرهای تجسمی آغاز کرد که نتیجه آن رها کردن سالن ها و گالری ها و حضور در خیابان ها به واسطه هنرمندان بود.در نهایت برای اولین بار در سال 1967 مفهوم "هنر عمومی"، توسط بنیاد ملی هنر آمریکا ابداع شد، و هدف آن احیای مجدد فضای شهری بود. از آن زمان تاکنون صاحب نظران مختلف به فواید حاصل از این هنر در ابعاد مختلف زیبایی شناختی، اجتماعی و فرهنگی و باززنده سازی شهری پرداخته اند. اما علی رغم توجه مجدد به فضاهای شهری همچنان در شهرها شاهد تفکر مدرنیسم و عدم توجه کافی به کیفیت های مطلوب فضایی هستیم. این عوامل منجر به کمرنگ شدن بعد انسانی فضاهای شهری و کاهش حضور پذیری در این فضاها گردیده، از سوی دیگر سبب شده تا این فضاها فاقد معنا و هویت گشته و تعامل مثبتی میان انسان ها با محیط (ایجاد حس مکان و دلبستگی مکانی) و میان انسان ها با یکدیگر (ایجاد تعاملات اجتماعی) برقرار نگردد. لذا با توجه به هدف طراحی شهری در زمینه ارتقاء کیفیت فضاهای شهری، توجه دوباره به این فضاها و تجدید نظر در کیفیت-های این فضاها امری ضروری جلوه¬ می نماید. لذا در پژوهش حاضر برآنیم تا از طریق کند و کاوی در مفاهیم هنر عمومی و رویکردهای مختلف به شکل گیری این آثار، ارتباط این رویکردها با طراحی شهری و به طور کلی بررسی توان های بالقوه هنر عمومی، نقش آن را در ایجاد و ارتقاء مولفه¬های حس مکان در فضاهای شهری و به تبع آن تعاملات اجتماعی و دلبستگی مکانی مورد بررسی قرار دهیم. محله جلفا یکی از محلات زیبا و تاریخی شهر اصفهان است که از یک سو واجد کیفیت های حس مکان و دلبستگی مکانی بوده و از سوی دیگر واجد آثاری چند از هنرهای عمومی می باشد، بدین منظور محله جلفا با توجه به این قابلیت های تاریخی و مکانی خود جهت بررسی تطبیقی این مهم انتخاب گردیده است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی بوده و روش آن از نظر ماهیت ترکیبی است از روش های کمی (روش همبستگی) و کیفی (مصاحبه و انجام روش شرح روانشناختی) و با تاکید بیشتر بر راهبرد کیفی (عمدتا در گردآوری اطلاعات). تجزیه و تحلیل داده های آماری نیز بر مبنای روش های آماری مبتنی بر رگرسیون چند متغیره و روش میانگین که در نرم افزار آماری spss صورت گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی ها نشان می دهد هنرهای عمومی در صورت داشتن معیارهایی چون نقش انگیزی، پیام دهندگی، توان تعاملی و...می توانند بر نحوه استفاده از فضاهای شهری و ایجاد تمایز محلی، شکل گیری هویت و ایجاد حس مکان تاثیرگذار باشند.
نسیم رضوانپور بهادر زمانی
"برند" واژه ای پیچیده است که دامنه متنوعی از ایده ها و ویژگی ها را در بر می گیرد. برند نه تنها با استفاده از آهنگ خود (و نیز معنی و مفهوم لغوی خود) بلکه مهمتر از آن با استفاده از هر عاملی که در طول زمان با آن آمیخته و در جامعه به صورت هویتی شناخته شده و نمود یافته است، با مشتری سخن می گوید. شهرها نیز می توانند مانند یک محصول خود را تبلیغ کنند. شهرهای امروزی به منظور جذب توریست ، گروههای کاری و نیز جذب طبقه ی فعال در رقابت شدید با همدیگر هستند. "برندسازی شهری" مجموعه ای از راهکارهاست که به شهر هویت مشخصی داده و جایگاه آن را در بازار نسبت به رقبا مشخص و متمایز می کند. برندسازی شامل مباحث مختلفی چون جایگاه یابی و جایگاه سازی برند، انتخاب نام موثر برای برند، ایجاد طبقه بندی جدید، انتخاب رنگ برند و طراحی لوگو برای آن، بسط برند یا محدود نمودن دامنه تمرکز، عمق و ارزش برند، روابط عمومی، رویدادسازی، تبلیغات و... می باشد. برندسازی شهری مدیریت تصویر ذهنی یک شهر از طریق نو آوریهای استراتژیک و هماهنگ اقتصادی ، تجاری ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاستهای دولت است. در واقع هدف برندسازی شهری ایجاد یک رابطه میان هویت شهر و تصویر ذهنی ادراک شده ای است که مردم در تجربیات روزانه ی خود بدان دست می یابند. از چالش های برندسازی شهری ، دشواری در امر معرفی هویت شهری ای است که به راحتی قابل عرضه ، قابل اجرا، قابل تجربه کردن و نیز قابل قبول برای عموم باشد. نگرانی برندسازی شهری در این است که چطور می توان فرهنگ و تاریخ ، رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، زیرساخت ها و معماری ، مناظر و محیط زیست را به صورتی که برای همه ی مردم قابل قبول باشد در هم آمیخت. از این رو هدف این تحقیق، ساماندهی فضاهای شهری مربوطه در جهت کشف هویت در راستای برند سازی به منظور ایجاد خاطره انگیزی در ذهن ساکنان و گردشگران می باشد. این تحقیق به دنبال یافتن فاکتورهای تاًثیر گذار در برندسازی فضاهای شهری می باشد. در همین راستا با ارائه ی این فاکتورها ، عوامل هویتی بارز منطقه در ذهن ساکنان و گردشگران مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. از طرفی، عوامل موثر در ارتقاء تصویر ذهنی مشاهده گر از فضاهای شهری و تاریخی در قالب جدولی ارائه شده و در ارائه ی طرح ساماندهی مرکز شهری این عوامل اعمال شده است. در نهایت الگوهای طراحی شهری محدوده ی انتخابی از منطقه ی 12 شهری تهران بر اساس عوامل موثر مربوط در برندسازی به صورت نقشه های دو بعدی ارائه شده اند. روش به کار رفته در این تحقیق از نوع توصیفی/تحلیلی می باشد که در انجام آن ارزیابی و استراتژی نمونه موردی استفاده شده است و ابزار گردآوری اطلاعات مطالعات میدانی،مطالعه و مرور ادبیات و منابع کتابخانه ای ، پرسش نامه، تحلیل اسپیس سینتکسی می باشد. یافته های این تحقیق کشف عوامل و فاکتورهای موثر بروی فضای شهری وبه دنبال آن ارائه ی دستورالعمل هایی برای پیاده کردن این فاکتورها در فضاهای شهری به منظور تثبیت جایگاه فضا در اذهان و برند دار کردن آن فضا می باشد. کلید واژه ها: هویت فضای شهری - برند شهری- برند سازی شهری-برند - ساماندهی فضای شهری- کلانشهر تهران
شیوا مستأجران محمود قلعه نویی
استفاده بیرویه از منابع و سوختهای فسیلی، مشکلات زیست محیطی زیادی را به وجود آورده است و مناطق شهری،اصلیترین عوامل بروز این مشکلات هستند. بنابراین فرآیند طراحی شهری باید بهگونهای برنامه-ریزی شود که همواره بنمایههای کاهش مصرف انرژی، استفاده از انرژیهای پاک و در نتیجه کاهش انتشار کربن و ارتقای کیفیت محیط زیست شهری را به همراه داشته باشد.در این تحقیق، نحوه کاهش مصرف این نوع انرژی در یک بافت شهری و شاخص های آن ارائه گردیده است تا با استفاده از این شاخص ها، محدوده مطالعاتی (بافت محله صائب) از نظر وضعیت تولید کربن مورد ارزیابی قرار گیرد. در نهایت نیز با استفاده از ارزیابی انجام شده، راهنمای طراحی برای بهبود وضعیت هر یک از شاخص ها در بافت ارائه شده است.
عاطفه نجاتی فر محمود قلعه نویی
تغییر الگوهای کار، ویژگی های جمعیتی و اجتماعی و به طور کلی تغییر شیوه زندگی سبب گردیده تا احساس نیاز به تفریح و سرگرمی در هنگام غروب و شب (خارج از ساعات کار) در ساکنان شهرهای امروز، افزایش یابد. از طرفی سرزندگی محیط-های شهری و حفظ پویایی و طراوت در شهرها نیازمند حضور هر چه بیشتر ساکنان آن ها در فضاهای شهری و تعاملات اجتماعی آن ها با یکدیگر به ویژه در شب است. این ها همه باعث به وجود آمدن مفهومی به نام زندگی شبانه شده که در واقع به تشویق فعالیت های گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ساعات بیشتری از شبانه روز توجه دارد. استفاده شبانه روزی از فضا نه فقط آن را مستهلک نمی کند، بلکه حضور و فعالیت مستمر شهروندان به آن اهمیتی می بخشد که چه مردم و چه مدیریت شهری در حفظ و نگهداری آن کوشاتر می گردند. از این رو این پژوهش به دنبال رسیدن به معیارهای سرزندگی فضاهای شهری در شب مطابق با نیازها و فرهنگ شهروند ایرانی و به کارگیری آن ها جهت تجدید حیات مادی های شهر اصفهان به عنوان یکی از بهترین و منحصربفردترین فضاهای شهری با تأکید بر ویژگی های کالبدی و عملکردی آن ها می-باشد. روش انجام این پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده که اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، برداشت های میدانی، مصاحبه و پرسشنامه گردآوری شده است. و در بخش تحلیل، اطلاعات با استفاده از تکنیک تحلیل سوات مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس مطالعات صورت گرفته، معیارهای موثر بر زندگی شبانه فضاهای شهری مطرح می شوند (مطالعات اسنادی). معیارهای بیان شده توسط کارشناسان شهرسازی و طراحی شهری در سایت مورد مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفته (مطالعات میدانی) تا نیازهای سایت برای تبدیل به مکانی فعال در شب شناسایی گردد. سپس با توجه به معیارها و زیرمعیارهای مطرح شده و نیز شناختی کلی از ویژگی های محدوده فراگیر و بلافصل و ویژگی های محدوده مداخله به عنوان مطالعه موردی تحقیق (مطالعات اسنادی و میدانی)، به ارائه راهبردها و راهکارهایی در جهت گسترش فعالیت های شبانه در محدوده مورد نظر و بالاخص مادی نیاصرم به منظور پویایی و سرزندگی هر چه بیشتر این محدوده در شب پرداخته می شود. بر اساس بررسی های به عمل آمده پیرامون زندگی شبانه این نتیجه حاصل می گردد که قطعاً با توجه به فرهنگ و اعتقادات شهروند ایرانی نمی توان زندگی شبانه را به مفهوم شهر 24 ساعته و مشابه سایر کشورهای دنیا در نظر گرفت، از این رو زندگی شبانه در ایران در محدوده زمانی ساعات پس از غروب آفتاب تا پاسی ازشب قابل تعریف و تحدید است. از طرف دیگر نوع فعالیت های مربوط به ساعات شبانه نیز باید مطابق با فرهنگ ایرانی و برگرفته از سنت ها و آداب و رسوم ایرانی باشد تا این موضوع در اذهان عمومی نوعی هنجارشکنی تلقی نگردد.