نام پژوهشگر: محمد امیر کریمی ترشیزی
مریم عالم پور شعبان رحیمی
این تحقیق به منظور ارزیابی اثرات پنج عصاره گیاهی (آویشن باغی، سیر، کاکوتی، مریم گلی و نعناع فلفلی) و آنتی بیوتیک ویرجینیامایسین بر عملکرد رشد، سیستم ایمنی، فاکتورهای خونی و نسبت هتروفیل به لنفوسیت در جوجه های گوشتی انجام گردید. 720 قطعه جوجه یکروزه نر به گروه های جیره پایه (شاهد)، جیره پایه با ppm 15 ویرجینیامایسین، 1% عصاره هیدروالکلی آویشن باغی، سیر، کاکوتی، مریم گلی، نعناع فلفلی، مخلوط آویشن باغی و نعناع فلفلی و در نهایت مخلوط کاکوتی و مریم گلی با دوز مشابه تقسیم شدند. بیشترین و کمترین وزن بدن به ترتیب متعلق به تیمارهای ویرجینیامایسین و مریم گلی بود (05/0p<). کمترین و بیشترین ضریب تبدیل غذایی به ترتیب در تیمارهای ویرجینیامایسین و شاهد مشاهده شدند (05/0p<). تیمارهای آزمایشی در خصوصیات لاشه، چربی بطنی و وزن اندام های گوارشی دارای اختلاف معنی دار نبودند. وزن نسبی اندام های لنفاوی (طحال و بورس فابریسیوس) به عنوان دو شاخص ایمنی در بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری را نشان نداد. پاسخ به افزایش حساسیت بازوفیل پوستی (تزریق فیتو هما گلوتنین) و عیار آنتی بادی بر علیه گلبول قرمز گوسفند در تیمار مخلوط کاکوتی و مریم گلی نسبت به سایر گروه ها بالاتر بود(05/0p<). عیار آنتی بادی بر علیه واکسن بیماری نیوکاسل (لاسوتا) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. عصاره سیر به طور معنی داری سطوح کلسترول، ldl، و تری گلیسیرید سرم را کاهش و hdl را افزایش داد (05/0p<). درصد هتروفیل و لنفوسیت های خونی و نیز نسبت هتروفیل به لنفوسیت تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت، اما بالاترین و پایین ترین نسبت به ترتیب در تیمارهای نعناع فلفلی و سیر مشاهده شد. با توجه به نتایج حاصله استفاده از عصاره های گیاهی می تواند گزینه مناسبی برای استفاده در مکمل های جانشین آنتی بیوتیک ها باشد، که در این میان گیاهان کاکوتی و سیر به دلیل کسب نتایج مطلوب و نیز با توجه به فراهم بودن رشد این گیاهان در کشور ایران، استفاده از آنها در جیره غذایی توصیه می گردد.
جمشید رجنی محمد امیر کریمی ترشیزی
تعداد 560 قطعه جوجه گوشتی نر (راس 308) در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار و 4 تکرار توزیع شدند. گروه های آزمایشی شامل گروه شاهد (جیره پایه)، ویتامین e (100 واحد)، 3/0 پی پی ام سلنیوم آلی، 2/0 درصد آسپرین، 1/0 درصد پروبیوتیک (گالیپرو)، 125 پی پی ام آنتی اکسیدان صنعتی (لوکسیدان تی دی 30) و پوست انار 5(/1 درصد) بود. جهت القاء آسیت به آب آشامیدنی پرنده ها 15/0 درصد کلرید سدیم افزوده شد. نتایج آزمایش نشان داد که آنتی اکسیدان صنعتی در مقایسه با سایر گروه ها بهترین عملکرد را در کل دوره داشت. آنتی اکسیدان صنعتی در مقایسه با سایر گروه ها بطور معنی داری، میانگین افزایش وزن روزانه و شاخص تولید اروپایی را افزایش و ضریب تبدیل غذایی را کاهش داد (01/0>p). بیشترین خوراک مصرفی روزانه مربوط به گروه سلنیوم آلی و کمترین مقدار نیز متعلق به پوست انار بود، هرچند که با گروه شاهد اختلاف معنی داری نداشتند. شاخص قلبی آسیت در تمامی پرنده ها در پایان دوره اندازه گیری شد. آنتی اکسیدان های افزوده شده به جیره در مقایسه با گروه شاهد، شاخص قلبی آسیت را بطور معنی داری کاهش دادند که کمترین مقدار مربوط به گروه آزمایشی پروبیوتیک بود (01/0>p). درصد تلفات مرتبط با آسیت در بین گروه های آزمایشی که به عنوان آنتی اکسیدان فرض شده بودند در مقایسه با گروه شاهد، بطور معنی داری کاهش یافت و کمترین میزان تلفات نیز مربوط به گروه آزمایشی آسپرین (صفر درصد) بود (05/0>p) درصد هماتوکریت در گروه های آسپرین وسلنیوم آلی در مقایسه با سایر گروه ها بطور معنی داری بالاتر بود (05/0>p). آنتی اکسیدان های استفاده شده در مقایسه با گروه شاهد بطور معنی داری پراکسیداسیون لیپیدی را در نمونه های گوشت کاهش دادند که کمترین مقدار پراکسیداسیون در گروه تیماری پوست انار مشاهده شد (01/0>p). شکنندگی اسموتیکی گلبول های قرمز (eof) به منظور بررسی وضعیت سیالیت غشاء این سلول ها تعیین شد که کمترین درصد شکنندگی اسموتیکی گلبول های قرمز مربوط به گروه تیماری آسپرین بود که با گروه شاهد تفاوت معنی داری داشت (01/0>p). بیشترین نسبت هترفیل به لنفوسیت نیز در گروه آزمایشی شاهد مشاهده شد که با گروه های آسپرین، سلنیوم آلی و آنتی اکسیدان صنعتی تفاوت معنی داری داشت (01/0>p). افزودن پوست انار به جیره، باعث افزایش ارتفاع پرز، عمق کریپت و غشای زیر مخاط شد (01/0>p). نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن آنتی اکسیدان ها به جیره جوجه های گوشتی سبب بهبود وضعیت آنتی اکسیدانی پرنده ها و کاهش آسیت می شود.
مصطفی لطفی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی تأثیر استفاده مجدد از بستر و افزودن مواد شیمیایی مختلف بر عملکرد، خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی بستر، آزمایشی با استفاده از 576 قطعه جوجه گوشتی سویه راس 308 به صورت آزمایش فاکتوریل 3×2 در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با 4 تکرار و 24 جوجه در هر پن به اجرا در آمد. تیمار ها شامل دو نوع بستر تازه و مجدد (هر دو کاه گندم) و دو ترکیب افزودنی شیمیایی شامل سولفات آلومینیوم و زئولیت در مقایسه با شاهد می باشد. عملکرد پرنده شامل وزن زنده، افزایش وزن، مصرف خوراک، ضریب تبدیل و درصد تلفات در پایان دوره تحت تأثیر معنی دار نوع بستر قرار نگرفت. در حالی که عملکرد پرنده تحت تأثیر معنی دار افزودنی شیمیایی و اثر متقابل نوع بستر × نوع افزودنی قرار گرفت (05/0>p). بالاترین مقادیر وزن زنده، افزایش وزن و خوراک مصرفی مربوط به بستر های عمل آوری شده با زئولیت بوده و پایین ترین ضریب تبدیل خوراک نیز در بستر های عمل آوری شده با زئولیت مشاهده گردید. عمل آوری بستر با سولفات آلومینیوم تأثیر چندانی بر صفات مربوط به عملکرد، نداشت. ph و رطوبت بستر تحت تأثیر معنی دار نوع بستر، افزودنی شیمیایی و اثر متقابل نوع بستر × نوع افزودنی قرار گرفت (05/0>p). به طوری که ph در تمامی هفته های دوره پرورش، و درصد رطوبت در هفته های اول و دوم دوره پرورش در بستر مجدد به طور معنی داری بالاتر از بستر تازه بود (05/0>p). همچنین پایین ترین ph مربوط به بستر های عمل آوری شده با سولفات آلومینیوم و پایین ترین درصد رطوبت مربوط به بستر های عمل آوری شده با زئولیت بود. آمونیاک متصاعد شده از بستر(ppm) در روز 21 تحت تأثیر نوع بستر، نوع افزودنی و همچنین اثر متقابل نوع بستر × نوع افزودنی قرار گرفت (05/0>p). به طوری که آمونیاک متصاعد شده از بستر مجدد به طور معنی داری بالاتر از بستر تازه بود (05/0>p). عمل آوری بستر با هر دو نوع افزودنی نیز کاهش معنی داری در تصاعد آمونیاک ایجاد کرد (05/0>p). در روز 42 تفاوتی در آمونیاک متصاعد شده از بستر بین هیچیک از تیمارهای آزمایشی مشاهده نشد. جمعیت باکتری های هوازی کل و کلی فرم ها (cfu/g) در روز 21 تحت تأثیر معنی دار نوع ماده بستری، افزودنی شیمیایی و اثرات متقابل نوع بستر × نوع افزودنی قرار گرفت (05/0>p). جمعیت باکتری های هوازی کل و کلی فرم ها در روز 21 در بستر مجدد به طور معنی داری بالاتر از بستر تازه بود. عمل آوری بستر با افزودنی ها باکتری های هوازی کل و کلی فرم ها را در 21 روزگی به طور معنی داری کاهش داد (05/0>p). ولی جمعیت باکتری های هوازی کل و کلی فرم ها در روز 42 تحت تأثیر معنی دار نوع بستر و افزودنی شیمیایی قرار نگرفت. عیار پادتن علیه گلبول قرمز گوسفند (srbc) و وزن اندام های لنفاوی بورس فابریسیوس و طحال در بین تیمار های آزمایشی اختلاف معنی-داری را نشان نداد. درصد شیوع زخم های سینه، کف پا و همچنین سوختگی مفصل خرگوشی تحت تأثیر نوع ماده بستری و افزودنی شیمیایی قرار نگرفت.
فرشته جمیلی فرید شریعتمداری
این آزمایش به مدت شش هفته با استفاده از 192 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس 308 در شرایط پرورشی استاندارد از نظر دما، نور، رطوبت، در قالب آزمایش فاکتوریل 3×2 با طرح پایه کاملاً تصادفی با 6 تیمار، 4 تکرار و 8 قطعه جوجه گوشتی در هر تکرار انجام گردید. گروه های آزمایشی شامل 1- جیره شاهد حاوی 4%روغن سویا(o)؛ 2- جیره حاوی 4% روغن سویا + 1% لسیتین(ol)؛ 3- جیره حاوی 4% روغن سویا + 5/0 درصد نمک صفراوی((ob؛ 4- جیره حاوی4% ضایعات اسید چرب(s)؛ 5- جیره حاوی 4%ضایعات اسید چرب+ 1% لسیتین(sl)؛ 6- جیره حاوی 4%ضایعات اسید چرب + 5/0 درصد نمک صفراوی(sb) بودند. قابلیت هضم ایلئومی مواد مغذی، درصد لاشه، درصد چربی بطنی، وزن نسبی کبد، قلب و کیسه صفرا، وزن نسبی بورس و طحال، پاسخ ایمنی اولیه و ثانویه ، طول روده باریک، نسبت طول به عرض در دودنوم، ژژونوم و ایلئوم، نسبت طول به عمق در ژژونوم و ایلئوم تحت تاثیر نوع چربی و نوع امولسیفایر قرار نگرفتند. افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل، کلسترول، تری گلیسیرید،hdl سرم، طول پرز و عرض پرز در دودنوم و ژژونوم، عمق کریپت در دودنوم تحت تاثیر نوع چربی قرار نگرفتند. خوراک مصرفی کل دوره و عمق کریپت در ژژونوم تحت تاثیر نوع امولسیفایر قرار نگرفت. افزودن اسید چرب سویا به جیره نسبت به روغن سویا خوراک مصرفی، عمق کریپت در ژژونوم، عرض پرز در ایلئوم را بطور معنی داری افزایش داد(05/0>p). افزودن نمک صفرا و لسیتین نسبت به گروه های شاهد افزایش وزن روزانه و انرژی قابل متابولیسم ظاهری افزایش و ضریب تبدیل را بطور معنی داری کاهش داد. افزودن لسیتین میزان کلسترول، تری-گلیسرید را بطور معنی داری کاهش و hdl سرم را افزایش داد.
جواد عظیمی محمد امیر کریمی ترشیزی
به منظور بررسی میزان کاهش آفلاتوکسین b1 توسط نانوزئولیت (نانوذرات نقره + زئولیت)، نانوذرات نقره (نانوسید)، زئولیت طبیعی و دو افزودنی تجاری (میلبوند-tx و پلی سورب) آزمایشی در شرایط in vitro و in vivo طراحی شد. جهت تولید آفلاتوکسین b1 از یک ویال استاندارد aspergillus parasiticus ptcc-5286 (تهیه شده از گنجینه میکروبی سازمان پژوهش های علمی و صنعتی ایران) استفاده شد. تعیین میزان کاهش آفلاتوکسین در شرایط in vitro با روش tlc انجام شد. برای انجام آزمایش در مزرعه از 280 قطعه جوجه گوشتی آرین (386) در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار و 4 تکرار (10 پرنده برای هر تکرار) استفاده شد. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: گروه a یا شاهد منفی (جیره بر پایه ذرت و کنجاله سویا)، گروه b یا شاهد مثبت (جیره پایه + یک میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1)، گروه c (جیره پایه + یک میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 + ppm 250 نانوسید) و گروه های d، e، f و g که به ترتیب با افزودن 25 گرم در کیلوگرم از افزودنی های میلبوند-tx، نانوزئولیت، زئولیت طبیعی و پلی سورب به جیره b تهیه شدند. در آزمایش in vitro افزودنی های نانوزئولیت، زئولیت طبیعی، میلبوند-tx و پلی سورب آفلاتوکسین موجود در محلول pbs را به میزان 100% کاهش دادند، اما افزودنی نانوسید فقط 5/22 درصد سم را کاهش داد. نتایج حاصل از آزمایش در شرایط in vivo نشان داد که وجود آفلاتوکسین در خوراک جوجه-های گوشتی باعث کاهش افزایش وزن و افزایش ضریب تبدیل غذایی شد. مواد افزودنی بویژه زئولیت طبیعی باعث بهبود افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در مقایسه با گروه شاهد مثبت شدند. میزان مصرف خوراک در بین گروه های مختلف تفاوت معنی داری نداشت. آنزیم های کبدی سرم (alt، ast و ldh) در گروه شاهد مثبت به طور معنی داری بیشتر از گروه های دیگر بود (05/0p<). مواد افزودنی باعث کاهش معنی دار این آنزیم ها در مقایسه با گروه شاهد مثبت شدند (05/0p<). میزان پروتئین تام، آلبومین، اسید اوریک، کراتینین سرم و شاخص های خون شناسی (هماتوکریت، تعداد گلبول های قرمز و شکنندگی غشای اریتروسایت ها) تحت تاثیر وجود آفلاتوکسین در خوراک قرار گرفت. مواد افزودنی باعث بهبود این پارامتر ها در مقایسه با گروه شاهد مثبت شدند. عیار پادتن تولید شده علیه واکسن نیوکاسل در 21 روزگی در گروه شاهد مثبت کمتر از سایر گروه ها بود و بیشترین پادتن در گروه c (نانوسید) بود، اما در سن 35 روزگی عیار پادتن تولید شده علیه واکسن نیوکاسل تحت تاثیر آفلاتوکسین قرار نگرفت. عیار پادتن تولید شده بر علیه گلبول قرمز گوسفند در 21 روزگی تفاوت معنی داری در بین گروه ها نداشت اما در 35 روزگی بیشترین پادتن در گروه شاهد منفی بود. از لحاظ حساسیت پوست به دی نیتروکلروبنزن (dncb) گروه شاهد مثبت به طور معنی داری بالاتر از گروه-های دیگر بود (05/0p<). میزان اکسیداسیون چربی در گوشت سینه و ران در نمونه هایی که یک هفته در یخچال نگه داشته شده بودند تحت تاثیر آفلاتوکسین و افزودنی ها قرار گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که وجود آفلاتوکسین b1 در جیره جوجه های گوشتی باعث افت عملکرد، تضعیف سیستم ایمنی، تغییر شاخص های بیوشیمیایی و خون شناسی و کاهش ماندگاری گوشت سینه و ران می شود. همه افزودنی ها به جز نانوزئولیت باعث بهبود عملکرد شدند. همچنین مواد افزودنی مانع تغییر شاخص های بیوشیمیایی و خون شناسی در اثر مصرف آفلاتوکسین شدند. مواد افزودنی مانع تضعیف سیستم ایمنی پرنده در سنین پایین شدند. در ارزیابی عملکرد بهترین افزودنی زئولیت و در ارزیابی سیستم ایمنی بهترین افزودنی نانوسید بود.
فاطمه اسدی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی اثرات سه منبع مختلف سلنیوم آلی و همچنین سلنیوم معدنی و ویتامین e بر خصوصیات کیفی و ماندگاری تخم مرغ، آزمایشی به مدت هشت هفته با استفاده از 81 قطعه مرغ تخم گذار واریته ”لوهمن لایت “در قالب طرح پایه بلوک کاملأ تصادفی انجام شد. مرغها در شروع آزمایش 35 هفته سن داشتند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- تیمار شاهد(جیره کنترل). 2- جیره کنترل به اضافه ویتامین e. 3- جیره کنترل به اضافه سلنیوم آلی(3 منبع a,b,c که بدون ترتیب متعلق به شرکت های بیوشم، لالوک و تک فرآورده های آریا می باشند در 2 سطح شامل سطح 250 و 500 میلی گرم در کیلوگرم). 4- جیره کنترل به اضافه سلنیوم معدنی( ppm3/0). مقادیر ویتامین e اضافه شده به جیره آزمایشی 200 قسمت در میلیون بود. سلنیوم غیرآلی، سلنیوم آلی و ویتامین e به ترتیب به شکل سلنیت سدیم ( (na2seo3،مخمر غنی از سلنیوم و دی ال آلفا توکوفریل استات بودند. بخشی از تخم مرغ های جمع آوری شده در پایان هفته هشتم آزمایش به مدت 14 روز در یخچال(4 درجه سلسیوس) و تعدادی در دمای اتاق (27-23 درجه سلسیوس) نگهداری شدند و پس از آن خصوصیات کیفی آنها اندازه گیری شد. وزن تخم مرغ های نگهداری شده در یخچال تحت تاثیر جیره های آزمایشی معنی دار بود (05/0 p<).وزن پوسته نیز تحت تاثیر جیره های آزمایشی معنی دار بود (01/0 p<). واحد هاو تخم مرغ های نگهداری شده در دمای اتاق (27-23 درجه سلسیوس) تحت تاثیر جیره های آزمایشی معنی دار بود(05/0 p<). ویتامین e و سلنیوم در جیره کلسترول زرده وسرم را کاهش دادند(01/0 p<). ویتامین e موجب افزایش تیتر آنتی بادی علیه (srbc) شد (05/0 p<) . افزودن سلنیوم به جیره پایه موجب افزایش معنی داری در غلظت این مواد در تخم مرغ شد (01/0 p<). میزان مالون دی آلدئید(mda) در زرده تخم مرغ با افزایش دمای نگهداری تخم مرغ ها افزایش معنی داری را نشان داد(01/0 p<). افزودن ویتامین e و سلنیوم) آلی و غیرآلی) به جیره موجب کاهش mda در زرده تخم مرغ شد(01/0 p<). نتایج تحقیق حاضر نشان می دهند که افزودن سلنیوم به جیره مرغ های تخم گذار نه تنها موجب غنی سازی تخم مرغ از این ترکیبات می شوند و ارزش تغذیه ای آنها را افزایش می دهند بلکه اثرات آنها در افزایش سیستم آنتی اکسیدانی تخم مرغ نیز مشهود بوده و آن را در برابر صدمات اکسیداتیو در طو ل زمان نگهداری محافظت می کنند. در این مورد سلنیوم آلی در مقایسه با سلنیوم غیر آلی ترکیب موثرتری می باشد.
فتح الله نقی زاده محمد امیر کریمی ترشیزی
abstract this study was carried out to compare disinfecting effects of nanosilver with other feed disinfectants on layer hen performance, immune system, gastrointestinal microflora and intestinal morphology. total of 90 layers (lsl) were divided into five groups consisting: 1-control, 2- formalin (200 ppm), 3- formaycin (200 ppm), 4- nanosilver in drinking water (7.5 ppm) and 5-nanosilver in feed (15 ppm). between feed addtives used the highest buffering capacity was observed in formaycin supplemented feed. adding formalin, formaycin and nanosilver to contaminated feed for all bacteria had reduced bacterial counts (p<0.01). the highest feed intake was observed in control group and the lowest was for formaycin and nanosilver groups. the highest fcr in whole period was belong to control and formalin groups, while the lowest value was related to nanosilver groups (p>0.05). there were no differences between experimental groups for egg production and egg mass weight (p>0.05), while formycin fed birds produced higher egg weight compared to control and other groups. in comparison of the two methods of nanosilver administration, no significant differences were observed for egg production, egg weight and egg mass (p>0.05). however, in-feed supplementation of nanosilver slightly increased the egg weight and egg mass compared to in-drinking water amendment(p>0.05). there were no differences between experimental groups for egg quality (p>0.05) but cholesterol content of egg was increased in response to supplementation of layer diets by formycin and nanosilver, compared to control and formalin (p<0.01). there was no significant difference between groups for humoral immune response (p>0.05). nanosilver in water had the highest response to the pha-p injection, there was no significant difference with formalin and formaycin (p>0.05). nanosilver in water had significantly stronger response to dncb challenge (p<0.05). all the feed additives had reduced gastrointestinal bacteria (p<0.01). lactic acid bacteria counts in caecal contents were significantly increased in formalin and nanosilver groups compared to control and formycin fed groups (p<0.01). gram negative counts in ileum contents were reduced by all additives, in comparison to control (p<0.01). nanosilver in feed reduced intestinal villus height in dudeum (p<0.05). all the feed additives reduced the crypts depth and number of goblet cells compared to control group (p<0.01). in conclusion, in-feed supplementation of formycin and nanosilver in laying hens feed resulted in efficient control of intestinal content’s microbial counts and simultaneously improvement of egg yield. استفاده از ضدعفونی کننده های خوراک با هدف افزایش سلامت فراورده های طیور، بویژه تخم مرغ مورد توجه روزافزون قرار گرفته است. به منظور بررسی اثر ضد عفونی کنند گی نانوسیلور و ضد عفونی کننده های مختلف خوراک بر عملکرد، سیستم ایمنی، فلور میکروبی دستگاه گوارش و مرفولوژی روده با استفاده از 90 قطعه مرغ تخمگذار سویه لوهمن (lsl) در 5 گروه شامل: شاهد، فورمایسین (ppm 200)، فرمالین (ppm 200)، نانوسیلور آشامیدنی (ppm 5/7) و نانوسیلور خوراکی (ppm 15) این پژوهش انجام شد. بیشترین ظرفیت بافری مربوط به گروه فورمایسین بود. افزودن فرمالین، فورمایسین و نانوسیلور به خوراک آلوده بیشترین کاهش باکتریایی را ایجاد نمود(01/0 p<). در کل دوره بیشترین مصرف خوراک در گروه شاهد و فورمایسین و کمترین برای گروه های نانوسیلور بود. ضریب تبدیل در کل دوره در گروه های فرمالین و شاهد بیشترین و کمترین مقدار نیز در گروه نانوسیلور در خوراک بود، هرچند این تفاوت معنی دار نبود (05/0<p). تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی از نظر درصد تولید و وزن توده تخم مرغ مشاهده نشد (05/0<p). فورمایسین بالاترین وزن تخم مرغ را ایجاد نمود (05/0>p). بین دو روش استفاده از نانوسیلور تفاوت معنی داری از نظر درصد تولید، وزن تخم مرغ و وزن توده تخم مرغ مشاهده نشد، اما در گروه نانوسیلور در خوراک وزن تخم مرغ و وزن توده تخم مرغ در مقایسه با آب آشامیدنی بیشتر بود (05/0<p). تفاوت از نظر کیفیت داخلی و خارجی تخم مرغ بین تیمار های مختلف مشاهده نشد (05/0<p)، اما استفاده از فورمایسین و نانوسیلور موجب افزایش کلسترول زرده در مقایسه با شاهد و فرمالین شد (01/0 p<). اثر گروه های آزمایشی بر پاسخ ایمنی هومورال معنی دار نبود (05/0<p). نانوسیلور در آب بیشترین پاسخ به تزریق فیتوهماگلوتنین را نشان داد (05/0>p) که با گروه های فرمالین و فورمایسین تفاوت نداشت. بالاترین پاسخ در چالش با dncb مربوط به گروه نانوسیلور در آب بود (01/0 p<). در دو نوع شیوه استفاده نانوسیلور بیشترین پاسخ ایمنی در گروه نانوسیلور در آب مشاهده شد، که با گروه نانوسیلور در خوراک تفاوت معنی داری داشت (01/0>p). همه افزودنی ها سبب کاهش تعداد کل باکتری های دستگاه گوارش شدند. باکتری های اسیدلاکتیک در سکوم تحت تاثیر نانوسیلور و فرمالین در مقایسه با گروه های شاهد و فورمایسین افزایش یافت (01/0 p<). همه افزودنی های مورد آزمایش در مقایسه با شاهد باکتری های گرم منفی ایلئوم را کاهش دادند (01/0 p<). استفاده از نانوسیلور در خوراک سبب کاهش ارتفاع پرز در دوازدهه شد (01/0 p<)، همه افزودنی ها عمق کریپت و تعداد سلول های گابلت را نسبت به شاهد کاهش دادند (01/0 p<). به طور کلی افزودن فورمایسین و نانوسیلور به خوراک مرغ های تخمگذار بهترین کارایی را در کاهش بارمیکروبی دستگاه گوارش و بهبود تولید داشت.
مریم مرادی نژاد فرید شریعتمداری
بشر از دیر باز از تخم پرندگان به عنوان غذا استفاده می کرده است و تخم مرغ همواره به عنوان یکی از غذاهای در دسترس، ساده و در عین حال مغذی که کاربرد های مختلفی در صنایع غذایی نیز دارد، شناخته شده بوده است. تخم مرغ علاوه بر ترکیب ایده آل اسیدهای آمینه و ارزش بیولوژیکی بالای پروتئین آن برای انسان حاوی اسیدهای چرب ضروری، ویتامین ها و مواد معدنی مورد نیاز بدن می باشد. تخم مرغ حاوی تمام ویتامین های مورد نیاز برای بدن بجز ویتامین c می باشد. ویتامین های محلول در چربی (a,d,e,k) فقط در زرده و ویتامین های محلول در آب هم در زرده و هم در سفیده تخم مرغ وجود دارند(surai and spark, 2001). تخم مرغ نه تنها یک ترکیب مغذی فوق العاده است، بلکه حاوی بسیاری از ترکیبات ضد باکتری، ضد ویروس، ضد سرطان و بسیاری از عوامل واسطه ای که در سیستم ایمنی نقش دارند، می باشد. لذا تخم مرغ برای سلامتی انسان و پیشگیری از بیماری ها اهمیت بسیاری دارد. این اثرات زیستی شناخته شده برای تخم مرغ عمدتاً به دلیل وجود لیزوزیم حدود که 5/3 درصد سفیده را تشکیل داده و ایمنوگلوبین ig y) ( در زرده تخم مرغ می باشد. بنابراین امروزه تخم مرغ علاوه بر این که به عنوان یک ترکیب مغذی شناخته شده است، به عنوان یک دارو نیز مطرح می باشد (van der sluis, 2005). از طرفی تخم مرغ معیوب و کم کیفیت یک مسئله مهم برای فروشنده ها، مصرف کننده و در نهایت تولید کننده است. تخم مرغ کم کیفیت سبب کاهش اعتماد خریدار و مصرف کننده می شود. به محض اینکه تخم مرغ گذاشته می شود به سرعت از کیفیت داخلی آن کاسته می شود. با گذشت زمان و انبار داری بیشتر از کیفیت داخلی تخم مرغ کاسته می شود. گرچه ترکیب شیمیایی تخم مرغ (زرده و سفیده) تغییر زیادی نمی کند. از طرف دیگر دمای بالای محیط خصوصاً در ماه های گرم سال سبب افت بیشتر کیفیت تخم مرغ می گردد. به این صورت که اولاً به علت اینکه پرنده با تنش مواجه است و برای پراکنده کردن گرما از طرف خود له له می زنند و این عمل سبب افت co2 خون و آلکالوز تنفسی می گردد که در نتیجه آن کلسیم یونیزه مورد نیاز برای تولید پوسته کاهش می یابد. این مسئله منجر به تولید تخم مرغ هایی با پوسته های نازک و ترک دار می گردد که سبب ایجاد ضررهای اقتصادی می شود. ثانیاً در شرایط انبار داری دمای بالا محیطی عاملی است که به سرعت سبب افت کیفیت تخم مرغ و تبخیر co2 از پوسته می گردد و با وجود پوسته های نازک این مسئله حادتر نیز می گردد. ثالثاً به علت اینکه مرغ تحت تنش است برای کاهش تولید حرارت متابولیکی از مصرف خوراک خود می کاهد و در نتیجه اندازه و تولید تخم مرغ کاهش می یابد. در چنین شرایطی برای کاهش شرایط تنش چندین روش وجود دارد. که عبارتند از تغییر شرایط محیطی و خنک کردن سالن که هم هزینه بر است و در بعضی مواقع غیر ممکن و دیگری دستورزی در ساختمان خوراک است که آسانتر و کم هزینه تر است. از دیر باز ویتامین هایی با اثرات آنتی اکسیدانی در جیره طیور به منظور کاهش اثرات مخرب تنش حرارتی استفاده می شوند. ولی امروزه به روی نیز به علت نقش آنتی اکسیدانی که دارد توجه ویژه ای مبذول شده است. روی در ساختمان بیش از 300 آنزیم نقش دارد. روی در ایمنی سلولی مشارکت دارد و در دفاع آنتی اکسیدانی بدن موثر است. روی بر رشد و تکثیر سلول ها و تولید مثل پرندگان نقش دارد. در این تحقیق قصد داریم از روی در جیره طیور برای کاهش اثرات مضر تنش حرارتی با توجه به نقش آنتی اکسیدانی آن استفاده کنیم. امروزه، به غذا به چشم دیگری نگریسته می شود. توجهات بسیار زیادی به غذا در ارتباط با رابطه آن با سلامت جسم و روان مبذول شده است، به عنوان یک تولید حیوانی، تخم مرغ یکی از اجزای مهم غذایی انسان است. بنابراین بهبود کیفیت غذایی تخم مرغ می تواند نتایج مستقیم و مثبتی برای مواد مغذی دریافتی روزانه و نتیجتاً در سلامت انسان داشته باشد. محتوای تخم مرغ علاوه بر پروتئین، لیپید و ویتامین های مختلف، شامل درصد زیادی از عناصر، از قبیل کلسیم، فسفر، روی، آهن، منیزیم، مس و سلنیم می باشد. تخم مرغ 3-1? مواد معدنی مورد نیاز فرد را تأمین می کند. بعلاوه غنی سازی تخم مرغ با مواد معدنی کار دشواری است چون هدف تغذیه جنین است پس به علت تنظیم بیولوژیکی دقیق و بالا رفتن غلظت مواد ممکن است ایجاد مسمومیت برای جنین کند. بنابراین عملاً افزایش سطوح مس و آهن در تخم مرغ غیر ممکن است برای چنین مقدارهای زیادی که مطرح می شود به عنوان منبع مهمی از مواد معدنی برای انسان ها بیشتر کلسیم، فسفر، آهن، منیزیم، منگنز و بسیاری از عناصر دیگر در زرده به شکل گرانول هایی هستند که با جزء فسفویتین پروتئن های زرده باند شده اند. این پروتئین ها (فسفویتین ها) از تجزیه وتیلوژنین ایجاد می شوند. فسفوتینین تفاوتش با سایر پروتین ها در مقدار اسید آمینه سرین می باشد. فسفویتین یک پروتین غیر معمول می باشد که مقدار سرین آن زیاد بوده حدود 50? آمینو اسید به صورت سرین است و ما باقی سایر اسیدهای آمینه می باشند، قسمت اعظم سرین به فرم متصل به گروه های فسفات (فسفریله) است. چون فسفات دارای بار منفی است، مقدار زیادی از یون های با بار مثبت از جمله آهن، کلسیم (به طور عمده) را به خود جذب می کند. فسفویتین گروه های فسفات زیادی دارد که در حالت عادی با کاتیون های مثبت از جمله آهن، اشباع شده اند در نتیجه نقاط کمی برای ادامه افزایش تجمع سایر عناصر در زرده موجود می باشد. پس نمی توانیم به صورت خیلی موثر در مورد بقیه عناصر، غنی سازی را انجام بدهیم. روی یکی از عناصر کم نیاز برای انسان است. در عین اینکه این عنصر به عنوان کم نیاز شناخته می شود ولی کمبود آن می تواند انسان را با مشکلات بسیاری (از قبیل ریزش مو، کاهش ایمنی بدن و کاهش توان تولید مثلی در مردان) مواجه نماید. به علت کمبود روی در خاک های ما و از طرف دیگر وجود اثر ضدیت روی با سایر عناصر مصرف آن به صورت مکمل توسط متخصصین تغذیه پیشنهاد می شود. از آنجاییکه محتوی روی در غذاهای گیاهی پایه بستگی دارد به میزان دسترسی خاک به روی، سطوح این عنصر در غذاهای انسانی یا خوراک دام و طیور در مناطق متفاوت مختلف است. به طور کلی، تخم مرغ تا کنون به علت محدودیت هایی که در بالا ذکر شد کمتر از نظر غنی سازی با عناصری چون روی مورد آزمایش قرار گرفته است. وقتی که نظریه هایی برای بهبود جذب روی در انسان ها، مطرح می شوند، چندین عامل بالقوه انتخاب می شود. اینها شامل: 1- مکمل سازی مستقیم با روی (استفاده از قرصی) 2- غنی سازی خاک 3- مکمل سازی با مواد غذایی (مانند آرد) 4- تولید غذاهای عملگر هستند، تخم مرغ به نظر می رسد چهارمین استراتژی تولید غذاهای عملگر غنی شده با روی ا ستحقاق بیشتری برای توجه دارد. وقتی بهترین استراتژی غذاهای مکمل برای جمعیت معین انتخاب می شوند، فاکتورهای مهم متعددی باید مطرح شوند. ویژگی های مواد غذایی مورد استفاده در غنی سازی در زیر آورده شده اند: 1) استفاده از آن مشکل فرهنگی نداشته باشد مانند ماهی که در همه شهرها استفاده نمی شود. 2) استفاده مکرر از آن نوع ماده غذایی ممکن باشد 3) استفاده در مقادیر متعادل 4) مقرون به صرفه بودن از لحاظ هزینه و طیف وسیعی از جامعه بتوانند از آن استفاده کنند. 5) چندین غنی سازی را بتوان روی آن انجام داد. 6) قسمت عمده ای از جامعه از آن نوع ماده غذایی استفاده کنند. غنی سازی در مواد مغذی تخم مرغ بوسیله وارد کردن مواد مغذی به اندازه مشخص در جیره مرغ های تخم گذار انجام می شود. به منظور دستیابی به غنی سازی موثر غذا، مواد معدنی باید کیفیت مناسب را داشته باشد و مقدار آنها باید در غذا قابل تغییر دادن باشد و در این مورد به خصوص در یک تخم مرغ کامل مواد مغذی مورد نظر باید از حیث اندازه قابل تغییر باشد. ما در اینجا به منظور غنی سازی تخم مرغ با روی از فرم آلی آن استفاده کردیم زیرا که دارای زیست فراهمی بیشتری نسبت به فرم غیر آلی آن است.
مرضیه رحمانی محمد امیر کریمی ترشیزی
چکیده نور یکی از عوامل محیطی بسیار تأثیر گذار بر عملکرد طیور است که اغلب بویژه در پرورش جوجه های گوشتی مورد کم توجهی قرار میگیرد. علیالرغم گذشت چند دهه از توسعه مرغ لاین گوشتی (آرین) در کشور، تا کنون برنامه نوری مناسب برای جوجه های گوشتی تجاری این سویه تدوین نشده است. لذا در این آزمایش با استفاده از طرح کاملاً تصادفی تأثیر چهار برنامه نوری در هشت تکرار شامل: 1- نور دائم (متداول) 2- کاهش- افزایش ناگهانی 3- کاهش- افزایشی تدریجی و 4- متناوب ( 1 ساعت روشنایی: 3 ساعت تاریکی) بر عملکرد، ناهنجاری های بینایی، سیستم ایمنی و ناهنجاریهای متابولیک 320 قطعه جوجه گوشتی (آمیخته تجاری آرین 386 ) در طول 6 هفته بررسی شد. در سن 6 هفتگی اختلاف معنیداری از نظر خوراک مصرفی و وزن استفاده از برنامه نوری متناوب به طور .(p>0/ نهایی جوجهها در برنامههای نوری مختلف وجود نداشت ( 05 میزان تلفات در گروه افزایشی ناگهانی به طور .(p<0/ معنیداری باعث بهبود ضریب تبدیل غذایی شد( 05 شاخص کارایی تولید نیز در گروه متناوب بالاتر از سایر .(p<0/ معنیداری پایینتر از سایر گروهها بود( 05 همچنین میزان سود اقتصادی در گروه متناوب نسبت به گروه افزایشی تدریجی بالاتر .(p<0/ گروهها بود( 05 .(p<0/ بود. وزن چشم در گروه افزایشی تدریجی به طور معنیداری پایینتر از گروه شاهد بود ( 05 قطر .(p<0/ قطر قرنیه در گروه افزایشی ناگهانی به طور معنیدار بیشتر از گروه شاهد بود ( 05 مردمک در گروههای متناوب، افزایشی ناگهانی و افزایشی تدریجی به طور معنیداری بیشتر از قطر چشم در گروههای افزایش ناگهانی و افزایش تدریجی به طور .(p>0/ گروه شاهد بود ( 05 طول محوری چشم در گروههای متناوب و .(p<0/ معنیداری پایینتر از گروه شاهد بود ( 05 وزن عدسی چشم جوجههای پرورش .(p>0/ افزایشی با شاهد تفاوت معنیداری نشان نداد ( 05 در نتایج .(p<0/ یافته در گروه افزایشی تدریجی به طور معنیداری بالاتر از گروه شاهد بود ( 05 پاسخ سیستم ایمنی در نوبت اول آغشته سازی پوست به دی نیتروکلروبنزن، مشاهده شد که میزان تغییر .(p<0/ ضخامت پوست در گروه متناوب و افزایشی تدریجی به طور معنیداری بالاتر از گروه شاهد می باشد ( 05 درصد شاخص آسیتی .(p>0/ اما تفاوت معنیداری از این نظر بین گروه افزایشی ناگهانی و شاهد دیده نشد ( 05 اما در گروه های افزایشی به طور معنی داری .(p>0/ بین گروه متناوب و شاهد اختلاف معنی داری نداشت ( 05 گروه متناوب به طور معنی- (eof) از نظر شکنندگی گلبولهای قرمز .(p<0/ پایین تر از گروه شاهد بود ( 05 تعداد گلبولهای قرمز بین گروه متناوب و شاهد تفاوت معنی داری .(p<0/ داری بالاتر از گروه شاهد بود ( 05 اما تعداد گلبولهای قرمز در گروههای افزایشی به طور معنیداری بالاتر از گروه شاهد بود .(p>0/ نشان نداد ( 05 بر طبق نتایج، به نظر میرسد که اعمال محدودیت نوری علاوه بر اینکه روشی مناسب جهت بهبود .(p<0/01) عملکرد جوجههای گوشتی میباشد، سبب کاهش هزینه تولید و سود اقتصادی بالاتر شده و به حفظ ایمنی پرنده و کاهش ناهنجاری های متابولیک کمک میکند.
کاظم سیفی محمد امیر کریمی ترشیزی
به منظور بررسی کارایی روشها و الگوهای مختلف مصرف پروبیوتیک بر عملکرد بلدرچین ژاپنی، تعداد 1000 عدد تخم در قالب دو آزمایش جدا در دستگاه جوجه کشی خوابانیده شدند. در آزمایش اول روشهای مصرف یک بار استفاده در سراسر عمر (زودهنگام و در هچری) با گروه شاهد مقایسه شدند. در پژوهش حاضر کارایی روشها و الگوهای مختلف مصرف پروبیوتیک بر عملکرد رشد و برخی ویژگیهای فیزیولوژیک بلدرجین ژاپنی در دو آزمایش جدا از هم بررسی شدند. در آزمایش اول روش های یک بار استفاده (زودهنگام در هچری) شامل تزریق به تخم، افشانه بر روی جوجه تازه تفریخ شده، گاواژ دهانی و کوآکی با گروه شاهد و در آزمایش دوم روش های همراه آب آشامیدنی و خوراکی در قالب الگوهای مختلف سراسری و تناوب های متفاوت با گروه شاهد مقایسه شدند. نتایج آزمایش اول: هیچ یک از تخمهای تزریق شده هچ نشدند. گروه دهانی عملکرد وزن بالاتری در مقایسه با شاهد و گروههای دیگر داشت (p<0.05). مصرف خوراک گروههای پروبیوتیکی در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود(p<0.05) . ضریب تبدیل غذایی گروههای آزمایشی تفاوت معنی داری نداشت. وزن لاشه گروه دهانی از سایر گروهها بیشتر بود(p<0.05) ، اما با گروه افشانه تفاوت معنی داری نداشت. تریگلیسیرید در گروه کلوآکی کمتر از سایر گروهها بود (p<0.05). میزان کلسترول، هموگلوبین، پروتئین کل و گلوکز تفاوت معنی داری نشان ندادند. نسبت سلولهای هتروفیل به لیمفوسیت و میزان ایمیونوگلوبولین تولید شده ضد گلبول قرمز گوسفند، تفاوت معنی داری نشان ندادند. در مورد فراسنجه های درشت نی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. عصاره اتری، کاهش نامعنی داری در گروههای پروبیوتیکی نشان داد. هر سه روش مصرف منجر به کاهش میزان اکسیداسیون چربی لاشه شدند (p<0.05). تلفات و شاخص کارایی تولید تفاوت معنی داری نشان ندادند، در عین حال شاخص کارایی تولید گروههای پروبیوتیکی 14 واحد بیشتر از گروه شاهد بودند. نتایج آزمایش دوم: وزن بدن پرندگان گروه الگوی سراسری روش خوراکی بیشتر از سایر گروهها بود (p<0.01). ضریب تبدیل غذایی در همه الگوهای روش خوراکی کمتر از شاهد بود(p<0.01). وزن لاشه، تفاوتی میان الگوهای هر یک از روشها نداشت. الگوهای متوالی و تناوب2 هر دو روش، تریگلیسیرید کمتری نسبت به گروه شاهد داشتند (p<0.01). کلسترول گروه آشامیدنی کمتر از سایر گروهها بود (p<0.01). گلوکز خون گروه های خوراکی، خوراکی2 و آشامیدنی از شاهد بیشتر بود (p<0.01). هموگلوبین و پروتئین کل پلاسما تفاوت معنی داری بین گروهها نداشتند. نسبت هتروفیل به لیمفوسیت تفاوت معنی داری نداشت. سطح پادتن تولیدی بر ضد گلبول قرمز گوسفند، در روش های خوراکی و آشامیدنی بالاتر از شاهد بود (p<0.01). قطرهای بزرگ و کوچک و درصد خاکستر درشت نی تا اندازه ای در گروههای پروبیوتیکی بیشتر از گروه شاهد بودند. عصاره اتری کاهش نامعنی داری در گروههای پروبیوتیکی داشت. میزان اکسیداسیون لاشه، در گروه خوراکی کمتر از شاهد بود (p<0.05). تلفات و شاخص کارایی تولید تفاوت معنی داری را نشان نداند، اما به طور کلی مصرف پروبیوتیک، منجر به بهبود شاخص کارایی تولید گردید. هزینه تولید یک کیلوگرم لاشه، به طور معنی داری در الگوهای تناوب4 نسبت به شاهد کمتر بود (p<0.05) و به طور معنی داری هزینه تولید واحد وزن لاشه در الگوهای متناوب کمتر بود. درمیان روشهای مصرف پروبیوتیک در مزرعه، الگوهای یک روز مصرف - چهار روز عدم مصرف و در میان روشهای استفاده زودهنگام (یک بار استفاده)، روش افشانه به عنوان روشهای کارامد پیشنهاد می گردند.
شریفه قویدل حیدری محمد امیر کریمی ترشیزی
چکیده برنامه ریزی خطی، روشی مفید و پرکاربرد در جیره نویسی بر اساس حداقل هزینه می باشد. اما حداقل هزینه همیشه با حداکثر سود همراه نمی باشد. برنامه ریزی غیر خطی تصادفی قادر خواهد بود جیره هایی بر اساس حداکثر سود را تنظیم کند. هدف از این تحقیق، ارائه روش جیره نویسی نوینی بود که به جای حداقل نمودن هزینه جیره، جیره ای تنظیم شود که حداکثر سود را مدنظر قرار دهد. بدین منظور 300 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس 308 انتخاب و به 20 گروه 15 قطعه ای با پنج تیمار و چهار تکرار تقسیم شدند. آزمایش در سه دوره پیشدان، رشد و پایانی صورت گرفت. تیمارهای آزمایشی در هر دوره شامل جیره های برنامه ریزی خطی (lp50 ، lp69 درصد) و جیره های برنامه ریزی غیرخطی تصادفی (sp69 ، sp95 و sp99 درصد) بود. داده های حاصل از آزمایشات در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه واریانس شد و مقایسه میانگین ها به کمک آزمون چند دامنه ای دانکن صورت گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که جیره های فرموله شده با روش غیر خطی تصادفی تاثیر معنی داری (05/0p<) بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی داشت و باعث کاهش معنی داری (05/0p<) در میزان درصد چربی بطنی و چربی لاشه شد. در دوره پایانی و کل دوره با استفاده از جیره نویسی با روش غیرخطی تصادفی به دلیل تامین دقیق تر مواد مغذی دفع فسفر و نیتروژن فضولات به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت و باعث افزایش معنی داری (05/0p<) وزن سینه شد. نتایج نشان داد که جیره نویسی بر اساس حداکثر سود با استفاده از برنامه ریزی غیرخطی تصادفی می تواند به عنوان روشی کارآمد جهت جیره نویسی مورد استفاده قرار گیرد و از طرف دیگر باعث کاهش آلودگی زیست محیطی در مزارع پرورش جوجه گوشتی می گردد.
ام هانی طهماسبی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی اثر عصاره الکلی گیاه دارویی آویشن باغی و ویتامین e بر عملکرد و پاسخ ایمنی، کیفیت تخم مرغ ، میزان کلسترول (خون و زرده) و نیز ماندگاری تخممرغ مرغهای تخمگذار در شرایط استرسحرارتی ، آزمایشی به مدت شش هفته با استفاده از 108 قطعه مرغ تخمگذار واریته ”لوهمن لایت “ انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل 3×2×2 به اجرا در آمد. فاکتورهای مورد آزمایش شامل دما (خنک وگرم)، چربی (اشباع و غیر اشباع به میزان 5 درصد در جیره پایه) و افزودنیها (گروه کنترل، ویتامینe (ppm200) و عصاره آویشن باغی که برای سالن خنک 1 درصد و برای سالن گرم 6/0 درصد به صورت محلول در آب آشامیدنی استفاده شد) می باشد. هر سالن شامل 6 تیمار با 3 تکرار و هر تکرار شامل سه قطعه مرغ بود. خوراک مصرفی، ضریب تبدیل خوراک، وزن توده تخم مرغ، وزن تخممرغ و درصد تولید تخممرغ به صورت هفتگی اندازه گیری شد. خصوصیات کیفی تخممرغ (شامل وزن زرده، رنگ زرده، واحد هاو، وزن پوسته، مقاومت پوسته و ضخامت پوسته) به صورت تازه در هفته پنجم آزمایش و به صورت نگهداری شده به مدت یک ماه در دماهای متفاوت (4 و 27-23 درجه سلسیوس) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تعیین میزان تولید آنتی بادی علیه گلبول قرمز خون گوسفند (srbc) اندازه گیریها به روش میکروتیتر انجام شد. میزان مالوندی-آلدهید در تخممرغهای تازه و نگهداری شده به روش اسید تیوباربیتوریک تعیین گردید. آنالیز داده ها به وسیله نرم افزار sas و مقایسه میانگین ها توسط آزمون دانکن انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که استرسحرارتی میزان تولید مالوندیآلدهید در زرده تخممرغ را به طور معنیداری افزایش داده است (05/0p<). تغذیه با آویشن به طور معنیداری میزان تولید مالوندیآلدهید در زرده تخممرغ را کاهش داده است (05/0p<). استرس حرارتی بر میزان خوراک مصرفی، وزن تخممرغ و وزن توده تخممرغ اثر معنی دار داشت (05/0p<)، اما اثر معنیداری بر ضریب تبدیل خوراک مصرفی و درصد تولید نداشت. افزایش دمای محیط نگهداری با افزایش ترشح کورتیکوسترونها و ایجاد آلکالوز تنفسی در مرغ ها موجب کاهش خصوصیات کیفی تخممرغ شد (05/0p<). تیمار آویشن به دلیل داشتن رنگدانه، موجب افزایش معنی دار رنگ زرده تخم مرغ های تازه شد. سطوح کلسترول سرم خون و زرده تخم مرغ بطور معنیداری با افزودن آویشن به جیره کاهش یافت (05/0p<). مصرف چربی اشباع در مرغهای تخمگذار نیز به طور معنیداری کلسترول زرده را افزایش داد (05/0p<).
امیر گلپور دهسری محمد امیر کریمی ترشیزی
خیساب ذرت یک محصول فرعی بدست آمده از ضنعت آسیاب مرطوبق ذرت است.غنی از پروتئین، اسید آمینه، مواد معدنی، قند های احیاء کننده واسید های آلی است.
مینا حسین زاده محمد امیر کریمی ترشیزی
این تحقیق به منظور تعیین اثرات سطوح مختلف جایگزینی خیساب ذرت به جای کنجاله سویا بر صفات کمی و کیفی تخم مرغ، شاخص های اقتصادی و مرفولوژی انجام شد. تعداد 90 قطعه مرغ تخم گذار با سن 40 هفته در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 6 تیمار، 3 تکرار و 5 مرغ در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفت. در اولین گروه آزمایشی (شاهد) از کنجاله سویا بدون جایگزینی با گلوتن مایع استفاده شد. در گروه های آزمایشی 2 الی 6 گلوتن مایع به ترتیب جایگزین 10، 20، 30، 40 و 50 درصد کنجاله سویا شد. مرغ ها به مدت 9 هفته با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. جایگزینی در سطوح بالاتر از 30 درصد باعث کاهش معنی دار درصد تولید در مقایسه با گروه شاهد شد (01/0>p). وزن تخم مرغ در سطح 10 درصد در مقایسه با گروه شاهد بالاتر بود (05/0>p). سطح جایگزینی 10 درصد، وزن توده تخم مرغ را در مقایسه با شاهد و سایر گروه ها غیر از سطح 20 درصد، افزایش داد (01/0>p). مصرف خوراک روزانه در کل دوره در تمامی سطوح به جز گروه های 10 و 20 درصد در مقایسه با شاهد افزایش یافت (01/0>p). در کل دوره کمترین ضریب تبدیل خوراک به تخم مرغ در گروه 10 درصد جایگزینی مشاهده شد و با گروه های شاهد و 20 درصد جایگزینی تفاوت معنی داری نداشت. جایگزینی در سطوح بالاتر از 20 درصد افزایش معنی داری در ضریب تبدیل غذایی در مقایسه با گروه شاهد ایجاد نمود (01/0>p). با افزایش درصد جایگزینی رطوبت مدفوع افزایش یافت به طوری که کمترین رطوبت مدفوع در گروه شاهد و بیشترین رطوبت مدفوع در گروه های 40 و 50 درصد مشاهده شد (05/0>p). از لحاظ خصوصیات کیفی تخم مرغ مورد بررسی، تنها استحکام پوسته (05/0>p) و وزن زرده (01/0>p) به طور معنی داری تحت تاثیر سطح جایگزینی کنجاله سویا باcsl قرار گرفتند. تیمارهای سطوح جایگزینی 40 و 50 درصد در مقایسه با گروه شاهد پوسته های محکم تری تولید کردند، و سطوح جایگزینی 10 و 20 درصد زرده سنگین تری داشتند. در مورد شاخص های اقتصادی در کل دوره سود، هزینه و درآمد دارای اختلاف معنی داری بودند (01/0>p). بیشترین درآمد در سطح جایگزینی 10 درصد و بیشترین هزینه در سطح جایگزینی 30 درصد گزارش شد. بیشترین سود در سطح جایگزینی 10 و 20 درصد و کمترین سود مربوط به سطح جایگزینی 30 درصد بود (01/0>p). در ژژونوم بیشترین ارتفاع ویلی، ضخامت پرز و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت در گروه 20 درصد و کمترین مقدار این فاکتورها در گروه شاهد گزارش شد (01/0>p). عمق کریپت در ژژونوم اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت. تعداد سلول های جامی در گروه 40 درصد بالاترین مقدار و در گروه 20 درصد کمترین مقدار بود (01/0>p). در نهایت با توجه به نتایج بدست آمده سطوح 10 و 20 درصد جایگزینی برای کنجاله سویا را پیشنهاد می کنیم. برای نگهداری دان حاوی خیساب ذرت جیره حتما باید خشک گردد.
فرزاد باقرزاده کاسمانی محمد امیر کریمی ترشیزی
به منظور بررسی قابلیت مهار آفلاتوکسین b1 توسط پروبیوتیک باسیلوس، آزمایش های in vitro و in vivo انجام شد. از محتویات دستگاه گوارش 40 قطعه طیور مختلف 350 ایزوله باسیلوس جداسازی گردید. پس از انجام تست های پروبیوتیکی رایج و آزمون آفلاتوکسین زدایی بر روی جدایه ها ، یک جدایه که واجد بالاترین صفات مورد بررسی بود انتخاب و به عنوان laterosporus (bl) berevibacillus شناسایی گردید و در آزمایش مزرعه ای مورد استفاده قرار گرفت. در آزمایش مزرعه ای، تعداد 250 قطعه جوجه بلدرچین نر ژاپنی بیست و یک روزه به پنج گروه آزمایشی (بدون پروبیوتیک bl-بدون آفلاتوکسین (شاهد)، بدون پروبیوتیک bl-با آفلاتوکسین، با پروبیوتیک bl-با آفلاتوکسین، با پروبیوتیک bl-بدون آفلاتوکسین و با آفلاتوکسین-توکسی بایندر تجاری) و 5 تکرار مشتمل بر 10 پرنده به طور کاملاً تصادفی اختصاص یافتند. روزانه مقدار 108 واحد تشکیل دهنده کلنی از پروبیوتیک bl تکثیر شده به هر میلی لیتر آب آشامیدنی گروه های دریافت کننده پروبیوتیک افزوده شد. به جیره گروه آفلاتوکسین-توکسی بایندر تجاری، 5/2 گرم در کیلوگرم میلبوند- txاضافه گردید. افزایش وزن در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1 به همراه پروبیوتیک bl تفاوت معنی داری با گروه شاهد نداشت (05/0> p). ضریب تبدیل غذایی به طور معنی داری تحت تاثیر آفلاتوکسین و bl قرار گرفت (05/0 p<) و گروه دریافت کننده آفلاتوکسین ضریب تبدیل غذایی بالاتری نسبت به سایر گروه ها داشت. بالاترین وزن کشتار و وزن لاشه مربوط به گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl و پایین ترین مقدار مربوط به گروه دریافت کننده آفلاتوکسین بود. بالاترین مقدار وزن نسبی کبد، قلب، طحال و کیسه صفرا مربوط به گروه دریافت کننده آفلاتوکسین بود (05/0 p <). بالاترین میزان وزن نسبی بورس فابریسیوس در گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl مشاهده شد و از این نظر بین گروه شاهد و گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه پروبیوتیک bl تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0> p). درصد هماتوکریت و تعداد گلبول های قرمز و سفید در بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری داشت (05/0 p <). پایین ترین درصد هماتوکریت مربوط به گروه دریافت کننده آفلاتوکسین بود. بالاترین تعداد گلبول قرمز و گلبول سفید در گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl مشاهده گردید و پایین ترین تعداد آن نیز در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1 به همراه هیچ گونه افزودنی ثبت گردید. از نظر مقدار هموگلوبین بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0> p). بالاترین غلظت پروتئین کل و آلبومین در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه پروبیوتیک bl مشاهده شد و پایین ترین مقدار آن نیز مربوط به گروه دریافت کننده آفلاتوکسین بود (05/0 p <). بالاترین غلظت تری گلیسرید مربوط به گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl و بالاترین غلظت گلوکز و کلسترول مربوط به گروه شاهد بود (05/0 p <). بالاترین مقدار کراتینین، اسید اوریک، اوره و فسفر در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین مشاهده گردید. میزان فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینو ترانسفراز (ast)، آلانین آمینوترانسفراز (alt)، لاکتات دهیدروژناز (ldh) و آلکالین فسفاتاز (alp) در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1 به همراه پروبیوتیک مشابه با گروه شاهد بود درحالیکه، در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1 به تنهایی و به همراه توکسین بایندر تجاری بالاتر از گروه های دیگر بود (05/0 p <). عیار پادتن علیه واکسن نیوکاسل در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به طور معنی داری کمتر از گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl بود (05/0p<). میزان پادتن تولید شده بر علیه گلبول قرمز گوسفند تفاوت معنی داری در بین تیمارهای مختلف داشت (05/0p<) و بالاترین عیار پادتن به ترتیب مربوط به گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl و گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه پروبیوتیک bl و گروه شاهد بود. از لحاظ افزایش ضخامت پوست در چالش با (dncb) 2,4-dinitrochlorobenzene گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به طور معنی داری کمتر از سایر گروه ها بود (05/0p<). پس از گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl، گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه پروبیوتیک bl و سپس گروه شاهد بیشترین مقدار افزایش ضخامت پوست را نشان دادند. . اثر تیمارهای اعمال شده بر روی وزن نسبی بیضه ها معنی دار نبود (05/0p>) کمترین مقدار حجم غده کلواکی و مقدار تولید کف در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین مشاهده گردید (05/0p<). در گوشت تازه بلدرچین، روز هفتم نگهداری در یخچال و روز سی ام نگهداری در فریزر، بالاترین میزان (mda) malondialdehyde در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین و پایین ترین میزان آن در گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl مشاهده گردید (05/0p<). بالاترین میزان جمعیت اشریشیاکلی در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین مشاهده گردید(05/0p<) و افزودن پروبیوتیک bl توانست جمعیت این باکتری را در ایلئوم به طور معنی داری کاهش دهد (05/0p<). بالاترین جمعیت باکتری های اسید لاکتیک، کل جمعیت میکروبی و باکتری های اسپورزا را گروه دریافت کننده پروبیوتیک bl به خود اختصاص داد. نتیجه گیری می شود که باکتری بومی bl می تواند پروبیوتیک طیور با قابلیت حذف afb1 باشد.
الهام ایزدی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی اثر سطوح مختلف سبوس برنج خام و اتوکلاو شده بر عملکرد، ترکیبات لاشه، پاسخ ایمنی، کلسترول و تریگلیسرید سرم، مورفولوژی روده، قابلیت هضم ایلئومی و اجزاء تشکیل دهنده لاشه، جوجههای گوشتی آزمایشی به مدت 4 هفته در مرحله رشد و پایانی پرورش (14 تا 42 روزگی) با استفاده از 420 قطعه جوجه یکروزه گوشتی نژاد "راس 308" انجام شد. آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل 1) جیره شاهد بر پایه ذرت و سویا، بدون سبوس برنج 2) جیره حاوی 6% سبوس برنج خام 3) جیره حاوی 12% سبوس برنج خام 4) جیره حاوی 18% سبوس برنج خام 5) جیره حاوی 6% سبوس برنج اتوکلاو شده 6) جیره حاوی 12% سبوس برنج اتوکلاو شده 7) جیره حاوی 18% سبوس برنج اتوکلاو شده در نظر گرفته شدند. فاکتورهای اندازه گیری شده شامل: وزن بدن، خوراک مصرفی، ضریبتبدیل، قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی، درصد لاشه، درصد چربی بطنی، سینه، ران، سنگدان، پانکراس،کبد، قلب، بورس، طحال، مورفولوژی روده، ترکیب استخوان درشت نی بودند. نتایج آزمایش نشان داد که عملکرد جوجههای گوشتی به شدت تحت تاثیر سبوس برنج قرار میگیرد به طوری که با افزایش سطح سبوس برنج در جیره به صورت معنی داری (05/0>p) خوراک مصرفی و افزایش وزن، کاهش و ضریب تبدیل افزایش مییابد. تحریک سیستم ایمنی به وسیله تیمارها در دو مرحله ارزیابی گردید و مشخص شد که عیار آنتیبادی علیه گلبول قرمز گوسفند در تیمار 6% سبوس برنج خام و اتوکلاو شده در نوبت دوم خونگیری به صورت غیر معنی داری بالاتر از سایر تیمارها بود (05/0<p). با افزایش سطح سبوس برنج میزان کلسترول خون، ارتفاع پرز در بخش دئودنوم و ایلئوم به صورت معنیداری (05/0>p) کاهش یافت. وزن نسبی سنگدان، پانکراس، چربی بطنی، قابلیتهضم موادمغذی و ترکیب استخوان درشتنی (وزن و درصد خاکستر) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. مقایسات گروهی بین تیمارهایی که از سبوس برنج خام و فرآوری شده استفاده کردند بیانگر وجود تفاوت معنی دار (05/0>p) فقط در وزن پانکراس و میزان خاکستر استخوان درشت نی بود و در سایر فاکتورهای مورد بررسی تفاوت معنی داری ملاحظه نشد.
محسن امیدی شعبان رحیمی
این تحقیق به منظور بررسی تاثیر منابع مختلف غذایی بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ، فراسنجه های بیوشیمیایی سرم، کلسترول زرده، میزان اکسیداسیون تخم مرغ و الگوی اسیدچرب زرده تخم مرغ انجام گردید. تعداد 84 قطعه مرغ تخم گذار سویهtetra- sl هم سن (23 هفتگی) در قالب طرح کاملا تصادفی به 7 تیمار، 4 تکرار و 3 قطعه پرنده در هر تکرار تقسیم شدند. 7 جیره ی غذایی همسان به لحاظ انرژی و پروتئین استفاده شده در این بررسی عبارت بودند از: 1- جیره شاهد (بدون روغن)، 2- حاوی 3 درصد روغن ماهی، 3- حاوی 3 درصد روغن زیتون، 4- حاوی 3 درصد روغن هسته انگور، 5- حاوی 3 درصد روغن کانولا، 6- حاوی 3 درصد روغن سویا و 7- حاوی 3 درصد روغن سویا به علاوه ی 5/2 درصد جلبک. پرندگان 9 هفته از جیره های آزمایشی تغذیه شدند. درصد تولید، وزن و توده تخم مرغ، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی و کیفیت تخم مرغ به صورت ماهانه اندازه گیری شد. در پایان دوره به منظور تعیین فراسنجه های بیوشیمیایی سرم خون، از ورید بال خونگیری انجام شد. در این تحقیق، کلسترول، اکسیداسیون و الگوی اسیدچرب زرده تخم مرغ نیز اندازه گیری شد. داده ها توسط نرم افزار sasآنالیز آماری شدند و مقایسه میانگین ها توسط آزمون چنددامنه ای دانکن انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد که شاخص های عملکردی در کل دوره (بجز افزایش وزن بدن) و کیفیت تخم مرغ در کل دوره (بجز رنگ و درصد زرده) در بین جیره های آزمایشی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). پررنگ-ترین زرده در جیره حاوی روغن ماهی مشاهده شد و جیره حاوی روغن هسته انگور نسبت به سایر جیره ها، درصد زرده بیشتری را داشت (05/0p<). شاخص های اقتصادی، فراسنجه های بیوشیمیایی سرم، کلسترول، میزان اکسیداسیون و الگوی اسیدچرب زرده تخم مرغ تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار گرفت (01/0p<). روغن ماهی نسبت به سایر جیره ها به طور معنی داری باعث کاهش اسید اوریک، کلسترول کل، تری گلیسرید، گلوکز و ldl سرم خون و کاهش اکسیداسیون طی دوره نگهداری تخم مرغ شد (01/0p<). روغن زیتون و جلبک نیز به طور معنی داری باعث کاهش کلسترول زرده شدند. روغن ماهی به طور معنی داری باعث کاهش اسیدهای چرب امگا- 6 و افزایش docosahexanoic acid و eicosapentaenoic acid شد. روغن کانولا نیز باعث افزایش اسید لینولنیک شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که افزودن روغن ماهی به جیره مرغان تخم گذار باعث افزایش اسیدهای چرب زنجیربلند و کاهش نسبت اسیدهای چرب امگا- 6 به امگا- 3 در تخم مرغ گردید و این در حالی است که روغن ماهی باعث کاهش عملکرد و شاخص سود آوری در کل دوره نشد.
حسین قرقانی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی پتانسیل گیاه رازیانه به عنوان افزودنی در تغذیه جوجه های گوشتی و مرغ تخمگذار، دو آزمایش جداگانه طراحی شد. در آزمایش اول از 640 جوجه راس یک روزه در یک آزمایش فاکتوریال و به صورت کاملا تصادفی استفاده شد که در آن دو جیره پایه (ذرت-سویا و گندم-سویا) و چهار نوع افزودنی (شاهد، آنتی بیوتیک، رازیانه و پروبیوتیک) با هم مقایسه شدند. نتایج این آزمایش نشان داد که جیره پایه و افزودنی های مورد استفاده اثرات ناچیزی بر عملکرد و تفکیک لاشه پرندگان داشته است (05/0<p). پرندگانی که در جیره پایه ذرت-سویا تغذیه نموده بودند پاسخ ایمنی بالاتری (05/0?p) به آنتی ژن srbc نشان دادن (98/4 در مقابل 93/3). همچنین بالاترین (05/0?p) پاسخ به srbc در بین افزودنی ها مربوط به پرندگانی بود که پروبیوتیک مصرف کرده بودند (25/5). جمعیت کلی باسیل ها و کل باکتری های هوازی در پرندگانی که جیره ذرت-سویا تغذیه کرده بودند کمتر از پرندگانی بود که جیره گندم-سویا مصرف کرده بودند (05/0?p). در بین افزودنی ها بالاترین جمعیت کلی باسیل ها مربوط به گروه شاهد (43/7) بود و سایر افزودنی ها به میزان یکسانی جمعیت کلی باسیل ها را کاهش دادند (05/0?p). در مورد باکتری های تولید کننده لاکتیک اسید و جمعیت کل باکتری های هوازی بالاترین جمعیت مربوط به گروهی بود که پروبیوتیک مصرف کرده بودند و کمترین شمارش هم مربوط به گروهی بود که آنتی بیوتیک دریافت کرده بودند (05/0?p). فعالیت آنزیم های گوارشی آمیلاز، لیپاز و پروتئاز برای پرندگانی که جیره گندم-سویا مصرف کرده بودند بالاتر از گروهی بود که جیره ذرت سویا مصرف کرده بودند و به ترتیب برای جیره گندم-سویا برابر 12/171، 76/37 و 46/85 و برای ذرت-سویا برابر 08/16، 47/23 و 05/77 واحد بود (05/0?p). فعالیت هر سه آنزیم در گروه افزودنی های پروبیوتیک و رازیانه بالاترین و برای گروه دریافت کننده آنتی بیوتیک کمترین میزان بود (05/0?p). سطح کلسترول خون در پرندگانی که از جیره ذرت-سویا تغذیه نموده بودند پایین تر از گروهی بود که از جیره گندم-سویا تغذیه نموده بودند (22/120 در مقابل 59/134 میلی گرم بر دسی لیتر) (05/0?p). در بین افزودنی ها کمترین میزان کلسترول خون مربوط به گروهی بود که در جیره خود رازیانه دریافت نموده بودن (56/120 میلی گرم بر دسی لیتر) (05/0?p). در مورد تری گلیسرید خون پرندگانی که جیره گندم-سویا مصرف کرده بودند تری گلیسرید پایین تری داشتند و در بین افزودنی ها کمترین میزان تری گلیسرید (12/67 میلی گرم بر دسی لیتر) مربوط به گروه رازیانه بود (05/0?p). ویسکوزیته محتویات روده در همه بخش های روده برای گروهی که جیره ذرت-سویا مصرف کرده بودند پایین تر از گروه تغذیه شده با جیره پایه گندم-سویا بود (05/0?p). همواره پرندگانی که پروبیوتیک مصرف کرده بودند کمترین و پرندگانی که آنتی بیوتیک مصرف کرده بودند بالاترین ویسکوزیته را در بخش های متفاوت روده باریک داشتند (05/0?p). قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام و انرژی خام برای جیره ذرت-سویا بالاتر از جیره گندم-سویا بود (05/0?p). افزودنی های متفاوت تاثیری بر قابلیت هضم مواد مغذی جیره نداشتند (05/0<p). میزان اکسیداسیون چربی و پروتئین در گوشت پرندگانی که از جیره ذرت-سویا تغذیه نموده بودند همواره پایین تر از میزان اکسیداسیون در گوشت پرندگانی بود که از جیره گندم-سویا تغذیه نموده بودند (05/0?p). در بین افزودنی ها کمترین میزان اکسیداسیون مربوط به گروهی بود که رازیانه دریافت کرده بودند (05/0?p). در اکثر اندازه گیری های انجام شده مقادیر به دست آمده برای رازیانه قابل قبول و در حد مقادیر به دست آمده برای پروبیوتیک بود. در آزمایش دوم 60 مرغ تخمگذار (در سن 40 هفتگی) در یک آزمایش فاکتوریال و به صورت کاملا تصادفی تحت دو شرایط دمایی (24 و 34 درجه سلسیوس) سه سطح رازیانه (0، 1 و 2 درصد) را در جیره خود دریافت کردند. فاکتورهای عملکردی و تولید تحت تاثیر دمای پرورش و سطح رازیانه قرار نگرفت (05/0<p) و تنها مصرف خوراک تحت تاثیر تنش گرمایی کاهش یافت (663 در مقایسه با 738 گرم) (05/0?p). تنش گرمایی تولید تخم مرغ شکسته را افزایش داد (65/14 در مقابل 09/3 درصد) و مصرف سطح 2 درصد رازیانه میزان تخم مرغ های شکسته را در شرایط تنش گرمایی تا 36/5 درصد کاهش داد (05/0?p). وزن تخم مرغ و وزن سفیده تحت تاثیر تنش گرمایی کاهش یافت (05/0?p) اما مصرف رازیانه نتوانست این اثر مخرب را بهبود بخشد (05/0<p). فاکتورهای کیفی تخم مرغ شامل ضخامت پوسته، ارتفاع سفیده و واحد هاو تحت تاثیر تنش گرمایی کاهش پیدا کردند (05/0?p) و مصرف رازیانه تا حدود زیادی توانست این اثرات مخرب را بهبود بخشد، به طوری که ضخامت پوسته را از 26/0 به 29/0 میلی متر، ارتفاع سفیده را از 53/6 به 51/7 میلی متر و واحد هاو را از 58/79 به 58/84 رساند (05/0?p). سطح کلسترول و تری گلیسرید تخم مرغ قبل و بعد از تنش گرمایی تحت تاثیر مصرف رازیانه قرار گرفت و کاهش یافت (05/0?p). میزان mda و کربونیل تخم مرغ در شرایط تنش گرمایی افزایش یافت (05/0?p) و در هر دو مورد مصرف رازیانه توانست این اثرات منفی را بهبود بخشد، به طوری که میزان mda از 16/82 نانوگرم بر گرم تخم مرغ به 15/65 و میزان کربونیل تخم مرغ از 22/5 به 83/4 نانومول در هر گرم پروتئین رسید (05/0?p). استفاده از رازیانه به عنوان افزودنی در شرایط تنش گرمایی، تا حدودی توانست اثرات منفی تنش گرمایی بر صفات ذکر شده را بهبود بخشد. نتایج این تحقیق نشان داد که اثرات مثبت رازیانه در تغذیه جوجه های گوشتی و مرغ تخمگذار کاملا مشهود است و به همین دلیل رازیانه این پتانسیل را دارد که به عنوان یک افزودنی در تغذیه جوجه های گوشتی و مرغ تخمگذار معرفی گردد.
مهدی صوری ایردموسی فرید شریعتمداری
در این طرح از 240 قطعه جوجه گوشتی سویه راس 308 استفاده شد. آزمایش از سن یک تا 21 روزگی ادامه داشت و در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 4 تکرار انجام شد. جیره شاهد بر پایه ذرت-کنجاله سویا بود، که فسفر قابل دسترس کمی (2/0 درصد) داشت. گروه های آزمایشی شامل: 1- جیره شاهد، 2- آنزیم فیتاز (500 واحد در کیلوگرم)، 3- 2/0 درصد سدیم بوتیرات 4- 3/0 درصد اسید بوتیریک پوشش دار 5- آنزیم فیتاز + 2/0 درصد سدیم بوتیرات، 6- آنزیم فیتاز + 3/0 درصد اسید بوتیریک پوشش دار بودند. افزایش وزن روزانه در گروه آنزیم فیتاز با 3/0 درصد اسید بوتیریک پوشش دار بالاتر بود (g/d34/39). و بین تیمارها تفاوت معنی داری وجود داشت (05/ 0>p ). مقدار خوراک مصرفی در گروه آنزیم فیتاز از بقیه تیمارها بالاتربود (g/d77/50). در سن 21 روزگی تفاوت معنی داری بین خوراک مصرفی تیمارها وجود داشت (05/0 > p). تفاوت معنی داری در ضریب تبدیل بین تیمارها وجود نداشت (05/0 > p). غلظت فسفر در سرم خون، استخوان درشت نی و مدفوع بین تیمارها تفاوت معنی داری داشت (05/0 p <). اختلاف طول و عرض استخوان درشت نی بین تیمارها معنی دار نبود. درصد وزن لاشه به وزن زنده و درصد تلفات بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت. با توجه به نتایج اگر چه اختلاف چندانی بین تیمار فیتاز با تیمار فیتاز+ اسیدآلی در عملکرد وجود نداشت ولی از لحاظ کاهش دفع فسفر و در نتیجه کاهش آلودگی زیست محیطی، تیمار فیتاز با اسیدآلی مفید می باشد.
علی علی پور فرید شریعتمداری
این آزمایش به منظور بررسی اثر آنتی بیوتیک محرک رشد، مخلوط گیاهان دارویی و گلیسریدهای اسید بوتیریک (baby c4) بر عملکرد، مورفولوژی روده، سیستم ایمنی، فاکتورهای خونی و جمعیت باکتریایی انتخاب شده در جوجه های گوشتی انجام شد. تعداد 200 قطعه جوج? گوشتی یک روزه از سوی? راس 308 در طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار و 10 قطعه پرنده در هر تکرار قرار گرفت. گروههای آزمایشی شامل: 1) شاهد (بدون افزودنی غذایی)، 2) آنتی بیوتیک (ppm virginiamycin15)، 3) مخلوطی از چند گیاه دارویی (15 گرم در هر کیلوگرم)، 4) گلیسریدهای اسید بوتیریک (3 گرم در هر کیلوگرم)، 5) مخلوط گیاهان دارویی (15 گرم در هر کیلوگرم) + گلیسریدهای اسید بوتیریک (3 گرم در هر کیلوگرم) بودند. وزن بدن، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک به صورت هفتگی اندازه گیری شد. برای تعیین اثر گروههای آزمایشی در پاسخ آنتی بادی نسبت به تزریق آنتی ژن گلبول قرمز گوسفند در روزهای 14 و 35 روزگی تزریق آنتی ژن و در دو نوبت (27 و 42 روزگی) خونگیری انجام شد همچنین فاکتورهای خونی در 42 روزگی اندازه گیری شد. آنالیز داده ها به وسیل? نرم افزار sas و مقایس? میانگین ها توسط آزمون دانکن انجام گردید. متغیرهای اندازه گیری شده شامل: وزن بدن، ضریب تبدیل غذایی، درصد لاشه، درصد چربی بطنی، وزن نسبی سینه، ران و کبد، وزن نسبی طحال و بورس و پاسخ ایمنی تحت تأثیر گروههای آزمایشی قرار نگرفتند (05/0p>). تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر ترکیب سرم، ارتفاع و سطح پرزهای ژژونوم، طول ایلئوم و شمارش باکتری ها در محتویات ژژونوم داشتند(01/0p<).
محمد کاملی محمد امیر کریمی ترشیزی
به منظور بررسی اثر محدودیت غذایی بر پیشگیری از بروز عارضه آسیت در جوجه های گوشتی تعداد 180 قطعه جوجه گوشتی جنس نر راس 308 با 10 گروه آزمایشی و هر گروه با 3 تکرار و در هر واحد آزمایشی 6 قطعه جوجه مورد آزمایش قرار گرفتند. گروه های آزمایشی شامل سالن 1 شامل 5 تیمار بود که آسیت با استفاده از سرما (15 – 12 درجه سلسیوس) و در فاصله سنی 15 تا 42 روزگی) در آنها اعمال شد. سالن دوم نیز شامل 5 تیمار بودند که در شرایط استرس سرمایی قرار نگرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل سطوح 0، 15، 30، 45 و 60 درصد پوسته خارجی برنج بودند، دوره محدودیت غذایی نیز طی سنین 14 – 7 روزگی اعمال شد. خوراک مصرفی روزانه در همه هفته ها و میانگین آن در کل آزمایش به استثنای هفته ششم در پرندگان پرورش یافته در سالن خنک بیشتر از سالن با دمای طبیعی بود. میانگین خوراک مصرفی روزانه در هفته دوم در هر دو شرایط پرورش با افزایش سطح پوسته خارجی برنج به صورت خطی افزایش یافت. اما پس از پایان دوره اعمال محدودیت غذایی، از هفته سوم به بعد میانگین خوراک مصرفی روزانه در هر دو شرایط دمایی پرورش در گروه های آزمایشی با افزایش سطح پوسته خارجی برنج کاهش یافت. افزایش وزن روزانه در کل آزمایش، در سالن خنک بیشتر از سالن با دمای طبیعی بود. میانگین افزایش وزن روزانه در کل دوره نیز با افزایش سطح پوسته برنج کاهش یافت. ضریب تبدیل غذایی در هفته دوم (اعمال محدودیت غذایی) با افزایش سطح پوسته خارجی برنج در هر دو شرایط دمایی طبیعی و خنک به شدت بصورت خطی افزایش یافت. با افزایش سطح پوسته خارجی برنج وزن بدن پرندگان در سنین 14، 21 و 28 روزگی بصورت خطی کاهش یافت. وزن 35 و 42 روزگی پرندگان در شرایط دمایی معمولی تفاوت معنی داری نداشت. پرندگان در دمای خنک دارای پاسخ ایمنی کمتری به گلبول قرمز گوسفند، فیتوهمآگلوتنین و دی نیتروکلرو بنزن بودند، هچنین با افزایش سطح پوسته خارجی برنج در دمای طبیعی تیتر آنتی بادی علیه گلبول قرمز گوسفند بصورت خطی افزایش یافت. سطح گلوگز، پروتئین تام، تری گلیسرید، کلسترول، ldl و hdl خون پرندگان در 42 روزگی در گروه پرورش یافته در شرایط سرمایی بیشتر از پرندگان پرورش یافته در شرایط دمایی معمولی بود. طول دودنوم با افزایش سطح پوسته خارجی برنج بصورت خطی افزایش یافت. درصد وزنی روده نیز با افزایش سطح پوسته خارجی برنج بطور خطی افزایش یافت. درصد لاشه، طحال، بورس فابرسیوس، چربی بطنی، سنگدان، سینه و ران تحت تاثیر سطح پوسته برنج و دمای محیط قرار نگرفت، در حالی که وزن نسبی قلب در شرایط محیطی خنک بیشتر از دمای طبیعی بود. میزان هورمون های t4 و t3 خون خروس های پرورش یافته در شرایط محیطی خنک بیشتر از خروس های پرورش یافته در شرایط دمایی معمولی بود. مقدار eof در پرندگان پرورش یافته در سالن خنک با افزایش سطح پوسته خارجی برنج بطور خطی کاهش یافت. با افزایش سطح پوسته خارجی برنج ارتفاع پرز و ضخامت لایه عضلانی بخش دودنوم بصورت خطی کاهش یافت.
حمیده شیخی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی اثر تغذیه قارچ خوراکی دکمه ای (agaricus bisporus) و گیاه مرزه (satureja hortensis) بر عملکرد، ایمنی، صفات بیوشیمیایی خون، کیفیت گوشت و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی، آزمایشی با تعداد 140 قطعه بلدرچین ژاپنی یک روزه در قالب طرح کاملاً تصادفی با هفت تیمار، چهار تکرار و پنج مشاهده در هر تکرار، در شرایط پرورش در قفس، به مدت پنج هفته انجام شد. گروه-های آزمایشی شامل: کنترل (بدون افزودنی غذایی)، آنتی بیوتیک (ppm virginiamycin 15)، آنتی اکسیدان تجاری لوکسیدان تی دی-30 (ppm 125)، قارچ خوراکی در دو سطح (یک و دو درصد) و گیاه مرزه در دو سطح (یک و دو درصد) بودند. شاخص های عملکرد بصورت هفتگی اندازه گیری و برای کل دوره گزارش شد. به منظور بررسی ایمنی خونی در پرنده ها، تزریق گلبول قرمز گوسفند (srbc) و تجویز واکسن نیوکاسل انجام شد. در پایان دوره چهار قطعه جوجه از هر واحد آزمایشی کشتار شدند و از نمونه های گوشت سینه برای اندازه گیری میزان مالون دی آلدهید به عنوان شاخص پایداری اکسیداتیو در سه زمان مختلف (صفر، پنج و 30 روز) استفاده شد. وزن بدن در پایان دوره، افزایش وزن بدن، ماندگاری، اکسیداسیون لیپیدها در روز صفر و 30، تیتر آنتی بادی علیه واکسن نیوکاسل، قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی، وزن بورس، درصد لاشه و وزن اندامهای داخلی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0p>).تیمارهای آزمایشی بر وزن بدن اثر معنی دار نداشت. قارچ خوراکی موجب کاهش و مرزه موجب افزایش مصرف خوراک در مقایسه با گروه کنترل شد. مکمل سازی خوراک با قارچ و مرزه موجب افزایش تیتر آنتی بادی علیه srbc و کاهش اکسیداسیون لیپیدهای گوشت در روز پنجم شد و بر محتوای ماده خشک، چربی خام و کلسترول گوشت و صفات بیوشیمیایی خون (تری گلیسرید، کلسترول تام و پروتئین کل) اثر معنی دار داشت (05/0p<). بر اساس نتایج این بررسی استفاده از گیاه مرزه و قارچ خوراکی اثر مثبتی بر عملکرد بلدرچین ژاپنی نداشت اما در مقایسه با سایر تیمارها موجب افزایش ماندگاری گوشت و بهبود کیفیت آن شد. همچنین بهبود عملکرد سیستم ایمنی و کاهش لیپیدهای سرم در پرنده های تغذیه شده با قارچ و مرزه مشاهده شد.
حمید رضا همتی متین فرید شریعتمداری
چهار آزمایش با استفاده از سبوس گندم، سبوس جو، و پوسته ی سویا برای بررسی اثرات فیبرهای جیره-ای با سایر مواد مغذی در جوجه های گوشتی اجرا شد. در آزمایش اول برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آنها و در آزمایش های دوم، سوم، و چهارم به ترتیب با استفاده از شرایط in vitro و in vivo میزان باند شدن و اثرات آنها با مواد معدنی (کلسیم، روی، مس، آهن، و منیزیم)، اسید صفراوی، و کلسترول ارزیابی شد. در آزمایش دوم تیمارها مبتنی بر جیره ی آغازین (1 تا 21 روزگی) و از جیره ی پایه، جیره ی پایه و به ترتیب 3 درصد سبوس گندم، سبوس جو و پوسته سویا تشکیل شدند. در آزمایش-های سوم تیمارها مبتنی بر جیره ی آغازین (1 تا 21 روزگی) بودند و فاکتورها شامل فیبرهای جیره ای (سبوس گندم، سبوس جو، و پوسته ی سویا (3 درصد) و شاهد)، و اسید صفراوی (بدون اسید صفراوی، با اسید صفراوی (دی اکسی کولات سدیم) در سطح 15/0 درصد) بودند. آزمایش چهارم همان فاکتورها بودند و تنها بجای اسید صفراوی از کلسترول استفاده شد. میزان گرانروی، ظرفیت تورم، و مقدار ثبات امولیسیون سبوس جو و پوسته ی سویا از سبوس گندم بیشتر بود (05/0p<). درصد باند شدن مواد معدنی فیبرهای تست شده در شرایط آزمایشگاهی برای آهن، کلسیم (بجز پوسته ی سویا (86/17 درصد))، مس و روی به شکل ویژه ای پایین می باشد (05/0p<). بالاترین میزان باند شدن اسید صفراوی و کلسترول برای به سبوس جو اختصاص داشت (05/0p<). در بخش in vivo آزمایش دوم تیمار حاوی پوسته ی سویا سبب افزایش درصد وزن کبد در 21 روزگی نسبت به دیگر تیمارها شد (05/0>p). در 21 روزگی گنجاندن ترکیبات فیبری در جیره سبب کاهش ارتفاع پرز، شاخص پرز، ضخامت لایه ماهیچه ای و افزایش عمق کریپت شدند (05/0>p). بالاترین مقدار قابلیت هضم منیزیم به تیمار حاوی سبوس جو اختصاص داشت (05/0>p). کمترین مقدار قابلیت هضم کلسیم، و مس توسط تیمار حاوی پوسته ی سویا بدست آمد (05/0>p). تیمار حاوی سبوس گندم به کمترین قابلیت هضم عنصر روی منجر شد (05/0>p). تیمارهای حاوی سبوس جو و پوسته ی سویا به محتوی کمتر کلسیم در استخوان درشت نی در مقایسه با شاهد منجر شدند (05/0>p). تیمار حاوی سبوس گندم به میزان خوراک مصرفی بالاتر در سنین مختلف و به دنبال آن افزایش وزن بدن بالاتر در مقایسه با سایر تیمارهای منجر شد (05/0>p). در بخش in vivo آزمایش سوم بطور کلی افزودن اسید صفراوی (تیمارهای حاوی فیبرهای جیره ای و اسید صفراوی) سبب افزایش مقدار کلسترول سرم نسبت به تیمارهای دارای فیبر جیره ای شد (05/0>p). افزودن اسید صفراوی در جیره، قابلیت هضم لیپید را در جوجه های تغذیه شده با جیره های حاوی ترکیبات فیبر جیره ای افزایش داد (05/0>p). بجز چند مورد، افزودن اسید صفراوی به تیمارهای حاوی ترکیبات فیبر جیره ای سبب کاهش مصرف خوراک شده است (05/0>p). با افزودن 15/0درصد اسید صفراوی در جیره بهبودهایی در ضریب تبدیل غذایی مشاهده شد (05/0>p). در بخش in vivo آزمایش چهارم غلظت های کلسترول سرم و قابلیت هضم لیپید تحت تاثیر افزودن کلسترول، نوع فیبر جیره ای و اثرات متقابل قرار نگرفت. نتایج اثرات متقابل فیبر جیره ای و افزودن کلسترول بر فعالیت لیپاز پانکراس نشان می دهد که کلیه ی تیمارها سبب کاهش فعالیت لیپاز پانکراس نسبت به شاهد شده اند (05/0>p). برای سبوس گندم و سبوس جو افزودن کلسترول سبب کاهش مصرف خوراک شد (05/0>p). کلیه ی گروه های آزمایشی سبب کاهش وزن گیری بدن نسبت به گروه شاهد شدند (05/0>p). نتایج نشان می دهند که خصوصیات فیزیکی و شیمیایی فیبرهای تست شده به انتخاب آنها برای گنجانده در جیره کمک می کند. ظرفیت باند شدن مواد معدنی توسط فیبرهای جیره ای تست شده تحت شرایط فیزیولوژیکی شبیه سازی شده ی روده ی باریک کم می باشد. فیبرهای جیره ای بکار گرفته شده دارای اثرات باند کنندگی تقریبا یکسانی برای اسید صفراوی تست شده و باند کنندگی اندک برای کلسترول در شرایط in vitro می باشند. اثر فیبرهای جیره ای بر عملکرد جوجه های گوشتی به نوع فیبر بستگی دارد. با گنجاندن سطوح متعادلی (3 درصد) از سبوس گندم در جیره به افزایش مصرف خوراک و افزایش وزن منجر می شود بدون اینکه اثر احتمالی مضری بر متابولیسم مواد معدنی، و لیپید داشته باشد.
لیلا دارابی شعبان رحیمی
به منظور ارزیابی تأثیر مصرف ایمنوگلوبولین زرده تخم مرغ (igy ) اختصاصی علیه سالمونلا تیفی موریوم در پیشگیری از عفونت سالمونلا در جوجه های گوشتی ابتدا تعداد 10 قطعه مرغ تخمگذار نژاد تترا قهوه ای در سن 45 هفتگی دوره تولید با پادگن کامل سالمونلا تیفی موریوم (st) به روش عضلانی ایمن شدند. غلظت پروتئینی پادگن پس از سونیکه کردن g ml-1µ500 بود. در تزریق نخست، از 250 میکروگرم پادگن همراه با 250 میکروگرم آدجوانت کامل فروند (نسبت 1:1) استفاده شد. دوز یادآور، سه مرتبه و در فواصل دو هفته با آدجوانت ناقص فروند تزریق شد. و جمع آوری تخم مرغ ها 21 روز پس از نخستین تزریق انجام گرفت. سپس تعداد 180 قطعه جوجه نر یک روزه گوشتی (سویه کاب) در 6 گروه، هر گروه شامل 3 تکرار و هر تکرار شامل 10 قطعه پرنده به مدت 42 روز پرورش داده شدند. 6 گروه آزمایشی بصورت a1، a2، st-a1، st-a2،st و c مشخص شدند. در 3 گروه به عنوان گروه های چالشی (st)، در سن 11 روزگی هر پرنده با 1 میلی لیتر از محلول سوسپانسیون st حاوی cfu 106×1 باکتری به روش دهانی (گاواژ) چالش داده شد. پرندگان در گروه های حاوی a1 از یک روزگی تا پایان دوره آزمایش روزانه 3 میلی لیتر محلول زرده حاوی پادتن به ازای 74/0 لیتر آب آشامیدنی دریافت کردند. گروه های a2 از یک روزگی تا پایان دوره آزمایش مقدار 4/0 درصد جیره پودر زرده حاوی پادتن دریافت نمودند. گروه st نیز با باکتری چالش داده شد. گروه شاهد (c) بدون چالش باکتری و فاقد تیمارهای پادتن بود. برای بررسی عملکرد پرندگان، وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی به طور هفتگی محاسبه شد. طرح بصورت کاملاً تصادفی اجرا گردید. در گروه a2 تعداد شمارش باکتری در سکوم به طور معنی داری پایین بود (01/0>p ). در هیچ دوره ای از آزمایش در بین گروه های مختلف از نظر میانگین وزن بدن، میانگین مصرف خوراک روزانه، ضریب تبدیل غذایی و میزان مرگ و میر اختلاف معنی داری وجود نداشت (01/0<p )، اما از لحاظ عددی در پایان دوره و در سن 42 روزگی در گروه های a1 ، a2 و c میانگین افزایش وزن بدن بالاتر بود.
لیدا سرابی فرید شریعتمداری
این آزمایش به منظور بررسی اثرمکمل اسیدبوتیریک(پوشش داروغیر پوشش دار) و آلوئه ورا بر عملکرد، مورفولوژی روده، سیستم ایمنی، فاکتورهای خونی و کیفیت تخم بلدرچین انجام شد. این آزمایش به مدت 7 هفته با استفاده از 120 قطعه بلدرچین در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 5 تکرار و 4 قطعه بلدرچین مولد در هر تکرار انجام گرفت. گروه های آزمایشی شامل: 1-شاهد جیره پایه (بدون استفاده از مکمل اسید الی وآلوئه ورا)2-جیره پایه+ 1/0 درصد پودر آلوئه ورا3 –جیره پایه +گلیسریدهای اسید بوتیریک 500ppm (سدیم بوتیرات )4 - جیره پایه +گلیسریدهای اسید بوتیریک ((baby c4500ppm 5-جیره پایه+ 1/0 درصد پودر آلوئه ورا و اسیدالی غیر پوشش دار(سدیم بوتیرات )ppm 500 6-جیره پایه+1/0 پودر آلوئه ورا و گلیسریدهای اسید بوتیریک (baby c4 )500 ppm به جیره پایه افزوده شده است. درصد تولید، وزن و توده تخم بلدرچین، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی و کیفیت تخم مرغ در اواخر دوره پرورش اندازه گیری شد.درپایان دوره به منظور تعیین فراسنجه های بیوشیمیایی سرم خون، از ورید بال خونگیری انجام شد. در این تحقیق، کلسترول، زرده تخم بلدرچین نیز اندازه گیری شد. داده ها توسط نرم افزار sasآنالیز آماری شدند و مقایسه میانگین ها توسط آزمون چنددامنه ای دانکن انجام شد. . دراین آزمایش درصد تولید تخم،میزان خوراک مصرفی ،ضریب تبدیل و وزن تخم بلدرچین تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند . برای درصد چربی بطنی بین گروه های آزمایشی وگروه شاهد اختلاف معنی دار وجود دارد (001/0 > p). بالاترین درصد چربی بطنی متعلق به گروه شاهد و کمترین آن متعلق به گروه اسیدالی غیر پوشش دار است. تیمار های آزمایشی در پایان دوره بر سیستم ایمنی اثر مثبت معنی داری داشتند به طوری که بالاترین عیار پادتن علیه گلبول قرمز گوسفند مربوط به گروه آزمایشی آلوئه ورا واسیدالی غیر پوشش داروپایین ترین عیار پادتن مربوط به تیمار کنترل و گلیسریدهای اسید بوتیریک بود. جیره های آزمایشی به طور معنی داری کلسترول تام سرم را تحت تاثیر قرار دادند همه ی تیمارهای آزمایشی غیر از گروه مخلوط گلیسریدهای اسید بوتیریک نسبت به تیمار شاهد حاوی کلسترول سرمی کمتری بودند (01/0 > p) . پائین ترین مقدار تری گلیسیرید سرم مربوط به تیمارآلوئه ورا وبیشترین مقدار تری گلیسرید مربوط به گلیسریدهای اسید بوتیریک بود. گروه اسید بوتیریک(پوشش داروغیر پوشش دار ) و گیاهان دارویی کمترین میزان ldl و بیشترین میزان ldlمربوط به تیمار مخلوطی از آلوئه ورا و گلیسریدهای اسید بوتیریک بود (05/0>p). اثر تیمارهای آزمایشی برارتفاع پرز ژژونوم اختلاف معنی داری را نشان می دهد (0001/0>p)، بدین ترتیب که بیشترین ارتفاع پرز ژژونوم مربوط به تیمار مخلوط آلوئه ورا و اسید بوتیریک(غیر پوشش دار) و گروه اسید بوتیریک (پوشش دار وغیر پوشش دار) بود وکمترین ارتفاع پرز مربوط به گروه شاهد است .
باهر خضری فرید شریعتمداری
در این آزمایش اثرات سطوح مختلف سبوس برنج (0، 6، 12و 18 درصد) به صورت خام و اتوکلاو شده بر روی عملکرد وزنی، خصوصیات لاشه و ارگان های داخلی و قابلیت هضم مورد ارزیابی قرار گرفت. تعداد 420 قطعه جوجه گوشتی سویه راس308 به 7 تیمار آزمایش اختصاص داده شده اند و هر تیمار شامل 3 تکرار و در هر تکرار 20 قطعه جوجه گوشتی قرار داده شد. تیمارها شامل: 1- جیره حاوی 6 درصد سبوس خام ، 2- جیره حاوی 6 درصد سبوس اتوکلاو شده، 3- جیره حاوی 12 درصد سبوس خام، 4- جیره حاوی 12 درصد سبوس اتوکلاو شده، 5- جیره حاوی 18 درصد سبوس خام، 6-جیره حاوی 18 درصد سبوس اتوکلاو شده، 7- جیره شاهد بر پایه ذرت و سویا. این آزمایش در قالب طرح پایه ی کاملاً تصادفی اجرا گردید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد با افزایش درصد سبوس علی رغم افزایش خوراک مصرفی، از میزان افزایش وزن کاسته می شود و پیرو آن ضریب تبدیل اضافه می شود(05/0p<)؛ باتوجه به اینکه درصد تلفات، تفاوت معنی داری در بین تیمارها نداشت، با افزایش سطح سبوس از میزان شاخص تولید اروپایی نیز کاسته شد(05/0p<). اتوکلاو تاثیر معنی داری بر صفات عملکردی نداشت. وزن چربی بطنی تحت تاثیر افزایش سطح قرار گرفت و برخلاف درصد وزنی کبد، سنگدان و پانکراس، با افزایش سطح، کاهش معنی داری را نشان داد(05/0p<). ایلئوم و سکوم بیشتر از قسمت های دیگر روده از لحاظ وزنی تحت تاثیر افزایش سطح سبوس قرار گرفتند و نشان دهنده ی افزایش در میزان عددی خود بودند(05/0p<). با افزایش سطح سبوس برنج در جیره وزن و درصد خاکستر درشت نی کاهش یافت(05/0p<). استفاده از سبوس به طور معنی داری قابلیت هضم ماده خشک، چربی، پروتئین و ماده آلی را کاهش داد و اتوکلاو به طور معنی داری این قابلیت را برای چربی و ماده آلی نسبت به سبوس خام بهبود بخشید(05/0p<). در مجموع، کاربرد سبوس برنج در سطوح بالاتر از 12درصد در جیره جوجه گوشتی توصیه نمی شود.
مریم شفیعی شعبان رحیمی
هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر مصرف ایمونوگلوبین y (igy) اختصاصی اشریشیاکلی سروتیپ o2: k1، برمیزان تکثیر باکتری در محتویات ایلئوم، تاثیر آن بر مرفولوژی مخاط روده، شمار هتروفیل به لنفوسیت و نسبت آلبومین به گلوبولین سرم خون بوده و همچنین وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. درآزمایش اول، مرغ های تخم گذار تترا-اس ال قهوه ای (tsl) باآنتی ژن کامل اشریشیاکلی سروتیپ o2:k1 ایمن شدند. در تزریق نخست، از 250 میکروگرم ازآنتی ژن همراه با 250 میکروگرم ادجوانت کامل فروند استفاده شد. دوز یادآور، سه مرتبه ودرفواصل 14 روز، تزریق دوم و سوم با ماده ادجوانت ناقص فروند و تزریق چهارم بدون ادجوانت انجام شد. خون گیری و جمع آوری تخم مرغ ها10روزپس از نخستین تزریق آنتی ژن انجام گرفت. درآزمایش دوم،180قطعه جوجه نرگوشتی یک روزه (سویه کاپ) در6 گروه، شامل 3 تکرار و هر تکرار شامل 10 قطعه پرنده به مدت 42 روز پرورش داده شدند گروه های آزمایشی شامل گروه 1کنترل مثبت با تلقیح باکتری+ بدون دریافت آنتی بادی، گروه 2کنترل منفی بدون تلقیح باکتری+ بدون دریافت آنتی بادی، گروه 3 تلقیح باکتری+ دریافت آنتی بادی در جیره غذایی، گروه 4 تلقیح باکتری+ دریافت آنتی بادی در آب آشامیدنی، گروه 5 دریافت آنتی بادی در آب آشامیدنی، گروه 6 دریافت آنتی بادی در جیره غذایی نتایج نشان داد که شمارش باکتری درایلئوم گروه هایی که آنتی بادی اختصاصی ضد اشریشیاکلیدریافت کرده اند به طورمعنی داری نسبت به گروه کنترل مثبت کاهش یافت (05/0p<). همچنین آنتی بادی اختصاصی سبب بهبود سلامت روده در گروه های دریافت کننده آنتی بادی نسبت به گروه کنترل مثبت( تلقیح باکتری بدون دریافت آنتی بادی) گردید. (05/0p<) گروه کنترل منفی و گروه دریافت کننده آنتی بادی در آب آشامیدنی بیشترین افزایش وزن بدن را نسبت به سایر گروه ها داشتند (05/0 (p< در بین گروه های مختلف از نظر میانگین مصرف خوراک روزانه، ضریب تبدیل غذایی اختلاف معنی داری با هم نداشتند (05/0 (p< بیشترین نسبت آلبومین به گلبولین در گروه کنترل مثبت و کمترین آن در گروه های دریافت کننده آنتی بادی در آب آشامیدنی و جیره غذایی مشاهده گردید.
هما اراک محمد امیر کریمی ترشیزی
به منظور بررسی قابلیت اسانس مرزه خوزستانی بر کاهش علائم آفلاتوکسیکوز در بلدرچین ژاپنی آزمایش هایی در شرایط in vitroو in vivo انجام شد. بررسی اثرات ضد قارچی اسانس مرزه خوزستانی در شرایط in vitro نشان دهنده حداقل غلظت مهارکنندگی 250ppm بر جوانه زنی اسپور قارچ آسپرژیوس پارازیتیکوس می باشد. همچنین نتایج نشان داد که اسانس مرزه خوزستانی قادر است رشد میسلیوم های قارچ آسپرژیلوس پارازیتیکوس را در غلظت 1200 ppm مهار کند. آزمایش های مزرعه ای در قالب سه مرحله طراحی شد. در آزمایش اول صفات عملکردی، سیستم ایمنی، فاکتور های بیوشیمیایی خون، مرفولوژی روده کوچک، هیستوپاتولوژی کبد در بلدرچین ژاپنی طی دوره رشد مورد بررسی قرار گفت. تعداد 192 قطعه بلدرچین 21 روزه به طور تصادفی بین شش تیمار آزمایشی و چهار تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی توزیع شدند. آزمایش چهار هفته از سن 21 تا 49 روزگی به طول انجامید. تیمار های آزمایشی به ترتیب عبارت بودند از: یک- شاهد منفی (جیره بدون آفلاتوکسین)، دو- شاهد مثبت ( جیره آلوده به 5/2 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین)، سه- جیره آلوده +300 ppm اسانس مرزه، چهار- جیره آلوده + 600 ppm اسانس مرزه، پنج- جیره آلوده + 900ppm اسانس مرزه، شش- جیره آلوده + 5/2 گرم در کیلوگرم جاذب سم پلی ذورب. تاثیر تیمارهای آزمایشی بر شاخص های مورد بررسی معنی دار بود (01/0 ? p). افزودن سطوح اسانس مرزه به جیره های حاوی آفلاتوکسین توانست تا حدودی موجب تخفیف اثرات سم در بلدرچین های تغذیه شده با تیمارهای آزمایشی گردد. در آزمایش دوم که با هدف میزان پیشگیری اسانس مرزه خوزستانی و جاذب پلی ذورب از عوارض آفلاتوکسیکوز در بلدرچین های مولد طراحی شد، تعداد 120 قطعه بلدرچین از سن 51 تا 91 روزگی تحت تاثیر شش تیمار معرفی شده در مرحله اول آزمایش با چهار تکرار و در هر تکرار پنج قطعه بلدرچین ( مخلوط دو نر و سه ماده) بررسی شد. طول دوره آزمایش شش هفته و علاوه بر صفات اندازه گیری شده طی دوره رشد صفات تولیدی شامل عملکرد تولید تخم، صفات کمی و کیفی تخم، باروری و جوجه درآوری و فراسنجه های تولید مثلی در بلدرچین های نر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که صفات تولیدی به جز باروری به طور معنی داری تحت تاثیر تیمار های آزمایشی واقع شد (01/0 ? p) و استفاده از اسانس مرزه خوزستانی و جاذب سم پلی ذورب توانست به طور موثری موجب کاهش عوارض آفلاتوکسین در مورد فاکتور های بررسی شده در بلدرچین های مولد گردد. آزمایش سوم با هدف بررسی اثرات تغذیه با آفلاتوکسین بر عملکرد نتاج بلدرچین های تغذیه شده با جیره های آلوده به آفلاتوکسین با سه تیمار و هر تیمار شامل چهار تکرار ( هر تکرار شامل شش قطعه بلدرچین) طراحی شد. تیمار های مورد بررسی شامل: یک- نتاج پرندگان تغذیه شده با جیره های بدون آفلاتوکسین، دو: نتاج پرندگان تغذیه شده با جیره های آلوده به 5/2 ppm آفلاتوکسین، سه: نتاج پرندگان تغذیه شده با جیره های آلوده به همراه 300ppm اسانس مرزه خوزستانی. طول دوره آزمایش پنج هفته و صفات عملکردی و سیستم ایمنی مورد بررسی قرار گرفت. ضریب تبدیل غذایی و پاسخ سیستم ایمنی هومورال بر علیه واکسن نیوکاسل به طور معنی-داری تحت تاثیر تیمار های آزمایشی واقع شد (01/0 ? p). نتایج نشان داد که مصرف جیره های آلوده به آفلاتوکسین نه تنها تاثیر سوئی بر نتاج نداشت بلکه موجب بهبود صفات مورد بررسی در نتاج بلدرچین های تغذیه شده با جیره های آلوده به آفلاتوکسین شد. با توجه به مجموع نتایج به دست آمده از این تحقیق استفاده از سطح600ppm اسانس مرزه خوزستانی، همچنین 5/2 گرم در کیلوگرم جاذب پلی ذورب در جیره می تواند به گونه ای موثر موجب بهبود عوارض آفلاتوکسیکوز در بلدرچین ژاپنی گردد. کلمات کلیدی: آفلاتوکسیکوز، بلدرچین ژاپنی، مرزه خوزستانی، پلی ذورب
سیده وجیهه شخص امام پور محمد امیر کریمی ترشیزی
دو آزمایش به منظور معرفی جیره نیمه خالص با استفاده از خیساب ذرت خشک شده در مطالعات فیبری بدون اثرات منفی بر عملکرد، فراسنجههای بیوشیمی سرم و مورفولوژی روده بلدرچین ژاپنی در دو دوره رشد و تخمگذاری انجام شد. در آزمایش اول از تعداد 144 قطعه جوجه بلدرچین یکروزه در آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار، 4 تکرار و 6 جوجه در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفت. فاکتور اول سطوح فیبر خام جیره پایه (37/3% و 18/1% و 08/0% به ترتیب پر فیبر، متوسط فیبر و کم فیبر) و فاکتور دوم سطوح فیبر افزودنی تجاری آربوسل (0 و 3%) بود. جیره نیمه خالص متوسط فیبر از نظر پارامترهای عملکردی مطلوب بود. غلظت تریگلیسیرید و hdl سرم نیز با گروه پر فیبر تفاوت معنیداری نداشت (05/0<p) اما غلظت کلسترول و پروتئین تام نسبت به گروه پر فیبر افزایش معنیدار مشاهده شد. در سن 21 روزگی وزن نسبی اندامهای گوارشی (کبد، سنگدان، پیش معده، بورس فابرسیوس، طحال و قلب) تحت تاثیر تیمارهای پر فیبر و متوسط فیبر قرار نگرفت. نتایج مورفولوژی روده نشان داد ارتفاع پرز دودنوم و ایلئوم گروههای پرفیبر و متوسط فیبر تفاوت معنیدار ندارد در حالیکه عمق کریپت ژژونوم تیمار متوسط فیبر کمتر از سایر تیمارها مشاهده گردید. در آزمایش دوم از تعداد 72 قطعه بلدرچین تخمگذار در آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار، 4 تکرار و 3 بلدرچین تخمگذار در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفت.جیرههای آزمایشی مشابه آزمایش اول بود اما محتوای فیبر خام جیرههای پر فیبر و متوسط فیبر به ترتیب 51/3% و 98/0% فرموله گردید. بهترین عملکرد درجیرههای نیمهخالص حاوی سطح فیبر خام متوسط مشاهده گردید. تابعیت خطی افزایشی با افزایش سطح فیبر جیره در مورد مقدار خوراک مصرفی در کل دوره مشاهده شد (05/0>p). نتایج اثرات تیمارهای آزمایشی بر تولید تخم و میانگین وزن تخم بلدرچین در تمام هفتهها و میانگین کل دوره نشان داد میانگین وزن هر تخم و درصد تولید تخم در تیمار متوسط فیبر نسبت به تیمار پر فیبر و کم فیبر بیشتر است. افزودن فیبر فرآوری شده در هر سه جیره آزمایشی سبب کاهش معنیدار اسید اوریک سرم گردید. افزودن فیبر افزودنی باعث افزایش ارتفاع پرز در دودنوم و ایلئوم گروه متوسط فیبر گردید (05/0>p). تعداد سلولهای گابلت در دودنوم تیمار پر فیبر و متوسط فیبر با افزودن فیبر فراوری شده افزایش یافت (05/0>p) و کاهش عمق کریپت در دودنوم تیمار متوسط فیبر گردید (05/0>p). بطور کلی جیره متوسط فیبر ( به ترتیب 98/0% و 18/1% در دوره تخمگذاری و پرورش) هیچ تاثیر منفی بر عملکرد و سایر پارامترهای مورد بررسی نداشت، علاوه بر این تاثیر فیبر افزودنی در این جیرهها بهتر نشان داده شد، بنابراین جیره نیمه خالص متوسط فیبر در مطالعات تغذیهای مربوط به فیبر به منظور مشخص شدن اثرات واقعی فیبرهای افزودنی توصیه میگردد. کلمات کلیدی: جیره نیمه خالص، فیبر، عملکرد، مورفولوژی روده، خیساب ذرت خشک شده، بلدرچین ژاپنی
نوروز کفیلوی فرید شریعتمداری
این تحقیق به منظور بررسی تاثیر آنزیم فیتاز و اسید آلی بوتیریک پوشش دار و اثرات متقابل آن ها بر عملکرد و دفع پروتئین و فسفر در مدفوع در جیره هایی با سطوح متفاوت پروتئین روی جوجه های گوشتی در دوره سنی 28 الی 42 روزه انجام شد. در این آزمایش از 168 قطعه جوجه یک روزه نژاد راس در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با 6 تیمار ، 4 تکرار و 7 قطعه جوجه گوشتی در هر تکرار استفاده شد.گروه های آزمایشی شامل 1- جیره حاوی 20 درصد پروتئین بدون افزودنی 2- جیره حاوی 20 درصد پروتئین + آنزیم فیتاز 3- جیره حاوی 20 درصد پروتئین + آنزیم فیتاز + اسید بوتیریک پوشش دار 4- جیره حاوی 17 درصد پروتئین بدون افزودنی 5- جیره حاوی 17درصد پروتئین + آنزیم فیتاز 6- جیره حاوی 17 درصد پروتئین + آنزیم فیتاز + اسید بوتیریک پوشش دار بود. مقدار اسید بوتیریک پوشش دار مورد استفاده 3/0 درصد و مقدار آنزیم فیتاز مصرفی 500 ftu بود. در طول دوره آزمایش میزان افزایش وزن بدن ، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی از 28- 49 روزگی اندازه گیری شد. در پایان دوره آزمایش، از هر واحد آزمایشی یک قطعه مرغ به صورت تصادفی انتخاب و بعد از انجام خون گیری ذبح شده سپس وزن لاشه، کبد، سنگدان، طحال و بافت چربی اندازه گیری شد و بعد از بافت ایلئوم روده کوچک جهت آزمایش بافت روده نمونه برداری شد و استخوان درشت نی راست آن جدا و بعد از پاک کردن بافت های نرم در دمای 20- درجه سانتیگراد ذخیره شد. در آزمایشگاه مقدار فسفر استخوان، فسفر خون، فسفر مدفوع و پروتئین مدفوع اندازه گیری شد. میزان فسفر خون، فسفر مدفوع، فسفر استخوان و پروتئین مدفوع و طول پرز روده به صورت معنی داری تحت تاثیر قرار گرفتند (05/0 p <). صفات عملکردی رشد و وزن اندام های داخلی در تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری نشان ندادند (05/0 p <). نتایج حاصله نشان دادند که وجود آنزیم فیتاز و اسید آلی بوتیریک پوشش دار تاثیر معنی دار و مثبتی بر میزان ابقاء فسفر در استخوان داشته و باعث کاهش پروتئین و فسفر دفعی در مدفوع گردید.
غزاله حسنوند فرید شریعتمداری
محدودیت غذایی اعمال شده باعث کاهش معنی دار وزن بدن، اضافه وزن در مقایسه با شاهد گردید . در دوره رشد جبرانی تیمارهای محدود شده و شاهد و چربی تاثیر معنی داری روی خوراک مصرفی داشتند. میانگین وزن بدن و اضافه وزن بین تیمارهای محدود شده و شاهددر سن 49 روزگی روند افزایشی مشاهده شد.از لحاظ افزودن چربی نیز بهبود وزن بدن و اضافه وزن مشاهده گردید.بهبود ضریب تبدیل نیز هم در حالت محدودیت غذایی و هم در حالت استفاده از چربی مشاهده گردید. تجزیه لاشه نشان داد اعمال محدودیت غذایی تاثیر معنی داری بر وزن اندام ها نداشته ولی با افزایش شدت محدودیت چربی بطنی نیز کاهش یافت. اثر چربی در جیره روی چربی بطنی معنی دار نبود.
سپیده فلاحی فرید شریعتمداری
به منظور بررسی اثر تغذیه ی مرطوب بر رشد جبرانی بلدرچین ژاپنی، آزمایشی با 144 قطعه بلدرچین در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تیمار و چهار تکرار به صورت فاکتوریل انجام شد که شامل دو سطح تغذیه (مرطوب و خشک) و سه سطح محدودیت خوراک (شاهد، 15 و 30 درصد کمتر از تیمار شاهد) بود و در هر واحد آزمایشی، 6 قطعه جوجه قرار داشت. مدت زمان دوره ی پرورش 7 هفته بود. محدودیت خوراک به مدت 10 روز از 16 تا انتهای 25 روزگی جوجه ها اعمال شد و پس از آن، تغذیه ی مرطوب آغاز گردید. صفات عملکرد، خصوصیات لاشه، صفات تجزیه ی لاشه، مورفولوژی روده ی کوچک، شاخص های بیوشیمیایی سرم خون و میزان چربی کبد بررسی شدند. اثر رطوبت جیره بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی معنی دار بود (0.05> p ). در گروه دارای محدودیت 30%، مصرف خوراک و نرخ رشد نسبی، تفاوت معنی داری با دو گروه دیگر نشان داد ( 0.01>p). وزن زنده، وزن لاشه، درصد سینه و درصد ران تحت تاثیر روش تغذیه و شدت محدودیت خوراک قرار نگرفت. درصد چربی حفره ی بطنی در روش تغذیه ی مرطوب با اختلاف معنی داری بالاتر از روش تغذیه ی خشک بود (0.01>p). در گروه بدون محدودیت، درصد چربی بطنی با اختلاف معنی داری بالاتر از سایر سطوح محدودیت بود (0.05>p). درصد ماده ی خشک، پروتئین خام و چربی لاشه در روش تغذیه ی مرطوب تفاوت معنی داری نشان داد (0.01>p). درصد چربی خام لاشه در گروه بدون محدودیت بالاتر از دو گروه دیگر بود ( 0.01>p). در گروه با محدودیت 30%، اندازه ی ارتفاع پرز با اختلاف معنی داری بیشتر از سایر گروه ها بود. ضخامت پرز در روش تغذیه ی مرطوب کمتر از روش تغذیه خشک بود ( 0.01>p). هم چنین در گروه محدودیت 30% ضخامت پرز اختلاف معنی داری با سایر گروه ها داشت. عمق کریپت دوازدهه در روش تغذیه ی مرطوب کمتر از تغذیه ی خشک بود ( 0.01>p). ارتفاع پرز ژژونوم در روش تغذیه مرطوب معنی دار بود هم چنین در گروه محدودیت 30% با اختلاف معنی داری بیشتر از دو گروه دیگر بوده است (0.01>p). میزان hdl در روش تغذیه ی مرطوب کمتر از تغذیه ی خشک بود ( 0.01>p). در گروه بدون محدودیت، میزان hdl با اختلاف معنی داری کمتر از سایر گروه ها بود. میزان چربی کبد در روش تغذیه ی مرطوب تفاوت معنی داری با گروه تغذیه ی خشک داشت و در بین گروه های دارای محدودیت، اختلاف معنی دار بود ( 0.01>p). اثرات متقابل روش تغذیه و شدت محدودیت خوراک برای میزان چربی کبد در تیمار w0 (تغذیه مرطوب بدون محدودیت) بالاترین مقدار و در تیمار d15 (تغذیه خشک با محدودیت 15%) پایین ترین مقدار بوده است.
عباس عاشوری شعبان رحیمی
این مطالعه به منظور مقایسه اثر عصاره رزماری(rosmarinus officinalis)، مریم¬گلی(salvia officinalis)، آنتی¬بیوتیک ویرجینیامایسین، داروی گیاهی و بره¬موم(propolis) بر سیستم ایمنی، عملکرد و فراسنجه¬های خونی جوجه¬های گوشتی بر پایه طرح کاملا تصادفی انجام شده است.تعداد 476 قطعه جوجه گوشتی یکروزه ماده با 7 تیمار و 4 تکرار و 17 قطعه جوجه در هر تکراربه گروه-های جیره پایه (شاهد) و جیره پایه با ppm150 آنتی¬بیوتیک، جیره پایه با 200 ppm داروی گیاهی، ppm 1000 عصاره رزماری، مریم¬گلی و ppm 500 بره¬موم تقسیم شد.در روز 21 به جزء گروه کنترل منفی بقیه گروه¬ها با 1میلی¬لیتر محیط کشت حاوی باکتری escherichia coli به میزان (ml/ cfu 107× 1) از طریق دهان تلقیح شد. در پایان آزمایش افزایش وزن بدن جوجه¬ها نزدیک به هم بوده و اختلاف معنی¬داری در میان گروه¬ها وجود نداشت(05/0<p). اثر تیمارهای آزمایشی بر خصوصیات لاشه جوجه¬های مورد آزمایش در سن 42 روزگی نشان داد که اختلاف معنی¬داری از نظروزن نسبی سینه مشاهده شد (05/0p< ). بیشترین وزن سینه مربوط به مریم¬گلی بود. بیشترین درصد نسبی ران در گروه شاهد منفی دیده شد. از نظر وزن کبد بین گروه¬های آزمایشی اختلاف معنی¬داری مشاهده شد که بیشترین آن مربوط به تیمار رزماری بود (05/0p<). در 42 روزگی وزن نسبی سنگدان و پیش¬معده اختلاف معنی¬داری را نشان ندادند. کمترین درصد وزن نسبی چربی بطنی مربوط به گروه بره¬موم بود. عصاره¬های گیاهی فوق تاثیر معنی¬داری بر لیپیدهای سرم خون نشان دادند به طوریکه باعث کاهش کلسترول، ldl و افزایش hdl شدند. همچنین عصاره¬ها باعث تقویت سیستم ایمنی و بهبود پاسخ¬های ایمنی شدند. عصاره¬های گیاهی مزبور موجب کاهش جمعیت باکتریهای مضر مانندe.coli و salmonella گشته و از طرف دیگر سبب افزایش جمعیت باکتریهای مفید اسیدلاکتیکی شدند.
مسعود طاهر شعبان رحیمی
به منظور مقایسه اثر دو نوع عصاره گیاهی، آنتی¬بیوتیک، پروبیوتیک و بره¬موم بر فراسنجه های خونی، سیستم ایمنی، مرفولوژی روده و عملکرد جوجه های گوشتی چالش یافته با سالمونلا انتریتیدیس این آزمایش بر پایه طرح کاملا تصادفی انجام شد. تعداد 420 قطعه جوجه گوشتی یک روزه نر شامل 7 تیمار با 4 تکرار و 15 پرنده در هر تکرار گروه¬بندی و به مدت 6 هفته پرورش داده شدند. در روز 10 به جزء گروه کنترل منفی بقیه گروه¬ها با باکتری salmonella enteritidis از طریق دهانی تلقیح ¬شدند. بعد از گذر این دوره پرورش جوجه¬ها ذبح شدند و اثر تیمارهای مذکور، بر آن¬ها مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که جیره حاوی آنتی¬بیوتیک با تاثیر معنی¬دار بر ضریب تبدیل غذایی و همچنین بالا بردن وزن پایان دوره باعث افزایشی معنی¬دار در وزن نسبی سینه و لاشه نسبت به سایر گروه¬های آزمایشی شده است. این مطالعه نشان داد عصاره¬های گیاهی می¬توانند باعث افزایش ارتفاع پرزها و عمق کریپت¬های روده باریک شده و سطح وسیع¬تری برای جذب فراهم کنند. بیشترین میزان خوراک مصرفی و افزایش وزن در گروه¬های حاوی بره¬موم و آنتی¬بیوتیک مشاهده شد. همچنین این نتایج نشان داد که عصاره¬های گیاهی به همراه پروبیوتیک می¬توانند باعث بهبود سیستم ایمنی، کاهش لیپید¬های سرم خون، کاهش باکتری¬های مضری چون سالمونلا و اشریشیاکلای و نیز افزایش باکتری¬های مفیدی نظیر باکتری¬های اسید لاکتیک در پرنده شوند.
مرضیه باقری محمد جواد رسایی
آفلاتوکسین ها به طور گسترد ه ای در محصولات کشاورزی و غذایی وجود داشته و در حیوانات و انسان باعث ایجاد مسمومیت های حاد و مزمن خواهد شد، آفلاتوکسین b1 سمی ترین و رایج ترین ترکیب آن می باشد. با توجه به امکان تولید igy علیه afb1 در این تحقیق در صدد هستیم امکان بهره برداری خوراکی از igy تولیدی علیه آفلاتوکسیکوز تجربی در طیور (بلدرچین) را بررسی نماییم. این تحقیق در قالب دو آزمایش با اهداف تولید و استخراج آنتی بادی علیه سم آفلاتوکسین b1 در زرده تخم بلدرچین تخم گذار و همچنین ارزیابی کارایی مصرف خوراکی زرده حاوی آنتی بادی تولید شده در کاهش عوارض آفلاتوکسیکوز تجربی در بلدرچین در حال رشد انجام شد. در آزمایش اول igy ضد آفلاتوکسین b1 تولید و میزان کاهندگی سم توسط آنتی بادی استخراج شده از زرده ایمن شده و غیر ایمن بررسی شد. در تمامی غلظت ها میزان کاهش در زرده ایمن شده علیه آفلاتوکسین b1 بیشتر از زرده ایمن نشده بود (05/0p<). زرده ایمن شده و غیرایمن در غلظت های 8/76 و 100 درصد تمام سم را جذب نمود. در مرحله دوم تعداد 120 قطعه جوجه یکروزه بلدرچین ژاپنی در قالب طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار، 4 تکرار و 6 جوجه در هر قفس مورد استفاده قرار گرفت. گروه های آزمایشی شامل دان غیر آلوده، دان آلوده به 2 ppm آفلاتوکسین b1، دان آلوده + آب آشامیدنی حاوی 4/0 درصد (v/v) زرده دارای igy ضد afb1، دان آلوده + آب آشامیدنی حاوی 4/0 درصد (v/v) زرده ایمن نشده علیهafb1، دان آلوده + 25 گرم در کیلوگرم پلی سرب بودند. افزایش وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل در کل دوره تفاوت معنی دار بین تیمارها داشت (05/0p<). هیچ تفاوت معنی داری در وزن اندامهای داخلی در بین گروه های آزمایشی مشاهده نشد (05/0p>). درصد هماتوکریت و تعداد گلبول های قرمز و سفید در بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی دار داشت (05/0p<). تفاوت معنی دار در غلظت پروتئین کل و آلبومین گروه های مختلف مشاهده گردید (05/0p<). زرده ایمن شده علیهafb1 باعث افزایش غلظت آنها شده است و پائین ترین مقدار آن نیز مربوط به گروه شاهد مثبت بوده است. همچنین بالاترین غلظت گلوکز مربوط به گروه شاهد منفی بود و کمترین مربوط به شاهد مثبت بود، گروه های دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه افزودنی ها باعث افزایش غلظت گلوکز شده اند. در بین تیمار ها غلظت hdl تفاوت معنی داری نشان داده است (05/0p<) و کمترین مقدار مربوط به گروه دریافت کننده زرده ایمن شده بوده است. میزان فسفر سرم در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین در مقایسه با سایر گروه ها به طور معنی داری بیشتر بود (05/0p<). میزان فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینو ترانسفراز (ast)، آلانین-آمینوترانسفراز (alt) و لاکتات دهیدروژناز (ldh) در گروهی که فقط جیره پایه به همراه آفلاتوکسین b1 دریافت کرده اند به طور معنی داری بیشتر از گروه های دیگر بود (05/0p<). عیار پادتن علیه واکسن نیوکاسل در 35 روزگی در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به طور معنی داری کمتر از گروه دریافت کننده آفلاتوکسین همراه افزودنی ها بود (05/0p<). از لحاظ افزایش ضخامت پوست در چالش با dncb و فیتوهماگلوتینین گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به طور معنی داری کمتر از سایر گروه ها بود بجز گروه دریافت کننده آفلاتوکسین به همراه پلی سرب (05/0p<). با توجه به تفاوت معنی دار بین تیمارها در روزهای 7 و 30، افزودنی ها باعث کاهش میزان اکسیداسیون چربی شده اند. عمق کریپت در دوازدهه تفاوت معنی داری داشت (05/0p<). در دوازده افزودنی ها باعث کاهش عمق کریپت نسبت به گروه شاهد مثبت شده اند. ضخامت پرزهای دوازدهه و ایلئوم دارای تفاوت معنی داری در بین تیمارهای مختلف بوده اند (05/0p<). هم در دوازدهه و هم در ایلئوم آفلاتوکسین باعث کاهش ضخامت پرز نسبت به گروه شاهد منفی شده است. همچنین ارتفاع پرز در ایلئوم تفاوت معنی داری بین تیمارها نشان داده است (05/0p<). گروه شاهد منفی دارای بیشترین ارتفاع پرز نسبت به سایر تیمارها بود، افزودنی ها باعث افزایش ارتفاع پرز نسبت به گروه شاهد مثبت شده است. کلمات کلیدی: آفلاتوکسین b1، igy، بلدرچین ژاپنی، زرده ایمن، زرده غیر ایمن.
مهدی رضایی محمد امیر کریمی ترشیزی
دو آزمایش جهت بررسی تاثیر فراوری بر پوستهبرنج و امکان استفاده از آن ها در جیره طیور اجرا شد. در آزمایش اول تاثیر فراوری بر خصوصیات شیمیایی و فیزیکوشیمیایی پوسته های برنج بدست آمده ازبرنج های علی کاظمی، هاشمی و طارم بررسی شد. طی سه مرحله فراوری،پوسته های برنج در آب مقطر خیسانده شدتا کربوهیدراتهای با اندازه مولکولی کوچک از آن خارج شوند، در آب حاوی سه گرم در لیتر نمک جوشیدند تا باقیمانده کربوهیدراتهای با اندازه مولکولی کوچک از آن خارج شده، پیوندهای ضعیف پلی ساکاریدها شکسته شوند و گروه های اورونیک اسید فیبر با na اشباع شوندو در نهایت برای جداسازی بهتر فیبرهای محلول از پوسته های برنج اتوکلاو شدند. پس از پایان هر مرحله فراوری از پوسته های برنج نمونه هایی تهیه شد و تغییرات شیمیایی و فیزیکوشیمیایی آن ها با یکدیگر و با فیبر های فراوری شده صنعتی ویتاسل و آربوسل مقایسه گردید. آزمایش دوم برای بررسی تاثیرات فیزیولوژیکیفراوری های صورت گرفته بر پوسته های برنج در مقایسه فیبرهای فراوری شده صنعتی و استفاده از فیبر در جیره نیمه خالص طیورانجام شد. برای این منظور ازپوسته های برنج فراوری شده در دو گروه اندازه ذرات 50 تا 250 میکرومتر (ریز) و 750تا 1000 میکرومتر (درشت)به میزان سه درصد در جیره نیمه خالص بلدرچین های ژاپنی استفاده شد. برای آزمایش دوم از تعداد 220 پرنده در 11 تیمارو چهار تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. یازده گروه آزمایشی به ترتیب شامل گروه شاهد،گروه حاوی پوسته برنج خام، گروه حاوی پوسته برنج خیسانده شد، گروه حاوی پوسته برنج جوشانده شده و گروه حاوی پوسته برنج اتوکلاو شده از هر کدام از فیبر های با اندازه ذرات ریز و درشت و همچنین گروه های حاوی سه درصد فیبر های فراوری شده صنعتی ویتاسل و آربوسل بودند. در پایان آزمایش فاکتورهای عملکردی، وزن اندام های داخلی، مورفولوژی روده، کیفیت گوشت و سیستم ایمنی پرندگان آزمایشی اندازه گیری شد. فراوری باعث افزایش خلوص فیبر غیر محلول موجود در پوسته برنج و کاهش سایر ترکیبات موجود در آن مانند فیبر محلول، پروتئین و چربی شده است(05/0>p). افزایش مراحل فراوری با کاهش سطح کلسیم، مس، پتاسیم، منیزیم، منگنز، روی و سیلیس وهمچنین افزایش سطحآهن و سدیمموجب تغییر در محتوای مواد معدنی موجود در پوسته های برنج شد(05/0>p).فراوری پوسته های برنج همچنین افزایش خواص فیزیکوشیمیایی آن ها مانند ظرفیت نگهداری آب و روغن، فعالیت امولسیونی و ثبات آن، ظرفیت آنتی اکسیدانی و ظرفیت تبادل کاتیونی را در بر داشت(05/0>p). افزودن فیبر پوسته برنج فراوری شده به جیره بلدرچین ها به افزایش وزن روزانه و کاهش ضریب تبدیل غذایی و خوراک مصرفی آن ها در طول دوره پرورش منجر شد(05/0>p).با افزایش سطح فراوری وزن نسبی اندام های گوارشی افزایش یافت(05/0>p). افزودن فیبر به جیره بلدرچین ها باعث بهبود مورفولوژی روده آن ها از طریق افزایش ارتفاع پرز، عرض پرز و نسبت طول به عرض پرز و کاهش عمق کریپت در ژژونوم و ایلئوم منجر شد(05/0>p). فیبرهای افزودهشده به جیره همچنین تعداد سلول های گابلت موجود در پرزهای قسمت های مختلف روده بلدرچین ها را افزایش دادند (05/0>p). از بین فاکتورهای اندازه گیری شده برای سنجش پاسخ های ایمنی، میزان پاسخ بلدرچین ها به چالش با dncbدر گروه های مصرف کننده فیبر بیشتر بود(05/0>p). استفاده از فیبر فراوری شده در جیره پرندگان آزمایشی تاثیر معنی داری بر کیفیت ماندگاری گوشت آن ها نداشت. رطوبت فضولات تیمارهای مصرف کننده فیبر نسبت به گروه شاهد رطوبت فضولات کمتری داشته و افزایش فراوری با رطوبت فضولات رابطه عکس داشت (05/0>p). این نتایج نشان می دهد که پوسته های برنج تحت تاثیر فراوری های صورت گرفته خواص شیمیایی و فیزیکوشیمیایی متفاوتی را نشان می دهند که این تغییرات می تواند آن ها را برای استفاده در تغذیه طیور مناسب کند. استفاده از سه درصد پوسته برنج فراوری شده در جیره بلدرچین ها باعث بهبود عملکرد و مورفولوژی روده، پاسخ های ایمنی و کیفیت فضولات آن ها شده است.
عبدالاحد رسولی هیق فرزلد باقرزاده کاسمانی
آزمایش حاضر به منظور بررسی اثر گیاه سیاه¬دانه بر عملکرد، سیستم ایمنی و جمعیت میکروبی دستگاه گوارش بلدرچین¬های ژاپنی تحت آفلاتوکسیکوزیس انجام گردید. به این منظور تعداد 600 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی 7 روزه در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 8 تیمار شامل: 1) تیمار بدون آفلاتوکسین-بدون سیاه¬دانه، 2) تیمار حاوی نیم درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 3) تیمار حاوی یک درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 4) تیمار حاوی یک و نیم درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 5) تیمار دارای 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1-بدون سیاه¬دانه، 6) تیمار حاوی نیم درصد سیاه دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1، 7) تیمار حاوی یک درصد سیاه¬دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 ، 8) تیمار حاوی یک و نیم درصد سیاه¬دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 انجام شد. در پایان سطوح مختلف سیاه¬دانه باعث افزایش معنی¬دار (0002/0p<) مصرف خوراک و افزایش وزن (0001/0p<) شد. سطح 5/2 میلی¬گرم afb1 باعث کاهش معنی¬دار (0001/0p<) مصرف خوراک و افزایش وزن و افزایش ضریب تبدیل خوراک شد. اثرات متقابل سطوح مختلف سیاه¬دانه و afb1 بر مصرف خوراک و افزایش وزن به ترتیب در سطح اطمینان (042/0p<) و (013/0p<) معنی¬دار بود. سطوح مختلف سیاه¬دانه باعث افزایش معنی¬دار (025/0p<) وزن نسبی بورس شد. بیشترین وزن بورس مربوط به تیمار 5/1 درصد سیاه¬دانه بود. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 باعث افزایش معنی¬دار (003/0p<) وزن کبد شد. اثرات متقابل سیاه¬دانه و afb1 نیز روی وزن بورس معنی¬دار شد (046/0p<). سطوح مختلف سیاه¬دانه در جیره باعث کاهش معنی¬دار (011/0p<) شمار کلنی¬های کلی¬فرم شد. بهترین تأثیر مربوط به تیمار دریافت کننده سطح 1 درصد سیاه¬دانه در جیره بود. همچنین افزودن سیاه¬دانه به جیره باعث ایجاد اختلاف معنی¬دار (0001/0p<) در جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک و جمعیت کل باکتریایی شد. بیشترین جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک و جمعیت کل باکتریایی به ترتیب مربوط به تیمار دریافت کننده سطوح 1 و 5/1 درصد بود. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 در جیره باعث افزایش معنی¬دار (0027/0p<) جمعیت باکتری¬های کلی¬فرم و کاهش معنی¬دار (0001/0p<) شمار باکتری¬های اسید لاکتیک شد. افزودن سیاه¬دانه در سطوح مختلف به جیره باعث بهبود معنی¬دار (0001/0p<) عیار پادتن تولید شده علیه ویروس نیوکاسل و گلبول قرمز گوسفندی شد. بهترین عیار پادتن تولید شده در هر دو آزمون سیستم ایمنی در تیمار دریافت کننده سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه مشاهده شد. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 در جیره موجب کاهش معنی¬دار (0012/0p<) عیار پادتن تولید شده علیه واکسن نیوکاسل و گلبول قرمز گوسفندی (0001/0p<) در تزریق دوم شد. سطوح مختلف سیاه¬دانه در جیره باعث ایجاد اختلاف معنی¬دار (0001/0p<) در درصد هماتوکریت، وزن نسبی قلب و میزان mda شد. بیشترین وزن نسبی قلب و درصد هماتوکریت و کمترین میزان mda مربوط به تیمار دریافت کننده سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه در جیره بود. افزودن 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 به جیره باعث کاهش معنی¬دار (0001/0p<) درصد هماتوکریت، افزایش معنی¬دار (0001/0p<) میزان mda و همچنین کاهش معنی¬دار (001/0p<) وزن نسبی قلب شد. اثرات متقابل سطوح مختلف سیاه¬دانه و afb1 روی میزان mda معنی¬دار (0001/0p<) بود. در حضور سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1، تیمار حاوی سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه، کمترین میزان mda تولیدی را داشت.
علیرضا عموئیان خاوه محمد امیر کریمی ترشیزی
آزمایش حاضر به منظور بررسی تاثیر برنامه¬ی توالی مصرف شکل فیزیکی خوراک اعم از حبه و آردی بر عملکرد، ارزیابی پاسخ¬های ایمنی، مرفولوژی روده¬ی کوچک، شاخص آسیت، ناهنجاری¬های پا، کیفیت گوشت و بررسی شاخص¬های اقتصادی در طیور گوشتی انجام گرفت. تعداد 480 قطعه جوجه¬ی گوشتی یک روزه¬ی نژاد راس 308 به طور تصادفی (به تعداد مساوی از هر دو جنس) بین 6 تیمار آزمایشی و 5 تکرار توزیع شدند. گروه¬های آزمایشی شامل 1: استفاده کننده از خوراک آردی در تمام دوره¬ی آزمایش، 2: استفاده کننده از خوراک آردی حرارت دیده در تمام دوره¬ی آزمایش، 3: استفاده کننده از خوراک آردی در چهار هفته¬ی اول و خوراک حبه در دو هفته¬ی پایانی، 4: استفاده کننده از خوراک آردی در دو هفته¬ی اول و خوراک حبه در چهار هفته¬ی پایانی، 5: استفاده کننده از خوراک حبه در تمام دوره¬ی آزمایش، 6: استفاده کننده از خوراک حبه¬ی آرد شده در تمام دوره¬ی آزمایش، بودند. طول دوره¬ی پرورش به سه دوره¬ی آغازین(14-1 روزگی)، رشد (28-15 روزگی) و پایانی (42-29 روزگی) تقسیم شد. نتایج نشان داد که شکل فیزیکی خوراک تاثیر معنی¬داری بر مصرف خوراک، افزایش وزن بدن، وزن بدن، ضریب تبدیل غذایی، حساسیت به سندرم آسیت، ناهنجاری¬های پا و شاخص¬های اقتصادی در جوجه¬های گوشتی داشت (0/05> p). خوراک حبه با افزایش مصرف خوراک باعث بهبود عملکرد جوجه¬های گوشتی ¬شد اما افزایش حساسیت به سندرم آسیت و ناهنجاری¬های پا را نیز به همراه داشت. با توجه به بررسی شاخص¬های اقتصادی و نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر استفاده از خوراک آردی در دو هفته¬ی اول دوره¬ی پرورش و استفاده از خوراک حبه در ادامه¬ی دوره¬ی پرورش جوجه¬های گوشتی بهترین عملکرد و بازده¬ی اقتصادی را به همراه خواهد داشت.
حمیدرضا ابراهیمی فرید شریعتمداری
دو آزمایش به منظور بررسی اثرات تزریق درون تخم مرغی و تغذیه 1αohd3به همراه فیتاز و همچنین اثرات تغذیه 1αohd3با سوپردوزینگ فیتاز بر عملکرد و سلامت پا در جوجه های گوشتی تغذیه شده با سطوح پایین کلسیم و فسفر تا پایان سن 28 روزگی انجام گرفت. تحقیق اول به صورت کاملاً تصادفی در قالب آزمایش فاکتوریل 2×2×2 (تزریق و عدم تزریق درون تخم مرغی محلول حاوی 0/5 میکروگرم 1αohd3 به ازای هر تخم مرغ در روز 18 ام انکوباسیون، تغذیه و عدم تغذیه جیره ای 1αohd3به میزان 5 میکروگرم در کیلوگرم دان، تغذیه و عدم تغذیه فیتاز به میزان 500 واحد فیتاز (ftu) در کیلوگرم دان) با 4 تکرار و 20 قطعه جوجه یکروزه گوشتی راس 308 در هر تکرار انجام گرفت. در این آزمایش مشاهده گردید که کاهش سطوح کلسیم و فسفر جیره باعث کاهش معنی دار عملکرد رشد پرنده گردید (0/05>p) و استفاده از 1αohd3 (تزریق یا تغذیه) تأثیر معنی داری بر عملکرد نداشت (0/05<p)، در حالی که استفاده از فیتاز منجر به بهبود معنی دار متوسط وزن بدن و مصرف خوراک گردید (0/05>p). تزریق درون تخم مرغی 1αohd3 تأثیر معنی داری بر صفات لاشه، خصوصیات مورفومتری و محتوی مینرالی استخوان درشت نی، میزان ابقاء عناصر معدنی، محتوی مینرالی و فاکتورهای بیوشیمیایی سرم خون نداشت (0/05<p) و تنها باعث کاهش درصد بروز td و ابقاء نیتروژن شد (0/05>p). تغذیه جیره ای 1αohd3 باعث افزایش وزن مطلق و نسبی، طول، مقاومت، میزان خاکستر، کلسیم و فسفر استخوان درشت نی، ابقاء کلسیم و فسفر، غلظت های سرمی کلسترول و ldl گردید و از طرفی میزان بروز ریکتز فسفری و td را کاهش داد (0/05>p). استفاده از فیتاز (500 واحد در کیلوگرم) باعث بهبود درصد لاشه و سینه، وزن مطلق درشت نی، شاخص سیدور، ریکتز فسفری، میزان کلسیم و فسفر درشت نی، ابقاء کلسیم، فسفر، منگنز و نیتروژن و میزان فسفر و پروتئین تام سرم خون گردید (0/05>p). مطالعه دوم به صورت آزمایش فاکتوریل 2×4 (تغذیه و عدم تغذیه جیره ای 1αohd3به میزان 5 میکروگرم در کیلوگرم دان، تغذیه سطوح مختلف فیتاز شامل 0، 500، 5000 و 10000 واحد در کیلوگرم دان) با 4 تکرار و 20 قطعه جوجه یکروزه گوشتی راس 308 در هر تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. در این تحقیق مشاهده شد که تغذیه جیره ای 1αohd3تأثیر معنی داری را بر عملکرد رشد پرنده نداشته است (0/05<p). تمامی سطوح فیتاز در مقایسه با سطح صفر (بدون فیتاز) وزن بدن و مصرف خوراک بیشتری را به همراه داشتند که در این بین، سطح 500 واحد در کیلوگرم فیتاز بالاترین وزن بدن و مصرف خوراک را موجب شد (0/05>p). صفات لاشه تحت تأثیر هیچ کدام از عوامل آزمایشی قرار نگرفت (0/05<p). تغذیه 1αohd3 منجر به بهبود وزن مطلق و نسبی درشت نی، شاخص سیدور، شاخص مقاومت، ریکتز فسفری و td، میزان خاکستر، کلسیم و فسفر درشت نی و همچنین ابقاء کلسیم و فسفر گردید (0/05>p). استفاده از فیتاز (هر سه سطح 500، 5000 و 10000 واحد) در مقایسه با سطح صفر باعث کاهش میزان بروز ریکتز فسفری و افزایش میزان کلسیم و فسفر درشت نی و ابقاء فسفر و نیتروژن، و سطح فسفر و آلبومین سرم خون گردید و همچنین میزان کلسیم، فسفر و آلبومین سرم خون را کاهش معنی داری داد (0/05>p). نتایج کلی نشان می دهد که تغذیه 1αohd3 و فیتاز (سطح 500 واحد) می تواند حتی با کاهش سطوح کلسیم و فسفر جیره غذایی، منجر به بهبود پارامترهای عملکرد رشد، پارارمترهای مورفومتریک استخوان، ابقاء مینرال ها، بهبود خاکستر و محتوی مینرالی استخوان و کاهش شیوع ناهنجاری های اسکلتی گردد. سطوح بالاتر فیتاز اثرات قابل ملاحظه ای را در مقایسه با سطح متداول آن (500 واحد) نداشتند که ممکن است به دلیل کمبود کلسیم در جیره پایه باشد.
داود قربانی جعفربیگلو فرید شریعتمداری
آزمایش حاضر به منظور بررسی اثرات سطوح بالای گندم در جیره مرغ های تخم گذار مکمل شده با مولتی آنزیم بر عملکرد و کیفیت تخم مرغ انجام شد. در مجموع از 144 قطعه مرغ تخم گذار های لاین در یک دوره تولیدی 8 هفته ای در سن 26- 33 هفتگی استفاده شد. طرح آزمایشی مورد استفاده، طرح کاملا تصادفی بود. از 8 تیمار آزمایشی، هر تیمار با 6 تکرار و هر تکرار با 3 قطعه پرنده استفاده شد. گروه های آزمایشی شامل: 1- 30 درصد گندم آسیاب شده بدون آنزیم (شاهد)، 2- شاهد + 500 ppm آنزیم، 3- 30 درصد دانه کامل گندم بدون آنزیم، 4- 30 درصد دانه کامل گندم + 500ppm آنزیم، 5- 46 درصد گندم بدون آنزیم، 6– 46 درصد گندم + 500 ppmآنزیم، 7- 69 درصد گندم بدون آنزیم، 8– 69 درصد گندم + 1000ppm آنزیم. طی هفته های آزمایش تخم مرغ های تولیدی هر قفس به صورت روزانه جمع آوری و توزین شدند. از اطلاعات به دست آمده و از طریق فرمول های محاسباتی مربوطه شاخص های کمی شامل درصد تولید، وزن و توده تخم مرغ، ضریب تبدیل و مصرف خوراک به صورت هفتگی محاسبه شد. در هفته های ششم، هفتم و هشتم به طور تصادفی از هر تکرار دو عدد تخم مرغ انتخاب و از آنها جهت ارزیابی کیفی تخم مرغ ها استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر تیمارها بر عملکرد تولیدی معنی دار نبوده است (05/0<p). اثر تیمارها بر ضخامت پوسته، مقاومت پوسته و رنگ زرده، معنی دار بود (05/0>p)، بیشترین و کمترین ضخامت پوسته تخم مرغ به ترتیب به سطوح 46درصد گندم + 500ppm مکمل آنزیم و 30 درصد دانه کامل گندم بدون آنزیم تعلق گرفت. میزان کلسترول زرده و سرم تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0<p). با افزایش نگهداری نمونه ها در دمای انکوباتور، افزایش میزان پراکسیداسیون چربی های زرده مشاهده شد. مکمل آنزیم باعث کاهش میزانmda زرده در مقایسه با زرده گروه های بدون آنزیم شد. افزودن سطوح بالای گندم به جیره مرغ های تخم گذار بر عملکرد، کلسترول زرده و سرم تاثیر منفی ندارد و از نظر اقتصادی باعث کاهش هزینه های خوراک می شود. استفاده از دانه کامل گندم باعث کاهش عملکرد نشد و گنجاندن آن تا سطح 30 درصد در جیره می تواند به حذف هزینه های مربوط به عمل آسیاب کردن و نگهداری و حمل و نقل خوراک، منجر گردد.
حسن شیرزادی فرید شریعتمداری
بر اساس نتایج حاصل از آزمایش اول توصیه می شود که در فصل زمستان به عنوان جایگزین آنتی بیوتیک از عصاره های سماق یا جغجغه استفاده شود تا پروبیوتیک، زیرا علی رغم داشتن خواص ضد میکروبی سبب کاهش شیوع آسیت و تلفات ناشی از آن نیز می شوند. همچنین در آزمایش دوم با توجه به اینکه میان پرنده های تغذیه شده با جیره های حاوی عصاره سماق، عصاره جغجغه، کاپتوپریل، ویتامین e و ال- آرژنین از لحاظ فراسنجه های عملکردی تفاوت معنی داری مشاهده نشد، لذا جهت مقابله با آسیت می توان از تمام این تیمارها استفاده نمود.
مصعب احمدی محمد امیر کریمی ترشیزی
هدف از انجام این تحقیق جداسازی باکتریوفاژ علیه سالمونلا انتریتیدیس علیه سالمونلا انتریتیدیس و ارزیابی روش های تجویز آن در بلدرچین ژاپنی بود. بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، اعمال فاژ به روش گاواژ دهانی می تواند در کنترل سالمونلا انتریتیدیس کارآمد باشد.
سید ناصر خالقی میران شعبان رحیمی
دو آزمایش به منظور بررسی اثرات رزماری و فرآورده های آن، بره موم سبز، پودر کرم خاکی و ویتامین e بر عملکرد بلدرچین ژاپنی در دوره رشد و تخمگذاری انجام شد. اهداف تحقیق عبارت بود از: بررسی فعالیت آنتی اکسیدانی فرآورده های رزماری، عصاره اتانولی بره موم، پودر کرم خاکی، ویتامین e و آنتی اکسیدان تجاری td30با استفاده از روش های آزمایشگاهی بررسی امکان استفاده از فرآورده های رزماری، عصاره اتانولی بره موم، پودر کرم خاکی به عنوان افزودنی در تغذیه طیور بررسی تأثیر سطوح متفاوت فرآورده های رزماری بر عملکرد طیور بررسی تأثیر فرآورده های رزماری، عصاره اتانولی بره موم، پودر کرم خاکی، ویتامین e و آنتی اکسیدان تجاری td30بر عملکرد، سیستم ایمنی، فراسنجه های خونی و ماندگاری گوشت طیور
سیامک سیاه پور محمد امیر کریمی ترشیزی
چکیده ندارد.
محمدعلی علیزاده صدر دانش پور فرید شریعتمداری
چکیده ندارد.
مصطفی محسنی ماهانی فرید شریعتمداری
چکیده ندارد.
ناصر خالقی میران محمدرضا باسامی
تأثیر تعدادی از محرک های ایمنی بر عملکرد رشد و کارایی سیستم ایمنی جوجه های گوشتی، با استفاده از350 قطعه جوجه نر راس (308) به مدت 42 روز در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار و 5 تکرار بررسی شد. گروه های آزمایشی شامل شاهد، ویتامین e (150 پی پی ام)، عصاره گیاهی سرخارگل (1000 پی پی ام)، لوامیزول (15 پی پی ام) و عصاره اتانولی بره موم (150، 300 و 450 پی پی ام) بود. نتایج آزمایش نشان داد که ویتامین e افزایش وزن و خوراک مصرفی روزانه در کل دوره، عیار پادتن کل و igg تولید شده علیه گلبول قرمز گوسفند ((srbc در پاسخ اولیه، ارتفاع پرز ژژونوم و ایلئوم و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژونوم (01/0p<)، شاخص تولید اروپایی و طول نسبی روده (05/0p<) را کاهش، اما بازده اقتصادی، ضخامت پرز و عمق کریپت ژژونوم، تعداد سلول های گابلت دوازدهه، پاسخ پوست به فیتوهماگلوتنین (pha) را افزایش داد (05/0p<. عیار پادتن کل و igg تولید شده علیه srbc در پاسخ ثانویه، پاسخ پوست به pha ، تعداد سلول های گابلت دوازدهه و ایلئوم و عمق کریپت ژژونوم در پاسخ به تیمار لوامیزول افزایش (01/0p<) و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژونوم، ضخامت و ارتفاع پرز ایلئوم (01/0p<) و عمق کریپت ایلئوم در پاسخ به تیمار مذکور کاهش یافت (05/0p<). سطح 150 پی پی ام بره موم موجب شد تا igg تولید شده علیه srbc در پاسخ اولیه، عمق کریپت و تعداد سلول های گابلت دوازدهه و ضخامت پرز ژژونوم افزایش (01/0p<) و ضخامت پرز (01/0p<) و عمق کریپت ایلئوم کاهش (05/0p<) یابد. سطح 300 پی پی ام بره موم باعث افزایش عیار پادتن تولید شده علیه ویروس نیوکاسل در 21 روزگی (05/0p<)، پاسخ پوست به pha، تعداد سلول های گابلت دوازدهه و ایلئوم و عمق کریپت ژژونوم و کاهش ضخامت پرز ایلئوم (01/0p<) شد. از طرف دیگر، وقتی سطح 450 پی پی ام بره موم به کار رفت، بازده اقتصادی، پاسخ پوست به pha، تعداد سلول های گابلت دوازدهه و ایلئوم، ارتفاع پرز، عمق کریپت، نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژونوم (01/0p<) و ldl سرم (05/0p<) را افزایش و ضخامت پرز ایلئوم را کاهش (01/0p<) داد. افزودن عصاره سرخارگل به آب مصرفی باعث شد تا بازده اقتصادی، پاسخ پوست به pha، عمق کریپت دوازدهه، ضخامت پرز و عمق کریپت ژژونوم افزایش (01/0p<) و ضخامت پرز دوازدهه، نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژونوم (05/0p<) و ضخامت پرز ایلئوم کاهش (01/0p<) یابد. در مجموع، در بین محرک های ایمنی به کار رفته در این آزمایش سطح 300 پی پی ام بره موم و لوامیزول اثرات بهتری داشتند.