نام پژوهشگر: سهیل پارسا
محمد زارع زاده محمد رضا طارقیان
امروزه علف کش ها یکی از نهاده های مهم و ضروری در نظام های کشاورزی پیشرفته محسوب می شوند به علت اینکه هیچگونه علفکش پیش رویشی و پس رویشی در زراعت آفتابگردان به خاطر ترس از خسارت به محصول و عدم کنترل مناسب علفهای هرز، به طور رسمی به کار نرفته است. لذا بدین منظور، آزمایشی در سال زراعی 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند واقع در عرض جغرافیایی 56َ و ?32 و ارتفاع 1480متر از سطح دریا، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و 20 تیمار که تیمار های آزمایش شامل9 تیمار علف کش تریفلورالین به صورت قبل از کاشت و مخلوط با خاک به اضافه ستوکسیدیم به صورت پس رویشی به ترتیب به میزانهای720+250، 720+375، 720+500، 1200+250، 1200+375، 1200+500، 1680+250، 1680+375 و 1680+500 گرم ماده موثر در هکتار و 9 تیمار شامل علف کش آلاکلر به صورت پیش رویشی به اضافه ستوکسیدیم به صورت پس رویشی به ترتیب به میزانهای 1920 + 250، 1920 + 375، 1920 + 500، 2400 + 250، 2400 + 375، 2400 + 500، 2880 + 250، 2880 + 375 و 2880 + 500 گرم ماده موثر در هکتار و تیمارهای شاهد عاری از علف-هرز و شاهد تداخل با علف هرز بودند. به طور کلی، نتایج نشان داد که غلظت های تریفلورالین تأثیری در کنترل علف های هرز دم روباهی سبز و سوروف نداشتند ولی غلظت های آلاکلر کنترل مناسبی از این علف های هرز داشتند. علف هرز سلمه تره به خوبی تحت تأثیر غلظت های تریفلورالین قرار گرفته بود اما علف کش آلاکلر این علف هرز را در غلظت های بالا کنترل کرده بود. همچنین علف هرز علف شور به خوبی توسط غلظتهای مختلف علفکش تری فلورالین کنترل شد در حالی که علفکش آلاکلر تاثیری بر کاهش تراکم این علف هرز نداشت. همچنین، با کاربرد تلفیقی غلظت های مختلف ستوکسیدیم با علفکش های تریفلورالین و آلاکلر کارایی کنترل علف های هرز، خصوصا باریک برگ ها افزایش یافت. بیشترین عملکرد اقتصادی و درصد روغن پس از شاهد عاری از علف هرز مربوط به ترکیب تیماری غلظت های 2و3 علفکش ستوکسیدیم در کرتهایی که غلظت هایی 1،2و3 آلاکلر به کار رفته بود. هیچ کدام از علف کشهایی که در این پژوهش به کار رفته بود از نظر ارزیابی چشمی با توجه به جدول ewrc تاثیر سوء بر آفتابگردان نداشتند.
یحیی سیدآبادی سهراب محمودی
شوری یکی از مهمترین تنشهای محیطی و از عوامل اصلی کاهش رشد و عملکرد گیاهان زراعی در مناطق خشک و نیمه خشک است. جذب نیتروژن به عنوان یکی از مهمترین عناصر غذایی مورد نیاز گیاه در شرایط شور کاهش می یابد، از اینرو مصرف بهینه کود نیتروژن در شرایط تنش شوری توصیه می شود. به منظور بررسی بر همکنش تنش شوری با میزان و نوع کود نیتروژن و مطالعه تأثیر این عوامل بر خصوصیات رشدی، فیزیولوژیکی، عملکرد و اجزای آن در جو، آزمایشی در بهار سال زراعی 88-1387 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تنش شوری آب آبیاری در سه سطح (5/1، 4/7 و 13 دسی زیمنس بر متر) به عنوان عامل اصلی و نوع و میزان کود نیتروژن به ترتیب در دو نوع کود اوره و کود نیترات آمونیوم و هر یک در سه سطح 50، 100 و 150 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار به صورت فاکتوریل و به عنوان عامل فرعی در آزمایش اعمال شدند. نتایج آزماش نشان داد که شوری تأثیر منفی معنی داری بر خصوصیات رشدی جو از جمله ارتفاع بوته، سطح برگ و وزن خشک اندام هوایی آن دارد. عملکرد و اجزاء عملکرد جو نیز تحت تأثیر تنش شوری کاهش معنی داری یافتند، به طوری که با افزایش شوری آب آبیاری از 5/1 به 13 دسی زیمنس بر متر عملکرد دانه جو 72 درصد کاهش یافت. شوری همچنین غلظت سدیم برگ را افزایش و غلظت پتاسیم آن را کاهش داد. درصد پروتئین دانه جو با افزایش شوری افزایش یافت و پاسخ آن به مصرف کود نیتروژن تحت تأثیر سطوح مختلف شوری آب آبیاری قرار گرفت. هرچند نوع منبع کود نیتروژن بر وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، شاخص سطح برگ و تعداد سنبله در متر مربع تأثیر معنی داری نداشت ولی اثر آن بر سایر اجزای عملکرد و عملکرد معنی دار و این خصوصیات در بسیاری از موارد در هنگام کاربرد کود نیترات آمونیوم بیشتر بود. این تیمار (در مقایسه با کود اوره) با افزایش معنی دار تعداد پنجه و تعداد دانه در سنبله تأثیر مثبتی بر افزایش عملکرد دانه داشت و همچنین موجب افزایش وزن هزار دانه، شاخص برداشت و خصوصیات کیفی دانه از جمله نیتروژن و پروتئین دانه شد. سطوح مصرف کود نیتروژن نیز بر کلیه خصوصیات جو اثر معنی داری داشت و مصرف 150 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار باعث افزایش معنی دار عملکرد و خصوصیات رشدی جو (به جز بر صفات درصد نشت الکترولیت و غلظت سدیم برگ) شد. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که برهمکنش شوری آب آبیاری و نوع کود بجز برای صفات شاخص spad، غلظت سدیم و پتاسیم برگ و طول پدانکل بر سایر صفات اثر معنی داری نداشت. به گونه ای که در شرایط تنش شوری، کود نیترات آمونیوم نسبت به کود اوره اثرات مثبت بیشتری داشت. همچنین اثر برهمکنش شوری آب آبیاری و میزان مصرف نیتروژن برای صفات تعداد پنجه در متر مربع، درصد نشت الکترولیت ها، شاخص سطح برگ، تعداد سنبله در متر مربع، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک، غلظت سدیم برگ و نسبت سدیم به پتاسیم برگ معنی دار شد. مصرف کود نیتروژنه در تیمارهای تنش شوری واکنش مثبت جو را به همراه داشت.
کرامه احمدی سهیل پارسا
پرایمینگ بذر یکی از تکنیک های بهبود کارائی بذر است که می تواند باعث بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهچه به عنوان مهمترین مرحله بحرانی چرخه زندگی گیاهان شود. جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی باریجه (ferula gummosa boiss) به علت قوه نامیه کمی که بذور این گیاه دارد عموما با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای آن می باشد. روش های مختلف شکست خواب و همچنین پرایمینگ از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش های شکست خواب و همچنین پرایمینگ بر جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی باریجه در سال 1389 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند انجام گردید. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای تلفیقی هورمون بهمراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه زنی بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا تصادفی به اجرا در آمد که سطوح هورمون ها (0، 0/25 و 0/35 پی پی ام از هورمون بنزیل آمینو پورین و 0، 50، 100، 150، 500، 1000 و 1500 پی پی ام از هورمون اسید جیبرلیک) و مدت زمان سرمادهی (2، 3، 4 هفته سرمادهی و تیمار بدون سرمادهی) و نوع بستر سرمادهی (کاغذ صافی و ماسه مرطوب) فاکتورهای آن را تشکیل می دادند. نتایج نشان داد با افزایش مدت زمان سرمادهی و سطوح غلظت هورمون، جوانه زنی بذر افزایش یافت. همچنین نوع بستر سرمادهی در ماسه تأثیر معنی داری بر جوانه زنی بذر داشت (p<0.01). به طور کلی تیمار با اسید جیبرلیک اسید 1500 پی پی ام در بستر ماسه مرطوب، پس از چهار هفته سرمادهی بیشترین درصد و سرعت جوانه زنی را دارا بود. آزمایش دوم شامل بررسی تأثیر تیمارهای پرایمینگ بر جوانه زنی و سبز شدن گیاه باریجه در دو بخش آزمایشگاهی و گلدانی انجام گرفت. در بخش آزمایشگاهی پرایمینگ، سه آزمایش اسموپرایمینگ، پرایمینگ تغذیه ای و هورمون پرایمینگ بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گردید. ابتدا جوانه زنی بذور باریجه پس از تیمار در دو مدت زمان پرایمینگ (12 و 24 ساعت)، با سه پتانسیل اسمزی (0/6-، 1/2- و 1/8- مگاپاسکال) حاصل از سه ماده اسمو پرایم (کلرید کلسیم، نیترات پتاسیم و پلی اتیلن گلایکول)، یا سه غلظت (0/05، 0/1 و 0/2 درصد) از سه ماده (سولفات منگنز، سولفات منیزیم و سولفات روی) و یا غلظت (25، 50 و 100 ی پی ام) هورمون اسید جیبرلیک مورد ارزیابی قرار گرفت. بخش گلدانی این تحقیق بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 8 تکرار انجام گردید. در این آزمایش اثر 7 تا از تیمارهای برتر بخش آزمایشگاهی (بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک 25 پی پی ام، سولفات منگنز، سولفات منیزیم و سولفات روی 0/05 درصد، کلرید کلسیم و نیترات پتاسیم 1/8- مگاپاسکال و پلی اتیلن گلایکول 0/6- مگاپاسکال) و سه نوع بافت خاک (شنی، لومی و رسی) بر روی جوانه زنی و رشد گیاهچه باریجه در شرایط گلدانی ارزیابی شد. نتایج حاصل از بخش آزمایشگاهی نشان داد که تیمارهای پرایمینگ سبب بهبود شاخص-های درصد و سرعت جوانه زنی، متوسط زمان جوانه زنی، بنیه بذر، طول ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه در شرایط آزمایشگاهی شد. تیمارهای سولفات روی 0/05 درصد و اسید جیبرلیک 25 پی پی ام به مدت 24 ساعت تأثیر بیشتری بر بهبود شاخص های جوانه زنی باریجه داشت. پرایمینگ بذر به مدت 24 ساعت نسبت به 12 ساعت موفق تر در بهبود شاخص های جوانه زنی و اجزاء گیاهچه بود. نتایج آزمایش گلدانی نشان داد که کمترین و بیشترین درصد و سرعت سبز شدن بذور به ترتیب در تیمار شاهد و بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک 25 پی پی ام و سولفات روی 0/05 درصد مشاهده گردید. زمان رسیدن به مرحله 3 برگی گیاهچه ها در تیمار شاهد بیشتر از کلیه تیمارهای پرایمینگ بود. گیاهچه های حاصل از بذور پرایم شده به مدت 24 ساعت با اسید جیبرلیک و سولفات روی به ترتیب 21 و 23 روز پس از کشت به مرحله استقرار کامل رسیدند در حالیکه تیمار شاهد 28 روز پس از کشت در بافت خاک لومی به مرحله استقرار رسید. . بافت خاک لومی نسبت به شنی و رسی شاخص های سبزشدن را در بذور پرایم شده باریجه بهبود بخشید.
فاطمه چراغی سهیل پارسا
جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی (heracleum persicum desf) به علت قوه نامیه کمی که بذور این گیاه دارد عموماً با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای آن میباشد. روش های مختلف شکست خواب و همچنین پرایمینگ از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش های شکست خواب و همچنین پرایمینگ بر جوانه زنی و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی در سال 1389 در دو آزمایش مجزا به اجرا درآمد. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای تلفیقی هورمون بهمراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه زنی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی به اجرا درآمد که سطوح هورمونها (25/0 و 35/0 میلی گرم بر لیتر از هورمون بنزیل آمینو پورین و 100، 200، 300، 500، 1000و 1500 میلیگرم بر لیتر از هورمون جیبرلیک اسید) و مدت زمان سرمادهی (2، 4، 6، 8 هفته سرمادهی) و زمان اعمال تیمار هورمونی (قبل و بعد از سرمادهی) فاکتورهای آن را تشکیل میدادند. آزمایش دوم شامل بررسی تأثیر تیمارهای پرایمینگ بر جوانه زنی و سبز شدن گیاه گلپر در دو مرحله انجام پذیرفت. در مرحله اول سه روش اسمو، هیدرو و هورمون پرایمینگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. تمامی آزمایشات مرحله اول بصورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی اجرا شدند. آزمایش اسموپرایمینگ با سطوح پتانسیل اسمزی محلول(5/0-، 1- و 5/1- مگاپاسکال) و مواد پرایمینگ(پلی اتیلن گلایکول، دی هیدروژن فسفات پتاسیم و نیترات پتاسیم)، آزمایش هورمون پرایمینگ بصورت دو فاکتوره شامل غلظت هورمون( 20، 40و 80 میلی گرم درلیتر در هورمون پرایمینگ با جیبرلیک اسید و 100، 150 و 200 میلی گرم در لیتر در هورمون پرایمینگ با کینتین) و بلاخره هیدروپرایمینگ همگی در سه مدت زمان تیمار(12، 24 و 48 ساعت) انجام شد. مرحله دوم آزمایش دوم شامل ارزیابی تأثیر تیمارهای برتر آزمایش اول بر سبز شدن گیاه گلپر در شرایط گلخانه ای بود که بصورت بلوک کامل تصادفی به اجرا درآمد. نتایج آزمایش اول نشان داد سرمادهی بیشترین اثر را در شکست خواب بذر گلپر داشته است. اعمال تیمارهای هورمونی صرف نظر از نوع و غلظت آنها موجب افزایش درصد و سرعت جوانهزنی شد. همچنین اعمال تیمارهای هورمونی قبل از سرمادهی بطور موثری موجب افزایش درصد و سرعت جوانهزنی شد. بطور کلی تیمار با جیبرلیک اسید 300 میلی گرم در لیتر قبل از سرمادهی، پس از شش هفته سرمادهی بیشترین درصد و سرعت جوانهزنی را دارا بود. در آزمایش دوم در تمامی تیمارها افزایش مدت زمان تیمار موجب افت شاخصهای جوانهزنی شد. تیمار پلی اتیلن گلایکول با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال و مدت زمان تیمار 12 ساعت بیشترین درصد و سرعت جوانهزنی و وزن خشک ریشه چه را ایجاد کرد. همچنین گلپر در تیمار نیترات پتاسیم با پتانسیل اسمزی 5/0- مگاپاسکال و مدت زمان 12 ساعت بیشترین بنیه گیاهچه و طول ریشهچه و ساقهچه را داشت. تیمار هیدروپرایمینگ بمدت 12 ساعت کمترین میانگین مدت زمان جوانه زنی و تیمار جیبرلیک اسید 40 میلی گرم در لیتر بمدت24ساعت بیشترین وزن خشک ساقهچه را در پی داشت. در آزمایش گلدانی نیز تیمار دی هیدروژن فسفات پتاسیم با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال بهمدت12ساعت بهترین نتایج را در صفات درصد و سرعت جوانه زنی، تعداد روز تا سبز شدن اولین گیاهچه، بنیه گیاهچه در هفته چهارم پس از کشت، وزن خشک ریشه در هفتههای چهارم و ششم پس از کشت و تعداد ریشه جانبی در هفته ششم را به خود اختصاص داد. در مقابل تیمار پلیاتیلن گلایکول با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال و مدت زمان تیمار 48 ساعت بهترین نتایج را در صفات طول و وزن خشک ریشه در هفته چهارم پس از کشت و وزن خشک ساقه در هفته های چهارم، ششم و هشتم پس از کشت بدنبال داشت. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که تیمارجیبرلیک اسید 300 میلیگرم در لیتر قبل از سرمادهی بهترین تأثیر را بر شکست خواب داشته و تیمارهای پرایمینگ با دی هیدروژن فسفات پتاسیم 5/1- مگاپاسکال در 12 ساعت و پلی اتیلن گلایکول 5/1- مگاپاسکال در 48 ساعت بهترین تاثیر را بر صفات سبز شدن و استقرار گیاه دارویی گلپر ایرانی دارند.
سمیه مومنی سهیل پارسا
تأثیر پرایمینگ بذر با اسید سالسیلیک و پلی اتیلن گلایکول به همراه محلول پاشی گیاه با اسید سالسیلیک بر مقاومت به خشکی ذرت(zea mays l) . چکیده تنش خشکی یکی از معضلات مهم کشاورزی در مناطق خشک می باشد. ذرت گیاهی است که به تنش خشکی حساس می باشد. بررسی نشان داده است که سالیسیلیک اسید باعث مقاومت گیاه نسبت به تنشهای محیطی (گرما، سرما، شوری و خشکی) می شود. هدف از این مطالعه ارزیابی اثرات کاربرد پرایمینگ بذر بر برخی از خصوصیات فیزیولوزیک در شرایط تنش خشکی بود. این آزمایش در سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. در این آزمایش تنش خشکی در سه سطح شامل تنش در مرحله رویشی (8 تا 10 برگی)، تنش در مرحله زایشی (گرده افشانی) به همراه تیمار شاهد(بدون تنش) در کرتهای اصلی بودند و تیمار پرایمینگ بذر در 9 کرت شامل پرایمینگ بذر با اسید سالیسیلیک در دو سطح 50 و 100 پی پی ام، پلی اتیلن گلیکول در سه پتانسیل 4/0-، 8/0- و 2/1-، پرایمینگ همراه محلول پاشی با اسید سالیسیلیک در دو سطح 50 و 100 پی پی ام، محلول پاشی با آب مقطر و یک کرت شاهد در کرتهای فرعی قرار داشتند. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تنش خشکی اثرات نامطلوبی بر خصوصیات رشد و عملکرد گیاه ذرت دارد. تمامی خصوصیات گیاه از جمله صفات مورفولوژیک مانند ارتفاع ساقه و صفات فیزیولوژیک از جمله وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک بلال، وزن خشک بوته، شاخص سطح برگ، محتوای نسبی رطوبت، عملکرد و اجزای عملکرد، عملکرد بیولوزیک همچنین مولفه های جوانه زنی بذور حاصل از گیاه مادری تحت شرایط تنش خشکی کاهش یافت ولی صفات شاخص کلروفیل و نشت الکترولیتی غشاء افزایش یافتند که این افزایش نشان دهنده ی تأثیر سوء تنش خشکی بر گیاه ذرت بود. در شرایط آزمایشگاهی تیمارهای پرایمینگ نسبت به تیمار شاهد دارای درصد و سرعت جوانه زنی بالاتری بودند. در بین تیمارهای اسموپرایمینگ پلی اتیلن گلیکول در شرایط آزمایشگاه بهترین نتیجه را در درصد و سرعت جوانه زنی نشان داد در حالی که در شرایط مزرعه در تمامی صفات بررسی شده این ماده موثر واقع نگردید و دارای نتایج مشابهی با تیمار بدون پرایم بود. تیمارهای پرایمینگ با اسید سالیسیلیک نسبت به تیمار شاهد در شرایط مزرعه و آزمایشگاه در برخی از صفات نتایج بهتری را نشان دادند ولی تیمارهای پرایمینگ همراه با محلول پاشی در کلیه صفات مورد بررسی به طور رضایت بخشی باعث تخفیف اثرات سوء تنش خشکی شدند. اسید سالیسیلیک باعث بهبود تمامی صفات مورد بررسی در گیاه ذرت تحت شرایط تنش خشکی از جمله صفات مورفولوژیک مانند افزایش ارتفاع ساقه و صفات فیزیولوژیک مانند افزایش در وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک بلال، وزن خشک بوته، شاخص سطح برگ، محتوای نسبی رطوبت، عملکرد و اجزای عملکرد، عملکرد بیولوژیک همچنین مولفه های جوانه زنی بذور حاصل از گیاه مادری تحت شرایط تنش خشکی گردید و صفات شاخص کلروفیل و نشت الکترولیتی غشاء کاهش یافتند که این کاهش نشان دهنده ی تأثیر مثبت و موثر تکنیک پرایمینگ بر گیاه ذرت بود. افزایش عملکرد بیولوژیک نسبت به عملکرد دانه نشان دهنده ی تأثیر پذیری بیشتر مرحله رویشی در مقایسه با مرحله زایشی نسبت به این ماده می باشد.
سید جلال الدین جزایری سهیل پارسا
چکیده : کنف وحشی (hibiscus trionum) گیاهی یکساله، تابستانه و عضو خانواده malvaceae می باشد. این علف هرز اگر چه در استرالیا، آفریقا، ایران نیز معرفی شده است، ولی بومی اروپا مخصوصاً منطقه مدیترانه می باشد. کنف وحشی یک مشکل علف هرزی رو به رشد در خیلی از مناطق دنیا و در محصولات مختلف است. مطالعات بر روی خواب (ناشی از پوسته سخت) و مکانیزم های کنترل کننده جوانه زنی اش با آزمایشات گوناگونی صورت گرفت. در این تحقیق نوع خواب کنف وحشی و بهترین تیمار شکننده خواب آن تعیین گردید. آزمایشات اولیه 5 تا10 درصد جوانه زنی بذور را در آب مقطر نشان داد. خراش دهی با اسید سولفوریک غلیظ و استفاده از آب جوش جوانه زنی بذور این علف هرز را تا 95 درصد افزایش داد در حالی که چینه سرمایی و اسید جیبرلیک هیچ تأثیری بر روی جوانه زنی بذور این علف هرز نداشتند. نتیجتاً پوسته سخت بذر به عنوان عامل اصلی عدم جوانه زنی شناخته شد. سپس اثر فاکتورهای محیطی بر جوانه زنی و ظهور گیاهچه در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. بالاترین درصد (95 تا100 درصد) و سرعت جوانه زنی در درجه حرارت 30/20 سانتیگراد روز و شب با فتو پریود 12 ساعته مشاهده گردید. در بخش دمای ثابت هیچ جوانه زنی دردمای 5 و دمای 45 درجه سانتیگراد مشاهده نشد. جوانه زنی کنف وحشی در دامنه وسیعی از ph(4 تا10) مشاهده گردید. بذور کنف وحشی نسبت به پتانسیل اسمزی تا حدی متحمل بودند (15 درصد جوانه زنی در 9/0- مگا پاسکال). این بذور همچنین بطور قابل ملاحظه ای نسبت به تنش شوری متحمل بودند که در شوری ایجاد شده با کلرید سدیم در 20 دسی زیمنس بر متر حدود 15 درصد جوانه زنی داشتند. سبز شدن گیاهچه ها در عمق صفر با پوشش کاه و کلش پنبه و گندم به ضخامت دو سانتیمتر از بقیه عمق ها بیشتر بود (100 درصد جوانه زنی). این نتایج نشان داد که کنف وحشی گیاهی نسبتاً منحصر به فرد می باشد که دارای مکانیزم پیچیده ای از خواب می باشد. خواب آن شامل خواب فیزیکی، خواب اولیه وخواب ثانویه می باشد. بر اساس نتایج بدست آمده می توان نتیجه گیری کرد که کنف وحشی تا حدودی مقاوم به شوری می باشد و در خاکهایی با دامنه اسیدیته بالا می تواند جوانه زنی داشته باشد. همچنین این علف هرز فتوبلاستیک خنثی می باشد بنابراین هم در تاریکی مطلق و هم در روشنایی/تاریکی می تواند جوانه زنی داشته باشد. داشتن چنین خصوصیاتی مدیریت و کنترل آن را برای مدیر مزرعه مشکل می سازد. با توجه به نتایج بدست آمده می توان پیشنهاد کرد که تمام آزمایشات صورت گرفته خصوصاً آزمایشات شکست خواب بر روی بذور تازه برداشت شده تکرار گردد ونتایج مقایسه گردد کلمات کلیدی: کنف وحشی، اکولوژی بذر، خواب بذر، مدیریت علف هرز، طول عمر بذر.
مصطفی زنگویی سهیل پارسا
آنغوزه یکی از گیاهان دارویی ارزشمند تیره چتریان است. صمغ استخراج شده از این گیاه در صنعت و داروسازی کاربردهای فراوانی دارد. به منظور تعیین دماهای کاردینال جوانه زنی بذور این گیاه، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار 20 بذری و 10 تیمار دمایی به اجرا درآمد. بذور پس از شکست خواب در معرض درجه حرارت های 3، 6، 9، 12، 18، 21، 24، 27، 30 و 33 درجه سانتی گراد قرار گرفتند. سپس با تعیین سرعت جوانه زنی و برازش مناسب ترین مدل رگرسیونی بین درجه حرارت و سرعت جوانه زنی درجه حرارت های کاردینال جوانه زنی شامل درجه حرارت های حداقل، مطلوب و حداکثر تعیین شدند. بر این اساس درجه حرارت حداقل 06/1، مطلوب 46/13 و حداکثر 04/31 درجه سانتی گراد برای جوانه زنی این گیاه تعیین شد. در آزمایش دیگری به منظور بررسی واکنش جوانه زنی آنغوزه به دماهای متناوب، آزمایشی فاکتوریل شامل دو فاکتور درجه حرارت در سه سطح 15، 20 و 25 درجه سانتی گراد و تناوب دمایی در دو سطح ثابت و متناوب با 4 تکرار 20 بذری اجرا گردید. مشخص شد که دماهای متناوب باعث بهبود خصوصیات جوانه زنی بذر آنغوزه می گردند و بهترین درجه حرارت برای جوانه زنی بذور این گیاه درجه حرارت متناوب 10-20 درجه سانتی گراد می باشد. برای بررسی اثرات اسموپرایمینگ بر بهبود استقرار گیاهچه آنغوزه ابتدا آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه فاکتور شامل مدت زمان اسموپرایمینگ در سه سطح 12، 24 و 36 ساعت، نوع محلول در سه سطح کلرید کلسیم، فسفات دی هیدروژن پتاسیم و پلی اتیلن گلیکول و پتانسیل اسمزی در چهار سطح 5/.-، 1-، 5/1- و 2- مگاپاسکال در 3 تکرار اجرا گردید. نتایج نشان داد که بهترین زمان برای اسموپرایمینگ بذور آنغوزه 12 ساعت بوده است. اثر پتانسیل اسمزی بر هیچکدام از صفات مورفولوژیک و شاخص های جوانه زنی معنی دار نشد. در بین نمک های مورد استفاده، دو محلول فسفات دی هیدروژن پتاسیم و کلرید کلسیم نتایج بهتری را نشان دادند. در مرحله گلدانی، اسموپرایمینگ در قالب یک آزمایش فاکتوریل با دو فاکتور نوع محلول در سه سطح کلرید کلسیم، فسفات دی هیدروژن پتاسیم و پلی اتیلن گلیکول و پتانسیل اسمزی در چهار سطح 5/.-، 1-، 5/1- و 2- مگاپاسکال برای مدت 12 ساعت با 5 تکرار انجام شد. در این مرحله اثر پتانسیل اسمزی و نوع محلول بر اغلب صفات مورفولوژیک و خصوصیات جوانه زنی معنی دار بود. بهترین نتایج در محلول کلرید کلسیم مشاهده شد. همچنین اسموپرایمینگ با پتانسیل اسمزی 1- مگاپاسکال به عنوان بهترین تیمار جهت بهبود استقرار گیاهچه آنغوزه تعیین گردید.
معصومه شفیع زاده سهیل پارسا
خشکی به عنوان یکی از پدیده های طبیعی، تأثیر غیر قابل انکاری بر روند تولیدات گیاهی بخصوص در مراحل اولیه تولید یعنی جوانه زنی و سبز شدن می گذارد. در بین روش های تعدیل اثرات خشکی، پرایمینگ بذر یکی از ساده ترین و کم هزینه ترین روش ها می باشد که می تواند سبب کاهش زمان جوانه زنی و استقرار یکنواخت در این شرایط شود. در این مطالعه که در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان در سال 1390-1389 انجام گردید، به بررسی اثرات تیمارهای پرایمینگ بذر بر روی جوانه زنی بذور مریم گلی یکساله تحت تنش خشکی در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه ای پرداخته شد. بخش آزمایشگاهی این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار بود که فاکتور اول پرایمینگ بذر با نمک های نیترات پتاسیم، کلرید کلسیم و کلرید سدیم با پتانسیل های اسمزی 5/0-، 1-و 5/1- مگاپاسکال، محلول اسیدسالیسیلیک با غلظت های 3/0، 6/0 و 9/0 میلی مولار و آب مقطر، فاکتور دوم خیساندن بذور در محلول های مورد نظر به مدت 6 و 12 ساعت و فاکتور سوم تنش خشکی در پنج سطح 0، 3/0-، 6/0-، 9/0- و 2/1- مگاپاسکال بود که با بکارگیری peg اعمال شد. سطح تنش 3/0- مگاپاسکال موجب تأخیر در جوانه زنی شد ولی درصد آن را کاهش نداد. تیمارهای پرایمینگ تأثیر معنی داری بر شاخص های رشد گیاهچه مریم گلی تحت تنش خشکی در شرایط آزمایشگاهی داشت. تعیین برترین تیمارهای پرایمینگ بذر در مرحله آزمایشگاهی جهت انتقال به گلخانه بر اساس اثر متقابل تیمارهای پرایمینگ بذر در مدت زمان پرایمینگ روی شاخص سرعت جوانه زنی و بنیه بذر صورت گرفت که بر اساس آن تیمارهای کلرید کلسیم mpa 1- به مدت 12 ساعت، و تیمارهای پرایمینگ بذر با کلرید سدیم mpa1-، نیترات پتاسیم mpa1-، اسید سالیسیلیک mm 9/0 و آب مقطر به مدت 6 ساعت به عنوان بهترین تیمارها شناخته شدند. بخش گلخانه ای این تحقیق بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام شد که فاکتور اول تیمارهای برتر پرایمینگ آزمایش اول و فاکتور دوم اعمال تنش خشکی در چهار سطح تخلیه رطوبتی 0، 25، 50 و 75 درصد ظرفیت زراعی بود. تنش خشکی بر روی تمامی صفات مرفولوژیکی و فیزیولوژیکی اثر کاهشی داشت ولی در مورد درصد اسانس بر عکس بود. در اکثر صفات مورد بررسی تیمارهای پرایمینگ بذر با نیترات پتاسیم، کلرید کلسیم و اسید سالیسیلیک نسبت به سایر تیمارهای بذر اثرات مثبت-تری داشتند. بر اساس نتایج بدست آمده از این آزمایش، پرایمینگ بذر یکی از راهکارهای موثر در تعدیل اثرات تنش خشکی بر روی جوانه زنی و استقرار مریم گلی یکساله می باشد.
حیدر طهماسبی سهیل پارسا
کنترل علف های هرز احتمالامهم ترین وسودمندترین بخش درخاک ورزی می باشد.با تنظیم برنامه صحیح،این امکان وجود دارد که علف های هرز را به طور موثر و اقتصادی با به کار بردن ادوات خاک ورزی مناسب و در بهترین زمان ممکن کنترل نمود. به منظور بررسی تأثیر خاک ورزی اولیه و روش کاشت بر پویایی جمعیت علف هرز در کشت نخود دیم، آزمایش به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار درسال زراعی89-1388 در اراضی دیم روستای رباط نمکی شهرستان خرم آباد به اجرا درآمد. فاکتورهای آزمایش زمان شامل شخم اولیه در سه سطح (بدون شخم، شخم پاییزه و شخم زمستانه) و روش کاشت در چهار سطح با استفاده از (عمیق کار غلات، کولتیواتور، دیسک، گاوآهن شش خیش) و مدیریت علف هرز در دو سطح (وجین، شاهد بدون کنترل) بودند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که از نظر کنترل علف های هرز، شخم پاییزه موثرتر از شخم زمستانه بود. شخم اولیه پاییزه سبب کاهش 20 درصدی تراکم علف های هرز نسبت به شرایط بدون شخم اولیه شد. که درمقایسه با شخم زمستانه (کاهش 16 درصدی تراکم علف های) موثرتربود. کم ترین تراکم علف های هرز در تیمار کاشت با عمیق کار و شخم پاییزه مشاهده شد. شخم زمستانه باعث 45 درصد افزایش عملکرد تک بوته، 35 درصد افزایش وزن خشک تک بوته،41 درصد افزایش تعداد دانه تک بوته و افزایش تعداد شاخه اصلی در هر بوته نخود نسبت به وضعیت بدون شخم اولیه شد.. در شرایط کنترل علف های هرز(وجین) کاشت با دستگاه کولتیواتور سبب افزایش عملکرد دانه نخود می شود اما استفاده از این دستگاه در شرایط تداخل علف های هرز سبب کاهش عملکرد می شود
حسن بلوچ قرایی محمد حسن سیاری زهان
به منظور بررسی اثرکود فسفر و باکتری های حل کننده فسفر برعملکرد و اجزای عملکرد ذرت دانه ای، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی ???9 اجرا شد. فاکتور اول، شامل پنج سطح کود شیمیایی فسفر(? ،?? ،7? ،1?? و 1??کیلوگرم فسفر در هکتار)، فاکتور دوم، شامل سه سطح کود بیولوژیک ازتوباکتر، باکتری سودوموناس شماره ??? و باکتری مرکب (باکتری ازتوباکتر به اضافه ???) بود. صفاتی مانند شاخص کلروفیل، تعداد دانه در ردیف، تعداد ردیف دانه در بلال، شاخص سطح برگ، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، قطر ساقه، ارتفاع بوته و پروتئین دانه در پایان دوره مورد اندازه گیری قرار گرفتند. تیمارهای کودی تأثیر معنی داری بر شاخص سطح برگ، شاخص کلروفیل، عملکرد دانه، تعداد ردیف در بلال، عملکرد بیولوژیک، قطر ساقه، مقدار پروتئین و وزن هزار دانه نشان دادند. بیشترین تأثیر معنی دار را تیمار?? کیلوگرم در هکتار کود فسفر به خود اختصاص داده بود که مقدار آن در عملکرد دانه 1173 گرم در متر مربع، وزن هزار دانه293 گرم در متر مربع، عملکرد بیولوژیک3675 گرم در متر مربع و درصد پروتئین به میزان ?/7 بوده است. همچنین باکتری مرکب تأثیر معنی دار در عملکرد دانه، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و پروتئین داشته است. از این تحقیق نتیجه می شود که بالاترین اثر را در بیشتر موارد سطح 7? کیلوگرم در هکتار فسفر به خود اختصاص داده است. در بین باکتری ها نیز باکتری مرکب بیشترین اثر را داشته است. به طور کلی، نتایج این آزمایش نشان داد که ترکیب کودهای شیمیایی فسفر و کودهای بیولوژیک می تواند تأثیر مثبتی بر خصوصیات اکوفیزیولوژیک و رشدی گیاه ذرت داشته باشد و مصرف نهاده های شیمیایی در تولید این گیاه را کاهش دهد.
علی افتخاری پور سهیل پارسا
به منظور بررسی اثرات محلول پاشی سولفات روی بر کارایی مصرف آب در ذرت دانه ای رقم سینگل کراس 704 تحت شرایط تنش خشکی، آزمایشی در سال 1390 به صورت اسپلیت?پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با?21 تیمار و سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد.?فاکتور های آزمایش شامل آبیاری در سه سطح?به میزان 60، 80 و 100 درصد نیاز آبی محاسبه شده به عنوان کرت های اصلی و کرت های فرعی شامل تقسیط محلول پاشی سولفات روی در زمان های 10 و 14 برگی با مقدار ثابت 6 گرم در لیتر در پنج سطح با نسبت های 100:0، 75:25، 50:50، 25:75 و 0:100 درصد به همراه تیمارهای محلول پاشی آب مقطر و شاهد بدون محلول پاشی (جمعا هفت تیمار) انجام شد. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تنش خشکی اثرات نامطلوبی بر خصوصیات رشد و عملکرد ذرت دارد.?تنش خشکی باعث کاهش صفات فیزیولوژیک از جمله شاخص سطح برگ، شاخص spad و محتوای نسبی آب برگ، و همچنین باعث کاهش تعداد دانه در بلال، عملکرد دانه، کارایی و بهره وری مصرف آب شد. محلول پاشی سولفات روی باعث افزایش شاخص سطح برگ، تعداد دانه در بلال، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، کارایی و بهره وری مصرف آب و مقدار روی برگ گردید، اما اثر معنی داری بر شاخص spad و محتوای نسبی آب برگ نداشت. بیشترین مقدار تعداد دانه در بلال، عملکرد ذرت، کارایی و بهره وری مصرف آب در تیمار محلول پاشی سولفات روی به میزان 75-25 و کمترین مقدار در تیمار شاهد مشاهده شد.
مریم رضوی مقدم اسکندر زند
به منظور پی جویی مقاومت خردل وحشی و خردل کاذب به علف کش تری بنورون متیل (گرانستار) و مقاومت عرضی این توده ها به علف کش مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) در مزارع گندم استان های فارس و گلستان، مطالعه ای در طی سال 1390 و با استفاده از آزمایش های گلدانی و پتری دیش در بخش تحقیقاتی علف هرز موسسه گیاهپزشکی کشور انجام شد. در این مطالعه شش توده خردل وحشی مشکوک به مقاومت به همراه یک توده حساس و دو توده خردل کاذب مشکوک به مقاومت به همراه یک توده حساس خردل کاذب جمع آوری شده از استان های فارس و گلستان، مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمایشات گلدانی و پتری دیش در دو مرحله شامل غربال اولیه توده ها و زیست سنجی با استفاده از منحنی های دُز-پاسخ به منظور تعیین درجه مقاومت توده ها نسبت به توده حساس انجام شد. در آزمایش های گلدانی ابتدا توده های خردل وحشی و خردل کاذب در معرض دُز های توصیه شده علف کش های تری بنورون متیل (گرانستار) و مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) به ترتیب به میزان 15 و 75/6 گرم ماده موثره در هکتار و 5/1 لیتر ماده موثره در هکتار قرار گرفتند و بر مبنای وزن خشک و درصد بوته زنده مانده نسبت به شاهد و ارزیابی های ظاهری غربال شدند و سپس در دامنه ای از دُز ها بر اساس صفر، 5/0، یک، دو، چهار و هشت برابر دُز توصیه شده مورد زیست سنجی قرار گرفتند. دُز تفکیک کننده توده حساس بر مبنای 80 درصد بازدارندگی در رشد ساقه چه برای علف کش های تری بنورون متیل (گرانستار) و مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) به ترتیب به میزان 37/9 و 1/2 میلی گرم ماده موثره در لیتر و 0112/0 میلی لیتر ماده موثره در لیتر تعیین و بعنوان مبنای آزمایش های غربال و زیست سنجی در پتری دیش استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که تمامی توده های خردل وحشی و خردل کاذب به علفکش تری بنورون متیل درجه بالایی از مقاومت نشان دادند. همچنین توده g3 به علف کش های مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) مقاومت عرضی نشان دادند. هم سویی نتایج آزمایش پتری دیش و گلدانی نیز نشان داد که می توان از روش پتری دیش بعنوان یک روش سریع تر برای ارزیابی مقاومت خردل وحشی و خردل کاذب به علف کش های بازدارنده استولاکتات سینتاز استفاده نمود. واژه های کلیدی: دُز-پاسخ، دُز تفکیک کننده، نحو? عمل، تود? مقاوم، تود? حساس
وحید توکلی محمد رضا سعید افخم الشعرا
غلظت دی اکسید کربن اتمسفری از سال 1750 میلادی تا کنون به دلیل احتراق سوخت های فسیلی و تغییر کاربری اراضی، حدود 31% افزایش پیدا کرده است که علت اصلی افزایش دمای جهانی و تغییر اقلیم می باشد. لذا به منظور کاهش دی اکسید کربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانه ای، کربن اتمسفر می بایست جذب و در فرم های متعدد ترسیب گردد. مراتع در حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهد و حاوی بیش ار یک سوم از ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشد در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این مطالعه میزان ترسیب کربن سه گونه گیاهی تاغ، آتریپلکس و بادام در عرصه پخش سیلاب آبخوان بیرجند در تیرماه 1390در قالب طرح بلوک کامل تصادفی مورد مقایسه قرار گرفت. بدین منظور مقادیر کربن و همچنین برخی خصوصیات خاک شامل ph، هدایت الکتریکی، ماده آلی، نیتروژن و نسبت c/n زیر اشکوب این سه گون? گیاهی با منطقه شاهد (عاری از پوشش گیاهی) در دو عمق 20-0 و 60-20 مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که آتریپلکس با 1/21 کیلو گرم در هکتار بیشترین میزان افزایش ترسیب کربن را دارا می باشد بعد از آن تاغ و بادام با 19 و 5/5 کیلو گرم در هکتار مقام دوم و سوم را دارا هستند. مقایسه میزان هدایت الکتریکی و ph خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی بیانگر اختلاف معنی دار آنها بود به طوریکه خاک رویشگاه بادام و آتریپلکس بیشترین و تاغ کمترین هدایت الکتریکی و ph را دارا بود و همچنین مقایسه میزان ماده آلی و کربن آلی بین خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی بیانگر اختلاف معنی دار آنها بود به طوری که خاک رویشگاه آتریپلکس دارای بییشترین و بادام کمترین ماده آلی و کربن آلی می باشند. در مورد نسبت c/n اختلاف معنی داری بین خاک رویشگاه گونه های مورد بررسی مشاهده نشد.
صادق قریشی علی ایزانلو
گندم نان به عنوان یک گیاه استراتژیک در راستای ترویج امنیت غذایی در سراسر جهان و به ویژه در ایران محسوب می شود. پروتئین های ذخیره ای بذر گندم به خصوص زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی بالا (hmw-gs) از عمده عوامل موثر بر کیفیت نان می باشند. به منظور مقایسه صفات کمی و کیفی پروتئین های ذخیره ای بذر (تنوع زیرواحدهای گلوتنین سنگین)، 25 رقم گندم های نان ایرانی و استرالیایی با استفاده از روش الکتروفورز ژل اکریل آمید با سدیم دودسیل سولفات (sds-page) مورد مطالعه قرار گرفتند. آزمایش در شرایط آب و هوایی بیرجند در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. صفات کمی اندازه گیری شده شامل وزن هزاردانه، طول بذر، عرض بذر، ارتفاع سنبله و تعداد سنبلچه در سنبله بودند. صفات کیفی شامل درصد پروتئین، حجم رسوب زلنی، ارتفاع رسوبsds ، حجم نان، سختی دانه، میزان جذب آب و درصد رطوبت براساس استانداردهای بین المللی aacc بودند. نتایج نشان داد که در مکان ژنی glu-a1، 52 درصد از ارقام دارای زیر واحد*2، 36 درصد زیر واحد نول و 12 درصد دارای زیر واحد 1 بودند. در مکان ژنی glu-b1، زیرواحد 8+7 و 16+13 به ترتیب با 40 و 8 درصد بیشترین و کم ترین فراوانی را داشتند. در مکان ژنی glu-d1، 40 درصد ارقام دارای زیر واحد 10+5 و 60 درصد بقیه دارای زیرواحد 12+2 بودند. نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون گام به گام نشان داد که صفت عرض دانه 50 درصد از تغییرات درصد پروتئین را توجیه می کند. تجزیه خوشه ای براساس روش وارد، برای صفات کمی و درصد پروتئین، ارقام را به دو گروه منتسب کرد، به-طوری که ارقام استرالیایی در یک گروه جدا نسبت به سایر ارقام قرار گرفتند. میانگین درصد پروتئین در ارقام استرالیایی به طور معنی داری بیشتر از ارقام ایرانی بود. تجزیه خوشه ای براساس صفات کمی و کیفی و زیرواحدهای گلوتنین، ارقام را در سه گروه منتسب کرد. ارقام گروه سوم شامل سه رقم استرالیایی با امتیاز کیفیت 10 از 10 و هفت رقم رایج کشت ایرانی شامل استار (امتیاز هفت از 10)، بزوستایا، نیک نژاد، رسول، اترک (امتیاز نه از 10)، وری ناک و زرین (امتیاز 10 از 10) برتر از دو گروه دیگر بودند. براساس تجزیه همبستگی، درصد پروتئین با وزن هزاردانه، ارتفاع سنبلچه و عرض بذر همبستگی منفی و معنی داری داشت. ارتفاع رسوب sds با وزن هزاردانه همبستگی منفی و معنی دار اما با حجم رسوب زلنی و سختی دانه همبستگی مثبت و معنی داری داشت. براساس مقایسات میانگین، بهترین ارقام با زیرواحدهای 1 یا *2 در مکان ژنی glu-a1، 16+13 یا 18+17 در مکان ژنی glu-b1 و 10+5 در مکان ژنی glu-d1 انتخاب شدند که بالاترین مقدار پروتئین، ارتفاع رسوب sds، حجم رسوب زلنی، سختی دانه و کم ترین وزن هزاردانه و عرض بذر را داشتند. براساس نتایج این مطالعه می-توان گفت ارقام استرالیایی با بذر بیشتر، وزن هزاردانه و عرض بذر کمتر، میزان پروتئین بیشتری نسبت به ارقام ایرانی دارند. براساس نتایج الکتروفورز پروتئین های ذخیره ای بذر، ارقام استرالیایی به دلیل داشتن زیرواحدهای برتر و صفات کیفی مناسب، نسبت به ارقام ایرانی برتر بودند. لذا بهتر است از ارقام ایرانی زرین، روشن، وری ناک، پیشتاز، هامون، هیرمند و شاه پسند جهت کشت و تلاقی با ارقام استرالیایی در جهت بهبود صفات کمی و کیفی گندم در برنامه های به زراعی و به نژادی استفاده شود. افزایش عملکرد گیاهان زراعی یکی از اهداف مهم امروزی برای هماهنگی با افزایش جمعیت جهان است. جمعیت جهان با نرخ رشد 6/1 تا 7/1 درصد در حال افزایش است و همه ساله 95 میلیون نفر به مصرف کنندگان محصولات کشاورزی افزوده می شود، به طوری که شائو و همکاران (2005) بیان کرده اند که یکی از راه های تأمین نیاز غذایی جمعیت درحال افزایش کشور و جهان افزایش تولید محصولات کشاورزی است و بایستی تا سال 2020 میلادی عملکرد گندم هر ساله در حدود 6/1 درصد افزایش یابد. فرآورده های گندم در الگوی غذایی مردم ایران از اهمیت زیادی برخوردار است، به طوری که 40 تا 45 درصد کالری و حدود 50 درصد پروتئین مورد نیاز روزانه هر فرد را تأمین می نماید (ایران نژاد و شهبازیان، 2005). به طورکلی میزان عملکرد گندم در کشور ما نسبت به متوسط جهانی در سطح پایین تری قرار دارد و در طی سال های اخیر (2008 تا 2011) در حال نوسان بوده است (شکل2-1). رسیدن به این سطح و افزایش آن، نیازمند مدیریت و برنامه ریزی دقیق جهت بهره برداری مناسب از ژرم پلاسم موجود است. مهم ترین بخش این مدیریت، تولید ارقامی با پتانسیل بالا از لحاظ عملکرد دانه، عملکرد پروتئین و سازگار با شرایط مختلف محیطی است و اولین گام در هر برنامه اصلاحی، ارزیابی صفات کمی و کیفی و تعیین سطح تنوع ژنتیکی ژرم پلاسم موجود می باشد تا با تلاقی های مناسب و اعمال روش های گزینشی مطلوب دستیابی به اهداف مورد نظر حاصل گردد. شکل 2-1- مقایسه عملکرد گندم ایران و جهان در طی سال های 1995 تا 2012 (فائو، 2012) 2-2- دانه گندم دانه گندم، گندمه (کاریوپس ) می باشد و پوست دانه آن را احاطه نموده است (حیدری شریف آباد، 1379). دانه گندم به شکل های بیضی، گرد، تخم مرغی و بیضی دراز می باشد، قسمت پشت دانه گندم بدون شیار و مدور و قسمت شکم شیاردار می باشد. شیار شکمی در تمام طول دانه امتداد دارد. طول دانه بین 4 تا 12 میلی متر و ضخامت آن بین 5/1 تا 4 میلی متر متغیر است که حدود 5/3 درصد آن را جنین، 9 تا 10 درصد آن را پوسته، 85 تا 86 درصد آن را آندوسپرم و 3 تا 4 درصد آن را لایه آلورون تشکیل می دهد (راشد محصل و همکاران، 1376). آندوسپرم بزرگترین بخش دانه می باشد که عمدتاً شامل پروتئین و نشاسته است. در انتهای دانه گندم کرک های ضعیفی وجود دارد، رنگ دانه ها سفید متمایل به خاکستری، زرد، قرمز روشن و قرمز تیره می باشد و وزن هزاردانه گندم بین 15 تا 60 گرم متغیر است (نورمحمدی و همکاران، 1386). نشاسته در آندوسپرم در دو حالت گرانولی ذخیره می شود: گرانول های بزرگ a و گرانول های کوچک b. آندوسپرم همچنین حاوی یک ماتریکس پروتئین ذخیره ای ساخته شده از اجسام پروتئینی است که با واکوئل ها در سلول های آندوسپرمی در طی مراحل نمو ادغام می شوند. هنگامی که بذر نمو یافته و بلوغ پیدا می کند، رسوب مداوم ذخایر آندوسپرمی به دنبال از دست دادن آب، باعث خسارت غشای اجسام پروتئینی اصلی شده و یک تلغیظ پروتئین در ماتریکس زمینه ای اطراف دانه های نشاسته در آندوسپرم بالغ صورت می گیرد (ایوانز، 1999). هرچند گندم مصارف بسیاری دارد، ریشه ی اصلی عامه پسندی آن به دلیل ظرفیتش برای تولید نان است. در مراحل فرآوری، محتویات گندم در کیفیت آرد تولیدی بسیار مهم هستند. پس ساختمان و ترکیب دانه گندم در تولید یک نان خوب بسیار موثر است. گاهی به اشتباه می گوییم بذر، اما در واقع دانه گندم یک میوه است و بذر توسط پریکارپ میوه پوشانده شده است. بذر از یک جنین، حاوی اسکوتلوم و یک محور جنینی تشکیل شده است. طبق گفته میلر (1998) گیاهچه به تمام قسمت های جنین گفته می شود. پریکارپ از دیواره ی تخمدان مشتق می شود و همراه با پوشش بذر و لایه آلئورن قسمتی را تشکیل می دهد که میلر به آن پوسته گندم یا سبوس می گوید. پریکارپ از سلول هایی تشکیل شده که سیتوپلاسم خود را از دست می دهند و هنگامی که دانه ها بالغ می شوند، پریکارپ یک دیواره لیگنینی به دست می آورد. قسمتی که به پریکارپ متصل شده و بذر را احاطه کرده در واقع پوشش بذر یا تستا می باشد، که یک لایه ی سلولی است که از پوشش های تخمک مشتق می شود. از دیگر ترکیبات پوست گندم لایه آلئورن است که تنها یک سلول ضخامت دارد. مهم ترین موادی که در ترکیبات شیمیایی دانه گندم وجود دارد، در جدول 1-1 ذکر شده اند. جدول 2-1- اجزای سازنده دانه گندم (کاظمی اربط، 1387) درصد تقریبی اجزای سازنده 8 تا 18 رطوبت 8 تا 18 پروتئین 1 تا 2 خاکستر (مواد معدنی) 8 تا 25 مواد ازته 5/1 تا 2 چربی 57 تا 72 نشاسته و قند 1 تا 2 سلولز 2-3- ترکیب بیوشیمیایی آندوسپرم گندم آرد گندم که از آسیاب آندوسپرم ساخته می شود، حاوی 70 تا 80 درصد نشاسته، 10تا 15 درصد پروتئین و 1 تا 2 درصد لیپید است. نشاسته در گرانول ها ابتدا از دو پلی ساکارید آمیلوز و آمیلوپکتین تشکیل شده است. جزء پروتئینی آندوسپرم از پروتئین ذخیره ای تشکیل شده که در طول دوره رشد گیاهچه، جنین را با نیتروژن حمایت می کند. همچنین پروتئین هایی در دانه های نشاسته ای وجود دارند که از پروتئین های ذخیره ای متمایز هستند. این پروتئین های گرانولی دو نوعند: پروتئین هایی که در سطح گرانول های نشاسته اند و به راحتی با نمک یا سدیم دودسیل سولفات (sds) در دمای اتاق از بین می روند و پروتئین های اینتگرال که از بین رفتن آن ها سخت تر است. پروتئین های سطحی گرانول های نشاسته ای می توانند توسط آنالیز الکتروفوز ژل پلی اکریل آمید (sds-page) به صورت دو باند اصلی 15 و 30 کیلو دالتون تشخیص داده شوند. باند 15 kda، فری ابیلین نامیده شده و به عنوان یک پروتئین نشانگر برای نرمی دانه ها مورد توجه است. این پروتئین ها در یک غلظت بسیار بالا در گندم های نرم مشاهده می شوند، اما در گندم های سخت در مقادیر بسیار کم و در گندم دوروم به طورکلی وجود ندارند (هاسنی، 1994). 2-4- بذرها به عنوان منابع پروتئین ها بذرها اندام های اصلی گیاهی اند که توسط بشر برداشت می شوند. متعاقباً آن ها منابع اصلی پروتئین در تغذیه انسان و دام می باشند. در واقع، هر ساله حدود 350 میلیون تن پروتئین به تنهایی از بذر گیاهان زراعی مهم تأمین می شود در حالی که این مقدار، بذر گیاهان زراعی دیگر و بذرهای به دست آمده از گیاهان وحشی را شامل نمی شود. مقدار پروتئین بذرها به طور قابل توجهی متغیر است. در مقایسه با بسیاری از محصولات دیگر، کم ترین مقدار ثبت شده در غلات (میانگین در حدود 12 درصد وزن خشک) وجود دارد. با این حال، پروتئین غلات در حدود 70 درصد کل پروتئین برداشت شده را به-خود اختصاص می دهد، که به خاطر بالا بودن تولید کل آن هاست (سالونکه و همکاران، 1992). عوامل تعیین کننده ی میزان پروتئین بذر هنوز به طور دقیق شناخته نشده اند، اما علاقه شدیدی در زمینه دستورزی ترکیب بذر وجود دارد، به عنوان مثال گندم به طور معمول بیشترین موفقیت را در بین محصولات دنیا از نظر سطح زیرکشت و عملکرد داراست، اما تنها در حدود 10 تا 15 درصد پروتئین دارد. بنابراین تنها 20 درصد کل پروتئین تولیدی محصولات اصلی لیست شده را به خود اختصاص داده است. پروتئین گلوتن گندم خاصیتی منحصر به فرد دارد و می تواند خیلی سریع در مقیاس صنعتی از نشاسته آن جدا شود. افزایش مقدار پروتئین گندم به وضوح تأثیری عمده بر بهره برداری از منابع پروتئینی مختلف می گذارد، به جز استفاده از کود اضافی، سایر روش های دستیابی بیشتر به آن درستی شناخته نشده است (فائو، 2008). 2-5- پروتئین های ذخیره ا ی پروتئین های ذخیره ای به عنوان پروتئین هایی شناخته می شوند که معمولاً به تنهایی نقش بیولوژیکی در فراهم کردن ذخیره کربن، نیتروژن و سولفور جهت انتقال و مصرف برای حمایت از رشد گیاهچه ایفا می کنند. این پروتئین ها در حدود نیمی از پروتئین های بذر را در غلات کم پروتئین و نسبت بیشتری را در گونه های غنی از پروتئین نظیر سویا، به خود اختصاص می دهند. هرچند سنتز آن ها در همه گونه ها تحت تأثیر کنترل غذایی صورت می گیرد و زمانی که مقادیر زیاد نیتروژن و مقدار نسبتاً کمتری سولفور در دسترس باشد، سنتز در مقادیر بالاتری صورت می گیرد. این به کشاورز اجازه می دهد تا بذر با پروتئین بهینه ای جهت کاربرد نهایی تولید کند، برای مثال، در انگلستان در فرآوری بذر به مقدار پروتئین حدود 14-11 درصد، جهت تولید نان گندم نیاز دارند ولی برای مالت سازی جو، به مقدار کمتر (تقریباً 8 درصد) نیاز است (توکل افشاری و همکاران، 1387). 2-6- کیفیت در گندم (پروتئین های بذر گندم، دلیل خصوصیات استثنایی این گیاه) کیفیت گندم در درجه اول تابع کیفیت و کمیت پروتئین آن است. کیفیت یک محصول عبارت است از مجموعه خصوصیات مطلوب برای هر محصول زراعی که بسته به نوع مصرف آن متفاوت است. برای مثال کیفیت یک رقم با آندوسپرم نرم به صورت مناسب بودن آن برای آرد کردن و تولید کیک و کلوچه تعریف می گردد و کیفیت یک گندم دوروم به صورت مناسب بودن برای تولید سمولینا و ماکارونی تعریف می شود. کیفیت گندم های سخت بهاره و زمستانه عبارت است از خواص ویژه آن ها که تعیین کننده مطلوبیت آن ها برای آرد کردن است (توکل افشاری و همکاران، 1387). در بین عوامل مختلف، پروتئین های ذخیره ای بذر از مهم ترین عوامل موثر در ایجاد تفاوت در کیفیت ارقام گندم محسوب می گردند. این پروتئین ها نقش اصلی را درایجاد خواص رئولوژیک (خواص فیزیکی یا شکل پذیری و جریان مواد مانند قابلیت کشش خمیر و الاستیسه که بر روی قابلیت نگهداری گاز توسط خمیر اثر داشته) و کیفیت آرد و پخت نان دارند. در واقع پروتئین های ذخیره ای بذر مسئول خواص منحصر به فرد چسبندگی و قابلیت ارتجاع در خمیر آرد گندم هستند (برنالد و همکاران، 2001). کیفیت آرد و پخت نان در یک رقم گندم صفتی پیچیده و تحت تأثیر عوامل متعدد محیطی و ژنتیکی است. تعادل بین ترکیبات مختلف مانند نشاسته، پروتئین های گلوتن، لیپیدها، آب و تداخل بین این ترکیبات تعیین کننده کیفیت یک رقم هستند (بحرائی،1382). بدیهی است که ژن های کاملاً شناخته شده ای که تنوع آللی آن ها بر روی محصول نهایی گندم تأثیر می گذارند، شامل ژن های کنترل کننده زیرواحدهای گلوتنین سنگین (glu-1)، گلوتنین سبک (glu-3)، گلیادین ها، کمیت پروتئین ها، سختی دانه، نشاسته ( شامل پروتئین های مومی و محتوای آمیلوز و آمیلوپکتین و سایر ژن های بیوسنتز نشاسته)، لیپیدها و لیپوپروتئین ها، رنگ بذر و آنزیم های آلفا و بتاآمیلاز هستند (بحرائی،1382). 2-7- عوامل موثر در کیفیت و ارزش نانوایی گندم پروتئین گندم به ویژه پروتئین آندوسپرم و سبوس آن از نظر تغذیه ای دارای ارزش بالایی است. از نظر تکنولوژی پخت، ویژگی های فیزیکی پروتئین ها اهمیت دارند که مربوط به گلوتن آن می باشد. کیفیت گلوتن گندم تابع عوامل مربوط به گونه آن است. بیشتر پروتئین آندوسپرم از نوع گلوتن است و پروتئین پوسته از گلوبولین، آلبومین و پرولامین است که طی عمل آسیاب کردن بخشی از این پروتئین ها حذف می شوند (ایران نژاد و شهبازیان، 2005). 2-7-1- وزن هزاردانه وزن دانه برحسب وزن هزاردانه بیان می شود و تابعی است از اندازه و دانسیته دانه، هرچه دانه ها بزرگ تر و دارای دانسیته بیشتری باشند مقدار آندوسپرم آن ها در مقایسه با سایر قسمت ها بیشتر است و برعکس هر قدر دانه ها کوچک تر و دارای دانسیته کمتر باشند آندوسپرم آن ها هم کمتر است. ممکن است این تصور پیش آید که وزن هزاردانه در مقایسه با وزن واحد حجم گندم معیار بهتری از بازدهی محصول است، لیکن در عمل این طور نیست، وزن هزاردانه در گونه های مختلف و شرایط کاشت محصول متفاوت است. برای نمونه وزن هزاردانه در گندم سخت قرمز زمستانه و بهاره حدود 20 تا 22 گرم (پروتئین بیشتر) و در گندم نرم قرمز زمستانه و گندم سفید حدود 30 تا 34 گرم است (نیکوسرشت، 1382) . 2-7-2- وزن حجمی یا وزن واحد حجم وزن واحد حجم گندم یکی از معیارها و عوامل مهم و موثر در کیفیت و ارزیابی این محصول است که بیشتر بر حسب کیلوگرم به ازای هکتولیتر بیان می شود، در آمریکا، کانادا و انگلیس واحد آن پوند بر بوشل است. در این عامل اندازه دانه تأثیر زیادی ندارد و برعکس یکنواختی شکل دانه همچنین دانسیته (که خود مربوط به عوامل بیولوژیکی و ترکیب شیمیایی دانه است) در آن تأثیر زیادی دارند. از روی وزن واحد حجم می توان میزان بازدهی آرد آن را تخمین زد، به علاوه برای درجه بندی گندم از این فاکتور هم استفاده می گردد (نیکوسرشت، 1382). 2-7-3- اندازه و شکل دانه بدیهی است که اندازه دانه ارتباط نزدیکی با وزن آن دارد و عاملی است که برای تخمین بازدهی تولید به کار می رود، برای تعیین اندازه دانه گندم از مقطع دادن دانه استفاده می شود، به علاوه از الک-های سیمی مختلفی برای تعیین اندازه های مختلف دانه ها و به ویژه تعیین درصد اندازه های نمونه بهتر استفاده می شود (ارزانی، 2002). 2-7-4- سختی دانه آرد مناسب برای تولید نان بیشتر از گندم سخت تهیه می شود زیرا دارای مقدار پروتئین بیشتری است و گلوتن آن مرغوب تر است، از طرفی سختی دانه خود یکی از عوامل موثر در کیفیت است، گندم سخت آردی به دست می دهد که دارای حالت زبر و دانه ای می باشد که برای نان مطلوب است (ارزانی، 2002). 2-7-5- رنگ عموماً گندم های قرمز رنگ از کیفیت بالاتری نسبت به گندم های سفید برخوردار می باشند. در طبقه بندی گندم از نظر رنگ پوسته، آن را به دو دسته سفید و قرمز تقسیم می نمایند که به عوامل ژنتیکی هر رقم بستگی دارد و هر یک از این رنگ ها خود دارای رنگ های دیگری هم هستند. به طور کلی رنگ های سفید و قرمز مربوط به گونه و جنس گندم می باشند درحالی که رنگ های دیگر مربوط به هر یک از این دو دسته اصلی ممکن است مربوط به عوامل محیطی باشد (نیکوسرشت، 1382). 2-7-6- مواد خارجی تمام مواد موجود در محصول به غیر از دانه های سالم، یکدست و یکنواخت را ناخالصی ها می گویند و شامل: دانه های شکسته گندم و هر غله دیگر، دانه های چروکیده و ضعیف، دانه های سایر واریته ها، دانه های جوانه زده، دانه های آفت زده، بذر علوفه، دانه های کپک زده و سیاهک زده، دانه های سرما زده، ذرات شن و هر غله دیگر که خارج از حد استاندارد است، می باشد. هر چه مواد خارجی در گندم کمتر باشد،گندم بهتر است و درجه یک نامیده می شود. ناخالصی های گندم از هر نوع و مقدار که باشند دارای اهمیت می باشند و بنابراین استانداردهای مختلفی هم برای آن ها وجود دارد، خوشبختانه بیشتر این مواد در طی تمیز کردن و آماده کردن محصول جهت آسیاب کردن حذف می شوند اما وجود آن ها در ماده اولیه مبین کیفیت پایین روش برداشت و نگهداری محصول بوده و می تواند اختلالات احتمالی حاصل شده در دانه را بیان نماید (خدابنده، 1371 ؛ نیکوسرشت، 1382). 2-7-7- دانه های آسیب دیده دانه گندم حتی پیش از برداشت در مزرعه در اثر عوامل گوناگون مانند آفات و بیماری های مختلف، سبز شدن و غیره ممکن است آسیب ببیند، درطی درو کردن و خشک کردن و همچنین در طی جا به جایی و انبار کردن محصول این آٍسیب ها زیادتر می شوند، آسیب های دانه در کیفیت محصول نهایی از نظر فرآیندهای مختلف و قابلیت نگهداری تأثیر نامطلوب دارند و لازم است از بروز آن ها جلوگیری شود (نیکوسرشت، 1382 ؛ حق پرست و همکاران، 1388). دانه گندم پیش از برداشت در شرایط آب و هوای مرطوب و یا بارندگی های موسمی و غیر قابل پیش بینی، ممکن است روی پایه جوانه زده و بدین جهت بازدهی مقدار آرد حاصل از آن کاهش یافته و برعکس مقدار آنزیم آلفا آمیلاز افزایش یافته و موجب چسبندگی خمیر شود، همچنین مقدار جذب آب آرد حاصل کم شده و در نتیجه بازدهی محصول حاصل از آرد هم کاهش می یابد، در مواردی که گندم از مناطقی که دارای آب و هوای خشک هستند به دست آمده باشد مقدار آنزیم آلفاآمیلاز آرد کم است و برای جبران آن باید از موادی نظیر عصاره مالت، آرد مالت و یا فرآورده های آنزیمی استفاده نمود. بدیهی است آرد به دست آمده از این راه برای تولید نان مناسب است، اگر مقدار آلفاآمیلاز از حد معینی تجاوز کند در تخمیر اختلالاتی حاصل می گردد که نامطلوب است (ارزانی، 2002). خشکی هوا و یا کم شدن آبیاری پیش از رسیدن محصول نیز موجب لاغر شدن دانه و تضعیف ویژگی های صنعتی آرد آن می شوند، از این ها گذشته افزایش دما و رطوبت محصول در انبار و آفات انباری هم درکیفیت محصول موثرند و بنابراین برای فرآورده های مختلف استانداردهایی برای دانه های آسیب دیده وجود دارد که عملاً مقدار آن را محدود می کند (نیکوسرشت، 1382 ؛ سمیعی، 2004). 2-7-8- رطوبت مقدار رطوبت موجود در گندم یکی از مهم ترین عوامل موثر در کیفیت آن است، زیرا مقدار مواد خشک دانه بستگی به مقدار رطوبت دارد، در نقاط مرطوب رطوبت گندم حدود 14 درصد و در نقاط خشک حدود 8 درصد است. بدیهی است در حالتی که رطوبت گندم 14 درصد باشد مقدار بیشتری آب مورد معامله قرار می گیرد و اگر مقدار رطوبت کمتر باشد زمان قابلیت نگهداری محصول افزایش یافته و گندم خشک برای سال ها قابل نگهداری است، درحالی که گندم مرطوب ممکن است ظرف مدت چند روز فاسد شود و اگر گندم خیلی خشک باشد، برخی از ویژگی های کیفی آن تحت تأثیر قرار می گیرد و به ویژه حالت شکننده داشته و در طی جا به جایی دانه ها شکسته می شوند و این کیفیت در مورد گندم هایی که از پیش مرطوب بوده و به طور مصنوعی خشک شده اند شدیدتر است. دانه های خرد شده به ویژه از نظر این که در طی عملیات آماده کردن نمونه برای آسیاب کردن حذف می شوند از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست و آرد حاصل کیفیت پایین تری دارد (نیکوسرشت، 1382 ؛ ارزانی، 2002). 2-7-9- مقدار پروتئین مقدار کل پروتئین گندم متفاوت است که مربوط به عوامل نژادی و محیطی است. آبیاری یا بارندگی زیاد در طی زمان رسیدن دانه موجب کاهش مقدار پروتئین می شود و برعکس، از طرفی مقدار پروتئین بستگی به مقدار ازت خاک دارد، کودهای ازته نظیر اوره در مواقع مناسب به ویژه در موقع رسیدن دانه موجب افزایش پروتئین می شوند. کیفیت آرد و نان بستگی به مقدار پروتئین دارد که هرچه پروتئین بیشتر باشد کیفیت افزایش می یابد (نیکوسرشت، 1382 ؛ ایران نژاد و شهبازیان، 2005). برای استخراج پروتئین می توان از کل دانه گندم یا نصف آن استفاده کرد و به روش تاتهام و همکاران (2008) مرحله به مرحله استخراج پروتئین انجام می گیرد: 1- بذر در آسیاب های برقی کوچک (آسیاب سایشی) آرد گردیده و در میکروتیوپ های 5/1 میلی لیتری ریخته می شود و 200 میلی گرم از آرد را در یک میلی لیتر 1-پروپانول 50 درصد حل کرده و نمونه به مدت یک ساعت در دمای 20 درجه سانتی گراد نگهداری شود. سپس در دور 5000 گراد به مدت 10 دقیقه در دمای 20 درجه سانتی گراد سانتریفیوژ گردد. بخش بالایی را دور ریخته و بخش پایینی را نگه می داریم. 2- به بخش پایینی یک میلی لیتر nacl 5/0 مولار اضافه نموده و به خوبی مخلوط گردد و برای یک ساعت در دمای 20 درجه سانتی گراد با استفاده از روتر به هم زده شود. 3- نمونه را در 5000 گراد به مدت 10 دقیقه در دمای 20 درجه سانتی گراد سانتریفیوژ شود و بخش بالایی حذف شده و به بخش پایینی یک میلی لیتر آب مقطر اضافه شده و 10 دقیقه به هم زده شود. 4- به بخش پایینی یک میلی لیتر اتانول 70 درصد اضافه شده و به خوبی مخلوط شده و به مدت یک ساعت در دمای 4 درجه سانتی گراد نگهداری شود. سپس در 5000 گراد به مدت 10 دقیقه در دمای 20 درجه سانتی گراد سانتریفیوژ شده و بخش بالایی حذف گردد (الکل باعث حذف گلیادین ها می شود). 5- بخش پایینی را مجدداً در یک میلی لیتر محلول حاوی 50 درصد 1-پروپانول + 2 درصد 2-مرکاپتواتانول + یک درصد اسید استیک به مدت یک ساعت در دمای 20 درجه سانتی گراد مخلوط گردد. توجه: از این محلول به اندازه کافی برای نمونه ها درست شود. 6- نمونه ها در 5000 گراد به مدت 10 دقیقه در 20 درجه سانتی گراد سانتریفیوژ شده و بخش پایینی را دور ریخته و بخش بالایی حفظ می شود. این بخش حاوی زیرواحدهای گلوتنین غیر محلول در الکل خواهد بود. 7- از نمونه باقیمانده قسمت بالا، 500 میکرولیتر را در تیوب جدید ریخته و 200 میکرولیتر استون را به آن اضافه کرده و سپس به مدت 10 دقیقه در دمای 20 درجه سانتی-گراد نگهداری شود و در ادامه نمونه ها با دور بالا (12000 گراد) به مدت 10 دقیقه در دمای 20 درجه سانتی گراد سانتریفیوژ شدند و بخش پایینی حاوی گلوتنین ها خواهد بود. 8- 500 میکرولیتر از بافر نمونه (رقیق شده) را به گلوتنین های محلول نمونه اضافه و 10 تا 20 میکرولیتر از آن برای بارگیری در چاهک ها استفاده شود (در این تحقیق 10 میکرولیتر استفاده شد). برای رقیق کردن بافر استخراج x3 براساس جدول 3-2 عمل می شود: جدول 3-2- محلول های مورد نیاز (بافر نمونه) در استخراج پروتئین بر حسب میلی لیتر مقدار بافر مورد نیاز آب مقطر بافر استخراج x3 2- مرکاپتواتانل 6 4 7/1 3/0 9 6 55/2 45/0 12 8 4/3 6/0 18 12 1/5 9/0 24 16 8/6 2/1 ترکیب 2- مرکاپتواتانل باعث شکستن پیوند های دی سولفیدی بین زنجیر های پروتئین می گردد و آن ها را از هم جدا می کند.
فاطمه السادات حسینی خواه رضا توکل افشار
زوال یا پیری بذر یکی از عوامل کاهش دهنده بنیه و محدود کننده جوانه زنی در بذر می باشد. هدف از انجام این آزمایش بررسی تاثیر هورمون های اسید سالیسیلیک و اسید جیبرلیک بر بهبود و پیشگیری از زوال، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت و پراکسیداسیون چربی ها در بذور دو رقم کنجد بود. این آزمایش در طی سال های 1391 و 1392 در آزمایشگاه های بذر و تحقیقات عالی گروه زراعت دانشگاه بیرجند و آزمایشگاه بذر گروه زراعت و اصلاح نباتات پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران (کرج) انجام شد. ارقام کنجد مورد استفاده شامل داراب2 و داراب14 بودند. ابتدا آزمون استاندارد جوانه زنی به منظور تعیین قوه نامیه ارقام کنجد انجام شد، سپس جهت ایجاد بنیه های متفاوت ارقام از روش آزمون پیری کنترل شده استفاده شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: دو رقم بذر کنجد، دو سطح زوال(24 و 48 ساعت) به همراه شاهد و 6 غلظت مختلف 25، 50 و 100 پی پی ام اسید جیبرلیک- 25، 50 و 100 پی پی ام اسید سالیسیلیک به همراه شاهد بودند. تیمارهای هورمون به دو صورت پیش تیمار و تیمار پس از اعمال زوال مورد استفاده قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شده در این آزمایش شامل: درصد و سرعت جوانه زنی، شاخص جوانه زنی، شاخص بنیه1 و 2، فعالیت آنزیم های کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز، آسکوربات پراکسیداز و مالون دی آلدهید بودند. نتایج آزمایش نشان داد که در آزمایش اعمال تیمارهای هورمون بعد از زوال، در رقم داراب 2 غلظت 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک (با درصد جوانه زنی 33/91) در شرایط زوال 24 ساعت، و در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی قبل از ایجاد زوال غلظت 25 پی پی ام اسید جیبرلیک ( با درصد جوانه زنی 94) و در سطح زوال 48ساعت، غلظت 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک (با درصد جوانه زنی 33/93) بهترین غلظت های استفاده شده بودند. در رقم داراب14 و در سطح زوال 24 ساعت تمام غلظت های هر دو هورمون اسید سالیسیلیک و اسید جیبرلیک با تیمارهای شاهد ارقام تفاوت معنی داری نشان ندادند. اما در سطح زوال 48ساعت،در رقم داراب14، غلظت های 25پی پی ام اسید جیبرلیک، 50 و 100پی پی ام اسید سالیسیلیک به ترتیب با 67/94، 94 و 33/93 درصد جوانه زنی باعث بیشترین درصدجوانه زنی شدند. در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی قبل از ایجاد زوال، بیشترین میزان درصد جوانه زنی در رقم داراب 14 با 67/98درصد از غلظت 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک در شرایط 24 ساعت زوال بدست آمد. از نظر شاخص جوانه-زنی در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی بعد از زوال، بهبود پذیری رقم داراب14، بسیار بهتر از رقم داراب2 در هر دو زمان ایجاد زوال بود، که در این میان تاثیر تمام غلظت های اسید جیبرلیک و غلظت 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک در سطح زوال 24 ساعت با تیمارهای شاهد اختلاف معنی داری نشان نداد. اما در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی قبل از زوال، غلظت 100 پی-پی ام اسید جیبرلیک با شاخص جوانه زنی86 برای 24 ساعت زوال و 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک برای 48 ساعت زوال با شاخص جوانه زنی 82 بهترین غلظت های هورمونی بودند. اما برای داراب14، غلظت 50 پی پی ام اسید سالیسیلیک برای 24 ساعت زوال با شاخص جوانه زنی 97 بهترین غلظت هورمون بود. سرعت جوانه زنی در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی بعد از زوال، در رقم داراب14 بیشتر بود، به طوریکه غلظت 50 پی پی ام اسید جیبرلیک در سطح زوال 24 ساعت با 96/94 بیشترین سرعت جوانه زنی را داشت. اما در آزمایش اعمال تیمارهای هورمونی قبل از زوال، سرعت جوانه زنی در رقم داراب2 در هر دو سطح زوال افزایش یافت. اما برای رقم داراب14، فقط در زمان 24 ساعت زوال، کاربرد غلظت های هورمون سبب افزایش سرعت جوانه-زنی شد. از نظر شاخص های بنیه 1 و 2 با انجام تیمار هورمونی در هر دو شرایط، برای هر دو رقم بهبود پذیری و جلوگیری از زوال صورت گرفت. از نظر فعالیت آنزیم ها، بیشترین فعالیت آنزیم کاتالاز به میزان 119/0 واحد بر میلی گرم پروتئین از تیمار داراب14*24ساعت زوال*اسید سالیسیلیک50 پی پی ام (در آزمایش اعمال غلظت های هورمون بعد از زوال) و تیمار شاهد داراب14به میزان 116/0 واحد بر میلی گرم پروتئین (آزمایش اعمال غلظت های هورمون قبل از زوال) را داشت. بیشترین فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز در آزمایش اعمال غلظت هورمون بعد از زوال از تیمار داراب14*48ساعت زوال*اسید سالیسیلیک50 پی پی ام به میزان 065/ واحد در میلی گرم پروتئین و در آزمایش اعمال غلظت های هورمون قبل از زوال، تیمار داراب2*48ساعت زوال*اسید سالیسیلیک50 پی پی ام دارای بیشترین فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز به میزان 097/0 واحد بر میلی گرم پروتئین بود. بیشترین فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز در آزمایش اعمال غلظت هورمون بعد از زوال از تیمار داراب14*48ساعت زوال*اسید سالیسیلیک50 پی پی ام (777/2 واحد بر میلی گرم پروتئین)، و در آزمایش اعمال غلظت هورمون قبل از زوال بذر، بیشترین فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز به میزان 01/5 واحد بر میلی گرم پروتئین مربوط به تیمار داراب14*24ساعت زوال*اسید سالیسیلیک50 پی پی ام بود. اعمال تیمارهای هورمون در جهت کاهش پراکسیداسیون چربی ها نتایج مثبتی به همراه داشت و سبب کاهش معنی دار محتوی مالون دی آلدهید در بذر هر دو رقم شد. به طوری که در آزمایش اعمال غلظت هورمون بعد از زوال، کمترین میزان با 19/3 میکرومول درگرم وزن تر مربوط به تیمار داراب14*48ساعت زوال*اسیدسالیسیلیک50 پی پی ام و در آزمایش اعمال غلظت هورمون قبل از زوال کمترین میزان مالون دی آلدهید از تیمار تیمار داراب2*48ساعت زوال*اسید-سالیسیلیک50 پی پی ام به میزان 546/3 میکرومول درگرم وزن تر بذر بدست آمد.
سمیه پهلوانی محمدقادر قادری
چکیده به منظور بررسی ویژگیهای فنوتیپی موثر بر کیفیت دانه گندم، آزمایشی با 52 ژنوتیپ گندم نان در شرایط آب و هوایی بیرجند در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. صفات کمی مورد مطالعه عبارت از طول و عرض دانه، طول سنبله، تعداد دانه در سنبله، تعداد سنبلچه در سنبله، وزن دانه در سنبله و وزن هزاردانه بودند. صفات کیفی شامل درصد پروتئین، حجم رسوب sds و درصد رطوبت بودند. نتایج مقایسه میانگین نشان داد بر اساس صفات اندازهگیری شده ارقام اکبری، پیشتاز، کرج 3، الوند، روشن و اسکلیبر به عنوان ارقام برتر شناسایی شدند. بر اساس تجزیه همبستگی، درصد پروتئین دانه با صفات طول دانه، عرض دانه، تعداد دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله و وزن هزاردانه همبستگی منفی و معنیداری داشت. ارتفاع رسوب sds با طول سنبله، تعداد سنبلچه در سنبله و وزن دانه در سنبله همبستگی منفی و معنیداری داشت. نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون گام به گام نشان داد که صفات عرض دانه و تعداد دانه در سنبله 47 درصد از تغییرات درصد پروتئین را توجیه میکنند و صفت تعداد سنبلچه در سنبله جزء موثر بر صفت حجم رسوب sds میباشد. تجزیه خوشهای به روش وارد برای صفات کمی و درصد پروتئین، ارقام را به 2 گروه منتسب کرد بهطوری که ارقام استرالیایی در یک گروه جدا نسبت به سایر ارقام قرار گرفتند. به منظور بررسی روابط بین ژنوتیپ و فنوتیپ صفت میزان پروتئین دانه، از 7 جفت نشانگر ریزماهواره مرتبط با میزان پروتئین کل استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی همبستگی بین این دو گروه از دادهها، وجود نشانگر پیوستهای ) wmc41 ( را برای صفت مورد بررسی در این پژوهش آشکار کرد. با توجه به اهمیت این صفت به عنوان صفت موثر بر کیفیت دانه گندم، از این نشانگر پیوسته با آن میتوان در برنامههای اصلاح نژادی و در فرآیند انتخاب به کمک مارکر به منظور گزینش ارقام در جهت بالا بودن درصد پروتئین دانه آنها استفاده کرد. علاوه بر این جهت بررسی تنوع آللی در مکانهای ژنی کدکننده زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی بالا ) hmw-gs 4 جفت آغازگر الل اختصاصی برای مکان ،) های ژنی ) glu-a1,glu-b1, glu-d1 ( بکار گرفته شد. نتایج نشان داد که تنوع قابل ملاحظهای بین ژنوتیپ های گندم نان وجود دارد. بهطوری که برای مکان ژنی glu-a1 ، سه آلل )نول، 1 و * 5( شناسایی گردید که در بین آنها آلل * 5 با فراوانی 25 درصد بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داد. برای مکان ژنی glu-b1 در + مجموع شش آلل شناسایی شد که ترکیب آللی 8 cd 4 با فراوانی 35 درصد بیشترین فراوانی را داشت. برای مکان ژنی glu-d1 5 با فراوانی 85 درصد بیشترین + ، در مجموع دو آلل شناسایی شد که ترکیب آللی 15 فراوانی را در بین آللهای شناسایی شده به خود اختصاص داد. در نهایت ترکیبات گلوتنین مشخص شده به منظور پیشبینی کیفیت پخت نان امتیازدهی شدند. ژنوتیپهای مورد مطالعه، ترکیبات آللی متفاوتی را با رتبه 9 و 11 را داشتند که نشان دهندهی کیفیت ، کیفی متفاوت نشان دادند. بیشتر ژنوتیپهای مورد بررسی رتبه 8 پخت نان خوب تا عالی است. نتایج نشان داد که ارقام گلادیوس، کوکری، بزوستایا و استار نسبت به ارقام دیگر از نظر خصوصیات کیفیت پروتئین برتر بوده و میتوانند به عنوان والدین بالقوه دارای اللهای مفید مرتبط با کیفیت در برنامههای بهنژادی مورد استفاده قرار گیرند. کلمات کلیدی: کیفیت دانه، واکنش زنجیرهای پلیمراز، استخراج dna ، hmw-gs
امید سالارپور سهیل پارسا
به دلیل اثرات مضرری که کودهای شیمیایی مرسوم بر محیط-زیست و کیفیت غذا ایجاد می کنند، مدتها است که استفاده از آنها مورد تجدید نظر قرار گرفته است. با به کارگیری نانوکودها به عنوان جایگزین کودهای مرسوم، عناصر غذایی نانو کود به تدریج و به صورت کنترل شده و به میزان لازم در خاک آزاد می شوند. به دنبال بررسی و مقایسه اثرات نانو کود آهن و کلات آهن معمولی آزمایشی برپایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. . تیمارهای آزمایش شامل شاهد(c) ، محلول پاشی کلات آهن (k) ، محلول پاشی نانو کود آهن(n) ، 5/1 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی(s1) ، 5/4 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی(s4) ، 5/7 گرم بر لیتر کودکلات آهن خاکی(s7) ، 5/1 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی + محلول پاشی کلات آهن(sf1) ، 5/4 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی+ محلول پاشی کلات آهن(sf4) ، 5/7 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی+ محلول پاشی کلات آهن(sf7) ، 1 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn1) ، 3 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn3) ، 5 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn5) ، 1 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf1) ، 3 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf3) ، 5 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf5). لازم به ذکر است که محلول پاشی با دز دو در هزار انجام شد.نتایج نشان داد که ارتفاع گیاه، کلروفیل a، کلروفیل b، کاروتنوئید، اسانس و فعالیت آنزیم پراکسیداز در تمامی تیمار های آهن تحت تاثیر قرار گرفتند اما در تیمار های کلات آهن فقط تیمار هایی که مصرف خاکی و محلول پاشی انجام شده بود تحت تاثیر قرار گرفتند. بیشترین ارتفاع گیاه را در تیمار 5 گرم بر لیتر + محلول پاشی با 80% افزایش نسبت به شاهد داشتیم. بیشترین میزان غلظت آهن در تیمار 1 گرم بر لیتر کود نانو آهن خاکی+ محلول پاشی با 32/13 درصد افزایش نسبت به تیمار شاهد بدست آمد و همینطور بالاترین میزان کلروفیل b در تیمار 5 گرم بر لیتر نانو کود خاکی با 58/6 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بدست آمد. بیشترین میزان اسانس گشنیز مربوط به تیمارهای 1875 میلی گرم کود کلات خاکی+ محلول پاشی و 1 گرم بر لیتر کودنانو آهن خاکی+ محلول پاشی بترتیب با 05/0 و 052/0 میلی لیتر بوده است. کمترین میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز نیز در تیمارهای محلول پاشی نانو کود های آهن و کود کلات آهن بترتیب با 068/0 و 081/0 مشاهده است. این آزمایش نشان می دهد که مصرف نانو کود آهن اث مثبتی در خصوصیات رشدی، فعالیت آنزیم پراکسیداز و کاتالاز و میزان اسانس گیاه گشنیز دارد.
مسعود رجبی سهیل پارسا
تولید بالقوه و واقعی و نیز ثبات درازمدت بوم¬نظام¬های کشاورزی مستلزم حفظ و تقویت اشکال مختلف تنوعزیستی در آنها می¬باشد. پایش مداوم سامانه¬های کشاورزی یکی از فاکتورهای اساسی در جلوگیری از اضمحلال تنوعزیستیکشاورزی می¬باشد. از این رو این پژوهش به منظور ارزیابی تنوعزیستی گیاهی در بومسازگان¬های کشاورزی شهرستان¬های بیرجند و طبس واقع در استان خراسانجنوبی انجام گرفت. دادههای مورد استفاده در این تحقیق از سازمانجهادکشاورزی و اداره هواشناسی استان جمع¬آوری گردید. شاخصهای ارزیابی تنوع زیستی مورد استفاده در این مطالعه شامل غنایگونه¬ای، شاخص تنوع شانون و شاخص تنوع سیمپسون بود. جهت بررسی همبستگی میان شاخص¬های تنوع شانون و تنوع سیمپسون با پارامترهای اقلیمی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. همچنین براساس اطلاعات موجود نتایجی براساس توزیع محصولات زراعی، نظام¬های زراعی اصلی و شاخص تراکم زراعی ارایه گردید. به طور کلی یک نظام زراعی اصلی در شهرستان¬های بیرجند و طبس وجود دارد که مبتنی بر غلات و به ویژه گندم می¬باشد که بیشترین درصد سطح زیر کشت را نیز به خود اختصاص داده است. میانگین شاخص تراکم زراعی این مناطق از میانگین قاره آسیا کمتر است. میانگین غنایگونه¬¬ای محصولات زراعی و باغی شهرستان طبس بهتر از شهرستان بیرجند بود. شهرستان طبس با میانگین شاخصتنوع شانون 225/1 در محصولات زراعی وضعیت بهتری را نسبت به شهرستان بیرجند با مقادیر 099/1 نشان داد، ولی میانگین شاخص تنوع شانون محصولات باغی بیرجند با مقادیر 326/1 نسبت به طبس با مقادیر 069/1 بیشتر بود. همانند شاخصتنوع شانون، میانگین شاخصتنوع سیمپسون محصولات زراعی طبس نیز با مقادیر 571/0 نسبت به بیرجند با مقادیر 525/0 برتری داشت، ولی محصولات باغی بیرجند میانگین شاخصتنوع سیمپسون بهتری را نشان دادند. در میان پارامترهای اقلیمی مورد بررسی، دما با شاخص¬های تنوع شانون و سیمپسون محصولات زراعی بیرجند همبستگی مستقیم و بالاتری را نشان داد، ولی در شهرستان طبس این همبستگی منفی بود. در محصولات باغی، رطوبت نسبی بالاترین همبستگی مثبت را در هر دو شهرستان با شاخص¬های ذکر شده نشان داد. این پژوهش نشان داد که تنوع زیستی در این مناطق از وضعیت مناسبی برخوردار نمی¬باشد.
حجت اله هدایت ناصراباد سهیل پارسا
چکیده بابونه در تمام فارماکوپه های معتبر جهان به عنوان یک گیاه دارویی مهم شناخته شده و با توجه به کاربرد روزافزون آن در صنایع داروسازی، آرایشی و بهداشتی، عطرسازی و تهیه چاشنی های غذایی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است تا آنجا که آن را ستاره گیاهان دارویی نامیده اند (بالاز و تایسرند، 1998). به منظور بررسی اثر محلول پاشی نانو کود کلات آهن و کلات آهن معمولی بر خصوصیات کمی و کیفی گ?اه دارو?? بابونه آزما?ش? در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادف? با چهار تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل دو نوع کود کلات آهن (آهن نانو و آهن معمولی)، سطوح کود مصرفی در هر دو نوع کود آهن شامل چهار سطح 1، 3، 5 و 7 گرم بر لیتر و فاکتور سوم محلول پاشی در سه زمان ساقهده? اولیه، قبل از گل دهی و بعد از برداشت گل اول بود. نتا?ج آزما?ش نشان داد که سطوح کود و زمان محلول پاشی اثر معنی داری بر صفات ف?ز?ولوژ?ک و مورفولوژ?ک گ?اه داشته به طوری که تحت تأثیر اثر اصلی سطوح کود، ارتفاع بوته، وزن خشک گل، مقدار آهن اندام هوایی، عملکرد گل، عملکرد اسانس در سطح یک درصد معنی دار و اثر اصلی نوع آهن بر صفات درصد اسانس و مقدار آهن اندام هوایی در سطح یک درصد اختلاف معنی داری داشته و همچنین صفات قطر گل، ارتفاع گل، تعداد شاخه جانبی، تعداد گل در بوته، درصد کامازولین، محتوی کلروفیل a و b تحت تأثیر اثر اصلی زمان محلول پاشی، اختلاف معنی داری داشتند. اثر متقابل نوع آهن و زمان محلول پاشی تنها بر صفت درصد کامازولین اسانس اختلاف معنی داری داشته و همچنین اثر متقابل نوع کود آهن در سطوح کود در زمان محلول پاشی صفت درصد اسانس، ارتفاع بوته، تعداد شاخه جانبی، عملکرد اسانس و درصد کامازولین را به طور معنی داری تحت تأثیر قرار داده، حاصل شد و از طرف دیگر سطوح کودی 5 و 7 گرم بر لیتر و همچنین زمان محلول پاشی ساقه دهی اولیه و قبل از گلدهی در اکثر موارد بیشترین تأثیر را بر روی صفات مورد بررسی داشته است. بیشترین درصد اسانس در کود نانو کلات آهن و بیشترین وزن خشک گل در سطح کودی 7 گرم بر لیتر به میزان 2/2 گرم بر بوته به دست آمد. نتایج تحقیق بیان کننده آن است که نانو کود آهن در اکثر صفات در مقایسه با کود آهن معمولی تأثیر بیشتری بر افزایش آن صفت داشته هر چند که ممکن است معنی دار نشده باشد. برای نتیجه گیری بهتر محلول پاشی در طی دو تا سه مرحله و همچنین مصرف توام خاکی و محلول پاشی انجام گیرد. واژگان کلیدی: رنگیزه های فتوسنتزی- اسانس- ریزمغذی - بابونه
میثم عبدالهی سهیل پارسا
گیاه دارویی اسپند (. peganum harmala l) گیاهی علفی، پایا و منشأ آن آسیای مرکزی می باشد. با افزایش شوری از پراکنش آن کاسته می شود. پرایمینگ بذر نقش موثری در ارتقاء بنیه بذر و استقرار گیاهچه در محیط های تنش زا دارد. به منظور بررسی تاثیر پیش تیمار پرایمینگ بر خصوصیات جوانه-زنی بذر اسپند در شرایط تنش شوری، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در آزمایشگاه باغبانی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 1393 اجرا شد. فاکتور اول، تیمار پرایمینگ، شامل شاهد، سولفات کلسیم (در غلظت های 5 و 10 میلی مولار)، اسید آسکوربیک (1 و 2/0 میلی مولار) و اسید سالسیلیک (1/0 و 3/0 میلی مولار) و فاکتور دوم، شامل سطوح مختلف شوری (0، 6، 12، 18 و 24 دسی زیمنس بر متر) بود. درصد و سرعت جوانه زنی نقش بیشتری بر جوانه زنی دارند، نتایج نشان داد که تیمارهای پرایمینگ و شوری اثر معنی داری بر خصوصیات جوانه زنی در سطح یک درصد داشتند. نتایج اثر متقابل شوری در پرایمینگ نشان داد که بیشترین و کمترین درصد جوانه زنی را به ترتیب تیمار سولفات کلسیم 5 میلی مولار در شوری شاهد و تیمار اسید آسکوربیک1 میلی مولار در شوری سطح 24 دسی زیمنس بر متر، و بیشترین و کمترین سرعت جوانه زنی را به ترتیب اسید سالسیلیک 3/0 میلی مولار در سطح شاهد و اسید آسکوربیک1 میلی مولار در سطح 24 دسی زیمنس بر متر داشتند. اسید آسکوربیک1 میلی مولار بیشترین تاثیر را بر صفات بنیه بذر، طول ریشه-چه و ساقه چه و وزن تر داشت.
حسین خزاعی تبار سهیل پارسا
یکی از مهم ترین مشکلاتی که جهان امروزی با آن مواجه شده است مشکل کمبود آب در اکثر نقاط جهان است. به نظر اغلب کارشناسان در صورت عدم رعایت صرفه جویی و بهره وری در مصرف آب، اکثر مردم دنیا با مشکل کم آبی مواجه خواهند شد. بنابراین باید راهکارهایی برای بهره وری بیشتر از آب بخصوص در بخش کشاورزی که بیش از ?? درصد منابع آبی را مصرف می کند باید اتخاذ نمود.آبیاری موضعی ریشه می تواند ضمن صرفه جویی در مصرف آب و افزایش راندمان آبیاری، به عنوان بهترین شیوه آبیاری مدنظر کشاورزان قرار گیرد. ضمن آنکه این شیوه آبیاری به آسانی و بدون هزینه اضافی برای کشاورز عملیاتی بوده و می تواند یک راهکار مناسب برای صرفه جویی در مصرف آب به خصوص در مناطق خشک و نیمه خشک که با محدودیت منابع آبی و عملکرد مواجه می باشند به کاربرده شود.