نام پژوهشگر: افسانه شمشکی
راحله سلطانی عباس قنبری نیاکی
گرلین و ابستاتین، دو پپتید معدی- روده ای مشتق از پرپروگرلین هستند. گرلین اثرات مثبتی روی توازن انرژی، تحریک جذب غذا، ترشح اسید معدی و جنبش معدی- روده ای دارد؛ در حالیکه ابستاتین اعمالی مخالف و عکس اثرات گرلین را نشان می دهد. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر کاهش atp و گلیکوژن کبد بر سطوح استراحتی گرلین و ابستاتین پلاسما در موشهای نر صحرایی تمرین کرده بوده است. بدین منظور 40 سر موش نر صحرایی نژاد ویستار به دو گروه تمرین(20) و کنترل(20) تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 10 هفته، 5 روز در هفته تحت تمرین روی تردمیل قرار گرفتند. در روز انجام تزریق گروه های مربوطه به زیر گروه های تزریق اتیونین و سالین: کنترل- سالین(sc)، تمرین- سالین(st)، کنترل- اتیونین(ec)، و تمرین- اتیونین(et) تقسیم شدند. کلیه محاسبات با بهره گیری از نرم افزار15 spss انجام گرفت و اختلاف در سطح معنی داری 0/05 پذیرفته شد. نتایج این تحقیق نشان دهنده این بود که سطوح استراحتی گرلین پلاسما در اثر کاهش atp و گلیکوژن کبد افزایش یافته است؛ در حالیکه در غلظت ابستاتین تغییر معنی داری مشاهده نشد. علیرغم وجود رابطه مستقیم بین میزان ابستاتین و سطحatp و گلیکوژن کبد و همینطور وجود رابطه معکوس بین میزان گرلین و سطحatp و گلیکوژن کبد رابطه های به دست آمده از لحاظ آماری معنی داری نبود. در مجموع می توان چنین نتیجه گرفت که بر خلاف گرلین، ابستاتین را نمی توان یک عامل مهم و قابل ملاحظه در تنظیم و تعادل انرژی کوتاه مدت به حساب آورد. این احتمال وجود دارد که در کنار گرلین، ابستاتین بتواند به عنوان عاملی در تنظیم و تعادل انرژی در بلند مدت تلقی گردد.
سکینه نوروزیان افسانه شمشکی
در این مطالعه، اثرات حاد دو نوع تمرین اکسنتریک و کانسنتریک بر برخی عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی خون زنان رشته تربیت بدنی دانشگاه الزهرا تعیین شد.بیست و چهار دانشجوی دختر به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند که به صورت تصادفی در 3 گروه: کنترل ( میانگین سن 0/18 ± 20/52 و میانگین شاخص توده بدنی 0/43 ± 21/15 ، بدون اجرای تمرین)، گروه تمرین اکسنتریک( میانگین سن 0/49 ± 21/37و میانگین شاخص توده بدنی 0/49 ± 20/82 ، اجرای تست الستد پشت به صفحه نمایشگرتا حد واماندگی) و گروه تمرین کانسنتریک( میانگین سن 0/36 ± 20/66 میانگین شاخص توده بدنی 0/58 ± 21/46، اجرای تست الستد رو به صفحه نمایشگر تا حد واماندگی ) تقسیم شدند. آزمودنی ها فعالیت را با میانگین شدت 75/88 % از حداکثر ضربان قلب و میانگین زمان اجرای 10 دقیقه انجام دادند. از آزمون شونده ها در دو نوبت ( یک ساعت قبل از شروع تمرینات، بلافاصله بعد از انجام فعالیت ) نمونه های خونی برای سنجش ضد اکسایش غیر آنزیمی ((gsh، شاخص فشار اکسایشی (mda) و ظرفیت ضد اکسایشی تام (tac) اخذ گردید. برای اندازه گیری پارامتر های بیوشیمیایی از روش رنگ سنجی شیمیایی استفاده شد. همچنین از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه جهت بررسی اختلاف بین گروهی برای هر متغیر،از آزمون t گروه های همبسته جهت بررسی اختلاف درون گروهی برای هر متغیر و از آزمون تعقیبی شفه در صورت وجود اختلاف معنی دار بین گروهی استفاده شد.در نتیجه، میزان tac,mda,gsh در پلاسما بعد از تمرین اکسنتریک و کانسنتریک نسبت به قبل از تمرین افزایش معنی دار داشت(p<0.05)، البته این افزایش در میزان tac پلاسما در کروه تمرین کانسنتریک معنی دار نبود . در ضمن تغییرات در میزان tac,mda,gsh پلاسما در دو گروه تمرین اکسنتریک و کانسنتریک پس از تمرین در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت، همچنین تغییرات در میزان پارامترهای بیان شده در بین دو گروه تمرین اکسنتریک و کانسنتریک بعد از تمرین تفاوت معنی داری نداشت. در مجموع با توجه به مدت و شدت تمرین کردن آزمون شونده ها در این پژوهش، بهبود ظرفیت های ضد اکسایشی مشاهده شد.
مهدیه اعتصامی افسانه شمشکی
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثر تمرینات استقامت در سرعت و استقامت در قدرت بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و بیوانرژیکی تکواندوکاران برتر زن انجام گردید . تعداد 39 نفر از تکواندوکاران نخبه با میانگین سنی 1/3 7/19 سال ، قد2/7 5/162 سانتیمتر و وزن 2/9 8/52 کیلوگرم با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و برخی عوامل آمادگی جسمانی (سرعت، چابکی، توان، تعادل ایستا، تعادل پویا و سرعت واکنش ) و عوامل بیوانرژیک ( توان بی هوازی و توان هوازی ) با استفاده از تست های معتبر در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ( بعد از هشت هفته تمرین ) اندازه گیری شد . افراد به سه گروه تقسیم شدند . گروه اول تمرینات استقامت در قدرت، گروه دوم تمرینات استقامت در سرعت و گروه سوم ( گروه کنترل) تمرینات متداول را انجام می دادند . برای بررسی مقادیر فوق از آزمونt زوج شده به منظور مقایسه سه گروه در فاکتورهای مورد نظر از آزمون آنالیز کواریانس ( ancova) و آزمون تعقیبی (lsd ( spss.v.15 و سطح معناداری 0/05≥α استفاده شد . یافته های پژوهش نشان داد در ورزشکارانی که تمرینات استقامت در قدرت و استقامت در سرعت را انجام می دادند میانگین نمره عوامل آمادگی جسمانی ( سرعت ، چابکی ، توان ، تعادل ایستا ، تعادل پویا و سرعت واکنش ) و فاکتورهای بیوانرژیک ( توان بی هوازی و توان هوازی ) در مقام مقایسه قبل و بعد از هشت هفته تمرین، بهبود یافت . جهت مقایسه سه گروه ، میانگین نمره فاکتورهای سرعت ، چابکی ، توان ، تعادل ایستا ، سرعت واکنش ، توان بی هوازی ، شاخص خستگی و توان هوازی در گروه استقامت در سرعت و میانگین نمره تعادل پویا در گروهی که تمرینات استقامت در قدرت را انجام دادند ، بهبود بیشتری یافت . در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان داد که تمرینات استقامت در سرعت بیشترین اثر را بر عوامل جسمانی و بیوانرژیکی داشت .
طیبه رعیت رکن آبادی افسانه شمشکی
تاثیر یک دوره تمرینات ایروبیک بر برخی شاخص های ایمنی ماتریکس متالوپروتئیناز و ایمونوگلوبین ? در زنان بی تمرین دانشجو: طیبه رعیت رشته تحصیلی: تربیت بدنی و علوم ورزشی استاد راهنما: دکتر افسانه شمشکی استاد مشاور: دکتر مهدی هدایتی تاریخ دفاع: 24/12/1388 چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرینات ایروبیک بر برخی فاکتورهای دستگاه ایمنی شامل mmp-9 و igm در زنان غیرفعال انجام گرفت. برای این منظور 34 نفر از دانشجویان زن رشته های غیر تربیت بدنی دانشگاه آزاد میبد با دامنه سنی 22-20 سال به طور تصادفی انتخاب و مجدداً به طور تصادفی به دو گروه تجربی (تعداد 17 نفر، میانگین سن49/0±37/23 سال، میانگین قد 17/2±50/163 سانتی متر، میانگین وزن 38/1±62/56 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدنی22/0±18/21 کیلوگرم بر مترمربع) و گروه کنترل ( تعداد 17نفر، میانگین سن 18/0±52/22 سال، میانگین قد 58/2±87/159 سانتی متر، میانگین وزن 50/54±96/1 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدنی7/0±32/21 کیلوگرم بر مترمربع) تقسیم شدند. گروه تجربی هفته ای سه روز، به مدت شش هفته تمرینات ایروبیک را با شدت متوسط (60% ضربان بیشینه قلب) انجام دادند. گروه کنترل نیز فعالیتی انجام نداد. از هر دو گروه در دو نوبت ( یک ساعت قبل فعالیت و 48 ساعت بعد از انجام فعالیت) نمونه های خونی برای سنجش میزان تغییرات mmp-9 (متالوپروتئیناز-9) و igm (ایمونوگلوبین m) اخذ گردید. جهت اندازه گیری میزان تغییرات mmp-9 سرم از روش الایزای ساندویجی و برای اندازه گیری میزان تغییرات igm سرم از روش ایمونوتوربیدومتری استفاده شد. از آرمون کلموگراف اسمیرنوف برای تعیین نرمال بودن داده ها و نیز از آزمون های t همبسته و t مستقل برای تعیین میزان تغییرات درون و برون گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد میزان mmp-9 در گروه تجربی افزایش معنا دار داشت (05/0 p‹). میزان تغییرات igm در هیچ یک از گروه های تجربی و کنترل معنی دار نبود (05/0p›) تغییرات بین گروهی نیز از لحاظ آماری معنی دار نشد. به دنبال نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که تمرینات ایروبیک متوسط می تواند محرک مناسبی برای بهبود و افزایش کارایی دستگاه ایمنی در افراد غیر فعال باشد. واژگان کلیدی: تمرین ایروبیک، زنان بی تمرین، متالوپروتئیناز-9 (mmp-9) و ایمونوگلوبین m igm))
شهین شیبانی افسانه شمشکی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات اینتروال سرعتی بر سطوح آپلین پلاسما، فشار خون، ضربان قلب و ارتباط بین آن ها در زنان دونده نخبه بود. بدین منظورعوامل آپلین پلاسما ،ضربان قلب و فشار خون در سه مرحله قبل، بعد و 24 ساعت بعد از تمرین اندازه گیری شدند. 1?نفر از دختران دونده لیگ برتر شهر شیراز.(سن 65 ? 1 ±26 ? 21 سال،قد= 42 ? 4 ±9 ? 163سانتی متر، وزن 13 ? 4 ±26 ? 54کیلوگرم و bmi=22 ? 1 ±5 ? 20) برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. آزمودنی ها به لحاظ عدم وجود بیماری همگن شدند. آزمون اصلی در شش روز متوالی در ساعت 30/11دقیقه صبح اجرا ونتایج ثبت شد. عوامل ضربان قلب، فشار خون و سطوح آپلین پیش، بلافاصله بعد از تمرین و 24 ساعت پس از آن اندازه گیری و ثبت شد. برای بررسی داده ها از آزمون anova یک سویه استفاده شد(05/0=p). بر اساس آزمون های انجام شده و نمونه های جمع آوری شده مشاهده شد که: شش جلسه تمرین اینتروال سرعتی باعث کاهش سطوح آپلین پلاسما در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون شد. و کاهش دارای اختلاف معنی دار می باشد(001 ? 0p=). در بررسی یافته ها 24 ساعت بعد از اتمام تمرین، سطوح آپلین پلاسما نسبت به پس آزمون یک افزایش معناداری داشته است(001 ? 0p=)اما نسبت به پیش آزمون تفاوت معناداری نداشت(375 ? 0p=). در بررسی دیگر یافته ها در اثر شش جلسه تمرین اینتروال سرعتی بر میزان فشار خون سیستولی و ضربان قلب بلافاصله بعد از تمرین افزایش و 24 ساعت پس از آن کاهش معناداری مشاهده شده است(001 ? 0p=). اما در فشار دیاستولی تفاوت معناداری در پیش آزمون و پس آزمون ها مشاهده نشد(338 ? 0p=). بین میزان اپلین پلاسما و فشار خون ارتباط معناداری مشاهده شد(03?/0 p= ). یافته های این مطالعه نشان می دهد که تمرین اینتروال سرعتی موجب افزایش معنا دار ضربان قلب و فشار خون بلافاصله پس از تمرین شد. ضمناً موجب کاهش سطوح آپلین پلاسما می شود. اما 24 ساعت پس از تمرین هر سه عامل به مقادیر استراحتی پیش از تمرین رسیدند به عبارتی، احتمالاً بر هم خوردن تعادل فشار خون سبب تغییر در سطوح پلاسمایی آپلین شده است که با بازگشت فشار خون به مقادیر استراحتی این پپتید نیز به حالت اولیه ی خود بازگشت، بنابراین می توان گفت که احتمالاً آپلین و فشارخون در حالت طبیعی بدن بایستی در تعادل باشند و تغیر این پپتید در حین ورزش می تواند عامل هشدار دهنده ای مبنی بر خطرات احتمالی قلبی عروقی با توجه به نقش شناخته شده آپلین باشد.
زهرا مرادی افسانه شمشکی
مقدمه :فعالیت بدنی به دلیل ایجاد فشار اکسایشی نیاز به ضداکسایش ها را افزایش می دهد. به منظور کاهش فشار اکسایشی، بدن دارای مقدار زیادی از ضداکسایش های آنزیمی و غیر آنزیمی می باشد که از تشکیل گونه های اکسیژن واکنش پذیر جلوگیری می کنند. با توجه به اینکه ممکن است میزان ضداکسایش هایی که بدن برای جلوگیری از فشار اکسایشی ناشی از ورزش تولید کند ، کافی نباشد استفاده از مکمل های ضد اکسایشی برای کاهش این فشار اکسایشی مفید به نظرمی رسد.از این رو پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر یک جلسه تمرین هوازی و بی هوازی همراه با مصرف مکمل زعفران بر برخی آنزیم های ضداکسایشی در زنان جوان ورزشکار انجام گرفت. روش اجرای پژوهش : برای این منظور 18 نفر از دانشجویان رشته تربیت بدنی ورودی سال 1387 دانشگاه الزهرا با میانگین سنی 87/1 ±27/21 سال ، دامنه وزنی kg60/2 ± 88/54 و دامنه قدی cm 36/3 ± 5/163 به صورت تصادفی، انتخاب شدند و مجددا به صورت تصادفی به دو گروه 9 نفره تقسیم شدند . هر دو گروه پس از 12 ساعت ناشتایی در آزمایشگاه حاضر شدند و بعد از مصرف کپسول های حاوی زعفران ، آزمون های تعیین شده که برای گروه هوازی انجام 30 دقیقه رکاب زدن بر روی دوچرخه با شدت 60 درصد vo2max وبرای گروه بی هوازی آزمون وینگیت بود را انجام دادند. خون گیری در سه مرحله(ناشتا، پس از مصرف زعفران و پس از انجام آزمون ) از آزمودنی ها اخذ شد. سپس پس از سه روز بی تمرینی مجددا آزمون اجرا شد، اما این بار از کپسول های شبه دارو استفاده شد. برای سنجش میزان تغییرات سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز از روش رنگ سنجی استفاده شد.از آزمون t همبسته برای تفاوت بین گروه کنترل و گروه تجربی و از آزمون t مستقل برای بررسی تغییرات بین دو نوع تمرین استفاده شد . یافته ها: نتایج این پژوهش نشان دهنده این بود که با مصرف زعفران ، سطوح استراحتی ضداکسایش ها در هر دو گروه هوازی و بی هوازی افزایش یافت. در حالی که پس از انجام تمرین در گروه هوازی و بی هوازی تغییرات در سطوح سوپراکسددیسموتاز معنی دار بود. در مجموع می توان چنین نتیجه گرفت که زعفران می تواند محرک مناسبی برای بهبود و افزایش کارایی دستگاه ضد اکسایشی باشد کلید واژه: سوپراکسید دیسموتازوکاتالاز، مکمل زعفران، تمرین هوازی ، تمرین بی هوازی
نسرین دلاوری افسانه شمشکی
چکیده اندازه گیری vo2max به روش تجزیه ی گازهای تنفسی زمان گیر و گاهی نیازمند مراقبت های پزشکی می باشد که این روش را برای اندازه گیری در گروه های بزرگ و اندازه گیری های با اهمیت کمتر مناسب می کند. با وجود تنوع روش های اندازه گیری با تجزیه ی گازهای تنفسی، تعدادی از مطالعات جدید روش های اقتصادی تری را برای اندازه گیری غیر مستقیم vo2max بدون فعالیت بدنی مانند پرسشنامه و مولفه های آنتروپومتریک به کار گرفته اند، اگرچه روش های برآوردی نیاز به دقت بالایی دارند. اما در مقابل استفاده از روش های مستقیم ارزیابی عملکرد قلبی تنفسی در مطالعات عمومی پر هزینه، نیازمند تکنولوژی پیشرفته و زمان گیر است. این واقعیت به کارگیری روش های آسان را متداول کرده است، تا جایی که مدل های رگرسیون ترکیبی برای پیشگویی عملکرد قلبی تنفسی جایگزین آزمون-های بیشینه و زیر بیشینه ورزشی شده اند. این دسته از روش ها به دلیل سادگی، ارزانی و کاربری آسان، برای تعیین عملکرد قلبی تنفسی به عنوان متغیر مهم در مطالعات عمومی به ویژه در پژوهش های زیر ساختی مناسب هستند. بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین اعتبار معادلات بدون فعالیت ورزشی منتخب در تعیین ظرفیت قلبی تنفسی بود. به همین منظور 28 دانش آموز دختر هنرستان تربیت بدنی تهران با دامنه سنی 15- 19 سال به عنوان آزمودنی های پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پیش از اجرای آزمون، مشخصات بدنی آزمودنی ها شامل سن، قد و توده بدن اندازه گیری و ثبت شد. هم چنین بااستفاده از پرسشنامه فعالیت بدنی و فعالیت اوقات فراغت میزان فعالیت بدنی و فعالیت اوقات فراغت آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله بعد، آزمودنی ها به ترتیب در روزهای مشخص شده به مرکز سنجش قابلیت های جسمانی آکادمی ملی المپیک مراجعه کردند و vo2max آن ها به روش مستقیم بااستفاده از دستگاه تجزیه گازهای تنفسی اندازه گیری شد. برای تعیین طبیعی بودن متغیرها و هم چنین vo2max های به دست آمده از تجزیه گازهای تنفسی و معادلات بدون فعالیت ورزشی از آزمون کولموگرف - اسمیرنوف استفاده شد. برای تعیین همبستگی vo2max حاصل از تجزیه گازهای تنفسی و vo2max برآورد شده از معادلات بدون فعالیت ورزشی از روش همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان می داد: - بین vo2max برآورد شده از معادله1 بر اساس سن، جنسیت و فعالیت بدنی اوقات فراغت و vo2max حاصل از تجزیه گازهای تنفسی همبستگی معناداری وجود داشت ( 484/0r = ، 2342/0= r ، 009/0= p). - بین vo2max برآورد شده از معادله 2 بر اساس سن، جنسیت، قد و توده ی بدن و vo2max حاصل از تجزیه گازهای تنفسی همبستگی معناداری وجود داشت (550/0r = ، 3025/0= r ، 002/0= p). - بین vo2max برآورد شده از معادله3 بر اساس سن، bmi و میزان فعالیت بدنی و vo2max حاصل از تجزیه گازهای تنفسی همبستگی معناداری وجود داشت (486/0r = ، 2361/0= r ، 009/0= p). آنچه از بررسی های انجام شده قبلی و اندازه گیری های پژوهش حاضر حاصل شد بیانگر این است که در جامعه آماری مورد مطالعه معادلات بدون فعالیت ورزشی برای برآورد vo2max مناسب می باشند. با این حال، به نظر می رسد از بین 3 معادله مورد مطالعه، معادله2 معادله مناسب تری برای برآورد vo2max دختران 15-19 ساله فعال می باشد.
منیره حسین خانی حمید آقا علی نژاد
زمینه و هدف: تحت شرایط طبیعی معمولا همه رادیکال های آزاد تولید شده در بدن به وسیله ی آنتی اکسیدان های آنزیمی و غیر آنزیمی خنثی می شوند. از آن جایی که در هنگام ورزش شدید عدم تعادل بین تولید رادیکال های آزاد و آنتی اکسیدان ها منجر به استرس اکسیداتیو می شود، شاید استفاده از مکمل های آنتی اکسیدانی و غذاهای حاوی آنتی اکسیدان درکاهش آسیب به بدن موثر باشد. براساس تعریف پروبیوتیک ها میکروارگانیزم های زنده ای هستند که وقتی به مقدار کافی استفاده شوند اثرات مفیدی بر میزبان دارند.به تازگی علاقه مندی به اثرات مفید باکتری های پروبیوتیک افزایش یافته است. با توجه به شرکت رادیکال های آزاد در استرس اکسیداتیو، پژوهش حاضر در نظر دارد اثر مکمل سازی پروبیوتیک بر پاسخ استرس اکسیداتیو را پس از تمرین وامانده ساز در زنان سالم فعالمورد مطالعه قرار دهد. روش ها: در یک مطالعه دو سویه کور کنترل- دارونما، 13 داوطلب زن فعال در محدوده سنی 19 الی 26 سال در دو گروه قرار گرفتند. این افراد برای 3 هفته 2 کپسول / روز پروبیوتیک (7n=) یا 2 کپسول / روز دارونما (6n=) مصرف کردند. نمونه های خونی در شروع مطالعه و پس از پایان3 هفته مکمل سازیپیش و پس از فعالیتورزشیوامانده ساز (شامل دویدن برای 30 دقیقه روی تردمیل در 80-90 درصد vo2 max هر فرد) جمع آوری شد وmda و tacدر سرم به وسیله ی روش هایtbars وfrapاندازه گیری شدند.تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ancovaو آزمون anova با اندازه گیری تکراری در سطح معنی داری 05/0 >p و با نرم افزار spss16 انجام گرفت. یافته ها:در گروه پروبیوتیک سطوح tacبعد از مداخله و در مقایسه با سطح اولیه افزایش و سطوح mda کاهش یافت، اما این تغییرات بین گروه های پروبیوتیک و دارونما به جز کاهش mda پس از ورزش وامانده ساز به لحاظ آماری معنادار نبود. نتیجه گیری: اگر چه قدرت آنتی اکسیدانی در زنان سالم فعال معنادار نبود اما این مطالعه نشان داد که مصرف پروبیوتیک استرس اکسیداتیو را پس از تمرین وامانده ساز کاهش می دهد و متعاقبا ظرفیت آنتی اکسیدانی افزایش می یابد.
زینب عسکری افسانه شمشکی
چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرینات ایستگاهی منتخب بر عوامل دستگاه ایمنی شامل آنزیم های میلوپراکسیداز (mpo) و الاستاز ( ela) در زنان تمرین نکرده انجام گرفت. برای این منظور 30 نفر دانشجوی زن رشته های غیر تربیت بدنی دانشگاه پیام نور سبزوار با دامنه سنی 25-18 سال به طور تصادفی انتخاب و مجدداً به طور تصادفی به دو گروه تجربی (تعداد 15 نفر، میانگین سن88/0 ± 7/20 سال، میانگین قد18/5 ± 3/154 سانتی متر، میانگین وزن59/10 ± 0/58 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدنی19/4±3/24 کیلوگرم بر متر مربع) و گروه کنترل (تعداد 15 نفر، میانگین سن 8/1±7/20 سال، میانگین قد 24/7 ± 4/157 سانتی متر، میانگین وزن 09/9 ±1/53 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدنی33/3 ± 4/21 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. گروه تجربی هفته ای سه روز، به مدت هشت هفته تمرینات ایستگاهی منتخب انجام دادند. گروه کنترل فعالیتی انجام نداد. از هر دو گروه در دو نوبت ( یک ساعت قبل فعالیت و 24 ساعت پس از انجام فعالیت) نمونه های خونی برای سنجش میزان تغییرات mpo و ela اخذ گردید. برای اندازه گیری میزان تغییرات mpo و ela سرم از روش الایزای ساندویجی استفاده شد. برای تعیین نرمال بودن داده ها از آزمون کلموگراف اسمیرنوف و از آزمون t برای تعیین میزان تغییرات درون و برون گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد میزان تغییرات mpo و ela در هیچ یک از گروه های تجربی و کنترل معنی دار نبود (05/0p›) تغییرات بین گروهی نیز از لحاظ آماری معنی دار نشد. به دنبال نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که تمرینات ایستگاهی منتخب این پژوهش نمی تواند چالش لازم را برای بهبود و افزایش کارایی دستگاه ایمنی در افراد غیر فعال ایجاد نماید. واژگان کلیدی: تمرین بی هوازی، زنان تمرین نکرده، میلوپراکسیداز(mpo) و الاستاز (ela)
لادن انصاری افسانه شمشکی
چکیده ندارد.
مرضیه نصیری فیروزجایی افسانه شمشکی
چکیده : زمینه و هدف: فعالیت بدنی شدید می تواند سبب فشار اکسایشی در ورزشکاران شود، بنابراین مکمل یاری زعفران به خاطر داشتن ترکیبات ضد اکسایشی می تواند در ورزشکاران مفید باشد. بر این اساس این مطالعه با هدف تاثیر مکمل زعفران بر روی سطوح گزانتین اکسیداز و ظرفیت آنتی اکسیدانت تام سرم طی فعالیت ورزشی شدید انجام شد. مواد و روش ها: در یک مطالعه مداخله ایی 24 نفر دانشجوی مونث و سالم، سن 20 تا 23 سال رشته تربیت بدنی، به طور تصادفی در دو گروه 12 نفره کنترل و آزمایش مورد بررسی قرار گرفتند. ساکن بودن در خوابگاه های دانشجویی دانشگاه الزهرا (س) از معیار های ورود داوطلبین در این پژوهش بود. داشتن بیماری خاص، استعمال دخانیات و مصرف سایر مکمل ها از معیار های خروج از مطالعه بودند. پس از اخذ رضایت نامه از هر دو گروه اطلاعات عمومی و آنتروپومتری( قد و وزن) جمع آوری شد. پس از همسان سازی آزمودنی ها از لحاظ میزان فعالیت ورزشی ، از هر دو گروه نمونه های خونی در حالت ناشتا جمع آوری شد. سپس هر دو گروه یک نوبت آزمون وینگیت را با شدت 80 تا 90 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند و بلافاصله پس از آن، از هر دو گروه خون گیری شد. سپس گروه تجربی کپسول مکمل زعفران ( کپسول با دوز 150 میلی گرم) را به مدت چهار هفته مرتب پس از وعده های غذایی نهار و شام دریافت کردند. پس از گذشت چهار هفته از هر دو گروه مجددا همانند مرحله اول نمونه های خونی در حالت ناشتا جمع آوری شد. سپس برای هر دو گروه یک نوبت آزمون وینگیت(wingate)با شدت 80 تا 90 درصد ضربان قلب بیشینه داده شد. بلافاصله پس از پایان آزمون از هر دو گروه نمونه های خونی گرفته شد. در نمونه های خونی مقادیر ظرفیت آنتی اکسیدانت تام(tac) و گزانتین اکسیداز (xox) تعیین شد. از آزمون آماری توصیفی، آزمون غیر پارامتریک کولوموگروف سمیرنوف (k-s) و آزمون t همبسته و تحلیل کوواریانس ( ancova) برای تحلیل داده ها استفاده شد. سطح معنی داری آماری برای کلیه آزمونها 5./.> p در نظر گرفته شد. با استفاده از نرم افزار کامپیوتری 16 spss و 2003 excel انجام شده است. یافته ها: مصرف چهار هفته مکمل زعفران همراه با فعالیت شدید، اثر معنی داری بر روی فعالیت آنزیم گزانتین اکسیداز سرم دارد و بر روی ظرفیت آنتی اکسیدانت تام سرم در هر دو گروه افزایش داشته ولی اثر معنی داری مشاهده نشد. هم چنین چهار هفته مکمل زعفران بر روی سطوح استراحتی گزانتین اکسیداز معنی دار نبود ولی بر روی ظرفیت اکسایشی تام در حال استراحتی و فعالیت سرم افزایش داشت اما معنی دار نبود. بحث و نتیجه گیری: یافته های به دست آمده از این پژوهش اخیر پیشنهاد می کند که مکمل زعفران توانائی زیادی در بهبود ظرفیت آنتی اکسیدانت بدن دارد و ورزشکاران می توانند از زعفران هنگام فعالیت ورزشی شدید برای بهبود دستگاه آنتی اکسیدانتی به عنوان یک مکمل گیاهی بی خطر استفاده کنند. واژگان کلیدی: مکمل زعفران، آنزیم گزانتین اکسیداز، ظرفیت آنتی اکسیدانت تام، فعالیت ورزشی شدید
نجمه اصولی افسانه شمشکی
یکی از بیماری های مزمن که شیوع بالایی در ایران و جهان دارد، مولتیپل اسکلروزیس ( ام اس ) است و در سال های اخیر کوشش های زیادی برای درمان و کنترل آن صورت گرفته است. بیماران مبتلا به ام اس ، معمولا به دلیل شرایط جسمانی وروانی دچار فشار شدیدی شده و با چالش ها و موانع عمده ای در زندگی مواجه می شوندلذا به نظر می رسد اجرای تمرینات ورزشی منظم و مستمر با نظارت افراد مجرب در این بیماران موجب ارتقای سطح کیفیت زندگی آن ها و کاهش مشکلات ناشی از گرفتگی عضلات می شود. مربیان و متخصصان علوم ورزشی باید پی در پی به دنبال راه هایی باشند که به این دسته بیماران برای غلبه بر محدودیت های تمرین و بهبود اجرای ورزشی یاری کند. درواقع رسالت و هدف متخصصین تربیت بدنی ارایه تمرینات علمی و منظم به این دسته از بیماران جهت افزایش سطح امید به زندگی و ارتقای سطح کیفی زندگی آنها می باشد..هدف این پژوهش مقایسه اثر یک دوره تمرینات پیلاتس و مقاومتی بر برخی تواناییهای جسمانی و حرکتی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به ام اس که تحت پوشش انجمن ام اس در شهر تهران می باشند. نمونه آماری شامل 20 نفر از بیماران مبتلا به ام اس هستند که داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. این افراد به طور تصادفی به دو گروه ،تمرین قدرتی و تمرین پیلاتس تقسیم شدند. بعد از یک جلسه توجیهی و تکمیل پرسشنامه وضعیت جسمانی ، داوطلبان تحت تمرین پیلاتس و قدرتی قرار گرفتند . از روش آمار توصیفی و استنباطی به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین پیلاتس بر انعطاف پذیری بیماران مبتلا به ام اس تاثیر معنی دار دارد. علاوه بر این نتایج پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین پیلاتس و مقامتی بر استقا مت بیماران مبتلا به ام اس تاثیر معنی دار داشته است . کلیدواژه ها: تمرینات پیلاتس، بیماری ام اس، تمرینات مقاومتی ، تعادل ، انعطاف پذیری
مطهره رستگارمقدم افسانه شمشکی
فعالیت بدنی برای سلامتی مفید است ولی فعالیت شدید مصرف اکسیژن را افزایش می دهد و باعث اختلالِ درون سلولیِ هموستاز پرواکسنده ها-ضداکسنده ها، کاهش ذخایر ضداکسایش ها و افزایش ابتلا به آسیب های اکسایشی می شود. بنابراین برای تنظیم احیا-کاهش سلولی، وجود دفاع ضداکسایشی قوی لازم و ضروری است. پژوهش حاضر اثرات مصرف مکمل ژل آلوئه ورا بر فعالیت ضداکسایشی پلاسما پس از یک وهله فعالیت درمانده ساز در زنان تمرین نکرده را ارزیابی نموده است. 22 زن (سنین 83/4 ± 8/25 سال؛ درصد چربی40/7 ± 1/33) در یک مدل دوسویه کور و تصادفی به گروه آلوئه ورا (ag، کپسول mg120?2 ژل آلوئه ورا، 11n?) و یا دارونما (pl، کپسول mg120?2 نشاسته، 11n=) تقسیم شده و آزمون فعالیت درجه بندی شده روی نوارگردان که تا رسیدن به واماندگی ادامه داشت را اجرا کردند. نمونه های خونی در هنگام استراحت و بلافاصله پس از آزمون، قبل و بعد از دوره 2 هفته ای مصرف مکمل جمع آوری شد. ظرفیت ضداکسایشی تام، گلوتاتیون، اسیداوریک و بیلی روبین اندازه گیری شد. یافته ها: مصرف روزانه ی 2 کپسول ژل آلوئه ورا، باعث افزایش معناداری (05/0p?) در سطح گلوتاتیون پلاسما شد ولی تغییر معناداری در ظرفیت ضداکسایشی تام، و سطح سرمی اسیداوریک ایجاد نکرد. با توجه به تاثیر معناداری که مصرف این مکمل بر تغییرات سطوح گلوتاتیونی پس از یک وهله فعالیت درمانده ساز داشته است، می توان نتیجه گرفت که مصرف ژل آلوئه ورا موجب بهبود عملکرد دستگاه ضداکسایشی شده است بنابراین احتمالا برای بهبود سلامت جسمانی در حالت استراحت و پس از ورزش مفید می باشد.
مهشید حسینی افسانه شمشکی
چکیده: زمینه و هدف : لیپوکالین 2 یک آدیپوکاین است که از بافت چربی ترشح می شود و با چاقی ، دیابت نوع دوم و مقاومت به انسولین ارتباط نزدیکی دارد. پژوهش حاضر اثر یک دوره تمرین هوازی بر تغییرات سطوح پلاسمایی لیپوکالین 2 ،انسولین و مقاومت به انسولین در موش های نر دیابتی را مورد مطالعه قرار می دهد. مواد و روش ها : تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 12 هفته ای با وزن بین 180 تا 240 گرم به طور تصادفی به 3 گروه تمرین دیابتی ، کنترل دیابتی و کنترل سالم تقسیم شدند.موش های گروه تمرین دیابتی به مدت شش هفته و پنج روز در هفته برای 40 دقیقه با سرعت 20متر در دقیقه وشیب پنج درجه ، در برنامه تمرین استقامتی شرکت کردند. برنامه تمرین در سه مرحله آشنایی، اضافه بار و تثبیت طراحی شد. تمام موش ها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و پس از 12 ساعت ناشتایی بیهوش شده وازنمونه ها خون گیری شد. در تجزیه و تحلیل برای طبیعی بودن داده ها از آزمون آماری کولموگروف –اسمیرنوف (k-s) و برای مقایسه میانگین ها ، از آزمون واریانس یک طرفه (anova) و آزمون تعقیبی lsd در سطح معنی داری 05/0>p وبا نرم افزارspss19،استفاده شد. یافته ها : نتایج آزمون anovaنشان داد که تغییرات سطوحngal پلاسما )003/0=(pومیزان شاخص مقاومت به انسولین(homa-ir)،( 007/ 0 p=) پس ازشش هفته تمرین هوازی معنادار بوده است در حالی که تغییرات معناداری در سطوح انسولین در گروه تمرین دیابتی نسبت به گروه کنترل دیابتی(324/0=p) دیده نشد. با استفاده از آزمون تعقیبی lsd مشخص شد که میانگین سطوح لیپوکالین2 درگروه تجربی نسبت به کنترل سالم (004/ 0=p)وکنترل دیابتی(016/0= p)افزایش داشته است .هم چنین میزان تغییرات شاخص مقاومت به انسولین در گروه تجربی نسبت به کنترل دیابتی کاهش معنا داری را نشان داد (016/0 p=) ،اما میزان تغییرات بین گروه تجربی وکنترل سالم معنادار نبود(536/0p=). نتیجه گیری : یافته ها نشان داد که شش هفته تمرین هوازی موجب افزایش معنادارngal وکاهش معنادارمقاومت به انسولین شد. اما این نوع تمرین بر سطوح انسولین پلاسما تاثیری نداشته است. واژگان کلیدی : تمرین هوازی ،ngal، انسولین، homa-ir، موش های دیابتی
افسانه افسری کلاشمی افسانه شمشکی
پژوهش حاضر تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی زیر بیشینه را بر غلظت هپسیدین پلاسما در مردان دونده بررسی کرد. برای این منظور 8 دونده ی عضو تیم دو و میدانی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سن 34/1±7/21 سال، قد 88/5±6/175 سانتی متر، وزن 13/11±7/71 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 95/2±2/23 کیلوگرم بر متر مربع به طور هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها با شدت 65% ذخیره ی ضربان قلب روی نوارگردان به مدت60 دقیقه دویدند و نمونه های خونی برای سنجش غلظت هپسیدین، اینترلوکین-6، آهن و فریتین پلاسما در دوره های زمانی پیش، بلافاصله، 3 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی گرفته شد. برای تعیین تفاوت های بین مراحل خون گیری از آزمون anovaبا اندازه های تکراری و در صورت وجود اختلاف معنادار از آزمون تعقیبی lsd استفاده شد. نتایج نشان داد که غلظت هپسیدین پلاسما 24 ساعت پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی دار داشت (05/0p<) که می تواند ناشی از کاهش معنی دار در غلظت اینترلوکین-6 سه ساعت پس از فعالیت (794/0r=؛ 05/0p<) باشد، از سوی دیگر، میزان تغییرات آهن پلاسما پس از فعالیت ورزشی زیر بیشینه از نظر آماری معنادار نبود (05/0p>)؛ ولی افزایش معنی داری در غلظت فریتین در بلافاصله، 3 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت نسبت به پیش از فعالیت مشاهده شد (05/0p<). با توجه به عدم همبستگی بین غلظت هپسیدین با میزان آهن پلاسما می توان نتیجه گرفت که یک جلسه فعالیت ورزشی زیر بیشینه تغییرات معنی داری در غلظت هپسیدین پلاسما بلافاصله پس از فعالیت و به دنبال آن هیچ تغییری در تنظیم سوخت و ساز آهن ایجاد نمی کند که ممکن است به مدت و شدت فعالیت ورزشی وابسته باشد.
زهرا ریوفی افسانه شمشکی
هدف: حداکثر اکسیژن مصرفی به عنوان معیار جهانی برای سنجش میزان آمادگی قلبی تنفسی پذیرفته شده است. اگرچه آزمون های معتبر زیادی برای اندازه گیری حداکثر اکسیژن مصرفی در شرایط آزمایشگاهی وجود دارد، با این وجود مربیان همواره به دنبال آزمون ها و شاخص های در دسترس و بر مبنای رشته ورزشی هستند. از سویی دیگر بازیافت ضربان قلب یکی از شاخص های ارزشمند برای پیش بینی عملکرد ورزشکاران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی بازیافت بین کوششی ضربان قلب و ارتباط آن با حداکثر اکسیژن مصرفی، با استفاده از یک آزمون آمادگی تناوبی در مردان فوتبالیست نخبه بود. روش شناسی: 30 مرد فوتبالیست نخبه (با میانگین سنی 09/1±3/19 سال، توده ی بدنی 11/7± 72 کیلوگرم و قد 64/6±6/179سانتی متر) در پژوهش حاضر شرکت کردند. برای این بازیکنان آزمون آزمایشگاهی سنجش حداکثر اکسیژن مصرفی روی نوارگردان با استفاده از دستگاه آنالیز گازهای تنفسی و همچنین آزمون آمادگی تناوبی 15-30 انجام گردید. اکسیژن مصرفی بیشینه (vo2max) در انتهای آزمون آزمایشگاهی تعیین شد و ضربان قلب در مدت اجرای آزمون ها در هر ثانیه ثبت شد. برای تحلیل داده ها، همبستگی بین متغیرهای پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون اندازه گیری شد. یافته ها: همبستگی معنادار مثبت بین vo2max و بازیافت بین کوششی ضربان قلب (034/0p= ،387/0 r=) و همبستگی معنادار مثبت بین mrs30-15ift و بازیافت بین کوششی ضربان قلب (000/0 p=،702/0 r=) به دست آمد. همچنین همبستگی معنادار مثبت بین vo2max و سرعت بیشینه ی دویدن آزمون میدانی آمادگی تناوبی 15-30 (mrs30-15ift) وجود داشت (001/0p=،570/0 r=). با این وجود بین حداکثر اکسیژن مصرفی و hrr در مردان فوتبالیست نخبه ارتباط معناداری مشاهده نشد(095/0 p=،310/0 r=). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که بازیافت بین کوششی ضربان قلب به دست آمده توسط آزمون آمادگی تناوبی 15-30، می تواند شاخص معتبری برای ارزیابی آمادگی قلبی- تنفسی مردان فوتبالیست باشد. واژگان کلیدی: آمادگی قلبی- تنفسی، آزمون آمادگی تناوبی 15-30، بازیافت بین کوششی ضربان قلب، مردان فوتبالیست نخبه
محبوبه قلی زاده آهنگری افسانه شمشکی
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین تغییرات غلظت سایتوکاین il-6 و رزیستین پلاسما به دنبال اجرای یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی زیر بیشینه در مردان جوان فعال بود. به این منظور 8 مرد جوان فعال از بین دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سنی: 34/1 ± 7/21 سال، قد: 88/5 ± 6/175 سانتی متر، وزن: 13/11 ± 7/71 کیلوگرم، شاخص توده ی بدن: 95/2 ± 2/23به طور تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان با شدت 65% ضربان قلب ذخیره به مدت 60 دقیقه بر روی تریدمیل دویدند و نمونه های خونی برای سنجش میزان تغییرات رزیستین و il-6 در دوره های زمانی پیش، بلافاصله، 3 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی گرفته شد. تفاوت های بین مراحل از طریق آزمون anova با اندازه گیری های تکراری مورد آزمون قرار گرفته و در صورت وجود اختلاف معنادار از آزمون تعقیبی lsd استفاده شد. میزان همبستگی بین متغیر های وابسته نیز با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون سنجیده شد. یافته های حاصل از این پژوهش عبارتند از: میزان رزیستین پلاسما 3 ساعت پس از فعالیت نسبت به پیش از فعالیت و بلافاصله پس از فعالیت افزایش معناداری داشته است(p<0.05). میزان il-6 پلاسما بلافاصله پس از فعالیت نسبت به پیش از فالیت و 3 ساعت پس از فعالیت و 24 ساعت پس از فعالیت افزایش معناداری داشته است(p<0.05). بین تغییرات غلظت رزیستین 3 ساعت پس از فعالیت(نقطه اوج غلظت)و تغییرات il-6 بلافاصله پس از فعالیت(نقطه اوج غلظت) و تغییرات این متغیر 3 ساعت پس از فعالیت به-ترتیب همبستگی معنادار مثبت و منفی وجود دارد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد که il-6 حاصل از این فعالیت شاید دارای خواص ضدالتهابی است و با توجه به همبستگی موجود بین این متغیر و رزیستین، می توان نتیجه گرفت که احتمالا il-6 دارای این ویژگی در تحریک ترشح رزیستینی که در برخی تحقیقات خواص آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی آن بارز شده است موثر می باشد و افزایش آن را در پاسخ به این برنامه تمرینی توصیف می کند.
مهری ابیلی عباسعلی گایینی
(hmb) متابولیتی مشتق از لوسین است.پژوهش¬ها نشان داده اند مصرف این مکمل در کنار تمرینات مقاومتی سبب کاهش آسیب¬های عضلانی ناشی از تمرین شده و سبب تقویت سیستم ایمنی می¬شود.گلوتامین،مکمل دیگری است که احتمال داده می¬شود اثر مثبت بر سیستم ایمنی بدن داشته باشد.از آنجا که فعالیت ورزشی شدید می تواند منجر به نقص سیستم ایمنی شود لذا با توجه به تاثیر ایمنی و فعالیت بدنی،ما به بررسی اثر تعاملی مکمل-سازی hmb و گلوتامین بر تغییرات سایتوکاین های(il6 و il8) و شاخص¬های آسیب سلولی(ald,ck)پرداختیم. روش ها: 40 نفر از دختران غیر ورزشکار 18 تا 24 سال در چهار گروه( hmb n=10)، hmb+glu (n=10)،گلوتامین (n=10) و دارونما (n=10) تقسیم شدند.آزمودنی-ها،مکمل یا دارونما را شش روز قبل از یک جلسه فعالیت ورزشی بیشینه با شدت 70 تا 75 درصد یک تکرار بیشینه مصرف کردند. فعالیت ورزشی بیشینه،در دو روز جداگانه،قبل از مکمل سازی و پس از شش روز مکمل سازی اجرا شد ودر هر دو روز نمونه های خونی در سه نوبت ناشتا،پس از فعالیت و دو ساعت پس از فعالیت جمع¬آوری شد.تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از روش تجانس واریانس، همگنی متغیرها و با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنوف،نرمال بودن داده ها تعیین شد. برای تعیین وجود تفاوت معنی دار بین میانگین های نمره های افراد،از روش تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. آزمون های آماری در محیط spss ویرایش 16 انجام گرفته و حد معنی داری 0/05 در نظر گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که میزان ck ، ald ، 6il- ، 8il- در گروه های مکمل گیری گلوتامین و hmb و ترکیبی در قبل از فعالیت، پس از سرد کردن و دو ساعت پس از فعالیت با گروه کنترل اختلاف معنی داری دارد.
نسیبه دولت آبادی افسانه شمشکی
بررسی ها نشان می دهد که استفاده از مکمل های تغذیه ای در حین فعالیت بدنی می تواند برای بهبود توانایی آنتی اکسیدانی موثر باشد. لذا هدف از پایان نامه حاضر بررسی اثر مصرف شکلات تلخ بر ظرفیت آنتی اکسیدان تام و مالون دی آلدئید در زنان جوان ورزشکار به دنبال یک جلسه فعالیت شدید هوازی می باشد. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با اندازه گیری مکرر می باشد که از بین افراد داوطلب 14 زن جوان فعال در دامنه سنی 30-20 سال در تحقیق شرکت داده شدند. آزمودنی ها به دو گروه مکمل (مصرف شکلات تلخ) و کنترل تقسیم شدند و به گروه شکلات سه روز قبل از اجرای آزمون ورزشی شکلات (هر روز به میزان ?? گرم) داده شد. از تمامی افراد در سه مرحله قبل از تست ورزشی gxt (15-20 دقیقه)، بلافاصله و 1 ساعت بعد از تمرین نمونه خونی جهت اندازه گیری tac (total antioxidant capacity)و mda (malondialdehyde ) اخذ شد. بررسی های آماری پایان نامه حاضر نشان داد که سطح tac در گروه شکلات تلخ بلافاصله بعد از تمرین افزایش معنی داری یافت (048/0 p=)، لیکن در مرحله ریکاوری تغییر معنی داری نیافت (610/0 p=). با این حال در گروه کنترل بلافاصله بعد از تمرین و در مرحله ریکاوری سطح tac تغییر معنی داری نداشت (391/0 p= و 408/0 p=). سطح mda در گروه مکمل و کنترل در هیچ یک از مراحل فعالیت تغییر معنی داری نیافت (05/0 ?p). همچنین یافته های آماری تحقیق حاضر مشخص ساخت که گروه مکمل از سطح tac بالاتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند (005/0 p=). همچنین سطح mda در گروه شکلات تلخ در مقایسه با گروه کنترل در سطح پایین تری گزارش شد، هر چند این تغییر معنی دار نبود(05/0 ?p). نتایج پایان نامه حاضر نشان داد که استفاده از شکلات تلخ به عنوان یک مکمل آنتی اکسیدانی منجر به افزایش توان آنتی اکسیدانی و کاهش بیشتر رادیکال های آزاد در حین تمرین شدید ورزشی می شود. کلمات کلیدی: ظرفیت آنتی اکسیدان تام، مالون دی آلدئید، شکلات تلخ، ورزش، زنان
سمیرا تاجیک افسانه شمشکی
چکیده فارسی مقدمه : در طول دهه گذشته ، تعداد فزاینده ای هورمون یا آدیپوکین هایی شناسایی شده است . از جمله لپتین، آدیپونکتین، رزیستین که این آدیپوکین ها در مقررات فیزیولوژیکی توسعه شرح داده شده است و در ذخیره سازی چربی و سوخت و ساز بدن درگیر می شوند . آپلین یک آدیپوکین جدید است که بر روی گیرنده apjتنظیم شده است وگزارش شده است که سطح آپلین پلاسما در افراد چاق افزایش می یابد . مواد و روش ها : در این پژوهش30 نفر از زنان غیر فعال دارای اضافه وزن ، شهرستان پیشوا به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه تجربی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) تقسیم شدند . گروه تجربی در 24 جلسه تمرینات ایروبیک مقاومتی شرکت داشتند . سطح آپلین ، مقاومت انسولین ، گلوکز پلاسما و فاکتورهای چربی اندازه گیری شد . تمامی داده ها ثبت و با استفاده از برنامه spss، نسخه ی 16 تجزیه و تحلیل شدند . یافته ها : تمرین ایروبیک مقاومتی باعث کاهش معنی داری بر سطوح آپلین (02/0 = p ) ، مقاومت به انسولین (003/0 = p) ، کلسترول تام (01/0 = p ) وldl (005/0 = p) در24 ساعت پس از آزمون در مقایسه با 24 ساعت قبل از آزمون شد . با توجه به (05/0 = p ) این کاهش اختلاف معناداری داشت . در حالی که میزان تری گلیسیرید(822/0 =p ) و گلوکز (07/0=p ) کاهش یافته بود ولی از لحاظ آماری معنی دار نشد . میزان hdl (01/0 = p ) از لحاظ آماری افزایش معناداری داشت . بحث و بررسی : بر اساس یافته های بدست آمده از این مطالعه ، تمرینات ایروبیک مقاومتی ، توانست سطوح آپلین ، مقاومت انسولین را کاهش داده و برداشت گلوکز را افزایش دهد . هم چنین موجب کاهش درمیزان ldl و کلسترول تام شده است و به طور موثری موجب افزایش hdl شد . تمرین ایروبیک مقاومتی با افزایش مصرف سوخت چربی موجب کاهش تعداد و حجم سلول های چربی شد. هم چنین میزان سطوح آپلین با کاهش وزن ، کاهش یافت . کلید واژه ها : ورزش ایروبیک مقاومتی ،آپلین پلاسما ، مقاومت به انسولین ، گلوکز، فاکتورهای چربی ، زنان غیر فعال دارای اضافه وزن
تکتم شادکام افسانه شمشکی
چکیده: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر مکمل دهی زردچوبه همراه با یک دوره تمرینات هوازی بر شاخص التهابی crp و آنزیمهای کبدی astوalt در دختران غیرفعال به مدت 6 هفته انجام شد.بدین منظور از بین دانشجویان غیرفعال تعداد 40 نفر باشاخص توده بدنی ((bmi بین 5/18 تا25 ودردامنه سنی 29-21 سال انتخاب شدند و در 4 گروه کنترل، مکمل زردچوبه،فعالیت هوازی همراه مکمل و گروه فعالیت هوازی تقسیم شدند. اندازه گیری های crp ،ast وalt به عنوان متغیرهای وابسته در ابتدا و انتهای مطالعه صورت گرفت . درپایان داده ها با استفاده از نرم افزار spss16در سطح معناداری p<0/05))تجزیه وتحلیل شدند. درگروه تمرین هوازی همراه مکمل سطوح ast سرمی(033/0 p=)و crp سرمی (040/0p=) کاهش معنادار یافت درحالی کهalt سرمی افزایش معنادار داشت .اختلافات بین گروهی معنادار نیز در بعضی گروه ها وجودداشت. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت فعالیت منتخب هوازی همراه با مکمل یاری زردچوبه به مدت 6 هفته با کاهش میزان crp و ast سرمی نقش مهمی در کاهش التهاب دارد.
سپیده افتخاری افسانه شمشکی
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین ویژگی ها آنتروپومتریک و فاکتورهای آمادگی جسمانی با مسافت شیرجه و تاثیر سه روش گرم کردن بر رکورد شنا و مسافت شیرجه شناگران نخبه استان قزوین بود. بدین منظور تعداد 8 نفر شناگر با میانگین سنی (2±20) انتخاب شدند. شاخص های آنتروپومتریک مورد اندازه گیری قد، وزن، قد نشسته، طول اندام تحتانی و bmi بودند. فاکتورهای آمادگی جسمانی شامل: قدرت انفجاری پاها، قدرت عضلات کمر، استقامت عضلات شکم و انعطاف پذیری مفصل شانه بودند. از آزمودنی ها ابتدا بدون انجام گرم کردن رکوردگیری و تخمین مسافت شیرجه انجام شد. سپس آزمودنی ها سه روش گرم کردن کوتاه، منظم و گرم کردن در خشکی را به ترتیب با فاصله 48 ساعته انجام و بعد از هر روش رکورد شنا ومسافت شیرجه آن ها ثبت شد. یافته های نشان دادند که بین هیچ کدام از شاخص های آنتروپومتریک و مسافت شیرجه ارتباط معناداری وجود ندارد. درحالیکه تمام فاکتورهای آمادگی جسمانی همبستگی معنی دار بالایی با مسافت شیرجه نشان دادند. در بین روش های گرم کردن، گرم کردن منظم و گرم کردن در خشکی بهبود معنی دار در رکورد شنا داشتند. تنها گرم کردن در خشکی تاثیر معنی دار بر روی مسافت شیرجه داشت. با توجه به یافته های پژوهش گرم کردن درخشکی و گرم کردن منظم می تواند به شناگران جهت بهبود عملکرد کمک نماید.
محبوبه سادات حسینی افسانه شمشکی
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات پلایومتریک، بر توانایی اجرای پرش عمقی و برخی فاکتورهای آمادگی جسمانی زنان تمرین کرده بود. بدین منظور از بین دانشجویان دختر تربیت بدنی، تعداد 24 نفر بدون سابقه آسیب دیدگی در دو سال گذشته، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی و کنترل قرار گرفتند. آزمون های موردنظر پژوهش شامل آزمون سارجنت، اجرای پرش سارجنت به دنبال پرش عمقی از سه ارتفاع 20، 40 و 60 سانتیمتر، آزمون دوی 9×4 رفت و برگشت، آزمون دراز و نشست در یک دقیقه و آزمون دوی 35 متر سرعت، یک روز پیش و پس از شروع تمرینات، از آزمودنی ها گرفته شد. نتایج پژوهش حاکی از پیشرفت در همه فاکتورهای اندازه گیری شده بود و همچنین بین بهبود توان انفجاری از سه ارتفاع 20، 40 و 60 سانتیمتر اختلاف معناداری نشاهده نشد.
الهه پناهی افسانه شمشکی
چکیده زمینه و هدف: ورزش هوازی باعث ایجاد انطباق درسوخت وساز و سازگاری ویژه که شامل تغییرات مثبت در عوامل التهابی مانند کاهش پروتئین واکنشی c (کاهش سطح crp) و تغییرات مثبت در ایمونوگلوبین igg1 می شود. هدف کلی این پژوهش بررسی اثر سه هفته مکمل یاری ژل رویال به همراه فعالیت ورزشی هوازی بر شاخص التهابی crp و تغییرات سطوح پلاسمایی ایمونوگلوبین igg1 در زنان غیرفعال است. روش پژوهش: جامعه آماری این پژوهش را 28 نفر از زنان شهر تهران با دامنه سنی 55-45 سال و bmi بالای 24 تشکیل دادند ،که به طور تصادفی در چهار گروه کنترل و تجربی انتخاب شدند. برنامه تمرینی شامل فعالیت هوازی همراه با مصرف ژل رویال به مدت سه هفته (پنج جلسه در هفته) با شدت 70-65 % حداکثر ضربان قلب انجام شد و هر هفته به شدت تمرین اضافه شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار spss نسخه 20، در سطح 05/0? ? استفاده شد. یافته ها: بین میزان تغییرات در پیش آزمون و دو نوبت پس آزمون در شاخصcrp (03/0=p) و igg1 (001/0=p) تفاوت معناداری وجود داشت. برنامه تمرین (002/0=p) و تمرین مکمل (046/0=p) میزان crp پلاسما را در آزمودنی ها کاهش داد. ولی تغییرات در گروه مکمل (173/0=p) معنادار نبود. همچنین مقادیر igg1 در هر سه گروه تمرین (001/0=p)، مکمل (028/0=p) و تمرین مکمل(028/0=p) پس از نوبت اول پس آزمون افزایش داشت و این افزایش نسبت به گروه کنترل معنی دار بود. همچنین در شاخص ترکیب بدنی (bmi) تفاوت معناداری بین سه گروه مشاهده شد و در شاخص وزن در گروه تمرین مکمل (2/0=p) و در گروه مکمل (1/0=p)تفاوت معنادار نبود؛ اما در گروه تمرین (01/0=p) تغییرات معنادار بود. بحث و نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد تمرین هوازی و مکمل یاری ژل رویال موجب کاهش سطوح پلاسمایی crp که می تواند در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی - عروقی موثر واقع شود. هم چنین افزایش سطوح ایمونوگلوبین igg1 موجب بهبود سیستم ایمنی بدن در برابر برخی عوامل خطرزای بیماری می شود.
پروین سلیمانی افسانه شمشکی
چکیده مقدمه: افزایش متابولیسم و تولید رادیکال های آزاد در طول فعالیت بدنی ازجمله تغییرات بیولوژیکی بارزی می باشند که بـا ایجاد استرس اکسیداتیو در بدن می توانند زمینه ی بروز بسیاری از بیماری ها را فراهم سازند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو هفته تمرین هوازی همراه با مکمل یاری ژل رویال بر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام(tac) و سوپراکسید دیسموتاز(sod) روی موش های صحرایی نر نژاد ویستار می-باشد. روش کار: این پژوهش که از نوع تجربی است که در آن 20 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار سن 12 هفته ای با وزن 250 گرم به دو گروه تمرین با مکمل و تمرین بدون مکمل به طور تصادفی تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 30 دقیقه دویدن روی نوارگردان با سرعت 12 متر بر دقیقه و پنج روز در هفته انجام شد و ژل رویال 300 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن موش ها روزانه به صورت خوراکی و به مدت دو هفته داده شد. ابتدا آزمون طبیعی بودن داده ها با استفاده از روش کلوموگروف- اسمیرنوف و شاپیرو ویلک استفاده و برای مقایسه درون گروهی از آزمون پارامتریک t test جفت شده و آزمون نا پارامتریک ویلکاکسون و برای مقایسه بین گروهی از آزمون پارامتریک ttest و آزمون ناپارامتریک یو من ویتنی بر روی داده ها و با سطح معنی داری 5 صدم (05/=?) انجام شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از روش های آمار و نرم افزار spss نسخه 20 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: تأثیر دو هفته تمرین هوازی همراه با مکمل ژل رویال بروی سوپراکسیداز دیسموتاز(tac) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام(sod) تأثیر معنی داری دارد. نتیجه گیری: در این تحقیق نشان داد که خوردن ژل رویال باعث کاهش استرس اکسایشی می شود. کلیدواژه: ظرفیت آنتی اکسیدانی تام، سوپراکسید دیسموتاز، موش های صحرایی نر نژاد ویستار
طاهره نوری افسانه شمشکی
چاقی عارضه ای است که به دنبال کم تحرکی و عادات غذایی نادرست گریبانگیر جوامع شده است. اکنون میزان مرگ و میر ناشی از چاقی از معضلات جدی است. یکی از مهم ترین و مناسب ترین استراتژی هایی که به نظر می رسد که برای پیشگیری از چاقی و التهابات وابسته به آن، علاوه بر شاخص های تغذیه ای و رژیم غذایی مفید باشد شرکت در فعالیت فیزیکی منظم است. از مهمترین فواید ورزش در این زمینه، افزایش میزان مصرف انرژی است افزایش وزن باعث افزایش چربی های خون از جمله تری گلیسیرید، کلسترول تام، ldl،hdl می شود که منجر افزایش تعدادی از اختلالات متابولیکی از جمله کاهش حساسیت به انسولین، افزایش چربی خون، فشار خون، افزایش مقاومت به انسولین، دیابت نوع 2و بیماری های قلبی و عروقی می شود(اشتاین برگر،2003).
مهدیه اعتصامی افسانه شمشکی
چکیده ندارد.
شکوفه سوزنی پروانه نظرعلی
این پژوهش با هدف شناسایی تاثیر یک جلسه فعالیت شدید استقامتی بر برخی شاخص های آسیب قلبی (ctnt ، ctni، ck وck-mb ) در وزرشکاران زن برتر رشته سه گانه پرداخته است.به همین منظور تعداد ۱۰زن برتر رشته سه گانه به صورت هدفدار انتخاب شدند.آزمودنیها مسابقه واقعی شامل ۵کیلومتردو، ۲٠کیلومتر دوچرخه سواری ،٥/۲کیلومتر دو را به اتمام رساندند. نمونه های خونی در سه مرحله قبل، بلافاصله وسه ساعت بعداز فعالیت انجام گرفت. تجزیه وتحلیل داده ها در سطح توصیفی از شاخصهایی نظیر میانگین و انحراف معیار و از آمار استنباطی از آنالیز واریانس با اندازه گیریهای تکراری و آزمون (t-test)زوجی برای مقایسه تفاوتها و برای اندازه گیری رابطه بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج پژوهش افزایش معنی داری در میزان ctnt سرمی نشان نداد .ا فزایش معنی داری در میزان ctniسرمی سه ساعت بعد از فعالیت مشاهده شد(۱./.>p). رابطه بین میزانctnt و ctni در هر سه مرحله معنی دار نبود.ا فزایش معنی دار در میزان ck-mb مشاهده شد(۱../.=p) .هر چند این افزایش ناپایدار بود و سه ساعت بعد از فعالیت به میزان پایه نزدیک شد.بین میزانctnt و ck-mb رابطه معنی دار نبود اما بین میزان ctniو ck-mb رابطه معنی داری وجودداشت(٦٦٩/۰=r و۰۳٤/۰=p) .افزایش معنی داری نیز در میزان ck در تمام ورزشکاران مشاهده شد (۱./.>p). این افزایش سه ساعت بعد از فعالیت همچنان با سرعت کمتری ادامه داشت. بین میزان ckو ck-mb بعد از فعالیت رابطه معنی داری وجودداشت (٧۰٧/۰=rو۲۲./.=p). افزایش ckاحتمالا در پاسخ به آسیب عضله اسکلتی بوجود می آید. افزایش معنی دار ctniبا توجه به افزایش اندک و ناپایدارctnt و افزایش ناپایدار ck-mb می تواند در پاسخ به فشارهای همودینامیکی و فیزیولوژیکی قلب تحت شرایط ویژه و در ورزشکاران سالم بدون اهمیت پاتولوژیکی و یا خستگی قلبی به هنگام چنین فعالیت استقامتی باشد.
شهین اصلانی افسانه شمشکی
هدف از این پژوهش مقایسه تاثیر دو وچهار جلسه تمرینات پلایومتریک با حجم یکسان این نوع تمرینات بر توان بی هوازی در دانشجویان دختر رشته تربیت بدنی بود. در این پژوهش 30 نفر از دانشجویان دختر تربیت بدنی بطور تصادفی در سه گروه دو جلسه تمرین در هفته (n=10) ، چهار جلسه تمرین در هفته (n=10) وگروه کنترل (n=10) قرار داشتند. اعضاء گروه نمونه در این پژوهش دارای میانگین سنی 1/194 ± 20/433 سال، میانگین قد 4/738 ±162/400 سانتی متر ، میانگین وزن7/618 ± 55/566 کیلوگرم ، میانگین درصد چربی بدن4/82 ± 28/603 و میانگین شاخص توده ی بدنی 2/709 ± 21/363 کیلوگرم بر متر مربع بودند. پروتکل تمرینات برای گروه دو جلسه تمرین در هفته شامل 60 پرش بود که 20 پرش بر روی سکوی 20 سانتی ، 20 پرش بر روی سکوی 30 سانتی و 20 پرش بر روی سکوی 40 سانتی بود. برای گروه چهار جلسه تمرین در هفته شامل 30 پرش بود که 10 پرش بر روی سکوی 20 سانتی، 10 پرش بر روی سکوی 30 سانتی و 10 پرش بر روی سکوی 40 سانتی بود. در مجموع همه آزمودنی ها در طول تمرینات 480 پرش را اجرا نمودند. برای ارزیابی توان بی هوازی آزمودنی از تست وینگیت 30 ثانیه ای استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss با ویرایش 13 و در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت گرفت. در سطح آمار توصیفی از شاخصه هایی نظیر میانگین، میانه، کجی و کشیدگی استفاده شد و در آماراستنباطی از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. نتایج نشان داد که انجام دو و چهار جلسه تمرین پلایومتریک در هفته و آن هم به مدت چهار هفته به شرط یکسان بودن حجم تمرینات باعث افزایش توان بی هوازی می گردد. p< 0/05 اما این افزایش در توان بی هوازی در گروه چهار جلسه ای نسبت به گروه دو جلسه ای بیشتر بود.
فرزانه قنبری حمید آقاعلی نژاد
اخیرا آزمون پله بیشینه جدیدی به نام tmstبرای برآورد توان هوازی بیشنه توسط آقا علی نژاد وهمکاران(1388) از دانشگاه تربیت مدرس ،معرفی شد که حداکثر اکسیژن مصرفی (vo2max) را بر اساس تنظیم ارتفاع پله بر اساس زاویه 90 درجه زانو برآورد می کند و پایایی وروایی آن در دختران فعال 19- 29 بررسی و تایید شد. پژوهش حاضر در راستای تعیین اعتبار،روایی و پایایی این آزمون در دختران فعال رده سنی 14 تا 19 سال هنرستان های تربیت بدنی و دانشکده فنی شریعتی تهران و ارایه ی فرمول محاسباتی برآورد vo2max برای این گروه سنی انجام شد.30 آزمودنی با میانگین سن 220/1±400/17 سال، قد179/11±683/160سانتی متر، توده بدنی 190/7±243/55کیلوگرم و در صد چربی بدن855/4±700/24درصد به عنوان آزمودنی در پژوهش حاضر شرکت نمودند و آزمون tmst و نوارگردان را با تجزیه و تحلیل نفس به نفس گازهای تنفسی در نوبت های جداگانه انجام دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، ضریب پایایی icc، tزوجی و رگرسیون خطی استفاده شد. با استفاده از رگرسیون خطی فرمول برآورد vo2max در آزمون tmst به دست آمد: vo2max(ml/kg/min) = 27/301 + 2/301 ) ریتم پایانی) + 0/051 (ضربان قلب پایانی) – 0/126 (kg وزن بدن) see=3/162 ml/kg/min یافته های پژوهش تفاوت معناداری را بین زمان رسیدن به vo2max و زمان کل دو آزمون ، ضربان قلب زمان رسیدن به vo2maxو معادل تهویه ای اکسیژن بین دو آزمون نشان نداد(p>./05). همچنین همبستگی مثبت و معناداری بین vo2max ، ضربان قلب زمان رسیدن به vo2max ، معادل تهویه ای برای اکسیژن، میزان تلاش ادراک شده و نسبت تبادل تنفسی در آزمون های tmst و نوارگردان به دست آمد(p<./05). آزمون tmst همچنین از پایایی بالایی در vo2max، ضربان قلب زمان رسیدن به vo2max، معادل تهویه ای اکسیژن ، نسبت تبادل تنفسی و ریتم نهایی ، برخوردار بود. نتیجه این که آزمون tmst آزمونی ساده و پایاست که با تجهیزات اندک vo2max را با دقت بالا برآورد می کند.
افسانه نصیری افسانه شمشکی
به طور کلی گرم کردن شامل دو بخش است، بخش عمومی که در آن عضلات اصلی درگیر در جریان فعالیت بدنی به کار گرفته می شوند و دیگری گرم کردن اختصاصی است که در قالب اجرای مهارت های ورزشی آن رشته خاص و با شدتی کمتر از سطح رقابت اجرا می شود. حرکات کششی به دلیل افزایش طول عضله، گرم کردن بدن و کاهش احتمال آسیب دیدگی، اغلب به عنوان جزء اصلی گرم کردن قبل از تمرینات و فعالیت های ورزشی مورد توجه است. در حقیقت به نظر می رسد فعالیت های آمادگی گرم کردن و انعطاف پذیری قبل از یک مسابقه، رابطه طول- تنش عضله اسکلتی را به حد مطلوب می رساند، افزایش نیرو و توان تولیدی را میسر می سازد و می تواند باعث بهبود اجرای مهارت شود. دیدگاه های مختلفی در مورد اجرای بعداز حرکات کششی وجود دارد. پژوهش های مختلف افزایش یا کاهش در اجرا را بعداز حرکات مختلف کششی نشان داده اند. بدین منظور تعداد 9 نفر از دوندگان سرعتی و پرشی مرد نخبه کشور، به ترتیب با میانگین و انحراف معیار سن (3/19± 23/22 سال)، قد (2/027±183/11سانتی متر) و وزن (3/74±72/44 کیلوگرم)، داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها در پنج جلسه جداگانه در اجرای آزمون شرکت کردند که یک جلسه جهت آشنایی و چهار جلسه دیگر شامل گرم کردن عمومی و کشش ایستا، پویا، pnf و بدون حرکات کششی بود. برای بالا بردن اعتبار و روایی و هم چنین حذف اثرات یادگیری، آزمودنی ها در چهار گروه دو و سه نفری تقسیم بندی شدند که هر گروه در هر جلسه یکی از چهار پروتکل مورد نظر را انجام دادند و سپس زمان عکس العمل، پرش عمودی، دوی سرعت 30 متر و قدرت بیشینه پا مورد ارزیابی قرار گرفت. در این پژوهش از آمار توصیفی برای تعیین میانه، انحراف استاندارد، دامنه اعداد و برای تعیین اختلاف میانگین ها از آمار استنباطی، روش آنالیز واریانس دوطرفه (anova) و آزمون تعقیبی lsd استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری میان نوع کشش و زمان عکس العمل وجود ندارد و اختلاف معنی داری بین نوع کشش، توان، دوی سرعت و قدرت بیشینه پا وجود دارد. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که کشش ایستا و pnf باعث کاهش در اجرا می شود و کشش پویا اثر منفی بر عملکرد ندارد، لذا پیشنهاد می شود ورزشکاران نخبه سرعتی و پرشی در صورت استفاده از حرکات کششی از حرکات کششی پویا استفاده کنند.