نام پژوهشگر: علیرضا خرمایی
ازاده برزگر علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
رحمان ویسی حصار غلامحسین کریمی دوستان
پژوهش حاضر در صدد بررسی و مقایسه ی ساخت مجهول در کردی و فارسی است و سعی در ترسیم ساخت های مجهول در دو زبان بر اساس دستور ساختمدار بنیادی دارد و همچنین در صدد تحلیل علل رده شناسانه در تحول متفاوت مجهول در دو زبان با توجه به ریشه ی مشترک آنهاست. یکی از مشکلات اساسی فراسوی مسئله-ی مجهول توجه صرف به جنبه های صوری و نادیده گرفتن جنبه های شناختی و نقش مدارانه ی زبان است. در این تحقیق برای بررسی مجهول در دو زبان ما اولویت را به صورت و مکانیسم های صوری مطرح شده در دستور زایشی نداده ایم، بلکه نقش و جنبه های معنایی مسائل مربوط به مجهول را در نظر گرفته ایم و نشان داده ایم که اصلی ترین شاخصه ی ساخت مجهول مربوط به بخش معنایی آن است. در تحلیل مجهول درکردی و فارسی، سعی بر کشف و تبیین خصوصیات بوده و در صدد غالب کردن تعمیم های افراطی بر نیامده ایم. ما در این پژوهش نشان دادیم که کردی برای نشان دادن مجهول در واقع از دو ساخت ( وند yâ و همکرد bu) و زبان فارسی از یک ساخت (شدن) استفاده می کنند. ما در این پژوهش نشان دادیم که (yâ) و (شدن) به عنوان پسوند و همکرد مجهولی فقط مختص ساخت مجهول نیستند، بلکه می توانند در هر ساختی که قمر کنشگر آن تنزل یافته باشد (مجهول) و یا حذف شده باشد (ناگذرا) نیز ظاهر شوند. همچنین با توجه به تطور تاریخی دو زبان، غلبه ی انگیزه ی صرفه جویی را در ساخت مجهولی در دو زبان نشان دادیم.
سولماز هاشمی سودمند غلامحسین کریمی دوستان
افعال مرکب یکی از مطالب جالب حوزه ی نحو است که در زبان های مختلف از جمله زبان ترکی نظرات متنوعی را به خود اختصاص داده و توجه دستورنویسان سنتی و زبان شناسان نوین را به خود جلب کرده است. به خصوص، برخی مطالعات زبان شناسی پیرامون نوعی از افعال مرکب، تحت عنوان افعال مرکب ترکیبی، صورت گرفته اند که خود شامل دیدگاه های متنوعی می شوند. این تحقیق به مقوله ی افعال در گویش تبریزی از نقطه نظر نحوه ی تعیین ساخت موضوعی آن ها می پردازد. در این راستا، روش مشارکت معنایی عناصر سازنده ی افعال مرکب ترکیبی مدنظر است. بر طبق این تحقیق، ساخت موضوعی، ساخت معنایی یک فعل را به ساخت نحوی آن پیوند می دهد و در ساخت نحوی-معنایی آن فعل بازنمایی می شود. هر موضوع، یک گروه معنایی را در قالب یک زیررویداد از مجموعه ی ساخت رویدادی فعل، به شکل نموداری از گروه نحوی ارائه می دهد. به بیان دیگر، ارتباط بین ساخت رویدادی و ساخت نحوی بیانگر نقش نحوی-معنایی موضوع ها است. همچنین جایگاه نحوی-معنایی یک موضوع بر مبنای مشارکت معنایی ویژگی معنایی فعل همکرد تحت عنوان ویژگی نمودی با ساخت رویدادی و ویژگی نمودی عنصر پیش فعلی آن به صورت اسم و یا صفت محمول تعیین می شود. بعد از آشکار شدن نوع ویژگی نمودی افعال مرکب ترکیبی، مشخص خواهد شد که یک فعل در ساخت نحوی-معنایی خود به چه موضوع هایی نیاز دارد. بنابراین هر دو عنصر پیش فعلی و فعل همکرد به عنوان عناصر تعیین کننده ی ساخت موضوعی فعل به شمار می روند. از آنجا که موضو ع های افعال، به جز موضوع کنشگر، در زبان ترکی به همراه نشان حالت ساختواژی در سطح جمله ظاهر می شوند، پس از تعیین موضوع های فعل، انعکاس حالت هر یک از موضوع ها در جایگاه های نحوی-معنایی خاص خود بر عهده ی فعل همکرد است. بنابراین ساخت نحوی-معنایی فعل نمایانگر نوع نقش های نحوی-معنایی موضوع ها و مشخصه ی حالت آن ها است.
رضا صابری کرهرودی علیرضا خرمایی
نقش نماهای گفتمان از طریق ربط دادن قسمت های گفتمانی مختلف، به برقراری پیوستگی کمک می کنند. در تحقیق حاضر نقش نمای گفتمانی «پس» و دیگر نقش نماهای مشابه از میان دیگر نقش نماهای زبان فارسی، بر اساس مدل تحلیل شفرین(1987) مورد بررسی قرار گرفته است.به این منظور رمان هایی از زبان فارسی انتخاب شدند و پیکره ای با بیش از یک میلیون واژه مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق، ابتدا نقش نمای گفتمان «پس» و نقش نماهای مشابه در متون مذکور توصیف و مشخص شد که نقش نمای «پس» دارای شش نقش گفتمانی است. «پس» تنها در نقش «استنتاج» با نقش نماهای مشابه خود همخوانی دارد. در مرحله بعد، نقش نمای «پس» با نزدیکترین نقش نما در مدل شفرین، یعنی so به لحاظ نقشی مقایسه شد. با مقایسه «پس» با همتای نقش نمایی خود یعنیso این نتیجه حاصل شد که این نقشنما در نقش های«استنتاج » و «تغییر موضوع» با همتای نقش نمایی خود همخوانی دارد ولی در بقیه نقش هایش متفاوت است. در نهایت به بررسی بسامد نقش نمای «پس» و نقش نماهای مشابه مذکور پرداخته شد. بررسی بسامد نقش نمای گفتمان «پس» در مقاسیه با نقش نماهای مشابه حاکی از این مطلب است که بسامد رخداد این نقشنما به مراتب از دیگر نقشنماهای مشابه بالاتر می باشد.
حمید رضا شیخی علیرضا خرمایی
در این پژوهش محقق برآن است تا ساختار اطلاعاتی گروه های اسمی محذوف در زبان فارسی را بررسی نماید. برای دست یابی بدین مهم، پیکره زبانی شامل 200 جمله از چندین رمان معاصر بصورت تصادفی انتخاب شده اند. این پیکره بر مبنای مدل های اطلاعاتی ارائه شده توسط کونو(1980)، شیگکو(1985) و چیف(1994) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند تا مکانیزم های حاکم بر حذف کل گروه اسمی و حذف بخشی از آن مشخص شود. تحقیق انجام شده موید این نکته است که علاوه بر عوامل اطلاعاتی ، عوامل نحوی نیز تاثیر بسزایی در بالا بردن درصد وقوع حذف دارند . بر مبنای چارچوب ارائه شده توسط چیف (1994) گروه اسمی بعد از وارد شدن در کلام به حالت فعال در آمده و بدین دلیل بازیابی آن برای خواننده به سادگی ممکن می شود. کونو (1980) میزان اهمیت بار اطلاعاتی عناصر جمله را عاملی تعیین کننده در ترتیب حذف عناصر جمله می داند بدین ترتیب که ابتدا عناصر با بار اطلاعاتی کم و سپس عناصر با بار اطلاعاتی زیاد از جمله حذف می شود. بر این مبنا اگر بار اطلاعاتی گروه اسمی کم باشد حذف کل آن از جمله ممکن می شود در صورتیکه اگر بار اطلاعاتی بخشی از گروه اسمی زیاد و بخش دیگر کم باشد، تنها بخشی دارای بار اطلاعاتی زیاد باقی مانده و بخش دیگر حذف می گردد. از عوامل نحوی تاثیر گذار در بازیابی عنصر محذوف می توان به فاعلی مفعولی بودن زبان فارسی و تطابق فعل با فاعل در این زبان اشاره کرد. در حذف کامل در اکثر نمونه های بررسی شده گروه اسمی پایه و گروه اسمی محذوف عنه در جایگاه فاعلی قرار دارند ولی در حذف ناقص گروه اسمی پایه و گروه اسمی محذوف عنه نقش های نحوی متفاوتی دارند.
قاسم عشقی علیرضا خرمایی
چکیده پژوهش حاضر به توصیف الگوی ارگتیو در گویش لارستانی از شاخه زبان های ایرانی می پردازد. ارگتیو یک الگوی دستوری است که در آن فاعل فعل لازم(s) و مفعول فعل متعدی (o)رفتار یکسانی را در تقابل با فاعل فعل متعدی (a)دارند.(دیکسون1994) دراین پژوهش بعد از توصیف کامل شناسه های فعلی و جایگاه آن ها در ساخت های فعلی، نشان داده می شود که الگوی ارگتیو در این گویش همانند سایر زبان های هند و ایرانی از نوع ساختواژی دو جزئی است و فقط در ساخت های گذشته افعال متعدی نمایان می شود. واژه های کلیدی: لارستانی، ارگتیو، شناسه های فعلی، ساختواژی دوجزئی
حسین جعفری فردوس آقا گلزاده
زبان شناسی متن، توجه به متن و مطالعه ویژگی های آن را در دستور کار خود قرار داده است بر این اساس رویکردهای مختلفی برای تشخیص سازمان درونی متون و چگونگی تولید و درک آن ها ارائه شده که یکی از آن ها رویکرد حل مسئله مایکل هوی است. در این رویکرد متون به صورت مکالمه و پرسش و پاسخ بازنویسی می شوند. این الگو دارای چهار رکن است که عبارتنداز موقعیّت، مسئله ، پاسخ و ارزیابی. تشخیص این ارکان در متن به درک متن و پی بردن به سازمان متون مختلف کمک می کند. از آنجا که بخش عمده ای از فرآیند ارتباط متنی بین نویسنده و خواننده در قالب متون روایی روی می دهد بررسی متون روایی فارسی با این فرضیات در دستور کار قرار گرفت: 1- الگوی حل مسئله با محوریت الگوی مشترک فرهنگی و با روی کرد حل مسئله از کارآمدی کافی برای توصیف این متون برخوردار است. 2- با استفاده از وجود عناصر گفتمانی و ارکان این الگو می توان به میزان انتظار و ضریب پیش بینی و درک سریع تر متن روایی دست یافت. بدین منظور تعداد ده داستان از پنج نویسنده برجسته معاصر یعنی جمال زاده، صادق چوبک، صادق هدایت، جلال آل احمد و احمد محمود بر اساس این الگو تحلیل و بررسی شد و مشخص گردید که سازمان متن تمامی این داستان ها منطبق با الگوی حل مسئله است. بنابراین فرضیه اول تحقیق تأیید شد. رابطه ارکان الگوی حل مسئله در هر داستان به صورت نمودار و به طور خلاصه نمایش داده شد و متون به صورت مکالمه بازنویسی شده که با این کار درک متن و میزان انتظار و ضریب پیش بینی بالا می رود و در نتیجه فرضیه دوم تحقیق حاضر نیز مورد تأیید قرار گرفت.
ساره عبداللهی جلال رحیمیان
در این رساله به بررسی افعال فارسی و دسته بندی آن ها را از لحاظ ساخت موضوعی در چارچوب دستور ساخت گروهی پرداخته ایم. روش مورد استفاده در این تحقیق روشی پیکره بنیاد است؛ بدین صورت که تعداد دو هزار فعل فارسی از میان افعال موجود در دسته بندی سنتی احمدی گیوی انتخاب شدند تا از لحاظ ساخت موضوعی مورد مطالعه قرار گیرند. سپس تعداد هشت هزار جمله به عنوان داده های مثال از پایگاه دادگان زبان فارسی و سایت های دیگری که به طور اتفاقی انتخاب شده اند مورد استفاده قرار گرفتند. با استفاده از دستورساخت گروهی هسته بنیان به بررسی ساخت موضوعی این افعال، همچنین به تمایز متمم و افزوده و متمم اجباری و اختیاری پرداخته شده است. بدین صورت که هر فعل از لحاظ نوع و تعداد موضوع هایی که می گیرد بررسی شده و یک دسته بندی از افعال از لحاظ «ساخت موضوعی» ارائه شده است که شامل سه دسته کلی و شانزده دسته جزئی می باشند، این دسته ها عبارتند از: الف- افعال تک موضوعی: 1)فعل تک موضوعی فاعلی، 2)فعل تک موضوعی بندی ب- افعال دو موضوعی: 3)فعل دو موضوعی فاعلی- مفعولی، 4)فعل دو موضوعی فاعلی- مفعولی حرف اضافه ای، 5)فعل دو موضوعی فاعلی- مفعولی گروه فعلی، 6)فعل دو موضوعی فاعلی- بندی، 7)فعل دو موضوعی فاعلی- قیدی، 8)فعل دو موضوعی فاعلی- مسندی ج- افعال سه موضوعی: 9)فعل سه موضوعی فاعلی-مفعولی-مفعولی حرف اضافه ای، 10)فعل سه موضوعی فاعلی-مفعولی-مفعولی گروه فعلی، 11)فعل سه موضوعی فاعلی-مفعولی حرف اضافه ای-مفعولی گروه فعلی، 12)فعل سه موضوعی فاعلی- مفعولی حرف اضافه ای-بندی، 13)فعل سه موضوعی فاعلی-مفعولی-تمیز، 14)فعل سه موضوعی فاعلی- مفعولی- قیدی، 15)فعل سه موضوعی فاعلی- مفعولی- بندی، 16)فعل سه موضوعی فاعلی- مفعولی حرف اضافه ای- قیدی کلیدواژه: افعال فارسی-ساخت موضوعی-دستور هسته بنیان
مهری نیاوند مهرزاد منصوری
چکیده بررسی و توصیف زبان شناختی گویش ترکی روستای قدیم آباد شهرستان قزوین به کوشش مهری نیاوند هدف اصلی این رساله توصیف زبان شناختی گویش ترکی روستای قدیم آباد شهرستان قزوین می باشد که علاوه بر این روستا گویشورانی نیز در شهرهای تهران، کرج، هشتگرد، شهریار، قزوین و همچنین روستای مشعلدار دارد. روستای قدیم آباد در قسمت جنوبی شهرستان قزوین واقع است. تحقیق حاضر پس از بیان مقدمه ای کوتاه در خصوص زبان ترکی و ذکر موقعیت کلی روستای موردنظر به تبیین ساختار آوایی، ساخت واژی و نحو این گویش بر اساس معیارها و قواعد زبان شناختی می پردازد. در بخش آوا: شناسایی و توصیف آواها، تحلیل ساختمان هجا، بررسی برخی از عناصر زبرزنجیری، معرفی برخی فرآیندهای واجی از جمله فرآیند هماهنگی واکه ای؛ در بخش ساخت واژه: مقوله های هفتگانه ی واژگان این گویش؛ و در بخش نحو: دستور زبان گویش موردنظر و ویژگی های آن از جمله ساختمان جمله، گروه و بند معرفی می گردد. برای انجام این تحقیق به روش توصیفی و میدانی متوسل شدیم. ابزار بکار رفته در انجام این پژوهش نوار کاست بود. 5 شرکت کننده در این انجام این تحقیق حضور داشتند که همگی بالای 50 سال بودند. پس از بررسی های انجام شده، 24 همخوان و 8 واکه ی ساده به دست آمد. کلید واژه ها: گویش؛ زبان ترکی؛ قدیم آباد؛ هماهنگی واکه ای؛ قزوین؛ حروف اضافه ی پسایند
غلامرضا کسایی جلال رحیمیان
هدف از این پایان نامه تحلیل انتقادی متن کتب اندیشه ی اسلامی 1 و 2 در چارچوب های ارائه شده توسط ون دایک (2003) و ون لیوون (2008) می باشد. برای این منظور، 2 فصل از کتاب اول و 2 فصل از کتاب دوم مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که مشکلاتی از قبیل ارائه ی استدلال ناقص، استفاده از روش های ناصحیح استدلال، بهره جویی از مثال های نامربوط، تلاش در راستای برتر نشان دادن ایده های موافق در مقایسه با ایده های مخالف، عدم معرفی نظریات ناهمسو، بهره گرفتن از کلمات و / یا عبارات دارای بار منفی جهت کوچک جلوه دادن منتقدان و استفاده از اغراق، در متن کتاب ها به چشم می خورد. تحقیق حاضر همچنین نشان داد که این مشکلات در کتاب اوّل بیش تر از کتاب دوّم وجود دارد و شایسته است نویسندگان این کتب، در ویرایش های بعد، نسبت به برطرف کردن این ایرادات اقدام نمایند.
فاطمه ارشدی علیرضا خرمایی
ساخت میانه در چارچوب رویکردهای مختلف زبانشناسی توسط زبانشناسان ایرانی و غیرایرانی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از زبانشناسان از جمله گیرارتز و کوی چنز (2007)، حق بین(1383) و اسماعیلی فرد(1389) به بررسی ساخت میانه در زبان های مختلف پرداخته اند. آن ها ساخت میانه را به لحاظ نحوی معلوم و از حیث معنایی مجهول می دانند و آن را در تقابل با جهت معلوم و مجهول قرار می دهند. اما برخی دیگر از جمله شیباتانی(2006)، راسخ مهند(1386) و رضایی(1389) از لحاظ واژگانی، ساخت میانه را بررسی کرده اند و این گونه ساخت ها را به عنوان ساخت ضدسببی در تقابل با ساخت سببی قرار می دهند. از آن جا که تاکنون پژوهش های نظام مندی با توجه به رویکرد نقش گرایی در مورد ساخت میانه در زبان فارسی انجام نشده است. بر همین اساس در این پژوهش با تکیه بر چارچوب نقش گرایانه گیون (2001) و بر اساس داده های گردآوری شده از متون ادبی و عمومی پیکره-ی زبان فارسی به بررسی ساخت میانه پرداخته شده است. بر همین اساس نظر آن دسته از زبانشناسانی که ساخت میانه را در تقابل با جهت معلوم و مجهول قرار می دادند، تأیید شد.
مریم موسوی علیرضا خرمایی
پدیده ی مجهول و فرآیند مجهول سازی در چارچوب رویکردهای مختلف زبان شناسی مورد بررسی قرارگرفته است و زبان شناسان ایرانی نیز، مجهول را از جنبه های مختلفی بررسی کرده اند. پژوهش حاضر، به بررسی انطباق جهت مجهول در زبان فارسی با چارچوب نقش گرایی گیون (2001) پرداخته است که طبق این چارچوب نقش اساسی مجهول کتمان کنش گر می باشد و شرط کاربرد آن غیر موضوعی بودن کنش گر است. بدین منظور، صدساخت معلوم و صد ساخت مجهول از متون ادبی و غیر ادبی رایج زبان فارسی گردآوری و میزان موضوعیت مرجع ها در این دو ساخت براساس دو معیار تداوم پیش رو و فاصله ی پس رو که توسط گیون مطرح شده است، محاسبه شد. آمار و ارقام به دست آمده حاکی از آن بود که ساخت معلوم و ساخت مجهول با چارچوب تحلیل گیون سازگارند. همچنین، هفت بافت برای کاربرد مجهول معرفی می شود که گیون به ارتباط بین بافت ها و نقش اساسی مجهول اشاره نمی کند ولی نشان داده شد که رابطه ی نظام مندی میان بافت های هفت گانه و نقش اساسی مجهول و شرط کاربرد آن وجود دارد.
افروز رفیعی علیرضا خرمایی
چکیده تحلیل باب های چهارم وهشتم گلستان سعدی بر اساس چارچوب ون لیوون (2008): بازنمایی کنش های اجتماعی در گفتمان به کوشش افروز رفیعی تحقیق حاضر به تحلیل نقادانه ی گفتمان باب های چهارم و هشتم گلستان سعدی بر اساس چارچوب ون لیوون (2008) می پردازد. این چارچوب با عنوان «بازنمایی کنش های اجتماعی در گفتمان» شامل پنج تقابل عمده است. این پنج مورد عبارت اند از: کنش ها و واکنش ها، فعال سازی و غیرفعال سازی، عامل نمایی و عامل زدایی، ذهنی و عینی، و مشخص سازی تک موردی و مشخص سازی چند موردی. این تحقیق ابتدا به بررسی ویژگی های بارز گفتمانی در باب چهارم و باب هشتم گلستان سعدی و سپس به توجیه تمایز این گفتمان ها بر اساس چارچوب ون لیوون می پردازد. بررسی ها نشان می دهد باب چهارم دارای دو مشخصه ی بارز گفتمانی است که یکی وجود غالب و مغلوب و دیگری سکوت می باشد. حضور دو گروه کنش گران غالب و مغلوب بر اساس چارچوب تحقیق و از طریق کنش های مادی و نشانه ای و هم چنین بررسی انواع واکنش ها توجیه می شود. از کنش گران مغلوب کنش های مادی بیشتر و از کنش گران غالب کنش های نشانه ای بیشتری سر می زند. به همین ترتیب از کنش گران مغلوب واکنش های احساسی و دریافتی بیشتری دیده می شود، در حالی که کنش گران غالب واکنش های شناختی بیشتری از خود نشان می دهند. در این باب سکوت در دو سطح کلان و خرد دیده می شود که به ترتیب به معنای سکوت نویسنده و سکوت فرد مغلوب می باشد. سکوت مغلوب بر اساس چارچوب ون لیوون قابل توجیه نیست زیرا این چارچوب بر اساس حضور کنش ها شکل گرفته است نه بر اساس عدم حضور کنش ها. سکوت نویسنده در این باب به شکل استفاده ی زیاد از کنش های نقل قولی نمود پیدا کرده است. عدم حضور نویسنده در باب چهارم منطبق بر گفتمان سکوت و خاموشی در این باب می باشد. بر خلاف باب چهارم، در باب هشتم حضور نویسنده ملموس تر است و اعمال نگرش وی شدت پیدا می کند. این حضور نویسنده و شدت بخشیدن به اعمال نگرش وی در باب هشتم از طریق میزان بالای استفاده از کنش های تفسیری، امری و کلی مشاهده می شود. هم چنین با انجام تحقیق حاضر به این نتیجه رسیدیم که چارچوب ون لیوون کنش های امری و کلی را توجیه نمی کند در صورتی که وجود این کنش ها در ایجاد گفتمانی مانند گفتمان باب هشتم نقش اساسی را ایفا می کند. بنابراین در نهایت پیشنهاد شده است که این دو نوع کنش به این چارچوب افزوده شوند تا به این ترتیب چارچوبی کامل تر داشته باشیم.
سیده مرضیه عباسی علیرضا خرمایی
ساختار اطلاعی، بخشی از دستور جمله است که در آن گوینده برای بیان یک گزاره، ساختار دستوری خاصی را انتخاب می کند و این انتخاب، براساس وضعیت ذهنی مخاطب در مورد عناصر سازنده ی جمله ی موردنظر صورت می پذیرد. «ساختار اطلاعی» با تعیین ترتیب سازه های جمله به شیوه ای که با وضعیت ذهنی مخاطب سازگار باشد، می تواند بر نحو جمله تاثیر گذارد و نمونه-ی آن را می توان در ساختارهای مبتداسازی شده یافت که در پژوهش حاضر مورد مطالعه قرار می گیرند. این پژوهش، به بررسی مبتداسازی گروه های اسمی در چارچوب لمبرکت (1996) می پردازد. لمبرکت، مبتدا را با استفاده از مفهوم «دربارگی» تعریف می کند و «پیش انگاره ی موضوعیت» را به عنوان پیش شرط مبتدا بودن مطرح می کند. او با توجه به دسته بندی های اطلاعی پیشنهادی خود، یک سلسله مراتب پذیرفتگی مبتداها را ارائه می کند که براساس آن، عناصر فعال از بالاترین حدّ پذیرفتگی برای مبتدا بودن و عناصر غیرقابل شناسایی از کمترین حدّ پذیرفتگی برخوردارند. در این پژوهش، با جمع آوری و تحلیل موارد مبتداسازی از درون منابع مختلف فارسی مشخص می شود که این سلسله مراتب با نواقصی همراه است بدین صورت که در این مقیاس، از جایگاه عناصر غیرفعال به پایین امکان مبتداسازی وجود ندارد زیرا این عناصر از شرط لازم برای مبتداسازی که همان شرط موضوعیت است، برخوردار نیستند؛ بنابراین چنین مواردی، نمونه ای از فرآیند «پیش آوری کانون» محسوب می شوند.
فخرالسادات قاسمیه سید آیت اله رزمجو
رابطه بین هویت ملی و بسندگی زبان انگلیسی در میان معلمان ایرانی انگلیسی زبان به کوشش فخرالسادات قاسمیه هدف این تحقیق بررسی رابطه بین هویت ملی معلمان ایرانی انگلیسی زبان و توانش زبانی آنان می باشد. بعلاوه، تأثیر سن و جنسیت بر توانش زبانی آنان مورد بررسی قرار گرفته است. برای بدست آوردن داده های مورد نیاز از یک پرسشنامه هویت ملی به زبان فارسی که توسط دانشکده جامعه شناسی دانشگاه شیراز درست شده بود و یک آزمون بسندگی زبان استفاده شد. نتایج ارتباط بین هویت ملی معلمان با توانش زبانی آنها نشان داد یافته ها ارتباط بین سن معلمین با نمرات هویت ملی آنها را نیز روشن کرد. بعلاوه نمرات پرسشنامه هویت ملی معلمان مونث از معلمان مذکر بالاتر بود. این تحقیق ضرورت بکارگیری معلمان با توانش زبانی بالاتر را در فرایند یادگیری و آموزش زبان انگلیسی نشان می دهد. کلید واژه ها: هویت ملی، توانش زبانی، سن جنسیت، معلمین ایرانی انگلیسی زبان.
مرجان لاری متفکر علیرضا خرمایی
در این رساله در ابتدا چارچوب نظری آمیزش مفاهیم ارائه شده توسط فوکونیه و ترنر (1994، 1995، 1998، 2002) مورد بررسی قرار گرفته است. پس از معرفی این نظریه و توضیح آن با استفاده از مثال های گونان این دو صاحب نظر، چهار نوع آمیزه ی مفهومی معرفی و بررسی شده اند. سپس با استفاده از این چارچوب نظری، محقق به بررسی عناوین بخش ورزشی روزنامه ی خبر جنوب پرداخته است، و ضمن یافتن آمیزه های مفهومی استفاده شده در این عناوین، به طبقه بندی و ارزیابی کیفی و آماری آنها پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان می دهند که هر چهار نوع آمیزه یعنی آمیزه های ساده، انعکاسی، تک حوزه ای و دو حوزه ای در عناوین بخش ورزشی روزنامه ی خبر جنوب استفاده شده اند. همچنین مشاهده شد که از آمیزه های ساده به آمیزه های انعکاسی، تک حوزه ای، و دوحوزه ای به ترتیب میزان خلاقیت و برجستگی عنوان بیشتر می شود.
ساناز قربانی مهرزاد منصوری
چکیده بررسی و توصیف نظام صرفی گویش ترکی قشقایی به کوشش ساناز قربانی پژوهش حاضر به بررسی و توصیف نظام صرفی گویش ترکی قشقایی اختصاص دارد که از دسته ی گویش های جنوب غربی ایران است. برای این منظور، شماری از گویشوران از میان ایل نشینان قشقایی انتخاب شدند. این گویشوران همگی سالخورده و بی سواد بودند و تقریباً تمامی عمر خود را در زندگی ایلی گذرانده بودند. از آن جا که نگارنده خود نیز گویشور ترکی قشقایی می باشد، از شم زبانی خود نیز در انجام این پژوهش بهره گرفته است. این تحقیق با گردآوری تعداد زیادی واژه، عبارت و جمله از گویش ترکی قشقایی انجام شد که توصیف و بررسی هریک از مقولات هفت گانه ی صرفی که متشکل از «اسم، فعل، صفت، ضمیر، قید، حرف و شبه جمله» می باشند، با استفاده از آن ها صورت گرفت. در این پژوهش، همچنین رایج ترین فرآیندهای واژه سازی در ترکی قشقایی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. این تحقیق نشان داد که گویش ترکی قشقایی ویژگی های مهمی را دارا است که می توان آن را به عنوان گویش مستقل در منطقه ی جغرافیایی جنوب غربی ایران محسوب کرد. از جمله ویژگی های این گویش این است که وندافزایی صرفاً به صورت افزودن پسوند انجام می-شود، بنابراین در این گویش پیشوندی وجود ندارد. از دیگر ویژگی های این گویش، یکسان بودن ریشه ی فعلی با فعل امر دوم شخص مفرد می باشد. در نتیجه، کیفیت انجام گرفتن فعل و زمان های آن با وندهای مشخصی که به آن اضافه می شود، تعیین می گردد. ویژگی مهم دیگر این گویش کاربرد صفت پیش از موصوف می باشد که این حالت دقیقاً عکس کاربرد صفت در زبان فارسی معیار است. به علاوه، باید خاطرنشان ساخت که در این گویش اولویت استفاده از حروف اضافه ی پسایند مطرح است و همگی حروف اضافه ای که به صورت پیش-اضافه به کار می روند از زبان فارسی معیار وارد این گویش شده اند. کلمه های کلیدی: توصیف، گویش، ترکی قشقایی، صرف، واژه سازی
عباس استخر علیرضا خرمایی
این تحقیق در نظر دارد ابتدا بر اساس نقش گفتمانی (هاپر و تامسون، 1984)، به بررسی مقوله ی واژگانی صفت بپردازد و سپس دست به تعیین سرنمون و غیرسرنمون در صفت های متشکل از عنصرغیرفعلی و ستاک حال، مثل «دلسوز»، «پرفروش»، «پیگیر» و «وادار» بزند. در این راستا، ابتدا مدل هاپر و تامسون در خصوص اسم مبنا قرار گرفت و بر اساس آن مدلی برای صفت عرضه شد. در این مدل، توصیف وصفی و مستقل به عنوان ویژگی های سرنمونی، و توصیف اسنادی و غیرمستقل به منزله ی ویژگی های غیرسرنمونی در نظر گرفته شد. براساس این مدل، جدولی با ضرایب خاص برای هر یک از ویژگی های سرنمونی و غیرسرنمونی طراحی شد. سپس تعداد 13 صفت انتخاب شد و با مراجعه به پایگاه داده های زبان فارسی، موارد کاربرد هریک از این صفت ها با توجه به ویژگی های سرنمونی و غیرسرنمونی بررسی شد. بر اساس این موارد کاربرد و ضرایب تعیین شده برای جدول آزمایشی طراحی شده، صفت های سرنمون و غیرسرنمون از هم تفکیک شدند. برای مثال در زبان فارسی صفت هایی نظیر «دلسوز» و «پرفروش» صفت های سرنمون هستند و صفت هایی چون «پیگیر» و «وادار» صفت های غیرسرنمون هستند.
امیر ترابیان علیرضا خرمایی
بررسی استعاره در اسم های مرکب اسم-اسم فارسی در چارچوب زبان شناسی شناختی پژوهش حاضر به بررسی نقش استعاره ی مفهومی در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم فارسی بر اساس چارچوب بنسز (2006) می پردازد. بر اساس این چارچوب استعاره ی مفهومی طبق چهار الگو در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم می تواند نقش داشته باشد. این چهار الگو عبارتند از: 1- اسم های مرکب اسم-اسم دارای وابسته ی استعاری، 2- اسم های مرکب اسم-اسم دارای هسته ی استعاری، 3- اسم های مرکب اسم-اسم دارای هسته و وابسته ی استعاری و 4- اسم های مرکب اسم-اسمی که رابطه ی معنایی میان هسته و وابسته در آنها استعاری است. این تحقیق ابتدا بسامد اسم های مرکب اسم-اسم فارسی و همچنین بسامد اسم های مرکب اسم-اسم استعاری فارسی را بررسی می کند تا مشخص شود استعاره ی مفهومی به چه میزان در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم فارسی نقش داشته است و سپس واژه های مرکب استعاری را طبق الگوی معرفی شده دسته بندی می کند و به تحلیل استعاره های به کار رفته در واژه ها می پردازد. با انجام این تحقیق به این نتیجه می رسیم که نقش استعاره ی مفهومی تنها در ساخت اسم های مرکب برون هسته نیست و اسم های مرکب درون هسته نیز می توانند استعاری باشند. همچنین به این نتیجه می رسیم که اسم های مرکب اسم-اسمی هم در زبان فارسی وجود دارند که کل واژه استعاری است. بنابراین می توان الگوی پنجمی هم برای چارچوب ذکرشده در نظر گرفت. کلیدواژه ها: اسم مرکب، استعاره، زبان شناسی شناختی
شقایق خانبازی علیرضا خرمایی
رساله ی حاضر به بررسی چند معنایی در افعال سبک زبان فارسی براساس طرحواره ی نیرو – محرکه با رویکرد معنایی شناختی پرداخته است. یکی از حوزههای جدید زبانشناسی، زبانشناسی شناختی میباشد. زبانشناسی شناختی، خود به دو بخش معناشناسی شناختی و دستور شناختی تقسیم میشود. در حوزهی معناشناسی شناختی به مطالبی از جمله طرحوارههای تصویری، استعاره، مجاز، معنای دایرهالمعارفی، مقولهبندی، مقولات شعاعی و دیگر مفاهیم پرداخته میشود. یکی از مباحث مطرح در معناشناسی شناختی همان چند معنایی است. لوبنر (2002) بیان میکند که در چند معنایی، یک کلمه وجود دارد با چندین معنا که یکی از این معانی، معنای اصلی میباشد و معناهای دیگر فرعی میباشند، مانند کلمه «سبز» که هم معنای «رنگ سبز» را میرساند که معنای اصلی کلمه است و هم به معنای نرسیده و کال است که معنای فرعی است. در این پژوهش، طرحوارههای تصویری دو فعل سنگین «زدن» و «کشیدن» براساس طرحوارهی نیرو – محرکه بروگمن (2001) شناسایی میگردد، سپس نوع حرکت و انتقال نیرو در افعال سبک متناظری که از این افعال سنگین ساخته شدهاند، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و براساس این نظریه، پرسشهای زیر مطرح میگردد که در این تحقیق، در پی یافتن پاسخ آنها خواهیم بود: 1- براساس چارچوب بروگمن (2001) افعال سنگین «زدن» و «کشیدن» دارای چه طرحوارههای تصویری هستند؟ 2- این طرحوارههای تصویری افعال سنگین «زدن» و «کشیدن» چگونه به همتای سبک آنها در افعال مرکب انتقال یافته است؟ در تحقیق حاضر، منبع جمعآوری دادههای تحقیق، فرهنگ معاصر فارسی (1381) است که افعال سبک مورد مطالعه از این فرهنگ جمعآوری شدهاند و با توجه به پرسشهای مطرح شده در تحقیق، مشخص گردید که محتوای معنایی افعال اصلی متناظر با افعال سبک موجود در این افعال ترکیبی حفظ میشود و معنای این افعال از حوزهی فیزیکی به حوزهی فیزیکی دیگر و حتی به یک حوزهی انتزاعی نیز قابلیت انتقال دارند. در طول تحقیق، مشخص شد که میان معانی «زدن» و «کشیدن» تمایزی وجود دارد که به طور کلی، برای فعل «زدن» دو طرحوارهی تصویری و برای فعل «کشیدن» پنج طرحوارهی تصویری براساس طرحوارهی نیرو – محرکه میتوان در نظر گرفت
مرضیه کاظمی ابنوی مهرزاد منصوری
قرآن کتاب آسمانی همه ی مسلمانان است و پژوهش بر روی این کتاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش نگارنده برآن است تا یکی از موضوعات بحث برانگیز قرآن یعنی تفاوت آیات مکی و مدنی را براساس طبقه بندی سرل از کنش هاش گفتار مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. برای این مقایسه دو پیکره ی زبانی یکی شامل 330 کنش به کار رفته در آیات مکی و دیگری شامل 330 کنش به کار رفته در آیات مدنی انتخاب شده است. در آیات مکی بیشترین بسامد مربوط به کنش اظهاری و کمترین بسامد مربوط به کنش تعهدی است. کنش اعلامی نیز دز این آیات به کار نرفته است. در آیات مدنی نیز بیشترین بسامد مربوط به کنش اظهاری و کمترین بسامد مربوط به کنش اعلامی می باشد. آزمون مربع خی برای تشخیص معنادار بودن تفاوت بسامد وقوع کنش های گفتار نشان می دهد که تفاوت بسامد وقوع کنش اظهاری، ترغیبی و اعلامی در آیات مکی و مدنی معنادار است.. در مورد کنش های تعهدی و عاطفی آزمون مربع خی تفاوت بسامد وقوع آنها را معنادار نشان نمی دهد و می توان گفت که از این کنش ها تقریبا به طور یکسان استفاده شده است. در آخر نیز پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی کاربرد یک کنش خاص در قرآن، کاربرد افعال ماضی، مضارع یا آینده و تفاوت کاربرد این گونه اطفال در آیات مکی و مدنی مورد بررسی قرار گیرد.
زینب جعفری مهرزاد منصوری
چکیده بررسی برجسته سازی کلامی در اشعار «مهدی اخوان ثالث» با تکیه بر دو مجموعه شعر «آخر شاهنامه» و «از این اوستا» به کوشش زینب جعفری برجسته سازی را نشانگر کاربرد نامتعارف یک رسانه و خودنمایی آن در مقابل پس زمینه ای از پاسخ های خودکار دانسته اندکه «پلی میان عینیت نسبی توصیف زبان شناختی و ذهنیت نسبی داوری ادبی» برقرار می سازد، این قابلیت هنری که به صورت قاعده افزایی و قاعده کاهی نمود می یابد، مورد توجه بسیاری از خالقان آثار قرار می گیرد که می خواهند خودکاری زبان را با شگردهای برجسته سازی دگرگون سازند. پایان نامه ی حاضر نتیجه ی پژوهشی است که با تکیه بر نظریه ی برجسته سازی به منظور یافتن برجستگی زبان شعری اخوان ثالث در دو مجموعه شعر وی با نام های «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» صورت گرفته است تا بتوان به رویکردهای زبان شناختی، سبک شناختی و شگردهای برجسته سازی آن از دید قاعده افزایی و قاعده کاهی دست یافت. در این نوشتار که به شیوه ی تحلیلی- توصیفی در شش فصل تنظیم گردیده است، پژوهشگر توانسته برای شش نوع هنجارگریزی و انواع آن نمونه هایی از دو مجموعه شعر «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» بیابد و نشان دهد که اخوان ثالث به انواع برجسته سازی کلامی در سرودن اشعار خود توجه داشته است و با دیدی تطبیقی مشخص گردید انواع قاعده افزایی و قاعده کاهی در مجموعه شعر «از این اوستا» بیشتر مشهود است. با توجه به این تحقیق می توان شواهد و مصادیقی را برای انواع برجسته سازی در اشعار اخوان ثالث گردآوری نمود که این امر نشانگر توجه شاعر به برجسته سازی کلام است و می توان گفت اعتلا سازی بیانی در این دو مجموعه در گرو قاعده افزایی و قاعده کاهی بوده و موسیقایی بودن کلام وی بیشتر مرهون برجسته سازی سبکی وی است. این مطالعه گامی است در راستای دریافت سبک شناسی و زبان شناسی دیگر آثار شاعران و نویسندگان پارسی زبان. کلید واژگان: برجسته سازی کلامی، هنجارگریزی، قاعده افزایی، اخوان ثالث، مجموعه شعر از این اوستا، مجموعه شعر آخر شاهنامه
فاطمه حیدرپورفرد جلال رحیمیان
امروزه تحلیل گفتمان سبک جدیدی از مطالعات گفتمانی است. در تحلیل گفتمان، جمله ها و عبارتها به تنهایی پاسخگوی تحلیلهای تحلیلگران گفتمان نیستند. یعنی علاوه بر صورت و ساخت زبان، عوامل دیگری همچون عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز در بررسی متون دخیل هستند. تحلیل گفتمان انتقادی، یکی از روشهای تحلیل گفتمان و شیوهای نو در بررسی مسائل اجتماعی است که با تمرکز بر متون و ساختارهای فراتر از جمله، سعی در کشف و آشکار نمودن اهداف ایدئولوژیکی و جهانبینی نویسندگان متون مختلف دارد. در تحلیل گفتمان انتقادی، قصد بر آنست که با بررسی ساختارهای زبانی و با بهرهگیری از الگوها و روشهای گوناگون که توسط صاحبنظران و تحلیلگران این رشته بنیان گردیده است، ایدئولوژیهای نهفته در پس ساختارهای زبانی شناسایی و آشکار شود. الگوی جامعه شناختی- معنایی ون- لیوون یکی از این الگوهاست. ون لیوون در تحلیل خود از مولفههای جامعهشناختی- معنایی استفاده میکند. وی معتقد است که مقولات زبانشناختی در اکثر موارد با مقولات جامعه شناختی منطبق نیستند. او بر این باور است که کارآیی مولفه های جامعهشناختی- معنایی در بازنمایی و شناسایی لایه های زیرین گفتمان به مراتب بیشتر از کارآیی مولفه های زبانشناختی محض است. الگوی مورد استفاده در رساله ی حاضر نیز، الگوی جامعه شناختی- معنایی ون لیوون (2008) است. در پژوهش حاضر سعی بر آن بود که رمانهای "سووشون"، "جزیره ی سرگردانی" و "ساربان سرگردان" سیمین دانشور با استفاده از این رهیافت ون لیوون تحلیل و تبیین گردد و چگونگی نگرش نویسنده، به عنوان یکی از نویسندگان برجسته ی ادبیات داستانی ایران، نسبت به بازنمایی شخصیتهای زن رمانهایش به عنوان کنشگران اجتماعی مشخص گردد. در پایان بررسی این رمانها به این نتیجه رسیدیم که دانشور خواهان جامعه ای است که با نگرش نو به زن نگاه کند. او خواهان برتری زن نسبت به مرد نیست، بلکه خواهان تساوی حقوق زن و مرد است. بیان مشکلات و شرایط نابسامان اجتماعی و حقوقی زنان از اهداف دانشور در رمانهای مذکور است.
زینب استرش جلال رحیمیان
در این پژوهش ویژگی های معنایی دوگان ساخت های شاهنامه ی فردوسی بر مبنای نظریه ی تصویرگونگی بررسی شده است. مطالعات انجام شده در باب ویژگی های معنایی دوگان ساخت ها حاکی از ارتباط این نوع ساخت با مفاهیمی چون کثرت، فزونی، شدّت، تداوم، تکرار، کمال، تمامیّت، توزیع و... است. هدف از انجام این پژوهش، نشان دادن ارتباط دوگان ساخت های شاهنامه با مفاهیم ذکر شده و تجزیه و تحلیل این ارتباط در چارچوب نظریه ی تصویرگونگی و مدل تجدید نظر شده ی ریگر است.
رایحه ستاری نژاد علیرضا خرمایی
تحقیق حاضر با به کارگیری چارچوب "کنش های اجتماعی" ون لیوون(2008) روابط قدرت را میان شخصیت های اصلی دو نمایشنامه ی «از پشت شیشه ها» و «هاملت با سالاد فصل» مورد تحلیل نقادانه قرار می دهد و چهار نوع تقابل عمده را میان (وا)کنش های اجتماعی این شخصیت ها شناسایی می کند. این تقابل ها عبارتند از: واکنش های شناختی در برابر واکنش های احساسی و ادراکی، کنش های مادی در برابر کنش های نشانه ای، کنش های گذرا در برابر کنش های ناگذر و کنش های تعاملی در برابر کنش های ابزاری. این چهار تقابل منجر به شکل گیری دو گفتمان متمایز در هر یک از این نمایشنامه ها می شوند. همان طور که نتایج نشان می دهد، انتخاب های زبانی نویسنده، تأکیدی بر روابط قدرت میان شخصیت های غالب و مغلوب می باشد.
ارکان صایب علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
افسانه شهباز علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
افتخار شیخ الاسلامی علیرضا خرمایی
چکیده ندارد.
صادق محمدی بلبان آباد غلامحسین کریمی دوستان
این پایان نامه به توصیف ساخت اضافه و تأثیر مقولات نقشی بر آن در درون گروه اسمی در گویش سورانی می پردازد. سورانی یکی از گویش های زبان کردی است که در قسمت وسیعی از کردستان ایران بدان تکلم می شود. برای اینکه بتوان تحلیلی همه جانبه از ساخت اضافه به دست داد، به بررسی فرایند مطابقت این تکواژ با سایر مقولات نقشی مانند نشانه معرفه، نشانه نکره، نشانه جمع و کلمات اشاره پرداخته می شود. اعتقاد بر این است که نقش تکواژ اضافه شکستن رابطه متقارن بین دومقوله ادغام شده همچون اسم و صفت می باشد، با ادغام این دو ساختی متقارن بوجود می آید که بجز فرایند ادغام برای هیچ یک از فرایندهای نحوی دیگر قابل رویت نیست. تکواژ اضافه با این مجموعه متقارن ادغام شده و اسم را به جایگاه مشخص گر خود حرکت می دهد تا بدین ترتیب هم رابطه متقارن شکسته شود و هم جایگاه مشخص گر آن پر شود. نشانه معرفه به عنوان یک مقوله نقشی با گروه اسمی ادغام می گردد. تکواژ اضافه با این مقوله مطابقت کرده و در سطح نمود آوایی همچون نشانه معرفه ظاهر می شود. یکی دیگر از مقولات نقشی که تکواژ اضافه با آن مطابقت می نماید نشانه جمع است که از نظر سلسله مراتبی بالاتر از نشانه معرفه ادغام می شود و در صورت نبود نشانه معرفه تکواژ اضافه با نشانه جمع مطابقت می کند اما اگر نشانه معرفه وجود داشته باشد، براساس اصل موضعی، نشانه معرفه مانع مطابقت تکواژ اضافه و نشانه جمع می گردد.کلمات اشاره به صورت تکواژ گسسته گروه اسمی را در درون خود جایی داده و تکواژ اضافه درمطابقت با آنها بصورت /α/ ظاهر می شود. بر اساس مطابقت و رابطه سلسله مراتبی،کلمات اشاره پایین تر از نشانه جمع و در توزیع تکمیلی با نشانه معرفه قرار دارند. تکواژ اضافه براساس مطابقت به دو دسته تقسیم می شود. یکی، تکواژ وصفی که بین اسم و صفت ظاهر می شود و با مقولات نقشی برای دریافت مشخصه معرفگی مطابقت می کند. دیگری، تکواژ اضافی است که بین اسم و گروه اضافی می آید. تکواژ اضافی دارای مشخصه معرفگی بوده و برای دریافت این مشخصه دیگر نیازی به مطابقت با سایر مقولات ندارد.