نام پژوهشگر: بیوک علیزاده
محمود شیخ هادی وکیلی
رساله «خاستگاه عرفان امام خمینی» به نحو تاریخی درباره اتصال امام به طریقه ها و مکاتب عرفانی و معنوی شیعه بحث و محتوای آثار و آرای او را با طرق و مکاتب اصلی شیعه مقایسه می کند. امام خمینی به واسطه استادانش از دو جریان عرفانی تشیع در دوران معاصر یعنی طریقه اخلاقیون نجف و مکتب تهران بهره برده است. اشتراکات فراوانی در کلیات میان روش سلوکی و آرای امام با مکتب اخلاقیون وجود دارد، اما این اشتراکات به گونه ای نیستند که بتوان از تأثر امام از اخلاقیون سخن گفت؛ زیرا امام در بحث معرفت نفس و نفی خواطر که در مدار توجه اخلاقیون قرار دارد، به شیوه آنان سخن نگفته است. در مقابل شباهت معناداری میان دو اثر اصلی امام در عرفان نظری، یعنی شرح دعای سحر و مصباح-الهدایه با آثار آقا محمدرضا قمشه ای، استاد استادان مکتب عرفانی تهران، وجود دارد و همچنین امام در آرای سلوکی خود کاملاً از استادش مرحوم شاه آبادی تأثیر پذیرفته است. البته در هر دو مورد امام مواجهه ای خلاقانه داشته و آثار سلف خود را در محتوا، حجم و روش بحث توسعه داده است.
محمد امین زارع بیوک علیزاده
تثلیث خدا، انسان و عالم در نگاه هستی شناختی عرفان اسلامی بر اساس لب لباب آموزه های این مکتب یعنی وحدت وجود، ویژگی های منحصر بفردی را شامل می شود که قابل تأمل است؛ مثلاً در فرآیند تجلی انسان به عنوان عالم صغیر و عالم به عنوان انسان کبیر، ظهورات اجمالی و تفصیلی خدا محسوب می شوند که همین، حکایت از نوعی تشابه حداقل ابتدایی در تثلیث فوق الذکر را دارد. حال این مسئله در آموزه های ابن عربی و برخی شارحینش به طور جدی تر و با روشمندی قابل تأملی به عنوان یکی از اصول اساسی عرفان ابن عربی به چشم می خورد، به ویژه با محور قرار دادن انسان، به عنوان کون جامع حق و خلق، مسئله فوق از انسجام خاصی برخوردار می شود که از این منظر، مقایسه ابعاد وجودی انسان با سایر طبقات هستی اعم از صقع ربوبی و عوالم خلقی، تناظر جالب توجهی را پیش رویمان می نهد که، علاوه بر اینکه رهیافتی خواهد بود بر انسان شناسی و جهان شناسی عرفانی، جنبه زیبایی شناختی آن نیز قابل چشم پوشی نیست. شایان ذکر است بیان آراء حضرت امام نیز به عنوان یکی از صاحب نظران عرفان اسلامی ازجنبه های اصلی این پایان نامه است.
نرجس خاتون سازندگی بیوک علیزاده
در عرفان اسلامی اولین قدم در سیروسلوک معنوی، شناخت موانع وحجاب ها و راه خرق وعبور از آنهاست. آنگونه که می توان ادعا کرد ؛عرفان یا مقدمه ای برای رفع حجاب بین انسان وخداست ویا نتیجه وفروع آن. در آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام این بحث مهم مطرح شده و انواع حجابهایی که میان خداوند و مخلوقات او وجود دارد مورد بررسی قرار گرفته است. اما وجه مشترکی که در آیات و روایات به چشم می خورد آن است که حجاب از جانب پروردگار سبحان نیست؛ این مائیم که بواسط? محدود بودن خود در حجاب ها گرفتار گشته ایم. برخی از این حجاب ها بخاطر طبیعت و جسم مادی هر بنده ای است؛ برخی دیگر به خاطر گناهان و عصیانهای اوست و برخی دیگر از این حجاب ها که رقیق و لطیف و نورانی اند؛ همچون آینه ای، حقیقت را به ما نشان می دهند . بسیاری از عرفا در آثار خود بحث حجاب های عرفانی را مطرح کرده ودرباره مفهوم ،علت،انواع وتعداد حجب نظراتی را بیان کرده اند. در باب مفهوم حجاب همه عرفا متفق القولند آن چیز که مارا از خداوند دور می کند و از یاد و ذکر او غافل می سازد حجاب میان عبد و پروردگارش است. اما در جواب این سئوال که سرچشمه این حجب از کجا نشأت می گیرد می توان چند عامل را مطرح کرد : برخی تنزل روح را که سبب تعین و حدود می شود علت حجاب می دانند. برخی دیگر عوالم باطنی ای که تو در توی یکدیگر قرار گرفته اند را علت حجابها دانسته اند و برخی نیز کاستی ها و زشتیهای اخلاقی را پرده و مانعی در مقابل پروردگار می دانند. در باب تعداد حجب نیز اعداد مختلفی ذکر شده است. اما این اعداد هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند و تفاوت به اجمال و تفصیل و کلی و جزئی است. همچنین عرفا انواع مختلفی از حجب رانام برده اند اما در اغلب آثار این حجب در دو عنوان حجب نورانی و ظلمانی خلاصه شده است امام خمینی رحمه الله علیه نیز در آثار خود حجاب را به حجب نورانی وظلمانی تقسیم کرده واولین قدم در سیر و سلوک معنوی را شناخت موانع و حجب ظلمانی و خرق و عبور از آنها دانسته و قدم دیگر را شناخت حجب نورانی وکنار زدن آنان از پیش روی سالک معرفی می کنند. حجب نورانی از جمله واژه های رمزی عرفان است، چراکه از جهتی نورند و « مظهر غیر» و از جهتی دیگر حجاب و مانعی در راه رسیدن به حضرت حق تبارک و تعالی به شمار می روند و از این رو می توان آنان را نور سیاه نامید. از منظر امام راحل ،راه کشف این حجب نیز ذکر نام خداوند سبحان ، تقوای الهی وعشق وتوجه و عنایت به آیات پروردگار سبحان است. حضرت امام در بحث حجاب به فطرت محجوبه اشاره کرده ومعتقدند فطرت انسانی که بر نقشه جمال تام و کمال مطلق و با دست قدرت الهی سرشته شده و وسیله عروج انسان به اوج کمال و سعادت ابدی است؛ اگر در پرده های ظلمانی طبیعت مستور شود منشأ همه صفات ناشایست و رفتارهای ناپسند خواهد شد وبا سپاهیان خود که عبارتند از کفر،جهل،یاس، غضب،کبر،جزع،حرص و استکبارو . . . انسان را به نقص مطلق کشانده و او را دچار بزرگترین خسرانها می کند . از منظرامام خمینی جهت گیری سیر و سلوک در تاویل آیات قران کریم نیز جایگاه محوری دارد. ایشان معتقدند کسی که خواهان بهره برداری از معارف قرآن است باید قلب خود را از آلودگی ها پاک کند و از کثافات عالم طبیعت خالی سازد تا بتواند از مواعظ پروردگار در آیات قران کریم بهرمند گرددو مادامی که انسان در حجاب است نمی تواند به قرآن که مصداق نور است نظر اندازد. نماز معراج قرب پروردگار است و برای رسیدن به این جایگاه، باید حجابها و موانع مسیررا برداشت. آن چنانکه سالک برای رسیدن به این هدف ،در طهارت، حجابهای معصیت و آلودگی و خودبینی را خرق می کند و در اذان و اقامه حجاب طبیعت و حجاب تعینات خلقیه و حجاب کثرت افعالی را کنار می زند و در تکبیرات افتتاحیه حجب سبعه را خرق می کند و در قرائت حجاب انانیت و حجاب حامدیت و همچنین حجاب بزرگ فطرت و حجایهای تعینات و تقیدات را کنار می زند. و در رکوع از حجاب وقوف و حجاب اسماء و صفات عبور می کند و در سجده دیگر حجابی از غیب و شهادت را پیش روی خود نمی بیند و عالم را به وجود حقانی مشاهده می کند. و در تشهد و سلام از جنبه یلی الخلقی و جهات باطله مظلمه اشیاء بیزاری می جوید و از خداوند می خواهد که او را از حجب کثرات در امان دارد. و در تکبیرات اختتامیه به تجلیات حق اشاره می کند و عدم احتجاب را به قلب خود یادآوری می کند.
یلدا طالب بیوک علیزاده
اعتقاد به بهشت و جهنم که طبق نصوص دینی یکی از اصول مسلم اسلام است همواره مورد اهتمام متکلمان و فلاسفه بوده است. ملاصدرا شیرازی فیلسوف بزرگ اسلامی با استناد به آیات قرآن و روایت شیعه در آثار خود مباحثی را پیرامون بهشت و جهنم مطرح می کند. این نظارت مبتنی بر مبانی فلسفی – مبانی کلامی و مبانی عرفانی ملاصدرا می باشد. همچنین این نظارت از سازگاری زبانی، سازگاری درونی، سازگاری بیرونی و سازگاری با واقع برخوردار است و میان این نظرات قرآن، سنت و روایات هماهنگی کامل و جدایی ناپذیری وجود دارد و ملاصدرا به مثابه یک مسلمان شیعه در این خصوص در اسفار می نویسد : مرده باد فلسفه ای که دین را قبول ندارد. و خود او حتی برای یک لحظه از مبانی و اصول دینی اش دست بر نمی دارد و می توان به جرأت چنین بیان کرد که ملاصدرا یک مسلمان شیعه فیلسوف است نه یک فیلسوف مسلمان شیعه و به سخن دیگر می توان چنین گفت دین و مذهب ملاصدرا مقدم بر فلسفه او می باشد بدون اینکه ذره ای از مقام فلسفی او کم شود.
رضا رحمانیان کوشککی بیوک علیزاده
«تأویل» در اندیشه قرآنی حکیم صدرالمتألهین شیرازی «ره» و حضرت امام خمینی «س» یک ضرورت به شمار می رود و معتقدند که «تأویل» همان مرتبه کامل «تفسیر» است که مربوط به باطن و چهره ناپیدای امور است. در این معنای از تأویل، حق تعالی تأویل همه امور است و اینکه هر کدام از کتاب تکوین (هستی) و کتاب أنفس (انسان) و کتاب تدوین (قرآن کریم)، برخوردار از مراتب متعددی از نزول می باشند که میان آنها تطابق و هماهنگی کامل برقرار است به گونه ای که انکشاف و ظهور هر یک از مراتب و عوالم هستی و بطون قرآنی در گرو انکشاف مراتب و درجات وجودی آدمی است. لذا هر دو متفکّر تأویل را به مثابه یک روش تلقی می کنند که از این طریق می توان به باطن و غیب امور نائل آمد. واژه های کلیدی: ظاهر، باطن، تفسیر، تأویل، کتاب تدوین،کتاب تکوین
محمد محمدی هادی وکیلی
از موارد اختلاف متفکرین را می توان : «چیستی» و « حقیقت» «سعادت و شقاوت» دانست، که البته از سرایت این اختلاف به توابعی چون «اطلاق و نسبیت»، «انواع و اقسام»، «راه ها و عوامل وصول و حصول» و... نیز نمی توان با اغماض گذشت! به همین جهت، نیز،با توجّه به تقرّر بنیان هستی، به ویژه زندگی آدمی، بر این مسأله و لزوم تشخیص و تشریح آن گوهر کمیاب - که جملگی بشر در مدینه ی فاضله خویش پی جور آن هستند – سعی کرده ایم با بررسی و مقایسه ی دو دیدگاه مختلف فلسفی و عرفانی دو متفکر اسلامی (امام خمینی (ره) و ابن سینا)، کور سویی در این تاریکی جهل و اختلاف بنمایانیم! و آنچه را که بدان دست یافته ایم از این قرار است که؛ «سعادت و شقاوت» همان «کمال و نقص» و دست یابی به مراتب سفلی و اسفل یا اعلا و عالی آن ها است که حقیقتشان در وجود و عدم نهفته است و از جنس خیرات و شرور محسوب می گردند. لذا عمده ی اقسام آنها مربوط می شود به عوالم و مراتب وجود و اطلاق و نسبیت شان نیز به همین امر باز می گردد.
پروین قوامی بیوک علیزاده
جهانی شدن پدیده ای است که از آن به عنوان ویژگی بارز دوران معاصر نام برده می شود.به معنای:یکپارچه شدن،کوچک شدن ویا به تعبیر مارشال مک لوهان :دهکده ای شدن. گر چه به دلیل تنوع و تکثر نظریات موجود،ارائه ی تعریفی دقیق از این پدیده با مشکل مواجه است،اما به هر حال خواه آن را پروژه بدانیم یا پروسه،در اعصار وقرون باستان بکاویمش یادر نظریه پردازی های آکادمیک جدید،طبق اعتراف اغلب اهل تحقیق چنان پرشتاب در حال فراگیر شدن ودر کار جهانی شدن است که درک وتبیین دگرگونی های مبتنی بر این پدیده ،ابزارهای نظری جدیدی می طلبدورشته های علمی مرتبط موجود بدون فراتر رفتن از چارچوب سنتی خود نمی تواننداز عهده ی آن برایند. از سوی دیگر درک وتبیین معنویت ودین به عنوان یک ضرورت در جهان امروز ویکی از وجوه مهم هر دگرگونی اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است والبته توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب نموده است. هدف اصلی این پژوهش ،یافتن پاسخی برای این پرسش است که اندیشه های عرفانی امام خمینی به عنوان یک مصلح دینی که تاثیرات مهمی در دنیای معاصر باقی گذاشته است با پدیده ی جهانی شدن چه نسبتی برقرار می کند؟وبه طور کلی آراء دینی عالمان دین باچه تفسیر وبرداشتی از دین می تواند در این روند پر شتاب به جای تقابل وتضاد با این پدیده همراه وهمسو شده وموجب رشد وکمال خود وجامعه گردد. به نظر می رسدتنهاجنبه وبرداشتی ازدین بااندیشه ی جهانی شدن قابل تطابق وبررسی باشدکه به معنویتی اصیل-جزءلاینفک همه ادیان-رهنمون شود. چنین معنویتی ازتاملات عقلانی بشرکه مشترک بین همه انسانهاست نشات می گیردوبه مجموعه ی واحدی ازحقایق نیز منجر می گردد. ازهمین روعرفان رابایدبه باطن وحقیقت دین تعریف نمودنه بعدی ازدین،وهمین معنای عرفان است که به عنوان وجه مشترک تمام ادیان با جهانی شدن سازگاری می یابد. روش به کار رفته در این پژوهش،روش کتابخانه ای با رویکردتوصیفی-تحلیلی است،وحیطه ی بحث آن رشته های جامعه شناسی،الهیات عرفانی ومقوله ی فرهنگ می باشد.
سید مصطفی رضایی جواهریان بیوک علیزاده
معرفت عرفانی یا مکاشفه در نظر امام خمینی(س) یکی از ارزشمندترین و معتبرترین معارف بشری است. این معرفت با ادراک شهودی و حضوری حقیقت خارجی معلوم رخ می دهد. در واقع عارف با ذات و حقیقت شخصی و جزئی اشیاء و عوالم وجود اتحاد و اتصال می یابد. محوری ترین ابزار کسب این نوع از معرفت قلب انسان است. عارف در مسیر سلوک الی الله پس از تزکیه نفس و تطهیر قلب خویش و بهره گیری از عوامل موثر در کسب معرفت، مقامات و منازلی را طی می نماید که به تناسب هر مقام، معرفتی خاص از جانب خداوند بر قلبش متجلی می گردد که همان معرفت عرفانی می باشد. رابطه دوسویه و ناگسستنی معرفت و عمل از جمله مسائلی است که حضرت امام(س) تأکید خاصی بر آن دارند. البته موانع و حجابهایی نیز در مسیر کسب معرفت عرفانی وجود دارد که عارف باید همواره سعی در زدودن و خرق آنها داشته باشد تا در نهایت به بالاترین مقام معرفت یعنی لقاء الله و شهود تجلیات ذاتی حق نائل گردد. در این پایان نامه به بررسی ماهیت و مراتب معرفت عرفانی و عوامل و موانع کسب آن از منظر امام خمینی(س) خواهیم پرداخت.
صدیقه کرحسنلو محمد هادی امینی
ایمان در سخنان امام محمد غزالی و امام خمینی(س) به یک مفهوم به کار نرفته امام محمد غزالی ایمان را تصدیق صرف می داند کل بحث غزالی در معنای تصدیق،اعتقاد ثابت جازم است. محور مباحث ایمانی غزالی فضایل و رذایل است . از دیدگاه امام خمینی (س) ایمان باور و تسلیم قلبی به اضافه احوال و اوصاف دیگری همچون خوف و رجا، توکل و رضا می باشد که اگر این اوصاف نباشد ایمان حاصل نمی شود وی مفاهیمی همچون ولایت ، فطرت را وارد مفهوم ایمان دینی کرده که تفاوت دیدگاه وی را با غزالی نشان می دهد.
زهرا بشیری حدادان بیوک علیزاده
دعا به معنای نیاز گفتن و مناجات به معنای راز گفتن از لحاظ لغوی و اصطلاحی دو مفهوم جدا از هم هستند و روایات و آیات بسیاری را به خود اختصاص داده اند. امام خمینی (س) از جمله عارفانی است که در آثار خویش بویژه شرح دعای سحر به دعا و مناجات پرداخته است و علاوه بر تعریف آن، ویژگی ها، موانع، اقسام و آثار تکوینی و تربیتی دعا و مناجات را شرح داده است. در آثار ایشان هم دعا و هم مناجات وجود دارد؛ اما تمایز مستقلی با عنوان دعا و مناجات به چشم نمی خورد. مبانی عرفان نظری امام، از جمله خداشناسی، انسان شناسی، امامت و انسان کامل در نیایش های ایشان منعکس است؛ سابقه تاریخی این مباحث و نیز نوآوری و ابتکار امام در این باره قابل توجه است. منبع و مأخذ نیایش های امام آیات و نیایش های اولیاء است و بدیهی است که این نیایش ها بر سلوک امام تأثیر نهاده و از آن نیز متأثر شده است. کلید واژه: دعا، مناجات، نیایش، عبادت، عرفان نظری و امام خمینی(س)
یاسر هدایتی بیوک علیزاده
مفهوم زیبایی و نگاه زیبایی شناسانه در اندیشه عرفان اسلامی ، مبنایی وجودشناسانه دارد که با کند وکاو در آن می توان نظام زیبایی شناسانه عرفان اسلامی را که در نوع خود نظامی منحصر به فرد است باز شناخت. بر اساس این نظام،زیبایی و هنر امری وجودی تلقی می شود که درک آن نسبت متناظری با حقیقت دارد. پرسش های بنیادین این پژوهش از مفاهیمی چون چیستی زیبایی ، نسبت زیبایی با حقیقت وجود و چگونگی تأثیر و جلوه آن از عالم معنا و ملکوت در زبان و بیان ناسوت در اندیشه دو شخصیت بزرگ عرفان اسلامی یعنی ابن عربی و امام خمینی(س) است .توضیح این که دراین پژوهش قصد شده است تا با بررسی و سنجش مبانی نظری زیبایی شناختی ابن عربی به عنوان موسس عرفان نظری ،یک قالب و الگو، برای باز سازی نظریه زیبا شناختی امام خمینی(س) به عنوان نماد عرفان و حکمت متاخر شیعی به دست آید و بر همین اساس این پژوهش مطالعه ای تطبیقی با رویکرد تحلیلی است. در اندیشه ابن عربی و امام(س) وجودمطلق، مساوی است با جمال مطلق(= زیبایی).بر حسب این مبناست که وجود مطلق از مرتبه غیب الغیوبی خویش به واسطه دو تجلی جمالی به واسطه اسم «النور» بر اعیان ثابته متجلی می شود و انسان (عالم صغیر)و عالم(انسان کبیر) پدیدار می شوند. در اندیشه ابن عربی انسانی که عالم صغیر است و مجلای تجلی جمال الهی به واسطه حب الهی و دستیاری اسماءالحسنی در قوس صعود خود مظهری از جمال الهی است و البته از این رو که هر جزئی میل به کل دارد کشش ما به زیبایی نیز کشش جزء به کل است. به این ترتیب مبانی زیبایی شناسی عرفانی، انسان را هماره در تلاش برای نیل به زیبایی مطلق نشان می دهد و بر حسب همین مبانی نظری است که هنر دینی یا هنر اسلامی شکل گرفته است.براین اساس وقتی گفته می شود حق زیباست و زیبایی ها را دوست دارد یعنی عشق به جمال نمودن و جمال دیدن باعث می شود ذات به واسطه اسماءالحسنی خویش از مقام غیب الغیوبی تنزل پیدا کرده و در حضرت خیال منفصل متجلی شود. عارف اما از آنجا که خود حضور و وجود یافته این تجلی است با سرگذاشتن در پی جمال مطلق به نیروی همت سعی در متصف شدن به خلاقیتِ خیالِ تجلی گون الهی می کند.از نظر ابن عربی عشق در این مرحله دیگر از مولود بودن به در آمده ،خود مولد زیبایی می شود و صور خیالین زیبایی باز تولید می شود .
فرزانه عیشی بیوک علیزاده
در عالمی که مملو از کثرات می باشد؛ حقیقت مطلقی سایه برافکنده است که اصل و اساس تمامی آنها محسوب می گردد؛ به طوریکه هیچ یک از این کثرات، بدون او از هیچ حیثیت و هویتی برخوردار نمی باشد. فلوطین از مجرای فیض و همچنین از خلال اقانیم سه گانه احد ، عقل و نفس به تبیین این واقعیت و در واقع به تبیین حقیقت آفرینش پرداخته و هویت کثرات را در اتباط مستقیم با مبدئی بیان نموده که با سببیتی خاص، عالم را از خویش به برون داده است. در چنین نظام فکری که آدمی به عنوان نوعی متمایز از دیگر کثرات، وظیفه سنگین معرفت را بر دوش می کشد؛ با ترسیم نموداری از قوس صعود ونزول، به ایضاح غایتمندی عالم با محوریت انسان پرداخته شده است و از این رو در مقابل نحله ها و مشارب فکری برآمده است که بی غایتی را اساس عالم دانسته اند. حضرت امام خمینی (س) نیز از مجرای تجلی به بیان حقیقت آفرینش پرداختند و صاحب آرای قابل تأملی می باشند. لذا نظریات این دو اندیشمند که هر کدام رهیافتی خاص جهت خداشناسی، انسان شناسی و جهان شناسی و در نهایت کشف حقیقت هستی و معمای آفرینش می باشد؛ ما را بر آن می دارد که به بررسی آراء این دو پرداخته و در نهایت وارد عرفان تطبیطقی گردیم.
احمد محمدی قلعه بیوک علیزاده
چکیده معرفتشناسی یکی از موضوعات مهم فلسفی است که از قدیم الایام کانون توجه فیلسوفان بوده و امروزه نیز به طور گسترده ای مورد مداقه و تحلیل قرار میگیرد. بحث از ارزش شناخت و ملاک صحت و سقم ادراکات، یکی از محوریترین مسائل معرفت شناسی است. در مورد معیار صدق، تئوریهای مختلفی مطرح شده است، یکی از قدیمیترین و پر طرفدارترین آنها، «نظریه مطابقت» است. رویکرد غالب فلاسفه اسلامی به مسئله صدق مبتنی بر تطابق ماهوی ذهن و عین است. پرسش اساسی این مسئله این است که آیا صور ادراکی با خارج مطابق است؟ نحوه مطابقت آن چگونه است ؟ و در صورت تطابق ذهن وعین آیا این مسئله بدیهی است، یا نظری و در صورت دوم استدلال آن چیست؟ از نظریه مطابقت دو قرائت حداقلی و حداکثری ارائه شده است. براساس رویکرد حداکثری صور ادراکی به طور کامل مطابق با خارج است و در مطابقت حداقلی اگر چه واقع نمایی علم مورد قبول است اما، مطابقت کامل آن در برخی موارد محل تردید است. طرفداران مطابقت حداکثری انکار مطابقت ماهوی را ورود به سفسطه و شکاکیت میدانند. از آثار ملاصدرا دو رویکرد درباره مطابقت ذهن و عین بدست می آید: رویکرد وحدت ماهوی به تطابق ذهن و عین که مبتنی بر انحفاظ ذات ماهیت و نگرش ماهوی است. در رویکرد وحدت ماهوی که دیدگاه فلاسفه قبل از ملاصدرا نیز هست اعتقاد بر آن است که هر ماهیتی دارای دو نشأه خارجیِ با آثار و ذهنیِ فاقد آثار است. ملاصدرا در مواردی به این مبنا اشاره کرده و آن را پذیرفته است. رویکرد دیگر نگرش وجودی به تطابق ذهن و عین است که مبتنی بر اصول فلسفه وی و نگرش وجودی و تشکیکی می باشد. این رویکرد اگر چه ملاصدرا تصریحی به آن ندارد اما از مبانی فلسفی ایشان بدست می آید. از دیدگاه فلاسفه پیش از ملاصدرا انطباق و حکایت همان وحدت ماهوی ذهن ، عین، علم و معلوم است و منشأ تطابق ذهن و عین به وحدت و اشتراک ماهوی آنها بر میگردد. اما در نظر صدرالمتالهین ناشی از وحدت عینی تشکیکی وجودات است و منشا تطابق ذهن وعین به تطابق عوالم بر میگردد. به طوری کلی مواجهه فلاسفه اسلامی با مسئله مطابقت مبتنی بر بداهت این مسئله و تردید ناپذیری آن بوده است. و براهینی که گاهی بر این مسئله ذکر کرده اند بیشتر جنبه تنبیهی دارد. آنان انکار مطابقت ذهن با واقع را موجب ورود به شکاکیت و سفسطه می دانند. و قول به تبعیض در مطابقت را نمی پذیرند. به نظر می رسد انکار تطابق ذهن و عین در برخی موارد(مثلا در مورد صفات اجسام مادی) مستلزم ورود به عرصه شکاکیت نیست. زیرا شک در برخی از ادراکات ، غیر از شک در ادراکات به طور مطلق است و اساسا خطای حواس، مانع از پذیرش وحدت ماهوی ذهن و عین است. واژگان کلیدی: واقع نمایی علم، صور ادراکی، انحفاظ ذات، مطابقت ذهن و عین، خارج، نفس الامر، وجود ذهنی، ملاصدرا
امیر ستاری سرای بیوک علیزاده
تهذیب نفس یا پاکی جان از زشتی های اخلاقی و آراستن آن به فضایل و اوصاف نیک و سر بعثت نبی اکرم (ص)، راه گشای تعالی انسان به سوی حق و مقدمه ی بازیافت آدمی به مقام قرب الهی است، بدین جهت آن حضرت فرمودند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» نقش اخلاق در تکون معرفت و رسیدن به لقای پروردگار و دریافت حقیقت، آنگونه که عارفان بدان معتقدند، همواره مورد توجه صوفیه و عرفا و حتی فلیسوفان اسلامی بوده است. امام خمینی(س) و علامه طباطبایی(ره) نیز چنین نگرشی نسبت به معرفت الله و عرفان دارند و تحقق چنین معرفتی را و رسیدن به مقامات الهی عارفانه را مسبوق به تهذیب و استکمال نفس می دانند و راه ورود به عرفان را اخلاقی زیستن و به طور خاص تخلق به اخلاق الله می دانند. امام خمینی(س) و علامه طباطبایی(ره) موانع رسیدن به معرفت الهی و حقیقت وجود را همان موانع تهذیب اخلاق و حکمت می دانند. بدین ترتیب رسیدن به لقای پروردگار و رسیدن به معرفت حضرت حق جل جلاله ، در گرو تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و وارستگی از رذایل و آراستگی به فضایل و التزام و پیروی از شریعت خواهد بود.
محسن شعبانی یزدلی علی اکبر عبدل آبادی
از مهم ترین مباحث جدلی در بحث از رابطه عرفان و اخلاق این مسئله است که آیا عرفان، به طور کلی، و تجربه عرفانی، به نحو خاص، پشتیبان رفتار اخلاقی است یا خیر؟ والتر استیس و برخی دیگر معتقداند عرفان/ تجربه عرفانی پشتوانه اخلاق است، درحالی که آرتور دانتو و برخی دیگر بر این باوراند که عرفان/ تجربه عرفانی مبنای عمل و تفکر اخلاقی را از میان برمی دارد و از این رو زائل کننده اخلاق است. گروهی دیگر، از جمله ویلیام وینرایت، بر این باورند که به طور کلی هیچ رابطه ضروری میان تجربه عرفانی و اخلاق برقرار نیست. مولف در این پژوهش در پی آن است تا بر اساس این دیدگاه که مسئله نسبت میان عرفان و اخلاق را باید در سیاق های مختلف و با توجه به گونه ها و سنت های مختلف عرفانی به بحث کشید، این مسئله را در عرفان خراسان بررسی کند. مطالعه حاضر تلاشی است برای پاسخ به این پرسش که آیا عرفان خراسان به اخلاقی زیستن می انجامد یا نه؟ و آیا این عرفان تاثیری در اخلاقی زیستن عارف دارد؟ برای این منظور به واکاوی تجارب عرفانی و سلوک عملی سه تن از بزرگ ترین چهره های این سنتِ عرفانی یعنی بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر می پردازد. مولف در این پژوهش می کوشد، با استفاده از مفهوم بی خویشی عرفانی و پیوند برقرار کردن میان این مفهوم با فضیلت شفقت، تبیینی از تجربه عرفانیِ این سه عارف ارائه دهد که با اخلاقی زیستن سازگار باشد و نهایتاً مدعی شود که تجربه عرفانیِ این سه عارف موجب تقویت اخلاق می شود.
زهرا جبرائیل زاده ایرج شهبازی
خلوت و عزلت از دیرباز تا کنون جزو سنت ها و رسوم رایج در عرفان ادیان و مکتب های مختلف جهان بوده است و سالکان بسیاری در طول تاریخ آن را همچو شیوه سلوکی خود برگزیده اند. در تصوف و عرفان اسلامی نیز سالکان و عارفان بسیاری با استفاده از این شیوه به سیر وسلوک پرداخته و علی الادعا به نتایج شهودی و معرفتی مطلوبی دست یافته اند. با وجود این، عزلت در عرفان اسلامی دارای مخالفانی –هم از سوی عارفان و هم غیر عارفان- است که آن و یا دست کم برخی از انواع آن را –همچون چله- بر خلاف دین اسلام پنداشته و سنتی برآمده از سایر ادیان و مکتب ها دانسته اند. از سوی دیگر، عزلت سنتی است که با وجود دارا بودن فوائد و ثمرات سلوکی بسیار، آفاتی نیز دارد که برخی از آن ها فردی و برخی دیگر اجتماعی اند. در این میان برخی از موافقان عزلت کوشیدند با ارائه راه حل هایی این معضل را حل کنند تا سالک ضمن بهره مندی از ثمرات و فواید عزلت از آفات آن در امان بماند. از میان سه عارفی که آثارشان مورد بررسی قرار گرفت، غزالی به مثابه یک متکلم و عارف خوفی جزو موافقان عزلت است. او در عین التفات به ثمرات عزلت در حیات معنوی آفات آن را هم مد نظر داشته است. وی راه رهایی از آفات عزلت را هم جواری با یک دوستِ همراه می داند که تضمین کننده سلامت روان سالک در عزلت بوده و او را در برابر خطرات غلبه تنهایی در امان می دارد. باوجود این، در برابر آفات اجتماعی عزلت، راه حلی ارائه نمی دهد. مولوی عارف دوم مورد بررسی پایان نامه حاضر، عارفی است که برخلاف غزالی جزو مخالفان عزلت و قائلین به صحبت است. راه حل او برای رفع این مشکل، نیل سالک به خلوت در انجمن است. در واقع، او بر آن است که اگر سالک بتواند خود را به مرتبه ای برساند که حضور در اجتماع مانع از تمرکز فکر و حضور قلب او از یاد خدا نشود، می تواند علاوه بر استفاده از فواید عزلت از آفات آن برکنار بماند. راه حل وی برای حصول به این نتیجه صحبت با پیر است. امام خمینی نیز همچون مولوی جزو مخالفان عزلت و موافقان صحبت است. او نیز چون مولوی راه حل این معضل را حصول به مرتبه خلوت در انجمن می داند که در آن عارف علاوه بر حضور در جامعه و انجام وظایف اجتماعی خود از یاد خدا نیز غافل نمی شود.
محبوبه اسماعیل زاده نوقی محمد محمدرضایی
عنوان رساله رابطه ولایت با خاتمیت براساس مبانی حکمت متعالیه می باشد. نگارنده با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای و جستارگرایی رایانه ای به بررسی دیدگاه مکتب فلسفی حکمت متعالیه پرداخته است. در این راستا آثار شارحان فلسفه صدرایی و نوصدراییان نیز مورد استفاده قرار گرفته است. (ولایت) از مباحث عمیق و مهم در فلسفه ملاصدرا محسوب می شود. این موضوع ریشه در مباحث اعتقادی شیعیان دارد و اهمیت پرداختن به آن بعد از مسئله خاتمیت دو چندان می گردد، زیرا از طریق (ولایت) که باطن رسالت محسوب می گردد مسئله ضرورت هدایت بشر توسط ائمه اطهار (علیه السلام) بعد از خاتمیت اثبات می گردد. اولیاءالله که جانشینان بر حق رسول الله (صلی الله علیه وآله) می باشند دارای ویژگی های خاصی می باشند که ضرورت وجود این ویژگی ها و اثبات وجود آن ها در اولیاء محمدیین در چهارچوب براهین عقلی حکمت متعالیه امکان پذیر می باشد. در ابتدا به تبیین و تعریف مسئله ولایت، جایگاه ولی در نظام هستی و راه نیل به ولایت پرداخته شده است. در بخش بعد، مسئله خاتمیت و اعتقاد به پایان یافتن ارسال انبیاء و ویژگی های برجسته خاتم الانبیاء مطرح گردیده است و بخش پایانی که هدف نگارنده و اصل رساله محسوب می شود به بررسی نسبت ولایت با رسالت و امامت می پردازد و پس از آن شاخصه های ائمه اطهار (علیهم السلام) از دیدگاه مکتب تشیع همچون عصمت،علم وولایت تکوینی در چهارچوب مکتب فلسفی حکمت متعالیه تبیین گردیده است.
حامد آرضائی بیوک علیزاده
یکی از مهمترین مسائل علم شناسی فلسفی مبحث طبقه بندی علوم است. ارائه نظام جامعی از دانش ها از ضرورتهای پیش روی همیشگی علم ورزان بوده است. مبحث طبقه بندی علوم پاسخگوی این نیاز است. با توجه به اهمّیت این موضوع بسیاری از فیلسوفان سعی نموده اند تقسیم بندی نسبتا جامعی از علوم ارائه دهند. ملاکها ، معیارها و مبانی فلسفی و منطقی هر یک از فیلسوفان در طبقه بندی ارائه شده تأثیر چشمگیری دارد. دانشمندان دوران تمدّن اسلامی نیز هر یک با توجه به گرایش فلسفی خود نظم خاصّی را برای دسته بندی علوم پیشنهاد نموده اند. در این میان ابن سینا از همه بیشتر و عمیقتر بدین موضوع پرداخته است. در این پژوهش سعی شده است ضمن ارائه تفصیلی طبقه بندی ابن سینا از دانش ها، به مهمترین ملاکهای وی در این بحث اشاره نماییم. به نظر می رسد طبقه بندی ابن سینا با توجه به ملاکهای وحدت و تعدّد علوم از چند ملاک مهم در طبقه بندی خویش بهره جسته است. موضوع، غایت، روش و همچنین قوای شناختی نفس انسانی از جمله ملاکهای ابن سینا در بحث طبقه بندی علوم است.
خدیجه خسروشاهی بیوک علیزاده
شریعت،طریقت و حقیقت در حرکت انسان به سوی کمال از آغاز مورد توجّه سالکان و پویندگان طریق الی الله بوده است.اهل الله به تفصیل در مباحث نظری عرفان به این مهم پرداخته اند؛ که روایت شریف «الشریعه اقوالی و الطریقه افعالی والحقیقه احوالی» سنگ بنای این ساختمان رفیع است. در این میان سیدحیدر آملی(ره) و امام خمینی(س) در این باره دارای نظرات منحصر به فردی می باشند. شریعت، طریقت و حقیقت را می توان از جمله ارکان اندیشه سیدحیدرآملی(ره) دانست. وی در تبیین رابطه شریعت، طریقت و حقیقت از برهان و استدلال بهره می گیرد و در تأیید یافته های عرفانی خویش در این باره به آیات و روایات استناد می کند. اعتقاد به جمع شریعت، طریقت و حقیقت از شاخصه های اندیشه عرفانی امام خمینی(س) است. ایشان توجه به روح و باطن شریعت را آغاز وادی طریقت می دانند. و با طرح مسأله ولایت، حقیقت را رسیدن به این مقام برمی شمارند. از دیدگاه امام خمینی(س) و سیدحیدرآملی(ره)مراتب شریعت، طریقت و حقیقت در وجود انسان او را به مقام انسان کامل نائل می کند و این مقام که با فناء حاصل می گردد همان مقام ولایت است. واژگان کلیدی: شریعت، طریقت، حقیقت، سالک، انسان کامل، ولایت
یداله رضایی بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
مهناز نیک منظرمقدم بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
مهدی اخوت غلامحسین ابراهیمی دینانی
چکیده ندارد.
اکرم عسگرزاده مزرعه بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
اعظم امراللهی بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
افسانه صمدی مجد محمود یوسف ثانی
چکیده ندارد.
سوده مرتجایی هادی وکیلی
چکیده ندارد.
محمد کریمی حسین آبادی بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
حسین شجریان بیوک علیزاده
چکیده ندارد.
محمد کریمی حسین آبادی بیوک علیزاده
در این پژوهش به موضوع صادر اول از رویکرد عرفانی به خصوص در آثار امام خمینی(س) و ابن عربی پرداخته ایم.بدین منظور تحقیق را به صورت کتابخانه ای پی گرفتیم وابتدا موضوع صادر اول را در مکاتب مختلف فکری از جمله: مشاء، اشراق، آیات و روایات و عرفا بررسی نمودیم. در این بیبن به ایضاح مفاهیم محوری تحقیق پرداختیم. در بخش دوم که مهمترین قسمت تحقیق است به موضوع آفرینش و صادر اول در نگاه امام خمینی و ابن عربی پرداختیم و سعی نمودیم ضمن بررسی موضوع به مقایسه دیدگاههای آنها بپردازیم. در این راستا به معنای صادر اول از نگاه امام و ابن عربی به طور مجزا پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که با وجود شباهت هایی که در آراء این دو بزرگ در مورد صادر اول مطرح است اما حضرت امام سعی کرده است ضمن پایبندی به دیدگاه عرفا و معرفی وجود منبسط (فیض منبسط) به عنوان صادر اول به رفع اختلاف نظر موجود بین نظرات عرفا با دیگر مکاتب مختلف فکری بپردازد. تفاوت دیگری که در این تحقیق بین آراء امام و ابن عربی مشهود است تنوعی است که در آثار فراوان ابن عربی در خصوص نامگذاری صادر اول وجود دارد. این تنوع در آثار و آراء حضرت امام کم رنگ تر است. در قسمت دیگری از پژوهش به طور ویژه به مفهوم حقیقت محمدیه و مبحث انسان کامل به عنوان یکی از مهمترین مباحث عرفانی که ارتباط فراوانی با موضوع صادر اول دارد پرادختیم و به آراء و نگاه امام خمینی و ابن عربی در این خصوص اشاره نمودیم. در این فصل مشخص شد که از نگاه امام خمینی معرفی حضرات معصومین به عنوان مصادیق اتم حقیقت محمدیه نسبت به ابن عربی وضوح بیشتری دارد.
حدیقه ملامحمدی فاطمه طباطبایی
این رساله پژوهشی درباره ی تعریف سعادت انسان در آثار عرفانی و فلسفی امام خمینی و توصیف ایشان از حقیقت انسان و نحوه ی رسیدن به سعادت می باشد. انسان فطرتاً طالب سعادت و خیر مطلق است و در طول زندگی خود در جستجوی آن می باشد. انسانی را که امام سیمای آن را ترسیم می کند موجودی محکوم به جبر سرنوشت نیست و باگوهری به نام اختیار می تواند بر همه موانع کمال و سعادت خویش فائق آید. سعادت ذاتی انسان نیست و باید با سعی و تلاش خود آن را کسب کند. انسان تا در دار دنیا واقع است می تواند خود را از هر مرتبه نقص و شقاوت و شرک و نفاق، نجات دهد و به مراتب کمال و سعادت برساند. معرفت و شناخت انسان نسبت به جهان هستی و خالق، راه را برای پیمودن راه سعادت هموار می سازد.
خدیجه اسداله زاده بیوک علیزاده
فطرت از مبنایی ترین و در عین حال پیچیده ترین موضوعات پژوهش های عرفانی و فلسفی است. به اعتقاد امام خمینی (س) سرشت همه افراد بشر بر فطرت الهی و عشق به کمال مطلق خلق شده و در این مورد هیچ تفاوتی میان افراد بشر وجود ندارد. فطرت انسان ذاتاً متمایل به خیر و سعادت است و از نقص و شر گریزان است. در واقع ایشان تمام فطریات انسان را براساس همین فطرت عشق به کمال مطلق تبیین و تفسیر و اثبات می کنند. نفس انسان در آغاز خلقت چیزی جز استعداد محض نیست و عاری از هرگونه فعلیت در صفات کمال و ضد آن می باشد و مهمترین عامل در رساندن انسان به سعادت و کمال مطلوب، حرکت براساس گرایش های فطری و فعلیت دادن به استعدادهای بالقوه فطری و تعدیل قوا و پاره کردن همه حجاب ها با قدم اراده و اختیار به تبع نور هدایت می باشد.
حسن نجاتی آتانی محمود یوسف ثانی
در این پایان نامه به دیدگاه امام خمینی درباره علم ازلی حق تعالی پرداخته شده است. این مسئله از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و هر یک از مکاتب فکری موجود در جهان اسلام با توجه به دیدگاهشان در باب علم و ادراک انسان، به نظریه پردازی در این حوزه پرداخته اند. از میان این مکاتب دیدگاههای 4 مکتب مطرح در جهان اسلام یعنی مکاتب منشاد، اشراق، متعالیه و عرفان نظری بیشتر مورد توجه و اقبال بوده است. امام خمینی پس از نقد و بررسی مکاتب فوق نظر خویش را ابراز نموده اند که عبارتست از علم اجمالی در عین کشف تفصیلی. بدین معنا که حق تعالی وقتی به ذات خود علم دارد در واقع به وجودات جمیع اشیاء عالم علم دارد زیرا خود افاضه کننده آن وجودات است.
ابوالفضل تاجیک هادی وکیلی
بحث از «وجود» وحدت و یا کثرت در وجود از دیرباز در تاریخ اندیشه بشری محل بحث و نزاع بوده است. بسیاری در اثر مواجهه با کثرات خارجی و عینیف حکم قطعی به کثرت در نظام وجود کرده و به تعبیری قائل به کثرت انگاری می شوند و وجود اشیاء را حقایقی متباین از یکدیگر برمی شمردند. اما در نقطه مقابل این نظر، اندیشه «وحدت وجود» مطرح است که در آن حکم به یگانگی و یکپارچگی در نظام هستی می شود. این نظریه از منظرهای متفاوتی مطرح شده است تا جایی که طرح این بحث از نحله ها و مکاتب مختلف، گاه متناقض می نماید. بی شک شناخت ابعاد مختلف بحث از «وحدت وجود» و تمایز آن از همه خدایی و حلول و ... نیازمند تدقیق و تحقیق فراوان در اندیشه بزرگان است که در علم و عمل به حقیقت این مسئله دست یازیده اند. در اندیشه ایشان، عالم و آن چه در آن است تجلی ذات حق است و همگی مظاهر وجودی و عینی حضرت حق هستند که نه تنها کثرت آنها وحدت آن حقیقت واحد را خدشه دار نمی کند بکله مویّد و موّکد آن است. این نوشتار بر آن است تا با بررسی آرای عارف کامل، حضرت امام خمینی(س) به بازکاوی این اندیشه در منظر امام بپردازد و ساختار اندیشه ای امام را در مقابله با این مسئله به نمایش بگذارد. و نشان دهد که از دیدگاه حضرت امام(س) سراسر دایره وجود از غیب و شهود مظاهر ذات یگانه حق است و حق در جمیع آنها حاضر بلکه همه آنها نفس ظهور حق اند.
حسین صفی الدین بیوک علیزاده
شناخت شناسی جایگاه مهمی را در فلسفه اسلامی به خود اختصاص داده است که اوج آن در مکتب فلسفی"حکمت متعالیه" در اندیشه های فیلسوف شهیر صدرالدین شیرازی و همچنین در اندیشه های فلسفی علامه سید محمدحسین طباطبایی تجلی یافته است به طوری که با ضرس قاطع می توان گفت که علامه طباطبایی در این محال صاحب ابتکارات عدیده ای است در این پایان نامه تحلیل مفصلی در این مورد ارائه شده است که همراه با شرح دقیق بسیاری از اصطلاحات بکار رفته در این مباحث می باشد که این اصطلاحات غالبا" دچار ابهام و تشویش شده است از قبیل تعریف " شناخت شناسی" فرق بین " شناخت " و علم تعریف رئالیسم: ایده الیسم و "موضوعیت " و " نسبیت " همچنین در این پایان نامه تحلیلی از انگیزه ها و اسباب تاریخی، که منجر به ظهور اندیشه های " شناخت شناسی" شده است نیز ارائه شده است و همچنین پاسخها و راهکارهایی که مکاتب مختلف فلسفی " مسائل شناختی" داده اند را نیز ارائه و بررسی شده است .
حسن عظیمی دخت شورکی بیوک علیزاده
رابطه عقل و وحی، از جمله موضوعاتی است که سابقه آن در تاریخ تفکر بشری به بیش از دو هزار سال می رسد. اینکه عقل در قلمرو دین چه جایگاهی دارد و اینکه آیا ایمان به یک نظام اعتقادی دینی، همواره بایستی مطابق با معیارهای عقلانی باشد، و به تغبیری دیگر اینکه آیا تمسک به باورهای دینی، فهم و دفاع از آن باورها، بوسیله عقل و تعقل، جایز است یا خیر؟ از جمله سوالاتی هستند که در این مساله مورد بحث قرار می گیرند. در این راستا، سعی ما در این پژوهش بر آن بوده تا سوالات فوق را بر تفکرات شهید مطهری عرضه کرده، پاسخ آنها را با توجه به چهارچوب فکری آن بزرگوار استخراج نمائیم. بنابراین تلاش کرده ایم تا ضمن کنکاش در معانی مختلف عقل و دین و ارائه تقسیم بندی جدیدی از دیدگاههای موجود در باب رابطه ایندو، دیدگاه نظری استاد شهید مطهری را در این باره جستجو کنیم. در بخش دوم نیز عمده سعی ما بر این محور بوده است که رویکرد عقلانی آن مرحوم را در برخورد با اعتقادات اصلی و اساسی دین اسلام به تصویر کشیم و در این راه در بخش دوم، فصلهای توحید، نبوت ، معاد، عدل و امامت مطرح می گردد و دفاع و فهم فلسفی استاد شهید مطهری از این اعتقادات به نمایش گذاشته می شود.
احمد محمد بیوک علیزاده
دین یک پدیده همراه همیشگی انسان است . و احساس دینی یکی از مشخصات روان انسان می باشد. برجسته ترین عوامل روانی گرایش به دین از دیدگاه فروید و یونگ چیست ؟ منشا گرایش دینی از دید این دو روانشناس چیست ؟ و نظریه های آنها چه بوده است ؟ اینها به چه دینی قائل بودند؟ فروید و یونگ از روان کاوی و روانشناسی تحلیلی استفاده می کنند. این رشته نفس را انسان به خودآگاهی و ناخودآگاهی تقسیم می کنند و همه کارها از این دو صادر می شود.
محمدحسین مهدوی نژاد بیوک علیزاده
مساله تعارض علم و دین از جمله مسائل مهم در کلام جدید و فلسفه دین است که رشد و شکوفایی علوم جدید در قرون اخیر ، زمینه را برای طرح آن به وجود آورده است . تعارض علم و دین محل التقای امواج خروشانی از حیات فکری و فرهنگی بشر و نقطه پیدایی گردابی خوفناک و خطر خیز است ، که ورود در آن ، بسیار دشوار است . با نگاهی به پیشینه این بحث ، خود را با مجموعه ای از دیدگاههای متفاوت مواجه می بینیم که هر یک از آنها از منظر معرفت شناسی ویژه ای به موضوع پرداخته و در باب وجود و عدم تعارض یا حل تعارضات موجود ، اظهار نظر نموده اند. آشنایی دقیق با مواضع معرفت شناختی موثر در این بحث ، به متکلمان دینی این امکان را می دهد تا مساله تعارض علم و دین را به گونه ای موجه تر حل و فصل نمایند. بررسی مساله تعارض علم و دین و کیفیت رفع آن ، بیان گونه های مختلف تعارض و مطالعه در باب مصادیقی که منازعه علم و دین در آنها تعین یافته ، از مباحثی است که در این پژوهش ، پاسخ به آنها را مورد بررسی قرار داده است .
داود زندی بیوک علیزاده
اصالت وجود تاثیرات فراوان و ژرفی در سایر مسائل فلسفه دارد. بطوریکه مبنای اصالت وجود پایه و اساس اغلب تحلیلهای فلسفی ملاصدرا است . بدین معنی که برخی از مباحث فلسفی صدرالمتالهین تنها بر مبنای اصالت وجود قابل طرح اند و اگر اصالت وجود را کنار بگذاریم این مباحث دیگر قابل طرح نخواهد بود و همچنین قائل شدن به اصالت وجود لوازم و نتایج معنایی وسیعی به دنبال دارد. بدین معنا که بسیاری از مسائل فلسفی اگر بر مبنای اصالت ماهیت لحاظ شوند یک معنا دارند و اگر بر مبنای اصالت وجود لحاظ شوند معنای تازه و متفاوتی پیدا می کنند.
علی نورآبادی حسین هوشنگی
بطور کلی هر پدیده ای ممکن است درمعرض آسیبهای متفاوتی قرار گیرد. دین نیز بعنوان یکی از این پدیده ها از این قاعده مستثنی نمی باشد. به همین خاطر پرداختن به آسیبهایی که به دین وارد می شود، صرف نظر از اینکه این آسیبها داخلی هستند یا خارجی و با چشم پوشی از اینکه از ناحیه چه کسانی و در چه زمانی به دین آسیب می رسانند- یکی از مباحث مهم در دین شناسی بوده که تحت عنوان آسیب شناسی دینی بدان پرداخته می شود. از آنجایی که این آسیب ها مانند بیماری باعث ضربه زدن ، ناکارآمد کردن و حتی میراندن دین می شو د، در درجه اول شناخت و در مرحله بعد درمان این آسیبها یکی از دغدغه های مهم دینداران و دین شناسان می باشد. آسیبهای زیادی در طول زمان بر دین وارد می آید که تحجر و روشنفکری از مهمترین آنهاست.
ابراهیم علی بیوک علیزاده
متکلمان و حکیمان بر سر این مساله نزاع بسیار کرده اند که آیا جهان ابتدای زمانی معینی دارد (حدوث) و یا هر چه با زمان به عقب رویم باز هم جهان و زمان خواهیم یافت(قدم). متکلمان که در پی اثبات حدوث زمانی عالم بودند بااین سوال حکیمان مواجه می شوند که خود زمان چیست؟ حادث است یا قدیم ؟ متکلمان در پاسخ گفتند اصلا زمان امری موهوم است و حقیقتی خارجی ندارد. پاسخ حکیمان این بود که در این صورت حدوث زمانی عالم هم بی معنا می شود. صدرالدین شیرازی ( ملاصدرا) حدوث ذاتی و زمانی عالم را اثبات کرد و از طرف دیگر، حدوث زمانی جهان را به معنای داشتن آغاز زمانی ، طرد و ابطال نمود. بنا بر نظریه حرکت جوهری ، ذره ذره جهان هر لحظه در حدوث است . از اینرو مجموع جهان ، که حکمی جز حکم اجزا ندارد ، نیز حادث است ، آنهم حدوث زمانی . در عین حال سخن از مجموع جهان گفتن و در بی یافتن نقطه آغازی برای این مجموع بودن ، خطا است . چرا که مجموع هویتی مستقل از هویت اجزا ندارد . و وقتی همه اجزا به حکم حرکت جوهریشان هر لحظه در حدوث و آغازند، لهذا مجموع نیز حادث است . اما برای این حدوث ، نقطه آغاز زمانی نمی توان یافت.
سعیدرضا رهاوی عزآبادی بیوک علیزاده
به ظاهر همه اتفاق نظر دارند که انسانشناسی عالی ترین مقصد و منظور تحقیق فلسفی است و در تمام مکاتب گوناگون فلسفه ، هدف مذکور پیوسته تایید و تاکید شده است . آنچه از میان مقصود نظر ماست ، توصیف و تحلیل و نقد دیدگاه انسانشناختی ابن سینا آن هم در پرتو نظریات جدید می باشد. یکی از این مسائل ، حقیقت انسان از منظر ابن سینا می باشد . از آنجائی که وی به دو ساحت نفس و بدل برای آدمی قائل است ، این سوال مطرح می شود که کدام ساحت ، حقیقت انسان را تشکیل می دهد؟ در جواب گوئیم با توجه به مبانی شیخ همچون ترکیب انضمامی ماده و صورت حقیقت انسان ، مجموع نفس و بدل می باشد. از دیگر مسائل ، ساحات وجودی نفس و ارتباط آنها با ذات نفس از منظر شیخ الرئیس است که وی ساحات وجودی نفس را افعال و انفعالات و قوا می داند و از دیدگاه وی ارتباط افعال با ذات نفس. ارتباط علی و معلولی است و ارتباط انفعالات با ذات نفس ، ارتباط عرض و موضوع آن است . وی ارتباط قوای غیرعاقله با ذات نفس را ارتباط ابزار و صاحب ابزار می داند ، علاوه براینکه به وحدت قوای عاقله با ذات نفس قائل است و از آنجا که ترکیب علت و معلول ، عرض و موضوع آن و ابزار و صاحب ابزار را ترکیب انضمامی می داند ، نمی تواند اتحاد ساحات نفس با ذات نفس را به اثبات برساند. با ارزیابی این نظریات ، ناتوانی دیدگاه ابن سینا آشکار می شود ، چرا که سیستم فلسفی او از دو جهت ناسازگاری درونی و بیرونی رنج می برد. از جهت ناسازگاری درونی : به عنوان مثال وی حقیقت انسان را نفس او می داند اما با توجه به مبانی وی ، مجموع نفس و بدل خواهد بود و از جهت ناسازگاری بیرونی : به عنوان نمونه دیدگاههای وی با آموزه های دینی ناسازگار است . ناسازگاریهایی که نظریه رقیب وی یعنی نظریه ملاصدرا از آن مبرا است.
محمود رسولی بیوک علیزاده
جرا شرور در عالم وجود دارد؟ توجیه وجود شناختی شر چیست؟ چگونه وجود شر با صفات الهی جمع می شود؟ اینها سوالات اساسی مطرح شده در این تحقیق است که پاسخهای متعدد مطرح شده در فلسفه کلام را گرد آورده است ، پاسخهایی از فلسفه یونان ، فلسفه اسلامی ، رنسانس و فلسفه معاصر. برخی از فیلسوفان و متکلمان به دلیل عدم یافتن جوابی مناسب - اعم از عقلی یا تجربی برای این سوالات ، وجود شر را انکار کرده اند و برخی نیز وجود و صفات خداوند را به چالش فرا خوانده اند. به طور کلی ، مشکله شر اصل وجود خداوند و محدودیت یا عدم محدودیت صفات را به چالش فرا خوانده است . در حوزه فلسفه اسلامی مطالعه فلسفه اسلامی با مساله شر در رابطه با صفت عدل الهی است که در صدد دفاع از عدل برآمدند و شر را به گونه ای توجیه کرده ، از جمله اینکه شر امری است عدمی و یا شر قلیل است و یا اینکه شر مجعول بالتبع است و غیره که همه حکایت از آن دارد که بیشترین بها را به این صفت خداوندی می دهند. اما درفرهنگ غرب شر را معمولا با سه صفت دیگر از صفات الهی در تضاد می دانند . متکلمان چه ملحد و چه موحد می خواهند این تضاد را نشان دهند. آن صفات عبارتند از علم مطلق، قدرت مطلق و خیر خواهی مطلق که شر با این مسائل دارد که برای این مساله راه حل دفاع مبتنی بر اختیار و نظریه دادباوری ارائه داده است . این دو راه حل در واقع 2 مشکل منطقی و قرینه ای شر را تحت پوشش قرار می دهد. کسانی که معتقد به عدم تضاد بین شرور عالم و صفات و اهل وجود خداوند هستند لازم است به این سوال جواب دهند که رابطه راه حلها با مساله شر چگونه است و صفات خداوند با مساله شرور چگونه سازگاری دارد.
حسین مطیع بیوک علیزاده
مشکل عمده در مبحث مهم ؛انتظار بشر از دین؛ عدم تحریر محل نزاع و روشن نبودن صورت مساله است. مسائلی مانند، تعریف مفاهیم ماخوذه در بحث، موجه بودن اصل سوال، تمایز مساله مورد بحث با مفاهیم مشابه و ارتباط آنها با یکدیگر، متدولوژی یافتن پاسخ، تاثیر تفاوت رویکرد به مساله در نتیجه های حاصل آمده، یکسانی یا عدم یکسانی انتظارات بشر از ادیان مختلف، رابطه انتظار از دین با متون مقدس و بالاخره جایگاه آن در علوم دین پژوهی از ابهامات و مشکلاتی است که تا بر پژوهشگران روشن و آسان نشود، دادن هر گونه پاسخ علمی به این سوال مهم بشری را غیر ممکن می سازد. از طرف دیگر در میان پاسخهای داده شده، تشتتها و بی نظمی های فراوانی به چشم می خورد، ای بسا پاسخهایی که صلاحیت قرار گرفتن در مقابل این پرسش را ندارند و .. بنابراین نشان دادن راههای مختلف نظام وارسازی و دسته بندی پاسخها و در نتیجه انتخاب یکی از آنها برای طبقه بندی امری ضروری احساس می شود. هدف از نگارش این پایان نامه، نه ارائه جواب نهائی به پرسش انتظار بشر از دین و نه بررسی آرای گوناگون و سپس انتخاب پاسخ بهتر است که هر این دو کار بدون انجام مقدمات امکان پذیر نیست. غرض از نگارش این پایان نامه فقط روشن شدن آن ابهامات و ارائه راهکاری درست و منطقی برای یافتن پاسخهایی دقیق و علمی می باشد علاوه بر ان با انتخاب یک طبقه بندی مفید به سامان دادن انبوه پاسخها پرداخته و راه را برای نقد بیشتر و انتخاب بهتر آنها هموار می سازد. همچنین به عنوان نمونه تنها دو دیدگاه مطرح درباره موضوع ؛دین دنیوی - دین اخروی؛ و ؛دین حداقلی - دین حداکثری؛ به بررسی و نقد گذاشته است.
علی آخوندزاهد بیوک علیزاده
ویتگنشتاین همچون کانت به حدود معرفت می اندیشید اما حد معرفت برای او زبان بود. تئوری تصویری معنا که در کتاب تراکتاتوس او مطرح شده بود چنین عنوان می کرد که زبان تصویر واقعیت است و اجزای زبان برابر اجزای واقعیت هستند پس زبان آنجا که چیزی را تصویر نمی کند بی معنا خواهد بود وبدین ترتیب جمله های اخلاقی، دینی و متافیزیک در نظر او فاقد معنا بودند. ویتگنشتاین بعدها از این نظریه برگشت. و به جای تاکید بر معنا بر کاربرد کلمات و جملات تاکید نمود. نظریه بازیهای زبانی چنین مطرح می نمود که معنای کلمات را از استعمال آنها در موقعیتهای مختلف می توان فهمید و کلمات بیرون ازهر متن و موقعیتی فاقد معنا هستند و حد مشترکی ندارند ویتگنشتاین در اینجا بر اختلافات تاکید می نمود. بدین ترتیب وظیفه فیلسوف توضیح مفاهیم نخواهد بود بلکه توصیف بازیهای زبانی است و با توصیف بازیهای زبانی می توان معنای کلمات را فهمید. دین نیز یک بازی زبانی است و جملات و مفاهیم دینی در بازی زبانی دین معنا می یابند. و معیارهای قضاوت درباره مفاهیم هر دینی در خود آن دین مشخص می شود پس استدلالهای مجرد فلسفی در حوزه دین کاربردی ندارند. این نظریه بعدا به فدئیسم ویتگنشتاینی مشهور گردید. فدئیسم با جدا دانستن زبان دین از زبان علم برای دین جایگاهی مشروع در نظر می گرفت و بدین ترتیب دین را از خطر نقدهای علمی مصون نگه می داشت.