نام پژوهشگر: سعید ناجی
فرناز اسلامی سعید بینای مطلق
نظام آموزشی رایج، افراد را بیشتر از آن که تأمل محور کند، حافظه محور نموده است.این نظام هرچند ممکن است اندیشه ها را به افراد بیاموزد ولی هرگز درصدد آموختن اندیشیدن نبوده است. با مشاهده ی ناتوانی آموزش های رایج در تربیت عقلانی افراد و نیز ناکارآمدی تلاش هایی که برای اصلاح آن آموزش صورت گرفته بودند، "متیو لیپمن" بر آن شد تا جریان آموزشی نوینی را طراحی کند که در آن، افراد از همان عنفوان کودکی شیوه ی درست اندیشیدن را بیاموزند. بنابراین او برنامه ای با عنوان "فلسفه برای کودکان" را پایه گذاری کرد تا برخلاف نظام آموزشی رایج که تکیه اش بر حافظه ی افراد بود، بر تأمل افراد تکیه کند. بدون تردید طرح نظریات فلسفی یا آنچه در مکتب های مختلف فلسفی مطرح شده است برای کودکان و نوجوانان، نه جالب است و نه با سطح رشد عقلانی آنها تناسب دارد. فلسفه برای کودکان برنامه ای آموزشی است که به آموزش و تقویت انواع تفکر اعم از تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و تفکر جمعی می پردازد که هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی به کودکان کمک می کند که مستقل بیندیشند و نظراتی مستدل داشته باشند. این برنامه در چهارچوب اندیشه های روزگار مدرن است و فیلسوفانی چون دکارت و کانت و هگل پشتوانه ای برای آن محسوب می شوند. هدف از نگارش این رساله، نخست بررسی دلایل طراحی نوین نظام آموزشی و رویکردهای عمده ی آموزشی در فلسفه برای کودکان و سپس تحلیل روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است. روش لیپمن به زعم خود او بر اساس روش سقراطی است و هدف ما روشن نمودن حدود صحت ادعای اوست. لازمه ی این کار تحلیل روش سقراطی و تطابق دادن آن با روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است.
پریسا اباذری سعید ناجی
این پژوهش به بررسی تأثیر وساطت هنر در پرورش تفکر خلاق، ایده پردازی و مفهوم سازی کودکان بر اساس برنامه ی فلسفه برای کودکان می پردازد. فرض بر این است که، با توجه به قابلیت های هنر در جستجوی معنا، نگاه چند جانبه به پدیده ها، خلق مفاهیم جدید، محرک اندیشه های نو ودوری از رکود ذهنی، می توان آن را به عنوان واسطه ای در پرورش تفکر خلاق در کودکان به کار برد. بنا بر آن چه در فصل دوم بیان شده است، فلسفه برای کودکان، برنامه ای است در راستای بهبود تفکر در کودکان، با هدف پرورش انواع تفکر از جمله تفکرخلاق. درفصل سوم، هنر به عنوان بستری در گذر از سطح و رسیدن به عمق پدیده ها که ناشی از نگاهی نقاد و خلاق است، دانسته شده، و نگاه به هنر را، برای دست یابی به تفاسیر غنی تر از مفاهیم موجود در هنر، باارزش تلقی کرده و در نهایت، آثار هنری بصری را به عنوان محرکی برای فعالیت و انگیزش قوه ی شناخت در پیشبرد اهداف برنامه فلسفه برای کودکان با ارزش شمرده است. فصل چهارم این پژوهش، گزارش نحوه ی اجرای کلاس فلسفه برای کودکان با وساطت آثار هنری بصری است که با گروهی از کودکان شکل گرفته است. برای اجرای این کلاس ها، گروهی از کودکان 7 تا 10 سال به طور تصادفی، انتخاب و در کلاس ها شرکت داده شدند. با این تفاوت که در این کلاس ها، آثار هنری بصری به جای داستان قرار گرفته اند. کودکان درحلقه کندوکاو، به تصویرنگاه می کنند و آن چه می بینند را براساس نظریه ی فلدمن، توصیف، تحلیل و تعبیر می کنند و در نهایت، ایده ها، معانی و مفاهیم تازه ای که به واسطه ی تصویر به ذهنشان رسیده است را بیان می کنند. نتایج کیفی این پژوهش حاکی از آن است که، آثار هنری بصری، محرک مناسبی در پرورش ایده پردازی، مفهوم سازی و تفکر خلاق در کودکان است.
سعید ناجی حسین شیخ رضایی
در این رساله تأثیر برخی آرای فلاسفه علم بر شکل گیری برنامه فبک مورد بررسی قرارگرفته است. از آنجاکه فلسفه علم با موضوعات معرف شناختی و روش شناختی سروکار دارد این تاثیر گذاری بیشتر در جنبه های معرفتی و روش شناختی برنامه فبک مورد توجه قرار گرفته است. با مروری بر ساختار برنامه فبک و مباحث موجود در این زمینه ملاحظه می شود که دیدگاه های ساخت گرایانه، عینیت گرایانه و پراگماتیستی، بیش از سایر دیدگا هها، بر برنامه فبک تأثیرگذار بوده اند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه برنامه فبک تعلیم و تربیت را یک نوع تحقیق تلقی می کند و تحقیق و کندوکاو را محور اصلی کلاس های درس خود قرار می دهد، از اینرو این برنامه به نظریاتی از فلسفه علم نیاز پیدا می کند که برای معرفت ماهیت فرایندی قائل بوده، و آن را زاییده گفتگو، نقادی و تعامل بین الاذهانی دانسته و همچنین آن را روشمند و منطق ـ بنیان می دانند. با توجه به این نیاز و نیز مساله ماهیت شناخت، آرای معرفت شناختی و توصیه های روش شناختی ساخت گرایان رادیکان، عینیت گرایان خام و پراگماتیست ها برای دسترسی به اهداف برنامه فلسفه برا ی کودکان ونوجوانان مورد آزمایش قرار می گیرد تا نشان داده شود کدامیک پیشبرد اهداف معرفتی برنامه فبک را تضمین می کند و بدین ترتیب نقاط ضعف و قوت آنها و میزان همخوانی آنها با اهداف برنامه فبک و توانایی شان برا ی حمایت از این اهداف، مشخص می شود. پس از روشن شدن ضعف ها و قوت های این سه دیدگاه، دیدگاه دیگری تحت عنوان عینیت گرایی پیچیده مطرح می شود و نشان داده می شود که این دیدگاه، بیش از سایرین می تواند با جنبه های معرفتی برنامه فبک همخوانی داشته و آنرا پشتیبانی کند.
لیلا مجید حبیبی عراقی حکیمه دبیران
در این پژوهش به خوانش و بررسی چهار اثر برگزیده تعلیمی از متون داستانی کلاسیک فارسی؛ کلیله و دمنه، مثنوی معنوی، گلستان، بوستان در جهت همخوانی آنها با ویژگیهای و اهداف داستاهای فکری در برنامه فلسفه برای کودکان پرداخته شد. در این پژوهش از روش تحلیل محتوای و قیاسی استفاده شده است و با ذکر مقدمه ای در باب غنای داستانی گنجینه ادبیات فارسی و بررسی ویژگهای اساسی داستانهای فلسفی طبق اصول مطرح شده توسط سردمدارن این جریان: متیو لیپمن، فیلیپ کم وآن مارگارت شارپ، چهار معیار اصلی برای داستانهای فلسفی تدوین شد به این قرار: 1.محتوای فلسفی، 2.مهارتهای فکری، 3.کندوکاو پذیری 4.شیوه پایان بندی. بر اساس این چهار معیار اساسی حدود 98 داستان متناسب با اهداف برنامه فلسفه برای کودکان گزینش شد. نتیجه حاصل از این بررسی نشان داد در متون داستانی مذکور داستانهایی متناسب با اهداف داستانهای فلسفی یافت میشوند که حداقل یک مفهوم فلسفی را در برداشته باشند و به لحاظ سایر ویژگی ها (مهارتهای فکری، کندوکاو پذیری شیوه پایان بندی) بر حسب شاخصهای مدون در متن، در حد متوسط با اهداف داستانهای فلسفی تناسب دارند.
زهرا طباطبایی مرضیه موسوی
چکیده ندارد.