نام پژوهشگر: سمیه ملکی
سمیه ملکی طیبه مدرکیان
یک روش ساده و با حساسیت بالا برای اندازه گیری سلنیم (iv) با استفاده از اثر کاتالیزوری آن روی واکنش کاهش رزازورین توسط سدیم سولفید در حضور ستیل تری متیل آمونیوم برمید (ctab) به عنوان محیط مایسلی پیشنهاد شده است. کاهش جذب رزازورین در 605 نانومتر و در زمان ثابت 20 تا 170 ثانیه پس از شروع واکنش دنبال شد. سلنیم را می توان در گستره ی 50/0 تا 00/250 نانو گرم بر میلی لیتر با یک حـد تشخیص 19/0 نانو گرم بر میلی لیتر اندازه گیری کـرد. پارامترهای تاثیر گذار روی سـرعت واکنش بررسی شدند و شرایط بهینه به دست آمـد. اثـر مزاحمت انـواع کاتیون ها و آنیون هـا در اندازه گیری سلنیم (iv) مـورد بررسی قرار گـرفت. میزان انحراف استاندارد نسبی (rsd) بـرای 7 بـار اندازه گیری 00/100 نانو گرم بـر میلی لیتر سلنیم (iv)، 58/1 درصد بـود. این روش بـرای اندازه گیری سلنیم (iv) در حضور سلنیم (vi) در نمـونه های آب و همچنین انـدازه گیری سلنیم کل در نمونه های کلم و ماهی به کار برده شد. همچنین، تاثیر سورفکتانت های مختلف کاتیونی، آنیونی و بدون بار روی واکنش رزازورین با سولفید با استفاده از روش آنالیز فاکتوری کاهش مرتبه rafa)) بررسی شد و ثابت سرعت واکنش با کمترین میزان انحراف استاندارد نسبی در محیط مایسلی با استفاده از این روش گزارش شد. مشاهدات نشان داد که تمام سورفکتانت هایی که تاثیر آنها بررسی شد به جز 100-tx سرعت واکنش کاهش رزازورین توسط سولفید را نسبت به زمانی که سورفکتانتی در محیط نیست افزایش می دهند. سورفکتانت کاتیونی ctab بیشترین تاثیر را روی سرعت واکنش داشت که می تواند به علت برهمکنش های هیدروفوبیک سورفکتانت ctab با کمپلکس باشد.
سمیه ملکی محمد جواد صافیان
تلقی هر متفکری از انسان در مجموعه ی فلسفه ی او نقش اساسی دارد؛ معنای انسان و مراتب انسان ها در کل فلسفه ی نیچه جایگاهی محوری دارد؛ از آنجا که بنا بر نظر بسیاری از صاحبنظران، جهان کنونی جهان نیچه ای است به این معنا که همه ی ارزش-های گذشته در جهان امروز بی ارزش شده است و به نظر نیچه این انسان ها هستند که ارزش ها را بی ارزش کرده اند و به همین جهت " نیست انگار " نامیده می شوند؛ بررسی و مطالعه ی نظر نیچه در مورد انسان و توجه به تقسیم بندی او در مورد انسان ها به " انسانی بسیار انسانی " ، " انسان واپسین " ، " انسان برتر " و بطورکلی ویژگی نیست انگاری جهان که مربوط به دوران معاصرِ نیچه و حتی دوره ی خود ماست، می تواند به خودآگاهی ما و آگاهی ما نسبت به وضعیت تاریخی که در آن به سر می بریم یاری رساند. نیچه انسان را به دقت مورد بررسی قرار می دهد و تقریباً می توان گفت که او در تمام آثارش در پی دستیابی به این هدف است؛ او تشخیص داده بود که تفکر سنتی دینی و مابعدالطبیعی از اعتبار افتاده و خلأیی بر جای گذاشته است که علم جدید قادر به پر کردن آن نیست و به منظور رسیدن به حیات انسان اصیل که به عقیده ی او با خطر جدی روبرو بود، باید برای دیدگاه های دینی و فلسفی گذشته جانشینی پیدا کرد؛ برای این منظور، او به هنر یونانیان باستان روی آورد و به این عقیده رسید که کلید شکوفایی مجدد انسان، که از دلداری های دینی و اطمینان عقلی و عملی محروم شده است را باید در هنر جستجو کرد و این امر را به خوبی در نخستین اثرش، زایش تراژدی، نشان می دهد. نیچه، اندیشمندی است که دغدغه اش تقدیر انسان در دنیای معاصر است و در چنین گفت زرتشت این هدف را به صورت محوری و اساسی مورد بررسی قرار می دهد؛ او معتقد است که انسان معاصر به دلایلی، که مورد بررسی قرار -خواهیم داد، از جمله مرگ خدا ، دچار نیست انگاری شده است؛ مراد نیچه از " مرگ خدا " افول و نهایتاً مرگ اخلاق و دیدگاه مسیحی نسبت به زندگی و جهان است؛ او معتقد است که این جنایت عظیم ( یعنی کشتن خدا ) به دست آدمیان صورت گرفته و این در حالیست که خبرش هنوز به آنان نرسیده است. در فصول یک تا سوم مباحثی که در بالا بدان ها اشاره شد را بررسی خواهیم نمود. یکی از دلایلی که مسئله ی انسان را در نظر نیچه اساسی و بنیادی می کند می تواند این باشد که نیچه از انسان معاصرش و در واقع از انسانیت موجود در زمان خود ناراضی بود و در پی ظهور گونه ای جدید از انسان بود که فراتر از گونه های انسانی موجود در فلسفه اش از جمله " انسان های واپسین " و " انسان های برتر " باشد. انسان واپسین، انسانِ خنثایی است که نه می تواند در برابر ارزش های کهن ایستادگی کند و نه بگوید و نه می تواند به آن ها آری بگوید و آن ها را بپذیرد و این درحالیست که انسان برتر قدرت نه گویی دارد اما قدرت آری گویی ندارد و در واقع جنبه ی ایجابی اش ضعیف است؛ این مباحث بطور مشروح در فصل چهارم تحت عنوان " انواع نمادهای انسانی در تفکر نیچه " مطرح می شود و در فصل پنجم با عنوان " ابرانسان در تفکر نیچه " خواهیم دید که ابرانسان برخلاف نمادهای دیگر انسانی هم جنبه ی نه گویی و تخریبی قوی و سهمناک و هم جنبه ی آری گویی پرنشاط و مقتدرانه دارد.نیچه می خواهد با تمام وجود به هستی آری بگوییم و زندگی را با تمام رنج ها و شادی هایش به آغوش بکشیم و پذیرا شویم. به گمان او ابرانسان است که می تواند این زندگی جاودانه را تجربه کند و به شادی ابدی برسد. بشری که اراده ی معطوف به قدرت و بازگشت جاودان را توأمان می خواهد.
سمیه ملکی منیره احمدسلطانی
در این پژوهش آثار نویسنده معاصرایرانی زویا پیرزاد (رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، رمان عادت می کنیم و مجموعه داستان کوتاه سه کتاب) با آثار نویسنده معاصر فرانسوی آناگاوالدا (رمان من اورا دوست داشتم و مجموعه داستان کوتاه دوست داشتم کسی جایی منتظر باشد)مورد نقد و بررسی تطبیقی قرارگرفته است. برای بررسی و مقایسه ی آثار این دو نویسنده، عناصرداستان، انواع نقد و مشخصه های فمینیستی مطرح شده است. پس از آن علاوه برمقایسه, به بیان شباهتها و تفاوتهای این دو نویسنده و نگاهی که آن دو به اجتماع، خانواده, زن, آینده ،عشق و...دارند، پرداخته شده است. پس از مطالعه و بررسی آثار این دو نویسنده چنین به نظر آمد که تحت تاثیرمکتب فکری فمینیسم هستند. نکتهی جالب توجه این است که با توجه به این که این دو نویسنده از نظر منطقه جغرافیایی، محل زندگی, آداب ورسوم وزبان وگویش با هم تفاوت دارند امّا شباهتهای نزدیکی چون ،روزمرّگی وتکرار در زندگی زن، ظلم به زن, ترس از جدایی، گذشت و فداکاری زن و....در آن آثار آنها دیده می شود. . در نتیجه آثار هر دو نویسنده با هم مقایسه شده، تشابه و تفاوت آنها علاوه بر صورت آماری در جدول ونمودار مشخص گردیده است.