نام پژوهشگر: سحر سعادتی

بررسی تحلیلی-تطبیقی دیدگاه های عین القضات همدانی درباره ی «تأویل» و « فهم متن»
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سحر سعادتی   مهیار علوی مقدم

آن چه در این پایان نامه کوشیده ام به آن دست یابم، در راستای گامی نو در دریافت مباحث نظری درحوزه ی ادبیّات سنّتی است. پرداختن به مسایل جدید نقد ادبی ونقد وتحلیل ادبیات کلاسیک فارسی برپایه ی رویکردهای جدید نقد ادبی در سال های اخیر، بسیار رونق گرفته است و منتقدان ادبی کوشیده اند براساس رویکردهایی مانند ساختارگرایی، صورت گرایی، جامعه شناسی، روان شناسی، شالوده شکنی وهرمنوتیک به نقد وتحلیل آثارادبی بپردازند. به هرروی،گام نهادن در این وادی ها کاری بس سنگین و پرمخاطره است که محقّق را دچار آشفتگی های می کند. این پژوهش برآن است تا پیوندی باشد میان سنّت و مدرنیته، پیوند بین مباحث فلسفی با ادبیّات و پیوند عارف قرن ششمی شرقی با نظریه پردازان معاصر غربی. یافتن این شباهت ها وتفاوت ها هرچند کاری بس سنگین است امّا لذّت یافتن آن ها باعث ایجاد ذوق و انگیزه در مباحث تطبیقی می شود. بیان مسئله عین القضات همدانی عارفی بزرگ است که فهم کامل مباحث او دشوار به نظر می آید. بنابراین، با این که آثار ارزشمندی از وی برجای مانده امّا تحقیق و پژوهش در باب افکار و اندیشه های او به صورت گسترده و کلان کمترانجام شده و ساحت آثار او تقریباً می توان گفت بکر باقی مانده و حقّ بزرگیِ او در مقایسه با کسانی چون سهروردی و امام محمّدغزّالی به جا آورده نشده است. قطعاً یکی از دلایل انتخاب عین القضات برای این پژوهش پس از علاقه ی شخصی نگارنده ی این سطور به این بزرگ مرد، همین اجحافی است که در ادب فارسی به او روا داشته شده است. هرچند ساحت عین القضات فراتر از آن است که با یک پایان نامه ی کوچک ادا شود؛ امّا تمامی تلاشم براین بوده است که دین خود را به درستی ادا کنم. باکمی دقّت، درمی یابیم هرجا که سخن ازنگرش های هرمنوتیکی عین القضات رفته است به نامه ی بیست و پنجم وی اشاره شده و او را با این تفکّر(خاصیّت آینگی) دارای نگرش هرمنوتیکی مدرن پنداشته اند و از مطالعه ی دقیق دیگر مطالب او و درک کامل نگرش های وی در باب مبحث تأویل غفلت کرده اند. امّا در این پژوهش تلاش شده به تمامی آثار عین القضات از جمله نامه ها با نگرشی کامل تر و عمیق تر نظر شود تا آن چه از نگاه دیگران پنهان مانده آشکار و به تناقض هایی که در نگرش وی وجود دارد اشاره شود. هنگامی که سخن از بررسی تطبیقی به میان می آید باید به این نکته توجّه داشت که تطابق میان دو نظرگاه، نیازمند تسلّط کامل نسبت به هر دو سویه می باشد. از یک سو دریافت سخن عین القضات و فهم آن نیازمند تکرار و تمرکز بسیار است و از سوی دیگر زمانی که سخن از هرمنوتیک و نگرش های نظریه پردازان غربی به میان می آید در واقع سخن از دریایی بی کران است که قدم گذاشتن در آن جسارتی بسیار می طلبد. دریافت هایی که در بخش دوم و سوم بیان کرده ام، در واقع نقطه ی اوج این پایان نامه می باشدو سخنانی است که به جرأت می توان گفت که در هیچ منبعی ذکر نشده است. این کار هم چون راه رفتن برروی طناب بسیار باریکی است که با هر لغزشی امکان سقوط به راحتی فراهم می شود. امّا تمام تلاشم بر این بوده است که در این پژوهش از هر لغزشی دوری گزیده و راه تعادل پیش گرفته شود.