نام پژوهشگر: یه ستیره مرتضایی
یه ستیره مرتضایی ابوالقاسم دادور
در متون کهن زرتشتی،گیاه به عنوان عنصری اساسی در مرحله ی چهارم از آفرینش،یعنی در مرحله ی تعادل میان شش عنصر دیگر، خلق می شود. با بررسی گیاه در این متون به این نتیجه رسیدیم که گیاه به طور مستقل به مثابه عنصری برای حفظ حیات در زمین است. گیاه اسطوره ی جاودانگی است. هر موجودی که به ظاهر از بین می رود، حتی اگر خود گیاه هم باشد، باز هم به صورت گیاه نو به نو حیات می یابد و به این ترتیب جاودانه می ماند: کیومرث می میرد اما از نطفه ی او گیاه ریواس می روید که سالیان سال به صورت نسل انسان بر روی زمین جاودانه می ماند. گاو یکتا آفریده می میرد، اما از اندام او گیاهان می رویند؛ گیاهان هر سال و هر بهار زنده می شوند و اینچنین به مردمان و جانوران کمک می کنند تا بر روی زمین باقی بمانند. در متون بررسی شده تنها عنصر گیاه است که قربانی می شود. قربانی کردن تکرار آیین آفرینش است؛ گیاه قربانی می شود تا نیروی حیات آزاد گردد: برسم و گیاهان خوشبو از این دسته هستند. از طرفی بشر همواره می ترسد تا میوه ها و گیاهان خوراکی را که موجب تداوم حیات او می شوند از دست دهد برای همین نوبر ها را قربانی می کند تا ایزدان را خشنود کند. در متون پارسی، برسم که دسته ای از شاخه های جوان و باریک و یک اندازه ی درخت است سوزانده و قربانی می شود. این یکی از نکاتی است که اهمیت بسیار زیاد درخت را بر ما عیان می سازد. درخت معنای سرچشمه ی پایان ناپذیر باروری کیهان را دارد: درخت همه تخم، که تخم همه ی گیاهان اعم از خوراکی و دارویی و خوشبو را در بر دارد در میان پالوده ترین آب ها در دریای فراخکرد قرار دارد. در کنار آن درخت گوکرن قرار گرفته است و گل سپیدی که از آن می روید، هوم سپید، نامیرایی و جاودانگی می بخشد. آنقدر اهمیت دارد که دو کر ماهی مدام از آن محافظت می کنند تا وزغی که اهریمن برای برای نابودی آن خلق کرده است، به آن دست نیابد. گوکرن همان درخت زندگی در متون کهن پارسی است و در بندهش گیاه برتر معرفی شده است. در شکل نمادین هم این گیاه است که موجب تداوم نسل ها و انسان های پاک می گردد. اینچنین که کسی که گیاه هوم را بستاید و آماده کند، او را فرزندانی پاک خواهد بود یعنی نسل وی جاودانه می ماند. و مهم تر از همه آن که در فرشکرد هم نوشابه ای که جاودانگی می بخشد، از گیاه به دست می آید؛ یعنی از هوم پاک طلایی زیبا روی. اما با گذشت زمان، مفاهیم اسطوره ای رنگ می بازند و گیاه هم از این قاعده مستثنی نیست. دیگر نگهبانانی برای حفاظت از گیاهان و درختان فرا زمینی وجود ندارند. در متون، اسطوره های گیاهی به نمادهای گیاهی تقلیل می یابند. گیاه شخصیت مستقل خود را از دست می دهد و فقط به ابزاری برای زیبا سازی کلام بدل می شود و حتی از ایماژ هم به آرایه های ادبی همچون استعاره و تشبیه بدل می شود. در نقوش گیاهی هم همین اتفاق می افتد. در دوران اساطیری نقوش گیاهی بر روی جام هایی مقدس که برای انجام مراسم آیینی خاص به کار می رفته اند، دیده می شود یعنی کارکرد آن ها تقدس بخشیدن به ظرف مورد استفاده بوده است. یا اینکه در ابزار جنگی برای قدرت بخشیدن به کار می رفته اند و یا نشان دهنده ی یک قدرت پادشاهی بوده اند. اما به مرور زمان این نقش ها به نقوشی تکراری برای تزیین بدل می شوند. بیشتر نقش هایی که درخت زندگی در آن ها به تصویر درآمده است به صورت تصویرسازی به نقل صحنه ای از داستان درخت پرداخته اند که این نقش هم به صورت نقش مایه ای درآمده که در دوره های مختلف تاریخی تکرار می شود. یکی از درختهایی که در متون به عنوان درخت سرور معرفی شده است، درخت نخل است که البته جایگاه آن هرگز در حد درخت همه تخم و گو کرن و هوم نیست. اما در نقوش، درختی که بیشتر از همه می بینیم، درخت نخل است. در دوره های اسلامی در بسیاری از نقوش گیاهی به کار رفته، از نقش مایه های دوران قبل از اسلام الهام گرفته شده است اما با کارکردی متفاوت و با تأثیر گرفتن از شرایط و تغییرات ایدئولوژیک و تاریخی. یکی از این نقش مایه ها که در دوران اسلامی هم بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، نقش درخت و مخصوصاً درخت نخل و سرو است. در ایران چه در دوره های پیش از اسلام و چه بعد از اسلام، نقوش گیاهی به دو صورت ظاهر شده اند: یکی اینکه تعریف و توصیف آن را می توان در متون ادبی یافت؛ که البته تعداد آن ها بسیار معدود است. و دیگر آن که صرفاً برای تزیین و زیبایی آثار به کار برده شده اند و ممکن است از دوره های پیش از خود و یا از کشورهای همجوار با اعتقاداتی متفاوت وام گرفته باشند. و این به آن معنی است که در بسیاری از آثار ، نقوش گیاهی همان کارکردی را که گیاه در متون دارد، ندارند.