نام پژوهشگر: علی اکبر اسدی کویجی

مقایسه عصبیت ابن خلدون با سرمایه اجتماعی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  علی اکبر اسدی کویجی   ابوالفضل شکوری

بحث از پیوند ها و ارزش های مشترک و نقش آن در تسهیل امور چه فردی ،چه جمعی در سده ی بیستم به اوج خود رسیده است .مفهوم سرمایه اجتماعی و تئوری پردازی ها در حول وحوش آن این مسئله رابه خوبی مورد تأکید قرار می دهد. توجه به تأثیر سرمایه ی اجتماعی در سیاست نیز تحت رویکرد نو دوتوکویل گرایی در سده ی بیستم رو به افزایش است .اینکه سرمایه اجتماعی چه نقشی می تواند در بهبود عملکرد سیاسی داشته باشد و یا به عبارتی در کیفیت حکمرانی موثر باشد ویا بالعکس تأثیر عملکرد سیاسی در افزایش و کاهش آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است .سرمایه ی اجتماعی به عنوان پیوند ها و هنجارهای مشترک و تعمیم اعتماد اجتماعی در سطح کلان نه تنها عامل تسهیل امور برای افراد و گروه هاست، بلکه عامل اصلی ثبات سیاسی در جامعه نیز می باشد. سرمایه ی اجتماعی زمانی توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی را در سطح کلان فراهم می آورد که عناصر آن چون شبکه ها از حالت درون گروهی با شعاع اعتماد کوچک به حالت برون گروهی با شعاع اعتماد گسترده تبدیل شوند. ابن خلدون نیزبا تئوری پردازی در حیطه عصبیت به تحلیل نظم وثبات سیاسی همت گماشته است. اوبرای تحلیل بی نظمی سیاسی واجتماعی عصر خود از کلید واژه ی عصبیت استفاده می کند. عصبیت در اندیشه اویک عامل وحدت بخش و متحد کننده است که از لحاظ روانی و تاریخی افراد را به هم پیوند می دهد. آنچه او ، آنرا در تشکیل دولتهای عصرش موثر میدانست ، عصبیت خونی هیئت حاکمه بود که با مرور زمان و غوطه خوردن در تجمل گرایی و استبداد زوال می پذیرفت و بی ثباتی سیاسی را در جامعه رقم می زد. اما نگاه او به عصبیت ، خاص بررسی روابط خونی نبود.و نقشی که او به حکومت شرعی میدهد و نکوهشی که از شهر نشینان به دلائل فساد اخلاقی و دینی و رفاه طلبی شان می کند و تفاصیلی که از عصبیت دینی ارایه می نماید ، همه گواه بر آرمان سیاسی اش در باب وحدت و ثبات جوامع اسلامی عصرش است. او به دنبال عصبیت عامی بود که حاکم با رعایت موازین عدالت و دین بتواند عصبیتهای خاص قبایل را جمع نماید و از انرژی و توان آنها برای جلوگیری از انحطاط جامعه بهره گیرد. عصبیت عامی که چون سرمایه اجتماعی مثبت با ایجاد پیوند های اجتماعی برون گروهی و گسترش شعاع اعتماد ،دولتی نیرومند راایجاد می کرد.. دولت دوستدار بازار و تنظیم کننده ای که با اصلاح و هدایت ارتباط خود با مردم آنها را امیدوار به کسب وکار می نماید و باحفظ ثبات سیاسی، تمدن و عمران را در جامعه به ارمغان می آورد و به محض اقدامات دولت در جهت عکس آن و کاهش این پیوند ها و هنجارها، زمینه زوال آن عصبیت و متعاقب آن زوال ثبات سیاسی را ، موجب می گردد.