نام پژوهشگر: سمیه شاهرخی
سمیه شاهرخی کامران علی مقدم
تعامل واسطه های بیولوژیک از جمله سایتوکاینها و نوروپپتیدها در بافتهای خونساز بر فعالیت سلولهای ایمونوهماتوپوئتیک موثر است. عمدهٌ مطالعات در این زمینه بر نقش سایتوکاینها متمرکز بوده و شناخت نقش تنظیمی نوروپپتیدها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. لذا در این تحقیق اثر دو نوروپپتید spو cgrp، بر سلولهای بنیادی خون بندناف بررسی شد. پس از نمونه گیری از خون بندناف و جداسازی سلولهای بنیادیcd34+ به وسیله macs، سلولها در مجاورت کوکتل سایتوکاینی (il3،il6،fl،tpo،scf) و غلظتهای مختلف نوروپپتیدهای sp وcgrp کشت داده شدند. در روز صفر ( قبل از کشت )، 7 و 11 روز پس از کشت، سلولها ار نظر بیان مولکولهای چسبان، از جمله cd44،cd62l، cxcr4 و cd49e با فلوسایتومتری چک شدند، همچنین تغییرات بیان ژن cxcr4با rt-pcr real time ارزیابی شد. پس از گذشت دورهٌ زمانی 7 و 11 روز، تکثیر سلولها بررسی شد. همچنین با تست تشکیل کلنی، قدرت تمایزی این سلولها ارزیابی شد. نتایج نشان داد که 7 روزکشت با نوروپپتیدها باعث افزایش تعداد سلولهای هسته دار می شود. غلظت m9-10 نوروپپتید sp و/ یا cgrp سبب افزایش تکثیر سلولهای -cd34+ cd38 شد. افزایش درصد مولکولهای چسبان در گروه نوروپپتیدی بویژه کشت 7 روزه دیده شد. نتایج real time rt-pcr افزایش بیان ژن cxcr4 را در سلولهایی که 11 روز با غلظت m9-10 نوروپپتید sp و cgrp کشت داده شده بودند در مقایسه با گروه کنترل نشان داد. همچنین به ترتیب تمایل به تشکیل رده های اریتروییدی و گرانولو میلوییدی در کشتهای تیمار شده با sp و cgrp دیده شد. بنابراین، علاوه بر سایتوکاینها، نوروپتیدهای sp و cgrp در تنظیم ویژگیهای سلولهای بنیادی موثرند و استفاده از آنها می تواند راهی جهت بهبود و غلبه بر محدودیتهای استفاده از سلولهای بنیادی خون بند ناف از جمله تعداد کم و بیان کم مولکولهای چسبان باشد.
عادل محمد زاده علی اکبر پور فتح اله
همان طور که رایج است، ifn-β به عنوان یک عامل تعدیل کننده سیستم ایمنی در درمان بیماری مولتیپل اسکلروزیس استفاده می شود. اگرچه بعد از مدتی اثر بخشی درمانی آن به واسطه تولید آنتی بادی های خنثی کننده در بدن فرد بیمار محدود می شود. اخیراً سلول های مزانکایمال حاصل از بافت چربی(ad-mscs) به عنوان یک روش درمانی امید بخش در درمان بیماری های خود ایمن مخصوصاً مولتیپل اسکلروزیس و مدل حیوانی آن یعنی انسفالومیلیت خود ایمن (eae) مطرح شده است. در این مطالعه سلول های ad-mscs به واسطه یک وکتور لنتی ویروسی تغییر ژنتیک یافته و به عنوان حامل، برای انتقال ژن ifn-β در درمان بیماری eae مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه ابتدا سلول های مزانکایمال را از بافت چربی موش های c57bl/6 استخراج و سپس خاصیت تمایزی آنها را از نظر تبدیل شدن به رده های استخوانی، چربی و غضروفی بررسی کرده و با استفاده از فلوسیتومتری آنها را تایید کردیم. نتایج ما نشان داد که در گروه تیمار شده با msc-vp/ifn-β القای سلول های treg در مقایسه با دیگر گروه ها به طور چشمگیری بالا بود .(p-value<0.001) در مجموع نتایج ما نشان داد که به کار بردن ifn-β به صورت msc-vp/ifn-β باعث بالا بردن کیفیت درمان در مدل eae می شود و نقش مهمی در فروتنظیمی پاسخ های ایمنی مانند تکثیر سلولی، کاهش تولید سایتوکایین های التهابی و فاکتور های رونویسی مربوط با التهاب دارد. افزایش بیان foxp3 در گروه تیمار شده باmscs-vp/ifn-β را می توان به عنوان یک شاهد ارزشمند برای حمایت از درمان با این سلولها دانست. با در نظر گرفتن امنیت استفاده از سلول های بنیادی حاصل از بافت چربی که دارای عامل تعدیل کننده سیستم ایمنی یعنی ژن ifn-β هستند، می توان در آینده آنها را به عنوان وسیله ای مطمئن برای سلول درمانی در نظر گرفت.
فاطمه رحیمی سمیه شاهرخی
مقدمه: سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون دارای این پتانسیل هستند که از آنها به عنوان یک منبع امید بخش برای سلول درمانی استفاده کرد. اگرچه بسیاری از این سلول ها در چند روز اول پیوند از بین می روند بالا بردن سطح بقاء و مهاجرت این سلول ها یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سلول درمانی می باشد. در این مطالعه ما به بررسی نقش فاکتور کموکاینی stromal derived factor(sdf1-?) بر این سلول ها از نظر افزایش بقاء و ترشح سایتوکائین های مهم در این زمینه پرداختیم. مواد و روش ها: پس از جداسازی سلول های مزانشیمی ژله وارتون و تایید میکروسکوپی و فلوسایتومتری آنها، کموکاین sdf1-? را درغلظتهای ng/ml 10، 50 و 100 برروی سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در شرایط غیر/ هیپوکسی اثر دادیم. سپس مسیر آپوپتوزی کاسپاز 3 و سطح سایتوکاین های tgf-? و vegf ترشح شده این سلول ها را بررسی کردیم. نتایج: نتایج ما نشان داد که افزایش معنی دار (05/0(p< تولید vegf (در غلظت ng/ml 50، sdf1-?) و tgf-? (در غلظت های ng/ml 10، 50 و100، sdf1-?) در گروه های تست تیمار شده با sdf1-?، در هر دو سری غیر/هیپوکسی در مقایسه با گروه های کنترل مربوطه وجود داشت. بحث و نتیجه گیری: این داده ها نشان می دهد که sdf1-? به صورت وابسته به دوز در افزایش تولید سایتوکاین های tgf-? و vegf دخالت دارد. این یافته ها دریچه جدیدی را برای استفاده کاربردی با سلول های مزانشیمی ژله وارتون مطرح می کند. کلیدواژگان: سلول بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بندناف، فاکتور یک مشتق شده از سلول استرومایی آلفا (sdf1-?)، فاکتور تغییر رشد بتا (tgf-?)، فاکتور رشد اندوتلیال عروق(vegf)، آپوپتوز