نام پژوهشگر: ابراهیم بدخشان
ابراهیم بدخشان مصطفی عاصی
امروزه زایایی صرفی مورد توجه بسیاری از زبان شناسان قرار گرفته است. از جمله می توان به افراد زیر اشاره کرد: اسپنسرو زویئکی (2001)، هسپلمث (2002)، پلاگ (1999)، ولف گنگ و درسلر(2000)، هی و باین(2003)، هی (2001،2003)، آرونوف و گائتا (2003)، کاوی (2003)، آرونوف (2005)، بوی (2003,2005)، پلاگ (3200،2006)، لودلینگ و همکاران (2000)، بائر 1983)،2001،2003،2007)، استه کائر(2002،2003،2005)، آرونوف و فیودمن (2005)، باین (1989،2006)، بارذال (2003، 2008)، استه کائر (2009)، بائر (2001)، هسپلمث (2002)، پلاگ (2003)، بوی (2005)، آرونوف و فیودمن (2005)، پلاگ (2006)، بایِن(2006)، براذل (2008)، کهنمیویی پور (2000)؛ پافر(2000)؛ درِسلِر و لدانی (2000)؛ بادکِر (2001)؛ هی (2001)؛ هی-پلاگ، (2002)؛ راوه (2002)؛ استه کائر (2002)؛ هی وپلاگ (2002)؛ دالتون ماروین (2003)؛ هی و پلاگ (2003)؛ بائر (2004)؛ استیونسون-فضلی-نورث(2004)؛ نیشتیموبو (2004)؛ بَین و لولت (2005)؛ یانگ(2005)، بین-لولت-باین (2005)، براتیکو و دیگران (2007)؛ کالیس-بائر(2007)؛ فرناندز دومینگز (2007)؛ ماربرگ (2007)؛ کراوس (2007). چارچوب نظری این پژوهش پلاگ(2003) است. و در این راستا همچنین از یافته های اخیر زبان شناسی پیکره ای نیز استفاده شده است. پرسش هایی که رسال? حاضر در پی یافتن پاسخ آنها است عبارتند از: الف) روش های اندازه گیری زایایی صرفی کدامند؟ ب) مشخصات فرایند های صرفی کدامند؟ ج) محدودیت های موجود بر عملکرد فرایند های صرفی در زبان فارسی کدامند؟ د) چه رابطه ای میان زایایی صرفی و شفافیت معنایی وجود دارد؟ فرضیه های پژوهش الف) روش های مختلفی برای اندازه گیری زایایی ساختواژی وجود دارد. ب) از مشخصات فرایند های زایای صرفی می توان موارد زیر را نام برد: 1. بین زایایی فرایند های ساختواژی در زمان حال و تعداد صورت های ساخته شده توسط آن فرایند رابط? مستقیم وجود دارد. 2. بین فرایند های ساخت واژی و محدویت های موجود بر آن فرایند ها رابط? معکوس وجود دارد. 3. زایایی ساختواژی مدرج است یعنی از ساخت های سترون به سمت ساخت های کاملاً زایا. ج) در زبان فارسی محدودیت های از قبیل محدودیت های معنایی، آوایی، صرفی و نحوی بر انجام فرایند های زایا اعمال می شوند. د) برون داد فرایند های ساختواژی زایا نسبت به فرایند های ساختواژی سترون از شفافیت معنایی بیشتری برخوردار هستند با استفاده از 5586 ترکیب در بررسی کلمات مرکب غیرفعلی زبان فارسی جداول و نمودار های موجود در رساله ترتیب فراوانی انواع ترکیب در زبان فارسی را ارائه میکنند. دلیل بسنده نمودن به این تعداد کلمات مرکب عدم وجود نرم افزاری در این زمینه برای استخراج کلمات مرکب از پیکر? زبانی موجود در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
لیلا اسمعیل پور فردوس آقاگلزاده
چکیده یکی از مباحث مهم زبانشناسی گفتمان است و جنگ از جمله وقایع مهم هر کشوری است که معمولاً توسط افرادی که در آن حضور فیزیکی داشته اند روایت می شود. چیزی که در این پایان نامه مورد بررسی و بحث قرار می گیرد توصیف و تحلیل گفتمان جنگ در روایت دا می باشد که توسط خانم زهرا حسینی(1388) به نگارش درآمده است. یکی از عواملی که باعث می شود یک اثر نسبت به آثار مشابه خود برجسته تر شود طبیعتاً شیوه نگارش آن می باشد. در اینجا، با رویدادهایی رودررو هستیم که توسط فردی به نام راوی بیان می شود (روایت می شود). با تحقیقاتی که نگارنده این پایان نامه انجام داده است از بین تمام چارچوبهایی که ارائه شده بود نظریه جامعه شناسانه زبان ساختار روایت لباو است که از دیدی زبانشناسانه برخوردار بوده و انتخاب و پیکره تحقیق در درون این چارچوب قرار گرفت. این پایان نامه دارای سه فرضیه است که به ترتیب و به طور خلاصه عبارتند از :1- زبان روایت بین نوشتاری وگفتاری نوسان دارد که البته گونه گفتاری پررنگتر است، مستند بودن روایت، باورپذیری، واقعگرایی و جزئی-نگری سبب شد که متن به تصویرگونه شده است. 2- نویسنده با توجه به استفاده از عوامل انسجام و پیوستگی معنایی گفتمانهایی به وجود آورد که در چارچوب نظری فرآیند پردازش نزولی و صعودی قابل فهم است. 3- با توجه به رمزهایی که در لایه زیرین متن وجود دارد با کنشهای گره افکن و عامل انتظار روبرو می شویم. به غیر از فرضیه اول دو فرضیه دیگر با توجه به ارزیابی درونی و بیرونی (نظریه لباو) بررسی شده است و نویسنده پایان نامه کنش احساسی را به زیر شاخه ارزیابی کنشی و زیر مجموعه ارزیابی بیرونی می افزاید. کلید واژه:گفتمان، روایت، پردازش صعودی و پردازش نزولی، کنش گره افکن، عامل انتظار و پیوستگی معنایی.
فاطمه جودکی محمد راسخ مهند
در بررسی های زبان شناختی واژه ی مرکب از دو یا چند تکواژ قاموسی پدید می آید و حداقل شامل دو پایه است که هر دو واژه اند یا اینکه ریشه ی تکواژ محسوب می شوند و مقصود از کلمات شفاف آن دسته از کلمات است که از روی صدا یا ساخت آنها می توان به معنی آنها پی برد یا معنی آنها را حدس زد، به عبارتی بین صدا یا ساخت آنها با معنی شان رابطه باشد مانند «چک چک» و «خودنویس»و کلمات تیره آنهایی هستند که معنی آنها از ظاهرشان پیدا نیست مانند «کاغذ». در این تحقیق تعاریف مختلفی از شفافیت و تیرگی معنایی آمده است. در بخش تجزیه و تحلیل داده ها 745 واژه ی مرکب حاصل از عنصر غیرفعلی +ستاک حال از لغت نامه دهخدا بررسی شد. در ارزیابی این مبحث از معیارهایی چون بسامد هسته و وابسته، رابطه ی نحوی بین دو جزء ترکیب، معنای ارجاعی،معیار شاخص، مستقل یا عدم مستقل بودن هسته ی ترکیب، معنای کلی ترکیب و عامل تقابل استفاده شده است تا میزان شفافیت و تیرگی معنایی اینگونه ترکیبات به دست آید. در ابتدای بحث تجزیه و تحلیل داده ها مقوله ی قید+بن فعل، اسم+بن فعل و صفت+بن فعل با توجه به معیارهای به کار رفته مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که شاخص کلی بودن ترکیب، وجود تقابل، وجود رابطه ی نحوی بین دو جزء ترکیب، وجود هسته و ارجاعی بودن در شفافیت معنایی موثر است. در ادامه ی بحث به درجات در شفافیت و تیرگی معنایی پرداخته شد، داده های مورد نظر براساس معیارهای لحاظ شده در این تحقیق لحاظ شده و مشخص شد که 14 درجه ی شفافیت معنایی در طبقه بندی اینگونه واژگان مرکب وجود دارد؛ در ارزیابی واژگان مرکب مفعولی از لحاظ میزان شفافیت و تیر گی معنایی مشخص شد که معیار شاخص کروز نسبت به دیگر معیارها تاثیر موثرتری در طبقه بندی این دسته از واژ گان دارد.
سجاد موسوی ابراهیم بدخشان
5-1-نتایج تحلیل در زبان فارسی نیز ، شیوه های مختلفی برای ساخت واژگان حسن تعبیری وجود دارد. کاربران زبان فارسی در جهت نشان دادن نزاکت اجتماعی و جلوگیری از خدشه دار شدن احساسات افراد جامعه از حسن تعابیر استفاده می کنند. از طرف دیگر، آنها به وسیله ی جایگزین کردن عبارات و واژگان حسن تعبیری به جای عبارات و واژگان ناخوشایند، سعی در حفظ وجهه ی اجتماعی خود و مخاطبان دارند. همچنین، حسن تعابیر در زبان فارسی در جهت تسهیل تعاملات اجتماعی به کار می رود و به کاربران زبان فارسی اجازه می دهد که خود را از رویداد های منفی و موضوعات ناخوشایند اجتماعی در عین بیان آنها، دور نگه دارند. این مورد، باعث از بین رفتن تهدیدات پیشروی وجهه ی اجتماعی در هنگام تعاملات کلامی در بین کاربران زبان می شود . بنابراین، حسن تعبیر، به عنوان ابزار زبانی قدرتمندی عمل می کند که باعث حفظ روابط بین فردی در تعاملات اجتماعی می گردد. بیشترین موضوعاتی که در زبان فارسی تحت فرآیند حسن تعبیر سازی قرار می گیرند شامل: مسائل مربوط به مرگ، مسائل جنسی، بیماری های جسمی و روانی، تجارت، اعضای بدن، مواد مخدر، خشونت، ناسزاها، تبلیغات، مشروبات الکلی، ترشحات بدن و هوش می باشند. در زبان فارسی، ابزارها و مکانیسم های مختلفی برای ایجاد معنای حسن تعبیری مورد استفاده قرار می-گیرد: 1- با استفاده از ساختار دوگان سازی شده، از بیان واژگانی که به لحاظ فرهنگی غیرقابل بیان هستند، از طریق ایجاد ابهام حسن تعبیری پرهیز می شود. گوینده با استفاده از ساختار دوگان سازی، از ارائه ی اطلاعات دقیق درباره ی رخداد ناخوشایند خودداری می کند و آن را به استنباط شنونده واگذار می کند. به عبارت دیگر، مکانیسم دوگان سازی حسن تعبیری، نیازمند مشارکت شنونده به عنوان حدس زننده ی معنای ناخوشایند است. 2- فرآیند حذف، باعث ایجاد معنای حسن تعبیری در زبان فارسی می گردد. حذف حسن تعبیری در زبان فارسی، به دو گونه صورت می گیرد: حذف کامل و شبه حذف. در حذف کامل، واژگان ناخوشایند به صورت کامل حذف می شوند. در شبه حذف که در زبان نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد، واج های آغازین یا پایانی واژه که دارای بار معنایی ناخوشایند است، حذف می گردند و به جای واج های حذف شده از علائم سجاوندی استفاده می شود. 3- شیوه ی دیگری که برای ساخت حسن تعبیر در زبان فارسی به کار می رود، استفاده از واژگان قرضی است. در واقع، واژگان قرض گرفته شده از دیگر زبان ها، جایگزین واژگان ناخوشایند در زبان فارسی می شوند. در اکثر موارد، این واژگان به عنوان واژگان تخصصی در حوزه هایی مانند علوم پزشکی، علوم فقهی و حوزه-های فنی به کار می روند. بیشتر واژگان قرضی در جهت کاربرد حسن تعبیری در زبان فارسی، از زبان های فرانسوی انگلیسی و عربی است. 4- در استلزام معنایی، گوینده جمله ای را بیان می کند و مفهوم ناخوشایند دیگری را مد نظر دارد. در این شیوه، بار معنایی منفی از طریق استنباط شنونده دریافت می شود، زیرا معنای ناخوشایند به صورت تلویحی بیان می گردد. 5- در حسن تعابیر استعاری هنگامی که حوزه ی مقصد براساس حوزه ی مبدأ مفهوم سازی می شود، جنبه های خوشایند حوزه ی مقصد برجسته می شود و به طور هم زمان جنبه های ناخوشایند این حوزه، پنهان می شود و یا تمرکز افراد بر آن کاهش می یابد. 6- حسن تعابیر مجازی در زبان فارسی، برخی از اصول شناختی و ارتباطی ناظر بر انتخاب حوزه ی مبدأ (وسیله) در روابط مجازی را نقض می کنند. در این حالت، توجه مخاطب از موضوعات، رخدادها و مقولات اصلی که دارای بار معنایی ناخوشایند هستند، به سمت رخدادها، موضوعات و مقولاتی هدایت می شود که دارای بار معنایی خنثی یا مثبت می باشند. 7- تضاد معنایی یکی دیگر از شیوه های ساخت حسن تعبیر در زبان فارسی است. در این شیوه، برای ایجاد معنای حسن تعبیری، به واژه ای که در بافت زبانی مورد نظر، ناخوشایند جلوه می کند، از طریق متضاد آن واژه که دارای بار معنایی مثبت است، ارجاع داده می شود. 8- با استفاده از کم گفت، به جای واژگان ناخوشایند که دارای بار معنایی منفی هستند از واژگان ملایم تر و خوشایندتر استفاده می شود. کم گفت، تنها قسمتی از واقعیت را بیان می کند و جنبه های منفی موضوع مورد نظر را ملایم تر و ضعیف تر می سازد. 9- مبالغه عملکردی ذهنی است که باعث تقویت بار معنایی مثبت از طریق گفتار زبانی می شود. در مبالغه تعمداً تاثیرات موقعیتی خوشایند برجسته می شود و از این طریق، معنای حسن تعبیری ایجاد می گردد. 10- در اطناب حسن تعبیری، نام دقیق واژه ی ناخوشایند بیان نمی شود . در این شیوه، پیرامون واحد مقصد که دارای بار معنایی منفی است، صحبت می شود. اطناب نوعی گفتار غیرمستقیم است. در این شیوه، واحد مقصد، معمولاً به مشخصه های معنایی سازنده ی خود تجزیه می شود. 11- رد خلف پرکاربردترین شیوه ی ساخت حسن تعبیر در زبان فارسی است. در رد خلف حسن تعبیری، برای اشاره به واژه ی ناخوشایند و آزاردهنده، از طریق منفی سازی متضاد آن، که دارای بار معنایی مثبت است، عمل می شود. این فرآیند، باعث کاهش بار معنایی منفی واژگان ناخوشایند می شود. با استفاده از این شیوه، می توان با سهولت بیشتری در تعاملات کلامی شرکت کرد. 12- ابهام یکی از مشخصات بنیادی حسن تعبیر است. برای پرهیز از بیان مستقیم واژگان ناخوشایند، کاربران زبان همواره از واژگان مبهم استفاده می کنند. در واژگان مبهم حسن تعبیری، مفهوم ناخوشایند پنهان می شود. 13- در فرآیند گسترش معنایی، در اکثر موارد، هنگامی که واژه ای خاص ناخوشایند می شود، برای اشاره به آن، واژه ای مورد استفاده قرار می گیرد که در حوزه ی مقوله بندی، در سطح بالاتری قرار دارد. در واقع، در این حالت، واژه ی حسن تعبیری دارای جامعیت بیشتری است و واژه ی ناخوشایند را نیز شامل می شود. این فرآیند، باعث انتزاعی شدن مفاهیم ناخوشایند می گردد و از طریق این انتزاعی سازی، تاثیرات منفی واژه، کاهش می یابد. 14- یکی از کاربردهای عبارات اشاره ای در زبان فارسی، کارکرد حسن تعبیری آن ها است. در این شیوه، به جای نام بردن از واژه ی ناخوشایند، از عبارات اشاره ای استفاده می شود. عبارات اشاره ای در تقابل با اسامی خاص و توصیف های واضح ناخوشایند قرار دادند. همان طور که مطرح شد، یکی از نقش های توانش ارتباطی، یافتن شیوه ی مناسب برای ایجاد ارتباط است. حسن تعبیر نیز، شیوه ای مودبانه محسوب می شود که می تواند به تسهیل تعاملات کلامی و روابط اجتماعی کمک کند. بنابراین، کاربرد صحیح و مناسب زبان، نیازمند ساخت حسن تعبیر در موقعیت های زبانی مختلف است. با توجه به این موارد، کاربران زبان، علاوه بر این که نیازمند دانش دستوری جملات هستند، بایستی نحوه ی کاربرد مناسب آن را نیز بیاموزند. همچنین، بسیاری از زبان شناسانی که در حوزه ی حسن تعابیر به مطالعه پرداخته اند، معتقدند که موضوعات ناخوشایند، تقریبا به صورت جهانی در تمام زبان ها وجود دارند. اما نوع مصادیق آنها در مواردی متفاوت است. از طرف دیگر، آنها اظهار می کنند که برخی از موضوعاتی که تحت فرآیند حسن تعبیر سازی قرار می گیرند، مشابه هستند مانند، مسائل مربوط به مرگ، ترشحات بدن، بیماری ها و مسائل جنسی. علاوه بر این، برخی از این زبان شناسان بر این باورند که ابزارهایی زبانی مانند استعاره، مجاز و اطناب که در ساخت حسن تعبیر به کار می روند، ابزارهایی جهانی هستند.
الهام صفروند ابراهیم بدخشان
هدف این پژوهش بررسی تاثیر ویژگیهای جنسیت ، پای? تحصیلی و سن برگفتار دانش آموزان ابتدایی در سال 90-89 می باشد. جامعه آماری این پژوهش 6800 نفر از دانش آموزان دختر و پسر در مدارس دولتی آموزش و پرورش شهر مشگین شهر هستند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده چند مرحله ای ، 180 نفر از دانش آموزان (90 پسر و 90 دختر ) به عنوان نمونه انتخاب شدند.روش مورد استفاده دراین پژوهش، توصیفی و ابزار مورد استفاده در این پژوهش،آزمون رشد زبان(told-p:3)است. اطلاعات بدست آمده از طریق آمار توصیفی و استنباطی(آزمون t مستقل و واریانس یکطرفه) با استفاده از نرم افزار spss14 مورد بررسی قرار گرفت و نتایج آن شامل موارد زیر است: 1- ارتباط معناداری بین سن و رشد زبانی(گفتار) دانش آموزان وجود دارد. 2.- ارتباط معناداری بین پایه ی تحصیلی و رشد زبانی (گفتار) دانش آموزان وجود دارد. 3- ارتباط معناداری بین جنس و رشد زبانی (گفتار) دانش آموزان وجود ندارد.
معصومه هاشمی یادگار کریمی
این رساله به بررسی ساختار کنایی در گویش دشتی می پردازدوچارچوب به کار رفته در آن بر نامه ی کمینه گرا است.ساختار نحوی گویش دشتی،دارای الگوی کنایی دو شقی است وسیستم کنایی آن بر اساس مطابقه می باشد.این گویش از یک راهکار عمده برای نشان دادن حالت کنایی در ساختار نحوی اش استفاده می کندوآن مضاعف سازی واژه بست است که طی آن یک واژه بست غیر فاعلی بر روی اولین عنصر غیر فاعل در جمله مضاعف سازی می شود وفعل جمله در شخص وشمار با مفعول مستقیم مطابقت می کند.کریمی(1388)به لحاظ نظری،رویکردی در رابطه باساخت کنایی ومضاعف سازی واژه بست در سورانی(یکی از گویش های زبان کردی)ارائه می کندکه می تواندبه داده های گویش دشتی نیز تعمیم پیدا کند.
محمد زمانی ابراهیم بدخشان
چکیده : تحقیق حاضر تلاش داشت به بررسی و تحلیل فرایند های واجی و آوایی حاکم بر زبان کردی(گویش کردی کلهری) بپردازد. فصل اول با داشتن عنوان مقدمه ابتدا به معرفی اجمالی زبان کردی و گویش کلهری می پردازد. بخش های دیگر از این فصل به بیان مسأله، فرضیات، پرسش ها، اهداف و شیوه ی انجام تحقیق اختصاص داده شده است. فصل دوم، معرفی اجمالی تحقیقات پیشین مرتبط با فرایند های واجی-آوایی و نتایج حاصله از این تحقیقات را کانون توجه خود قرار داده است. فصل سوم به ارائه مبانی نظری حاکم بر شیوه ی استدلال در این پژوهش می پردازد که شامل مبانی نظری واج شناسی زایشی و بدین ترتیب نظریه ی بهینگی است. فصل چهارم مشتمل بر دو بخش اصلی است. بخش اول از فصل چهارم شامل توصیف نظام آوایی گویش کلهری است. در ابتدای این بخش به منظور توصیف هرچه دقیق تر این نظام آوایی، آواهای این گویش در دو بخش توصیف واکه ای و همخوانی دنبال می شود. با پایان یافتن بخش توصیفی نظام آوایی، بخش دوم از فصل چهارم با رویکردی تحلیلی کار خود را آغاز می کند. مبنای مطالعاتی این پژوهش را مطالعات همزمانی در قالب نظریه بهینگی تشکیل داده است. می توان گفت اعمال مطالعات همزمانی در قالب نظریه ی بهینگی بر این گویش تا حد زیادی موفق بوده است. اولین مبحث از تحلیل فرایند های واجی مرتبط با ساخت هجایی است با معرفی ساختمان هجا و محدودیت های حاکم بر آن به بررسی و تحلیل فرایند هجا بندی مجدد پرداخته شد که تحت تأثیر محرک های گوناگونی می تواند صورت گیرد. پس از تحلیل و بررسی فرایند جابجایی هجایی، در بخش دیگر از فصل چهارم به بررسی تأثیر سیستم واجی-آوایی این گویش، بر فرایند های واجی-آوایی در واژگان قرضی پرداخته شد. یکی دیگر از فرایند های واجی که در این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفت، فرایند افزایش همخوانی بود. فرایند بعدی که در فصل چهارم مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت فرایند حذف بود که طی آن یک واحد از زنجیره ی گفتار کاسته می شود. فرایند حذف به دو دسته ی حذف تاریخی و حذف ساختاری تقسیم شدند. در این فصل حذف ساختاری کانون توجه قرار گرفت. فرایند حذف ساختاری پیرو قواعد همزمانی است. تحلیل فرایند حذف در این پژوهش مشتمل بر دو بخش بود. بخش اول مشتمل بر سازوکاری بود که فرایند حذف در آن رخ داده است و بخش دوم بر تحلیل ملاک های انتخاب واکه ای برای اعمال فرایند حذف، بنا نهاده شده است. فرایند غلت سازی فرایند دیگری است که در این تحقیق کانون توجه قرار گرفت. در مبحث غلت سازی نتیجه گرفته شد که غلت سازی در زبان کردی علاوه بر واکه های افراشته بر واکه های غیر افراشته مانند /e/ اعمال می شود. بنابراین افراشتگی v1برای غلت سازی در گویش کلهری برخلاف بسیاری از زبان های دنیا، شرط اساسی و تعیین کننده نیست. در ضمن مشاهده گردیدکه محدودیت [rel-const] در این گویش از مرتبه ی بالایی برخوردار نیست و این نیز در نوع خود قابل توجه است. از جمله نکات دیگری که در مبحث فرایند غلت سازی مشاهده گردید، این بود که شرط افراشتگی خروجی دستگاه بهینگی نیز عاملی تخطی ناپذیر نیست، یعنی خروجی دستگاه واجی گویش کلهری در شرایط و جایگاه خاص خود هم می تواند افراشته باشد مانند /y/ و هم می تواند غیر افراشته باشد همانند /y/ . در فصل چهارم پس از بررسی فرایند غلت سازی، تأثیر محدودیت توالی رسایی بر فرایند های واجی کانون توجه قرار می گیرد از جمله فرایند های راه گشا برای غلبه بر عدم رعایت توالی رسایی در گویش کلهری، می-توان به فرایند های قلب، افزایش، کشش اجباری، همگونی(نرم شدگی) اشاره داشت. نوع دیگر از فرایند-های واجی که در رابطه با توالی رسایی در این تحقیق مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت، فرایند نرم شدگی است. در این تحقیق استدلال شد که محدودیت توالی رسایی نمی تواند عامل تحریک فرایند نرم شدگی باشد. با بررسی بیشتر نشان داده شد که محرک این فرایند را باید محدودیت حاشیه ی هجایی [pm(peak margine)] دانست. فرایند دیگری که در این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفت فرایند کشش اجباری(جبرانی) است. ارجحّیت دادن به محدودیت رعایت توالی رسایی و حاشیه ی هجایی در مرتبه بندی محدودیت ها گاه به فرایند حذف همخوان های آغازین خوشه های همخوانی در پایانه ی هجا و تقویت واکه ی پیش از آن می انجامد. استدلال شد که نمی توان محرک این فرایند را رعایت محدودیت توالی رسایی دانست بلکه محرک اصلی این فرایند را محدودیت حاشیه ی هجایی است. در این بخش تقابل فرایند کشش اجباری و فرایند افزایش واکه ای بررسی شد و عنوان گردید به خاطر ارجحیت دادن به محدودیت [onset2(glot)] در گویش کلهری، فرایند کشش اجباری فرایند بهینه تری در این گویش محسوب می شود. فرایند دیگری که در تقابل با فرایند کشش اجباری مورد ارزیابی قرار گرفت، فرایند حذف است. در این بخش استدلال شد که نظریه ی بهینگی از آن جا که تنها از دو ساخت زیر ساخت و روساخت تشکیل شده است در تبیین ملاک انتخاب فرایند کشش اجباری به جای فرایند حذف با مشکل مواجه است. پاسخ به چگونگی انتخاب فرایند کشش اجباری در مقابل فرایند حذف در قالب دو محدودیت ارتقاء تدریجی و ارتقاء هماهنگ از نظریه ی بهینگی با کاندید های زنجیره ای داده شد. پس از بررسی و تحلیل فرایند کشش اجباری در بخشی دیگر از فصل چهارم به صورت خلاصه تعامل فرایند های حذف ، اضافه، غلت سازی و هجا بندی مجدد مورد ارزیابی قرار گرفته است. آخرین مبحثی که در فصل چهارم مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت، سنجش تأثیر فرایند های واجی بر تغییر نوع صرفی زبانی است. در این بخش این گونه نتیجه گیری شد که فرایند های واجی می توانند در تغییر نوع صرفی این گویش تأثیر گذار باشند اما همیشه محرک این گونه تغییرات صرفی را نمی توان عوامل واج شناختی دانست و گاه عوامل غیر واجی نیز می تواند به همان اندازه تأثیر گذار باشد.
هدی مردوخی ابراهیم بدخشان
چکیده این پایان نامه به بررسی وندهای دخیل در ساخت های فعلی کردی سورانی می پردازد. در این راستا شناسه های زبان کردی که نشانگر شخص و شمار هستند را مورد بررسی قرار داده و به مطالعه ویژگی های آنها می پردازیم. به منظور تعیین ترتیب قرار گرفتن وندهای فعلی، مقوله ی نمود را مورد بررسی قرار می دهیم. در کردی سورانی نمود مستمر در دو ساخت فعل گذشته ی استمراری و حال استمراری به چشم می خورد، در حالیکه بقیه ی زمان ها دارای نمود ساده هستند، و نمود ساده در ساختار فعل تجلی آشکار ندارد. به ساخت افعال در قالب افعال ساده، افعال پیشوندی، و افعال مرکب، نگاهی اجمالی می اندازیم و به طور اخص ساخت افعال ساده در زمان های متفاوت را مورد بررسی قرار می دهیم. ساخت زمان حال، گذشته افعال لازم، و گذشته افعال متعدی به جز ساخت گذشته استمراری با الگوی "مطابقه ? زمان ? فعل" سازگاری دارد. ساخت های گذشته افعال با حضور مفعول مستقیم از الگوی "مطابقه ? زمان" پیروی نمی کند. زبان کردی در ساخت های زمان حال از زبان های فاعلی- مفعولی پیروی می کند، در حالیکه در ساخت های زمان گذشته دارای ویژگی های زبان های ارگتیو می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن است که ترتیب قرار گرفتن وندها در ساخت های فعلی، نه تنها تحت تأثیر ویژگی های صرفی می باشد، بلکه محدودیت های نحوی نیز سهم شایان توجهی در این امر دارد. فعل ها در زبان کردی برای مقوله ی شخص صرف می شوند و در زمان حال شناسه های فعل با فاعل جمله در ساخت های لازم و متعدی مطابقت می کنند و در این ساخت ها از زبان های فاعلی- مفعولی پیروی می کند. امّا در مورد زمان گذشته ی افعال، مفعول ساخت متعدی همان شناسه ای را به خود گرفته است که فاعل ساخت لازم به خود می گیرد. به بیان دیگر ویژگی ارگتیو در این ساخت ها قابل مشاهده است.
نژاد کریمی یادگار کریمی
این پایان نامه به توصیف و تحلیل بندهای موصولی زبان کردی در گویش سورانی می پردازد. سورانی یکی از گویش های زبان کردی است که در قسمت وسیعی از کردستان بدان تکلم می شود. بندهای موصولی را می توان به صورت کلی به سه دسته ی بند های موصولی تحدیدی، غیرتحدیدی و اسنادی تقسیم بندی نمود، و هر کدام دارای ساخت های درونی مخصوص به خود می باشند. بند های موصولی کردی را می توان بر حسب رابطه ی آن ها با هسته ی اسمی به دو دسته ی بند های موصولی متممی و بند های موصولی آویزه ای تقسیم بندی نمود، همان طور که از اسم آن ها نمایان است بند های موصولی متممی عضو جدا نشدنی و ضروری جملات پیچیده می باشند و بندهای موصولی آویزه ای عضو جداشدنی و قابل حذف این قبیل جملات هستند. از آنجا که اساس مطابقه در برنامه ی کمینه گرا، مفهوم تسلط سازه ای عناصر بر یکدیگر است، به کمک آن ساخت درونی بندهای موصولی زبان کردی را در گویش سورانی مورد بررسی قرار داده ایم. اعتقاد بر این است که ضمیر موصولی در این نوع بند ها وجود ندارد و حرکت در آن ها آشکار نیست بلکه به صورت پنهان عملگرها در این بندها حرکت می کنند.
سوسن ایمانی یادگار کریمی
در این رساله نگارنده سعی بر آن دارد تا با به کار بستن فرضیه متمم ساز چندجزئی ریتزی ( 1997 ) در قالب برنامه کمینه گرا، داده های زبان کردی (اعم از جمله های خبری، پرسشی و تعجبی) را تحلیل کند. در این انگاره، چند فرافکن بیشینه ساختار حاشیه چپ جمله را می سازند؛ گروه نیرو بالاترین گروه است و بین این گروه و پایین ترین فرافکن بیشینه یعنی گروه ایستایی، دو گروه مبتدا و کانون قرار دارد. آن چه که مورد تحلیل قرار می گیرد فرآیند مبتداسازی در زبان کردی است؛ در واقع جایگاه گروه مبتدا در این زبان بررسی می شود و در تحلیل این جایگاه بررسی جایگاه هایی مثل جایگاه گروه کانون، گروه نیرو و گروه ایستایی اجتناب ناپذیر است؛ به همین دلیل بسیاری از تحلیل ها، جایگاه مبتدا در تقابل با جایگاه سازه کانون مورد بررسی گرفته است. در زبان کردی مبتداسازی فرآیندی زایا است. با مقایسه فرآیند مبتداسازی در انواع این جمله ها علاوه بر مشترکات، تفاوت هایی بین زبانی آشکار می شود که حاکی از این است سازه های زبان کردی در قیاس با زبان انگلیسی از ( فعالیت آزادانه تری برخوردارند. به نظر می رسد این تفاوت ها بتوانند باعث پیچیدگی انگاره ریتزی ( 1997 شوند. در زبان کردی در جمله های خبری و دو مفعولی گروه های اسمی آزادانه تر حرکت می کنند و نسبت به زبان انگلیسی در فرآیند مبتداسازی از محدودیت کمتری برخوردارند و جمله های دستوری بیشتری از یک جمله بنیادی مشتق می شوند. این امر در ارتباط با جمله های پرسشی و تعجبی هم صدق می کند. انگاره ریتزی 1997 ) فرآیند مبتداسازی را در زبان کردی تبیین می کند و مطابق با این انگاره جایگاه گروه های اسمی مبتدا ) در جایگاه مشخص گر گروه مبتدا واقع شده اند. همچنین نشان داده خواهد شد که اصل تکرارپذیری هم در مورد داده های زبان کردی صدق می کند؛ یعنی وجود بیشتر از یک مبتدا در جمله امکان دارد. واژه های کلیدی: گروه متمم ساز چند جزئی، مبتداسازی، گروه مبتدا، گروه کانون، گروه نیرو، حاشیه چپ
مژگان عثمانی یادگار کریمی
در این پژوهش با اتخاذ رویکرد متأخر کمینه گرا به ساخت مجهول، موسوم به رویکرد گذر پنهانی (کالینز 2005)، به بررسی ساخت مجهول در زبان فارسی و کردی پرداخته می شود. فرضیه یکنواختی تخصیص نقش های معنایی (بیکر 1988: 48، 1997: 74) جایگاه زیرساختی موضوع بیرونی را هم در جمله معلوم و هم در جفت مجهول آن یکسان فرض می کند و این در حالیست که در انگاره های سنتی زایشی شیوه ادغام موضوع بیرونی در دو ساخت معلوم و مجهول متفاوت است. رویکرد گذر پنهانی از آن جهت در نظریه پردازی زایشی مورد توجه قرار گرفته است که همسو با فرضی? یکنواختی تخصیص نقش های معنایی می تواند تبیینی شفاف از اشتقاق ساخت مجهول در زبان های svo بدست دهد. بررسی مجهول در زبان فارسی و کردی در دو سطح می تواند به فهم ما از چگونگی اشتقاق نحوی این ساخت ها کمک کند. نخست آنکه، تحلیل ساخت مجهول در زبان فارسی و کردی به عنوان زبان های sov این امتیاز را به ما می دهد تا به برطرف نمودن کاستی های رویکرد اتخاذی در تبیین مجهول در این زبان ها بپردازیم. از این رو نگارنده با پیشنهاد ساز و کارهایی سعی در اصلاح رویکرد مذکور دارد. در ادامه با اعمال تعدیلات لازم، داده های زبان فارسی و کردی به محک رویکرد اصلاح شد? گذر پنهانی سپرده می شود و نشان داده می شود که رویکرد اصلاح شد? گذر پنهانی از گستردگی و فراگیری بیشتری برخوردار است زیرا نه تنها داده های زبان فارسی و کردی بلکه داده های زبان انگلیسی را هم تبیین می نماید. در سطح دوم، تبیین نحوی ساخت مجهول فارسی در رویکرد گذر پنهانی افق جدیدی را در حوزه نظریه پردازی در نحو زبان های ایرانی نمایان می سازد. در این خصوص می توان گفت برخی از زبان شناسان علاوه بر ساخت فعل مجهول به صورت (اسم مفعول + شدن) در زبان فارسی قائل به چند ساخت مجهول دیگر از جمله مجهول غیر شخصی و افعال نا مفعولی هستند که با استناد به رویکرد مذکور می توان تبیینی شفاف از اشتقاق این ساخت ها را به دست داد.
بهمن حیدری ابراهیم بدخشان
چکیده این پژوهش فرایندهای واجی در گونه ی جافی از گویش سورانی را در چارچوب نظریه بهینگیبررسی می کند. در هر زبانی فرایندهای مشخصی وجود دارند که باعث تغییرات آوایی می شوند. اهداف این پژوهش بررسی فرایندهای واجی در گونه ی جافی از گویش سورانی و استخراج محدودیت های نشانداری و پایایی و مرتبه بندی آن ها با استفاده از داده های ارائه شده می باشد.داده های گردآوری شده از دانش آموزان یکی از مدارس راهنمایی شهر کرمانشاه و داده های پژوهشگر می باشد که گویشور بومی گونه جافی گویش سورانی است. سوال پژوهشحاضر، چگونگی تعیین و توصیف فرایندهای واجی در گونه جافی از گویش سورانی و مرتبه بندی محدودیت ها است. بعد از تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس نظریه بهینگی مشخص گردید حداقل نه نوع فرایند شامل: تضعیف، تقویت، خنثی شدگی، حذف، درج، همگونی و ناهمگونی در گونه جافی وجود دارد. تضعیف و حذف پر بسامدترین و تقویت کم بسامدترین فرایند محسوب می شوند. صورت بهینه حاصل برتری محدودیت نشانداری بر محدودیت پایایی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، تغییرات آوایی در کلمات متشابه فارسی معیار و گونه جافی ناشی از تفاوت مرتبه بندی محدودیت هاست. کلید واژه ها: نظریه بهینگی، فرایندهای واجی، گونه ی جافی، کردی سورانی، محدودیت
کوروش قدمی ابراهیم بدخشان
بررسی عناصر تشکیل دهنده ی جمله بخش مهمی از مطالعات زبانی را به خود اختصاص داده است و فعل به عنوان اصلی ترین عنصر نقش محوری را در این راستا دارا می باشد. در دستورهای سنتی جمله را به دو بخش نهاد و گزاره تقسیم می کردند. فعل جزئی از گزاره بود و از لحاظ ارزش سلسله مراتبی به اندازه ی فاعل مهم نبود. از منظر رویکردهای جدید از قبیل، دستور وابستگی و نظریه ی ظرفیت فعل ارزش بیشتری نسبت به سایر اجزاء دارد. در دستور وابستگی فعل در نقش هسته و دیگر اجزاء در جمله نقش وابسته ها را دارا هستند. ساختار جمله بر اساس روابط وابستگی میان این عناصر شکل می-گیرد و افعال بر اساس نوع و تعداد وابسته های همراه آن ها تقسیم می شوند. ظرفیت افعال در شرایط مختلف معنایی و نحوی به وسیله ی فرایندهای مشخص و متناسب تغییر می کنند. در این پژوهش به بررسی ظرفیت فعل و شیوه های تغییر آن در زبان کردی (گویش سورانی) از دیدگاه دستور وابستگی و نظریه ی ظرفیت پرداختیم. افعال و داده های مورد بررسی از گفتار گویشوران عادی و متون مکتوب معاصر گرفته شده اند. ابتدا فعل به عنوان هسته از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار گرفت. سپس، به توضیح وابسته های نحوی افعال پرداختیم و آن ها را بر اساس دستور وابستگی در دو طبقه ی متمم ها و افزوده ها قرار دادیم. در ادامه، افعال را از لحاظ ظرفیت در سه گروه اصلی قرار دادیم و نمونه های از افعال یک ظرفیتی، دو ظرفیتی و سه ظرفیتی بر اساس تعداد و نوع متمم ها در جمله ارائه شدند. در بخش پایانی فرایندهای تغییر ظرفیت تحت عنوان فرایندهای افزایش ظرفیت، فرایندهای کاهش ظرفیت و فرایندهای تغییر نوع متمم مورد بررسی قرار گرفتند.. نهایتاً، طبق بررسی های انجام شده، مشخص شد، دیدگاه ها، مفاهیم و طبقه بندی های موجود در دستور وابستگی بر روی داده های زبان کردی اعمال می شوند و در نظر گرفتن جمله ها و اجزای آن ها از این منظر می تواند در مطالعات زبانی روش موثری باشد.
کژال شهدایی یادگار کریمی
در این پژوهش گروه فعلی در گویش اردلانی سنندجی به عنوان یکی از گویش های کردی سورانی بر اساس نظریه ی ساختواژه ی توزیعی مورد بررسی قرار می گیرد. نظریه ی ساختواژه ی توزیعی مبتنی بر نظریات هله (1990) و مارانتز (1995و1988)، جدیدترین رویکرد صرف زایشی است و زیرمجموعه ی برنامه ی کمینه گرا محسوب می شود. رعایت سلسله مراتب نحوی، اختصاصی شدگی و درج موخر از مفاهیم اساسی این نظریه به شمار می روند. از دیگر فرآیندهای مهم در نظریه ی مذکور، انشقاق، ادغام، ترکیب ساختواژی، تهی سازی، حرکت نزولی و جابه جایی موضعی هستند. این پژوهش پس از تبیین توزیع موضوع های فعل و جایگاه آنها در گروه، به توصیف و تحلیل عناصر واژی– نحوی و چگونگی ارتباط این عناصر با ستاک فعل می پردازد و سپس انواع فعل را از دیدگاه های مختلف بررسی می کند. با عنایت به اهمیت واژه بست ها و خصوصاً نقش آنها در ساخت های کنایی، بخشی از تحلیل به واژه بست گزینی و روابط نحوی واژه بست ها با سایر اجزاء جمله اختصاص داده شده است. با توجه به مشخصه ی تصریف قوی در زبان کردی، مسئله ی ارتقاء فعل مطرح می شود بنابراین نگارنده ناگزیر می گردد علاوه بر تحلیل داده ها در چارچوب نظریه ی ساختواژه ی توزیعی، نحوه ی اشتقاق ساخت های فاعلی– مفعولی و کنایی را بر اساس برنامه ی کمینه گرا نیز بررسی کند. این بررسی به ارائه ی الگوهای متفاوتی برای ساخت های مذکور منجر می شود و اهمیت وجود نظریه ی ساختواژه ی توزیعی در کنار برنامه ی کمینه گرا را برای توجیه اشتقاق ساخت های کنایی آشکار می کند و مشخص می شود که ساختواژه ی توزیعی از کفایت توضیحی لازم برای تبیین داده های گویش اردلانی برخوردار است. کلیدواژه ها: گویش اردلانی سنندجی، گروه فعلی، ساختواژه ی توزیعی، مشخصه های واژی-نحوی، ساخت کنایی، واژه بست گزینی، تصریف قوی
ماندانا رحیمی یادگار کریمی
این پژوهش به توصیف گروه فعلی در گویش کردی کرمانشاهی می پردازد. در این تحقیق ساخت موضوعی گروه فعلی و وضعیت ساختاری متمم ها و افزوده ها نسبت به هسته بررسی می شود. متمم¬ها عناصر اصلی همراهِ فعل بوده و نقشی اساسی را در ساختار موضوعی فعل ایفا می کنند؛ افزوده¬ها عناصر اختیاری بوده که عدم حضور آن¬ها جمله را غیر دستوری نمی¬کند. از آن جا که اساس این پژوهش تایید نظریه ی ایکس تیره می باشد، ساخت سلسله مراتبی گروه فعلی از طریق معرفی شواهدی از گونه ی گفتاری گویش کردی کرمانشاهی مورد بررسی قرار می گیرد. از آن جا که هسته های نحوی/ نقشیِ نفی، وجه، نمود، زمان و مطابقه بر روی عنصر فعلی تجلی آوایی پیدا می کند، در این پژوهش به بررسی ساخت نحوی و فرایندهای دخیل در توزیع این گروه های نقشی نیز پرداخته می شود. اعتقاد بر این است که در کردی کرمانشاهی نیز هم چون دیگر زبان ها و گویش های ایرانی، زبانی هسته انتها است و با توجه به ساخت درونی گروه فعلی، ترتیب پربسامد sov ساخت زیربنایی این گویش را تشکیل می دهد و ترتیب های دیگر از این آرایش مشتق شده اند. به علاوه مشخص می شود در این گویش همچون دیگر گویش های کردی، فعل در فرایند تصریف حرکت پنهان دارد و در نمود آوایی فعل، مقولات نقشی از قبیل وجه، نمود، مطابقه و زمان عملاً در توالی خطی در کنار فعل ظاهر می شوند.
سیده شیرین سیدزاهدی یادگار کریمی
نارسایی های موجود در تحلیل های پیشین از ساخت های ارتقایی و نظارت در زبان فارسی و هم-چنین نوآوری آن در زبان کردی، نگارنده را بر آن داشت که در رساله ی حاضر در پرتوی برنامه ی کمینه گرا به ارائه ی تحلیلی نو از این دو ساخت در زبان های مذکور بپردازد. بر اساس نتایج بدست آمده، زبان های کردی و فارسی هر دو دارای ساخت ارتقایی می باشند که در آن هسته ی تصریف بند پیرو [+agr] بوده، به فاعل بندش حالت فاعلی اعطا کرده و در نتیجه میان آن ها رابطه ی مطابقه برقرار می گردد. سپس جهت اقناع اصل فرافکنی گسترده، فاعل بند پیرو به سوی جایگاه فاعل بند پایه حرکت می کند. هسته ی تصریف بند پایه نیز مشخصه های فای ارزش گذاری ناشده ی خود را با ارزش پیش فرض زبان، بازبینی کرده و به صورت سوم شخص مفرد ظاهر می شود. از سوی دیگر، استدلال های حاضر در این طرح پژوهشی نشان می دهند که در ساخت های نظارتیِ این دو زبان، عنصر تهی موجود در جایگاه فاعل بند پیرو، یک ضمیر ناملفوظ است که مشخصه ی ارزش گذاری نشده ی حالت خود را به کمک هسته ی تصریف بند التزامی بازبینی می کند. بدین ترتیب رساله ی پیش رو به نتایجی جامع در خصوص چگونگی اشتقاق جملات ارتقایی و نظارتی در زبان های مذکور و هم چنین چگونگی بازبینی مشخصه های خوانش ناپذیر آن ها دست یافته است.
ماندانا رحیمی باجلانی یادگار کریمی
این پژوهش به توصیف گروه فعلی در گویش کردی کرمانشاهی می پردازد. در این تحقیق ساخت موضوعی گروه فعلی و وضعیت ساختاری متمم ها و افزوده ها نسبت به هسته بررسی می شود. متمم ها عناصر اصلی همراهِ فعل بوده و نقشی اساسی را در ساختار موضوعی فعل ایفا می کنند؛ افزوده ها عناصر اختیاری بوده که عدم حضور آن ها جمله را غیر دستوری نمی کند. از آن جا که اساس این پژوهش تایید نظریه ی ایکس تیره می باشد، ساخت سلسله مراتبی گروه فعلی از طریق معرفی شواهدی از گونه ی گفتاری گویش کردی کرمانشاهی مورد بررسی قرار می گیرد. از آن جا که هسته های نحوی/ نقشیِ نفی، وجه، نمود، زمان و مطابقه بر روی عنصر فعلی تجلی آوایی پیدا می کند، در این پژوهش به بررسی ساخت نحوی و فرایندهای دخیل در توزیع این گروه های نقشی نیز پرداخته می شود. اعتقاد بر این است که در کردی کرمانشاهی نیز هم چون دیگر زبان ها و گویش های ایرانی، زبانی هسته انتها است و با توجه به ساخت درونی گروه فعلی، ترتیب پربسامد sov ساخت زیربنایی این گویش را تشکیل می دهد و ترتیب های دیگر از این آرایش مشتق شده اند. به علاوه مشخص می شود در این گویش همچون دیگر گویش های کردی، فعل در فرایند تصریف حرکت پنهان دارد و در نمود آوایی فعل، مقولات نقشی از قبیل وجه، نمود، مطابقه و زمان عملاً در توالی خطی در کنار فعل ظاهر می شوند.
ابراهیم بدخشان نادر جهانگیری
واژگان هر رشته ای از دانش و فن سهم بسزا و انکار ناپذیری در گسترش و تفهیم و تفاهم آن دانش یا فن دارد، زیرا که این واژگان به منزلهء ابزار کار، در اختیار دست اندرکاران آن رشته می باشد . پیشرفت سریع علم زبان شناسی نیز منتج به پدید آمدن شمار زیادی واژ در این رشته گشته است . در چند دههء اخیر رشد این واژگان در شاخه های مختلف این علم به ویژه در زبان شناسی کاربردی و علم آموزش زبان به گونه ای چشمگیر بوده است . با این وجود و با توجه به نیاز مبرم دانشجویان رشته های آموزش زبان، زبان شناسی و رشته های وابسته به آن برای معادله یابی و توصیف این واژگان که رشدی روزافزون پیداکرده اند، اقدامی اساسی صورت نپذیرفته است . لذا دلایل مذکور به تنهایی کافی بود تا زمینه ساز تلاش در جهت تدوین این فرهنگ باشد. پس از پیشنهاد این موضوع به عنوان رسالهء تحصیلی ام و موافقت استاد راهنمای محترمم جناب آقای دکتر نادر جهانگیری با علاقه وافر کار خود را به شیوه ای که بیان خواهد شد آغاز نمودم. برای تهیه این فرهنگ از سه فرهنگ معروف زبان شناسی و زبان شناسی کاربردی با عناوین زیر استفاده نموده ام . 1- longman dictionary of applied linguistics jack richards, john platt , heidi weber 2 - dictionary of linguistics and phonetics davied crystal 3 - dictionary of language and linguistics r.r.k. hartmann; f.c. strok شیوه کار بدین صورت بود که اولین فرهنگ یعنی longman dictionary of applied linguistics را به عنوان پایه در نظر گرفته و نحوهء ارائه واژگان و ترتیب الفبایی آنرا حفظ نموده و سپس با مراجعه به دو فرهنگ دیگر و مقایسهء تعاریف آنها در نهایت ، سعی شده که تعریفی جامع از مجموع سه فرهنگ بدست داده شود. در مواردی توصیف ارائه شده از هر سه فرهنگ گرفته شده، در برخی موارد از دو فرهنگ و گاهی نیز تنها از فرهنگی - که کاملترین توصیف را ارائه نمود، استفاده شده است . لازم به یادآوری است که اصطلاحات مربوط به آموزش زبان و آزمونگری به دلیل موجود نبودن در دو فرهنگ دیگر، مگر در موارد معدود، صرفا" از فرهنگ لانگمن گرفته شده اند. اصطلاحاتی که در این فرهنگ ارائه شده شامل مهمترین اصطلاحات در آموزش زبان language teaching، زبان شناسی linguistics، دستور زبان grammar، آواشناسی phonetics واج شناسی phonology معنا شناسی semantics، زبان شناسی اجتماعی sociolinguistics، روان شناسی زبان psycholinguistic و آزمونگری زبان language testing می باشد.