نام پژوهشگر: باقر عسگرنژاد نوری
باقر عسگرنژاد نوری مجید صامتی
از جمله ویژگی های کشورهای توسعه یافته وجود بازارها و نهادهای مالی کارآمد است که ضمن ایفای نقشی مهم در اقتصاد کشور، زمینه رشد اقتصادی و توسعه کشور را فراهم می آورند. بورس اوراق بهادار به عنوان یکی از اصلی ترین ارکان بازار سرمایه در کشور قادر است ضمن تجهیز و سرازیر کردن پس اندازهای راکد در کشور و سوق دادن آنها به سمت تولید ، رشد و توسعه را سرعت بخشد. رکود و رونق بورس اوراق بهادار تحت تاثیر عوامل خرد و کلان بسیاری قرار دارد که از جمله این عوامل می توان متغیرهای کلان اقتصادی را نام برد. بین تحولات بورس اوراق بهادار و شرایط اقتصادی رابطه معنی داری وجود دارد و متقابلا سیاست گذاری های کلان اقتصادی در هر کشوری، بورس اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار می دهد. از این رو لازم است چگونگی تاثیر گذاری هر یک از متغیرهای کلان اقتصادی بر توسعه بورس اوراق بهادار مشخص شود. هدف اصلی این پژوهش، بررسی تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر توسعه بورس اوراق بهادار تهران می باشد. بدین منظور در آمد ملی، نرخ سرمایه گذاری، سطح توسعه موسسات مالی واسطه و بی ثباتی اقتصاد کلان به عنوان متغیرهای کلان اقتصادی و عمق و عرض به عنوان شاخص های توسعه بورس اوراق بهادار در نظر گرفته شدند. داده های مورد نیاز به صورت فصلی سری زمانی طی دوره زمانی 86-1377 گردآوری شد. روش آماری مورد استفاده در پژوهش حاضر آزمون همجمعی یوهانسون و الگوی تصحیح خطای برداری می باشد. پایایی متغیرها با استفاده از آزمون ریشه واحد دیکی - فولر تعمیم یافته بررسی شده و نتایج بیان می کند که تمامی متغیرها به غیر از دو متغیر سطح توسعه موسسات مالی واسطه و بی ثباتی اقتصاد کلان در سطح پایا نبوده ولی تفاضل مرتبه اول آنها پایا است. نتایج آزمون همجمعی یوهانسون نیز تایید کننده وجود سه بردار همجمعی تعادلی در میان متغیرهای پژوهش می باشد. در نهایت به منظور برآورد الگوهای پژوهش از الگوی تصحیح خطای برداری استفاده گردید. به طور کلی نتایج تخمین ها نشان می دهد که درآمد ملی بر عمق و عرض بورس اوراق بهادار تاثیر مثبت و معنادار دارد. همچنین نرخ سرمایه گذاری و سطح توسعه موسسات مالی واسطه به طور منفی و معناداری بر عمق و عرض بورس اوراق بهادار تاثیر دارند. سرانجام اینکه بی ثباتی اقتصاد کلان با عمق و عرض بورس اوراق بهادار به شکل منفی ارتباط دارد اما تاثیر آن بر عمق بورس اوراق بهادار معنی دار نمی باشد.
باقر عسگرنژاد نوری سعید فتحی
سنجش عملکرد برای سازمان ها با مزیت های بسیاری همراه است و می تواند تاثیر قابل توجهی بر عملکرد آنها داشته باشد. در سال های اخیر کافی نبودن حساب پس دهی مدیران ارشد بازاریابی موجب شده است تا به اعتبار واحد بازاریابی لطمه وارد شود. بنابراین بررسی تاثیر بازاریابی بر عملکرد کسب و کار از اهمیتی ویژه برخوردار می باشد. در این پژوهش بر اساس چارچوب بهره وری بازاریابی تاثیر بازاریابی شامل منابع بازاریابی، توانایی های استراتژیک بازاریای و توانایی های تاکتیکی بازاریابی بر شاخص های عملکرد کسب و کار یعنی عملکرد مشتری، بازار و مالی مورد بررسی قرار گرفته است. از سوی دیگر، نتایج پژوهش های انجام یافته جهت بررسی ارتباط بین بازاریابی و عملکرد کسب و کار متضاد است. در پژوهش حاضر تلاش شد تا نقش متغیرهای تعدیل کننده ارتباط بین بازاریابی و عملکرد کسب و کار شامل ویژگی های نمونه، موضوع، ساختار و فضای پژوهش شناسایی شود.به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، از روش فراتحلیل استفاده شد. با توجه به رویکرد فراتحلیل، جامعه آماری این پژوهش کلیه مطالعات گذشته می باشند که ارتباط بین بازاریابی و عملکرد کسب و کار را تبیین و اندازه گیری نموده اند و پژوهش گر به آن دسترسی داشته است. با توجه به اینکه حجم جامعه آماری این پژوهش زیاد می باشد، بر اساس نمونه گیری به روش حذف سیستماتیک، تعداد 142 کار تحقیقاتی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید. در این پژوهش همگونی اندازه اثر مطالعات با بکارگیری آزمون های q و i2 مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به ناهمگون بودن اندازه اثر مطالعات، آزمون فرضیه های مختلف پژوهش بر اساس مدل اثرات تصادفی انجا گرفت. همچنین آزمون های آماری با استفاده از نرم افزار جامع فراتحلیل (cma2) به انجام رسید.نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد که منابع سازمانی بر عملکرد مشتری، بازار و مالی و منابع غیر سازمانی بر عملکرد مشتری و مالی تاثیری مثبت داشته است. اما تاثیر منابع غیر سازمانی بر عملکرد بازار تایید نشد. به علاوه تاثیر مثبت برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی بر عملکرد مشتری، بازار و مالی و اجرای برنامه های استراتژیک بازاریابی بر عملکرد مالی تایید شد. اما تاثیر اجرای برنامه های استرتژیک بازاریابی بر عملکرد بازار تایید نشد. همچنین نتایج به دست آمده نشان می دهد که توانایی های تخصیی و پویای بازاریابی بر عملکرد مشتری، بازار و مالی تاثیر مثبت داشته اند. تاثیر مثبت توانایی های میان وظیفه ای بازاریابی بر عملکرد مشتری و بازار تایید و بر عملکرد مالی رد شد. در نهایت تجزیه و تحلیل داده های مربوط به متغیرهای تعدیل گر نشان می دهد که تمامی ویژگی های نمونه پژوهش، موضوع پژوهش، ساختار پژوهش و آزمودنی های پژوهش به غیر از تاریخچه فعالیت سازمان، درآمد فروش سازمان، فلسفه فعالیت سازمان، تعداد منابع مورد استفاده و سن و جنسیت آزمودنی ها باعث تفاوت معنی دار در نتایج مطالعات مربوط به تأثیر بازاریابی بر عملکرد کسب و کار شده اند.