نام پژوهشگر: سعیده اسکندری
سعیده اسکندری علی اصغر رواسی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات ایرویبک بر برخی عوامل خطر ساز قلبی- عروقی در زنان فرهنگی میانسال50-35 ساله شهرستان ارسنجان بود. به همین منظور، 30 فرهنگی زن، در قالب دو گروه 15 نفره به صورت تصادفی از میان فرهنگیانی که جهت شرکت در پروژه ثبت نام کرده بودند انتخاب شدند (15 نفر گروه تجربی با میانگین سنی 13/40 و 15 نفر گروه شاهد با میانگین سنی 00/43) جهت جمع آوری اطلاعات مورد نظر از آزمودنی ها 5 ملی لیتر خون جهت تعیین میزان چربیها و لیپوپروئین های خون گرفته شد. همه آزمودنی ها قبل از شروع تمرینات برای ارزیابی عوامل زیر مورد بررسی قرار گرفتند: کلسترول تام (tc)، تری گلیسرید (tg)، لیپوپروئین پر چگال (hdl)، لیپوپروتئین کم چگال (ldl)، سپس گروه تجربی به مدت 8 هفته تحت برنامه تمرینات ایروبیک قرار گرفتند. پس از 8 هفته مجدداً آزمودنی های دو گروه (تجربی و شاهد) از نظر عوامل ذکر شده آزمایش شدند سپس یافته های به دست آمده از آزمایش های قبل و بعد از تمرینات مورد تجزیه و تحلیل آماری در سطح 05/0 = ? قرار گرفته است. تفسیر آزمون نتایج به دست آمده نشان داد میزان tc,hdl, ldl,tg در فرهنگیان گروه تجربی به طور معنی داری کمتر از فرهنگیان گروه شاهد بود. همچنین میزان hdl خون فرهنگیان گروه تجربی به طور معنی داری بیشتر از فرهنگیان گروه شاهد بود.
سعیده اسکندری ابراهیم مهدی پور
امروزه، واکنش های کاتالیزشده باپالادیم روش های آلی سنتزی مهمی می باشند. دراین تحقیق، دی کلریدپالادیم بااسیدهیدروکلریدریک غلیظ واکنش داده و سپس به کلروپالادوس ا سید تبدیل شد. درمرحله بعدکلروپالادوس ا سیدباپلیمر نایلون 6، تهیه شده درشرکت پارسیلون خرم آباد بادرجه پلیمریزاسیون (318- 177)وجرم مولکولی(36000- 20000)برای تولیدکمپلکس یا زوج یون، پالادیم – نایلون 6 واکنش داد. پلیمرحمایت کننده پالادیم تولید شده در برخی واکنش های کاتالیزشده باپالادیم به کار برده شد. 1- ازسیستم کاتالیزوری بالا برای جفت شدن متیل آکریلات و یدوبنزن درحلال تولوئن دردمای 0c 82 (واکنش هک ) استفاده شد. 2- همچنین، واکنش یدوبنزن و آنیلین با مقدارکاتالیتیکی ازکاتالیزورحمایت کننده پالادیم تحت عنوان واکنش بوخوالد- هارت ویگ مطالعه شد. 3-اکسیداسیون سیکلوهگزانول درمخلوط واکنش شامل کاتالیزورحمایت کننده پالادیم بررسی شده است. درهمه واکنش های بالا، محصولات توسط طیف های gc-massشناسایی شده اند.
سعیده اسکندری جعفر اولادی قادیکلایی
این تحقیق با هدف پیش بینی و پیش گیری آتش سوزی های آینده با استفاده از مدل سازی خطر وقوع و گسترش آتش سوزی در جنگل های بخش سه نکا-ظالمرود انجام گرفته است. مراحل انجام این تحقیق شامل دو بخش اصلی مدل سازی خطر وقوع آتش-سوزی و مدل سازی گسترش می باشد. در بخش اول تحقیق، به منظور مدل سازی خطر وقوع آتش سوزی و تهیه نقشه پتانسیل خطر آتش سوزی مربوطه، از دو روش برای وزن دهی به فاکتورهای موثر در آتش سوزی استفاده شد: در روش اول، از تحلیل سلسله مراتبی فازی و در روش دوم، از همبستگی بین متغیرهای محیطی و انسانی با آتش سوزی های واقعی گذشته استفاده گردید. برای مقایسه مدل های مذکور، نقشه خطر وقوع آتش-سوزی با استفاده از مدل متداول dong نیز تهیه شد. فاکتورهای مورد استفاده در روش اول، شامل چهار معیار اصلی (توپوگرافی، زیست شناختی، اقلیمی و انسانی) و 17 زیرمعیار بوده است. برای کلیه این فاکتورها، نقشه هایی با استفاده از مدل رقومی ارتفاع منطقه، نمونه برداری زمینی و اطلاعات موجود تهیه گردید. همچنین نقشه آتش سوزی های گذشته با استفاده از اطلاعات موجود و نمونه برداری زمینی با gps تهیه شد. برای تعیین درجه اهمیت (وزن) معیارهای موثر در خطر وقوع آتش سوزی از طریق روش تحلیل سلسله مراتبی فازی، از نتایج ارزیابی پرسشنامه های توزیع شده بین متخصصان آتش سوزی در عرصه های منابع طبیعی استفاده گردید. سپس برای بررسی صحت وزن معیارها، نسبت سازگاری هر معیار محاسبه شد. نتایج نشان داد که وزن نهایی برای معیارهای انسانی، زیست-شناختی، اقلیمی و توپوگرافی در پتانسیل خطر وقوع آتش سوزی به ترتیب برابر با 301/0، 2595/0، 2315/0 و 208/0 می باشد. بر اساس این وزن ها، ابتدا مدل خطر وقوع آتش سوزی تهیه و سپس نقشه خطر آتش سوزی با ادغام وزنی نقشه چهار معیار اصلی و ایجاد معادله مدل ریسک آتش سوزی در پنج طبقه در gis تهیه شد. در روش دوم مدل سازی با استفاده از روش همبستگی، به منظور تعیین درجه همبستگی فاکتورهای موثر در آتش سوزی با آتش سوزی های گذشته، کلیه نقشه های معیارهای موثر در آتش سوزی با نقشه آتش سوزی های گذشته روی هم گذاری شدند تا درجات همبستگی آنها با این آتش سوزی ها مشخص گردد. نتایج نشان داد که بر اساس روش همبستگی، فاکتورهای فاصله از رودخانه، میانگین رطوبت نسبی سالیانه، نوع و تراکم پوشش گیاهی بیشترین همبستگی را با وقوع آتش سوزی در این جنگل ها داشته اند. با استفاده از درجه همبستگی هر یک از فاکتورها با وقوع آتش سوزی، مدل دیگری از خطر وقوع آتش سوزی جنگل تهیه گردید. بر اساس این مدل، نقشه خطر وقوع آتش سوزی با ادغام وزنی کلیه نقشه های معیارهای موثر در آتش سوزی و نیز با ایجاد معادله مدل ریسک آتش سوزی در پنج طبقه در gis تهیه شد. نتایج نشان داد که مناطق پرخطر آتش سوزی در نقشه های پتانسیل ریسک تهیه شده با دو روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و روش همبستگی، تطابق زیادی با مناطق آتش سوزی های گذشته داشته که نشان دهنده اعتبار و صحت بالای هر دو مدل ساخته شده فوق می باشد. نقشه آتش سوزی های گذشته با نقشه تولید شده از طریق مدل dong نیز مورد مقایسه قرار گرفت و نتایج نشان داد که مناطق پرخطر آتش سوزی در نقشه پتانسیل ریسک تهیه شده با مدل dong، همبستگی متوسطی با مناطق آتش سوزی گذشته دارد. نتایج نهایی بخش اول این تحقیق نشان داد که مدل همبستگی (با دقت 92/0)، تحلیل سلسله مراتبی فازی (با دقت 80/0) و dong (با دقت 51/0) به ترتیب بیشترین تا کمترین دقت را در برآورد مناطق پرخطر و بحرانی آتش-سوزی داشته اند. در این تحقیق، همچنین آتش سوزی های فعال در جنگل های منطقه مورد مطالعه، با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنجنده modis شناسایی شدند. نتایج تجزیه و تحلیل اطلاعات ماهواره ای محصول آتش سنجنده modis مربوط به 30 روز آتش سوزی به وقوع پیوسته (2010 تا 2011) نشان داد که کلیه مناطق آتش سوزی در قالب پیکسل های 1*1 کیلومتری در محدوده جنگل های بخش سه نکا-ظالمرود قابل شناسایی بودند. نتایج حاصله، صحت مطلوبیت تصاویر این سنجنده را در شناسایی و هشدار آتش سوزی-های فعال نشان می دهد. در بخش دوم این تحقیق، مدل گسترش آتش سوزی با استفاده از مدل alexandridis و روش اتوماسیون سلولی تهیه شد. پارامترهای تأثیرگذار بر گسترش آتش سوزی پس از بومی سازی مدل alexandridis، براساس شرایط موجود در جنگل های مورد مطالعه، شامل توپوگرافی، شیب، سرعت و جهت باد، نوع و تراکم پوشش گیاهی بوده است. به منظور تعیین گسترش آتش سوزی و ارزیابی صحت آن، اطلاعات مورد نیاز آتش سوزی واقعی از قبیل نقطه شروع آتش، وسعت حریق، سرعت و جهت باد در زمان آتش-سوزی تهیه شدند. همچنین کلیه پارامترهای تأثیرگذار برای محدوده آتش سوزی واقعی، در محیط gis آماده سازی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نهایتاً مدل پیشنهادی گسترش آتش سوزی با استفاده از روش همسایگی هشت تایی moore، برنامه نویسی مدل در محیط matlab و فراخوانی لایه های رقومی کلیه پارامترهای تأثیرگذار، برای همین حریق پیاده سازی شد. برای پیش بینی گسترش آتش سوزی جنگل در مدل اتوماسیون سلولی، چندین حالت سلولی و قانون انتقال آتش سوزی در نظر گرفته شد. در نهایت با انتخاب نقطه شروع آتش سوزی، نمایشی پویا از گسترش جبهه آتش سوزی ارائه و در پایان تعداد سلول های سوخته و سالم مشخص شد. به منظور ارزیابی کیفی صحت مدل پیشنهادی، نتایج خروجی جهت گسترش آتش و نحوه پیشروی جبهه گسترش با محدوده آتش سوزی واقعی مورد مقایسه قرار گرفت. بدین منظور پلی گون گسترش آتش سوزی (خروجی مدل اتوماسیون سلولی) با پلی گون آتش سوزی واقعی روی هم گذاری و شباهت زیادی بین آنها مشاهده شد که قابلیت مدل پیشنهادی با اتوماسیون سلولی را در پیش روی جبهه گسترش آتش مشخص می کند. همچنین به منظور ارزیابی کمی صحت مدل پیشنهادی گسترش آتش سوزی از دقت کلی و شاخص کاپا استفاده گردید. دقت کلی و شاخص کاپای بدست آمده به ترتیب برابر 88/0 و 74/0 بوده که بیان گر دقت پیش بینی مدل گسترش آتش سوزی و مطلوبیت روش اتوماسیون سلولی در مدل سازی گسترش آتش سوزی در تحقیق حاضر می باشد.
سعیده اسکندری مسعود موسوی شفایی
هدف این پژوهش، بررسی رابطه راهبرد موازنه گرایی عملگرایانه هند بر دیپلماسی این کشور در قبال دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا است. هند در سالیان اخیر، رشد اقتصادی بالایی را تجربه نموده و تبدیل به یک الگوی موفق در عرصه توسعه اقتصادی شده است. بسیاری از ناظران بر این باورند که سیاست خارجی این کشور نقش مهمی در تسهیل روند رشد اقتصادی آن داشته است. از این رو، سیاست خارجی هند، عملگرایی در عرصه های گوناگون است. یکی از نمودهای رویکرد عملگرایانه هند را می توان در موازنه گرایی این کشور در قبال دو رقیب منطقه ای و بین المللی، یعنی ایران و آمریکا مشاهده نمود. بر این اساس، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که هند چگونه توانسته است به رغم وجود اختلافات گسترده ایران و آمریکا پس از یازده سپتامبر2001، منافع ملی خود را در قالب تعامل با هر دو طرف منازعه حفظ کند؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح می شود، که در دهه اخیر(دوران موهان سینگ)، هند به منظور تامین منافع ملی خود، از راهبرد موازنه¬ی عملگرایانه (اقتصادی) در تعامل همزمان با ایران و آمریکا بهره برده است.
سعیده اسکندری جعفر اولادی
ارزیابی توان تفرجی به معنای تعیین قابلیت سرزمین برای کاربری اکوتوریسم و تفرج است. با توجه به اهمیت پارک های جنگلی در محیط زیست شهری، ارزیابی توان تفرجی و شناسایی محدوده های مستعد استفاده تفرجی در آنها ضروری و لازم است. در این مطالعه ابتدا با استفاده از مدل مرسوم کاربری توریسم و بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی، مناطق مناسب برای استفاده تفرجی به دو شکل متمرکز و گسترده در پارک جنگلی سرخه حصار شناسایی شد. در این مرحله با توجه به روش متداول، 5 پارامتر اکولوژیکی (شیب، جهت، ارتفاع از سطح دریا، پوشش گیاهی و خاک) برای ارزیابی توان تفرجی این پارک در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که 223/297 هکتار از سطح پارک توان تفرج گسترده طبقه 1، 465/86 هکتار توان تفرج گسترده طبقه 2، 126/1 هکتار توان تفرج متمرکز طبقه 1 و 417/137 هکتار توان تفرج متمرکز طبقه 2 را داشته و 212/16 هکتار از سطح پارک حفاظتی است. با بررسی های مختلف مشخص شد که یکی از مشکلاتی که سبب افزایش ناهنجاری در طبیعت پارک می شود، عدم توجه به کلیه عوامل اساسی موثر در تعیین قابلیت تفرجی پارک می باشد. در صورتیکه عواملی مانند امکانات، تجهیزات تفریحی و وجود منابع آبی تأثیر مستقیمی بر نوع تفرج داخل پارک و استفاده بازدیدکنندگان از آن دارد. به همین منظور برای ارزیابی استفاده مناسب گردشگران از مکان های تفرجی از روش مصاحبه حضوری و تکنیک پرسشنامه استفاده شد. همزمان با این ارزیابی، کلیه نقاط مربوط به منابع آبی، امکانات و تأسیسات پارک شناسایی شده و به منظور تهیه نقشه منابع آبی و امکانات پارک با gps ثبت شد. همچنین موقعیت کلیه نقاط داخل طبقات تفرجی که در آنها پرسشنامه توزیع شده بود نیز ثبت گردید. نتایج نشان داد استفاده مردم از پارک مطابق طبقه بندی صورت گرفته نبوده و تفرج با امکانات، تأسیسات و منابع آبی پارک ارتباط مستقیم دارد. بطوریکه در مکان های دارای امکانات و منابع آبی، جمعیت بازدیدکنندگانی که به قصد تفرج به پارک آمده بودند، بطور قابل ملاحظه ای بیشتر بود. بنابراین این فاکتورها به عنوان لایه های اطلاعاتی مثبت با نقشه توان تفرجی بدست آمده رویهم گذاری شده و نقشه نهایی توان تفرجی پارک بر اساس این عوامل بدست آمد. نتایج نهایی نشان داد که روش سنتی با وجود کارآیی بسیار، بدلیل در نظر نگرفتن کلیه عوامل موثر در تفرج و الویت بندی نامناسب پارامترها، نیاز به وارد کردن لایه های اطلاعاتی دیگری (مانند منابع آبی و امکانات تفریحی) علاوه بر عوامل اکولوژیکی دارد.