نام پژوهشگر: سیدسعید موسوی
جواد غلامی گودرز احمدوند
به منظور بررسی تنوع گونه¬ای،کارکردی و ساختا ر جوامع علف¬های هرز مزارع گندم آبی شهرستان اراک در مطالعه¬ای در سال زراعی 92- 1391 تعداد 150 مزرعه در سه حوزه ایبک¬آباد، مرکزی و مشک¬آباد این شهرستان از مرحله ساقه¬دهی تا سنبله¬دهی گندم مورد بررسی قرار گرفت. نمونه¬برداری بطور تصادفی با روش سامانمند (سیستماتیک) و مطابق الگوی w با استفاده از کادر 5/0 در 1 متر مربعی انجام و تراکم، درصد فراوانی و یکنواختی علف های هرز به تفکیک جنس و گونه تعیین شد. در این بررسی 78 گونه علف¬هرز از 25 خانواده گیاهی شناسایی شد. برای بهبود روش های کنترل علف های هرز، شناسایی گونه های موجود علف هرز همواره ضروری است. زیرا از نظر رده بندی، علف های هرز متنوع هستند و این امر اهمیت مشکل آفرینی آن ها برای گیاهان زراعی را نشان می دهد. خانواده های شب بو و گندمیان به ترتیب با 15 و ?? گونه بیشترین غنای گونه¬ای دو لپه و تک لپه¬ای را داشتند . همچنین علف¬های هرز یک¬ساله با ?? گونه (??/?? درصد) و دوساله با یک گونه دو لپه (??/? درصد) به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد را داشتند . بیشترین تعداد گونه علف هرز در حوزه مشک¬آباد (74 گونه) و کمترین آن در حوزه مرکزی (60 گونه) مشاهده شد. در بین حوزه¬های مورد مطالعه ایبک¬آباد و مشک¬آباد با 72 % بیشترین درجه تشابه و حوزه¬های مرکزی و مشک¬آباد با 55% کمترین درجه تشابه را داشتند. بیشترین شاخص¬های تنوع شانون- وینر و سیمپسون در حوزه ایبک¬آباد به ترتیب معادل 853/1 و808/0 و کمترین این شاخص¬ها در حوزه مرکزی به ترتیب معادل 817/0 و 479/0 مشاهده شد. همبستگی معنی داری بین شاخص های تنوع شانون- وینر، تنوع سیمپسون، یکنواختی پایلو و شاخص غالبیت سیمپسون با مساحت مزارع وجود داشت، به طوری که با افزایش سطح مزارع میزان تنوع شانون- وینر، تنوع سیمپسون و یکنواختی پایلو کاهش و میزان شاخص غالبیت سیمپسون افزایش یافت. مصرف علفکش ها به عنوان عامل اصلی ایجاد تغییرات در ترکیب گونه ای شناخته شد. در مزارع گندم با سابقه مصرف علفکش و استفاده زیاد از کودهای نیتروژن موجب غالبیت علف های باریک برگ مانند چچم و دم روباهی گردید. از نظر تراکم ، درصد فراوانی و درصد یکنواختی علف های هرز در سطح تشابه 70 % گونه¬های مختلف در دو خوشه مجزا قرار گرفتند.
مهسا رشادی سیدسعید موسوی
هدف این تحقیق، ارزیابی روند بهبود ژنتیکی صفات مهم اگرومورفولوژیک و همچنین تغییرات صفات ریشه ای 18 رقم اصلاح شده گندم، طی سال های 1321 تا 1390 برای مناطق سردسیری ایران، بود. این پژوهش شامل دو آزمایش مجزا ولی مرتبط با هم بود که آزمایش اول در شرایط مزرعه (به صورت دو ساله) و آزمایش دوم در شرایط گلخانه ( به صورت یک ساله) انجام شد. هر دو آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که اثر سال برای بیش تر صفات از نظر آماری معنی دار بود. همچنین ارقام مورد مطالعه از نظر اغلب صفات، بویژه صفات مهم درصد پروتئین، عملکرد دانه و شاخص برداشت، دارای اختلاف معنی دار آماری بودند که این ناشی از اثر روند به نژادی در ایجاد تنوع بین ارقام بود. تجزیه همبستگی ژنوتیپی نشان داد که به ترتیب صفات شاخص برداشت، زیست توده و وزن هزار دانه بیشترین همبستگی مثبت و صفات روز تا 50 درصد گرده افشانی، ارتفاع بوته، حفظ آب در برگ قطع شده و درصد پروتئین، بیشترین همبستگی منفی و معنی دار را با عملکرد دانه داشتند. طبق نتایج مهمترین صفات تاثیر گذار بر میانگین دو ساله عملکرد دانه به ترتیب شامل صفات شاخص برداشت، زیست توده، روز تا 50 درصد گرده افشانی، وزن هزار دانه و ارتفاع بوته بود. بر اساس نتایج تجزیه علیت به ترتیب دو صفت زیست توده و وزن هزار دانه دارای بیش ترین اثر مستقیم مثبت بر عملکرد دانه بودند. در حالی که بیشترین اثر غیر مستقیم مثبت مربوط به صفت شاخص برداشت (از طریق افزایش زیست توده و افزایش وزن هزاردانه) و بیشترین اثر غیرمستقیم منفی متعلق به صفات روز تا 50 درصد گرده افشانی و ارتفاع بوته (هر دو از طریق کاهش وزن هزار دانه) بود. میانگین پیشرفت ژنتیکی برای صفت ارتفاع بوته، درصد پروتئین و دوره فنولوژیک ارقام منفی و برای صفات مهم عملکرد دانه، شاخص برداشت و تعداد دانه در متر مربع مثبت ارزیابی شد. مولفه اول و دوم به ترتیب " مولفه ارتفاع" و "مولفه طول دوره فنولوژیک"، همچنین عامل اول و دوم هم به ترتیب " عامل ارتفاع " و "عامل طول دوره فنولوژیک" نامیده شدند که در هر دو رابطه منفی با عملکرد دانه داشتند و مقدار کمتر آنها مورد نظر بود. نتایج حاصله بیانگر این بود که بر خلاف روند اصلاحی، کلیه صفات ریشه ای ارقام، بویژه طول ریشه، وزن خشک ریشه و حجم ریشه روند کاهشی نشان داد.