نام پژوهشگر: حجت حسین زاده
حجت حسین زاده رحیم دلالی اصفهانی
به طور مشخصی, مجادله نرخ بهره در دیدگاه مکاتب اقتصادی به عنوان یک پدیده مهم اقتصادی, اقتصاددانان را در اردوگاه های مختلف فکری قرار داده است, به طوری که پاسخ به این سوال که ماهیت شکل گیری نرخ بهره چیست و چگونه تعیین می شود, به عنوان یک موضوع مهم مورد توجه دیدگاه های مختلف قرار می گیرد. در یک نگاه, نرخ بهره یک پدیده پولی است که به وسیله عرضه و تقاضای پول تعیین می شود و در دیدگاه دیگر, نرخ بهره یک پدیده واقعی است که از طریق میل متوسط به پس انداز و بهره وری نهایی سرمایه تعیین می گردد. این مجادله, به نوعی دوگانگی میان بخش های حقیقی و پولی اقتصاد را مطرح می سازد. به عبارتی, پول یا به عنوان یک عنصر غیرفعال و خنثی در اقتصاد عمل می کند و یا این که به عنوان یک عنصر فعال, بر بخش های حقیقی اقتصاد به ویژه بیکاری و بازار نیروی کار تاثیر می گذارد. آن چه که به لحاظ کاربردی می تواند در اقتصاد ایران مورد توجه قرار گیرد, نقش سیاست های پولی در هدایت جریان پولی به عنوان موتور متحرک اقتصادی در بخش های واقعی اقتصاد می باشد. به طور جدی این سوال مطرح است که تاثیر یک سیاست پولی بر ساز و کار متغیرهای حقیقی در اقتصاد ایران چگونه است. در این مسیر, توجه به اهمیت هدایت جریان پولی در بخش حقیقی اقتصاد با تاثیرگذاری بر متغیرهایی نظیر مصرف, اشتغال و انباشت سرمایه ضروری می باشد. آن چه که در دیدگاه این کار تحقیقی مورد توجه قرار گرفته است, توجه به جنبه های تئوریک و پایه های خرد اقتصادی با هدف حداقل کردن اختلاف نظرها در تفسیر متغیرهای کلان اقتصادی است. تلاش در جهت یافتن وجوه اشتراک تعاریف و استفاده از منطق ریاضیات در ارائه یک استدلال منطقی, می تواند کمک شایانی در تحلیل پدیده های کلان اقتصادی باشد. در این مطالعه, به طور کامل تأثیرات سیاست پولی روی متغیرهای مصرف, انباشت سرمایه و اشتغال در یک چارچوب بهینه را مورد بررسی قرار می دهیم . دو نوع از سیاست هایی که مورد علاقه سیاست گذاران است را بررسی می کنیم ، سیاست های پولی که با هدف نرخ تورم انجام می گیرد و سیاست هایی که نرخ بهره اسمی را مورد هدف قرار می دهند. نشان داده شد که اگر سیاست-گذاران پولی نرخ بهره اسمی را به جای نرخ تورم هدف قرار دهند ، تأثیر افزایش (کاهش) در نرخ بهره اسمی خیلی شبیه تأثیر افزایش (کاهش) در نرخ تورم خواهد بود. در ادامه، برای پی به این نکته که آیا نرخ بهره اسمی صفر بهینه است یا نه، اقتصاد به دو بخش پولی و غیر پولی تقسیم می شود و با استفاده از نرم افزار mathematica، مسیر بهینه متغیرهای مصرف و موجودی سرمایه برای دو بخش پولی و غیر پولی به دست آمده و با هم مقایسه می شود. برای درک اثرات نرخ بهره اسمی صفر روی مسیر بهینه متغیرها، دو سناریوی نرخ بهره اسمی صفر و نرخ بهره اسمی غیرصفر اجرا می شود. ملاحظه خواهد شد که با ورود پول به اقتصاد و مطرح شدن نرخ بهره اسمی و هزینه فرصت نگهداری پول, تخصیص منابع در اقتصاد مختل شده و رفاه جامعه کاهش می یابد. همچنین مشاهده می شود زمانی که در اقتصاد پولی، نرخ بهره اسمی برابر صفر باشد، مسیر بهینه مصرف و موجودی سرمایه دقیقاً منطبق بر مسیر بهینه مصرف و موجودی سرمایه در اقتصاد غیر پولی است. بنابراین، فقط سیاست های پولی که منجر به نرخ بهره اسمی صفر می شوند، به تخصیص های بهینه منابع رهنمون می کنند و بنابراین می توان گفت که مقدار بهینه پول به وسیله یک نرخ کاهش قیمتی بدست می آید که نرخ بهره اسمی را برابر صفر نماید. به عبارت دیگر، هنگامی که نرخ بهره اسمی برابر صفر باشد، نرخ بازده روی پول و اوراق قرضه برابر شده و به دلیل مزیت نقدینگی پول، عوامل اقتصادی صرفاً پول نگهداری می کنند. بنابراین، اعمال قاعده فریدمن منجر به اضمحلال بازار اوراق قرضه می شود.