نام پژوهشگر: قنبر گل پرست
قنبر گل پرست احمد آقازاده
اغلب کشورهای جهان از جمله کشورهای پیشرفته جهت بهبود اثر بخشی وکارآمدی مدارس، مدیریت مدارس کشورخودشان را به سمت مدیریت غیرمتمرکز سوق داده اند. یکی ازراهبردهایی که از طرف این کشورها ازجمله کشور انگلیس به کار گرفته شده است، خود گردان کردن مدیریت مدارس می باشد. مدیریت مدارس یا تصمیم گیری مشارکتی درمدرسه، یک بازنگری درمدارس به ویژه برای مدارس دولتی است که انحصار قدرت تصمیم گیری را از یک ناحیه مرکزی، به یک مدرسه به منظور بهبود عملکرد آن مدرسه به دنبال دارد. این فرایند، منجربه افزایش سطح دخالت و درگیری مدرسه دراداره امور خود گشته است. بسیاری از کشورها ازجمله کشورژاپن وانگلیس، با به کارگیری این راهبرد، ازظرفیت نهاد های موجود در مدارس درکلیه ی تصمیم گیریهای مدرسه استفاده می کنند و مشارکت حداکثری آنان را جلب می نمایند. در این تحقیق تلاش شده است که تجربیات کشورهای انگلیس وژاپن درمدیریت مدارس ابتدایی، در مواردی چون شیوه مدیریت مدارس ابتدایی؛ شیوه گزینش، تربیت و استخدام مدیران مدارس؛ اصول حاکم بر مدیریت مدارس؛ نهاد های تصمیم گیرنده در مدارس و اختیارات و مسئولیت های آنان؛ رابطه بین مدیران و نهاد های موجود در مدارس ؛رابطه بین مدیران و نهاد های موجود در مدارس با مدیریت آموزش وپرورش؛ مورد بررسی قرار گیرد. جامعه مورد مطالعه دراین پژوهش عبارت از جنبه های مختلف مدیریت مدارس ابتدایی در سه کشور ایران، ژاپن و انگلیس بود. داده های پژوهش از طریق مطالعه کتب مربوط به این موضوع ،پایان نامه های فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی، مقالات مندرج درمجلات مختلف، نماها، سایت های مختلف اینترنتی و سایت آموزش وپرورش ژاپن و انگلیس، مقالات و کتب لاتین مربوط به موضوع، گردآوری شد و در داخل کشور از طریق مصاحبه و اجرای پرسش نامه در شهرستان پارس،اطلاعات لازم جمع آوری گردید و در نهایت، از روش فرانک هیگلر تحلیل لازم بعمل آمد. نتایج بدست آمده در این پژوهش نشان داد که مدیریت مدارس ابتدایی درایران عمدهً به شیوه متمرکز اداره می شود واین موضوع نهاد های تصمیم گیرنده در سطح مدرسه و مدیران مدارس را در تعیین و تدوین راهبردها ،سیاست گذاریها، قانون گذاریها، از جمله استخدام و گزینش مدیران مدارس، برنامه ریزی های آموزشی و تربیتی مدارس، از کانون تصمیم و مداخله و مشارکت دور نگه داشته و به این نهاد ها و مدیران مدارس در تصمیم گیریهای آموزشی و اداری از طرف مدیریت آموزش وپرروش ازدید تشریفاتی نگاه می شود. هر چند ارتباط بین مدیران، نهادهای موجود درمدارس و مدیریت آموزش وپرورش با هم صمیمی و دوستانه است، اما بدلیل تحمیل نظرات و دستورات از طرف مدیریت آموزش وپرورش به مدیران و تحمیل نظرات از طرف مدیر به نهاد های موجود درمدرسه، رابطه دوستانه و صمیمی بین آنان سرد وخشک شده و اعتماد و احترام آنان به یگدیگرکم رنگتر وسست تر شده است. از این رو، جهت گیری به سمت مدیریت مدارس ابتدایی درایران به شیوه غیرمتمرکز و خود گردان یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و با این روش مدیریت، باید اداره مدارس رابه مدیران و نهاد های موجود درمدارس واگذار نمود و اختیارارت لازم را به آنان تفویض کرد. تنگناهای و نارساییهای موجود در مدارس ابتدایی ایران عبارت است از : 1- متمرکز بودن مدیریت مدارس.2- اصل کم توجهی به اهمیت و ضرورت جذب، تربیت و تأمین مدیران مدارس3- انتصابی بودن مدیران مدارس.4-عدم توجه به اصل استقلال مدیران مدارس در تصمیم گیری و سیاست گذاری امور.