نام پژوهشگر: سید جواد میر حسینی عزیزی
سید جواد میر حسینی عزیزی نرگس ادیب سرشکی
چکیده عنوان: این تحقیق با هدف بررسی مقایسه رابطه شیوه های فرزندپروری با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی دبستانی آموزش و پرورش شهر بابل انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است.طرح پژوهش نیز از نوع مطالعات پیش بین است. جامعه آماری و روش نمونه گیری: جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر و دانش آموزان عادی دبستانی آموزش و پرورش شهرستان بابل که در سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بودند، و مادرانش تشکیل می دادند. برای انتخاب نمونه گروه دانش آموزان کم توان ذهنی، از روش تمام شماری استفاده شد و کلیه دانش آموزان و مادران آنها پس از اعمال کردن ملاک های ورودی، وارد مطالعه شدند که مجموعاً، 90 کودک و مادر بودند. برای انتخاب نمونه گروه دانش آموزان عادی، دو مدرسه که در مجاورت مدارس استثنایی قرار داشته و از لحاظ وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شرایط تقریباً یکسانی با مدارس استثنایی بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده از درون مدارس، پس از اعمال کردن ملاک های ورود به مطالعه ،نمونه ای به حجم 90 کودک ومادر انتخاب شدند. روش اجرا: آزمون نظریه ذهن توسط محقق بر روی کلیه دانش آموزان اجرا شد،سپس پرسشنامه شیوه فرزندپروری توسط مادران دانش آموزان تکمیل گردید. روش تجزیه و تحلیل داده ها: تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده ازآزمون های آماری کولموگروف ـ اسمیرنف، همبستگی پیرسون و اسپیرمن، t مستقل و uمان ویتنی انجام شد. بحث و نتیجه گیری: نتایج یافته ها نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری مستبدانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی رابطه منفی و بین شیوه های فرزند پروری مقتدرانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی و عادی رابطه مثبت معنا داری وجود دارد (05/0p<).همچنین بین شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه با نظریه ذهن در دانش آموزان کم توان ذهنی وعادی رابطه معنا داری وجود ندارد (05/0p>). علاوه بر این دانش آموزان کم توان ذهنی علی رغم همتاسازی سن عقلی نمرات کمتری در نظریه ذهن نسبت به دانش آموزان عادی کسب کردند (05/0p<) و نمرات دانش آموزان پسر عادی نیز در نظریه ذهن از دانش آموزان دختر عادی بیشتر بود (05/0p<). در مجموع، می توان نتیجه گرفت نتایج این پژوهش با انتظارات رویکرد اجتماعی فرهنگی که برای تعاملات اجتماعی نقش مهمی در تحول نظریه ذهن قایل است، همخوانی دارد. در این رویکرد فرض بر این است که شیوه های فرزندپروری بر میزان تعاملات اجتماعی کودک اثر گذاشته و این تعاملات، نظریه ذهن کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به اینکه شیوه های فرزندپروری با نظریه ذهن کودکان رابطه دارد، با توصیف خصوصیات این شیوه ها برای والدین می توان آنها را به سوی تعدیل شیوه های فرزندپروری رهنمون کرد.