نام پژوهشگر: مهدی نجف زاده
فاطمه میری محمد جواد رنجکش
جهان از اوایل دهه 1980 میلادی به تدریج وارد عصر نوینی شده است که با نظریه و اصطلاحات جدید باید تبیین شود. جهانی شدن، عصر انفجار اطلاعات، پست مدرنیسم، نظریه مجازی، جامعه اطلاعاتی و جامعه شبکه ای برخی از این مفاهیم اند. با رشد شتابان تکنولوژی های ارتباطات و اطلاعات، زندگی فردی و جمعی انسان در فضای سایبر و محیط های مجازی، اهمیتی روز افزون یافته و مجازی شدن را به نیروی محرک تغییر محیط زندگی انسان تبدیل کرده است. دیپلماسی نیز که اساساً بر ارتباطات بین المللی استوار است، از تحولات عصر جدید تأثیر پذیرفته و فناوری اطلاعات و ارتباطات، حوزه دیپلماسی را همچون دیگر حوزه-های حیات بشری، هم در برنامه و دستور کار و هم در ابزار پیشبرد و تحقق تحت تأثیر قرار داده است. در چنین شرایطی نمی توان به دیپلماسی سنتی متکی بود. با توسعه شبکه ها و فناوریهای اینترنت محور، شاهد ظهور قلمرو عمومی جدیدی هستیم که برخلاف نمونه های قبلی جنبه جهانی و مجازی دارد. تکنولوژی نوین اطلاعاتی و ارتباطی با شکستن انحصار دولتها در تعاملات بین الملل، افزایش توان ارتباطی بازیگران غیردولتی، افزایش توان تأثیرگذاری دولتها بر افکار عمومی کشورهای دیگر و کاهش محدودیت های زمانی و مکانی بین دولتها در دهه های اخیر و ماهیت دانش محور بودن آن موجب شکل گیری دیپلماسی مجازی شده است.
لیلا دستغیب سید حسین اطهری
حوزه عمومی واژه ای نو در سپهر سیاسی به شمار می رود که از زمان عصر روشنگری مطرح گردید. دلیل اهمیت یافتن آن این است که امروزه، این حوزه به عنوان خاستگاه افکار عمومی بوده و بر حوزه سیاست اعمال نفوذ می کند. حوزه عمومی در غرب ابتدا در دربار پدید آمد و پس از انتقال قدرت از دربار به مردم، به جامعه منتقل گردید و حوزه عمومی سیاسی از بطن حوزه عمومی ادبی سر برآورد. روند شکل گیری، توسعه و تکامل حوزه عمومی در ایران متفاوت از غرب طی شده است. هر چند که در ابتدا، همزمان با پدید آمدن این حوزه در غرب، قهوه خانه های ایران در عصر صفوی پدیرای اقشار مختلف مردم بودند که در آن محیط به گفتگو، تعامل و نقد قدرت می پرداختند. با این حال ویژگی جامعه ایرانی شامل ساخت سیاسی (استبداد حاکم) ساخت اجتماعی (جامعه شبکه ای) ساخت اقتصادی ساخت فرهنگی (نظام مردسالار و بافت مذهبی) و حتی جغرافیای این سرزمین همه و همه باعث گردیدند تا حوزه عمومی در ایران مسیر دیگری را در پیش گیرد. در حوزه عمومی ایران تنها فضای موجود برای فعالیت زنان را دربار فراهم می کرد. هر چند که در زمان هرج و مرج-های سیاسی و آشوب های اجتماعی، زنان چارچوب و ساختار را شکسته و به صورت فعال در حوزه عمومی ظاهر می شدند. با این حال تحولات اجتماعی و انقلاب تکنولوژیکی و رسانه ای فضایی جدید را بوجود آورده که در آن حوزه عمومی ملی به حوزه عمومی جهانی تبدیل شده است. در این شرایط زنان با استفاده از رسانه های جدید چون اینترنت فراتر از ساختارها و محدودیت های سنتی اقدام به گفتگو و نقد قدرت در فضای مجازی می کنند. در این پایان نامه سعی شده است تا با استفاده از روش پیمایشی و طراحی پرسش نامه، چگونگی حضور زنان در شهر مشهد به عنوان بزرگ ترین کلان شهر مذهبی ایران مورد بررسی قرار گیرد. حضور زنان در حوزه عمومی تابع پارامترهای مختلفی است که مانند حلقه هایی متصل به یکدیگر وابسته بوده و بر هم تاثیرگذاشته و از هم تاثیر می پذیرند. از جمله می توان به ساخت مردسالار، بافت مذهبی، امنیت، تحصیلات، درآمد، شغل و ... اشاره کرد. پس از بررسی اطلاعات به دست آمده از تحقیق حاضر، چنین به نظر می رسد که حضور زنان در حوزه عمومی تابعی از ساخت مردسالار و بافت مذهبی حاکم بر شهر مشهد است.
علی کافیان صفری مرتضی منشادی
اگر بومی سازی را، هماهنگ کردن تجدد با سنت های ایرانی– اسلامی جامعه تعریف کنیم روشنفکران در خلق این نوع تجدد نقش اساسی داشته اند. در این رساله به دو روشنفکر بومی ساز تجدد یعنی طالبوف و شادمان پرداخته می شود. نظرات طالبوف بیانگر نوعی از نظام سیاسی است. که نسبتا مورد پسند توده های متشرع، عقلای قوم و روحانیون مذهبی بود. این نوع تجدد خواهی از مجرای شریعت، جامعه را با علم و دانش، مدنیت و رویه ی آگاهی بخش غرب آشنا می کند. طالبوف راه برون رفت از عقب ماندگی را، اخذ تجدد از طریق شریعت و پالایش کردن سنن غلط اجدادی از خرافات و اوهام می داند. او از شریعت به عنوان مهمترین ابزار خلق ظرفی که قابلیت پذیرش نوگرایی را دارد نام می برد. شادمان از مهمترین متفکران دوران رضا شاه است که برای اخذ تمدن غربی و بومی سازی آن مبتنی بر فرهنگ و زبان فارسی مدل خاص خود را ارائه داد. وی معتقد است که باید با احتیاط و میل تمدن فرنگی را اخذ کرد. او فکلی را مهمترین محدودیت و مانع بر سر راه اخذ تمدن فرنگی می داند. زیرا افکار مردم را آشفته می کند و وقت ملت را ضایع می گرداند. شادمان راه برون رفت از مانع فکلی را در رسوا کردن او از طریق امتحان کردنش می داند. برای این منظور نباید با فکلی مدارا کرد. شادمان رمز بدست آوردن تمدن فرنگی را کار و تلاش شبانه روزی، آموختن کامل زبان فارسی و تسلط کامل بر زبان بیگانه می دانست.
محمد خطیبی قوژدی مهدی نجف زاده
در مواجهه با شکاف های تاریخی میان اندیشه ی ایرانشهری و واقعیت موجود جامعه ی ایرانی از یک سو و سربرافراشتن اندیشه ی ذهنی گرای فلسفی چپ در اروپا در دوره ی سوم روشنفکری، کسانی در دوره ی پهلوی دوم به ظهور رسیدند که همزمان با دنیای غرب، مخالفت های جدید با مدرنیته را در ایران ساماندهی کردند. این روشنفکران بر خلاف اسلاف خود در مقابل با مدرنیته قرار گرفتند و مواجهه با دولت پهلوی از رهگذر مخالفت با مدرنیزم از جمله دلمشغولی های اصلی آنان درآمد. برخلاف دوره ی اوّل پهلوی این دسته از روشنفکران، به مخالفت با نوسازی از بالا پرداختند و متأثر از گفتمان غالب چپ در اروپا و خصوصا مارکسیست های فلسفی از یک سو و همسویی با توده های اجتماعی مبتنی بر اسلام گرایی به کاوش های ذهنی در خصوص انقلاب و تغییر روی آوردند. بنابراین در یک گسست معرفت شناختی و روش شناختی، اندیشه روشنگری در ایران در دوره پهلوی دوم دچار تغییرات اساسی شد و در مواجهه با استبداد سیاسی که مجال اندیشه ورزی را سلب می کرد و قوی تر شدن گفتمان دینی که با بنیان های غربی اندیشه مخالفت می ورزید، جریان اصلی روشنفکری در ایران با استفاده از انتزاعی گرایی زبان فارسی به بازسازی شعر ایرانی، فارغ از سلطه ی نظم عربی و بیشتر متأثر از اندیشه غربی، پرداخت و در گفتمانی جدید متبلور شد. در تحلیل نهایی، یکی از دلایل این که شاعران در دوره پهلوی دوم پیشتاز مبارزه با شاه شدند، در همین دگردیسی نهفته است.
میمنت عطاریانی مهدی نجف زاده
هدف این پژوهش واکاوی امر کارناوالی در فرهنگ عامیانه وبررسی امکان مقاومت در برابر قدرت سیاسی مسلط و تک صدا و نقد آن در زندگی روزمره و در فرهنگِ مردمیِ خنده است. پارادایم غالب در ساحت اندیشه ورزی دوران جدید، زبان را ابزار جدید فهم جهان معرفی می کند و آن را موقعیت مند و برآیند بافتار اجتماعی اش می داند. واژه ها و به تبعِِ آن، متون چندصدا هستند، زیرا بافت گفتمانی جامعه چندصداست. صداها بیانگر منافع، علائق، و ایدئولوژی های متفاوت اند و در نتیجه، زبان حوزه ی منازعات سیاسی-اجتماعی تلقی می شود. بنا به رأی باختین، دو گفتمان عمده در جامعه وجود دارد، گفتمان جدی و رسمی و گفتمان غیررسمی و خنده. اولی غالباً دلالت بر دستگاه حکومت و نهادهای قدرت دارد که عبوس و صامت تلقی می شوند. گفتمان دوم نیز بر زندگی روزمره، زبان و ادبیات عامیانه، و جشن های مردمی دلالت دارد. باختین کارناوال یا جشن های مردمیِ خنده را بهترین محل نمود و شکل گیری مقاومت و تحقق چندصدایی، و در نتیجه دموکراسی می داند. محقق در این پژوهش کوشیده است با بازخوانی و بررسی مقالات چرند و پرند دهخدا به منزله ی نمونه ای شاخص از طنز معاصر ایران، نشان دهد این متن، گونه ای از ادبیات کارناوالی و نیز محل تلاقی و تنازع گفتمان جدی و گفتمان خنده است. اگرچه مولفه های ادبیات کارناوالی مانند گفت وگومندی (دیالوژی)، دگرمفهومی، خنده، و تنِ گروتسک در چرند و پرند حضور دارند، اما به علت تفاوت در قلمرو گفتمانی و افق اجتماعی و نیز محتوای ایدئولوژیکی ناهمسان، تفاوت های بنیادینی با آن چه در نظریه ی باختینی از کارناوال و فرهنگ عمومی خنده مراد می شود، وجود دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از: الف) حضور نداشتن مولفه های ادبیات کارناولی در مقالات چرند و پرند، به گونه ای اصیل، ب) تک صدایی بودن نهایی متن دهخدا علی رغم داشتن فرم چندصدا، به دلیل نقش استعلایی نویسنده و غلبه ی نهایی صدای نویسنده در میان دیگر صداها، ج) فقدان اصالت و گسترده نبودن کارکرد خنده ی کارناوالی در ادبیات طنز ایران به طور عام، و به طور خاص در مقالات چرند و پرند.
حسین بهرامی سیدمحمدعلی تقوی
دراین پایان نامه به مقایسه اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، مرجع شیعه و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران، و دکتر یوسف قرضاوی از فقهای برجسته اهل سنت پرداخته می شود. سوال اصلی این تحقیق آن است که چه تفاوت ها و شباهت هائی میان اندیشه این دو اندیشمند در مورد حکومت وجود دارد؟ فرضیه تحقیق آن است که «امام خمینی (ره) و قرضاوی هر دو معتقدند با توجه به جامعیت اسلام، کشورهای اسلامی می باید امر حکومت در جوامع خود را بر اساس شریعت سامان دهند، اما در خصوص حکومت اسلامی در عصر غیبت، امام خمینی (ره) قائل به ولایت فقیه است، در حالی که از نظر قرضاوی، حکومت اسلامی حکومتی مدنی است که بر اساس انتخاب و شوری اداره می شود». این پژوهش با استفاده از روش های مقایسه ای، توصیفی و تبیینی انجام شده و داده ها به روش کتابخانه ای گردآوری شده اند. پس از بیان کلیات پژوهش در مقدمه، چهارچوب نظری تحقیق در فصل نخست ارائه می شود. فصل دوم و سوم به ترتیب به بررسی اندیشه امام خمینی (ره) و قرضاوی در باره حکومت اختصاص دارد و فصل پنجم به مقایسه اندیشه این دو فقیه در باره حکومت می پردازد. به لحاظ مبانی فقهی و اصولی، هر دو اندیشمند دارای دیدگاه های مشترکی در باب اجتهاد و نوگرایی بر طبق شرایط زمان و مکان می باشند. این نگاه نوگرایانه به فقه سبب می شود که هر دو برخی ساز و کارهای دمکراسی از قبیل قانون اساسی، پارلمان و انتخابات را بپذیرند و در قالب مفاهیمی مانند «شوری» به آن ها مشروعیت بخشند. هر دو دارای دیدگاه حداکثری در مورد دین بوده و تئوری جدائی دین از سیاست و سکولاریسم را نفی می کنند. امام خمینی (ره) نظریه ولایت فقیهِ را بر پایه مشروعیت الهی مطرح ساخته و البته تشکیل حکومت را در عمل به انتخاب مردم متکی می داند. اما قرضاوی ضمن نفی تئوری حق الهی حکومت، بر آن است که حکومت اسلامی حکومتی مدنی است که مشروعیتش را از بیعت، انتخاب و شوری کسب می کند. از نظر او، حکومت اسلامی روش و مدلی خاصی ندارد و تنها مشخصه آن اجرای قانون الهی یا شریعت است. هر دو اندیشمند شرایط نسبتاً یکسانی را برای حاکم قائلند. امام خمینی (ره) اختیارات فقیهِ حاکم را در حد اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) می داند و معتقد است، مشروط به ضرورت مصالح کلی جامعه، ولیّ فقیه در برخی امور خصوصی نیز می تواند اِعمال وِلایت کند. از نظر قرضاوی، اختیارات حاکم در چهار چوب شریعت اسلام و سنت است، لکن خارج از حاکمیت تشریعی و نص، حکومت دارای اختیارات وسیعی است.
مهدی خوش رفتار مهدی نجف زاده
پژوهش حاضر بر پایه تحلیل گفتمانی و بر اساس مدل پاتر و وترل به گنجینه تفسیری محمدرضا پهلوی و دگرهای هویتی وی پرداخته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که چهار عنصر سرمنشاء بیگانه هراسی وی در طول دوره زمامداری اش بوده است. چپ گرایان، مذهبیون، کشورهای عربی و غرب چهار عنصر یاد شده هستند که در نمودهای زبانی محمدرضا پهلوی نمایان گشته است. نتایج همچنین نشان می دهد این عناصر چهارگانه از منزلت یکسانی در ذهن و زبان شاه برخوردار نیستند و در حالی که کشورهای خیالی در زمره حیث های خیالی وی قرار می گیرند، چپ ها و کشورهای غرب به ویژه کشورهای انقلابی عرب حیثی واقعی دارند. بر عکس مذهبیون به واسطه برداشت های او از رابطه مدرنیزاسیون و امر دینی عمدتاً واقعیتی فراموش شده تلقی شده اند. یافته های پژوهش همچنین نشان می دهد در حالی که شاه نسبت به کشورهای عربی از دیدگاه سروریت فرهنگی ایرانیان نگاه می کند بر عکس نسبت به کشورهای غربی عمیقاً دچار ضعف بودگی است. همچنین شاه نسبت به گروه های چپ رویکردی ایدئولوژیک اما نسبت به کشورهای عربی و غربی عمدتاً رتوریک دارد. در همه چهار عنصر بیگانه هراسی محمدرضا پهلوی، نگره های شخصی، تاریخی و تمدنی نقش داشته اند به نحوی که نگره های شخصی وی به کشورهای غربی سرمنشاء سیاسی و نسبت به کشورهای عربی سرمنشاء تمدنی دارد. افزون بر این که شبیه به همه ایرانیان موضعی دوگانه نسبت پیرامون خود دارد که گرایشات رفتاری دوگانه و اسکیزوفرنیک را بازتاب می دهد. بر اساس تحلیل گنجینه رفتاری محمدرضا شاه می توان دریافت، عکس العمل های وی نسبت به عناصر چهارگانه متفاوت بوده است و در حالی که رویکرد سرکوب را در برابر چپ ها در پیش می گیرد، از به حاشیه راندن مذهبیون، افزایش قدرت نظامی در برابر کشورهای عربی و ادغام فرهنگی و تمدنی در گفتمان غرب دفاع می کند.
داریوش پایسته محسن خلیلی
در پژوهش حاضر بسامد و جهت گیری بُن پارهای مقوله ی سیاست خارجی در کتاب های درسی علوم اجتماعی دوره ی دبیرستان در سال های 1360-1368 و 1384-1392 بررسی گردید. بنیانِ پژوهش، توصیفی کمّیِ مقایسه ای و از نوع تحلیل محتوای تطبیقی است. جامعه ی آماری، کتاب های علوم اجتماعی و تاریخ و جغرافیا دوره ی متوسطه در سال های 1360تا1368 و 1384تا1392 را در برگرفت. مولفه های درونیِ سیاست خارجی به چهار بُعد تجربی، ایدئولوژیک، تشریفاتی و استنتاجی، تقسیم و سپس 59 شاخص برای مفهوم سیاست خارجی، ابداع گردید. سئوال اصلی پژوهش عبارت بود از چیستی جایگاهِ بن پار های سیاست خارجی از حیث اندازه و جهت در کتاب های علوم اجتماعی دوره ی متوسطه ی تحصیلی سال های 1360 تا 1368 و 1384 تا 1392 . از درون سوال بنیادین تحقیق، بیست سوال با ماهیّتِ کمّی، طرّاحی و سپس کوشش شد 19 انگاره برای پاسخ به آن سوالات مطرح شود. ابزار گردآوری داده ها، کتابخانه ای و آماری بود. فراوانی هر یک از شاخص ها، مدِّ نظر قرار گرفت و با استخراج بسامد هریک از مقولات، نتایجِ به دست آمده حاکی از آن بود که در دوره ی 1360 تا 1368 با برشماری 1659 فراوانی، بیشترین توجه به شاخص های بُعد ایدئولوژیک و کمترین توجه به شاخص های بُعد استنتاجی بوده است. در دوره ی 1384 تا 1392 با برشماری 633 فراوانی، بیشترین توجه به شاخص های بُعد تجربی و کمترین توجه، به شاخص های دو بُعد استنتاجی و تشریفاتی بوده است. در مجموعِ دو دوره نیز، بُعد ایدئولوژیک با 42%، بیشترین سهم، و کمترین بسامد از آنِ بُعد تشریفاتی با 7% از کل فراوانی ها، بوده است. در مقایسه ی دو مولفه ی دولت محور و مردم محور، تک نشینیِ مقوله ی دولت محوری در کتاب های درسی مشهود است. نتیجه ی دیگر آن بود که در کتاب های درسیِ دوره ی اول، از «دیگری» به عنوان تهدید یاد می شود. اما، در دوره ی دوم، این نگرش تعدیل می یابد. مجموع بررسی ها نشان داد که تغییر وضعِ موجود جامعه ی بین الملل و تغییرِ درون مایه ها و رفتارهای نظام بین المللی، آرمانِ مشهود و مستترِ کتاب های درسی است.
مهدی مجیدی حسین اطهری
چکیده: این رساله با روش هرمنوتیکی می کوشد سیر معنای آزادی در گفتار و نوشتار امام خمینی(ره) را در دوره های پیش و پس از انقلاب فهم کند. هرگونه تأویل و شناخت، لحظه ای از یک سنت است، سنتی که تأویل کننده و متن هر دو تابع آن هستند و درست به همین سبب هرگونه تأویل و شناخت، گفتگو یا مبادله ای است که در چارچوب این سنت شکل می گیرد، یعنی مکالمه ای میان گذشته و امروز است که فراتر از نیت مولف و مخاطب و اساساً بنا به منطقی دیگر جریان می یابد. بر این اساس «آزادی منفی، آزادی مثبت و آزادی به مقتضای قانون اسلام» سه مفهومی است که در دو دوره یاد شده در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) محور قرار می گیرد. از این رو، «آزادی منفی» در اندیشه سیاسی امام وجود دارد؛ آثار نوشتاری و گفتاری ایشان پیش از انقلاب از این موضوع حکایت دارد که تلاش برای کسب آزادی و رهایی مردم از بند استبداد و استعمار در اولویت قرار گرفته است. بیانات، خطابه ها و هشدارهای ایشان به گروه ها و نهادهای سیاسی پس از انقلاب مبنی بر در نظر گرفتن مصالح و اقتضائات نظام، تایید کننده این مطلب است که «آزادی منفی» محقق شده و اکنون تلاش برای کسب «آزادی مثبت» در اولویت است. هر چه جلو تر می رویم آزادی مد نظر امام خمینی و رسیدن به آرمان مورد نظر وی آشکارتر می شود، به گونه ای که با تثبیت پایه های نظام، بیشترین واژگان، حول محور «آزادی به مقتضای قانون اسلام» شکل می گیرد.
محمدمهدی عرفانیان محمد جواد رنجکش
همواره تأثیر حضور سینما بر افکار عمومی نکته حائز اهمیت بود که بارها و بارها در مسائل و مواد متعدد یاریگر بسیاری از جریان سازی ها و زمینه ساز تغییرات فراوان در طول تاریخ بوده است. اما نکته اینجاست آیا این عامل مهم و گاهی سرنوشت ساز بر سیاست خارجی کشورها و خصوصاً آمریکا تأثیرگذار بوده است؟ و یا این که سیاست خارجی آمریکا تأثیری در تغییر روند شکل گیری سینما در طول سال ها داشته است؟ به دنبال پایان جنگ سرد ، سیاست خارجی ایلات متحده آمریکا دستخوش تغییر قرار گرفت . نظام دو قطبی جهان در دوران جنگ سرد با فروپاشی شوروی تبدیل به نظامی یک قطبی یا یک چند قطبی گردید . این تغییر نظام سیاسی در جهان دارای شاخص های در ماهیت سیاست خارجی آمریکا داشته که بطور مشهود قابل ردیابی می باشد . سیاست خارجی آمریکا که در طول جنگ سرد بر مبنای مبارزه با کمونیسم براساس «سد نفوذ» ،«بازدارندگی» و «موازنه قدرت» «استراتژیک»شکل گرفته بود جای خود را به مبارزه با تروریسم بر مبنای «جنگ پیش دستانه» ، «سیاست تغییر رژیم» ، «دیپلماسی عمومی تهاجمی» و گسترش نظام داد . به موازات همین تغییر سیاست خارجی آمریکا ، دیپلماسی عمومی بعنوان یک بازوی مطمئن برای سیاست خارجی آمریکا با ابزارهای متفاوت خود همواره توانسته نظرات را توسط وسائل در دسترس به جهان نشان دهد، در این میان هالیوود به عنوان مرکز ثقل سینما آمریکا (حتی جهان) نقش بسزایی ایفا می نماید. در این تحقیق بر آن شده تا با بهره گیری از تحلیل آثار سینمایی این دو دوره به تفکیک به ارتباط مستقیم سینما و سیاست خارجی آمریکا بپردازیم. در این تحقیق با روش پژوهشی ما به دنبال نمایش این بازخورد سیاست خارجی آمریکا در سینمای هالیوود هستیم.
فاطمه رمضانی زاده مهدی نجف زاده
نوشتار حاضر می کوشد با بررسی تاریخ تحولات ایران در دوره صفویه وقاجاریه مواجهه ی روحانیت شیعی در برابر وجه سخت افزاری مدرنیته یا مصنوعات مدرن را بررسی کند. در بدو ورود اندیشه ها وادوات مدرن غربی، علمای شیعه و هم چنین سلطان قاجار از تعرض به حوزه ی اختصاصی یکدیگر و هم چنین ورود مصنوعاتی که بر هم زننده ی این نظم به شمار می رفت، ابا داشتند. اما در نتیجه ی افزایش مراودات سیاسی، اقتصادی و تجاری بین ایران و غرب این ساختار از هم گسیخت.با تضعیف شاه قاجار در نتیجه ی ورود اندیشه های جدید که دیگر نظام سلطانی در آن جایگاهی نداشت، روحانیت شیعی به همراه روشنفکران نبض تحولات سیاسی اجتماعی ایران را در اختیار گرفتند. واکنش روحانیت شیعی در برابر ورود مصنوعات مدرن با نفی و طرد تمدن غربی آغاز شد. اما به زودی آنان در برابر نهادها و موسسات تمدنی جدید نیز واکنش نشان دادند. اما روند رو به گسترش چنین ادواتی علما را سرانجام به باز اندیشی در مواضع خود مجبور نمود. تطبیق و تطابق با شرایط جدید برخی از علما را بر آن داشت تا به سازگاری مصنوعات مدرن با اصول اسلامی اعتراف نموده و آن ها را برای گسترش اهداف اسلامی ضروری بدانند. بررسی فتاوی موجود حکایت از آن دارد که علما با تداوم نگرش های منفی خود نسبت به مساله ی مصنوعات نمی توانستند به نقش آفرینی در تحولات پیش روی جامعه ی خود بپردازند. لذا با بازاندیشی در موضع اولیه مصنوعات مدرن را در صورتی که در خدمت اهداف اسلامی باشد، قابل اقتباس دانستند.
زهره خسروی احمد محقر
در این پژوهش هدف اصلی بررسی دگرگونی ارزشی زنان مصر و تأثیر آن بر مشارکت زنان در جنبش های اجتماعی این کشور در سال های 2011-2000می باشد که براساس نظریه تغییر ارزشی رونالد اینگلهارت به روش تحلیل ثانویه تبیین می گردد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده گردیده است و داده های پژوهش از داده های سه موج پیمایش چهارم، پنجم وششم پیمایش ارزش های جهانی برگرفته شده است.
غضنفر تبریزنیا تبریزی سید حسین اطهری
پس از ظهور و حاکمیت طالبان در 1996 و ایجاد "امارت اسلامی"، شاهد تحولات مهم سیاسی، فرهنگی و... در افغانستان بودهایم. عوامل و متغیرهای متعدد تاریخی، فرهنگی، سیاسی و... در روند حیات طالبان از 1994 تاکنون نقش ایفاء نمودهاند که دو عامل اسلام گرایی و قومیت بیشترین تاثیر و نقش را داشتهاند. در این تحقیق دو متغیر قومیت و اسلام گرایی در روندشکل گیری طالبان طی مقطع 1994 تا 2014 مورد بررسی قرار میگیرد. فرضیه تحقیق این است که در روند تکوین و تداوم حیات طالبان، عنصر قومیت به منظور استیلای قوم پشتون در افغانستان بکارگیری شده و عنصر اسلام گرایی نقش ثانوی در راستای احیای هویت و سلطه این قوم ایفاء نموده است. از ابتدای ایجاد کشور افغانستان در 1747 توسط احمدشاه ابدالی تاکنون اندیشه تفوق قوم پشتون برسایر اقوام، نقش اصلی را در فراز و فرود تاریخ این کشور ایفاء نموده است. این قوم با اقداماتی از جمله حذف سایر اقوام از قدرت سیاسی، تغییر ترکیب جمعیتی مناطق مختلف و کوچ اجباری اقوام غیر پشتون، جعل تاریخ، ایجاد جنگهای داخلی و... توانسته است نقش محوری دراستیلای این قوم بر تحولات افغانستان داشته باشد. باتوجه به بررسیهای به عمل آمده عامل قومیت بیشترین تاثیر را برجنبش طالبان داشته است. حکومت طالبان در واقع نمادی از استیلای قوم پشتون در تاریخ معاصر این کشور و بخشی از استراتژی قوم پشتون برای احیای هویت، سلطه و تداوم حاکمیت خویش در افغانستان است.
مهدی نجف زاده احمدرضا جلالی نایینی
یکی از موضوعات مهم در توسعه اقتصادی گسترش رفتار رانت جویانه در اقتصاد است. در این مطالعه سعی خواهیم کرد تاثیر رانت جویی را بر رشد اقتصادی در چهارچوب یک مدل رشد نئوکلاسیک بررسی کنیم. در این بررسی، فرض شده است که با دو گروه متفاوت از مصرف کنندگان مواجه هستیم. گروه اول برای کسب رانت از گروه دوم تلاش می کند، در حالیکه گروه دوم چنین امکانی را ندارد. گروه اول احتمال موفقیت در کسب رانت را با شرکت در فرایند انتخابات و رای به تداوم سیاست های رانت جویانه افزایش می دهد. اجزای این الگو در واقع دو مصرف کننده نمونه از دو گروه متفاوت، خط بودجه آنها در یک افق زمانی نامحدود یک بنگاه نمونه که معرف رفتار بخش تولید است می باشد. در الگوی حاضر این گروهها درباره مصرف در طول زمان، میزان سرمایه گذاری و میزان منابعی که گروه اول به جستجوی رانت اختصاص میدهد تصمیم های بلندمدت خود را اتخاذ می کنند. نشان داده شده است که نرخ ترجیح زمانی افراد دو گروه، تعداد نسبی افراد در دو گروه و میزان مشارکت هر گروه در فرایند انتخابات که معرف قدرت نسبی رای آنها میباشد، بهمراه چند متغیر دیگر مشخص کننده تصمیم های آنها می باشد. همچنین حل این الگو میزان بهینه تلاشی که افراد گروه اول برای تحصیل رانتها صرف می کنند را معین می نماید. در این الگو ما به حل عددی سیستم دینامیکی معرف رفتار این مدل می پردازیم و جوابهای بدست آمده را در تعادل بلند مدت استخراج می کنیم و به تحلیل اثرات تغییر پارامترهای مختلف بر متغیرهای مهم مانند مصرف سرانه و سرمایه گذاری سرانه می پردازیم. نتایج این بررسی نشان می دهد که اگرچه رانت جویی ممکن است در کوتاه مدت فوایدی را برای گروه اول داشته باشد ولی در تعادل بلندمدت مصرف سرانه و سرمایه گذاری سرانه را برای هر دو گروه کاهش می دهد. همچنین مشارکت بیشتر افراد گروه دوم در فرایند انتخابات، با عقب راندن گروه اول، اثرات منفی رانت جویی را در رشد بلندمدت کاهش می دهد.