نام پژوهشگر: امیرحسین وحید دستجردی
امیرحسین وحید دستجردی علی کرباسی زاده
در قرن بیستم میلادی دو جریان فکری مهم در غرب ظهور کرد که هر دو واکنشهایی به روند فکری مغرب زمین از رنسانس به بعد بودند. جریان نخست به سنت گرایی معروف شده هرچند خود متفکران این نحله ترجیح می دهند آن را حکمت خالده بنامند. این جریان با رنه گنون متفکر بزرگ فرانسوی آغاز می شود. جریان دوم که برآمده از پدیدارشناسی هوسرل و متأثر از علم هرمنوتیک است و در نهایت به فلسفه تطبیقی به معنای خاص آن می رسد، می کوشد تا به گونه ای دیگر راه نجاتی برای جهان مدرن بیابد. متفکر شاخص این جریان هانری کربن است. از سوی دیگر، موضوع سنت و تجددگرایی یکی از مسائل مبتلابه جامعه ماست و از اهمیت کانونی برخوردار است به گونه ای که هرگونه فهمی نسبت به این مفاهیم می تواند تاثیرات اجتماعی، سیاسی و اعتقادی بسیاری را به همراه داشته باشد. هدف از این تحقیق، مقایسه دیدگاههای نمایندگان شاخص دو نحله فکری فلسفی یادشده، یعنی رنه گنون و هانری کربن، در خصوص سنت و تجدد است. این تحقیق، با بررسی مبانی اندیشه گنون آغاز می گردد. گنون مابعدالطبیعه محض را که همان حکمت خالده است، تنها راه شناخت صحیح می داند و عقل کلی (intellect) را که عامل این شناخت است در مرتبه ای بالاتر از عقل استدلالی (reason) می نشاند و بر این اساس به نقد فلسفه های مدرن می پردازد. از سوی دیگر، مبانی اندیشه کربن بر پدیدارشناسی هوسرل و هرمنوتیک هایدگر استوار است که با الهام از حکمت اشراق سهروردی به طرح عالم مثال می پردازد و بر مبنای آن به نقد تفکر مدرن می پردازد. از نظر گنون، جهان متجدد در تقابل کامل با سنت قرار دارد که فردگرایی و سیطره کمیت از مظاهر اصلی این تقابل هستند. گنون، دنیای متجدد را دچار بحران می داند و به نحو قاطع آن را مورد نقد قرار می دهد. از طرف دیگر، سنت از نظر کربن، همان حکمت خالده یا خمیره ازلی به تعبیر سهروردی است که برگرفته از مشکات نبوت است. کربن بر این اساس به مذهب شیعه و فلسفه ایرانی تمایل پیدا میکند. شرق و غرب نیز دو مفهوم اصلی نزد هر دو متفکر هستند که اولی با سنت و دومی با تجدد ارتباط تنگاتنگ دارد. از نظر گنون امروزه نمایندگان زنده سنت را باید در شرق یافت، هرچند سنت در ذات خود فراتر از این دو مقوله است. از نظر کربن شرق معنایی نمادین دارد و مشرقی بودن یعنی رفتن به عمق و باطن که صفت عارفان است. راه رهایی بشر امروز از نظر گنون، نفی مطلق مدرنیته و شناخت سنت اصیل است. از نظر او، انحطاط و تباهی جهان با توجه به تلقی دوری از تاریخ امری محتوم است که در نهایت به ضد سنت و سنت معکوس می رسد اما پیش از فروپاشی کامل، مرحله ترمیم فرامی رسد. کربن، اما راه رهایی را بازگشت به عالم خیال و سرچشمه های الهیات اصیل از طریق فراگفتگو و فلسفه تطبیقی می داند. تحقیق حاضر نشان می دهد که اندیشه های گنون و کربن وجوه اشتراک فراوانی دارند، با اینهمه وجوه افتراق مهمی هم در تفکرات آنها دیده می شود. مهم ترین اختلاف میان دیدگاههای کربن و گنون، اختلاف نظر آنها درباره روانشناسی جدید است.