نام پژوهشگر: علی حیدری فرج
علی حیدری فرج مجید ملایوسفی
یکی از مسائل مهم در طول تاریخ تفکر بشر مخلوق یا نامخلوق بودن عالم هستی بوده است. فیلسوفان پیش از ارسطو هر یک به نوعی قائل به ازلی و غیر مخلوق بودن عالم هستی بوده اند.ارسطو با قائل شدن به ازلیت مقوله های حرکت،زمان و ماده به عنوان مولفه های اصلی عالم هستی حکم به ازلی و غیر مخلوق بودن جهان هستی می دهد.از این حیث است که خدای ارسطو به عنوان علت فاعلی عالم هستی تنها محرک عالم بوده وهستی بخش قلمداد نمی شود. علت فاعلی ارسطویی نیز تحریکی و محرک است و نه هستی بخش.روی همین اساس خداوند نیز علت غایی جهان است ؛ چراکه علت فاعلی در معنای ارسطویی باعث تغییر پذیری خداوند می شود که این قول به هیچ وجه پسندیده ارسطو نیست. برهمین اساس است که خداوند در فلسفه ارسطو علت غایی جهان است و نه فاعل. در ادیان ابراهیمی از جمله اسلام خالقیت خداوند امری مسلم و بدیهی تلقی می شود.از این رو ابن سینا در مساله آفرینش عالم از ارسطو فاصله می گیرد.در واقع تصویر سینوی از عالم هستی و خداوند و رابطه این دو با هم متفاوت از تصویری می شود که ارسطوارائه می دهد.ابن سینا با تقسیم حدوث به ذاتی و زمانی مدعی می شود که ازلی بودن عالم از حیث زمانی مستلزم آن نیست که عالم هستی مخلوق خداوند نباشد.از این حیث نزد بوعلی خداوند به عنوان علت فاعلی عالم، صرفا محرک نبوده بلکه معطی وجود به عالم هستی نیز تلقی می شود. ابن سینا تمایزی متافیزیکی و هستی شناسانه بین وجود و ماهیت مطرح ساخت و وجود را به ممکن الوجود و واجب الوجود تقسیم کرد، واجب الوجودی که خالق و آفریننده ممکنات- یا ما سوای خویش- است. واژگان کلیدی: ارسطو ،ابن سینا، آفرینش،خلق،علت فاعلی،کائنات،ازلی