نام پژوهشگر: شهناز ریحانی کیوی
شهناز ریحانی کیوی معصومه اسمعیلی
هدف اصلی تحقیق حاضر مقایسه ی مولفه های محیط خانواده در زوج هایی با بافت (مذهبی، قومی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) همسان و ناهمسان می باشد. در این پژوهش با توجه به نظریه ی همسان همسری نژادی ساروخانی، دیدگاه آذربایجانی و بیابانگرد در مورد ازدواج افرادی که در طول و عرض جغرافیایی یکسانی زندگی می کنند، یکی از عوامل طبقه بندی زوجین به دو گروه همسان و ناهمسان، عامل قومیت در نظر گرفته شد. همچنین به دلیل مسلمان بودن تمام افراد گروه نمونه ی مورد بررسی از جهت گیری مذهبی درونی و برونی آلپورت برای دسته بندی زوجین استفاده گردید. در زمینه ی سرمایه ی اقتصادی پیرو دیدگاه ماکس وبر، درآمد، نوع شغل، مسکن و امکانات رفاهی مورد بررسی قرار گرفت. در ارتباط با سرمایه ی اجتماعی از دیدگاه بوردیو، نظریه ی پاتنام و دیدگاه افه استفاده شد. همچنین در سرمایه ی فرهنگی نظر بوردیو و تقسیم بندی او از این سرمایه مورد توجه قرار گرفت. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی کارکنان متاهل بخش تولید اتوبوس شرکت ایران خودرو دیزل (و همسرانشان) می باشد. به منظور انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. ابزار اندازه گیری شامل مقیاس محیط خانواده (fes)، مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (aros) و پرسشنامه ی سرمایه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می شوند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق) فرضیه های اول و دوم: براساس نتایج بدست آمده، رابطه ی مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری مذهبی برونی معنادار نیست. جهت گیری مذهبی بیرونی در برگیرنده ی معنایی ابزاری است و افرادی که دارای این نوع جهت گیری هستند، از مذهب برای رسیدن به اهدافشان استفاده می کنند. پس مذهب بیرونی مسیر زندگی را مشخص نمی سازد، بنابراین این نتیجه منطقی بنظر می رسد. نتایج بدست آمده نشان داد که خرده مقیاس اخلاقی- مذهبی از مقیاس محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری مذهبی درونی رابطه دارد. عبارات خرده مقیاس اخلاقی- مذهبی و جهت گیری مذهبی درونی معانی مشابهی را در بر می گیرند. همچنین بین مولفه های محیط خانواده و خصایص خانواده های سالم ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که تمام این ویژگی ها با آنچه که روان شناسان در تعاریف سلامت روانی اشاره می کنند دارای مضامین مشترکی هستند. همچنین بین جهت گیری مذهبی درونی و سلامت روانی رابطه ی معناداری وجود دارد. نتیجه گیری از مطالب فوق رابطه ی بین مولفه های محیط خانواده با جهت گیری مذهبی درونی را نشان می دهد. فرضیه های سوم و چهارم: نتایج بدست آمده نشان داد که بین مولفه های محیط خانواده و همسان و ناهمسان همسری قومی رابطه وجود ندارد. در پژوهش حاضر حداقل 5سال از زندگی مشترک آزمودنی ها می گذرد، زمانیکه زوجین یک خانواده تشکیل می دهند، تلاش خواهند کرد تا یک نظام ارزشی مشترک و ترکیبی از آداب و رسوم قومیشان را ایجاد کنند و مفاهیم یکسانی را به فرزندانشان منتقل کنند تا از دوگانگی، سردرگمی و عدم وحدت میان اعضای خانواده ممانعت شود. فرضیه های پنجم و ششم: بر طبق نتایج بدست آمده، رابطه ی مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری اجتماعی معنادار نیست. بنظر می رسد بین آنچه که در سرمایه ی اجتماعی بررسی می شود با ویژگی های شخصیتی افراد، رابطه ی تنگاتنگی وجود داشته باشد. با در نظر گرفتن این تحلیل، برای تبیین عدم تایید فرضیه ی ششم می توان به نظریه ی نیازهای مکمل وینچ استناد کرد. نتایج حاصل با این تئوری همخوانی دارد. یعنی اگر چه ناهمسانی زوجین از نظر میزان سرمایه اجتماعی منجر به بهتر شدن مولفه های خانواده ی آنان نشده است، اما بدتر شدن جو خانوادگی آن ها را هم در پی نداشته است. فرضیه های هفتم و هشتم: براساس نتایج بدست آمده، خرده مقیاس پیوستگی با همسان و ناهمسان همسری فرهنگی رابطه دارد. سطح تحصیلات مشابه زوجین تفاهم بیشتر آن ها را در پی خواهد داشت، همچنین هر چقدر زوجین از نظر میزان دانش و آگاهی بیشتر به یکدیگر شباهت داشته باشند، فهم و درک متقابلشان افزایش خواهد یافت. از طرفی در تعریف خرده مقیاس پیوستگی وابستگی، مهر، علاقه، توجه، حمایت و اتفاق نظر اعضاء مد نظر قرار می گیرد، دقیقاً همان مولفه هایی که با شباهت فرهنگی زوجین افزایش پیدا می کند. همچنین ناهمسانی زوجین از نظر سرمایه ی فرهنگی با خرده مقیاس پیوستگی رابطه دارد. یکی از دلایل وجود این رابطه می تواند این باشد که زمانیکه زوجین از این لحاظ با یکدیگر متفاوتند، زوجی که از سرمایه ی فرهنگی بیشتری برخوردار است، برای پر کردن خلأ طرف مقابل و جلوگیری از رسیدن آسیب به فرزندان تلاش بیشتری می کند. او سعی می کند پیوستگی در جو خانواده حفظ شود. فرضیه های نهم و دهم: بر طبق نتایج بدست آمده، مولفه های محیط خانواده با همسان و ناهمسان همسری اقتصادی رابطه دارند که چشم انداز جدیدی را نسبت به جامعه ی امروز و طرز تفکر افراد نشان می دهد. بنظر می رسد سطح توقعات مالی بیشتر زوجین و فرزندان خانواده ها نسبت به گذشته، تجمل گرایی و سیر جامعه از معنویت و ساده زیستی به سوی مادیگرایی با توجه به استفاده ی گسترده از رسانه های گروهی، همچنین سردرگمی بیشتر افراد در هویت و معنای زندگی شان با توجه به پیچیده تر شدن دنیای واقعی و به تبع آن روابط انسانی موجود در آن، عواملی دال بر تأیید این فرضیه ها بوده اند.