نام پژوهشگر: هادی حشمتی
هادی حشمتی حبیب الله آیت اللهی
پدیده چند بُعدی جهانی شدن که به عنوان مهم ترین عامل تحولات حوزه های مختلف زیست بشری در آستانه هزاره سوم مطرح شده، فرآیند فشردگی فزآینده زمان و فضا و ایجاد جامعه جهانی واحد می باشد. این پدیده اگرچه دارای مبانی نظری تاریخی بوده، ولی در واقعیت نتیجه گسترش عقل-گرایی، سرمایه داری و ظهور نوآوری های فناوری ارتباطات و سازمان های بین المللی می باشد و قدمت علمی آن را می توان بعد از دهه 1960م دانست. فرهنگ و هنر، امروزه به دلایل نمادین بودن؛ ارتباط داشتن با ذهن، روح و احساسات بشری و هم چنین به کارگیری در رسانه های گروهی در جایگاه مهم ترین بُعد این پدیده قرار گرفته و موجب تشدید سرعت گسترش و دامنه نفوذ آن در جهان شده اند. در این تحقیق که به روش نظری و شیوه تحلیلی-تفسیری و با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفته، در فصل اول مقدمات تحقیق؛ در فصل دوم به شناسایی پدیده جهانی شدن و بررسی تاریخچه، عوامل و مبانی نظری شکل گیری آن؛ در فصل سوم به بررسی اهمیت و تحولات فرهنگ و مصادیق آن در فرآیند جهانی شدن؛ در فصل چهارم به بررسی جایگاه هنر در این فرآیند و برشمردن عوامل شکل گیری و ویژگی های شاخص هنر این عصر پرداخته شده و در فصل آخر راهکارهای پیشنهادی برای مواجهه منطقی فرهنگ و هنر ایران با این پدیده ارائه شده است. نظریات مربوط به تأثیرات جهانی شدن در بُعد فرهنگ و هنر را می توان با کمک نمودار فلسفی هگل چنین ترسیم کرد: نظریه اولیه ، نظریه "فرهنگ واحد جهانی"؛ نظریه مقابل ، نظریه "تنوع و تکثر فرهنگی در جهان" و نظریه تولیدی ، نظریه "فرهنگ جهانی و تنوع محلی". تحول مصادیق فرهنگی در این فرآیند هم نشان دهنده نوعی تضاد در واکنش های آن هاست که منشأ آن، جدل نیروهای موجود در بطن جهانی شدن می باشد. عوامل مهم ظهور هنر عصر جهانی شدن را می توان موزه های هنرهای معاصر؛ جشنواره ها و همایش های بین المللی؛ تکامل فناوری ارتباطات و بسط رسانه های جدید؛ نفوذ سرمایه داری و گرایش هنرمندان به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی روز دانست. شاخص ترین ویژگی های هنر این دوره نیز، مرکزیت زدایی؛ تنوع ابزار بیان هنری؛ کالایی-شدن هنر؛ توده ای شدن مخاطبان؛ بی معنایی یا چندمعنایی شدن آثار هنری؛ گریز از معنویت الهی و گرایش به معنویت انسانی و افزایش بیان گری بر پایه نوآوری و وجه تجربی هنرمند است. جایگاه فرهنگ و هنر ایران اسلامی در این عصر هم اگرچه تاکنون به دلیل کمبود سیاست های کارآمد دولتی و نبود آگاهی و امکانات کافی هنرمندان، آن طور که باید منسجم و باهویت نمایش جهانی نداشته، ولی در مقطع کنونی با فهم میراث گذشته، نوین شدن فکری و فنی و بکارگیری آموزه های دینی و بومی به ویژه "معنویت الهی"، می تواند استقلال یافته و نقش تأثیرگذاری در تحولات جهانی فرهنگ و هنر داشته باشد.