نام پژوهشگر: خدیجه مظاهرپور
خدیجه مظاهرپور مهدی دهباشی
فلسفه تاریخ هگل یکی از شیرین ترین و جذاب ترین و در عین حال تأثیرگذارترین بخش های فلسفه هگل است. او که به جبر در تاریخ و اراده روح در عالم هستی قائل است، انسان را برترین مخلوق در عالم هستی می داند. تمام مخلوقات و از جمله انسان وسیله روح برای رسیدن روح به تکامل هستند. مرگ انسان پایان کار اوست. انسان صاحب اراده است، ولی به دلیل فانی بودن و متناهی بودن انسان، اراده انسان در برابر روح و اراده او شکست می خورد، زیرا روح شکست ناپذیر و جاویدان است. هدف از به وجود آمدن تاریخ رسیدن روح به خودآگاهی است. خودآگاهی روح در آغاز به صورت بالقوه است و روند تاریخ ادامه می یابد تا روح در پایان تاریخ به خودآگاهی بالفعل برسد. هدف از این تحقیق بررسی اراده تاریخ(1) و اراده انسان و برتری اراده تاریخ بر اراده انسان است و با رسیدن روح به هدف خود تاریخ به پایان خود می رسد. روش تحقیق در این رساله، تحلیل و توصیف نظر هگل و بررسی نتایج حاصل از پذیرش نظریه اوست که پیامدهای وخیمی را در زندگی شخصی و اجتماعی انسان ها به همراه دارد. نتایج به دست آمده از این تحقیق عبارت است از: نزول ارزش و جایگاه انسان در چرخه تاریخ و ابزار دانستن انسان برای رسیدن روح به هدفش که جایگاه انسان را از هدف (ادیان الهی چنین جایگاهی را برای انسان قائل هستند) به وسیله تغییر می دهد. اگرچه فلسفه تاریخ هگل از جهاتی قرابت زیادی با آموزه های دینی و عرفانی مسیحی دارد ولی از جهت نقش و جایگاه انسان در سیر تاریخ تفاوتهای عمیقی با الهیات مسیحی که انسان را هدف خلقت و نه وسیله ای بی مقدار می داند دارد. دیدگاه هگل در زمینه جبر در تاریخ و ابزاردانستن انسان وسلب اختیار از او مورد تأیید و پذیرفته شده نیست، زیرا به نظر می رسدکه تاریخ و جهان هستی اهداف دیگری دارد که با اهدافی که هگل برای عالم هستی قائل است فرق می کند و قضاوت هگل در مورد تاریخ و انسانها بی رحمانه و غیر منصفانه است و تناقض هایی را در پی خود دارد. جبر در تاریخ پذیرش برتری و پیروزی اراده روح بر اراده انسان و شکست و نابودی انسان در چرخه تاریخ است.