نام پژوهشگر: لاله ضیایی
لاله ضیایی سارا خلیلی
قصه ها و افسانه های ایرانی، از نخستین روزهای تاریخ انیمیشن ایران، برای ساختن فیلم انیمیشن مورد اقتباس قرار گرفته اند. در این میان به نظر می رسد قصه ها و افسانه های دیو و غول ایران دارای خصوصیاتی است که هم آن را از قصه ها و افسانه های سایر شخصیتهای تخیلی فوق طبیعی متمایز می کند و هم بیشتر در معرض شناخت و رجوع جهانی قرار می دهد. می توان گفت سحر و جادو و حضور این شخصیتها در داستان، یک امکان بالقوه برای اقتباس انیمیشنی است. بعلاوه، عناصری مثل سفر و جستجو که جزء جدایی ناپذیر بسیاری از این افسانه ها هستند، جذابیت آنها را برای فیلمنامه دو چندان می کنند. تعداد انیمیشن های ساخت ایران بر اساس قصه ها و افسانه های دیو و غول ایران، زیاد نیست و بیشتر محدود به قصه های شاهنامه است. در عوض، از میان افسانه های هزار و یکشب که دستمایه ی الهام فیلمنامه نویسان انیمیشن غیر ایرانی قرار گرفته، بخصوص در اقتباس از افسانه علاءالدین و چراغ جادو و نیز سندباد، نسخه های متفاوتی فیلم زنده و انیمیشن ساخته شده است. با وجود اینکه نمی توان گفت هزار و یکشب یک اثر کاملاً و منحصراً ایرانی است، چرا که قصه ها و افسانه های هزار و یکشب از زمانهای بسیار دور، در گذر از سرزمین هایی به وسعت هند تا مصر ، به تدریج جمع آوری شده و به صورت کتابی که امروز هست در آمده است. با این حال این مسئله، هزارو یکشب را از موضوع بحث ما خارج نمی کند چرا که در واقع، فیلمساز غیر متعلق به ناحیه فرهنگی افسانه های هزار و یکشب، هنگام اقتباس از هزار و یکشب برای فیلم زنده یا انیمیشن، فرق چندانی میان ایران و هند و سرزمینهای عربی قائل نیست و تمام این ناحیه را عربستان، شرق، بغداد، اقربا، یا امثال آن نامیده است و در این اقتباسها شاهد استفاده التقاطی از نشانه های جغرافیایی این سرزمین ها، از جمله ایران هستیم.. مسئله دیگری که اتفاق می افتد این است که، این تصاویر مغشوش، اما قدرتمند، به دلیل خالی بودن ذهنیت جهانی از اطلاعات و تصاویر مربوط به این سرزمینها، این امکان را دارند که به تصاویر حاکم ، و تنها تصاویری تبدیل شوند که از شرق وجود دارد.