نام پژوهشگر: نرجس عمرانیان

دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در تعیین موضوع فلسفه و تمایز آن از سایر علوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1387
  نرجس عمرانیان   اعلی تورانی

علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدت آفرین است؛ اغلب حکما این عامل را موضوع علم می خوانند و موضوع را ملام تمایز علوم از یکدیگر دانسته اند. موضوع فلسفه یکی از مباحث مهم و کلیدی فلسفه می باشد؛ به طوری که با تعیین موضوع فلسفه، حوزه فعالیت این علم و چگونگی مسائل آن شخص می شود. پرسش از چیستی فلسفه، متعلق به حوزه علم شناسی است. موضوع هر علم چیزی است که در آن از عوارض ذاتی آن بحث می شود؛ به تعبیر دیگر، محمولات مسائل علم از عوارض ذاتی آن هستند. لذا بین موضوع هر علم و مسائل آن رابطه تنگاتنگی برقرار است. موضوع فلسفه و بررسی مسائل آن همواره مور توجه فیلسوفان اسلامی در دوره های مختلف بوده است. اکثر فلاسفه اسلامی درباره موضوع فلسفه نظر یکسانی دارند؛ اما در مورد مسائل مطرح شده در آن اتفاق نظر ندارند و بعضاً مسائلی را در فلسفه وارد می کنند که مربوط به علمی دیگر بوده و سنخیتی با موضوع فلسفه ندارد. ازمیان فیلسوفان اسلامی شیخ الرئیس ابوعلی سینا و صدرالمتألهین شیرازی، دو چهره برجسته این علم می باشند که دارای نظام فکری منسجم می باشند طبق دیدگاه این دو، موضوع فلسفه "موجود بما هو موجود" است و مسائل آن نیز از عوارض ذاتی وجودند که در رساله حاضر به این موضوع پرداخته شده است. برای اثبات موضوعیت "موجود بما هو موجود" برای ما بعد الطبیعه باید این نکته اثبات شود که محمول همه مسائل فلسفی از عوارض ذاتی "موجود بما هو موجود" است. اما نه تنها دلیلی بر اثبات این مطلب نیست، بلکه پاره ای از مسائل موجود در آثار این دو فیلسوف منطقاً از مسائل این فن بشمار نمی آیند؛ از جمله مباحث نفس، معاد، نبوت و امامت. تطبیق قواعد منطقی علم شناسی بر همه ی آن چه به عنوان مسائل فلسفی مطرح است، بسیار چالش برانگیز است؛ چراکه در مقام تعریف، مسائل فلسفی باید از عوارض ذاتیه "موجود بما هو موجود" باشند اما در مقام تحقق به مشکل برخورده و به نظر می رسد در برخی از مسائل فلسفی این نکته رعایت نشده است لذا شکافی میان مقام تعریف و مقام تحقق فلسفه به وجود می آید که باید برای پرکردن این شکاف تلاش هایی انجام شود. ازجمله اینکه در حوزه عملکرد، فلسفه و کلام اسلامی باید از هم جدا باشند، زیرا این دو، دو علم متفاوت با موضوع، مسائل، روش و غایت متفاوت می باشند و اگر بخواهیم فیلسوفانه به اثبات عقاید خود بپردازیم، می توان آنرا در علمی جداگانه یا در فلسفه های مضاف بررسی کرد لذا هیچ منعی به نظر نمی رسد که حوزه های گوناگون فلسفی را با شعاع های متفاوت و تعریف شده و با قراردادن موضوعات متفاوت و التزام به قاعده عوارض ذاتیه به فلسفه های اخص و اعم دست یافت.