نام پژوهشگر: مقداد گلشنی

روایت شناسیِ حکایت های «کلیله و دمنه»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1389
  مقداد گلشنی   محمّد رضا حاجی آقا بابایی

روایت شناسی روی کردی ست ساختار گرا که به دنبالِ یافتنِ نظامِ حاکم بر انواعِ روایی و ساختار و بافتِ بنیادینِ روایت است. روایت نوعی از بیان است که با عمل و سیرِ حوادث در زمان سر و کار دارد. پس از این که چامسکی نظریّه ی «دستورِ زبانِ زایا گشتاریِ» خود را مطرح کرد و دو سوسور میانِ زبان و گفتار تمایز قائل شد، توجّهِ روایت شناسان به بحثِ امکانِ وجود «ساختارِ جهانی و عامِّ روایت» و امکانِ کشف و تبیینِ این ساختار، علی رغمِ تکثّرِ روایت ها در حوزه های زبانی و ملّیِ مختلف، جلب شد. از آن پس، روایت شناسان در تلاش اند تا این ساختار را کشف کرده و به توضیح و تبیینِ این ساختارِ کلّی و جزئیّاتِ آن بپردازند. یکی از برجسته ترین تلاش ها در این زمینه، که تحوّلی شگرف در علمِ روایت شناسی و دیگر زمینه های فعّالیّتِ ساختار گرایی به وجود آورده است، پژوهشی ست که روایت شناس روس، ولادیمیر پراپ، بر روی صد قصّه ی فولکلورِ روس انجام داده است و بر این اساس، حکم هایی را در مورد قصّه های پریانِ روسی صادر کرده است. پس از او، پژوهش هایی این چنین در مورد سایرِ قصّه های مللِ گونا گون انجام گرفته است که در یک نمونه بر رسیِ قصّه های ایرانی، خانمِ پگاهِ خدیش صد افسانه ی عامّیانه ی فارسی را مورد بررسی قرار داده است. پژوهش حاضر نیز، با نگاه به نظریّه های گونا گونِ روایتی -از جمله و به طورِ خاصّ نظریّه ی روایتیِ پراپ و پژوهش خدیش،- به دنبالِ بر رسیِ وجود یا عدمِ وجود ساختارِ روایتیِ کلّی در حکایت های «کلیله و دمنه» و امکانِ نسبت دادنِ این ساختار به تمامیِ قصّه ها و بر رسیِ کار آمدی و نا کار آمدیِ نظریّه های روایتیِ مختلف و روش های بر آمده از این نظریّه ها در تبیین و توضیحِ ساختار های روایی در حکایت های این کتاب بر آمده است. این پژوهش در شش فصل تنظیم شده است. در فصلِ اوّل به تعریفِ برخی از عناصرِ داستان، که در فهمِ نظریّه های روایت و تحلیلِ قصّه ها لازم اند، پرداخته ایم. سپس، در فصلِ دوم پیشینه ای مختصر از تحوّلاتِ علمِ روایت شناسی به دست داده ایم. در فصلِ سوم برخی نظریّه های روایت را، که هم بستگی هایی با کارِ انجام گرفته در این پژوهش داشته اند، به اختصار معرّفی کرده ایم. در فصلِ چهارم، در مورد برخی از عناصر و مراحلِ روایتِ داستان، که در واقع مراحلِ مختلفِ طرحِ اثرِ روایی اند، بحث ها و نظریّه هایی مطرح شده اند. در فصلِ پنجم، ابتدا هر کدام از حکایت های «کلیله و دمنه» را، بر اساس تئوریِ روایتیِ پراپ و نیز سیستمِ پیش نهادیِ خدیش (که در واقع نسخه ای اصلاح شده از روش پراپ است،) تحلیل کرده ایم و سپس، با جدول بندیِ نتایجِ تحلیل، به بر رسیِ ساختارِ روایتِ این حکایت ها پرداخته ایم و با نظر به دیگر نظریّه های روایت، کار آمدی ها و نا کار آمدی های نظریّه های روایتیِ پراپ و دیگران و روش های مختلفِ تحلیلِ قصّه ها را مورد نقد و بر رسی قرار داده ایم. هم چنین در این فصل، در هر جا که حکایت ها موارد چالش بر انگیزی را عرضه داشته اند، تلاش شده است تا تبیین و توضیحی اقناع کننده ارائه شود و حتّا در مواردی، این تلاش به ارائه ی پیش نهاداتِ اصلاحی در روش های تحلیل منجر شده است. در نهایت، در فصلِ ششم، خلاصه ای از نتیجه گیری های خود را به هم راهِ پیش نهاداتی برای تداومِ بر رسی های این چنینی ارائه کرده ایم.