نام پژوهشگر: مریم لطیفی
مریم لطیفی علیرضا مستغنی
یکی از مسائلی که بشر از بدو تمدن بطور قاطع و گریزناپذیری با آن روبرو بوده، مسئله مسکن میباشد. مسکن برای انسان به دلیل رفع نیاز به عنوان سرپناه و ایجاد فضای امن مدنظر قرار گرفته تا اینکه بتدریج کسب آسایش و رفع سایر نیازهای فیزیکی و روانی با توجه به پیشرفت انسان در طول تاریخ ، به عنوان اولویت های بعدی مطرح گردیده است.از آنجایی که انسان فطرتا خواهان ایمنی ، آرامش و مکان محفوظ می باشد، تامین مسکن مناسب یکی از مسائل مهم زندگی و معیشت بشر محسوب میگردد ، بنابراین مسکن به مفهوم فضای زندگی باید پاسخگوی تمام ابعاد فیزیکی و روانی وجود انسانها باشد. از سوی دیگردر جامعه کنونی ما ،با توجه به روند افزایش روز افزون جمعیت و مهاجرت به شهرها ،تامین مسکن به یکی از نیازها و مباحث اصلی بشر تبدیل شده و اهمیت تولید انبوه واحدهای مسکونی توجه آنها را بخود جلب نموده است. همین امر سبب طراحی و تولید واحدهای مسکونی کوچک شده است ، طراحی واحدهایی که بدون در نظر گرفتن نیازها و خواسته های ساکنین طراحی میشوندو فضاهای داخلی آنها بدون توجه به اصول معماری داخلی شکل میگیرند، لذا سبب ایجاد نارضایتی بهره برداران از آنها میگردند. در این پژوهش سعی بر این است نیاز انسان در فضاهای مسکونی ،انتظارات و خواسته هایش بررسی شود و فضای زندگی اش هرچند که کوچک باشد چنان طراحی شود که ارتباط معنادار بین انسان و محیط زندگی وی همواره مد نظر قرار گیرد و به کمک معماری داخلی وابزارهایش نتیجه مطلوب حاصل گردد .بدین منظور انعطاف پذیری در معماری و معماری داخلی مقوله ای بسیار مهم می باشد که در جهت نیل به این هدف نقش اساسی دارد.در واقع رویکردهای طراحانه ای که معمار به عنوان ابزارهایی برای دستیابی به مسکن بهینه حداقل می تواند اتخاذ کند ،دامنه گسترده ای از مفاهیم را پیش روی او قرار می دهد. ،به صورتی که از یک سو ،تامین این نیازهای سکونتی از حداقل حیاتی –سکونتی کمتر نباشد و از سوی دیگر ،با امکانات و شئون و حقوق اجتماعی فرد و خانوار او تناسب داشته باشد. در این راستا سعی بر آن شده که با گزینش و اتخاذ ایده ها و ایدئوگرام های طراحی برآمده از رویکردهای معمارانه ،مفاهیم و عناصر مذکور، در قالب طراحی واحدهای 32 و45 و 60 متری برای زندگی خانوارهای مختلف ، بعنوان یک دستور العمل طراحی انعطاف پذیر ، شرایط استفاده بهینه و مناسب از حداقل فضا را فراهم آورد. کلمات کلیدی : طراحی داخلی، مسکن حداقل، انعطاف پذیری داخلی فضاهای مسکونی
مریم لطیفی مجتبی تاران
تخلیه فلزات سنگین به محیط زیست موضوعی است که در چند دهه اخیر مورد توجه فراوان قرار گرفته است. روش های معمول برای حذف یون های فلزی از محلول های آبی شامل ترسیب شیمیایی، لخته سازی و ... می باشد. این روش ها دارای معایبی از قبیل عدم حذف کامل یون ها و نیازهای بالای مواد و انرژی هستند. بنابراین به یک روش موثر و ارزان نیاز داریم که قادر باشد یون های فلزات سنگین را از محلول های آبی حذف نماید. اخیراً تحقیقاتی در زمینه حذف یون های فلزات سنگین از محلول های آبی توسط حذف بیولوژیکی در حال انجام است. حذف فلزات سنگین توسط میکروارگانیسم ها تا حد زیادی توسط عوامل مختلف از جمله غلظت یون فلزی، ph، زمان و دما تحت تأثیر قرار می گیرد. بنابراین بهینه سازی حذف فلزات سنگین توسط میکروارگانیسم ها می تواند منجر به بالا رفتن ظرفیت میکروارگانیسم ها درحذف فلزات سنگین شود. هدف از این پژوهش، جداسازی و شناسایی باکتری های دارای توانایی حذف زیستی فلز مس و بهینه سازی چند عامل موثر در حذف آن می باشد. در مطالعه حاضر، ابتدا توسط محیط حاوی 5/. میلی مولار (11/37 میلی گرم بر لیتر) سولفات مس(ii)، باکتری های مقاوم به مس از شیرابه زباله شهر کرمانشاه غربال سازی شدند سپس از باکتری های مقاوم گسترش میکروبی تهیه شد و رنگ آمیزی گرم صورت گرفت. پس از تهیه سوسپانسیون باکتریایی به منظور استفاده در مراحل بعدی کار، حداقل غلظت ممانعت کننده از رشد به کمک روش رقت سازی در آگار تعیین شد و باکتری هایی که بیشترین مقاومت را داشتند توسط مرکز ملی ذخائر ژنتیکی و زیستی ایران مورد شناسایی قرار گرفتند. در نهایت توانایی باکتری های مذکور برای حذف زیستی مس توسط روش آزمایش تاگوچی مورد ارزیابی قرار گرفت و بهینه سازی شد. نتایج نشان داد که از میان چهار باکتری جداسازی شده که از نظر رنگ آمیزی گرم نیز گرم مثبت بودند، سه باکتری bacillus sp.kil1، bacillus sp.kil4 و bacillus sp.kil6 مقاومت بیشتری را به مس داشتند. طبق روش تاگوچی بالاترین حذف مس توسط باکتریهای مذکور، در حضور 60 میلی گرم بر لیترکاتیون مس (ii) برای باکتری bacillus sp. kil1 و 80 میلی گرم بر لیتر برای باکتریهای bacillus sp.kil4 و bacillus sp.kil6، 7=ph، مدت زمان 36 ساعت و دمای 35 درجه سانتیگراد رخ می دهد. حذف مس توسط باکتریهای مذکور تحت شرایط بهینه به ترتیب،046/84 ، 857/52 و 993/92 درصد بود. بنابراین باکتری های موردنظر به عنوان جاذب های زیستی مناسب برای حذف زیستی آلاینده مس مطرح می باشند.