نام پژوهشگر: فاطمه السادات هاشمی پور
فاطمه السادات هاشمی پور اسماعیل زارعی
آنچه در این پایان نامه مهم است، سخن مولانا و محتوای کار او در برخورد با مسائل اخلاقی است و ذکر این نکته که وی چگونه به بیان مسائل اخلاقی پرداخته است. در این پایان نامه ضمن آوردن مبانی اخلاق، یک روش عملی سیر و سلوک مورد نظر قرار گرفته تا راهی باشد، برای کمال. این روش شناخت حق است و سپس تهذیب نفس وبا عشق قدم در راه کسب فضایل نهادن است. دراین پایان نامه نخست بحث حسن و قبح عقلی و شرعی مطرح می شود،بدین ترتیب که از دیدگاه مولوی صاحبان عقول جزئی به تنهایی قادر به تشخیص حسن و قبح امور نیستند و اگر بخواهند در سیر و سلوک طریقت نزدیکترین راه را بپیمایند، چاره ای جز این ندارند که پیش استاد سر بسپارند. از دیدگاه مولانا داشتن راهنمای آگاه در زندگی به خصوص در سیر و سلوک عرفانی و تهذیب نفس از ضروریات است. سپس مولوی تنها وجود موثر را در عالم خدا می داند و علت حقیقی را می پذیرد. مولوی با توجه به اینکه حسن و قبح شرعی را می پذیرد ،اعتباری بودن گزاره های اخلاقی را هم می پذیرد. همچنین دربحث جبرواختیار مولوی قائل به تقسیم بندی جبر و اختیار به : 1- جبر مادون اختیار 2- جبر ماورای اختیار و3-اختیار می باشد.اشاعره قائل به جبر مادون اختیار می باشند اما مولوی قائل به جبر ماورای اختیار می باشد؛ یعنی جبری که به عقیده مولوی در مقوله عشق به خدا بدست می آید منکر اختیار انسان نیست. در نهایت هم اخلاق او اخلاق فضیلت می باشد لازمه این اخلاق تهذیب نفس و مرکب آن عشق است تا بتوان در راه کسب فضایل گام برداشت.