نام پژوهشگر: فرهاد موسوی
زهرا قنبری فرهاد موسوی
برنج گیاهی است که حدود 9 تا 21 هزار متر مکعب در هکتار (بسته به اقلیم) آب برای کشت نیاز دارد. در ایران، به دلیل شرایط اقلیمی، برنج به صورت آبی کشت می شود. ولی در مواقع کم آبی به دلیل در دسترس نبودن آب کافی برای غرقاب دائم، کشاورزان از آبیاری نوبتی استفاده می کنند. آبیاری نوبتی می تواند سبب صرفه جویی در مصرف آب شود. اما در فاصله بین آبیاری ها وقتی خاک غرقاب شده خشک می شود، ترک می خورد و این ترک ها مشکلاتی را برای آبیاری های بعدی ایجاد می کنند. فراوانی، اندازه و توسعه ترک ها، انتقال آب و مواد غذایی در پروفیل خاک، رشد گیاه و پتانسیل آلودگی آب های زیرزمینی را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین مدیریت آب در این شرایط، یک مسئله مهم در کشت برنج می باشد. این تحقیق به منظور بررسی تغییرات خواص فیزیکی مرتبط با ترک خوردن و وضعیت رطوبتی سه بافت خاک شالیزاری تیمار شده با زئولیت انجام شد. آزمایش ها به صورت طرح فاکتوریل اسپلیت با سه تکرار انجام شد. بافت خاک در سه سطح (رس، لوم رسی سیلتی و لوم رسی شنی)، زئولیت با دو اندازه قطر مختلف 0/4 تا 1 میلی متر و کوچکتر از 0/4 میلی متر هر کدام در سه سطح (2/5، 5 و 7/5 گرم در کیلوگرم خاک)، آبیاری در چهار نوبت و زمان نمونه برداری (دو بار در هر نوبت آبیاری) بررسی شدند. به منظور مقایسه بین حالت خاک دارای کشت و بدون کشت، برای هر سه بافت خاک و دو اندازه زئولیت در سطح 5 گرم در کیلوگرم خاک، تیمار با کشت برنج در نظر گرفته شد. تیمار شاهد بدون زئولیت برای هر دو حالت دارای کشت و بدون کشت در نظر گرفته شد. هر تیمار در یک تشت پلاستیکی با قطر 54 و ارتفاع 17 سانتی متر قرار داده شد. رطوبت خاک، وزن مخصوص ظاهری، عرض و عمق ترک خاک، فاصله خاک از جدار ظرف و نشست خاک، در هر نوبت آبیاری اندازه گیری شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که با افزودن زئولیت به خاک تفاوت معنی داری بین مقادیر عرض ترک، فاصله خاک از جدار ظرف و نشست خاک تیمارهای حاوی زئولیت و تیمار شاهد مشاهده نشد. افزودن زئولیت دانه درشت در سطح 7/5 گرم در کیلوگرم خاک سبب کاهش معنی داری در عمق ترک خاک شد. کاهش عمق ترک در سطوح 2/5 و 5 گرم در کیلوگرم خاک زئولیت دانه درشت و هر سه سطح زئولیت دانه ریز در مقایسه با تیمار شاهد معنی دار نبود. این نتایج نشان داد که کاربرد مقدار بیشتر زئولیت دانه درشت می تواند برای کاهش عمق ترک موثر باشد. افزودن هر دو اندازه مختلف زئولیت به خاک سبب نگهداشت بیشتر رطوبت در خاک شد. به طوری که افزودن مقدار زئولیت، رطوبت را نیز افزایش داد، اما تفاوت معنی داری بین مقدار رطوبت زئولیت دانه ریز و درشت وجود نداشت. در نتیجه می توان گفت داشتن سطح ویژه بیشتر سبب حفظ بیشتر رطوبت خاک نمی شود، بلکه تأثیر زئولیت بر ساختمان خاک نیز در این زمینه اهمیت دارد. از سوی دیگر با کاربرد زئولیت دانه درشت، در هزینه های مربوط به آسیاب و خرد کردن زئولیت که در سطح وسیع می-تواند قابل توجه باشد، صرفه جویی می شود. تیمارهای دارای کشت برنج سبب حفظ بیشتر رطوبت خاک و کاهش معنی-دار عرض و عمق ترک در مقایسه با تیمار شاهد و همچنین اغلب تیمارهای دارای زئولیت شدند. علت آن نقش ریشه گیاه در استحکام خاک می باشد. به طور کلی نتایج نشان می دهد زئولیت نمی تواند مانند بقایای گیاهی یا کودهای دامی(که دارای منشأ آلی هستند) در کاهش پارامترهای ترک خاک موثر باشد، هر چند که مانند آنها سبب حفظ بیشتر رطوبت خاک می شود. اما ممکن است افزودن مقدار بیشتری از زئولیت بتواند در کاهش پارامترهای ترک خاک موثر باشد.
لیلا بقایی احمد خاتون آبادی
هدف کلی پژوهش حاضر، امکان سنجی کاربرد مولفه های موثر بر بهره وری آب کشاورزی در شهرستان بهبهان، از دیدگاه کشاورزان و همچنین کارشناسان سازمان آب و برق خوزستان می باشد. این پژوهش از نوع پیمایشی و شیوه مقطعی بوده، که از سه روش آنالیز دیدگاه متخصصان، نظرسنجی دیدگاه کارشناسان، نظرسنجی دیدگاه کشاورزان استفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز پژوهش، از دو روش اسنادی ( در سه سطح تحلیل الگوها و مطالعات، مدل نظری تحقیق و تعیین شاخص های بهره وری آب کشاورزی و دیگر شاخص های مرتبط ) و میدانی (در دو حالت کیفی و کمی) بهره گرفته شد. پس از تبیین چارچوب نظری، جامعه آماری اول که 30 نفر از متخصصان کشور (اساتید مرتبط در گروه های آب و آبیاری دانشگاه ها و همچنین بعضی از محققین مراکز تحقیقات کشاورزی کشور ) به شیوه سرشماری، جامعه آماری دوم 59 نفر از کارشناسان سازمان آب و برق خوزستان، جهاد کشاورزی استان و بهبهان به شیوه سرشماری و جامعه آماری سوم 125 نفر از کشاورزان در شمال و جنوب شبکه مارون بهبهان به شیوه نمونه گیری طبقه-بندی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای جمع آوری اطلاعات، از چهار نوع پرسشنامه محقق ساخته که از طریق آن ارزیابی نظرات متخصصان، کارشناسان شهرستان بهبهان، کارشناسان استان خوزستان و کشاورزان به دست می آمد، استفاده گردید. برای داده پردازی از نرم افزارهای spss16 و excel بهره گرفته شد. آزمون آماری ( ضریب آلفای کرونباخ) برای پرسشنامه کشاورزان 74/0 و کارشناسان 78/0 بدست آمد. نتایج پژوهش بیانگر این است که شاخص بهره وری گندم (cpd) در سطح پائین و با میانگین kg/m 345/0 بوده است و میزان آب مصرفی در هکتار در شبکه مارون بالا و راندمان انتقال 80 درصد محاسبه گردید. این در حالیست که از جنبه مغزافزاری به مشارکت کشاورزان منطقه در توزیع آب و نگهداری شبکه مارون و توجه به مهارت و دانش فنی کشاورزان در زمینه کشت و آبیاری مدرن گندم توجه چندانی نشده است و از جنبه سخت افزاری به بهره مندی از یک مدیریت کارآمد و یکپارچه جهت رسیدگی کامل به شبکه و کشاورزان توجه چندانی صورت نگرفته است. آزمون گمانه های پژوهش نیز نشان داد که بین میزان آب مصرفی در هکتار و میزان عملکرد گندم رابطه ضعیفی وجود داشته است، حال آنکه کشاورزان اعتقاد زیادی مبنی بر قوی بودن رابطه فوق داشته اند. دستاوردهای تحقیق همچنین نشان می دهد که میزان شناخت کارشناسان از مولفه های موثر بر بهره-وری آب کشاورزی در حد متوسط بوده و میزان بکارگیری مولفه ها در سطح کم و عمده ترین مولفه هایی که بکارگرفته شده در منطقه بهبهان شامل تسطیح اراضی، ارئه الگوی کشت و کنترل علف هرز بوده است. از طرف دیگر یکپارچه سازی کشت، فروش حجمی آب و ارائه الگوی کشت در منطقه به عنوان عوامل ارتقائ دهنده بهره وری قابلیت بکارگیری دارند.
مریم مرزی نوحدانی فرهاد موسوی
. نتایج نشان داد، اثر فاکتور آبیاری در مرحله خشک و تر بر همه صفات اندازه گیری شده در سطح آماری 1% معنی دار می باشد. در مرحله خشک، با کاهش وضعیت رطوبتی خاک از w_1 تا w_4تراکم خاک و میزان آب تخلیه شده روند صعودی و رطوبت خاک روند نزولی داشت و در مرحله تر بیشترین تراکم خاک مربوط به تیمار w_3بود. در تیمار? w?_4مقدار تراکم خاک نسبت به تیمار w_3کمتر بود زیرا انقباض خاک در تیمار? w?_4 بیشتر از ? w?_3بود. با افزایش دفعات پادلینگ رطوبت خاک کاهش یافت. در مرحله خشک وزن مخصوص ظاهری خاک از w_1تا w_3 افزایش یافت و میزان آب تخلیه شده از ?p ?_1تا p_3 افزایش یافت. در تیمار t_4 بیشترین نشست و آماس خاک مشاهده شد. نشست خاک از ?p?_1 تا p_3کاهش یافت. بیشترین کاهش و افزایش قطر ستون خاک مربوط به تیمار p_4 بود. در ادوات مرسوم پادلینگ خاک همزن مرسوم تیلری و رتیواتور تراکتوری بیشترین طول ترک مشاهده شد و کمترین طول ترک مربوط به تیمار ? p?_3 بود. بر اساس نتایج بدست آمده از این مطالعه، دو روش جدید مورد استفاده در تیمارهای ?t?_2 و t_3 (خاک همزن دوار تیلری و پادلر مخروطی) باعث افزایش نگهداری رطوبت خاک شدند و زمان رسیدن به ترک را به تعویق انداختند. با استفاده از روش های جدید دفعات پادلینگ کمتر شده که نتیجه آن صرفه جویی در هزینه های کارگری است.
بابک بحرینی نژاد مهدی میرزا
چکیده آویشن یکی از مهمترین و پرمصرفترین گیاهان دارویی دنیا است که تعدادی از گونههای آن بومی ایران هستند. با توجه به اینکه ایران در یکی از مناطق خشک و نیمه خشک جهان واقع شده است، بررسی تنش خشکی در این گیاه از اولویتهای تحقیقات کشور می باشد. بنابراین پژوهش حاضر در راستای تعیین ژنوتیپ و رژیم آبیاری مناسب برای کاشت و همچنین ارزیابی اثرات تنش آبی بر خصوصیات رشد و کیفیت شش ژنوتیپ متعلق به چهار گونه آویشن از جنس thymus شامل آویشن دنایی t. daenensis (ژنوتیپهای چادگان، کهرویه و مارگون)، آویشن کوهی t. kotschyanus (ژنوتیپ پلور) و آویشن کرمانی t. carmanicus (ژنوتیپ سُه) به عنوان گونه های بومی ایران و آویشن باغی t. vulgaris از گونه های وارداتی اجرا شد. پژوهش در سه مرحله آزمایشگاهی، گلدانی و مزرعه ای انجام شد. آزمایش جوانهزنی در آزمایشگاه بر روی بذور ژنوتیپهای مورد مطالعه و با بهکارگیری محلولهایی از پلی اتیلن گلیکول با پتانسیل اسمزی صفر، 3/0-، 6/0-، 9/0- و 2/1- انجام گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار داخل اتاقک رشد با دمای 20 درجه سانتیگراد، 12 ساعت نور و 12 ساعت تاریکی انجام شد. درصد جوانه زنی و سرعت جوانهزنی، طول ریشهچه و ساقهچه در اثر کاهش پتانسیل آب در تمامی ژنوتیپها کاهش یافت بهطوری که در پتانسیلهای منفیتر از 3/0- مگاپاسکال بذور هیچ یک از ژنوتیپها قادر به جوانهزنی نبود. در شرایط تنش بذور ژنوتیپهای باغی، کرمانی و کوهی از نظر صفات اندازهگیری شده نسبت به ژنوتیپهای دنایی برتری داشتند. آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل و آزمایش مزرعهای به صورت کرت های خرد شده، هر دو در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد، فاکتور اصلی شامل آبیاری پس از تخلیه 20، 50 و 80 درصد رطوبت قابل استفاده در خاک به ترتیب نمایانگر بدون تنش (t20)، تنش متوسط (t50) و تنش شدید (t80)و فاکتور فرعی شامل ژنوتیپهای آویشن بود. در این دو آزمایش بطورکلی تنش باعث کاهش زمان رسیدن به مراحل فنولوژیک (شامل 50 درصد غنچهدهی، 50 درصد گل دهی و 100 درصد گلدهی)، ارتفاع بوته، سطح برگ، عملکرد اندام هوایی، ریشه و عملکرد اسانس، راندمان مصرف آب بر اساس وزن خشک اندام هوایی (iwuedm) و محتوای کلروفیل و سدیم شد در حالیکه باعث افزایش محتوای پرولین، پتاسیم و محتوای اسانس شد. تنش در ژنوتیپهای متعلق به گونه دنایی باعث افزایش میزان راندمان مصرف آب بر اساس عملکرد اسانس (iwueeso) شد در حالی که در سایر گونه ها باعث کاهش این صفت گردید. گونه باغی علیرغم دارا بودن بیشترین مقادیر کلروفیل، پرولین و پتاسیم و کمترین میزان نقطه پژمردگی دائم نتوانست در طول آزمایش عملکرد بیشتری در مقایسه با گونه دنایی نشان دهد. در گونههای باغی و دنایی، تیمول و در گونههای کرمانی و کوهی، کارواکرول ترکیب اصلی اسانس بود. در تمامی ژنوتیپها تنش باعث افزایش تیمول و کاهش کارواکرول در اسانس شد. با افزایش شدت تنش از مقادیر تمامی شاخصهای رشد کاسته شد لیکن میزان کاهش در شاخصهای سطح برگ، میزان وزن خشک و سرعت رشد محصول بیشتر مشهود بود. در شرایط تنش و بدون تنش بیشترین مقادیر سطح برگ، وزن خشک و سرعت رشد متعلق به گونه دنایی بود. در مجموع گونه دنایی در شرایط بدون تنش و تنش شدید به ترتیب با متوسط عملکرد اندام هوایی 3033 و 1781 کیلوگرم در هکتار و متوسط عملکرد اسانس به ترتیب با مقادیر 60 و 49 کیلوگرم در هکتار به عنوان برترین گونه جهت کاشت در شرایط مشابه محل آزمایش معرفی می گردد. چنانچه هدف از کشت، صرفاً تولید کارواکرول باشد گونه کوهی در شرایط بدون تنش و تنش شدید به ترتیب با متوسط عملکرد اندام هوایی 1634 و 625 کیلوگرم در هکتار و متوسط عملکرد اسانس به ترتیب با مقادیر 28 و 14 کیلوگرم در هکتار به عنوان گونه برتر معرفی میگردد. کلمات کلیدی: خشکی، آویشن دنایی، آویشن کرمانی، آویشن کوهی، آویشن باغی، رشد.
مایده خادمی هدایت جهانگیر عابدی کوپایی
آب ثروت خدادی، عامل حیات و سرچشمه شکل گیری تمدن های مهم جهان، در قرن بیست و یکم به عنوان عامل بسیاری از درگیری های منطقه ای و چالش جدی در معادلات سرزمینی شناخته می شود. مطابق اصل پنجاهم قانون اساسی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی شده و فعالیت-هایی که با آلودگی و تخریب محیط زیست ملازمه پیدا کند، ممنوع می باشد. با توجه به حجم عظیم فاضلاب تولیدی، تلاش برای دستیابی به روش های مناسب دفع فاضلاب در محیط زیست ضرورت می یابد. در نتیجه نیاز به یک روش مناسب تصفیه فاضلاب که از لحاظ اقتصادی و کارایی قابل توجیه باشد، ضرورت می-یابد. فلز سرب یکی از پرمصرف ترین فلزات غیرآهنی در جهان است و مصرف آن بالغ بر 7 میلیون تن در سال می باشد. همچنین به طور طبیعی سالانه حدود 25000 تن کادمیم وارد محیط زیست می شود. آتش سوزی جنگل ها و آتش فشان ها، فعالیت های بشری مانند تولید شیرابه، زباله های صنعتی و کودهای فسفاته مصنوعی از منابع مهم منتشر کننده کادمیم هستند. از این رو در این مطالعه بقایای گیاه کلزا که به وفور در ایران کاشت می شود و تاکنون تحقیقی در زمینه پاسخگویی آن ها به جذب فلزات سنگین صورت نگرفته به عنوان جاذبی گیاهی برای حذف سرب و کادمیم از محیط آبی مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین مقایسه ای بین میزان حداکثر جذب این عناصر توسط خاک منطقه جار اصفهان و بقایای گیاهی کلزا صورت گرفت و قابلیت این مواد به عنوان جاذب با تغییرات غلظت اولیه سرب و کادمیم، میزان جاذب، زمان تماس و ph محلول آلاینده بررسی شد. بیشترین میزان جذب سرب و کادمیم توسط بقایای گیاهی کلزا برای محلول آلاینده با ph برابر 5/5 در زمان بهینه تماس جاذب و آلاینده 60 دقیقه به ترتیب 80/39 و 21/25 میلی گرم بر گرم به دست آمد. این میزان برای خاک در ph برابر 5 در زمان بهینه تماس جاذب و آلاینده 50 دقیقه به ترتیب 016/21 و 808/15 میلی گرم بر گرم به دست آمد. از روش هایftir ، sem و bet برای مشخصه یابی جاذب بقایای گیاهی کلزا استفاده شد. مقایسه نتایج طیف سنجی ftir خاک برای سه حالت قبل از جذب و بعد از جذب سرب و کادمیم نشان دهنده افزایش اوج های 2400 و 1150 بود که مربوط به گروه های عامل o-c وoh می باشد و نشانی از رخ دادن جذب شیمیایی این یون ها توسط خاک است. برای تکمیل مطالعات روی جاذب معرفی شده، آزمایش های ستونی در دو مرحله برای بررسی عملکرد جاذب طی دوره های متعدد ورود محلول آلاینده و خشک شدن ستون و همچنین ورود متوالی محلول آبی سرب و کادمیم به ستون جاذب، تا زمان رسیدن جاذب به حد اشباع، انجام شد. نتایج نشان داد که غلظت سرب خروجی در انتهای ده دوره اضافه کردن دو حجم تخلخل محلول آلاینده سرب و کادمیم به ستون حاوی خاک و کلزا، با دستگاه جذب اتمی قابل اندازه گیری نبود. آزمایش های ستونی با ورود پیوسته آلاینده نشان دادند که حداکثر ظرفیت جذب ستون برای حذف یون های کادمیم در 50% منحنی رخنه، برای ستون جاذب با ارتفاع 30 سانتی متر و غلظت ورودی mg/l 15 و به میزان mg/g 47/9 می باشد. این میزان برای حذف یون های سرب در 50% منحنی رخنه ، برای ارتفاع ستون 20 سانتی متر و غلظت ورودی mg/l 8، برابر mg/g 22/13 به دست آمد. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق، مشخص شد که خاک منطقه جار اصفهان قابلیت بالایی در جذب عناصر سنگین سرب و کادمیم دارد و ورود این عناصر به خاک سبب آلودگی منابع خاک خواهد شد. همچنین بقایای خرد شده گیاه کلزا می تواند جاذب مناسبی برای حذف عناصر سنگین سرب و کادمیم از محیط های آبی باشد.
سمیه یوسفی مقدم شیخانی فرهاد موسوی
پادلینگ (گل آب) یکی از روش های معمول آماده سازی اراضی شالیزاری در کشورهای آسیایی می باشد. پادلینگ بر شرایط فیزیکی خاک تأثیرات خوب و بد دارد. خاکی که ساختمان آن بیشتر مستعد تغییرات باشد راحت تر پادل می شود. به طور معمول کشاورزان تمایل به انجام پادل خیلی خوب دارند که ممکن است واقعاً مورد نیاز نباشد. علاوه بر این، پادلینگ خصوصیات شیمیایی و بیولوژیک خاک را نیز تحت تأثیر قرار می دهد که این تغییرات به نوبه خود بر رشد گیاه و تولید برنج موثرند. هدف از این طرح بررسی اثر شدت های مختلف پادلینگ بر خصوصیات فیزیکی انواع خاک های شالیزاری استان گیلان تحت شرایط آزمایشگاهی و صحرایی می باشد. برای اندازه گیری میزان تغییر در پارامترهای فیزیکی خاک در نتیجه پادلینگ آزمایش هایی در رابطه با مقدار آب خاک، چگالی حجمی خاک، سرعت نفوذ آب به خاک، نگهداشت آب خاک و مقدار آب مصرفی جهت گل آب نمودن انجام شد. از سه بافت خاک (رس سیلتی، لوم رسی و لوم) نمونه های دست نخورده با سیلندرهایی به قطر 50 و ارتفاع 50 سانتی متر در سه تکرار تهیه شد. نمونه ها توسط دستگاه آزمایشگاهی ساخته شده تحت تأثیر شدت های مختلف پادلینگ (p0: پادل نشده، p1: پادل با شدت کم، p2: پادل با شدت متوسط و p3: پادل با شدت زیاد) قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد که مقدار آب لایه های پادل شده با افزایش زمان ته نشینی کاهش می یابد. همچنین مشاهده شد که شیب کاهشی منحنی های رطوبت وزنی در طول زمان، در تیمار پادل نشده (p0) بیشتر از سه تیمار دیگر (p1 تا p3) است، که نشانگر سرعت بیشتر خشک شدن در این تیمار می باشد. در هر سه بافت خاک، روند این تغییرات تقریباً مشابه بود، اما در مجموع در بافت لوم رطوبت وزنی با سرعت بیشتری کاهش یافت، در حالی که سرعت کاهش رطوبت در بافت رس سیلتی تقریباً کند بود. اندازه گیری جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 15-0 سانتی متر نشان داد که با انجام عملیات پادلینگ با شدت کم، در بافت رس سیلتی و نیز لوم رسی، جرم مخصوص ظاهری خاک به ترتیب 8/23 و 8/22 درصد کاهش یافت. این در حالی است که در بافت لوم عملیات پادلینگ سبب شد جرم مخصوص ظاهری خاک 1/4 درصد افزایش یابد. در سایر تیمارهای شدت پادلینگ نیز تقریباً روند مشابهی مشاهده شد. افزایش درجه پادلینگ سبب افزایش چگالی حجمی خاک شد. همچنین در هر سه تیمار بافت خاک، گذشت زمان از لحظه اعمال سطوح پادلینگ تا 144 ساعت پس از آن، موجب افزایش در چگالی حجمی خاک گردید. چگالی حجمی خاک با عمق نیز افزایش یافت. انجام عملیات پادلینگ با شدت کم سبب شد سرعت نفوذ آب به خاک در بافت لوم، لوم رسی و رس سیلتی به طور معنی داری کاهش یابد. به عنوان مثال، پادل نمودن خاک با شدت کم، سرعت نفوذ آب به خاک را در بافت رس سیلتی، لوم رسی و لوم به ترتیب 3/29، 4/32 و 0/36 درصد کاهش داد. افزایش شدت پادلینگ از p1 به p2 نیز سرعت نفوذ آب به خاک را به طور معنی داری کاهش داد اما افزایش بیشتر شدت پادلینگ سبب کاهش معنی دار در سرعت نفوذ آب به خاک نشد. منحنی رطوبتی در هر سه تیمار بافت خاک و در تمامی سطوح پادلینگ بیانگر این بود که عملیات پادلینگ قابلیت نگهداشت آب خاک را در تمامی مکش ها افزایش می دهد. با افزایش شدت پادلینگ نیز افزایش در قابلیت نگهداشت آب خاک معنی دار بود. از طرفی افزایش در ظرفیت نگهداری آب خاک در نتیجه انجام پادلینگ، در بافت رس سیلتی بیشتر از دو بافت دیگر بود. افزایش شدت پادلینگ از p1 به p3 میزان آب مصرفی را به طور معنی داری افزایش داد. با افزایش درجه پادلینگ از p2 به p3، میانگین آب به کار برده شده برای پادلینگ به اندازه 4/15، 1/14 و 3/16 درصد، به ترتیب در بافت رس سیلتی، لوم رسی و لوم افزایش یافت. در مورد اندازه گیری های صحرایی روند کلی داده ها تقریباً مشابه اعداد به دست آمده از آزمایشگاه بود. عملیات پادلینگ در مزرعه سبب کاهش سرعت نفوذ آب به خاک و افزایش ظرفیت نگهداشت آب شد. افزایش شدت پادلینگ از متوسط به زیاد تأثیر معنی-داری بر این پارامترها نداشت، در حالی که مقدار آب آبیاری به کار برده شده به اندازه 6/28 درصد افزایش یافت.
رخساره رستمیان منوچهر حیدرپور
فرسایش خاک یکی از مهمترین مسایل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی جهان است. طبق اطلاعات موجود، آسیا بیش از سایر قاره ها مشکل فرسایش دارد و در این میان ایران دارای میزان فرسایش خاک بالاییاست. مدیریت حوزه های آبخیز در کاهش فرسایش مهم می باشد. در کشور ما اکثر حوزه های آبخیز، به ویژه حوزه های آبخیز کوهستانی، فاقد ایستگاه های اندازه گیری به تعداد کافی می باشند و گاه ایستگاه های ناقص برای مدت طولانی فاقد آمار هستند. به خاطر محدودیت دسترسی به داده های هیدرولوژیک کافی، مدل سازی حوزه ها نقش مهمی در توسعه منابع دارد. در سال های اخیر، مدل های ریاضی هیدرولوژی حوزه ها به منظور بررسی طیف وسیعی از مشکلات زیست محیطی و منابع آب به کار گرفته شده اند. در مطالعه حاضر، توانایی مدل swat2000 در شبیه سازی جریان و رسوب حوزه بهشت آباد( از زیر حوزه های کارون شمالی) با مساحتی حدود 3860 کیلومتر مربع بررسی شد. این مدل برای پیش بینی تاثر روش های مدیریتی متفاوت بر جریان، رسوب، عناصر غذایی و بیلان مواد شیمیایی در حوزه هایی با خاک، کاربری اراضی و شرایط مدیریتی متفاوت برای دوره های زمانی طولانی ارایه شده است. واسنجی و آنالیز عدم قطعیت مدل با استفاده از برنامه sufi-2 انجام پذیرفت. برنامه sufi سعی می کند پارامترهای عدم قطعیت را به نحوی پیدا کند که اکثر داده های اندازه گیری شده در ناحیه عدم قطعیت تخمین قرار گیرند، در حالی که کوچکترین طیف عدم قطعیت تخمین ممکن را ایجاد می کند. مدل برای دوره زمانی 2004-1996 اجرا شد و از داده های شش ایستگاه هیدرومتری موجود در این حوزه برای واسنجی و اعتبار سنجی استفاده شد. سه چهارم از کل داده های موجود برای هر ایستگاه، دو مرحله واسنجی و یک چهارم داده ها، در مرحله اعتبار سنجی استفاده شدند. شاخص های r2,d-factor,p-factor و ناش-ساتکلیف به منظور ارزیابی و توانایی مدل swat در شبیه سازی رواناب و رسوب به کار برده شدند. نتایج مدل swat برای متوسط رواناب ماهانه در سه ایستگاه بهشت آباد، کوه سوخته و جونقان در مرحله واسنجی بسیار رضایت بخش بود. در مرحله واسنجی رواناب ماهانه، ضرایب r2,d-factor,p-factor و ناش ساتکلیف به ترتیب برای ایستگاه بهشت آباد، 61، 48/0، 85 و 75، برای ایستگاه کوه سوخته 86، 1/1، 74، 72، و برای ایستگاه جونقان 66، 94/0، 67 و 62 و در مرحله اعتبار سنجی رواناب ماهانه، این ضرایب برای این سه ایستگاه به ترتیب 53، 38/0، 85 و 57 و 80، 33/1، 80 و 62 و 83، 10/1، 57 و 52 به دست آمد. نتایج نشان می داد که مدل قادر به شبیه سازی جریان های حد اکثر نیست. در مرحله واسنجی رواناب روزانه، مدل برای سه ایستگاه بهشت آباد، کوه سوخته و جونقان و در مرحله اعتبار سنجی تنها برای دو ایستگاه بهشت آباد و جونقان شبیه سازی رضایت بخشی داشت. مدل برای شبیه سازی رسوب ضعیف عمل کرد و در مرحله واسنجی، رسوب روزانه را برای دو ایستگاه بهشت آباد و کوه سوخته و در مرحله اعتبار سنجی فقط برای ایستگاه کوه سوخته به صورت قابل قبولی ارایه کرد. در مرحله واسنجی رسوب روزانه ضرایب r2,d-factor,p-factor و ناش-ساتکلیف به ترتیب برای ایستگاه بهشت آباد 55، 41/0، 55 و 52 و برای ایستگاه کوه سوخته 76، 4/0، 91 و 88 و در مرحله اعتبار سنجی رسوب روزانه این ضرایب برای ایستگاه کوه سوخته به ترتیب 83، 43/0، 77 و 74 به دست آمد. در مجموع، مدل در شبیه سازی رواناب خیلی بهتر از رسوب عمل کرد. از علت های ضعف مدل در شبیه سازی رواناب در بعضی از ماه ها می توان به خوب شبیه سازی نکردن ذوب برف برای این حوزه کوهستانی، فرضیات مدل در انتقال جریان در لایه های یخ زده و اشباع تعداد کم داده ها، صحت داده ها و همچنین عدم بیوستگی اطلاعات رسوب استفاده شده در این مرحله اشاره کرد.
مهناز کهن سال جهانگیر خواجه علی
مهم ترین آفت مو از نظر اقتصادی در اصفهان، زنجرک موarboridia kermanshah dlabola است. در این پژوهش، تأثیر آبیاری و ارقام مختلف مو بر تغییرات فصلی جمعیت، خسارت و ترجیح زنجرک مو a. kermanshah در سال های 1384 و 1385 در دانشگاه صنعتی اصفهان ارزیابی شد. تأثیر تنش رطوبتی روی 5 رقم مو شامل یاقوتی سفید، ریش بابا سیاه، ریش بابا سفید، عسکری و شاهانی با طرح بلوک های کامل تصادفی در قالب کرت های خرد شده در واحد زمان و مکان در 3 تکرار انجام شد. دو رژیم آبیاری قطره ای، یکی رژیم معمولی ( 100 لیتر برای هر بوته در هفته) و دیگری رژیم حداقل (100 لیتر برای هر بوته درهر دو هفته یکبار) به کار گرفته شد. ترجیح میزبانی و تغییرات فصلی آفت بدون تأثیر تنش رطوبتی روی 9 رقم شامل یاقوتی سفید، ریش بابا ، عسکری، خلیلی (بوآنات)، رطبی، سیاه، کشمشی سفید قزوین، کشمشی قرمز قزوین و یاقوتی سیاه نیز ارزیابی شد. برای مطالعه تغییرات فصلی، تخم های سالم و پارازیته هر هفته، با نمونه برداری از برگ در سه ارتفاع از تاج گیاه به عنوان یک واحد نمونه برداری در هر کرت شمارش شدند. حشرات کامل و پوره های زنجرک مو با دستگاه مکنده (d-vac) هفتگی نمونه برداری شدند. درصد خسارت با دستگاه اندازه گیری سطح برگ محاسبه شد. ترجیح تخم گذاری آفت با آزمایش های انتخابی و غیر انتخابی و با اندازه پرز برگ ها تعیین شد. در ترجیح انتخابی قلمه هایی از 9 رقم مو به صورت جفتی در هرگلدان کاشته شد. در این آزمایش 36 ترکیب مختلف از 9 رقم با چهار تکرار ایجاد شد. هنگامی که قلمه ها 40 سانتی متر طول و 6 تا 10 برگ کاملاً رشد یافته داشتند، رهاسازی حشرات کامل نر (10 عدد) و ماده (15 عدد) زنجرک روی آن ها داخل کیسه های توری به ابعاد 50 در 50 سانتی متر انجام شد. در آزمایش غیر انتخابی، رهاسازی حشرات نر (5 عدد) و ماده (10 عدد)، داخل قفس های برگی نصب شده روی ارقام مختلف با ابعاد 15 در 15 سانتی متر در 4 تکرار در شرایط طبیعی تاکستان انجام شد. در هر دو آزمایش بعد از یک هفته از رهاسازی، برگ های داخل قفس ها چیده و در آزمایشگاه تعداد تخم-های سالم شمارش و ثبت شد. برای تعیین عملکرد سنین مختلف پورگی زنجرک روی ارقام مختلف در شرایط طبیعی تاکستان، یک برگ با 1یا 2 تخم سالم زنجرک از هر رقم مو در 4 تکرار در قفس های برگی محصور شد و تا زمان حشره کامل به صورت روزانه بازدید شدند. در بررسی نوسانات فصلی این زنجرک روی 9 رقم مو معلوم شد که حداکثر تراکم حشرات کامل و هم پوره روی رقم یاقوتی سفید وجود داشت. حداقل تراکم حشرات کامل و درصد خسارت آفت روی رقم یاقوتی سیاه بود. ارقام کشمشی سفید، کشمشی قرمز و یاقوتی سیاه حداقل تراکم پوره را داشتند. حداکثر درصد خسارت روی ارقام یاقوتی سفید و عسکری تعیین شد. بیشترین طول کل دوره پورگی روی رقم یاقوتی سیاه، 3/0 ± 33/29 روز و کمترین آن، روی رقم یاقوتی سفید 9/0 ± 33/26 روز تعیین شد. در هر دو آزمایش ترجیح، کمترین تعداد تخم روی رقم یاقوتی سیاه بود که سطح متوسطی از میانگین تراکم پرز (08/0-03/0 پرز در میلی متر مربع) را در سطح برگ داشت. در آزمایش انتخابی حداکثرتخم ریزی زنجرک روی رقم یاقوتی سفید بود علیرغم این که تراکم بالایی (بالاتر از 08/0 پرز در میلی متر مربع) از پرز داشت. بیشترین تخم ریزی در آزمایش غیر انتخابی روی ریش بابا با تراکم پایینی از پرز بود. بنابراین زنجرک مو a. kermanshah نسبت به تراکم پرز در سطح برگ ارقام مختلف مو ترجیح تخم گذاری مشخصی نشان نداد. معمولاًً تراکم جمعیت، درصد پارازیتیسم تخم و خسارت زنجرک در کرت های با آبیاری معمولی، بیشتر از کرت های با آبیاری حداقل بود. افزایش تعداد و سطح برگ در ارقامی مانند یاقوتی سفید بر تراکم جمعیت و خسارت آفات موثر بود.
اعظمه ژاله احمد جلالیان
فرسایش خاک یکی از مهم ترین چالش های کشاورزی و منابع طبیعی جهان در حال حاضر بوده و از شاخص های اصلی در ارزیابی سلامت اکوسیستم می باشد. اطلاعات و آمار موجود نشان می دهد که 59 درصد از 17 حوزه مطالعه شده در ایران به شدت تخریب یافته اند. تکنولوژی تخمین فرسایش ابزار قدرتمندی است که بیشتر از نیم قرن است که استفاده می شود. هدف از این مطالعه شبیه سازی جریان و رسوب در حوزه ونک از زیرحوزه های کارون شمالی به مساحت 3198 کیلومتر مربع با استفاده از مدل swat2000 بود. swat یک مدل شبیه سازی پیوسته، مفهومی و طولانی مدت در مقیاس حوزه ای است که بر اساس دوره زمانی روزانه طراحی شده است. واسنجی و آنالیز عدم قطعیت مدل با استفاده از برنامه sufi-2 انجام شد. این برنامه با استفاده از برنامه swat-sai به swat متصل شده است. در این مطالعه از داده های جریان و رسوب چهار ایستگاه هیدرومتری آقبلاغ، کاسگان، سولگان و ونک برای واسنجی و اعتبارسازی مدل استفاده شد. از پنج معیار برای ارزیابی مدل استفاده شد که عبارت بودند از فاکتور درصد تفاوت، ضریب r2 ، ضریب نش- ساتکلیف، d-factorوp-factor.. ابتدا مدل با در نظر گرفتن سد و چشمه های موجود در منطقه اجرا شد که به دلیل عدم دقت آمار موجود و پیوسته نبودن داده های اندازه گیری شده، شبیه سازی جریان و رسوب با حذف آن ها صورت گرفت. طول دوره آماری در این مطالعه از سال 1989 تا 2004 در نظر گرفته شد. واسنجی مدل با سه چهارم داده ها و اعتبارسازی با یک چهارم داده های باقیمانده انجام شد. طی واسنجی، مدل توانست متوسط رواناب ماهانه سه ایستگاه کاسگان، سولگان و ونک را به صورت رضایت بخشی شبیه سازی کند. ضریب r2 ، ضریب نش- ساتکلیف، d-factorو p-factor به ترتیب برای ایستگاه های آقبلاغ 68/0، 41/0، 14/1 و 78/0، ایستگاه کاسگان 6/0، 58/0، 16/1 و 71/0، ایستگاه سولگان 7/0، 63/0، 97/0 و 79/0 و ایستگاه ونک 85/0، 76/0، 77/0 و 8/0 به دست آمدند. این معیارها در اعتبارسازی متوسط رواناب ماهانه به ترتیب برای ایستگاه آقبلاغ 72/0، 7/0، 95/0 و 81/ ، ایستگاه کاسگان 7/0، 1/0-، 04/2 و 79/0، ایستگاه سولگان 84/0، 75/0، 12/1 و 77/0، ایستگاه ونک 87/0، 78/0، 86/0 و 89/0 به دست آمدند. این مقادیر برای ایستگاه های آقبلاغ، سولگان و ونک از دقت قابل قبولی برخوردار است. نتایج شبیه سازی رواناب ماهانه در حوزه ونک نشان داد که مدل در تخمین حداکثر مقدار رواناب به طور ضعیفی عمل کرده که علت آن می تواند مربوط به فرایندهای ریزش برف-ذوب برف باشد که در این مطالعه در مدل وارد نشده اند. شبیه سازی مدل برای رسوب روزانه رضایت بخش نبود. از دلایل این عدم موفقیت می توان به تعداد کم و عدم دقت آمار موجود، در نظر نگرفتن شخم در جهت شیب در مدل و شبیه سازی نامناسب رواناب روزانه اشاره نمود. همچنین در این مطالعه اثر سه نوع وسیله شخم بر رواناب بررسی شد که عبارت بودند از گاوآهن برگردان دار (سوکی)، گاوآهن چیزل و کولتیواتور پا اردکی. گاوآهن سوکی وسیله شخم غالب در منطقه مطالعاتی بود. نتایج شبیه سازی رواناب با این سه وسیله شخم نشان داد که به کار بردن گاوآهن سوکی باعث افزایش حداکثر جریان و کاهش جریان پایه شد ولی استفاده از گاوآهن چیزل و کولتیواتور پا اردکی حداکثر جریان را کاهش و جریان پایه را افزایش داده است، دلیل آن می تواند این باشد که گاوآهن سوکی باعث مدفون ساختن بقایای گیاهی و آوردن خاک عمقی به سطح و اتلاف رطوبت خاک عمقی می شود ولی به کار بردن گاوآهن چیزل و کولتیواتور پا-اردکی با نگه داشتن بقایا در سطح خاک، فرسایش و تبخیر سطحی را محدود و سبب نفوذ بهتر و ذخیره رطوبت می شوند.
جهانشیر محمدزاده هابیلی فرهاد موسوی
سدها از مهمترین سازه های آبی ساخته دست بشر می باشند که به منظور تنظیم و ذخیره آب، کنترل سیلاب، تأمین آب شهری و صنعتی، تولید انرژی برقابی، کنترل رسوب، تنظیم جریان زیست محیطی، مقاصد تفریحی و حمل و نقل آبی ساخته می شوند. یکی از مهمترین خصوصیات فیزیکی سدها و مخازن آنها منحنی های حجم – سطح می باشد. از این منحنی ها به منظور روندیابی سیلاب در مخزن، بهره برداری از مخزن، تعیین حجم و سطح مخزن در ترازهای مختلف، طبقه بندی مخازن و پیش بینی توزیع رسوب در مخازن سدها استفاده می شود. در تحقیق حاضر، از شباهت بین منحنی تابع لگاریتم طبیعی با منحنی ارتفاع - حجم مخازن استفاده شده و معادله ریاضی منحنی بدون بعد ارتفاع – حجم مخازن به دست آمده است. معادله به دست آمده دارای یک مجهول بوده و ضریب مخزن نامیده شده است. با مشتق گیری از معادله حجم – ارتفاع به دست آمده، معادلات ریاضی منحنی سطح - ارتفاع و ضریب مخزن به دست آمده است. برای بررسی دقت معادلات به دست آمده، از داده های حجم - سطح 21 سد و 2 دریاچه در آمریکا و 11 سد در ایران استفاده شده است. برای مخازن مورد مطالعه، نتایج به دست آمده نشان می دهد که معادله ارتفاع - حجم در مقایسه با معادله سطح - ارتفاع دارای دقت بیشتری می باشد. به گونه ای که متوسط خطای همبستگی بین معادله بدون بعد ارتفاع - حجم با داده های بدون بعد ارتفاع - حجم مخازن بین 0001/0 تا 0044/0 می باشد، درحالی که متوسط خطای همبستگی بین معادله بدون بعد سطح – ارتفاع با داده های بدون بعد سطح - ارتفاع مخازن بین 001/0 تا 0121/0 می باشد. جهت ارایه یک مدل مناسب برای پیش بینی توزیع رسوب در مخازن سدهای ایران، از داده های حاصل از رسوب سنجی های انجام شده در مخازن 11 سد در نقاط مختلف ایران استفاده شده است. بررسی تغییرات ضریب مخزن این سدها نشاندهنده چهار فاز مختلف رسوب گذاری در این سدها می باشد. این فازها به ترتیب فاز مقدماتی، فاز انتقال، فاز تعادل و فاز تخلیه نامیده شده اند. فاز مقدماتی از زمان بهره برداری از مخزن شروع شده و تا رسیدن پیشانی رسوبات به پشت بدنه سد ادامه می یابد. در طی این فاز ضریب مخزن کاهش می یابد. فاز انتقال بعد از رسیدن پیشانی رسوبات به پشت بدنه سد شروع شده و در طی آن ضریب مخزن افزایش می یابد تا به یک مقدار ثابت برسد. فاز تعادل بعد از فاز انتقال اتفاق می افتد و طی آن با افزایش حجم رسوبات، ضریب مخزن ثابت می گردد. فاز تخلیه بعد از رسیدن تراز رسوبات به تراز اولین دریچه آبگیر سد اتفاق می افتد و طی این فاز رسوبات از طریق دریچه آبگیر از مخزن خارج شده و در نتیجه کف آبگیر به عنوان نقطه کنترل عمل می کند و از افزایش عمق رسوبات در پشت بدنه سد جلوگیری می کند. در طی فاز تخلیه با افزایش حجم رسوبات ضریب مخزن کاهش می یابد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که طی فاز تعادل ضریب مخزن بین 57/0 تا 61/0 ثابت می گردد. با توجه به ثابت ماندن ضریب مخزن طی فاز تعادل و ثابت ماندن عمق مخزن طی فاز تخلیه و استفاده از معادلات به دست آمده، معادلات پیش بینی توزیع رسوب برای دو فاز تعادل و تخلیه به دست آمده است.
فروغ کامیاب طالش فرهاد موسوی
برنج زراعت عمده در اراضی کشاورزی استان گیلان است و سطح زیر کشت آن با وسعتی نزدیک به 205269 هکتار بالغ بر 8/35 درصد از سطح برنجکاری کشور را شامل می شود. روش آبیاری در شالیزارها اغلب کرتی با استغراق دایم می باشد. یکی از پارامترهای مهم در تعیین نیاز آبی گیاه برنج، نفوذ آب به خاک است. نفوذ عمقی عامل اصلی و تعیین کننده راندمان کاربرد آب در یک شالیزار است. به دلیل اینکه رواناب سطحی مجدداً برای آبیاری مزارع شالیزاری پایین دست مورد استفاده قرار می گیرند، عملاً قسمت عمده تلفات آبیاری به نفوذ عمقی محدود گردیده و لذا اهمیت دستیابی به مقادیر صحیح این پارامتر بیشتر می شود. هر اندازه نفوذ آب به خاک دقیق تر تخمین زده شود، نیاز آبی برنج بهتر ارزیابی می شود و طراحی سیستم های آبیاری و زهکشی و تأسیسات مربوط به آن را می توان به خوبی انجام داد. برای تعیین میزان نفوذ آب، اغلب اقدام به اندازه گیری در نقاط میانی شالیزار می شود. در این تحقیق، تغییرات مکانی سرعت نفوذ آب دریک کرت در بافت های مختلف خاک مورد بررسی قرار گرفته است. در هر بافت، در جهت طول و عرض کرت، با فواصل 5/0، 5/2، 5/6، 5/12، ... متر (نقطه آخر، مرکز کرت انتخاب گردید) و با سه تکرار به فاصله 5/0 تا 1 متر در جهت عمود بر جهت اصلی، تغییرات سرعت نفوذ در فواصل مختلف اندازه گیری شد. در هر یک از مکان های فوق، وزن مخصوص ظاهری و مقاومت به نفوذ نفوذسنج (تراکم) نیز تعیین شد. پارامتر سرعت نفوذ با دستگاه روش سریع، وزن مخصوص ظاهری با سیلندرهای فلزی به قطر 7/7 و ارتفاع 1/4 سانتی متر و مقاومت به نفوذ با دستگاه پنترومتر (تراکم سنج) اندازه گیری شد. نتایج سرعت نفوذ نهایی آب به خاک نشان داد که این مقادیر در مکان های مختلف اختلاف زیادی با هم دارند. در سه بافت رسی، رس سیلتی و لوم، متوسط سرعت نفوذ نهایی در دو جهت طولی و عرضی از سرعت نفوذ نهایی مرکز کرت ها بیشتر بود. به عنوان مثال، در بافت رسی، متوسط سرعت نفوذ نهایی در جهت های طولی و عرضی به ترتیب 174/0 و 134/0 و متوسط سرعت نفوذ در مرکز کرت 126/0 سانتی متر در روز بود. برای بافت لوم رسی نتایج بر عکس بود. همان طور که انتظار می رفت به دلیل یکنواخت نبودن عملیات پادلینگ در قسمت های مختلف کرت های شالیزاری، سرعت نفوذ نیز متفاوت بود. این پارامتر در فواصل نزدیک به مرز مقداری بیشتر از فواصل میانی داشت. دلیل اِین موضوع را می توان به این صورت بیان کرد که در فواصل نزدیک به مرز عملیات پادلینگ به خوبی صورت نمی گیرد. همچنین، نتایج نشان داد که از نظر تغییرات وزن مخصوص ظاهری در عمق، اختلاف معنی-داری در سطح 5 درصد وجود دارد. به عنوان مثال، در بافت رس سیلتی، مقدار وزن مخصوص ظاهری در لایه های اول ، دوم و سوم به ترتیب 829/0، 927/0 و 014/1 گرم بر سانتی متر مکعب بود. در همین بافت، متوسط وزن مخصوص ظاهری در جهت های طولی و عرضی به ترتیب 003/1 و 996/0 گرم بر سانتی متر مکعب تعیین شد. نتایج مقاومت به نفوذ پنترومتر نشان داد که تقریباً در تمام بافت ها در جهت های طولی و عرضی اختلاف معنی داری در مکان ها وجود دارد. مقایسه سرعت نفوذ نهایی آب به خاک با وزن مخصوص ظاهری و تراکم نشان داد که سرعت نفوذ نهایی با وزن مخصوص ظاهری همبستگی ندارد، اما با تراکم رابطه ای معکوس دارد. در بافت لوم، همبستگی بین سرعت نفوذ نهایی با وزن مخصوص ظاهری و تراکم دیده نشد. نتیجه نهایی اینکه برای اندازه گیری خصوصیات فیزیکی خاک مزارع شالیزاری باید از فواصل مختلف، بالاخص فواصل نزدیک به مرز کرت ها، نمونه برداری صورت گیرد تا اعداد به دست آمده معرف کل مزرعه باشند.
مریم موذنی بهروز مصطفی زاده فرد
نقش آب و آبیاری در زراعت برنج در کشور ما حیاتی و تعیین کننده است. روش غالب آبیاری شالیزارها در ایران روش غرقابی با جریان مداوم در طول فصل می باشد که در موقع کمبود آب به روش های نوبتی تغییر می یابد. ترک ها مشکل اصلی آبیاری نوبتی می باشند. در روش نوبتی آب آبیاری مورد نیاز چندین برابر آبیاری غرقابی است. وجود مواد آلی در خاک در جلوگیری از بروز ترک و همچنین شدت ترک خوردگی موثر است. در این مطالعه، اثرسطوح مختلف بقایای گیاهی بر خواص هیدرولیکی خاک و کنترل مقدار و شدت ترک در چند خاک شالیزاری استان گیلان بررسی شد. این تحقیق به صورت کرت های دوبار خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار با استفاده از چهار بافت خاک، به صورت گلدانی به اجرا در آمد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: بافت خاک به عنوان فاکتور اصلی در 4 سطح، بقایای گیاهی برنج به عنوان فاکتور فرعی در 7 سطح (صفر، 2، 3، 4، 5، 6 و 7 درصد) و مراحل رطوبتی خاک در دو مرحله خشک و تر به عنوان فاکتور فرعی فرعی در 5 سطح شامل مرحله قوام (t1)، مرحله ترک اولیه (t2، رسیدن سطح ترک به 17-13 سانتی متر مربع)، مرحله ترک نهایی (t3، رسیدن سطح ترک به 59-55 سانتی متر مربع)، زمانی که ترک از حد نهایی به حد ترک اولیه ( t2 در مرحله خشک ) برسد (w1) و زمانی که ترک از بین برود (w2)، بود. در این تحقیق تأثیر سطوح مختلف اضافه کردن بقایای گیاهی بر رطوبت وزنی، وزن مخصوص ظاهری، مقاومت به نفوذ (تراکم با استفاده از دستگاه پنترومتر)، ارتفاع خاک (نشست و آماس خاک)، حجم خاک، تعداد روز رسیدن به ترک، میزان حجم آب مصرفی در روند تر شدن و هدایت هیدرولیکی اشباع خاک ها بررسی شد. بافت خاک، سطوح بقایای گیاهی، فاکتور ترک و اثرات متقابل آنها، باعث بروز اختلاف معنی دار در رطوبت وزنی، وزن مخصوص ظاهری، تراکم، ارتفاع خاک، حجم خاک و تعداد روز رسیدن به ترک در سطح آماری 1% شد. با افزایش سطوح بقایای گیاهی، رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک نسبت به سطح شاهد افزایش و وزن مخصوص ظاهری خاک کاهش یافت. اضافه کردن بقایای گیاهی عمدتاً سبب افزایش تراکم خاک و به تأخیر انداختن روز رسیدن به ترک شد. در روند خشک شدن نمونه های خاک، از ترک t1 تا ترک t3 رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک کاهش و در روند تر شدن نمونه های خاک، از ترک w1 تا ترک w2 رطوبت وزنی، ارتفاع و حجم خاک افزایش یافت. در روند خشک، وزن مخصوص ظاهری، تراکم و تعداد روز رسیدن به ترک، از ترک t1 تا ترک t3 افزایش یافت و در روند تر، وزن مخصوص ظاهری و تراکم، از ترک w1 تا ترک w2کاهش یافت، اما تعداد روز رسیدن به ترک، از ترک w1 تا ترک w2افزایش یافت. در بافت رس سیلتی، اضافه کردن 2 و 3 درصد بقایای گیاهی موجب تسریع در ظهور ترک و اضافه کردن 4 تا 7 درصد بقایای گیاهی، موجب تأخیر در ظهور ترک نسبت به شاهد شد. در بافت لوم رسی سیلتی، اضافه کردن سطوح 3 ، 4 و 5 درصد بقایای گیاهی موجب تسریع در ظهور ترک و اضافه کردن سطوح 6 و 7 درصد بقایای گیاهی موجب تأخیر در ظهور ترک نسبت به شاهد شد. در بافت های سبک لوم رسی ولوم شنی اضافه کردن کلیه سطوح بقایای گیاهی، تعداد روز رسیدن به ترک را نسبت به شاهد به تأخیر انداخت. بافت خاک، سطوح بقایای گیاهی، فاکتور ترک و اثر متقابل بافت خاک و سطوح بقایای گیاهی و اثر متقابل بافت خاک و فاکتور ترک باعث بروز اختلاف معنی دار در میزان حجم آب مصرفی در روند تر گردید اما اثر متقابل سطوح بقایای گیاهی و فاکتور ترک معنی دار نشد. نتایج نشان داد از بافت سبک تا بافت سنگین، حجم آب مصرفی افزایش یافت. در خاک های با بافت متفاوت (از سبک تا سنگین)، با اضافه کردن سطوح مختلف بقایای گیاهی، هدایت هیدرولیکی اشباع خاک افزایش یافت.
عباس غفاری ششجوانی فرهاد موسوی
سیب زمینی یکی از مهم ترین و عمده ترین محصولات زراعی ایران و جهان می باشد. در اکثر مناطق جهان به ویژه در ایران، عامل محدود کننده تولیدات زراعی، آب است. کم آبیاری یک راهکار بهینه برای صرفه جویی در مصرف آب در شرایط کم آبی و در نهایت کاهش هزینه و افزایش سود است. به منظور بررسی روش های مختلف آبیاری شیاری از لحاظ عملکرد و کارآیی مصرف آب در زراعت سیب زمینی، آزمایشی در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان (ایستگاه رزوه) در سال 1386 انجام شد. این تحقیق در قالب بلوک های کامل تصادفی با تیمار آب آبیاری در سه سطح (آبیاری پس از 75، 100 و 120 درصد تبخیر تجمعی از تشت تبخیر کلاس a) و روش آبیاری (آبیاری شیاری معمولی، prd، شیاری یک در میان، شیاری یک در میان تا اواسط فصل، شیاری یک در میان از اواسط فصل به بعد و شیاری با دو ردیف کاشت روی پشته) در سه تکرار انجام گرفت. نتایج نشان داد که راندمان کاربرد آبیاری به روش prd (8/93 درصد) بیشتر از روش شیاری معمولی (1/74 درصد) است. اثر روش آبیاری بر عملکرد سیب زمینی در سطح 1 درصد معنی دار بود. کمترین عملکرد مربوط به روش شیاری یک در میان تا آخر فصل (13/16 تن در هکتار) و بیشترین عملکرد مربوط به روش شیاری یک در میان تا اواسط فصل (47/24 تن در هکتار) می باشد. اثر مقدار آب آبیاری بر عملکرد سیب زمینی در سطح 1 درصد معنی دار بود. حداکثر عملکرد (82/25 تن در هکتار) مربوط به تیمار آب آبیاری 120 درصد و حداقل عملکرد (84/13 تن در هکتار) مربوط به تیمار آب آبیاری 75 درصد بود. اثر روش آبیاری بر کارآیی مصرف آب در سطح 1 درصد معنی دار بود. بیشترین کارآیی مصرف آب مربوط به روش های شیاری یک در میان تا اواسط فصل (33/5 کیلوگرم بر متر مکعب) و prd (24/5 کیلوگرم بر متر مکعب) و کمترین کارآیی مصرف آب مربوط به روش شیاری دو ردیفه (78/3 کیلوگرم بر متر مکعب) بود. اثر مقدار آب آبیاری بر کارآیی مصرف آب در سطح 1 درصد معنی دار بود. بیشترین کارآیی مصرف آب (68/4 کیلوگرم بر متر مکعب) در تیمار آب آبیاری 100 درصد و کمترین کارآیی مصرف آب (82/3 کیلوگرم بر متر مکعب) در تیمار آب آبیاری 75 درصد به دست آمد. اثر روش آبیاری بر درصد غده های بزرگتر از 55 میلی متر در سطح 1 درصد معنی دار بود. بیشترین تولید غده های بزرگتر از 55 میلی متر (44/30 درصد) در روش شیاری یک در میان تا اواسط فصل و کمترین (38/16 درصد) در روش شیاری با دو ردیف کاشت روی پشته حاصل شد. با افزایش آب آبیاری، درصد غده های بزرگتر از 55 میلی متر افزایش یافت.
سمیه ناطقی نیا فرهاد موسوی
از آنجا که کشور ما در منـطقه ای کم آب و کم باران قرار دارد، باید از روش هایی برای آبیاری استفاده شود که بازدهی آب آبیاری افزایش یابد. با توجه به اهمیت این موضوع در سال های اخیر دولت سرمایه گذاری های کلان و اعتبارات گسترده ای را در راستای گسترش فناوری های صحیح کاربرد آب، به ویژه آبیاری بارانی، انجام داده است. در طراحی روش های مختلف آبیاری بارانی، غالباً شدت نفوذ نهایی خاک در تعیین حداکثر شدت پاشش آبپاش ها و مدت آبیاری مورد استفاده قرار می گیرد. رواناب سطحی و بازده آبیاری تحت تأثیر نفوذ آب به خاک قرار دارند. در هر آبیاری، امکان ذخیره مقداری آب در سطح زمین بدون ایجاد رواناب وجود دارد. مقدار ذخیره سطحی به عواملی نظیر شیب زمین، پوشش گیاهی و زبری خاک بستگی دارد. با توجه به این نکته می توان علاوه بر آبی که در خاک نفوذ می کند، مقداری آب نیز در سطح خاک ذخیره نمود، بدون اینکه هرزآب ایجاد شود. ذخیره سطحی یکی از فاکتورهای موثر بر مقدار رواناب و نفوذ می باشد. در خاک های رسی انقباض پذیر، با کاهش رطوبت، درز و شکاف هایی در سطح خاک ایجاد می شود که مشکلاتی را در رابطه با نفوذ آب و راندمان آبیاری ایجاد می کند. در این تحقیق با هدف بررسی تأثیر شیب زمین، پوشش گیاهی و درز و شکاف های خاک بر ذخیره سطحی و رواناب در آبیاری بارانی، یک مزرعه دارای سیستم آبیاری بارانی از نوع کلاسیک ثابت با آبپاش های متحرک دراستان مرکزی موردمطالعه قرار گرفت. دو تیمار خاک، یکی خاک معمولی با بافت لوم رسی و دیگری خاک دارای درز و شکاف با بافت لوم رسی سیلتی، دو تیمار شرایط خاک، یکی خاک کشت شده و دارای پوشش گیاهی و دیگری خاک بدون پوشش گیاهی و سه تیمار شیب طبیعی زمین شامل شیب های 1، 3 و 5 درصد و هر تیمار در سه تکرارمورد مطالعه قرار گرفتند. آزمایش ها در سه پلات آزمایشی اجرا شد. آزمایش در قالب طرح بلوک های کاملاً تصادفی انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها، با استفاده از نرم افزار آماری sas انجام شد. برای جمع آوری رواناب از یک قاب فلزی مربع شکل به ابعاد 2 متر در 2 متر و ارتفاع 20 سانتی مترکه در مرکز پلات آزمایشی (مرکز مربعی که در چهار رأس آن آبپاش ها نصب می شد) قرار گرفته و حدود 10 سانتی متر داخل خاک فرو می رفت و یک مخزن جمع آوری رواناب به حجم تقریبی 1/0 متر مکعب که در پایین دست قاب فلزی و در عمق مناسب خاک نصب گردیده بود، استفاده شد. با مشخص بودن شدت پخش و میزان کل آب پخش شده از طریق آبپاش های مورد مطالعه و نیز با اندازه گیری مقدار رواناب و نفوذ، میزان ذخیره سطحی به روش موازنه حجمی تخمین زده شد. همچنین اندازه گیری مستقیم ذخیره سطحی مجاز، داخل قاب فلزی بعد از تشکیل ذخیره سطحی و قبل از شروع رواناب از طریق متوسط آب جمع شده در سطح قاب فلزی انجام گرفت. نتایج نشان داد که شیب زمین و پوشش گیاهی بر رواناب و ذخیره سطحی تأثیر معنی دار دارند. ولی تأثیر درز و شکاف های خاک بر رواناب سطحی معنی دار نبود. با افزایش شیب متوسط زمین حجم و درصد رواناب افزایش یافت به طوری که درصد رواناب از 7/34% در شیب 1 درصد به 3/43% در شیب 5 درصد رسید. تأثیر شیب زمین بر مقدار ذخیره سطحی منفی بود، به طوری که در تیمارهای آزمایشی مربوط به خاک معمولی بدون پوشش گیاهی، با افزایش شیب متوسط زمین از 1 به 5 درصد، ارتفاع ذخیره سطحی محاسبه شده از 97/0 سانتی متر به 58/0 سانتی متر کاهش یافت. تأثیر پوشش گیاهی بر درصد رواناب اندازه گیری شده بیش از تأثیر وجود درز و شکاف ها در خاک بود. پوشش گیاهی رواناب جمع آوری شده را 10 درصد کاهش داد. همچنین نتایج به دست آمده از آزمایش های نفوذ انجام شده به وسیله استوانه های نفوذسنج، میزان نفوذ آب در خاک طی انجام آزمایش ها را بیش از کل عمق آب پخش شده روی زمین توسط آبپاش ها نشان داد. لذا استفاده از روش نفوذسنجی در سیستم های آبیاری بارانی برای تعیین میزان نفوذ آب به خاک مناسب نبوده و توصیه نمی شود.
رحمان سلگی فرهاد موسوی
روشهای مختلفی برای محاسبه تبخیر و تعرق مرجع در دنیا ارائه شده استکه معادله فائو- پنمن- مانتیث از جدیدترین و کارآمدترین آنهاست. آنالیز حساسیت پارامترهای ورودی معادله فائو- پنمن- مانتیث برای شناخت درجه تأثیر پارامترهای مختلف اقلیمی بر تبخیر و تعرق مرجع مهم است. این کار علاوه بر شناخت بهتر پدیده تبخیر و تعرق، به شناخت عوامل تأثیرگذار در هر منطقه کمک فراوان می کند و می توان در مطالعات مشابه از آنها استفاده کرد.در این تحقیق، تأثیر چهار پارامتر اقلیمی بر تبخیر و تعرق در مقیاس زمانی ماهانه و سالانه در چهار ایستگاه سینوپتیک سمنان، گرمسار، بیارجمند و شاهرود بررسی شد. نتایج نشان داد که به طور متوسط، میزان تبخیر و تعرق مرجع این چهار ایستگاه به ترتیب برابر با 24/4 و 92/4 و 15/5 و 70/3 میلی متر در روز می باشد. بر اساسنتایجحاصله، درجه تأثیر پارامترها در ایستگاه ها متفاوت بود. به گونه ای که در ایستگاه سینوپتیک سمنان، دمای بیشینه، تابش خورشیدی، باد و دمای کمینه؛ در ایستگاه سینوپتیک گرمسار، دمای بیشینه، باد، تابش خورشیدی و دمای کمینه؛ در ایستگاه سینوپتیک بیارجمند، دمای بیشینه، باد، تابش خورشیدی و دمای کمینه و در ایستگاه سینوپتیک شاهرود، دمای بیشینه، تابش خورشیدی، باد و دمای کمینه به ترتیب بیشترین تأثیر را در برآورد تبخیر و تعرق مرجع به روش مذکور دارند. بنابراین، مشخص شد که در منطقه، بیشترین تأثیر متعلق به دمای بیشینه است. از این رو، باید در اندازه گیری دمای بیشینه به منظور برآورد تبخیر و تعرق مرجع، توجه بیشتری شود.
محمد تعقل فرهاد موسوی
وجود بیش از 600000 هزار حلقه چاه آب در آبخوان های آبرفتی و سازندهای سخت در ایران حاکی از اهمیت منابع آب زیرزمینی در کشور ما برای مصارف مختلف (کشاورزی، شرب، بهداشت و صنعت)است. حجم قابل توجه برداشت از این منابع از طریق چاه ها، بیانگر نقش مهم و انکارناپذیر آب زیرزمینی در توسعه زیرساختهای کشور است. هر چند که بخشی از آبهای زیرزمینی به صورت طبیعی از طریق چشمه ها،زهکش ها و یا حفر قنوات در سطح زمین ظاهر می شود و مورد استفاده قرار می گیرد،اما در حال حاضر عمده آب زیرزمینی مصرفی در کشور از طریق حفر چاههای نیمه عمیق و عمیق تأمین می شود.هدف از تحقیق حاضر با عنوان مکانیابی محل حفر چاه آب با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی( ahp) در محیط gis و مطالعه موردی دشت سمنان، یافتن مناسبترین مکان جهت حفر چاه آب است.در ابتدا،عوامل موثر در مکانیابی چاه آب مشخص شدند. عوامل پمپاژ چاه، حریم اطراف چاه، زمینشناسی،هزینه، هیدروژئوشیمی، هیدروژئولوژی و هیدروکلیماتولوژی عوامل موثر در مکانیابی حفر چاه تعیین شدند. لایه های اطلاعاتی در محیط arcgis وارد شدند و سپس وزندهی به معیارها با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی و منطق فازی صورت گرفت.بااضافه کردن وزنهای به دست آمده به لایه های اطلاعاتی در محیط gis، تحلیل مکانیابی انجام پذیرفت.از تلفیق لایه های اطلاعاتی و وزنهای به دست آمده،نقشه مکان یابی حاصل شد.بر اساس نتایج به دست آمده، در روش تحلیل سلسله مراتبی،8 ناحیه و در روش تحلیل سلسله مراتبی فازی، 41 ناحیه جهت حفر چاه کاملاً مناسب تشخیص داده شدند. مناطق معین شده در روش تحلیل سلسله مراتبی فازی شامل مناطق معین شده در روش تحلیل سلسله مراتبی نیز بودند و این به دلیل نزدیک بودن وزنهای حاصل شده از طریق محاسبات مربوط به هر دو روش بود. همچنین در روش تحلیل سلسله مراتبی فازی، مناطق وسیعتری مکان یابی شدند که دلیل این امر دامنه و انعطاف بیشتر این روش نسبت به روش تحلیل سلسله مراتبی است. مکان یابی نهایی بااستفاده از عوامل محدود کننده صورت پذیرفت و مناسبترین مکان ها انتخاب شدند. مناطق حاجی آباد، خوریان و درجزین به عنوان مناطق مورد نظر انتخاب شدند.
سمیه سلطانی گردفرامرزی فرهاد موسوی
کمبود آب و شوری خاک در مناطق خشک دو عامل مهم محدودکننده تولیدات کشاورزی هستند که استان یزد با توجه به موقعیت کویری آن با این مسئله به طور جدی روبرو است. با توجه به سهم عظیم مصرف آب در بخش کشاورزی ایران و پائین بودن راندمان آبیاری، انتخاب و به¬کارگیری هر راهکار در بهینه¬سازی مصرف آب شایان توجه است. در سال¬های اخیر یکی از راهکارها برای به عمل آوردن محصولات با درآمد و سود حداکثر تحت شرایط کمبود آب، کم¬آبیاری است. prd (خشک کردن ناحیه¬ای محیط ریشه) یک تکنیک جدید کم¬آبیاری است که راندمان کاربرد آب را بدون کاهش مشخصی در عملکرد گیاه، بهبود می¬بخشد. گیاه کلزا به سبب دارا بودن میزان روغن زیاد (40 تا 45 درصد روغن خالص در دانه) و تحمل در برابر شوری خاک و شرایط اقلیمی مناطق مختلف کشور، توانایی بالقوه بالایی برای تأمین قسمت عمده روغن مورد نیاز کشور را داراست. این مطالعه در سال 1385 و تحت شرایط گلخانه¬ای روی کلزای پاییزه (رقم زرفام) در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان یزد انجام شد. آزمایش فاکتوریل در قالب بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار که شامل دو فاکتور شوری و آب آبیاری است، اعمال گردید. فاکتور شوری شامل چهار سطح 3 تا 4s1 = ، 6 تا 7s2 = ، 9 تا 10 s3 =و 12 تا 13s4 = دسی¬زیمنس بر متر و فاکتور آب آبیاری شامل سه سطح شامل30w1= ، 50 w2= و 80 w3= درصد تخلیه مجاز بود که در یک خاک با بافت متوسط تا سبک (لوم شنی) انجام گرفت. آزمایش prd در پنج تیمار (t1: آبیاری هر دو طرف گیاه داخل گلدان در طول فصل رشد، :t2 آبیاری طرف راست و چپ گلدان به طور متناوب، :t3 آبیاری فقط طرف راست گلدان، :t4 آبیاری فقط سمت راست بدون تیغه در وسط گلدان و :t5 آبیاری طرف راست و چپ گلدان به طور متناوب بدون تیغه در وسط گلدان) با آب آبیاری با شوری 56/6 دسی¬زیمنس بر متر و میزان آبیاری معادل 50 درصد تخلیه مجاز در سه تکرار و در گلدان¬هایی که وسط آنها با تیغه بسیار نازک به دو قسمت تقسیم شده بود، انجام گردید. نتایج نشان داد که در اثر اعمال توأم شوری و کم¬آبیاری بر کلزا، با افزایش شوری تا تیمار s3 (شوری 9-10 دسی¬زیمنس بر متر) درصد ماده خشک 64/14% افزایش معنی¬دار و با افزایش شوری در تیمار s4 (شوری 13-12 دسی¬زیمنس بر متر) درصد ماده خشک گیاه 95/10% کاهش یافت. نتایج آزمایش prd نشان داد که عملکرد دانه از 11/18 گرم در بوته در تیمار شاهد به 38/16 گرم در بوته در تیمار t2 رسید ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی¬دار نبود. راندمان کاربرد آب در تیمار شاهد 376/0 و در تیمار t2 برابر 673/0 کیلوگرم بر متر مکعب به دست آمد که اختلاف آنها در سطح 1% معنی¬دار بود. prd اثر معنی¬داری بر طول خورجین نداشت. با کاهش میزان آب به میزان 50 درصد، تعداد خورجین از 7/69 به 53 (9/23%) کاهش یافت. به طور کلی prd تعداد بوته را 6/9%، ارتفاع بوته را 94/31%، فاصله اولین خورجین از سطح خاک را 14/13%، وزن هزار دانه را 12/15% و درصد ماده خشک را 8/0% افزایش داده است. ولی تعداد شاخه فرعی 03/18%، تعداد دانه در خورجین 48/1%، و شاخص برداشت 09/0% کاهش یافت. تحت prd، غلظت عناصر فسفر، پتاسیم، منیزیم، سدیم، کلر، مس، روی و آهن افزایش یافت ولی غلظت منگنز و کلسیم در کلزا کاهش یافت.
احمد رجبی فرهاد موسوی
در این تحقیق 20 فرمول تجربی برآورد دبی اوج لحظه ای که در نقاط مختلف دنیا تهیه شده اند برای 11 ایستگاه هیدرومتری در حوضه های آبریز غرب ایران شامل ایستگاههای هیدرومتری دوآب و پل چهر در حوضه گاماسیاب ، ایستگاهای دوآب مرگ ، پل کهنه و قورباغستان در حوضه قره سو، ایستگاههای پل کشکان، پل دختر و افرینه در حوضه کشکان ، ایستگاه سپیددشت در حوضه سزار ، ایستگاه آبشینه در حوضه قره چای و ایستگاه هولیلان در حوضه سیمره مورد بررسی قرار گرفتند. بدین منظور آمار دبی اوج لحظه ای در یک دوره آماری 31 ساله(45 - 1344 تا 75 - 1374 ) در 11 ایستگاه فوق استخراج گردید.
غلامرضا خواجویی نژاد فرهاد موسوی
این بررسی به منظور تعیین اثرات تیمارهای مختلف آبیاری و تراکم کاشت بر خصوصیات رشد رویشی و زایشی و همچنین عملکرد دانه لوبیاسفید (لاین آزمایشی 11805) در سال 1369 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد انجام شد. آزمایش بصورت طرح کرتهای خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار پیاده گردید. چهار تیمار آبیاری پس از 50-+3، 70-+3، 90-+3 و 110-+3 میلیمتر تبخیر از طشت تبخیر کلاس a فاکتور اصلی و سه فاصله کاشت 10، 20 و 30 سانتیمتر بین بوته ها درردیف فاکتور فرعی را تشکیل دادند . کاشت در تاریخ پانزدهم اردیبهشت انجام شد و هر کرت شامل هشت ردیف کاشت بطول 7 متر و بفاصله 50 سانتیمتر بود. بعداز اعمال تیمارهای آبیاری هر هفته تعداد 5 گیاه جهت تعیین ارتفاع بوته، تعداد گره در ساقه اصلی و وزن خشک بوته به طور تصادفی برداشت و خصوصیات فوق روی آنها اندازه گیری شد . همچنین در موقع برداشت علاوه بر عملکردهای دانه و بیولوژیکی چهار ردیف میانی هر کرت (8 مترمربع)، با برداشت 5 بوته تصادفی از ردیف دوم هر کرت تاثیر رژیم های آبیاری و تراکم کاشت بر خصوصیات مربوط به رشد رویشی (ارتفاع گیاه، تعداد گره و طول میانگره در ساقه اصلی و ساقه های فرعی، تعداد ساقه های فرعی در هر بوته، وزن خشک اندامهای هوائی گیاه)، اجزاء عملکرد (تعداد غلاف در ساقه اصلی و فرعی، تعداد غلاف در هر گره ساقه اصلی و فرعی، تعداد دانه در هر غلاف و تعداد دانه در گیاه) مورد مطالعه قرار گرفت . بالاترین و کمترین عملکرد دانه (2297 و 965 کیلوگرم در هکتار) بترتیب در تیمارهای آبیاری پس از 70 و 110 میلیمتر تبخیر از طشت تبخیر حاصل گردید. عملکرد دانه در تیمارهای آبیاری پس از 50 و 70 میلیمتر تبخیر ازنظر آماری یکسان بود. علاوه بر عملکرد دانه، مقادیر حداکثر خصوصیات مورد بررسی در تیمار آبیاری پس از 70 میلیمتر تبخیر حاصل گشت و با رطوبت اضافی (تیمار آبیاری پس از 50 میلیمتر تبخیر) و یا کمبود رطوبت (تیمارهای آبیاری پس از 90 و 110 میلیمتر تبخیر) کاهش یافتند. دراثر کاهش تراکم، عملکرد دانه در هر بوته افزایش یافت ، ولی در واحد سطح کاهش داشت ، بطوریکه این کاهش در فاصله کاشت 30 سانتیمتر بین بوته ها در ردیف ، نسبت به فاصله کاشت 10 سانتیمتر در حدود 500 کیلوگرم در هکتار بود . لذا تعداد بیشتر بوته در واحد سطح نقش موثری را در افزایش عملکرد دانه می تواند داشته باشد . همچنین کلیه خصوصیات رشد رویشی و زایشی نیز در اثر افزایش تراکم کاهش یافتند. راندمان مصرف آب برای عملکردهای دانه و بیولوژیکی در تیمار آبیاری پس 70 میلیمتر تبخیر و فاصله کاشت 10 سانتیمتر بین بوته ها در ردیف بیشترین (به ترتیب برابر با 45ˆ0 و 92ˆ1 کیلوگرم به ازاء هرمترمکعب آب مصرفی) و در تیمار آبیاری پس از 110 میلیمتر تبخیر و فاصله کاشت 30 سانتیمتر بین بوته ها در ردیف کمترین (به ترتیب برابر با 17ˆ0 و 59ˆ0 کیلوگرم به ازاء هرمترمکعب آب مصرفی) بود. ضرایب همبستگی کلیه خصوصیات رشد رویشی و زایشی با عملکرد دانه مثبت و بیشترین و کمترین آنها (90ˆ0 و 05ˆ0) بترتیب برای تعداد دانه در بوته و ارتفاع بوته حاصل شد.
حجت ادیبان منوچهر حیدر پور
آبشستگی پدیده ای است که موجب تخریب پایه های پل می شود به طوریکه طبق تحقیقات انجام گرفته 60 درصد از تخریب پل ها را می توان به آبشستگی یا عوامل هیدرولیکی دیگر نسبت داد. یکی از روشهای جلوگیری و یا کاهش آبشستگی استفاده از شکاف است آبشستگی در تک پایه ها توسط محققان زیادی مورد مطالعه قرار گرفته است در حالی که در زمینه آبشستگی گروه پایه ها تحقیقات قابل توجهی انجام نشده است. از آنجا که آبشستگی در گروه پایه ها متاثر از عواملی می باشد که تک پایه ها تعیین کننده نیستند، لذا تحقیق در این زمینه ضروری به نظر می رسد. عوامل موثر در آبشستگی گروه پایه ها عبارتند از : عامل تقویت کنندگی عمق آبشستگی پایه های بالادست عامل حفاظ بودن، گردابهای نعلی اسبی بهم فشرده شده و گردابهای جاری. در این تحقیق تاثیر تغییر فاصله پایه های استوانه ای شکل روی آبشستگی ونیز عملکرد شکاف در دووضعیت قرارگیری پایه ها یعنی عمود برجهت جریان و موازی باآن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله نشان داد که با افزایش شدت جریان و نیز فاصله بین پایه ها تاثیر پدیده گردایهای نعل اسبی بهم فشرده شده کاهش می یابد. در وضعیتی که پایه ها عمود بر جهت جریان واقع بودند به کم شدن فاصله بین آنها از عملکرد شکافها کاسته شد. در شدت جریان های 0/6 , 0/75 در وضعیتی که پایه ها در جهت جریان قرار داشتند و فاصله بین آنها 10b بود شکافها بهترین عملکرد را داشتند و عمق آبشستگی را به ترتیب 55 و 42 درصد کاهش دادند. در شدت جریان 92/0 بهترین عملکرد شکافها 15 درصد بوده و مربوط به وضعیتی بود که فاصله پایه ها 8b باشد. عامل حفاظ بودن که باعث کاهش عمق آبشستگی پایه های عقبی می شود در شدت جریانهای 0/6 , 0/92 با افزایش فاصله بین پایه ها کاهش یافت. وجود شکاف در اکثر موارد باعث افزایش تاثیر حفاظ بودن گردید. وجود شکاف همچنین باعث شد عامل تقویت کننده که باعث افزایش عمق آبشستگی پایه جلویی می شود.در اکثر حالات افزایش یابد. تاثیر پدیده تقویت کننده نیز با افزایش فاصله بین پایه ها کاهش یافت. در گروه پایه های 3 تایی عمق آبشستگی به ترتیب از پایه جلویی به عقبی کاهش یافت و وجود شکاف باعث افزایش تقویت کننده شد. در گروه پایه های 4 تایی به دلیل پدیده گردابهای نعلی اسبی بهم فشرده شده عمق آبشستگی بیشتر از گروه پایه های 2 و 3 تایی شد. مشاهدات آزمایشگاهی نشان داد که با افزایش شدت جریان تاثیر گردابهای جاری افزایش یافته و با گذشت زمان نیز بر شدت اثر آنها افزوده شد.
صابر تقوی بهروز مصطفی زاده
در این مطالعه 9 سیستم آبیاری بارانی شامل سه سیستم ویل موو ، سه سیستم کلاسیک و سه سیستم قرقره ای در استان آذربایجان شرقی به عنوان نمونه انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفت. ضریب یکنواختی ، راندمان پتانسیل کاربرد و راندمان واقعی کاربرد آب اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل بهتر الگو توزیع آب در اطراف آبپاش های مورد آزمایش منحنی کفایت آبیاری ترسیم گردید. راندمان پتانسیل کاربرد در مزارع مورد ارزیابی در سیستم ویل موو از 3/69 تا 5/78 درصد ، در سیستم های کلاسیک از 2/48 تا 5/73 درصد و برای سیستم های قرقره ای از 40 تا 5/56 درصد متغیر بود. متوسط راندمان واقعی کاربرد در سیستم ویل موو ، کلاسیک و قرقره ای به ترتیب 8/65 ، 7/52 و 9/47 درصد بدست آمد. در وضعیت هوای آرام و شرایط متعارف کارکرد سیستم ها متوسط ضریب یکنواختی برای سیستم های ویل موو ، کلاسیک و قرقره ای به ترتیب 9/85 و 8/73 و 4/64 درصد و یکنواختی توزیع آب در ربع پایین به ترتیب برابر 3/79 ، 5/63 و 5/51 درصد تعیین گردید. نتایج نشان داد که در یکی از مزارع آزمایشی 25 درصد فاصله جابجایی در سیستم کلاسیک ضریب یکنواختی را تا 25 درصد و یکنواختی توزیع بر اساس نصف و ربع پایین مشاهدات را به ترتیب 21 تا 33 درصد افزایش می دهد . در شرایط باد کم و ملایم و بافت خاک لوم رسی عملکرد سیستم ویل مورو بهتر از کلاسیک و قرقره ای و عملکرد سیستم کلاسیک بهتر از قرقره ای تعیین گردید. در اکثر موارد راندمان پتانسیل و واقعی کاربرد آب تقریبا برابر بود که بیانگر اعمال کم آبیاری در مزارع مورد مطالعه به دلیل کمبود آب در فصل زراعی بوده است.
علیرضا روشنی زرمهری منوچهر حیدرپور
یکی از مشکلاتی که شبکه های آبیاری با آن مواجه می باشند تغییر میزان آبگیری به واسطه نوسانات شدت جریان در کانال اصلی می باشد. با توجه به رابطه دبی و بار هیدرولیکی در سرریزها، برای کاهش نوساسانات بار هیدرولیکی در دبی های مختلف، لازم است طول تاج سرریز افزایش یابد. برای کاهش نوسانات سطح آب در آبگیرها از سرریزهای چندوجهی استفاده می شود. سرریزهای چندوجهی از وجوه متصل به همی تشکیل شده که در پلان به شکل های مختلف دیده می شوند. به دلیل تغییرات جزئی بار استاتیکی روی تاج به وجود نوسانات شدید شدت جریان، سرریزهای چندوجهی، نسبت به انواع دیگر سرریزها، سازه هایی اقتصادی برای کنترل سطح آب در شبکه های آبیاری محسوب می شوند. ظرفیت سرریزهای چندوجهی بستگی به بار هیدرولیکی، طول و ضریب دبی سرریز دارد. ضریب دبی سرریز بستگی به عواملی همچون بار هیدرولیکی، ارتفاع سرریز، ضخامت، نسبت وجه عمودی، شکل پلان و زاویه دیواره های جانبی با جهت اصلی جریان دارد. مطالعاتی که تاکنون بر روی سرریزهای چندوجهی صورت پذیرفته است بیشتر بر روی شکل های ذوزنفه ای و مثلثی می باشد. در این تحقیق، سرریزهای چندوجهی مستطیلی و u شکل مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایش ها بر روی 18 مدل در آزمایشگاه هیدرولیک دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گرفت. مدل های مورد نظر در فلوم شیشه ای به طول 7 متر، عرض 32 سانتی متر و ارتفاع 35 سانتی متر آزمایش شده اند. دبی به روش حجم-زمان و با استفاده از یک مخزن 500 لیتری اندازه گیری شد. در این تحقیق، از سرریزهای مستطیلی به طول 92، 122 و 152 سانتی متر و سرریزهای u شکل به طول 42، 92 و 122 سانتی متر و با 4 ارتفاع 6، 8، 10 و 12 سانتی متر استفاه شده است. در این تحقیق همچنین از یک سرریز مثلثی به طول 92 و ارتفاع 10 سانتی متر با زاویه راس 30 درجه و یک سرریز خطی به طول 32 و ارتفاع 10 سانتی متر استفاده شده است. در این مطالعه، تاثیر پارامترهای نظیر ارتفاع سرریز، طول سرریز، شکل آستانه سرریز و همچنین تاثیر ارتفاع آب در پایین دست بر روی ضریب دبی مورد تحلیل قرار گرفته است. همچنین، تعدادی از سرریزهای چندوجهی موجود در شبکه های آبیاری نکوآباد، آبشار و رودشت در دشت اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش ها نشان داد که در تمامی آزمایش ها، ضریب دبی سرریز ابتدا افزایش یافته و پس از رسدن به یک حداکثر شروع به کاهش می نماید. حدود تغییرات ضریب دبی در تمامی آزمایش ها بین 3/0 تا 7/0 بدست آمد. با افزایش ارتفاع سرریز، ضریب دبی سرریزهای مستطیلی و u شکل افزایش می یابد. همچنین افزایش ارتفاع آب در پایین دست سرریز باعث کاهش ضریب دبی در این گونه سرریزها می شود. شکل آستانه سرریز ضریب دبی را تحت تاثیر قرار داده و ضریب دبی برای آستانه ربع دایره ای مقادیر بیشتری را نسبت به آستانه لبه تیز نشان می دهد. با افزایش طول دیواره کناری، ضریب دبی افزایش می یابد و همچنین افزایش طول سرریز سبب کاهش ضریب دبی می شود. ضریب دبی سرریزهای مستطیلی از u شکل کمتر می باشد. نتایج آزمایش های مدلهای صحرایی مورد آزمایش در این تحقیق که از نوع ذوزنقه ای می باشند، نشان می دهد که ضریب دبی این سرریزها بین 5/0 تا حدود یک تغییر می نماید. با توجه به نتایج آزمایش ها، می توان نتیجه گرفت که سرریزهای چندوجهی u شکل نسبت به سرریزهای مستطیلی مناسبتر می باشند.
علیرضا وحیدی فرهاد موسوی
یکی از مشکلات اساسی درامر کشاورزی مناطق خشک ایران وجود منابع آب با کیفیت نامناسب و تجمع املاح در نیمرخ خاک می باشد.آب های شور، توسعه کشاورزی و استفاده پایدار از منابع آب و خاک را محدود می کنند. لذا بهره برداری از منابع آبهای شور مدیریت ویژه ای را می طلبد تا ضمن دستیابی به تولید بهینه ، به کشاورزی پایدار نیز دست یافت. طراحی درست و مدیریت صحیح سیستمهای آبیاری همچون سیستم آبیاری قطره ای تا حدزیادی خطرات ناشی از شوری آب را کاهش می دهد. روش آبیاری قطره ای برای آبیاری با آب شور مناسب است زیرا تقریبا محلول خاک همیشه رقیق نگه داشته و اثر شوری زیاد مشهود نیست . آزمایشهای استفاده از اب با کیفیت بد و شور در آبیاری قطره ای نشان داده است که اگر سیستم آبیاری قطره ای به طور مناسبی مدیریت شود جذب نمکها توسط خاک ، سوختگی برگها و میزان شوری در محیط فعالیت ریشه کاهش می یابد. این طرح روی دو نوع خاک در مزارع نوق و کشکوئیه واقع در حومه شهرستان رفسنجان و در سه تکرار انجام گردید. میزان نوسان تغییرات زمانی املاح خاک در مزرعه نوق کمتر از مزرعه کشکوئیه می باشد که علت آن سبک تر بودن خاک مزرعه نوق نسبت به مزرعه کشکوئیه ، کیفیت بهتر آب آبیاری مورد استفاده در این مزرعه و کمتر بودن شوری اولیه خاک قبل از انجام طرح می باشد.