نام پژوهشگر: محمد ویسی
محمد ویسی حسینعلی قبادی
تضاد از مسائل و موضوعات مهم در حوزه هایی چون فلسفه و عرفان است و خود از قوانین و سنت های قطعی و جاری بر نظام جهان مادی است. عالم طبیعت، عالم صورت ها و کثرت هاست و هرجا کثرت باشد از تضاد و تقابل نیز گریزی نست، چراکه ماده دائم در تغییر و تحول است و کمال عنصر مادی از مسیر همین تغییر و تحولات و تضاد و برخورد میان صورتهای قدیم و صورتهای جدید حاصل می شود.(خلع و لبس) و این امر پیوسته جاری است و جهان هر لحظه از نو متولد می شود و لازمه این مرگ و زندگی مجدد که خود از قوانین مسلم هستی است(تبدل و تجدد امثال)، قانون تضاد است. از نظر مولوی کل عالم ماده عرصه تضاد و تقابل است و این امر بایسته و ضروریِ عالم طبیعت است و بدون آن، قوام، دوام و تکامل عناصر هستی امکان پذیر نیست. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی سعی شده است تا دیدگاه و بینش عرفانی مولوی نسبت به اضداد بررسی و تحلیل شود. مولوی با نگاه وحدت بین و کل نگر خود، همه عناصر عالم ماده و جهان بیرون را مطابق با انسان و عالم درون تفسیر و تحلیل می کند و ضمن قائل شدن به تشابه درون و برون و اصالت دادن به انسان و جایگاه او در نظام آفرینش، همه تضادهای عالم برون را با توجه به ارتباط آنها با انسان و احوالات عالم درون، تفسیر می کند و همه جا با اصالت دادن به ساحت روحانی و عالم معنا در کشمکش ها و تضادهای درون و برون که برقرار است، همواره غلبه و اهمیت را برای ساحت روحانی و عالم معنا قائل می شود. مولوی حکمت های بسیاری برای وجود تضاد در عالم ماده قائل است و تضادها و تفاوت ها را نتیجه تجلیات جمالی و جلالی حق تعالی قلمداد می کند، و وجود آن را برای فرهم آوردن زمینه آزمایش انسان و ظهور قدرت اختیار او ضروری بر می شمرد؛ چراکه از این طریق استعدادهای پنهانی و قوای باطنی انسان شکوفا می شود و از طرف دیگر مسیر تکامل و ترقی انسان از راه عبور از عالم کثرت و تضادها امکان پذیر است. در نهایت، مولوی با ارائه برنامه ای جامع که متکی بر چهار اصل اساسی از اصول جهان بینی عرفانی اوست، یعنی وحدت، عشق، فنا و نیستی و انسان کامل، انسان های گرفتار در دار تزاحم و تضاد را به سمت عالم وحدت و سر منزل مقصود هدایت می کند. کلیدواژه : تضاد، مولوی، مثنوی، عرفان، عالم درون و عالم برون