نام پژوهشگر: عباسعلی عبدالهی
عباسعلی عبدالهی غلامرضا مستعلی پارسا
«یکی دیگر از طوایف عمّال خجسته اعمال کاشان سلسلة مرحوم فتحعلی خان ملک الشعرا متخلص به صبا، دنبلی الاصل، کاشانی الوطن مشهور به طایفة ضرّابی است. «اولاً باید دانست که دنبل کجاست؟ ملک ناصر در تاریخ آداب ملوک می گوید: دنبل از محال خوی است و کوه آن در کوهستانات دیاربکر است. گویا یکپارچه سنگ بی راه است و پیوستگی به کوه دیگر ندارد. اطرافش جنگل های دشتی، از پس جنگل ها، کوه های بلند است و شطّ از او بدو رود به اطراف آن می گذرد. کوه سنجران و قلعة آن در اطراف شط واقع، هیچ سلطانی به آن کوه و طایفة دنبلی دست نیافته.»(تاریخ کاشان/ 320) «و امّا وجه تسمیة طایفة ملک الشعرا به ضرّابی از چه روی است؟ مکشوف باد که در سنة یکهزار و هشتاد و پنج هجری امیرغیاث الدین بیک پسر علیخان ملقب به امیرصفی قلی خان دنبلی که سردار و سپهسالار لشکر صفویه بود و در رکاب شاه عباس ثانی به تسخیر ولایت قندهار؛ شد از جمله سپاهیان چهارهزار تن از خوانین و کدخدازادگان دنبل را همواره ملازم داشت... . به یک باره حکم یورش داد. نظر به آن که ملازمان دنبلی متهورانه پیشاپیش سپاه رزم می دادند یک تن به سلامت بازنگشت. بعد از آن که قلعه را مفتوح و متصرف و از غبار معاندین مصفّا داشت و مراجعت به اصفهان نمود نامة قهرآمیزی از امیرمرتضی قلی خان برادرش که بیگربیگی آذربایجان و حکمران دنبل و کردستان بود مطالعه کرد که به ضعف و خرافت پیری، جوانان دنبلی را به عرضة اتلاف فرستادی. سخت دل تنگ شد. چندی با نهایت حزن و ملال تقبیل سدّة سلطنت می نمود. روزی شاه عباس(دوم) از روی دلجویی فرمود: هر خواهشی داری بخواه. عرض کرد عمرم به آخر رسید. لقمة نانی طالبم که بقیّة عمر را در دارالمومنین کاشان به عبادت خدا و دعای دولت پادشاه گذرانم. مسئول و مأمولش مقبول و قراء ساروق و نصرآباد و علی آباد و نیاسر و اسحق آباد و لختی از مزارع حومه و ضرّاب خانة مبارکة کاشان را به صیغة تیول در وجه مواجب او مبذول داشت. او به کاشان آمده و رحل اقامت گزید. و بعد از فوت او از کارداران حضرت شاه عباس ثانی برای امیرشریف بیک، پسرش لقب عباس منظورخانی رسید و به خلعتی فاخر مفتخر و مباهی شد و تیولات مزبوره و ضرّابخانه مبارکة کاشان را متصرف گشت و اولاد امجادش در السنه و افواه مردم کاشان به طایفة ضرّابی مشهور شدند.»(همان/ 324-323-322) طبق اظهارنظر مؤلّف تاریخ کاشان، نسب طایفة امیران دنبلی که بعداً طایفة ضرّابی کاشان و اجداد صبا و صبور کاشانی را به وجود آورده اند، با سی و چهار نسل به انوشیروان می رسد که اسامی آنان را نیز آورده است.(براساس تاریخ هفت اقلیم، الفی، تاریخ جهان نما، احسن القصص، مجمع التواریخ، تاریخ اخشیدی، تاریخ گزیده، ظفرنامه) همچنین براساس تاریخ اخشیدی و تاریخ شاه اسماعیل، زمانی که سلطان محمد فاتح به جنگ اوزون حسن پادشاه آق قویونلو آمد. شاهوردی بیک دنبلی با سلطان حیدر صفوی که خاله زادة یکدیگر و خواهرزادة اوزون حسن بودند در جنگ به همراه اوزون حسن دلاوری و شجاعت زیاد نشان دادند و لشکر سلطان محمد را منهزم ساختند. ...«حَسنِ پادشاه از آن حُسن شجاعت و دلاوری که آن روز از خواهرزادگان خود مشاهده فرمود، خدیجه سلطان دختر بزرگ خود را به سلطان حیدر و مرضیه سلطان دختر کوچکترش را به شاهوردی سلطان بیک دنبلی عقد بست. شاه اسماعیل صفوی از خدیجه سلطان و امیر بهروز ملقب به امیر سلیمان خان از مرضیه سلطان به وجود آمدند. پس معلوم شد که شاه اسماعیل صفوی و امیرسلیمان خان دنبلی خاله زادة یکدیگر و نوادگان حسن پادشاه بوده اند.»(تاریخ کاشان/ 247-246)