نام پژوهشگر: سید امیرحسین سیادت
سید امیرحسین سیادت حمید سعیدی امجد
در این تحقیق می کوشیم ابتدا ریشه های باستانی پیوند چشمگیر نمایش های آیینیِ ایران با دو مفهومِ سوگ و سُرور، و الگوهای رواییِ پنهان در پس صورت های گوناگون این نمایش ها را دریابیم، و سپس سیرِ تحوّل این دو مفهوم را در زمان های مختلف، در نسبت با عوامل و شرایطِ تاریخی ـ اجتماعیِ ایران بررسی نماییم. با بررسیِ کهن ترین اسنادی که از نمایش ایران باستان برجا مانده، خواهیم دید که عزا و جشن سویه های مختلفِ آیینی واحدند که طیِ آن شاه/نیا/توتمِ قبیله با آدابی خاص قربانی می شد؛ شاه برای قبیله به طورِ توأمان، منبعِ خیر و شر بود؛ سوگواری حربه ای بود برای دلجویی از او به خاطرِ جنبه های مثبتش و در مقابل جشن و پایکوبیِ بی قید و بند به خاطرِ ابعاد منفیِ وی برگزار می شد. بررسیِ «یادگارِ زریران» به عنوانِ متنی زاده ی اندیشه های مزدایی که الگوی عزا و جشنِ در پیِ هم ــ و در ارتباط با مفهومِ شاه ــ را در خود جای داده است، به ما نشان می دهد که چگونه آیینی که پیش تر برای ابعاد متضادّ «یک» شاه برپا می شد، متأثّر از جهان نگریِ دو قطبیِ مبتنی بر جدالِ ازلی اهورامزدا و اهریمن، به دو آیینِ عزا و جشنِ مجزّا برای «دو» شاه متفاوت بدل می گردد. همچنین قیاس «یادگارِ زریران» ــ به مثابه ی نمایشی دینی ـ درباری ــ با نمایش واره های کارناوالی ــ به عنوانِ واکنش کینه جویانه ی روستاییان به طبقه ی فرادست ــ دو جریانِ مختلف و موازی را در نمایش ایران روشن می کند؛ جریانِ نخست نمایش حماسه ساز مورد پسند فرهنگِ پدرسالارِ رسمی ست، با حال و هوایی مذهبی و زبانی منظوم، و جریانِ دوّم نمایش مضحکه ساز برآمده از بطنِ فرهنگِ مادرسالارِ روستایی ست، با تکیه بر غرایز انسانی و حسّ و حالی زمینی و زبانی دریده. در آخرین مرحله ی این پژوهش خواهیم دید که میراثِ این دو جریان، به ترتیب به تعزیه و تقلید می رسد؛ تعزیه نمایشی ست حماسی و اسطوره ساز با قهرمانانی آسمانی که سوگوارِ حقیقتِ از دست رفته ی «عدالت» است و تقلید ــ رویِ دیگرِ سکّه ــ نمایشی ست که در آن مردمانِ تحقیر شده، با تمسخرِ بزرگان و خوارمایه کردنِ شان پندارِ برابری با آن ها را می آفرینند.