نام پژوهشگر: محمد تقی یوسفی
محمد تقی یوسفی ابوالفضل فراهانی
عنوان: نقش محتوی دوره کارشناسی تربیت بدنی در پرورش مهارت های کارآفرینی دانشجویان این رشته در خراسان رضوی چکیده: با توجه به پیشرفت های گسترده در تربیت بدنی و علوم ورزشی،درمحتوی دوره کارشناسی تربیت بدنی و علوم ورزشی نیاز به یک بازنگری متناسب با پیشرفت علمی این رشته احساس می شود. این پژوهش با هدف بررسی نقش محتوی دوره کارشناسی رشته تربیت بدنی در پرورش مهارت های کارآفرینی دانشجویان این رشته در خراسان رضوی انجام شده است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی بوده و جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان سال چهارم دوره کارشناسی در سال تحصیلی1388-1387 دانشکده های تربیت بدنی دانشگاههای دولتی استان خراسان رضوی که حدود 110 نفر بودند تشکیل می داد. که با استفاده از جدول مورگان 79 دانشجو در این پژوهش شرکت داشتند. روش گرد آوری اطلاعات در این پژوهش ،پرسشنامه محقق ساخته ای با سوالات پاسخ بسته،با طیف پنج ارزشی لیکرت، که برمبنای اهداف و سوالات پژوهش تنظیم گردید. برای به دست آوردن روایی پرسش نامه به اساتید مراجعه گردید و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 83/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی (فراوانی) استفاده شد. و نتایج زیر به دست آمد: 1- از نظر 55.8% دانشجویان محتوی دوره کارشناسی در پرورش مهارتهای فنی کارآفرینی نقش دارد(0.05>p ). 2- ازنظر %60.89دانشجویان محتوی دوره کارشناسی درپرورش مهارتهای شخصی کارآفرینی نقش دارد (0.05>p ). 3- ازنظر % 45.66 دانشجویان محتوی دوره کارشناسی درپرورش مهارتهای فنی کارآفرینی نقش دارد(0.05>p ). 4- ازنظر % 77.84 دانشجویان دولت بیشترین نقش را در کارآفرینی دانشجویان و آشنایی آنان با بازارکار دارد( 0.05>p ). 5- ازنظر % 75.19 دانشجویان مشارکت دربرگزاری رویدادهای بزرگ ورزشی در کارآفرینی دانشجویان و آشنایی آنان با بازارکار دارد (0.05>p ). 6- ازنظر % 67.22دانشجویان کارگاههای آموزشی در کارآفرینی دانشجویان و آشنایی آنان با بازارکار نقش دارد (0.05>p ). 7- ازنظر % 67.14دانشجویان دوره های کارورزی در کارآفرینی دانشجویان و آشنایی آنان با بازارکار نقش دارد (0.05>p ). 8- ازنظر % 65.74دانشجویان شرکت در دوره های مربیگری و داوری در کارآفرینی دانشجویان و آشنایی آنان با بازارکار نقش دارد (0.05>p ). واژه های کلیدی : کار آفرینی – دانشجو – تربیت بدنی
مقدسه خلیلی لاریمی علیرضا قایمی نیا
چکیده مسأله رابطه انسان و خدا، مسئله ای بسیار قدیمی است، چون انسان فطرتاً رو به سوی بالا دارد. علاوه بر آن، در بسیاری از علوم از جمله فلسفه نیز قابل طرح است. در علم فلسفه میتوان این مسئله را در دو بعد وجودی و معرفتی بررسی کرد. در بررسی بعد وجودی رابطه انسان و خدا، از فلسفه ماقبل صدرا به دست می آید که چون اصالت با ماهیت است، علیت نیز در ماهیت مطرح می شود، از این رو خداوند به عنوان عله العلل معرفی می گردد. این نحوه تبیین از رابطه انسان و خدا با آن چه که در بعضی از آیات قرآن آمده بود تعارض داشت. ولی صدرا با اثبات اصالت وجود، مدار تمامی مباحث فلسفی را بر حول محور وجود قرار داد و چون نخی دانه دانه مسائل فلسفی را به هم مرتبط کرد. و با بیان تشکیک در وجود، علیت را به وجود رابط و مستقل برگرداند. فلسفه صدرا به این جا ختم نشد بلکه صدرا با تحلیل علیت و معلولیت به نظریه تجلی دست یافت و از آن طریق به وحدت شخصیه وجود رسید. در این نقطه از فلسفه او همه موجودات مظهر اسماء و صفات حق تعالی هستند و در محضر او حضور دارند و رابطه شان، رابطه جلوه و متجلی و عین الربط با قیوم است و برای وسایط، دیگر تأثیری در ایجاد و علم نیست. همچنین در بعد معرفتی، صدرا بر اساس حرکت جوهری اثبات کرد که نیاز به خداوند به عنوان محرک نخستین، به عمق وجودات سیال راه یافته و عمق وجودشان عین فقر و نیاز است، و موجودات به توسط همین حرکت از نقص به کمال گذر می کنند، و ماده اولی با حرکت اشتدادی، سرانجام به انسانیت و از آن جا به فعلیت محض که همان شهود آگاهانه خداوند است می رسد. این بیان صدرا در تفسیر بعض آیاتی که ناظر به رابطه انسان و خدا در دو بعد وجودی و معرفتی است بسیار نقش دارد، بلکه صدرا توانست با درک حقیقت وجود صرف که منحصر در خداوند است و احاطه قیومیه او و معیت ذات او با موجودات، در تفاسیر آیات معیت، قرب و ملکوت، فهم تازه ای را ارائه دهد. فهمی که هیچ یک از پیشینیان قبل از او به آن نرسیده بودند. کلید واژه ها: قرآن، تفسیر، حکمت متعالیه، رابطه انسان و خدا، علیت، تشأن، معیت قیومیه، حرکت جوهری و تکامل نفس.
معصومه یاوری محمد تقی یوسفی
زندگانی پس از مرگ از جمله ابهاماتی است که همواره ذهن بشر متفکر را به خود مشغول کرده است. البته سخنان و گفته هایی که از طریق ائمه معصومین (ع) به ما رسیده و یا در قرآن آمده، تاحدی این ابهامات را برطرف می سازد. بهشت و جهنم نیز گوشه ای از این ابهامات است که قسمت اعظم فهم آن به روایات و آیات قرآن باز می گردد. و عقل تا حد بسیار اندکی قادر به فهم آن می باشد. وجود بهشت و جهنم، چگونگی خلقت آنها، اوصاف، لذایذ و آلام آنها، کیفیت خلود و امثال آن از فروعات بحث بهشت وجهنم است که با بررسی برخی از کتاب ها، پایان نامه ها و مقالات در این رساله تاحدی به آن ها پرداخته شده است. ابتدائاً نظر برخی از حکما و متکلمان قبل از ملاصدرا بیان شده و در ادامه نظریات ملا صدرا، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی که برگرفته از آیات و روایات می باشد گفته شده است. از دیدگاه ملاصدرا بهشت و جهنم مانند درختی هستند که اصل آنها اکنون موجود است، اما شاخ و برگ آن را انسان ها با اعمال و رفتار خویش به وجود می آورند. یعنی بهشت و دوزخ هر کسی بستگی به اعمال او در این دنیا دارد و خود شخص آنها را در این دنیا می سازد. اما حجاب طبیعت مانع از درک آن می شود. ایشان اکثر مباحث بهشت و جهنم را تأویل می برد و با ذوق فلسفی خویش آیات و روایات را تفسیر می کند. مثلاً در مورد درهای هفت گانه دوزخ می گوید آنها قوای هفت گانه انسان است. وی در بحث خلود قائل است که خلود و دوام در بهشت و دوزخ برای بهشتیان و دوزخیان ابدی است اما این بدان معنا نیست که عذاب هم برای دوزخیان دائمی باشد، بلکه پس از مدتی عذاب با طبعشان عجین شده و برای آنها گوارا می گردد. علامه طباطبائی نیز درباره مکان بهشت و جهنم می گوید، ممکن است آن دو در بطن آسمان و زمین باشند، اما درک آن در این جهان به دلیل وجود ماده ممکن نیست. ایشان در بحث خلود قائل است بهشتیان دائماً در بهشت اند، اما ممکن است جهنمیان با لطف و کرم پروردگار از دوزخ خارج شوند. در پایان آیت الله جوادی آملی با دلایلی از قرآن و روایات خلقت فعلی بهشت و جهنم را امری حتمی می داند و معتقد است خلقت دوزخ یکی از نعمت های الهی و عامل بازدارنده ای از خلاف و معصیت است برای انسان هایی که به معرفت حقیقی نرسیده اند. نظر وی در باب خلود نیز مانند نظر علامه می باشد. وی برخلاف ملاصدرا قائل است که عذاب هیچگاه برای دوزخیان گوارا نخواهد شد. زیرا خلاف فطرت است.
هادی خوشنودی محمد تقی یوسفی
در جهان معاصر روز به روز بر اهمیت و ضرورت گسترش اخلاق افزوده می شود و یکی ازضرورتهای اساسی برای افراد، سازمان ها، شرکت ها،مراکز علمی، موسسات و بانک ها امانت داری است. دراین تحقیق بحث می شود که امانت منحصر به امانتهای مالی نیست،بلکه مصادیق دیگری هم دارد که عبارتند از: قرآن و دین اسلام،زنان وفرزندان،اسرار و رازها، مجالس، محصلین، دانش آموزان و دانشجویان، مشاغل و مناصب اجتماعی و سیاسی و مشاغل دولتی و اداری،سرمایه های بلاد اسلامی، اعـضا و جوارح انسان.امانتداری دارای مبانی نظری می باشد که عبارتند از: مبانی هستی شناختی، مبانی معرفت شناختی ، مبانی انسان شناختی. امانتداری درفقه و اخلاق دارای آثار فردی زیادی در زمینه های حفظ ایمان، اعمال وعبادات، حفظ جان وعرض و مال و فعلیت رساندن استعدادها می باشد که برخی از آثارعبارتند از: عبادت خالصانه و جلوگیری از رشوه، مال یتیم، رباخواری و کم فروشی ودزدی وهمچنین دارای آثاراجتماعی فراوانی می باشد که درحکومت مانند : برپایی جامعه نمونه،رشد و تعالی انسانها و در ابعاد اداری و اقتصادی سازمان مانند:کرامت بخشیدن به کارکنان،تغییر نوع نگاه به کار و مسئولیت،جلوگیری از تضییع مال درسازمان، ایجاد رشد معنوی درجامعه وسازمان ودرفضای مجازی مانند:جلوگیری از ناهنجاری درکشور،جلوگیری از بی عفتی وپیامدهای آن و درنهاد تعلیم وتربیت مانند: ایجاد محیط تربیتی مساعد،تأمین صحیح نیازهای متربّی و در خانواده مانند: ایجاد احساس مسئولیت دراعضای خانواده، ایجاد امنیت روانی در خانواده و در محیط زیست مانند:آباد ساختن زمین و دوری از فساد می باشد.درپایان این تحقیق راهکارهایی ارزشمند برای تقویت امانتداری در بعد فردی واجتماعی فراروی مخاطبان وجود داردکه عبارتند از: تقویت عزت نفس،درونی کردن امانت داری وتقدیر از امانتداران مجازات وتنبیه خیانت کاران،ترغیب به امانت داری درمتون درسی،طرح وبرنامه ریزی درصدا وسیما که می توانند افراد وجامعه را به سوی امانتداری سوق دهند.
ستار سبحانی نیا محمد تقی یوسفی
چکیده: یکی ازمهمترین مباحث فلسفه اخلاق، بحث رابطه دین واخلاق است.این بحث از با سابقه ترین مباحث فلسفه اخلاق به شمار می رود و شاید بتوان آن را ازنخستین مسائل فلسفه اخلاق در یونان باستان به شمار آورد. نیز می توان در میان اندیشمندان مسلمان مسئله دین واخلاق را از کهن ترین و پرنزاع ترین مسائل فلسفه اخلاق به شمار آورد، گرچه به این عنوان نبوده بلکه تحت عنوانی چون حسن و قبح افعال مطرح بود.به طور کلی همه دیدگاه های مطرح شده را می توان تحت سه دیدگاه کلی تباین ، اتحاد ، تعامل فرض کرد، عده ای اعتقاد دارند که بین دین واخلاق تباین وجود دارد و بین آنها هیچ رابطه ای نیست.برخی هم معتقدند که بین دین واخلاق اتحاد وجود دارد. برخی دیگر هم قائل به رابطه تعامل بین دین واخلاق می باشند.آیت الله مصباح یزدی نیز به عنوان یکی از اندیشمندان مسلمان در مورد رابطه دین و اخلاق اعتقاد دارند که دین و اخلاق از جهت مبنایی با هم اتحاد و وحدت دارند واین وحدت به شکل جزء و کل می باشد. یعنی اگر دین را به عنوان یک کل در نظر داشته باشیم،اخلاق بخشی از ارکان اصلی این کل به حساب می آید. اخلاق بخشی از دین است.زمانی که ما دین را تعریف میکنیم واجزاءآن را بررسی می کنیم می بینیم که اخلاق یکی از سه جزءدین است و اخلاق اگر بخواهد ثابت و بدون تغییر باشد ضامن لازم دارد و آن چیز غیر از توحید نمی باشد و از طرف دیگر ایمان نیز بوسیله اخلاق کریمه حفظ می شود.در این تحقیق ما به بررسی اجزاء، قلمرو ،کارکردها، و هدف دین و اخلاق پرداختیم . طبق دیدگاه ایشان، دین دارای قلمروی گسترده و دارای کارکردهای مختلفی می باشد، دین درعرصه های متفاوت زندگی بشر وارد شده و دارای برنامه هست.لذا به نظر ایشان دین و اخلاق هم در اجزاء و هم در کارکردها و هم در قلمرو دارای ارتباط با همدیگر می باشند و در نهایت از مجموع کلمات استاد مصباح این نتیجه را برداشت کردیم که، از منظر وی بین دین واخلاق رابطه هست البته نه تباین و نه تعامل بلکه رابطه از نوع اتحاد جزء وکل می باشد. لذا نسبت به این دیدگاه اشکالاتی مطرح شده که از منظر استاد مصباح به آنها پاسخ دادیم. ازمجموع نظرات استاد این نکته را برداشت کردیم که اگر دین واخلاق را آن گونه که در غرب تعریف می کنند تعریف کنیم، شاید این اشکالات وارد باشد اما با تعریفی که ما در اسلام از دین واخلاق داریم و اخلاق را جزء دین می دانیم این اشکالات وارد نمی باشند.
علی چهرقانی محمد مهدی گرجیان
نظام فکری شیخ مفید، عقل بنیاد است که درآن می توان از راه احتجاجات عقلی، عقاید وآموزه های دینی را تبیین نمود. ایشان نه تنها در مباحث کلامی و اعتقادی از استدلال های عقلانی بهره برده است بلکه در مباحث نقلی نیز از عقل، بهره فراوان جسته و مطابقت مفاد حدیث با عقل را ملاک صحّت حدیث و مخالفت مفاد آن را با عقل، دلیل بر ضعف وعدم صحت آن می داند.ایشانهمچنین فهم حدیث و درک لوازم آن را بدون نظر عمیق و توجه دقیق عقلانی در آن امکان پذیر نمی داند. به واسطه همین اعتقاد است کهشیخ مفید با اصحاب حدیث، به عنوان جریانی ظاهرگرا به مقابله برخاسته و در ابطال روش و نفی شیوه سلوک دینی آنان سعی بلیغ نموده است. شیخ مفید این رویکرد عقلانی خود را نه از دیگر مکاتب همچون معتزله گرفته است بلکه آن را برخواسته از آموزه های اصیل شیعی می داند که با پیروی از آنها، در پی انسجام ونظم هر چه بیشتر کلام شیعی کوشیده است. همچنین فیض کاشانی به عنوان دیگر متکلّم برجسته شیعی، اندیشمندی است که به دین، نگاه عقلانی داشته و با استناد به آیات و روایات برای عقل جایگاه ومنزلتی والا قائل شده و آن را هم سوی شرع می داند و بلکه در مواردی فهم شرع را نیز متوقف بر عقل می داند.گرچه او در احکام عملی، شأن و منزلت صدور حکم را از عقل سلب کرده اما در عین حال بر خلاف اخباریون که برای عقل ارزشی قائل نبوده و تنها به ظواهر آیات و روایات می نگرند، در تبیین احکام نظری و اعتقادی دین و تفسیر آیات و روایات به روش عقلانی پرداخته و تلاش خود را به این مسئله معطوف کرده است تا معرفت حاصل از طریق فلسفه را- که نزد ملاصدرا آموخته بود - از طریق اخبار و احادیث تبیین نماید.
سید محمد رضا علم هدایی محمد تقی یوسفی
وظیفه اولیه هر دینداری که با الفبای تدین و دینداری آشناست، ایمان به خداوند و سائر اموری است که او ایمان به آنها را طلب نموده است. این امر ضرورت شناخت حقیقت ایمان را به همراه دارد. از طرف دیگر اولین پرسشی که توجه به حقیقت ایمان در پی دارد، سوال از جایگاه معرفت و شناخت، در ایمان است. آیا اساسا ایمان با معرفت قابل جمع است؟ اگر چنین است آیا معرفت در تحقق آن ضرورتی هم دارد؟ اگر ضرورت دارد، چه نوع معرفتی شرط لازم ایمان است؟ در این تحقیق کوشیده شده است تا از جایگاه یکی از مراتب شناخت یعنی یقین در حقیقت ایمان پرده برداشته شود و پاسخی به بنیادین ترین سوالات ایمانی داده شود. طبعا و با توجه به عنوان تحقیق تکیه گاه اساسی در یافتن پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، نظریات علامه طباطبایی به عنوان پرچمدار تفکر فلسفی سنتی در عصر حاضر، می باشد. از منظر وی، ایمان با نوعی احتمال خلاف قابل جمع است و در تحقق ایمان وجود یقین ضروری نمی نماید، گرچه هر شخصی مکلف است که به ایمانی دسترسی پیدا کند که در آن هیچگونه شائبه تردید و شکی وجود نداشته باشد.
محمد کبیری ارانی محمد تقی یوسفی
از دیدگاه امام هادی (ع)، امامت، از اصول اعتقادی است که باید با ادله عقلی و قطعی به اثبات برسد. او، حامل کتاب خداست که تمامی علوم و فنون در آن گرد آمده است و به همین خاطر، عالم هستی تحت تسخیر و تصرف او خواهد بود در حالی که اراده او مطابق خواست و اراده خدای سبحان است زیرا او خلیفه و حجت خدا است. امام، واسطه فیوضات نازله الهی است و تدبیر امور عالم با اوست. او صاحب علم لدنی نامحدودی است، امام دارای عصمت مطلق و افضلیت مطلق برخوردار است. تعیین او همانند نبی، از سوی خدای متعالی انجام می شود و چون زمین لحظه ای خالی از وجود حجت خدا نیست. او مجری احکام شرع است و از این جهت شأن قضا نیز در حق او ثابت است. امام بهترین سیاست حکومتی و نظامی را در علم و توان خویش دارد.
محسن ابراهیمی محمد تقی یوسفی
خلود نفس یکی از مباحث مطرح در میان اندیشه ها و تفکرات گوناگون است. در این بین ادیان ابراهیمی و به خصوص دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجه ای از تعالیم خود را در رابطه با این اصل قرار داده است. اصلی که بیان می-کند برای دریافت پاداش و مجازات اعمال، انسان پس از مرگ در عالمی دیگر ، به حیات شخصی خود ادامه می دهد. و حیات انسان را شامل سه مرحله دنیا ، برزخ و عالم آخرت می دانند . فیلسوفانی هم چون علامه طباطبایی و توماس آکویناس با الهام گرفتن از وحی و مدد گرفتن از عقل در صدد اثبات جاودانگی مطلوب ادیان اسلام و مسیحیت و رد اقسام دیگر آن بر آمده اند و رساله حاضر در صدد بررسی دیدگاه فلسفی این دو اندیشمند در این مسئله می باشد . وجود چارچوب های کلی مشترک میان این دو فیلسوف ، با وجود اختلاف ها، زمینه مناسبی برای بررسی تطبیقی دیدگاه آنان فراهم آورده است که تاکید بر ترکیب انسان از مجموع نفس و بدن و استفاده از اصول فلسفه ارسطو یکی از مهم ترین وجوه اشتراک این دو دیدگاه می باشد . با این حال آکویناس درتاکید مدوام بر اصل وحدت نفس و بدن و رد دو گانه انگاری افلاطون سعی در توجیه عقلانی آموزه های مسیحیت درباره جاودانگی می کند در حالیکه علامه طباطبایی با تبیین اصول حکمت متعالیه همانند حرکت جوهری، میان این دو نظر آشتی می دهد و معاد جسمانی را بر همین اساس تبیین می کند. از ثمرات مهم بحث، یافتن دیدگاه مشترک کلی میان این دو اندیشه در تبیین عقلانی جاودانگی ادیان ابراهیمی است به نحوی که در بررسی تطبیقی مشخص می شود که عمده دیدگاه این دو اندیشمند دارای هماهنگی قابل توجه می-باشد