نام پژوهشگر: پریا پرتو
ستاره آسوده میر مسعود سجادی
هدف از این مطالعه، بررسی اثرات حاد و مزمن کلرید کادمیوم، نیترات سرب و هیدرو کربن های نفتی (tph) بر بافت کلیه خامه ماهی (chanos chanos) بود. خامه ماهیان جوان با میانگین طولی 4/0 ± 7/16 سانتی متر و وزن 2/1 ± 64 گرم برای این تحقیق انتخاب شدند. به این منظور، ابتدا غلظت حد کشنده (96h-lc50) هر یک از این آلاینده ها برای این گونه تعیین شد. سپس ماهیان در معرض سه غلظت 1/20 ، 1/10 و 1/5 از غلظت کشنده ی هر یک از این مواد با 3 تکرار برای هر یک و همچنین یک گروه منحصراً با آب دریا بعنوان گروه شاهد (با 3 تکرار) قرار داده شدند. نمونه ها به مدت 24 ساعت و 96 ساعت، 7 روز و 14 روز در این تیمار ها نگه داری شدند. نمونه برداری از کلیه ی خامه ماهیان تحت آزمایش انجام شد. نمونه-های کلیه، در فیکساتیو بوئن، قرار داده شدند و پس از انجام مراحل معمول بافت شناسی، رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین- ائوزین انجام گرفت. اسلاید های تهیه شده توسط میکروسکوپ نوری بررسی شدند. آسیب های مشاهده شده در این تحقیق به طور کلی مشابه بوده، اما شدت این عارضه ها در گروه های مختلف متفاوت بود. عوارض مشاهده شده عبارت بودند از: دژنرسانس اپیتلیوم توبولار، جدا شدن سلول ها از غشای پایه، کاهش و در مواردی انسداد لومن توبولار، تغییرات هسته در سلول های اپیتلیوم به صورت پیکنوزو هایپرتروفی، تغییراتی در گلومرول و فضای کپسول بومن، نکروز توبولار و خونریزی در بافت. در بررسی های حاد شدت های متفاوتی از آسیب های کلیوی در گروه های در معرض کلرید کادمیوم و نیترات سرب مشاهده شد. مقایسه بین گروه های در معرض این دو نمک فلزی نشان داد، وقوع عوارضی که قادر به ایجاد اختلال در عملکرد طبیعی بافت هستند، در گروه های در معرض نیترات سرب شدید تر از گروه های در معرض کلرید کادمیوم بود. در مرحله ی دوم از بررسی های حاد (96 ساعت) همان طور که انتظار می رفت، عوارض بیشتر و شدید تری در گروه های در معرض آلاینده ها مشاهده شد. در این مرحله نیز اثرات شدید تر در گروه های در معرض نیترات سرب مشاهده شد. در بررسی های مزمن آسیب های مشاهده شده در گروه های در معرض آلاینده ها شدت یافته بود و تقریبا در همه ی گروه ها مشابه بود. آسیب های هیستوپاتولوژیک مشاهده شده در گروه های در معرض هیدروکربن های نفتی از همان مراحل حاد، تا حدودی بیش از دو آلاینده ی دیگر بود. مقایسه بین سه گروه آلاینده نشان داد، در هر دو مرحله ی حاد و مزمن، آسیب های مشاهده شده در گروه های در معرض هیدروکربن های نفتی بیش از گروه های در معرض دو آلاینده ی فلزی دیگر بود. نتایج نشان داد، تغییرات هیستوپاتولوژی و شدت این تغییرات در کلیه ی خامه ماهیان در معرض کلرید کادمیوم، نیترات سرب و هیدروکربن های نفتی، ارتباط مستقیمی با غلظت آلاینده و مدت زمان قرار گرفتن در معرض آلاینده دارد و این سه آلاینده، توانایی ایجاد عوارض زیان باری را در بافت کلیه ی خامه ماهی دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت، کلیه می تواند اندیکاتور مناسبی برای ارزیابی اثرات آلودگی های محیطی باشد.
فاطمه زارعی نامدار یوسفوند
آندوژن ها از جمله تستوسترون و دی هیدرو تستوسترون هورمون های استروئیدی هستند که توسط سلول های بیضه و نیز مقدار جزئی توسط غده آدرنال تولید می شوند. آندروژن ها معمولاً به عنوان عوامل افزاینده عملکرد مورد استفاده می باشند. ورزشکاران برای بالابردن عملکرد مرتباً از این داروها استفاده می کنند . تحقیقات انجام شده نشان می دهد که غلظت بالای تستوسترون در پلاسما بر میزان ترشح انسولین و هورمون های غده تیروئید اثر دارد و نیز بین استروئیدهای جنسی و عناصر کمیاب ارتباط وجود دارد. هدف از این پژوهش بررسی اثر تستوسترون و داروی فیناستراید که تبدیل تستوسترون به دی هیدروتستوسترون را مهار می کند بر میزان هورمون های انسولین و تیروکسین و عناصر کمیاب روی، کروم و بور در موش های صحرایی نر بالغ بود. روش مطالعه: تعداد 40 موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار به 5 گروه تقسیم شدند(n=8): 1- گروه کنترل دریافت کننده حجم مساوی از حلال تستوسترون (روغن کنجد ) 2- گروه گنادکتومی شده دریافت کننده حلال تستوسترون 3- گروه گنادکتومی نشده دریافت کننده داروی فیناستراید با دوز روزانهmg/kg 20 4- گروه گنادکتومی نشده دریافت کننده تستوسترون آنانتات با دوز روزانه mg/kg 5 (به صورت تزریق درون صفاقی) 5- گروه گنادکتومی نشده دریافت کننده تستوسترون انانتات با دوز روزانه mg/kg 20 . در هر گروه پس از 35 روز نمونه های سرم جهت اندازه گیری میزان هورمون های انسولین و تیروکسین از طریق روش رادیوایمنواسی و کیت-های ویژه و جهت اندازه گیری میزان عناصر کمیاب روی، کروم و بور توسط طیف سنجی نشری پلاسمایی جفت شده القایی تهیه شد. یافته ها: سطح سرمی هورمون تیروکسین در گروه های گنادکتومی شده p < 0.01))، دریافت کننده فیناستراید ( p < 0.05) و دریافت کننده تستوسترون دوز بالاp < 0.001)) و دوز پایین p < 0.05)) نسبت به گروه کنترل در سطح پایین تری بود. میزان هورمون انسولین در گروه هایی که تستوسترون دریافت کردند نسبت به گروه کنترل افزایش یافت که این افزایش در گروهی که تستوسترون دوز کم (5 mg/kg)، را دریافت کردند معنادار بودp < 0.01)). در گروه گنادکتومی میزان هورمون انسولین به طورمعنادار کاهش یافت( p < 0.05)اما در گروه تیمار با فیناستراید تغییر معناداری در میزان هورمون انسولین در سرم دیده نشد. اندازه گیری عناصر کمیاب سرم در بررسی-های ما نشان داد که، میزان عنصر روی در گروه های دریافت کننده تستوسترون (p < 0.001)و فیناستراید( p < 0.05) نسبت به گروه کنترل به طور معنادارافزایش یافت و در گروه گنادکتومی شده میزان روی به طور معنادار( p < 0.05)کاهش یافت. میزان کروم درگروه های دریافت کننده تستوسترون( p < 0.001) و فیناستراید( p < 0.05) نسبت به گروه کنترل، به طور معنادار کاهش یافت و در گروه گنادکتومی میزان کروم اغزایش یافت اما این افزایش معنادار نبود. میزان بور در گروه دریافت کننده تستوسترون با دوز 5 mg/kg و گروه دریافت کننده فیناستراید نسبت به گروه کنترل، به طور معنادار کاهش یافت( p < 0.05) و در گروه دریافت کننده تستوسترون با دوز mg/kg20 کاهش میزان بور معنادار نبود و نیز در گروه گنادکتومی تغییر معناداری در میزان بور دیده نشد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده بیانگر آن است که تستوسترون سبب افزایش میزان انسولین در سرم می شود درحالیکه اخته کردن و فیناستراید باعث کاهش میزان انسولین سرم می شود و نیز تستوسترون، بیضه برداری و فیناستراید سبب کاهش میزان تیروکسین در سرم می شود. همچنین مشخص شد که تستوسترون باعث افزایش میزان روی و کاهش کروم و بور می شود.
محمد علی سلامت پریا پرتو
متیل فنیدات هیدروکلراید با نام تجاری "ریتالین" به طور گسترده برای کودکان مبتلا به اختلالات کمبود توجه و بیش فعالی تجویز می شود. ریتالین محرک سیستم عصبی مرکزی بوده از لحاظ ساختاری مشابه آمفتامین و از لحاظ عملکرد مشابه کوکایین می باشد. سوء مصرف داروهای محرک به ویژه ریتالین در میان افراد عادی و به خصوص دانشجویان برای افزایش تمرکز به طور مکرر گزارش شده است. لیتیم به دلیل داشتن اثر محافظتی روی نورون ها برای درمان بیماری های عصبی تجویز می شود. بادر نظر گرفتن این که مصرف ریتالین در دهه گذشته بطور چشمگیری افزایش یافته است، تشخیص نتایج ناشی از مصرف دراز مدت این دارو برای جلوگیری از پتانسیل سوء مصرف آن در تکامل افراد و جوامع منطقی به نظر می رسد. هدف از این مطالعه برهمکنش طولانی مدت ریتالین با لیتیم برساختار و عملکرد دستگاه تولیدمثلی در موش صحرایی نر می باشد. موش های صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی در 8گروه 6 تایی به مدت 30 روز گنجانده شدند: سالین، لیتیم ،3 گروه ریتالین با غلظت های ( 5،1.25،2.5) میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن ، 3 گروه ریتالین با غلظت های( 5،1.25،2.5) میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن + لیتیم. وزن بدن، وزن بیضه، نسبت وزن بیضه / وزن بدن و پارامترهای حیاتی اسپرم طبق روش who اندازه گیری شدند، علاوه برآن مطالعات بافت شناسی توسط میکروسکوپ نوری به منظور ارزیابی هیستو پاتولوژی وآنالیز های کمی سیکل اسپرماتوژنز انجام شد. در نهایت هورمون های تستوسترون، fsh وlh ،کورتیزول و پرولاکتین توسط روش کمی لومینسانس اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از این آزمایش یک کاهش معنادار را برای وزن بدن، وزن بیضه، پارامترهای حیاتی اسپرم (تحرک ،بقا و غلظت اسپرم )، سیکل اسپرماتوژنز (مراحل 2،5و 12) و میزان هورمون تستوسترون در تیمار با ریتالین نسبت به سالین ، همچنین تفاوت قابل توجهی را برای برهمکنش ریتالین با لیتیم نسبت به گروه کنترل ریتالین آنها نشان داد (p<0.05). بر طبق این یافته ها یک دوز پایین لیتیم ،اثر محافظتی در برابر اثرات منفی ریتالین دارد.
سمیه ویسی پریا پرتو
1. to determine whether difference in birth body mass influenced growth performance in pipistrellus kuhlii we studied a total of 12 captive-born neonates. bats were assigned to two body mass groups: light birth body mass (lbw: 0.89 ± 0.05, n=8) and heavy birth body mass (hbw: 1.35 ± 0.08, n=4). heavier body mass at birth was associated with rapid postnatal growth (body mass and forearm length) faster epiphyseal gap closure and higher survival rate. during first 3 weeks body mass increased by 0.11 ± 0.18 g/day in hbw and rate of forearm length was 0.67 ± 1.13 mm/day. corresponding values for lbw were 0.10 ± 0.11 g/day and 0.62 ± 0.69 mm/day respectively. the initial rapid growth in hbw gradually decreased to merge single asymptomatic maxima at about 60 days after birth. the hbw class attained maximum epiphyseal phalangeal gap of 4.9 mm on day 19 and closed the gap faster (-0.07 mm/day) than the lbw class with a maximum epiphyseal gap of 4.78mm on day 23 and closure rate of - 0.06 mm/d. pup mortality was nil in hbw while four lbw males died at age 4-6 weeks. 2. postnatal growth of body mass, forearm, epiphyseal phalangeal gap and changes in wing morphology including wingspan, wing area, handwing length, handwing area, armwing length, armwing area, aspect ratio and wing loading were studied in 12 kuhl’s pipistrelles, p.kuhlii, which were born and reared in a flight cage. the pups at birth had a mean (± se) of 1.04 ±0.08g of body mass and forearm length of 11.48 ±0.45mm. at 60 days mean body mass had reached 87.56% of adult postpartum mass and mean forearm length of was 89.46% of adult length. the rate of body mass gain and forearm growth during the first 23 days was 0.10± 0.10 g/days and 0.64± 0.61 mm/day respectively. the wingspan and wing area increased linearly until 33 days of age by which time the young bats exhibited clumsy flight with gentle turns. analysis of changes occurring on wing morphology indicates that seven wing characteristics perform a rapid growth rate at “pre-flight” and second slower growth rate at “post-flight” periods. wingspan, handwing, length and area, armwing length and area, and total wing area increased linearly until the age of first flight, after which the growth rates decreased significantly (all p<0. 000). wing loading decreased linearly (-0. 80 nm-2/days) until 41 days of age and thereafter increased to a maximum of 25 nm_2 at 88 days of age. the aspect ratio showed a high degree of scatter at early stages of life which decreased at the later period of growth. additionally, linear regression equations, confidence intervals and prediction intervals used for age estimation based on data available for the forearm, body mass, the total gap of the 4th metacarpal-phalangeal joint, armwing length, handwing length and wingspan. 3. this study documents the postnatal growth of body mass, forearm and the epiphyseal phalangeal gap in a free ranging population of the long fingered bat miniopterus schreibersii in a maternity roost in mahidasht cave in western iran. the pups at birth had a mean birth body mass of 3.74g±0.09 and forearm length of 24.32 mm±0.31. the length of forearm and body mass increased linearly during first 2 weeks, and thereafter maintained an apparent stability. the epiphyseal gap of the fourth metacarpal phalangeal joint increased until 13 days, then decreased linearly until 70 days and thereafter fused. the rate of body mass gain and forearm growth during the first 13 days was 0.54 g/d and 1.39 mm/d respectively. initiation of flight occurred 3 weeks after birth. a method of estimation of age was derived from values of length of forearm and the total gap of the fourth metacarpal-phalangeal joint during the preflight and post flight periods. 4. anatomical, histological and histochemical examinations were made from pharynx, esophagus, stomach, duodenum and large intestine in neurergus microspilotus and neurergus kaiseri. sections were stained with (h&e), (pas) and (ab). in both species the pharynx and esophagus are covered by psudostratified ciliated columnar epithelium with goblet cell which is positive with pas and ab. the stomach in n. kaiseri and n. microspilotus is a straight, expanded conical tube, laying slightly to the left side of the body cavity, and terminating at the pylorus. the stomach in both species is divided into three distinct parts, the cardia, fundus and pylorus. although in both species the epithelium of the stomach surface and of the lining of the crypts consists of a single layer of high columnar cell, but the apical portion of the cells in n.kaiseri consists of homogeneous acidophilic granules while in n.microspilotus is foamy. the duodenum is short and is sharply reflexed along the medial aspect of the stomach. duodenum in n. kaiseri and n. microspilotus shows villi which consists of the epithelial covering and a core of connective tissue containing blood and lymph capillaries. the large intestine in both n. kaiseri and n. microspilotus is located along the median line. the intestine is a coiled tube of a regular diameter, larger than, that of the duodenum. histologically, these are no villi in large intestine and goblet cells rise to numerous. the epithelium is simple columnar, and the lamina propria and submocosa are strongly reduced. in n. kaiseri and n. microspilotus the major digestive glands are the very large liver and the small pancreas. the liver in n. kaiseri and n. microspilotus has two distinct lobes, right and left. histologically, the parenchyma of liver in n. kaiseri and n. microspilotus is contained within a thin capsule of fibroconnective tissue. sinusoids are lined with endothelial cells forming a very thin cytoplasmic sheet. bile ducts also occur within the parenchyma of the liver. the ducts are lined by simple cuboidal epithelium. the gall bladder is a storage depot for bile. its mucosa thrown into numerous folds. the pancreas in n.kaiseri and n.microspilotus is roughly triangular in shape, and lies rather to the dorsal side of the duodenum, between it and the stomach. the exocrine pancreas consists of clusters of pyramidal cells mostly organized in acini. the cells have a dark basophilic cytoplasm, distinct basal nuclei, and many large eosinophilic zymogen granules containing enzymes responsible for the digestion of proteins, carbohydrates, fats and nucleotides. 5. anatomy and histology of the female genital system of two closely mountain newts are studied. in both species a thin layer of tunica alboginae covers the ovary. according to morphological characteristic the ovarian cycle in these two species can be divided into three main phases and five stages. the previtellogenic, vitellogenic and mature oocytes phase. during previtellogenic phase, the oocytes show homogenous strong basophilic, migration of nucleoli beneath the nucleolemma and appearance of cortical alveoli. in the vitellogenic phase, the nucleolemma become convoluted and yolk droplet appears. in mature phase increase in size and migration of nucleus to the animal pole happen. the oviducts in these species are a pair highly convoluted tube, which is placed ventral to the vertebral column from base of lung to cloaca. that can be divided into three parts according to their morphological characteristic: infundibulum, ampula and ovisac. the oviduct is composed of a luminal mucosa, a lamina propria, a circular muscle layer, and an outer serosa. 6. this study deals with the histomorphology of the mesonephros in male and female neurergus microspilotus. the slender and narrow kidneys lie in the retro peritoneal position up against the ventral aspect of vertebral column and can extend from the esophagio-stomach junction to cloaca. the kidney in both sex composed of sexual (anterior) and pelvic (posterior) parts. the structure of sexual kidney is different in male and female. in the male sperm leave the testis through efferent ducts after entering the sexual kidney, vasa efferent join together and make bidders duct. this duct is joining the bowman’s capsule of kidney before leaving the sexual kidney. they make collecting ducts which are filled with both sperm and urine. after leaving the kidney, all these collecting ducts are connected to wolffian duct. wolffian duct joines the ureters (merge from definite kidney) just before entering the cloaca. based on serial sections in paraffin nephrons are consists of different parts. they are composed of a filtration unit, the malpighian corpuscle, and a renal tubule, which can be divided into 4 morphologically distinct segments: proximal tubule (first and second segment), distal tubule, and collecting tubule. collecting tubules merge and form a branch system that opens into collecting ducts. 7. sperm storage in cloacal spermathecae was studied in female n. kaiseri during the breeding season in two specimens kept at a captive breeding facility using light microscopy.two individuals showed stored sperm with similar spermathecal ulterastucture. the spermathecae exhibited characteristics of secretory epithelium with irregular nuclei surrounded by thin cytoplasm and without organelles involved in synthetic activities. within spermathecal tubules filled with secretory material, relatively small groups of sperm are aligned along their entire lengths in parallel arrays. some of these spermatozoa are embedded in the secretory matrix or pushed deeper into the spermathecal epithelium. considering the onset of courtship behavior in early december, and deposition of first eggs in late february, it is inferred that sperm storage in this species lasts for 1.5-2 months. this study provides the ?rst description of sperm storage at the tissue and cellular levels in n.kaiseri. 8. we studied variation in the sizes of erythrocytes and their nucleus in two closely related species of mountain newts neurergus kaiseri and neurergus microspilotus living in two differing environments. blood smears stained with giemsa were utilized. the erythrocytes were found to be more elongated and bulky in n. kaiseri with a broader nucleus. in n. microspilotus, the erythrocytes were small with relatively elongated nucleus. the nuclear membrane showed crenation in both species, which is located central or eccentric in both n. kaiseri and n. microspilotus. 9. during first few months of establishing the captive breeding facility for n. microspilotus at razi university a group of n.kaiseri and n.microspilotus kept at this facility inflected with several diseases and suffered heavy mortality. here, we briefly describe several cases of chytridiomycosis diagnosed based on histological evidence, one case of red-leg syndrome (rls) based on clinical syndromes and one case of bacterial infection linked to the mortalities and discuss possible environmental factors associated with these mortalities in the cbf. we also provided recommendations for a better husbandry and well being of the newts. details on several casual symptoms found in dead newts including hepatic enlargement, hepatic melanomacrophage, and accumulation of gelatinous material are provided. details descriptions of death causes resulted from chytridiomycosis, red-leg syndrome (rls) and bacterial infection will be reported in separate articles.
علی امینی نامدار یوسف وند
سولفات روی و سولفات وانادیم هر دو به عنوان مقلد های انسولین شناخته شده اند . این ترکیبات هر دو به عنوان داروهای درمان دیابت شناخته شده اند به علاوه این ترکیبات برای فرایند های نرمال تولید مثلی در جنس نر و ماده ضروری می باشند در حال حاضر ما تاثیر همزمان سولفات روی و سولفات وانادیم را بر روی دیابت و عملکرد بیضه در دیابت القایی مو شهای صحرایی مورد بررسی قرار دادیم . مواد و روش ها: برای بررسی این اثر شش گروه حیوان به صورت اتفاقی انتخاب و سه گروه از این گروه حیوانات با تزریق داخل صفاقی mg/kg 40 استرپتوزوتوسین در آن ها دیابت قندی نسبتاً شدید با قند خون mg/dl 600-500 ایجاد شد و به مدت45 روز به شرح زیر تحت درمان قرار گرفتند گروه اول: در طی دوره آزمایش هیچ گونه دارویی دریافت نکرده و از آب معمولی استفاده کردند.گروه دوم: گروه کنترل که با تزریق داخل صفاقی mg / kg40 استرپتوزوتوسین(stz) دیابتی شدند و در طول دوره آزمایش هیچگونه داروی دیگری دریافت نکردند. گروه سوم که با تزریق داخل صفاقی mg /kg40 استرپتوزوتوسین(stz) دیابتی شدند و به مدت45 روز با سولفات وانادیم با دوز mg /ml1 به صورت محلول در آب آشامیدنی تیمار شدند گروه چهارم که دیابتی نشده, و به مدت45 روز با سولفات وانادیم با دوز mg /ml 1 به صورت محلول در آب آشامیدنی تیمار شدند گروه پنجم که با تزریق داخل صفاقی mg / kg40 stz دیابتی شدند به مدت45 روز با محلول ترکیبی سولفات وانادیم و سولفات روی با دوز mg /ml1 و mg /ml25/. به صورت محلول در آب آشامیدنی تیمار شدند. گروه ششم دیابتی نشده و به مدت45 روز بامحلول ترکیبی سولفات وانادیم و سولفات روی به ترتیب با دوز mg /ml1 و mg /ml25/. به صورت محلول در آب آشامیدنی تیمار شدند. بیضه های موش ها جداشده در برشهای نازک توسط میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. یافته ها: میزان قند خون در گروه کنترل دیابتی در طول دوره آزمایش بدون تغییر افزایش یافته ماند(32/55±468)در حالی که در گروه سوم وانادیم توانست قند خون را به 29/32±2/209 کاهش دهد و در گروه دریافت کننده محلول ترکیبی سولفات وانادیم و سولفات روی قند خون را به محدوده 9/92±2/139 کاهش پیدا کرد. در پایان دوره مقایسه نتایج بافت شناسی بیضه نشان داد که بین گروه دریافت کننده ی وانادیوم با گروه دریافت کننده ی محلول خوراکی سولفات وانادیوم و سولفات روی تفاوت بارزی وجود دارد . سولفات روی می تواند اثرات منفی سولفات وانادیم را بر روی بافت بیضه تا حدی خنثی کند و باعث افزایش تعداد لوله های سمینی فروس و افزایش میزان اسپرماتوژنز در موش های دیابتی دریافت کننده ی ترکیب خوراکی سولفات روی و سولفات وانادیم نسبت به گروه کنترل دیابتی و گروه دیابتی دریافت کنننده سولفات وانادیم شود.
حسین فراست وحید اکملی
نیوت کوهستانی در خطر انقراض کیزری، neurergus kaiseri، یک گونه اندمیک در محدوده زاگرس جنوبی ایران است. این مطالعه 10 لکالیتی جدید را معرفی می کند که وسعت ناحیه شناخته شده برای این گونه (حداقل چندضلعی محدب) را از 273 کیلومتر مربع به 3578 کیلومتر مربع افزایش می دهد. این نیوت در امتداد 5.23 کیلومتر از نهرهای واقع در ارتفاعات بین 1395- 883 متر از سطح دریا واقع شده اند. متوسط فاصله های نزدیک ترین همسایه برای تمام های مربوط به n. kaiseri در حدود 11.84 کیلومتر (با رنجی بین 39.28 - 1.14 کیلومتر) است. به هر حال این نهرها به شدت به وسیله زمین های صخره ای و سراشیبی های تند با پوشش گیاهی متشکل از جنگل بلوط باز بالغ در نواحی شمالی و بوته های پراکنده روی صخره های خشک در نواحی جنوبی فراگمنته می شوند. تعداد کلی 1348 نمونه بالغ در میان تمام لکالیتی ها (با میانگین 89 و با رنج بین 650 - 1) شمارش شدند. تعداد نمونه های شمارش شده از 16 لکالیتی مربوط به زیستگاه های آبی به شدت متغییر است و نشان می دهد که فراوانی نسبی نیوت کوهستانی کیزری به شدت به طرف دو زیستگاه با 81.6 % از تعداد کل سوق پیدا کرده است. زیست شناسان حفاظت از اطلاعات ژنتیکی و اکولوژیکی به منظورهای متفاوتی استفاده می کنند: از جمله تعریف تمایز جمعیت و طبقه بندی آنها به عنوان واحد معنی دار تکاملی (esus)، واحد های مدیریتی (mu)، قطعه جمعیتی متمایز (dps) و یا تنها به منظور ارزیابی تاکسونومیکی جمعیت های مختلف. در این مطالعه ما آنالیز ژنتیکی را با مدل پراکنش بر پایه نیچ با هدف تعریف واحدهای حفاظتی در جمعیت های نیوت کوهستانی اندمیک و به شدت در معرض خطر n. kaiseri ، در جنوب غربی ایران ادغام کرده ایم. روابط فایلوژنتیک با استفاده از استنتاج بیسین (bayesian inference) و حداکثر احتمال (maximum likelihood ) از 779 جفت باز d-loop میتوکندریایی در 111 فرد از ده تا از دوازده جمعیت های زادآوری کننده ، اشتقاق واضحی را در میان جمعیت های واقع در ناحیه شمالی، با رطوبت و ارتفاع بیشتر، و جمعیت های جنوبی، با اقلیم خشک و ارتفاع پایین تر، نشان می هد. ما دریافتیم که از هفت هاپلوتایپ بدست آمده در این جمعیت ها هیچ کدام در هر دو منطقه توزیع نشده اند. مدل سازی پراکنش بر پایه نیچ اختلافات معنی داری را از لحاظ شرایط اکولوژیکی میان هر دو ناحیه نشان می دهد. ما دریافتیم که در مدل ماکزیمم انتروپی در هر دو ناحیه با نرخ پایین حذف (0.04) و میانگین auc برابر با 0.935 حمایت قوی را برای این مدل ها در هر دو ناحیه فراهم می کند. آنالیز واریانس مولکولی (amova) گونه n. kaiseri نشان می دهد که 94.03 % از تنوع توالی ها در میان جمعیت ها 5.97 % در درون جمعیت های نیوت توزیع شده اند. علاوه بر این، درجه بالایی از تقسیم ژنتیکی، به طور عمده وجود اختلاف معنی داری بین دو منطقه را نشان می دهد (0.002=p، 0.94=p). ترکیبی از الگوی تمایز ژنتیکی جمعیت های مختلف در دو محیط مجزا ابزاری را برای حفاظت مبتنی بر سیاست اولویت بندی احتمالی برای این گونه در معرض خطر انقراض فراهم می کند. آنالیز چند متغییره بر روی 111 نمونه n. kaiseri از جنوب غربی ایران ن وجود دو کلاد جمعیتی مجزا (شمالی و جنوبی) را نشان داد. ما تجزیه و تحلیل آماری را با استفاده از 16 صفات مورفولوژیکی متریک و 8 صفت دو حالته مربوط به الگوی رنگ بندی را بر روی همه 10 جمعیت ها با استفاده از آنالیز های توصیفی (one-way anova) و چند متغیره (pca) انجام دادیم. این مطالعه نشان داد که تفاوت الگوی رنگ بندی کمی بین جمعیت های دو کلاد وجود دارد، اما تفاوت مورفومتریک معنی داری بین کلادهای شمالی و جنوبی وجود دارد و در هر دو جنس نر و ماده، اندازه گیری ها در کلاد شمالی بزرگتر بودند. مطالعه ما نشان داد که تفاوت های زیست محیطی میان این مناطق، به خوبی تفاوت های مورفومتریک از جدایی نواحی شمالی و جنوبی حمایت می کند. مشاهده دو دودمان مجزا از این پیشنهاد حمایت می کند که n. kaiesri ممکن است از یک کمپلکس زیر گونه ای تشکیل شده باشد. این یافته ها برای تاریخچه تکاملی گونه ها و مفاهیم مربوط به حفاظت جمعیت های نیوت مهم اند.
ستاره آسوده مسعود سجادی
هدف از این مطالعه، بررسی اثرات حاد و مزمن کلرید کادمیوم، نیترات سرب و هیدرو کربن های نفتی (tph) بر بافت کلیه خامه ماهی (chanos chanos) بود. خامه ماهیان جوان با میانگین طولی 4/0 ± 7/16 سانتی متر و وزن 2/1 ± 64 گرم برای این تحقیق انتخاب شدند. به این منظور، ابتدا غلظت حد کشنده (96h-lc50) هر یک از این آلاینده ها برای این گونه تعیین شد. سپس ماهیان در معرض سه غلظت 1/20 ، 1/10 و 1/5 از غلظت کشنده ی هر یک از این مواد با 3 تکرار برای هر یک و همچنین یک گروه منحصراً با آب دریا بعنوان گروه شاهد (با 3 تکرار) قرار داده شدند. نمونه ها به مدت 24 ساعت و 96 ساعت، 7 روز و 14 روز در این تیمار-ها نگه داری شدند. نمونه برداری از کلیه ی خامه ماهیان تحت آزمایش انجام شد. نمونه های کلیه، در فیکساتیو بوئن، قرار داده شدند و پس از انجام مراحل معمول بافت شناسی، رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین- ائوزین انجام گرفت. اسلاید های تهیه شده توسط میکروسکوپ نوری بررسی شدند. آسیب های مشاهده شده در این تحقیق به طور کلی مشابه بوده، اما شدت این عارضه ها در گروه های مختلف متفاوت بود. عوارض مشاهده شده عبارت بودند از: دژنرسانس اپیتلیوم توبولار، جدا شدن سلول ها از غشای پایه، کاهش و در مواردی انسداد لومن توبولار، تغییرات هسته در سلول های اپیتلیوم به صورت پیکنوزو هایپرتروفی، تغییراتی در گلومرول و فضای کپسول بومن، نکروز توبولار و خونریزی در بافت. در بررسی های حاد شدت های متفاوتی از آسیب های کلیوی در گروه-های در معرض کلرید کادمیوم و نیترات سرب مشاهده شد. مقایسه بین گروه های در معرض این دو نمک فلزی نشان داد، وقوع عوارضی که قادر به ایجاد اختلال در عملکرد طبیعی بافت هستند، در گروه های در معرض نیترات سرب شدید تر از گروه های در معرض کلرید کادمیوم بود. در مرحله ی دوم از بررسی های حاد (96 ساعت) همان طور که انتظار می رفت، عوارض بیشتر و شدید تری در گروه های در معرض آلاینده ها مشاهده شد. در این مرحله نیز اثرات شدید تر در گروه های در معرض نیترات سرب مشاهده شد. در بررسی های مزمن آسیب های مشاهده شده در گروه های در معرض آلاینده ها شدت یافته بود و تقریبا در همه ی گروه ها مشابه بود. آسیب های هیستوپاتولوژیک مشاهده شده در گروه های در معرض هیدروکربن های نفتی از همان مراحل حاد، تا حدودی بیش از دو آلاینده ی دیگر بود. مقایسه بین سه گروه آلاینده نشان داد، در هر دو مرحله ی حاد و مزمن، آسیب های مشاهده شده در گروه های در معرض هیدروکربن های نفتی بیش از گروه های در معرض دو آلاینده ی فلزی دیگر بود. نتایج نشان داد، تغییرات هیستوپاتولوژی و شدت این تغییرات در کلیه ی خامه ماهیان در معرض کلرید کادمیوم، نیترات سرب و هیدروکربن های نفتی، ارتباط مستقیمی با غلظت آلاینده و مدت زمان قرار گرفتن در معرض آلاینده دارد و این سه آلاینده، توانایی ایجاد عوارض زیان باری را در بافت کلیه ی خامه ماهی دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت، کلیه می تواند اندیکاتور مناسبی برای ارزیابی اثرات آلودگی های محیطی باشد.
اعظم نوری سیبنی آرش اکبرزاده
هنگامی که موجودات زنده آبزی در جمعیت های طبیعی تحت شرایط استرس دمایی قرار می گیرند ممکن است به تدریج عامل استرس زا را تحمل کرده و در طی چندین نسل نسبت به آن سازگار شوند. در تحقیق حاضر سعی شد تا با شبیه سازی شرایط محیطی چشمه آب گرم گنو از نظر دمایی در شرایط آزمایشگاهی و قرار دادن ماهی a. dispar در آن، تأثیر بلند مدت شرایط استرس حرارتی بر رشد، بازماندگی و وضعیت ریختی بافت های آبشش و قلب این ماهی مورد بررسی قرار گیرد. همچنین در این تحقیق بر آن شدیم تا با افزودن عصاره حاصل از سیانوباکتری های ساکن چشمه آب گرم گنو به غذای ماهی آفانیوس در شرایط استرس حرارتی، تأثیر تغذیه از سیانوباکتری های جنس ossilatoria بر مقاومت به استرس حرارتی را در ماهی آفانیوس مورد بررسی قرار دهیم.
فاطمه کاویانی پور وحید اکملی
چکیده: پستانداران در چندین ویژگی ساختمانی وعملکردی سیستم گوارشی شان مشترک هستند.گوناگونی لوله گوارش بین گونه ها نتیجه سازگاری با رژیم غذایی یا محیط است. قسمت های مختلف لوله گوارش بین گونه های متفاوت بسیار متنوع اند . سطوح مخاطی بدن نواحی هستند که جذب و دفع مواد در آن اتفاق می افتد . درنتیجه این سطوح در معرض محیط آسیب رسان خارجی قراردارند، اما سلولهای موجود در مخاط همراه با ترشحات مخاطی شان یک سد محافظتی را ایجاد می کنند. موسینها گلیکوپروتئینهای به شدت گلیکوزیله شده با وزن مولکولی بالا هستند که می توانند به دو دسته موسینهای ترشحی و مرتبط با غشا تقسیم شوند . موسین ها تمایل به تجمع و تشکیل ژل ها را از خود بروز می دهند . یکی از وظایف اصلی آنها به دام انداختن میکروبهایی است که سعی درلنگر کردن خودشان به گلیکوکالیس را دارند . تعداد وتوزیع سلولهای تولید کننده موکوس می تواند بر اساس ناحیه آناتومیکی، شرایط پاتولوژیکی وگونه متفاوت باشد . از زمانی که خفاشها تنها در یک راسته اختلاف زیادی دررژیم غذایی نشان دادند، سازش مرفولوژیکی سیستم گوارش آنها با روشهای مختلف تغذیه توجه زیادی را به خود جلب کرده است . لوله گوارش این نوع از پستانداران یک مدل خیلی جالب هم برای فهم تکامل و هم برای تحقیق درمورد رابطه بین توزیع و تعدادسلولهای اندوکرین روده و رژیم غذایی می باشد . مرفولوژی لوله گوارش و پراکندگی انواع سلولهای ترشح کننده موسین در خفاش های حشره خوار جنس rhinolophus و rhinopoma و میوه خوار جنس rousettus مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت . در این تحقیق دستگاه گوارش از بدن جدا گردید و پس از اندازه گیری قسمتهای مختلف دستگاه گوارش ، نسبت طول لوله گوارش به طول بدن انجام شد. جهت مطالعه بافت شناسی پس از انجام مراحل پاساژ بافتی ، از رنگ آمیزی اختصاصی pas/ab سلولهای ترشح کننده موسین ها را در طول لوله گوارش استفده شد و نوع موسین ترشحی و وضعیت توزیع آنها در نواحی مختلف لوله گوارش در خفاشهای مورد مطالعه با همدیگر مقایسه گردید . نتایج ما نشان داد که رژیم غذایی بر پراکندگی ، تعداد سلول ها و وضعیت ریختی عملکردی سیستم معده ای روده ای آنها موثر بوده است. نسبت طول لوله گوارش به طول بدن در خفاش میوه خوار از خفاشهای حشره خوار بیشتر بود . خفاشهای حشره خوار فاقد کولون بودند، غد برونر بیشتری داشته ، فاقد پلاکهای پایر بوده ،سلولهای گابلت بیشتری داشته و میزان بیشتری از اپیتلیوم مری آنها کراتینه شده بود. در هر سه گونه موسینهای خنثی در معده و موسین های اسیدی در روده نوع غالب موسین ها بودند. همچنین غدد برونر حاوی موسینهای خنثی و سلولهای جامی حاوی موسینهای اسیدی بودند. کلید واژه: لوله گوارش، خفاش حشره خوار، خفاش میوه خوار ، موسین.
مریم شریفی روئین ت مهری آزاد بخت
آنابولیک آندروژنیک استروئیدها (aas) یکی از مشتقات تستسترون می باشند.تقریبا بخش عمده بافت های بدن دارای گیرنده های آندروژنی می باشند بنا بر این aas، تقریبا کل بافت های بدن را تحت تاثیر قرار میدهد.در پزشکی از تستوسترون و مشتقات آن در شرایطی همچون عملکرد نامناسب سیستم تولید مثلی، سرطان پستان، کم خونی و پوکی استخواناستفاده می شود.برخی از ورزشکاران aas ها را در دوز های فوق درمانی استفاده می کنند که اثرات مخربی همچون آکنه، بروز افسردگی، از دست رفتن ساختار طبیعی بیضه، کاهش در تعداد، زنده مانی و مورفولوژی نرمال اسپرم ها را به دنبال دارد.هدف از این مطالعه بررسی تاثیرات گیاه دارویی کبابه چینی (cubeb (berry، بر روی وزن بیضه، تغییرات هیستولوژیکال بیضه، پارامترهای حیاتی اسپرم و غلضت سرمی هورمون های گنادوتروپین، در بیضه موش های نر بالغ تیمارشده با ناندرولون دکانوئات، می باشد.
آذر خالصه نصراله رستگار پویانی
سیکل تولید مثل سالیانه ی asaccus elisae جکوی انگشت برگی ورنر مطالعه شد. مرفولوژی و هیستوشیمی دستگاه تناسلی نر و ماده در بهار، تابستان و پاییز بررسی شد. پس از جمع آوری جکوها وزن بدن و svl در هر فصل اندازه گیری شد. پس از آن با اتر بیهوش شدند. پس از باز شدن شکم وخارج کردن دستگاه تولید مثل آنها، وزن تخمدان و بیضه اندازه گیری و اندکس گونادوسوماتیک برای دو جنس محاسبه شد. دستگاه تولید مثل نر و ماده در بافر فرمالین 10% فیکس و مراحل روتین بافت شناسی انجام گردید. لامها با رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین، pas و آلسین بلو - pas رنگ آمیزی شد.
پریا پرتو رضا قاضی
چکیده ندارد.
پریا پرتو مینا تجلی
به منظور بررسی ساختار ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک قلب در شترمرغ، 14 عدد قلب شترمرغ 5/1 ساله نر تهیه و مورد مطالعه قرار گرفت. در مطالعه میکروسکوپیک از مقاطع 6 میکرونی جهت میکروسکوپ نوری، مقاطع نازک جهت میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن و ایمونوسیتوشیمی و مقاطع انجمادی جهت هیستوشیمی استفاده گردید. نتایج حاصله نشان داد که قلب شترمرغ و سیستم هدایتی آن دارای ویژگی های مورفولوژیک به شرح زیر است: قلب مخروطی شکل شترمرغ در قفسه سینه در کیسه پریکارد قرار می گیرد و پریکارد فیبروزی به عنوان رباط جناغی- پریکاردی ادامه می یابد و به جناغ سینه متصل می شود. بندهای ارتباطی شامل سلولهای پورکینژی بین عضلات شانه ای در دهلیز راست وجود دارد. تعدادی از عضلات شانه ای توسط یک ورقه سفید فیبروزی، حاوی ستونهایی از سلولهای پورکینژ، به کف دهلیز راست اتصال می یابند. اتصالات دریچه ماهیچه ای دهلیزی- بطنی راست بوسیله پایه عضلانی ضخیم و اتصال تیغه ای چپ به ترتیب به دیواره جداری بطن راست و دیواره بین بطنی وجود دارد. دو سیاهرگ ششی راست و چپ بطور جداگانه در سقف دهلیز چپ باز می شوند. مودریتور باندهای متعدد در جایگاههای مختلف بطن راست و بطن چپ وجود دارند. دریچه دهلیزی- بطنی چپ سه لتی است. دیواره قلب از ساختار بافتی متشکل از سه لایه اندوکارد، میوکارد و اپیکارد تبعیت می کند و تعداد زیادی از سلولهای پورکینژی در لایه زیر اندوکارد در تمامی نواحی قلب باستثنای ناحیه محدودی از سینوس سیاهرگی در مجاور دیواره بین دهلیزی، سطح دهلیزی دریچه سینوسی- دهلیزی و ناحیه ابتدایی دیواره بین بطنی وجود دارد. سلولهای پورکینژ بصورت تکی، تجمعی و یا زنجیره ای در یک یا چند ردیف سازماندهی شده اند و سلولهای پورکینژ بوسیله بافت پیوندی دارای غلاف می شوند. سلولهای پورکینژ بداخل لایه میوکارد پیشروی نموده و سرخرگهای کرونر را در بیشتر نواحی همراهی می کنند. صفحات پلکانی، اتصال دهنده سلولهای عضلانی در لایه میوکارد قلب، دارای ساختار پیچیده ای می باشند. چین خوردگی غشای سیتوپلاسمی به داخل سلول وجود دارد، ولی پیشروی زیادی نمی کند که بتواند با شبکه سارکوپلاسمی همراه گردد. در سلولهای پورکینژی نیز تیوبولهای t وجود ندارد. در سارکوپلاسم بعضی از سلولهای عضلانی لایه میوکارد، قطعاتی از میوفیبریل در فرم غیر واقعی بنام لپتومر وجود دارد که در امتداد میوفیبریلها و یا در نزدیک سارکولما مشاهده می گردند. در سلولهای پورکینژ نیز ساختار لپتومر مشاهده می شود. در سلولهای عضلانی لایه میوکارد، پلاکهای اتصالی میوفیبریلی مشاهده نشد، ولی در سلولهای پورکینژی، تعداد کمی از این پلاکها وجود دارند. بافت پیوندی هسته مرکزی طنابهای وتری در ناحیه پروکسیمال از نوع سست، در ناحیه میانی از نوع متراکم منظم و در ناحیه دیستال از نوع متراکم نامنظم است. گره سینوسی- دهلیزی در زیر لایه اندوکارد در سطح دهلیزی، قسمت انتهایی دریچه سینوسی- دهلیزی چپ و تمامی دریچه سینوسی- دهلیزی راست سینوس سیاهرگی در دهلیز راست می باشد که سه نوع سلول عضلانی تخصص یافته بنام سلولهای پی، ترانزیشنال و بینابینی پارانشیم آنرا تشکیل داده اند. گره دهلیزی- بطنی در لایه اندوکارد یک سوم سمت چپ سطح دهلیزی دریچه دهلیزی- بطنی راست مجاور حلقه لیفی قرار دارد. گره مذکور از سلولهای عضلانی تخصص یافته کوچک تشکیل شده است که بطور پراکنده در شبکه ای از بافت پیوندی سست قرار می گیرند. دسته ی دهلیزی- بطنی یا هیس در لایه اندوکارد سطح دهلیزی دریچه دهلیزی- بطنی راست در محل اتصال دریچه به دیواره بین بطنی ادامه می یابد. این دسته شامل ردیفهایی از سلولهای پورکینژی می باشد. دسته ی دهلیزی- بطنی در قسمت عمقی سمت راست ابتدای دیواره بین بطنی به سه شاخه راست، چپ و ضمیمه یا راجعه تقسیم می شود که شاخه راست ادامه دسته هیس بوده و ضخیمتر می باشد. پراکندگی پایانه های عصب واگ در دریچه دهلیزی- بطنی راست بیشتر از میوکارد دهلیزها و بطنها می باشد. گره سینوسی- دهلیزی میزان بیشتری از کولین استراز نسبت به گره دهلیزی- بطنی دارد.