نام پژوهشگر: آرزو ابراهیمی

بررسی و تحلیل جهان بینی حلاج و زبان شطح در آثار او
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1388
  آرزو ابراهیمی   یدالله جلالی پندری

جهان بینی، نگرش خاص و پایدار یک انسان است به دنیای بیرون از خویش که جدای از دنیای درون وی، واقع می شود و ناخودآگاه بر گفتار و کردار او در تعیین مسیری مشخص در راه رسیدن به مقاصد باطنی او اثرگذار است. البته انسان ها در نوع این نگرش ویژه خود به جهان خارج، گاه در فاصله ای بسیار دور از هم قرار می گیرند؛ همان گونه که شخصیت عظیمی چون حسین بن منصور حلاج، نه تنها در میان دیگر انسان ها، که در بین عرفا و صوفیان هم مسلک خود نیز، با آفرینش مکتبی در دو حیطه نظر و عمل، به عرضه یک جهان بینی خاص و متمایزگونه ای نسبت به دیگران نائل گشت. او که در سال 244 هجری در بیضای فارس پا به عرصه هستی نهاد، با تجربه زندگی ای پرماجرا و البته مشقت بار در جستجوی حقیقت وجودی خویش، ناگزیر شد آداب و سنن معمول طریقت را ترک کند. چنانکه بر خلاف صوفیان دیگر، پس از اینکه به ناکارآمد بودن استادان خود نه در ارشاد که در اتصال دادن او به حقیقت حق، یقین یافت، یکه و تنها، خود شالوده ساز و بنیانگذار اندیشه-هایی شد که به غیر از رسوخ در قلب و ذهن او، در زندگی عملی وی نیز، خود را نمایان ساخته بودند؛ اندیشه هایی چون عشق مخلصانه به معبود الهی، فناء فی الله، اندیشه وحدت وجود و.... این پژوهش، با تأیید و اثبات پیشگامی حلاج در بنیادی ساختن این اندیشه ها در زمان آینده و اینکه این عارف ربانی، آغازگر اغلب این افکار با نگرشی کاملاً تازه، برای تکامل در دوره های بعدی بود، گام تازه ای برداشته است. نمونه بارز و پراهمیت آن، «وحدت وجود» است که ابن عربی حدود سیصد سال بعد، با الهام از مکتب حلاج آن را به اوج کمال خود رساند. همچنین، عشق به معبود الهی تا جایی که عاشق را به مقام وصال با معشوق غیرزمینی خویش نائل گرداند، به طور علنی و صریح، ابتدا از جانب حلاج مطرح شد. بدین ترتیب باورهای ناب و منحصر به فرد حلاج، در حیطه معرفت الهی، چهره ای ناب و منحصر به فرد از وی ساخت که با نگاهی متمایز و بسیار کمال یافته، به جهان می نگریست و با زبانی خاص و رمزآلود، به تعریف تجربیات عارفانه و ماورائی خویش در این جهان می پرداخت. این زبان رازآلود حلاج، که بی شک کارکرد خاص خود را نیز به صورت سخنان معماگونه و اسرار آمیز عارفانه، هویدا می کند، جز در مقوله شطح نمی گنجد. نظرگاه نگارنده این مجموعه بر این است که زبان شطح آمیز حلاج، با بارزترین جلوه و نمود در عبارت «أناالحق»، حقیقتاً بخش اعظم شخصیت فکری و جهان-بینی ویژ? او را در مقابل دیدگان کسانی که به دنبال شناخت دیدگاه های باطنی و اصالت شخصیت او در عرصه عرفان و تصوف هستند، نمایان می سازد. بارزترین ویژگی شخصیتی حلاج، یعنی بی پروایی وی، در ابراز اندیشه های ژرف خویش، عامل مهمی در جهت امتیاز شخصیت او از یک سو و ابتلا به عاقبتی دردناک ازسوی دیگر گشت. حلاج، پس از آنکه با ابراز عقایدی قابل تأمل، پس از شصت و سه سال زندگی آگاهانه، بدون کوچک ترین رنگی از تقلید و غفلت، از دار دنیا رخت بربست (309 هجری)، و به وصال با معبود ازلی و یگانه اش نائل گشت، در جهت داوری های مختلفی از جانب افراد گوناگون قرار گرفت؛ چنانکه حتی تا به امروز نیز با رنگی از افراط و تفریط به حال خود باقی است. هرچند صاحب نظران و محققان بزرگی چون لویی ماسینیون، مستشرق فرانسوی، با صرف یک عمر تحقیق و مطالعه در زندگی و مکتب فکری منصور حلاج، چهره حقیقی او را بیش از پیش به ناآگاهان از حقیقت امر نشان داد. کلید واژه ها: حلاج، عرفان، شطح، جهان بینی، اندیشه ها