نام پژوهشگر: صادق واحدی
صادق واحدی فریبرز حاجی سید جوادی
چکیده انزوا و عدم ارتباط با دنیای بیرونی، عامل مرگ جوامع انسانی است. در طول تاریخ، جوامعی همیشه زنده بوده اند که خود را در معرض تعاملات با دیگران قرار می دادند. مواجهه با جوامع یا فرهنگ های خالص و دست نخورده رویایی بیش نیست که معتقدان به آن، ناخواسته از زوال فرهنگها حمایت می کنند. از این رو در این تحقیق به بررسی و یافتن مشخصه های معماری، در دنیایی که تحت تأثیر تعاملات میان فرهنگ های گوناگون قراردارد، پرداخته شده است. مباحث مطرح شده پیرامون چگونگی معماری در چالش میان هویت منطقه ای و جهانی و نقش معماران در این مرزبندی می باشد. معمولأ پژوهش در موضوعات چالش برانگیزی از این دست، نظیر نگاه فرهنگی به معماری، با روشهای مختلف و بعضأ ترکیب شونده صورت می گیرد. در این تحقیق ابتدا براساس روش تحلیل محتوای معنایی و تفسیری-تاریخی، بستر نظری موضوعات اصلی بحث نظیر: جهانی شدن، چند جهانی شدن، تعاملات و ... فراهم گردیده و سپس با روش استدلال منطقی، رابطه میان بحث فوق با مقوله معماری بسط یافته و عواملی که در ساخت چهارچوب مفهومی موضوع نقش اساسی دارند، استخراج می شوند. نتیجه به دست آمده از این تحقیق، چنین است که یک معمار در مواجهه با هر زمینه ای (چه بومی و چه غیر بومی) می باید به بستر فرهنگی توجه داشته و سعی در هماهنگ ساختن اثر خود با ویژگیهای به دست آمده از این بستر نماید. این هماهنگی می باید در قالب کالبد و یا سازماندهی فضایی صورت گیرد که اولی به چشم می آید و دومی در فضا تجربه می شود.
صادق واحدی عبدالرسول حسینی زاده
چکیده : امت اسلام پس از پیامبر اکرم 6 ، با گذشت اندک زمانی به فرقه ها و گروه های زیادی منشعب شده و هر گروه نیز دارای افکار و اندیشه های خاصی گردیدند و دانشمندانی در میان خود پرورش دادند. اگر چه همه این فرقه ها اصول توحید ، نبوت و معاد را پذیرفتند؛ لیکن در برخی از مسائل کلامی مانند مساله جبر و اختیار چند دسته شدند و هر گروه راهی و مسلکی را برگزیدند و گاهی در مسایلِ اختلافی کار را به جایی رساندند که رو در روی یکدیگر ایستاده و به جنگ با یکدیگر پرداختند. هر چند که اکنون از اکثر آن فرقه ها، جز نامی باقی نمانده، لیکن از میان آن فرقه ها دو گروه شاخص و شناخته شده تر بوده و پیروان خود را تا این زمان نیز حفظ کرده اند و آن دو گروه عبارتند از : 1.شیعیان که خود چند فرقه شدند که مهمترین آنها شیعه امامیه یا همان شیعه دوازده امامی می باشند که ولایت و امامت امام علی ابن ابیطالب 7و یازده امام پس از او را پذیرفتند . 2.اهل سنت که خود به چند دسته معتزله، اشاعره و... تقسیم شدند. از میان مذاهب اهل سنت، معتزله قائل به اختیار مطلق بوده و معتقد بودند انسان مالک اعمال خود بوده و غیر از این اعتقاد را مخالف عدل خداوند می دانستند. در مقابل اشاعره دقیقا نظری مخالف گروه اول داشته و به جبر مطلق اعتقاد داشته و معتقد بودند چون خداوند قادر مطلق می باشد پس همه افعال انسان، لاجَرم با اراده و اختیار مطلق او انجام می شود و انسان واسطه ای بی اختیار بیش نیست. معتزلیان تا قرون ششم و هفتم نیز پیروانی داشتند اما پس از آن، دیگر جز نامی از آنها در کتابهای تاریخ باقی نماند و تقریبا تمامی اهل سنت مکتب اشعری را به عنوان مذهب رسمی خود انتخاب کردند. آنچه اکنون در عصر حاضر در میان تفاسیر معاصر اهل سنت مشاهده می شود این است که هر چند ایشان اسماّ معتقد به مکتب اشعری هستند؛ لیکن در مساله جبر و اختیار همانند شیعه قائل به اختیار نسبی( امربین الامرین)گشته اند.هدف ما در این تحقیق، اثبات ادعای خود بوسیله مقایسه تفسیر آیات مربوطه در تفسیر کبیر فخر رازی و برخی تفاسیرِ معاصرِ کلامی اهل سنت(التحریر و التنویر،فی ظلال القران،المنار و محاسن التاویل) می باشد. واژگان کلیدی: جبر و تفویض، امربین الامرین، علم الهی، قضا و قدر، امام فخر رازی