نام پژوهشگر: شهرام آموزگار

ساخت و روابط قدرت در دولت مدینه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1388
  شهرام آموزگار   شجاع احمدوند

بعثت نبی مکرم اسلام (ص ) در دورانی از تاریخ جزیره العرب به وقوع پیوست که این سرزمین به جز بخش هائی از آن (یمن فعلی ) که به دست ساسانیان اداره می شد، فاقد هرگونه حکومت مرکزی و تشکیلات متمرکز سیاسی - اجرائی جهت اداره امور عمومی بود لذا نوعی خودمختاری بر محوریت «قبیله » در سرتاسر این سرزمین و از جمله یثرب و مکه حکمفرما بود. شرایط اقلیمی و آب و هوای جزیره العرب و عدم تمایل دولت های بزرگی چون ایران و روم به فتح جزیره العرب به علت همین شرایط جغرافیایی، از مهم ترین علل تداوم ساختار قبیله ای و سنن و فرهنگ ناشی از آن بود. با این توضیح ، اساس قدرت را در جزیره العرب «قبیله » تشکیل می داد که البته این قدرت در اموری همانند استقلال جغرافیائی قبایل (اطم ) و استقلال فرهنگی قبایل در سنن و رسوم (ربعه ) خود را نمایان می ساخت . چنانکه گذشت ، دو شهر مکه و یثرب نیز از این قاعده مستثنی نبودند و لذا همین امر خود نقطه آغازی برای حرکت سیاسی پیامبر اسلام (ص ) گشت بطوریکه پیمان عقبه اول در سال دوازدهم بعثت و «پیمان عقبه دوم » که در سال سیزدهم بعثت در پی مذاکره پیامبر با تعدادی از مردم مدینه به وقوع پیوست، ازهمین منظر قابل تحلیل است . در شهر یثرب طوایف و قبایل مختلف عرب و یهود حول دو قبیله مهم «اوس » و «خزرج » سال ها بود که به تقابل و نزاع برخاسته بودند. پس از جنگ «یوم بعاث » در سال های نزدیک هجرت ، و به خاطر کشته های بسیار زیاد این جنگ ، هردو طرف خواهان آشتی و پایان نزاع بودند اما به علت سنت رایج قبیله ای مبنی بر لزوم پرداخت خون بها و از طرفی تعیین میزان این خون بها از سوی شخصی که اولاً همه ریاست او را قبول داشته باشند و ثانیاً در جریان نزاع بی طرف باشد، این امکان به وجود نیامده بود. شیوه تبلیغ پیامبر اسلام(ص ) در موسم حج که به نزد افراد و قبایل زیارت کننده کعبه رفته و به تبلیغ آئین اسلام می پرداختند ،باعث آشنائی آن حضرت با تعدادی از مردم یثرب شد. این عده مسلمان شدند و برای تبلیغ اسلام به یثرب بازگشتند. در سال بعد از این واقعه تعداد دوازده نفر از مردم مدینه با پیامبر پیمان«عقبه اول » را بستند که این پیمان خود باعث ایجاد زمینه جهت «پیمان عقبه دوم » در سال بعد یعنی سال سیزدهم بعثت با تعداد هفتاد و سه نفر از مردم یثرب شد. این پیمان به نوبه خود فرصتی مغتنم برای پیامبر جهت هجرت و تبلیغ آئین اسلام و نیز برای مردم یثرب جهت رهائی از مصیبت جنگ های قبیله ای و پایان یکباره این نزاع ها بشمار می رفت . مفاد پیمان عقبه دوم در واقع بنیاد و اساس ریاست دینی - سیاسی پیامبر اسلام(ص) بر شهر یثرب (که بعدها به مدینه النبی و سپس مدینه شهرت یافت ) بشمار می رود. بر اساس بخشی از این پیمان نامه ، مردم مدینه متعهد می شدند که از پیامبر حمایت کرده و با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باشند (بیعه الحرب ). قابل ذکر است که حتی اسلام آوردن بسیاری از مردم مدینه نیز براساس همان سنت های «قبیله » میسر شد بطوری که در خصوص قبیله بنی عبدالاشهل ، طبری درجلد سوم کتاب مهم تاریخ طبری این گونه می گوید که پس از گفتگوی اسعدبن خضیر با مصعب بن عمیر و اسلام آوردن اسعدبن خضیر، وی به پیش سعدبن معاذ آمد و با تحریک عرق قبیله ای وی (چون میزبان مصعب پسر خاله سعدبن معاذ بود)، او نیز اسلام آورد. طبری در ادامه می نویسد: «چون سعد معاذ به نزدیک قوم ایستاد، گفت : ای بنی عبدالاشهل مرا چگونه می شناسید؟گفتند: سالار و سرور مایی . گفت : زنان و مردان شما با من سخن نکنند تا به خدا و پیامبر اوایمان بیاورند. گوید: به خدا همان شب در محله عبدالاشهل مرد و زنی که مسلمان نشده باشد، نبود.» بنابراین ، حرکت سیاسی - دینی پیامبر بواسطه ساختار قبیله به پیش میرفت و لذا «قبیله » از اهمیتی اساسی در این دعوت برخوردار بود. پس از هجرت پیامبر اسلام (ص ) به مدینه ، در همان اوائل هجرت ، پیمان نامه ای بین پیامبر و قبایل عرب و یهود مدینه منعقد شد که به «پیمان نامه مدینه » شهرت یافت و در واقع بنیان حقوقی حکومت پیامبر(ص ) در مدینه را تشکیل می داد. این پیمان نامه در 47 بند نوشته شد و براساس آن حقوق افراد و قبایل مورد تاکید قرار گرفت . از این پیمان نامه به عنوان سندی که روابط میان حکومت و مردم را تبیین می کند، چهار نکته اساسی برداشت می شود: نخست ، مفهوم «امت » تمامی مسلمانان (مهاجران و انصار)، یهود و مشرکان ساکن حرم (مدینه ) را شامل می شد به طوریکه در بند 25 پیمان نامه به وضوح بدان اشاره شده است: «یهود بنی عوف ، خود و هم پیمانان (موالی ) آنها، با موالی یک امت هستند. یهود به دین خود و مسلمانان به دین خودشان ، مگر کسی که ستم کند و گناه نماید و چنین کسی جز خود و خاندانش را دچار زحمت نخواهد کرد». دوم ، مطابق این سند و سایر بیعت هائی که بعدها به وقوع پیوست و نیز آیات 80 سوره مبارکه اسراء، 97 انفال و 100 نساء، شرایط اطلاق واژه «امت » و حتی شرط اسلام مسلمانان ساکن سایر مناطق «هجرت به مدینه » بود که البته این شرط در بسیاری از بیعت ها (تا فتح مکه در سال هشتم هجرت ) همواره مورد تاکید قرار می گرفت . سوم ، در این پیمان نامه حقوق افراد در کنار حقوق قبایل مورد تاکید قرار گرفته است . بدین مفهوم که علاوه بر سنت رایج عرب مبنی بر حرمت حقوق سران و اشراف قبایل (حق جوار، امان و...)، حقوق عامه مردم و برابری آن مورد تاکید قرار گرفته است . چهارم ، در این پیمان نامه بر استقلال داخلی قبایل از لحاظ جغرافیائی (اطم ) و فرهنگی (ربعه ) در چارچوب اصول کلی اسلام تاکید شده است (بندهای 24 الی 35 پیمان نامه ). بدین ترتیب پیمان نامه های عقبه اول و دوم ، پیمان نامه مدینه و نیز آیات الاحکام اسلامی (حدود 500 آیه ) شالوده نظام سیاسی حکومت پیامبر اسلام (ص ) بر مدینه را بنیان نهادند و روابط قدرت و مردم را نمایان ساختند. در خصوص تحلیل ساختاری این روابط ، اشاره به این نکته ضرورت دارد که روابط قدرت در مدینه براساس وحی اسلامی و در بستر قبیله شکل گرفت . بدین مفهوم که وحی اسلامی ومیراث قبیله دو عامل اساسی در جریان قدرت در حکومت مدینه بودند. پیامبر اسلام (ص ) براساس وحی اسلامی از یک سو به تقابل با میراث قبیله برخاستند و از سوی دیگر بسیاری از عناصر قبیله بویژه ساختار عمومی آن را حفظ و در جریان روابط قدرت مدنظر قرار دادند. البته به رغم نقش تعیین کننده قبیله در جریان روابط قدرت در مدینه ، آنچه در میان گروه دعوت (مسلمانان نخستین ) تعیین کننده و به قول محمد عابد الجابری مخیله اجتماعی آنان را تشکیل می داد، عقیده اسلامی (در برابر قبیله و غنیمت ) بود. جدا از روابط این حکومت ، ساخت آن نیز از مشخصه هائی برخوردار است که باعث نزدیکی آن به مفهوم مدرن «دولت » شده است . نخستین ویژگی ساخت نظام سیاسی حاکم - محکوم مدینه ، عنصر «سرزمین » یا «حرم » می باشد. حکومت پیامبراسلام (ص ) دارای «حرمی » بود که در بند 39 پیمان نامه مدینه بدین ترتیب مورد اشاره قرار گرفته است : «داخل شهر یثرب برای اهل این صحیفه منطقه امن و حرم می باشد». محمد حمیداله در کتاب «تاریخ مدینه » این گونه می نویسد: ابن جحیفه از سندی نام می برد که نزد علی (ع ) بوده و در آن نوشته شده بود: بسم ا... الرحمن الرحیم ، محمد فرستاده خدا گفت : «هر پیامبر را حرمی است و مدینه ، حرم من است ». آنچه که از این روایات و دیگر منابع تاریخی استنباط می شود، حاکی از این است که پیامبر اسلام (ص )، مدینه و حرم آن را به عنوان سرزمین حکومت خود محسوب می فرمودند و بر این اساس است که حمیداله به نقل از المطری آورده است که: «پیامبر تعدادی از یاران خود را فرستاد تا حدود حرم مدینه را از هر سو نشانه گذاری کنند». از طرفی واژه «حرم » نیز درنزد عرب که درمقابل «حل » به عنوان مرزبندی جغرافیائی آورده شده است ، احکام ویژه ای برای خود دارد که از جمله آن حرمت مسافران ، عدم قطع درختان و... می باشد. نکته قابل ذکر در خصوص حرم حکومت پیامبر(ص ) در مدینه این است که با توجه به قبول ساخت کلی قبایل توسط پیامبر (به شرط تعهدات اعتقادی و مالی چون زکات )، اصولاً استقلال جغرافیائی این قبایل (اطم ) نیز مورد قبول آن حضرت بود. «اطم » بنیایی محکم و بلند قلمداد می شد که معمولاً جهت قلعه دفاعی مورد استفاده قرار می گرفت و لذا واژه «اطم » در نزد عرب دارای مفهومی جغرافیائی بوده و فضای جغرافیائی قبایل را مشخص می ساخت . از طرفی این حکومت از لحاظ عنصر«جمعیت » نیز بسیار نزدیک به مفهوم مدرن «دولت » می باشد. همان طور که پیش تر عنوان شد، در جای جای پیمان نامه مدینه ، مردم ساکن مدینه اعم از مهاجران ، انصار، یهود و مشرکان ، با واژه «امت » اطلاق می شدند که از جمله آن بند 25 پیمان نامه می باشد. با این توضیح می توان گفت که مفهوم «امت » در حکومت پیامبر(ص ) درمدینه هم ردیف مفهوم جمعیت در تعریف مدرن «دولت » می باشد. اما نکته دیگر اینکه باتوجه به مفاد این پیمان نامه و روابط حکومت پیامبر و مردم مدینه ، اصولا ًواژه «امت » در پیمان نامه مدینه از همان ابتدا دارای مفهومی سیاسی بوده که فراتر از تعلقات اعتقادی و بر اساس نوعی «قرارداد اجتماعی » استوار بوده است . این برداشت ازبند 25 و سایر بندهای پیمان نامه قابل دریافت است ؛ چنانکه همه افراد و قبایل ذکر شده در این پیمان نامه ، به اعتبار آن، مشمول اطلاق واژه «امت » گشته اند. نکته دیگر اینکه مفهوم امت نیز همانند قبیله دارای یک ساختار سلسله مراتبی بوده است چنانکه صحابه نزدیک پیامبر در ساختار مفهومی «امت » دارای جایگاهی همانند سران و اشراف قبایل بوده اند. عنصر دیگری که در نزدیکی نظام سیاسی - دینی مدینه به مفهوم مدرن از «دولت » نقش تعیین کننده دارد، «حکومت » می باشد. حکومت یکی از معمول ترین مفاهیمی است که به صورت هم معنا با مفهوم «دولت » به کار برده می شود در حالی که منظور ما از حکومت (government)، آن وجه از دولت (state) می باشد که امور عمومی را برعهده دارد. بنابراین در یک نگرش کلی می توان دولت را به عنوان قدرت عمومی کاملی در نظر گرفت که به حکومت شخصیت می بخشد. در واقع حکومت مجری و حامل اقتدار دولت است . در یک مقایسه تطبیقی نیز نظام حاکم - محکوم مدینه در دوران ریاست سیاسی - دینی پیامبر اسلام (ص ) بر آن ، حکومتی بود که در واقع از لحاظ ساختار اجرائی ، پیامبر مرکز دایره و صحابه نزدیک آن حضرت نزدیک ترین دایره به این مرکز قلمداد می شدند. همچنین این حکومت دارای کار ویژه هائی از قبیل انطباق با محیط ، تقلیل منازعه و کشمکش میان بخش های مختلف جامعه و... بود که البته از این لحاظ (با یک مطالعه تطبیقی ) نیز شباهت بسیار زیادی به عملکرد حکومت های مدرن دارا بود چنانکه انحصار قدرت (از نظر پیمان نامه مدینه ) و نیز قدرت قانونگذاری ، این شباهت را بیشتر قوت می بخشد. اما از لحاظ کارکرد نیز این نظام حاکم - محکوم همانند حکومت در معنای مدرن آن عمل کرده است به صورتی که نهاد مسجد به عنوان نهادی که از صدر اسلام دارای جایگاهی ویژه بود، حیطه قضائی و شورائی و حتی اجرائی را در خود جمع کرده بود؛ بدین مفهوم که مطابق حکومت های مدرن ، حوزه قضائی ، شورائی و اجرائی (علی رغم درنظر داشتن شخصیت تعیین کننده رسول اکرم(ص) با توجه به مقام رسالت آن حضرت ) درحکومت پیامبر نیز و در نهادی به نام «مسجد» تعریف شده بود. از لحاظ اجرائی اگرچه با توجه به حاکمیت دینی - سیاسی پیامبر اسلام (ص ) بر مدینه ، نظر ایشان تعیین کننده بود (با در نظر گرفتن مواردی که در قرآن با آیه «یا ایهاالناس » بدان اشاره شده که در این موارد مشورت توصیه شده است )، اما این اعلام نظر از لحاظ حقوقی مقید به آیات قرآن کریم ، وفود، بیعت ها و پیمان نامه مدینه بود. از جمله این امور اجرائی را که در حکومت پیامبر اسلام(ص ) بدان اشاره شده است (در پیمان نامه مدینه و سایر وفود) می توان در اعلام جنگ و صلح ، تبادل یا آزادی اسراء، دریافت زکات و جزیه و تشکیل سپاه نام برد. اما مهمترین وجه اجرائی این حکومت همانا تبلیغ آئین اسلام و تربیت اسلامی امت بود. با توجه به عبارات بالا آنچه که مدنظر است این است که اصولا نظام ریاست پیامبر بر مدینه دارای ساخت و بدنه اجرائی و روابطی بود که شباهت بسیاری را به مفهوم مدرن حکومت دارد. اما چهارمین مولفه در مفهوم مدرن دولت یعنی «حاکمیت » نیز در دولت مدینه نمایان بود. قانون گذاری در دولت پیامبر طبق آیات قرآن کریم و وفود مدینه اعم از وفود عقبه و پیمان نامه مدینه و سایر بیعت ها انجام می شد. این قدرت نیز هم بر اساس مقام نبوت آن حضرت (وحی اسلامی ) استوار بود و هم تا حد کمتری بر اساس ساختار قبیله. در این مورد نیز همانند موارد قبلی عنصر قبیله در کنار وحی اسلامی تاثیر خود را داشته است . اقتدار عالیه دولت پیامبر نیز گو اینکه بر اساس مقام نبوت آن حضرت بود اما تجلی بیرونی آن در پرتو قبیله بازتاب داشت . مفهوم «ربعه » نیز بر اساس وحی اسلامی در چارچوب قبیله قابل تحلیل است. چنانکه پیامبر در کنار اعمال حاکمیت ، استقلال قبایل را در خصوص سنن و فرهنگ (در چارچوب اصول کلی اسلام ) به رسمیت می شناخت. اما طرح این سوال در اینجا ضرورت دارد که اصولاً «حاکمیت » پیامبر و حکومت ایشان بر آمده از چه منبعی است ؟ الجابری عقیده دارد که مخیله اجتماعی مسلمانان نخستین (گروه دعوت ) در دوران حیات پیامبر(دوران تنزیل ) بر اساس «عقیده اسلامی » شکل گرفت و قبیله و غنیمت تاثیر بسیار کمتری (نسبت به دوران تاویل ) داشتند. بر این اساس منشأ قدرت حکومت پیامبر (ص ) در «عقیده اسلامی » است. با توجه به این نکات می توان مفهوم حاکمیت در تعریف مدرن از دولت را با مفهوم «عقیده اسلامی » در سنت نبوی مقایسه کرد. با توجه به نکات مطروحه، این تحقیق بر آن است که با مطالعه سیمای عمومی قدرت در مدینه پس از هجرت پیامبر اسلام(ص) ، فرآیند شکل گیری دولت پیامبر در مدینه را که ما از آن به «دولت مدینه» یاد میکنیم را در چارچوب رهیافت «وبری » و روابط قدرت بین دولت پیامبر و شهروندان بررسی کند؛ لذا بررسی ساخت و روابط قدرت در مدینه النبی ، از ابعاد مهم این تحقیق می باشد. برخی از ابعاد دیگر این تحقیق به شرح ذیل است: الف . برخی صاحبنظران با توجه به اینکه دعوت پیامبر را از همان ابتدا، پروژه ای سیاسی به شمار می آورند، ساخت قدرت مذکور را حاصل جمع دین و سیاست دانسته اند و برای این ادعا روایاتی را نقل می کنند از جمله اینکه مورخان از شخصی به نام عفیف کندی یاد می کنند که گفت : «فردی تاجر بودم ، در ایام حج به مکه آمدم . به پیش عباس رفتم ، در حالیکه نزد وی بودم ، مردی بیرون آمد و به سوی کعبه نماز گذارد. آنگاه زنی بیرون آمد و با او نماز گذارد و آنگاه نوجوانی با آنان نماز گزارد. به او گفتم ای عباس این دین چیست ؟ گفت این برادر زاده ام محمدبن عبدا... است . که ادعا می کند خداوند وی را فرستاده است و گنج های قیصر و کسری بروی گشوده خواهند شد... . عفیف گفت ای کاش من چهارمین آنها بودم ». بر این اساس الجابری حکومت پیامبر اسلام (ص ) را بر اساس جمع بین دین و سیاست دانسته و به تبیین این موضوع می پردازد. در مقابل ، مهدی حائری در کتاب «حکمت و فلسفه » حکومت پیامبر را یک مصلحت اندیشی مقطعی از نوع ریش سفیدانه دانسته و بر این عقیده است که پیامبر اسلام ، دین را از سیاست جدا دانسته و در پی تشکیل حکومت نبوده اند. با توجه به این نظرات ، تلاش ما در این تحقیق این است که نشان دهیم اولاً دعوت پیامبر، دارای یک وجه سیاسی می باشد و ثانیاً این وجه سیاسی ، دین را نیز در خود داخل دارد و به عبارتی حکومت در نزد پیامبر(ص ) جمع بین دین و سیاست می باشد. ب . دعوت و حکومت پیامبر بر اساسی استوار است که وحی اسلامی جوهر و هسته اصلی آن و ساخت عمومی قبیله ، چارچوب آن را تشکیل می دهد. این ویژگی را می توان در بدنه اجرائی حکومت پیامبر، روابط آن با امت و کل ساخت قدرت ، مشاهده کرد. در چارچوب همین ساخت قبیله است که «اطم » و «ربعه » (استقلال جغرافیائی و فرهنگی قبایل ) معنی پیدا می کند.