نام پژوهشگر: سکینه محبی امین

شناسایی فرهنگ تدریس و الزامات تدریس خلاق در دانشگاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سکینه محبی امین   حسین جعفری ثانی

ما هم اکنون در آستانه عصر شتابندگی تاریخ هستیم. از این رو به ‎کارگیری روش های‎تدریس خلاق، از ضروریات سیستم آموزش عالی محسوب می‎ شود. با توجه به این که روش آموزش و یادگیری بین فرهنگ های مختلف متفاوت است می توان گفت که نظام آموزشی، بازتابی از فرهنگ جامعه، نیازها ، آرزوها و ماهیت دانش موجود در یک جامعه محسوب می شود. هدف اصلی این پژوهش بررسی فرهنگ تدریس و شناسایی الزامات تدریس خلاق بود. تا از این طریق بستری برای فهم بیشتر عوامل فرهنگی موثر بر تدریس خلاق فراهم شود. برای دستیابی به این اهداف دو سوال مطرح شد؛ در سوال اول، به بررسی فرهنگ تدریس در دو دانشکده پرستاری و ادبیات پرداخته شد و در سوال دوم، الزامات تدریس خلاق شناسایی گردید. روش اصلی پژوهش رویکرد کیفی مردم نگاری بود. میدان تحقیق دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد بود. از مشاهده مشارکتی و مصاحبه به عنوان ابزار اصلی پژوهش استفاده گردید. مشارکت کنندگان اصلی پژوهش 7 نفر از اساتید (3 استاد از دانشکده پرستاری و 4 استاد از دانشکده ادبیات) و تعدادی از دانشجویان این دو دانشکده بودند. داده های گرد آوری شده از طریق روش کدگذاری اشتراوس و کوربین تحلیل شد. جهت اعتبار یافته ها از معیارهای چهارگانه منسوب به گابا و لینکلن استفاده گردید. نتایج تحقیق در سوال اول نشان داد که خلاقیت یک هنجار مرسوم در فرهنگ تدریس تلقی نمی شود. در این رابطه برخی از عوامل مثل باورهای ذهنی استاد درباره دانشجو، تدریس، یادگیری، ارزشیابی، باور استاد درباره ارتباط با دانشجو، تجربه زیسته استاد و پیشینه تحصیلی و همچنین عوامل مربوط به ویژگی های دانشجو مثل وابستگی به استاد، نگرش ستایشگرانه به علم، فقدان مهارت های مباحثه، تصور از استاد به منزله دانای مطلق، منجر به ایجاد پدیده محوری پژوهش (هنجار نبودن تدریس خلاق) شده است. این پدیده تحت تأثیر برخی از شرایط نظیر سیاست های انگیزشی دانشگاه، سیاست های ارزشیابی از تدریس، سیاست های آموزش استادان، حجم زیاد فعالیت هیأت علمی، مقررات آموزشی، کمبود امکانات، ویژگی های شخصیتی استادان و دانشجویان، ضعف در دانش استادان و شیوه های تدریس فعلی، هنجارها و ارزش های حاکم بر دانشگاه و سیاست های مربوط به گزینش استاد قرار دارد. یافته های سوال دوم پژوهش که با تکیه بر فرهنگ کشف شده، بنیان های نظری تدریس خلاق و اسناد فرادستی انجام شده بود، نشان داد که برای دستیابی به فرهنگی که حمایت کننده تدریس خلاق است، مجموعه عوامل و عناصری همچون ویژگی های برنامه درسی، ساختار تدریس و یادگیری، استاد و تکنولوژی باید دستخوش تحولاتی قرار گیرد.

ارزیابی دوره های آموزش کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد در مسیر توانمندسازی آنان از طریق الگوی ارزشیابی cipp
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1387
  سکینه محبی امین   مجتبی بذرافشان مقدم

الگوی سیپ الگویی است کل نگر و جامع که می تواند یک برنامه را به صورت سیستماتیک و همه جانبه بررسی کند. در این مطالعه برای بررسی زمینه، درونداد، فرایند و برونداد در جهت تعیین اثربخشی آموزش کارکنان دانشگاه فردوسی در مسیر توانمندسازی آنان از این الگو استفاده شد. در این مسیر با 23 نفر از کارکنان آموزش دیده، مسئولین آموزشی چند دانشکده، معاونت های طرح و برنامه، کارگزینی و مسئول آموزش کارکنان مصاحبه شد. 3 کلاس آموزشی که در سال 1387 برگزار شد مورد بررسی قرار گرفت. در برونداد نیز 60 پرسشنامه بین دو گروه آموزش دیده و آموزش ندیده توزیع شد. جامعه مد نظر جهت بررسی میزان توانمندسازی کارکنان، شامل417 نفر از کارکنان آموزش دیده و 373 نفر از کارکنان آموزش ندیده می باشند. در بررسی درونداد آموزش کارکنان دانشگاه در جهت مشخص ساختن امکانات و منابع مالی و نیز مسائل و مشکلات آموزشی برنامه های آموزش کارکنان دانشگاه با معاونت طرح و برنامه، معاونت آموزشی، مدیریت گزینش دانشگاه، مسئول آموزش کارکنان دانشگاه،مصاحبه به عمل آمد. در بررسی برونداد آموزش های دانشگاه به منظور مشخص شدن اثربخشی آموزشها از دید مدیران با مسئولین آموزشی دانشکده های علوم ریاضی، علوم اداری، ادبیات، علوم پایه، تربیت بدنی، کشاورزی، مسئولین کتابخانه های علوم ریاضی و تربیت بدنی مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت. روش تحقیق ارزشیابی است. جهت جمع آوری اطلاعات در ارزیابی زمینه، درونداد و برونداد ازمصاحبه نیمه ساختاریافته و ساختار یافته و به منظوربررسی میزان توانمندی کارکنان، از پرسشنامه توا نمندسازی کارکنان استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهدکه نیازسنجی در بخش زمینه صورت نمی گیرد و اغلب آموزش ها بدون توجه به نیاز واقعی کارکنان برگزار می شود. در بخش درونداد، امکانات مالی و بودجه کافی برای آموزش وجود دارد اما نحوه تخصیص آن مشکل دارد. در بخش فرایند، کلاس ها چندان با اصول رایج یادگیری همخوان نیست. بخش برونداد مشخص می کند که بین دو گروه از کارکنان آموزش دیده و آموزش ندیده در مولفه های پنج گانه توانمندی تفاوت معنی داری وجود ندارد.