نام پژوهشگر: کاظم مهتدیانی
احمد حیدری یدالّله جلالی پندری
شعر عاشقانه، یکی از شاخه های نوع ادبی غنایی است که در آن، شاعر در جایگاه عاشق یا از زبان عاشق به توصیف عشق و معشوق، اعمّ از زمینی یا آسمانی می پردازد. قالب اشعار عاشقانه بیشتر غزل، تغزّلهای قصاید، مثنوی، رباعی و دوبیتی است. شعر عاشقانه در میان شاعران مناطق مختلف جغرافیایی ایران رواج داشته است. بررسی در متون شعر سرزمین یزد، نشان می دهد که هرچند تعداد شعرای این سرزمین اندک بوده اند، امّا عاشقانه سرایی همانند شعر در این ناحیه قدمتی هفتصد ساله دارد. در این پژوهش ما، به بررسی عناصر عاشقانه در شعر شاعران یزد و زبان آنها در شعر و میزان نفوذ عناصر اقلیمی در شعر پنج شاعر از سه دور? حیاتی و مهّم ادب فارسی پرداخته ایم. عضد یزدی و جلال عضد از قرن هفتم و هشتم به عنوان نمایند? غزل عاشقانه، وحشی بافقی در قرن دهم و عصر صفویه به عنوان نمایند? منظومه های عاشقانه و قالب مثنوی و طراز یزدی و جیحون یزدی نیز، نمایند? شعر عصر قاجار در غزل و قصیده برگزیده شدند. هر چند شعرای فوق هر کدام، در دیگر قالبهای شعری نیز گاه به سرودن عاشقانه ها پرداخته اند. یافته های ما حکایت از آن دارد که در شعر عضد و جلال عشق در سه شکل زمینی، آسمانی و بینابین عرضه شده است. هر چند بسامد غزل بینابین در شعر این دو شاعر بیشتر است. عشق در منظومه های وحشی بافقی، عشقی کاملاً زمینی است و قابل تأویل به عشق عرفانی نیست چنانکه، عشق فرهاد به شیرین و ناظر به منظور هر دو در عشق های زمینی امّا پاک جای می گیرند. دو نمایند? عصر قاجار در غزل خود، عشق زمینی را به تصویر کشیده اند، امّا جیحون در قصاید خود، رکاکت را با به تصویر کشیدن معشوق زمینی و به کار گرفتن برخی از واژه های مطرود به نهایت رسانده است. عاشق در عهد ایلخانی نه حاکم بلامنازع است و نه مانند شعر عهد تیموری و اوایل صفوی، محکوم. اعراض از معشوق و واقعه گویی در شعر وحشی، با بسامد بالایی دیده می شود، هر چند نشانه هایی از آن در شعر عهد ایلخانی نیز دیده شده است. حضور رقیب عشقی در شعر هر سه دوره دیده شد، امّا بسامد آن در قصاید جیحون و غزل طراز بسیار اندک است. حضور عنصر اقلیم در شعر شاعران یزد نیز به صورت توصیف بیابان و بادیه و خاک و صحرا نمود دارد. واژگانی چون خشت، انار، نخل، یا افعالی چون شنفتن، خسبیدن یا حرف اضاف? «وا» به جای «باز» نمود واژگان محلّی در شعر شعرای یزد است. نزدیکی به زبان محاوره در شعر عهد ایلخانی بسیار اندک است و در شعر وحشی خصوصاً در غزل او نمود زیادی دارد. در قصاید جیحون نیز علاق? شاعر به واژگان محاوره ای در سطح بیشتر نسبت به شاعر همدور? او، یعنی طراز است. هر چند این نمود به میزان اشعار وحشی بافقی نیست. از نظر کاربرد زبان، شعرای یزد عموماً علاقه ای به تکلّف کلامی و لغوی از خود نشان نداده اند. عربی مآبی، لغات فنی و علمی و تخصّصی، در شعر این شعرا اندک است، امّا در شعر جیحون این روند اندکی افزایش می یابد، که به نظر می رسد به سبب حضور او در دربار شاهان قاجار باشد. قصاید جیحون پر است از واژگان فنی، علمی و یا سنّت شکنی ها در کاربرد جمع های مکسّر، چنانکه شاعر حتّی واژگان فارسی را نیز به صورت جمع مکسّر با بسامد بالا به کار برده است. در حقیقت شعر عاشقانه در یزد جدا از شعر عاشقان? فارسی در سرزمین های دیگر ایران نیست و توصیفات به پیروی از شعرای بزرگ در شعر شاعران یزد، نمود دارد. امّا اندک تفاوتهایی نیز در متن این اشعار دیده می شود که می توان آن را تأثیر عنصر اقلیم و طبیعت پیرامون شاعر دانست.
وحید پورامینایی کاظم مهتدیانی
داستان همای و همایون یکی از شیرین ترین داستان های اصیل ایرانی است که با نام و نظم خواجوی کرمانی شناخته گردیده است. خواجوی کرمانی این داستان را در سال 732ه.ق به نظم در آورد. مضمون این منظوم? عاشقانه، شرح دلدادگی های «همای» و «همایون» در ایّام فراق و وصال است. این داستان که به نظر می رسد مضمونی ساده و تکراری داشته باشد، آن چنان در قامت توانا و حسنِ داستان پردازیِ خواجوی کرمانی ساخته و پرداخته شده است که به داستانی مهیّج و دلنشین تبدیل گردیده است. عنوان این پژوهش نقد و تحلیل منظوم? «همای و همایون» است. همان گونه که این عنوان ایجاب می کند، نگارنده هم? جوانب هنری و ادبی این منظوم? زیبا را مورد سنجش و تحلیل قرار داده است. تعداد ابیات این منظومه 4407 بیت و در بحر متقارب است. این منظومه در میان تحقیق دربار? داستان همای و همایون و ریشه شناسی آن از طرفی و معرّفی ناظم آن، «خواجوی کرمانی» و منظومه اش از طرف دیگر در یک فصل مورد بررسی قرار گرفته است. مبحث دیگر، نقد و تحلیل محتوا و درون مای? منظوم? همای و همایون است که برخی از مضامین آن مربوط به فرهنگ و باورهای رایج در ایران باستان می شود. تأثیر و تأثّرات نیز در این فصل گنجانده شده است. زبان شناسی و تحلیل ساختار جملات و واژگان این منظومه، همچنین مختصّات سبکی آن، ضرورت تحقیق در این باره را بیش از پیش آشکار می کند.
رضا دهقانی نیری کاظم مهتدیانی
عشاق نامه یا ده نامه منظومه ای است در ده نامه یا فصل و باب که شاعر نامه هایی را که بین عاشق و معشوق ردّ و بدل می شود یا مطالب عاشقانه و عرفانی و مدحی و تعلیمی خود را در ده نامه و فصل و باب به صورت منظوم می آورد. کار عشاق نامه سرایی با الهام گرفتن از ده نامه های موجود در منظومه ویس و رامین آغاز گردید و ابتدا فخرالدین عرافی عشاق نامه ای مستقل سرود و سپس اوحدی مراغه ای، عبید زاکانی و شاعران دیگر کار او را دنبال کردند. در این پایان نامه سیر عشاق نامه سرایی بررسی شده و مهمترین ویژگی های سبکی چهار عشاق نامه بیان گردیده است.
علی اکبر تلاج کاظم مهتدیانی
چکیده: حکیم افضل الدّین محمّد مرقی کاشانی از برگزیدگان فلاسفه، علماء، حکماء، عرفا، و شعرای روزگار مغول، در قرن هفتم هجری قمری، صاحب آثار فراوانی به نثر و نظم فارسی، از بزرگترین رباعی سرایان قرن هفتم و یکی از ارکان شعر فارسی به شمار می رود. وی علاوه بر حکمت و فلسفه، در ادب فارسی نیز جایگاه و پایگاه ویژه ای دارد و درکنار سبک ویژه خویش در نثر فارسی و قرار دادن و جایگزین کردن اصطلاحات فارسی به جای پاره ای از اصطلاحات عربی، فلسفی و حکمی ، اشعار و بویژه رباعیّات فلسفی- حکمی و عرفانی قابل توجّهی از خود بر جای نهاده است و دور از حقیقت نیست که برخی از محققان، او را از بزرگترین شاعران در میان حکمای مسلمان و یکی از دو یا سه تن از برجسته ترین رباعی سرایان زبان فارسی به شمار آورده اند. در این پژوهش که تحت عنوان«نقد زیباشناسانه دیوان اشعار افضل الدّین کاشانی» به انجام رسیده، ضمن بررسی و تحلیل اطلاعات مربوط به زندگی و اندیشه های باباافضل کاشانی و رفع شبهاتی از زندگی وی، به بررسی موارد عمده و برجسته کاربرد های زبانی و سرانجام کیفیت ظهور عناصر زیباشناسانه در دیوان این ادیب بزرگ پرداخته شده است. باباافضل کاشانی از جمله شاعران رباعی سرایی است که در سرودن اشعارش، از کلمه گرفته تا مصراع و از بیت تا رباعی، غزل، قصیده و قطعه، به تجانس و تناسب لفظی و وزنی و موسیقایی اشعار خویش نظر داشته و می کوشد تا نوعی هم سویی و قرابت میان اندیشه و احساس خود و ذهن و زبان خواننده ایجاد کند و زیبایی این بخش از اشعارش را بخوبی ظاهر نماید. در ادامه نیز به بررسی ابیات دیوان باباافضل کاشانی از چهار منظر موسیقی درونی، موسیقی معنایی، موسیقی کناری و موسیقی بیرونی و نیز بیان(صور خیال) پرداخته شده است. در مبحث موسیقی درونی و معنایی که به بررسی آرایه های بدیعی اختصاص دارد همه صنایع بدیعی مورد بررسی قرار گرفته شده است و به منظور روشن شدن مطلب به ذکر چند مثال بسنده گردیده است. در مبحث موسیقی کناری و موسیقی بیرونی، در عین بررسی بسامد بحور و اوزان عروضی اشعار باباافضل، اقسام ردیف و قافیه و حروف رویّ در اشعار او نیز مورد شناسایی و احصا و طبقه بندی شده و نتایج حاصل ارائه گردیده است. از صنایع ادبی بدیعی لفظی و معنوی، آنچه در دیوان اشعار افضل الدّین کاشانی چهره ای بارز دارد، جناس و انواع آن، تضاد و ایهام و در حوزه بیان، استفاده از تشبیه و انواع مجاز بر دیگر آرایه ها غلبه دارد. کلمات کلیدی: شعر فارسی قرن هفتم، بابا افضل کاشانی ، نقد زیباشناسانه، بلاغت، صورخیال ، شعر رباعی
رحیمه ایوبی مرتضی فلاح تفتی
چکیده محمّد رضا قلی¬خان، ملقّب به «همای شیرازی»، در سال 1212 خورشیدی، در شیراز دیده به جهان گشود. وی از کودکی به تحصیل قرائت فارسی و خط پرداخت و بعد به قصد تحصیل علوم شرعی به نجف اشرف سفر کرد و در آن رهگذر به کسب علوم فلسفی و عرفانی پرداخت. در آغاز جوانی، به شاعری روی آورد و مدتی ملک¬الشعرای دربار ناصر¬الدّین شاه بود. محمّدشاه، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار از جمله ممدوحان وی بودند. با وجود این هم¬جواری پادشاهان با طبع درویش مسلک هما سازگار نبود و پس از مدتی از تهران به اصفهان بازگشت و ضمن قصیده¬ای خطاب به ناصرالدین شاه عذرخواهی خویش را از این قضیه بیان کرد. هما از شاعران دوره بازگشت در شیراز بود و به علت معلومات علمی و همچنین سفرهایی که داشت، در زمینه شعر از سرآمدان روزگار شد. دیوان هما مجموعه¬ای بالغ بر هجده هزار بیت از قصاید، غزلیات، قطعات و ... است. دیوان او در زمان حیاتش توسط فرزند ارشدش ، محمدحسین عنقا، جمع¬آوری و پس از وفات هما، در سال 1320 هـ . ق به صورت چاپ سنگی منتشر شد. وی در شیوه شاعری بیشتر تحت تاثیر مولوی، عنصری، خاقانی و فرخی بود. سروده¬های هما هم از نظر ادبی و هم از منظر اجتماعی حائز اهمیت است، چرا که در دوران قاجار می¬زیست و معاصر شاعران بنامی چون وصال شیرازی، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی و ... بود و گاه نیز در اشعار خود از آن¬ها یاد کرده است. هما در اشعارش از مضامینی چون، مدح و ثنای خداوند، پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و نیز مضامین عرفانی چون وحدت وجود، تقابل عقل و عشق و مستی و سکر استفاده کرده است. همچنین کاربرد اصطلاحات علوم مختلف همچون نجوم، موسیقی و شطرنج در اشعار او رواج زیادی دارد. سراسر دیوان هما مزیّن به فنون معانی و بیان و صنایع بدیعی و صور خیال است، که همگی بیانگر قدرت شاعری و اشراف او در علوم مختلف ادبی است. در این رساله کوشش شده است که نیمه نخست دیوان هما، از نظر ویژگی¬های زبانی، فکری و ادبی تحلیل و شرح و بررسی گردد و به شرح دشواری¬های قصاید پرداخته شود. این رساله شامل هشت فصل است: فصل اول، درباره، مبادی تحقیق است که در آن تعریف موضوع، سابقه تحقیق، هدف و روش کار بیان شده است. فصل دوم، تحقیق درباره احوال هما که به تفصیل از دوران زندگی، معاصران، فرزندان و سفرهای او بحث شده است. در فصل سوم، درباره شعر بازگشت و چگونگی آن و شاعران معاصر هما که در عرصه شعر بازگشت فعالیت داشتند مطالبی ذکر شده است؛ همچنین مختصات شعری دوره بازگشت از نظر فکری، ادبی و زبانی بررسی شده و قصاید هما نیز در این زمینه مورد بررسی گردیده است. در فصل چهارم به بررسی ساختار و اجزای قصیده، به طور کلی و دسته¬بندی قصاید هما به تعلیمی، دینی، وصفی، تهنیتی مرثیه پرداختیم، که بیشترین نوع قصیده در دیوان هما از نوع قصاید وصفی و بعد دینی است. در فصل پنجم به بررسی ویژگی¬های ادبی، آرایه¬های بدیعی و صناعات ادبی اختصاص یافته و شامل مباحث علم بیان و صور خیال از قبیل، تشبیه و استعاره و کنایه است که بعد از تعریف مناسب برای هر مورد، شاهد مثال ذکر شده است. فصل ششم، درباره ادبیات شیعی است و حوزه و دامنه این ادبیات را بیان کردیم و سپس به ارزیابی و دسته¬بندی قصاید هما طبق دسته¬بندی اشعار شیعی پرداختیم. در فصل هفتم، دشواری¬های قصاید هما مورد بررسی قرار گرفته است و مباحثی از قبیل: کلمات و ترکیبات دشوار، تلمیحات و اصطلاحات همرا با نمونه¬هایی گنجانده شده است. در پایان نتیجه¬گیری کلّی به صورت خلاصه از تمام فصول به عمل آمده است.
سمیه پارسا کاظم مهتدیانی
محمّد تقی نظام الدّینی معروف به بهلول گنابادی (1384ه. ش- 1279ه. ش)، فرزند شیخ نظام الدّین، یکی از نوادر زمان و شگفتی های روزگار ما بود. شیخ بهلول، قریب یک قرن از عمر پر برکتش را در راه اسلام و قرآن و نهی از منکر و امر به معروف صرف کرد و یادگاری از تاریخ پر حادثه مبارزات ملّت ایران و پرچمدار قیام مسجد گوهرشاد و مجاهدت در راه اسلام است. این عالم دینی در کنار فعّالیّت های علمی و تبلیغی و سیاسی خود، به سرودن اشعاری در حدّ غیر حرفه ای نیز مبادرت کرده است. دیوان اشعار بهلول شامل قالب های متنوعی مانند: مثنوی، قصیده، مستزاد، غزل، مسمّط، قطعه و ترکیب بند است؛ و از نظر اوزان عروضی نیز از اغلب وزن های متداول استفاده کرده است. او بیشتر اشعار خود را در زندان های افغانستان بدون قلم و کاغذ سرود و در حافظه خود ثبت کرد سپس در ایران به روی کاغذ آورد. کثرت محفوظات او که بخشی از آنِ سروده های شاعران بزرگ بوده و از سویی رنج ها و تنهایی ها و خلوت های طولانی او می توانسته روحی چنین مستعد و بار گرفته از گنجینه های غنیّ ادبی را در شعر و سخن سرایی شکوفا کند. در این پژوهش که به نقد و شرح بخش آیینی دیوان اشعار شیخ بهلول گنابادی اختصاص دارد، پس از معرّفی این شخصیّت تاریخی معاصر و ابعاد آثار او و مروری بر شعر آیینی، به تحلیل اشعار شیخ بهلول از دیدگاه های مختلف پرداخته شده و دشواری های متن ابیات وی نیز با تفکیک مدخل ها شرح شده است. در سخن بهلول نشانه ای از تلاش تعمّدی برای آفرینش تعبیرهای بی سابقه و غور در مناسبات لفظی و معنوی و ابداع معانی نو و بدیع دیده نمی شود، حتّی تصرّف شاعرانه در معانی و مضامین آثار فاخر گذشته نیز در کار او وجهی ندارد. زبانش شفّاف و ساده است امّا برای انعکاس طبیعی فضای توصیفی، تأثیرگذاری افزون تر کلام و انتقال کامل بار معنایی زبان، گاه ملاحظه را فرو می نهد و زشتی ها را ناپوشیده باز می نماید. در نقد رویکردهای جوامع اسلامی و نحوه تعامل و برخورد آن ها با غرب مثل یک روشنفکر دینی نظریه پردازی می کند و از ذکر پیشرفت ها و محاسن فرهنگی و علمی جوامع متمدّن خودداری نمی کند امّا در حوزه عقاید مذهبی بسیار سختگیرانه برخورد می کند.کاملاً واضح و مشخص است که اندیشه ها، باورها، احساسات، عواطف و بعضی فرعیّات و حاشیه های زندگی بهلول از زبان خودش در آیینه شعرش نمایان شده است. از نظر صنایع ادبی، آنچه در اشعار بهلول چهره ای مشخّص و آشکار دارد، انواع جناس و سجع در محلّ قافیه و استفاده بسیار چشمگیر از آیات و احادیث و لغات و تعبیرات عربی است.در دیوان اشعار شیخ بهلول گنابادی، وجود لغات و اصطلاحات علومی چون موسیقی و نجوم نشان از حداقل شناخت سطحی او دارد، امّا وجود ترکیبات و اصطلاحات فلسفی، عرفانی و مذهبی، نشان از عمق آگاهی بهلول از این علوم والا دارد.
فردین شاهین کاظم مهتدیانی
منصور اوجی فرزند محمدرضا، شاعر معاصر، ادیب، نویسنده، مدرس و مترجم ایرانی، در نهم آذرماه 1316 هجری خورشیدی، در شیراز چشم به جهان گشوده است. اوجی، از پیشروان شعر کوتاه امروز در حوز? رباعی و شعر کوتاه نیمایی است. وی بیش از پنجاه سال است که به صورت حرفه ای شعر می گوید و در جریان های ادبی نیم قرن اخیر، حضوری مستمر و موثر داشته است. همچنین، تاکنون بعد از پنجاه سال فعالیت شاعری، بیش از 50 تن از شاعران و منتقدان معاصر در زمین? آثار او نقدهایی نوشته اند. وی در کنار شعر، در حوز? ترجمه (ترجم? شعر) و تحقیق نیز فعالیت دارد و آثاری در این حوزه ها از وی به جامانده است. دو عنصر اساسی در شخصیت اوجی که در شعرش هم نمود دارد کوتاه گویی و انزواست. در این پژوهش که به «بررسی زیبا شناسان? اشعار منصور اوجی» اختصاص دارد، پس از ارائ? زندگی نامه و معرفی آثار اوجی، جایگاه و ویژگی های این شاعر در میان معاصرانش، در کنار تأثیر و تأثّرهایی که در حوز? شعر داشته است، بررسی خواهد شد و در ادامه، به طور مفصّل و با ذکر شواهد، به موسیقی بیرونی و کناری اشعار اوجی در سطح این دو نوع موسیقی پرداخته می شود و در فصل های چهارم و پنجم، بترتیب، ویژگی های زبانی (در دو سطح آوایی و لغوی) و ادبی (صور خیال) اشعار اوجی در معرض نقد و تحلیل قرار می گیرد و در پایان، نگارنده از هم? این فصل ها نتیجه گیری نموده است.
زهرا رئیسی کاظم مهتدیانی
چکیده ادب غنایی دربردارند? اشعاری است که شاعر در آن به توصیف احساسات، هیجان ها و اندیشه¬های شخصی خود می¬پردازد، این احساسات و اندیشه¬ها می-تواند عاشقانه، مذهبی، فلسفی یا اجتماعی باشد، از آن جا که بیشتر این اشعار در شرح عوامل عاشقانه و هیجان¬های عاطفی شاعر است در زبان فارسی گاهی تغزلی و بزمی خوانده شده است و چون این اشعار در یونان باستان به همراه سازی به نام «لیر» خوانده می¬شد، آن را « لیریک»می¬گفتند. در این پژوهش نگارنده سعی کرده به بررسی اجمالی ادب غنایی در ادبیات جهان و سپس ادبیات فارسی بپردازد، این رساله در بردارند? پنج فصل است بعد از ذکر مبادی تحقیق در فصل اول، ادب غنایی و جلوه¬های آن تا دوران معاصر در فصل دوم بررسی شده است، فصل سوم دربردارند? زندگانی پرفراز و نشیب سیاسی و اجتماعی و خدمات علمی و ادبی و آثار برجای مانده از شاعر است، در فصل چهارم که دربرگیرنـده هدف اصلـی از ایـن پایان نامـه است ابتـدا ویژگی¬های بیان غنایی در اشعار بهار آمده، سپس، انواع غنا در بین دیوان اشعار او به طور مفصّل بررسی شده است، در فصل پنجم نیز عناصر زبانی و ادبی در تغزّلات و غزل¬های بهار گنجانده شده است. و جلوه¬های ادب غنایی در اشعار بهار شامل مضامین مناجات، مدح، تهنیت، طنز، هجو، وصف، نوستالژی و شکوائیه، حبسیات، مناظره، شهرآشوب، مرثیه، ساقی¬نامه، خمریه، ماده تاریخ و لغز و تعدادی تصنیف می¬شود که برجسته¬ترین وجهه آن¬ها را در وصف، شکوائیه، حبسیات، طنزها و مراثی شاعر می¬توان یافت، بخش¬های غنایی دیوان بهار دربرگیرنده مجموع عناصر سبک بازگشت بویژه گرایش خراسانی آن است، در عین حال به دلیل احاطه شاعر بر فنون ادبی و آشنایی او با ادبیـات جهانی و ادب عـرب، موارد پرشماری از ابتکار نیز در این بخش از آثار خلاقیت او دیده می¬شود.
عاطفه صدیقی کاظم مهتدیانی
شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری از شاعران عارف و عرفان پژوهان قرن ششم و هفتم است. زندگی پرفراز و نشیب او که در منابع با مبالغه های گسترده ای وصف شده، بی¬تردید از مراحل گوناگون، گذشته و مسلّماً به تعبّد و تقیّد عرفانی منتهی شده است. این شاعر که در آغاز به داروفروشی و مشورت¬های طبّی اشتغال می¬ورزید، با رسیدن به مراحل بالای عرفان، طبیب روح مخاطبان اشعار و آثار خود شد. و علاوه بر دیوان نسبتاً پرحجم اشعار، چندین مثنوی به یادگار گذاشت، که هر یک به نوعی در خدمت تعلیمات عرفانی و اخلاق و حکمت دینی هستند. یکی از آن آثار، مصیبت¬نامه اوست که در قالب مثنوی و در بحر رمل مسدس مقصور/ محذوف سروده شده و 7530 بیت است. در این منظومه، سالک که از آن، به سالک فکرت تعبیر می¬شود، از پدیده¬ها و شخصیت¬های متعددی برای رسیدن به حق یاری می¬جوید و هر بار از مخاطب خود، پاسخ مبتنی بر اظهار عجز می¬شنود و پیر عرفان در آن مرحله، یکی از مقولات عرفانی را برای او تعیین و تبیین می¬کند و در ادامه، حکایات و تمثیلات و حکمت¬هایی در چهارچوب همان موضوع، عرضه می¬شود. مقالات مصیبت¬نامه با همین ساختار تا چهل مقاله یا گفتار، شکل می-گیرد و سرانجام سالک مصیبت¬نامه از پیامبر اسلام، هدایت می¬جوید و به حقیقت، راه می¬یابد. در این پژوهش که به بررسی عناصر سبکی در مصیبت¬نامه عطّار اختصاص دارد، پس از تبیین موضوع و تعیین ابعاد پژوهش درباره زندگانی و آثار عطّار بحث و محتوای مصیبت¬نامه، به تفصیل گزارش شده و در فصلی دیگر، سیر مثنویات عرفانی تا روزگار عطّار آمده است. در ادامه، عناصر سبکی مصیبت¬نامه در سه سطح زبانی، ادبی و فکری بر پایه منابع سبک¬شناسی به تفکیک، معرفی و تحلیل شده است. بدین ترتیب که در هر مبحث پس از ارایه تعریف دقیـق و موثّق، نمونه¬ها و شواهدی از متن مصیبت¬نامه همراه با توضیح و توجیه لازم آورده شده است و در پایان نیز نتایج مباحث آمده است. بررسی سبکی مصیبت¬نامه به نوبه خود، بر توانایی عطّار در نظم فارسی و خلق یک اثر منسجم عرفانی صحّه می¬گذارد. در مصیبت¬نامه، غالب ویژگی¬های زبان شاعران سبک¬ خراسانی در زمینه¬های آوایی، واژه¬گزینی، کاربرد قافیه و ردیف و آرایه¬های لفظی و معنوی، به چشم می-خورد؛ امّا به لحاظ ادبی، آنچه بیشتر دیده می¬شود، آرایه¬ها و ویژگی¬هایی است که به القای مضمون کمک می¬کند که بین آنها مبالغه، مراعات نظیر، تضاد و تلمیح بیشتر خودنمایی می¬کند. صورخیال، در این مثنوی بیشتر در قالب تشبیه و کنایه ظاهر شده و مواردی از استعاره، نیز در آن هست. در سطح فکری برای هر مقاله از مصیبت¬نامه می¬توان، مضمونی محوری تعریف کرد که حکایات و حکمت¬ها به آن مربوط است، در عین حال، مضمون¬های فرعی و پراکنده¬ای نیز در خلال بحث شاعر، ظاهر شده¬اند. غالب این مضامین در برگیرنده پیام¬های قرآنی و تعلیمات اخلاقی و آیینی عارفان و واعظان آن روزگار هستند و به نوعی می¬توان، آنها را فهرستی از اخلاق عرفان¬محور دانست.
منصور نادری پور محمدحسین دهقانی فیروزآبادی
« قابوس نامه » تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، یکی از کتب اخلاقی مهم در حوزه ادبیات تعلیمی در نیمه دوم قرن پنجم هجری است.وی تدوین این کتاب را در سال 475 هجری آغاز کرده و آن را در شصت وسه سالگی به پایان رسانده است.عنصرالمعالی قابوس نامه را برای تربیت فرزندش نوشته و در آن، آداب و اصول کمال هر کاری را برشمرده و به او تعلیم داده است. عنصرالمعالی که سال 412 هجری قمری ولادت یافت هفتمین پادشاه زیاری است که از سال 441 هجری قمری تا سال 462 حکومت می کرد. البته، برخی از پژوهشگران نیز معتقدند که او هیچ گاه پادشاه یا امیر منطقه ای نبوده است. نثر قابوس نامه از تکلّفات منشیانه و به کار بردن واژه های غریب و دشوار، به دور است و در آن، زیبایی ظاهری کلام برای عنصرالمعالی، اهمیّت چندانی ندارد. عبارات قابوس نامه ساده و دل نشین است. هم چنین عنصرالمعالی ازجمله کسانی است که برای نخستین بار، در نثر خود، شعر نیز به کاربرده است. شیوه ای که در نگارش این کتاب به کاررفته سبک نثر مرسل است، نثری که از همه قیدهای لفظی و معنوی آزاد باشد و هیچ گونه تکلّف و پیچیدگی در آن ملاحظه نشود. در این پژوهش که به بررسی کمال طلبی در قابوس نامه اختصاص دارد، پس از معرفی مولّف و متن قابوس نامه و شیوه نثر آن، در فصل جداگانه ای، منابع و اندرزنامه های قدیمی قبل از قابوس نامه نیز بررسی و مشخص شد که ایرانیان باستان به اخلاق و تعلیم و تربیت توجّه ویژه ای داشته اند و همواره مسائل اخلاقی را به صورت شفاهی و مکتوب آموزش داده اند که قابوس نامه یکی ازاین گونه منابع تعلیمی است و می توان گفت به دلیل ارائه اصول اخلاقی گسترده، ارزش و اهمیّت بیشتری یافته است. به دنبال آن، یکی از مهم ترین مباحث موجود در قابوس نامه یعنی « کمال طلبی » آمده. عنصرالمعالی با در نظر گرفتن شرایط ایده آل برای هر کاری، اصول صحیح آن را آموزش می دهد، اصولی که عقلی و منطقی هستند و با رعایت آن ها هر امری به بهترین شکل انجام خواهد گرفت. افراد کمال طلب به دنبال این هستند که هر کاری را بی عیب و نقص و به بهترین شکل انجام دهند و برای این منظور، برای انجام هر کاری در جوامع مختلف، اصولی طراحی و تدوین شده است که فرد کمال طلب با پیروی از آن اصول، می تواند خود را به کمال آن کار برساند. در بررسی جلوه های کمال طلبی در قابوس نامه، مشخص شد که عنصرالمعالی شخصیت متعادلی دارد و در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند؛ هم چنین فردی واقع نگر است که با در نظر گرفتن واقعیات اجتماعی و به دوراز هرگونه تعصّب و جانب داری، اصول همه کارها را بیان می کند تا فرزندش در مواجه شدن باهر کاری بتواند آن را به بهترین شکل انجام دهد. کلام عنصرالمعالی علاوه برنشان دادن راه و رسم زندگی، گویای آداب و عادات مردم روزگار خویش نیز هست. بسیاری از باب های قابوس، نامه مانند «آداب گرمابه»، می توانند برخی از رسوم ایرانیان باستان را نشان دهند. با تأمل در متن قابوس نامه مشخص شد که عنصرالمعالی از ابزار و شگردهای بلاغی گوناگونی نظیر کنایه، تشبیه، تمثیل، تلمیح و اقتباس، بیان استدلالی، ضرب المثل و حکایات برای انتقال اصول کمال طلبی، استفاده کرده است. البته، عنصرالمعالی بیشتر مفاهیم کمال را به صورت مستقیم و از زبان خود بیان کرده است