نام پژوهشگر: فاطمه شبانی
فاطمه شبانی عبدالحسین جمالی
ظهور تکنولوژی های جدید و پیشرفت دانش بشری در امر حفاظت از محیط زیست و نیز توجه خاص به آلاینده های خاک و خطر ناشی از مدیریت ناصحیح مواد شیمیایی بر سلامت بشر، به نگرش جدیدی در مدیریت بیماری های گیاهی منجر شده است. در این راستا کاربرد مواد آلی به عنوان کود با توجه به قیمت پایین و اثرات زیانبار محیطی کمتر آن در مقایسه با قارچ کش ها و ترکیبات تدخینی، نویددهنده مدیریت سالم تر تولیدات کشاورزی می باشد. پژمردگی ورتیسیلیومی پنبه ناشی از قارچ خاک زاد verticillium dahliae یکی از مهمترین بیماری های مناطق تولید پنبه در جهان است. در این تحقیق اثرات سه نوع کمپوست (حاصل از ضایعات شهری، تولید شده از بقایای گیاهی و فرآورده حاصل از سیلوی دامپروری) و عصاره آن ها بر رشد گیاه، جمعیت پاتوژن در خاک و کنترل بیماری پژمردگی ورتیسیلیومی پنبه ارزیابی گردید. برای تلقیح قارچ از سه نسبت صفر (کنترل)، ? و ?? میکرواسکلروت به ازای گرم خاک استفاده شد. در تیمارهای مختلف نسبت های مختلف وزنی از کمپوست استریل و غیراستریل (0، 20 و 50%) در خاک بستر و یا غلظت های مختلف عصاره استریل و غیراستریل کمپوست ( با غلظت 0، 5 و 10% برای آبیاری خاک و یا غلظت 0، 1 و 5% بصورت محلول پاشی برگ) به کار رفت. هر آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با ?? تیمار و ? تکرار در گلخانه به مدت ??? روز انجام شد. نتایج آزمایشات گلخانه ای بطریق بررسی خصوصیات رشد ونموی گیاه و بررسی شدت بیماری (با محاسبه شاخص پژمردگی برگ ها و شاخص تغییر رنگ آوندها) ارزیابی گردید. بررسی های آزمایشگاهی نیز شامل مطالعه تأثیر عصاره استریل شده کمپوست بر رشد میسلیوم های قارچ ورتیسیلیوم در محیط کشت، و برآورد جمعیت قارچ در خاک (پس از آزمایش های کاربرد کمپوست و عصاره کمپوست در خاک) از طریق کشت سوسپانسیون خاک بود. نتایج تأثیر کمپوست ها بر رشد و نمو گیاه نشان دهنده ی بهبود شاخص های رشدی بوته ها با کاربرد کمپوست ها بود. بیشترین اثر عصاره ی کمپوست ها به افزایش طول بوته ها محدود شد. به منظور بررسی احتمال اثر میکروارگانیزم های همراه کود در کنترل بیولوژیک پاتوژن، کمپوست و عصاره ی آن در دو حالت استریل و غیراستریل به کار رفت. اثر بهتر حالت غیراستریل دو کمپوست بقایای گیاهی و فراورده سیلو در کاهش شدت بیماری، احتمال نقش بیولوژیک این تیمارها در کنترل بیماری را تقویت می کند. آزمایش محلول پاشی عصاره بر برگ ها برای بررسی احتمال القای مقاومت در گیاه بواسطه کمپوست ها، نقش آن ها را در القای مقاومت تأیید نکرد. بررسی های آزمایشگاهی نشان دهنده ی کاهش رشد ریسه های قارچ در محیط کشت حاوی عصاره کمپوست بقایای گیاهی بود. براورد جمعیت قارچ در خاک نیز بیانگر کاهش بقای قارچ با کاربرد کمپوست ها و عصاره ی آن ها بود. با مقایسه اثر سه نوع کمپوست در کنترل بیماری مشخص شد که کمپوست بقایای گیاهی در کاهش شدت پژمردگی و کنترل بیماری تأثیر بیشتری نشان داده است. به طور کلی از نتایج بدست آمده از این تحقیق چنین برمی آید که تأثیر کمپوست ها روی بیماری، با افزایش رشد بوته های پنبه و کاهش حساسیت گیاه نسبت به پاتوژن و نیز کاهش جمعیت قارچ ورتیسیلیوم در خاک ارتباط دارد.
فاطمه شبانی احمد مظاهری
منطقه معدن کائولن همدی، جزئی از کمربند پلوتونیکی- ولکانیکی 30 کیلومتری جنوب سبزوار است که این کمربند در زون سبزوار واقع شده است. روند گسلها و درزه¬های منطقه هم¬روند با کمربند بوده و شمال¬غرب- جنوب¬شرق می¬باشد. در مطالعات صحرایی و سنگ¬نگاری منطقه، سنگ¬های آتشفشانی از نوع آندزیت و کمی توف، با سن ائوسن و سنگ¬های نفوذی از نوع کوارتز مونزونیت پورفیری، کوارتز مونزودیوریت پورفیری، هورنبلند کوارتز مونزودیوریت پورفیری، هورنبلند مونزودیویت پورفیری، مونزودیوریت پورفیری و کوارتز دیوریت پورفیری با سن میوسن شناسایی شده است. تمامی واحدهای سنگی توسط محلول¬های گرمابی شدیداً دگرسان شده و مدل آلتراسیونی مشابه با کانی¬سازی¬ مس پورفیری ایجاد نموده است. بررسی دگرسانی منطقه، زون¬های آلتراسیون پروپیلیتیک، پروپیلیتیک-آرژیلیک، آرژیلیک- سیلیسی، سیلیسی- کربناته و ترکیبی از این موارد را نشان می¬دهد. از لحاظ کانی¬زایی می¬توان کانی¬های سولفیدی پیریت و کالکوپیریت، کانی¬های اکسیدی هماتیت و گوتیت و کانی¬های کربناتی مالاکیت و آزوریت را مشاهده نمود که به صورت رگچه¬ای و افشان نمود دارند. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 20 نمونه سنگی و رسوب آبراهه¬ای صورت گرفت. این نمونه¬ها پس از آماده¬سازی، به روش جذب اتمی برای عناصر cu، zn، pb ،ag و sb، آنالیز شدند. از بین این عناصر، عنصر مس، روی، نقره و آنتیمون آنومالی نشان می¬دهند. مقادیر بالای عنصر مس به سمت شرق منطقه تمایل دارد. نتایج حاصل از شواهد آلتراسیونی و ژئوشیمی نشان می¬دهد که مرکز سیستم پورفیری به سمت شرق منطقه می¬باشد. از این رو با توجه به مطالعات پتروگرافی، آلتراسیونی، شواهد صحرایی و نتایج ژئوشیمی نتیجه گرفته شد که منطقه مطالعاتی، قسمت حاشیه یک نهشته مس پورفیری می¬تواند باشد. براساس شکل، ابعاد زون¬های آلتراسیون، نوع زون های آلتراسیون و نوع توده¬های نفوذی، الگوی کلی منطقه مشابه بخش¬های فوقانی یک سیستم مس پورفیری است.