نام پژوهشگر: سید علی حسینی یکانی
عطیه اباذری سید مجتبی مجاوریان
در ایران ارقام مختلفی از برنج وجود دارد که مورد استفاده مصرف کنندگان قرار می گیرد. در واقع مصرف کنندگان با طیف وسیعی از انواع برنج رو به رو می باشند که باید از میان آن ها انتخاب کنند. این مهم است که بدانیم مصرف کنندگان تنها به فکر خرید یک محصول نیستند، بلکه به دنبال خرید صفاتی هستند که مطلوبیت بیشتری برایشان تولید کند. در نتیجه اندازه گیری صفاتی که برای مصرف کننده این مطلوبیت را حاصل کند، ضرورت دارد. آگاهی از این قبیل عوامل کیفی می تواند منجر به تغییر و تحول در ساختار تحقیقات و تولید این محصول شود. در پژوهش حاضر با استفاده از روش قیمت گذاری هدانیک و استفاده از تابع لگاریتمی به بررسی رابطه بین قیمت پرداختی توسط مصرف کنندگان استان مازندران و صفاتی از برنج و برخی متغیرهای اجتماعی- اقتصادی پرداخته شده است. بخشی از اطلاعات مورد نیاز این پژوهش که به مصرف کنندگان مربوط می شود به روش میدانی و از طریق مصاحبه با 675 مصرف کننده برنج در استان مازندران حاصل شده است و اطلاعات مربوط به خصوصیات موفولوژیکی برنج نیز از مرکز تحقیقات برنج کشور واقع در شهرستان آمل جمع آوری شده است. با تخمین مدل هدانیک مشخص شده که مصرف-کنندگان برنج در مازندران، ارقامی از برنج را ترجیح می دهند که دارای ظاهر قلمی، کشیدگی پس از پخت، نرمی پس از پخت و معطر باشد و برای برنج هایی با این صفات قیمت بالاتری می پردازند. همچنین مشخص شد که سطح درآمد افراد با قیمت پرداختی آن ها برای برنج رابطه مثبت دارد و متغیرهای مجازی بکار رفته برای سطح تحصیلات و موقعیت سکونت در سه منطقه شرق، مرکز و غرب مازندران نشان داد که افراد دارای سطح تحصیلات متوسطه و ابتدایی قیمت بالاتری را نسبت به افراد دارای تحصیلات عالیه برای برنج می پردازند و مصرف کنندگان ساکن در مناطق شرق و مرکز نسبت به ساکنین در شهرهای غرب استان قیمت پایین تر می پردازند.
زهرا کیانی فیض اباد سید علی حسینی یکانی
نتایج شبیه سازی اثرات کاهش یارانه مصرف، تولید و تعرفه کشاورزی در شرایط لحاظ نقش چندکارکردی نشان داد که شیوه های فعلی حمایت از بخش کشاورزی غیر بهینه است و سطح بهینه حمایت ها در حالت با و بدون چندکارکردی بخش کشاورزی با هم متفاوت است. همچنین نتایج شبیه سازی نشان داد که اثرات رفاهی اصلاحات اقتصادی ایران در بخش کشاورزی در شرایط لحاظ نقش چندکارکردی مثبت خواهد بود. این در شرایطی است که اثرات رفاهی اصلاحات کشاورزی در شرایط عدم لحاظ نقش چندکارکردی کشاورزی منفی است.
محبوبه سبزی دره گرمی مجید لطفعلیان
منطقه ی مورد مطالعه در جنگل های سری یک دارابکلا واقع در استان مازندران و در پارسل های 10، 11، 12، 13 و 14 صورت گرفته است. در این تحقیق سعی شد که برای برنامه ریزی بهتر پروژه بهره برداری از روش های مدیریتی مدرن نظیرpert و cpm استفاده شود و نتایج آن با روش سنتی بهره برداری مقایسه شود. ابتدا با جمع آوری اطلاعات یک دوره بهره برداری و سپس پردازش و اولویت دهی آنها ورودی های نرم افزار تهیه شد. با اجرا کردن نرم افزار qsb از اطلاعات ورودی، خروجی های مورد نیاز گرفته شد. تحلیل داده ها نشان داد که زمان نرمال انجام پروژه 229 روز می باشد و می توان با استفاده از مدیریت صحیح آن را به 171 روز کاهش داد به طوری که از کیفیت کار کاسته نشود. در حالیکه برای انجام سنتی پروژه بهره برداری زمان انجام پروژه به مراتب بیشتر از زمان محاسبه شده می باشد. هزینه های پروژه نیز با توجه به زمان طولانی فرآیند کار به مراتب بالاتر می رود. اما در صورت برنامه ریزی صحیح بهره برداری با مشکلات فوق مواجهه نخواهد شد. فعالیت های بحرانی مشخص شده برای زمان های نرمال و ضربتی یکسان شناسایی گردید و با استفاده از روش هایpert و cpm می توان عملیات بهره برداری جنگل را از نظر زمان و هزینه مدیریت کرد. همچنین حمل و نقل اولیه بهره برداری یک فعالیت بحرانی به حساب نمی آید. از سویی دیگر می توان روش هایpert و cpm را در برنامه ریزی بهره برداری به کار برد و نتیجه مطلوبی نیز از به کار بردن این روش ها برای بهبود کار به دست آورد. استفاده از روش های فوق بر افزایش بهره وری شاخص های تولید اثر مساعد دارد. با استفاده از این روش های مدیریتی می توان موانع موجود بر سر راه بهره برداری جنگل را شناسایی و آنها را در روند کاری حذف و از بین برد. با استفاده از این روش ها می توان راه کارهای مناسبی برای بهبود وضع بهره برداری در جنگل ارائه داد.
فاطمه کشیری سید علی حسینی یکانی
با وجود مشکلات زیاد در زمینه کشت، بازاریابی، بازار داخلی و خارجی محصول پسته، از عمده ترین دلایل تولید محصول پسته در ایران می توان به وجود شرایط اقلیمی مناسب در برخی مناطق کشور برای پرورش آن و همچنین ارزآوری بالای این محصول به عنوان یک محصول تجاری نام برد. بنابراین با توجه به اینکه پسته یکی از مهمترین محصولات کشاورزی است که ایران در تولید آن دارای مزیت نسبی بوده و یکی از اصلی ترین اقلام تشکیل دهنده ی سبد صادرات غیرنفتی ایران می باشد، بهینه سازی تجارت داخلی و خارجی آن می تواند نقش عمده ای در افزایش رفاه تولیدکنندگان و مصرف کنندگان محصولات کشاورزی ایران داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه ارائه یک الگوی بهینه برای تولید، مصرف، تجارت داخلی و خارجی پسته ی استان ها به نحوی است که با اجرایی شدن آن بیشترین رفاه خالص اجتماعی ممکن، حاصل گردد. به این منظور از یک مدل تعادل فضایی استفاده شده است. بر مبنای نتایج این پژوهش بهینه سازی تجارت داخلی و خارجی پسته مطابق الگوی پیشنهادی موجب کاهش 64 درصدی هزینه های حمل و نقل و افزایش 0/3 درصدی رفاه کل جامعه می گردد. بهبود زیرساخت های حمل و نقل و در نتیجه کاهش هزینه های حمل و نقل سبب تغییر وضعیت مصرف و تولید پسته و در نتیجه تغییرات رفاهی متفاوت در استان ها می گردد به طوری رفاه کل در کشور حدود 2/5 میلیارد ریال افزایش خواهد یافت و استان هایی نظیر خراسان رضوی، آذربایجان غربی و یزد از بهبود زیرساخت های حمل و نقل شاهد سود بیشتری خواهند بود. از این میان افزایش رفاه کل در استان آذربایجان غربی بدلیل افزایش رفاه مصرفی و بالا رفتن رفاه در استان های خراسان رضوی و یزد به خاطر بالا رفتن رفاه تولیدی است. همچنین نتایج نشان داد افزایش بازدهی هر واحد صادرات پسته به کشورهای متقاضی که سیاست های سخت گیرانه ای برای واردات پسته دارند سبب می گردد ایران بازارهای هدف بیشتری را پوشش دهد. ایجاد یک بازار متمرکز نظیر بورس نیز سبب خواهد شد به تعداد بازار مصرف استان های خراسان رضوی و یزد افزوده شود و صادرات از استان تهران نیز حدود 12 درصد افزایش یابد. لذا با توجه به نتایج حاصله پیشنهاد می گردد دولت و سازمان های مربوط به کشاورزی و صنایع غذایی، با اتخاذ سیاست هایی نظیر بهبود شرایط حمل و نقل، اصلاح نظام قیمت گذاری، توجه به استانداردهای بازار بین المللی و راه اندازی بازاری نظیر بورس برای رفع مشکلات بازار پسته از مراحل کاشت تا تجارت خارجی قدم بردارند تا ضمن کاهش هزینه ها، رفاه کل حاصل از تجارت داخلی و خارجی پسته نیز به حداکثر برسد.
نازی حیدری ظهیری حمید امیر نژاد
چکیده ندارد.
رزگار غلام ویسی سید علی حسینی یکانی
سیاست های پولی و مالی از مهمترین ابزارهای کلان اقتصادی بوده و آگاهی از چگونگی اثرگذاری این متغیرها، گامی مهم در برنامه ریزی و توسعه ملی است. از سویی، بخش کشاورزی به عنوان بخش محوری در رشد و توسعه اقتصادی و بخش راهبردی در تأمین نیازهای غذایی کشور، اهمیت زیادی در برنامه های توسعه دارد. بنابراین، رشد و توسعه این بخش باید همواره مدنظر سیاست گذاران و تصمیم گیران باشد. در این مطالعه، به بررسی تأثیر سیاست های پولی (نرخ بهره و اعتبارات) و سیاست های مالی (سرمایه گذاری دولت) بر رشد بخش کشاورزی و همچنین زیربخش های زراعی، دام و شیلات ایران برای دوره زمانی 90-1346 پرداخته شد. به این منظور چهار سیستم معادلات همزمان که هر یک شامل معادلات شاخص قیمت، ارزش افزوده، سرمایه گذاری خصوصی، سرمایه گذاری دولتی و اعتبارات اعطایی بود، برای هر یک از زیربخش ها و کل بخش کشاورزی تشکیل گردید و با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (gmm) برآورد شد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که سرمایه گذاری دولتی به عنوان یک سیاست مالی در زیربخش های زراعی، دامی و شیلات تأثیر مثبت و معنی داری بر ارزش افزوده هر یک از زیربخش-ها داشته به طوری که بر زیربخش زراعی بیشترین تأثیر و بر زیربخش دامی کمترین تأثیر را داشته است. به ازای یک درصد افزایش سرمایه گذاری دولتی در زیربخش های زراعی، دامی و شیلات، و همچنین بخش کشاورزی به ترتیب میزان ارزش افزوده هر یک 42/0، 07/0، 26/0 و 18/0 درصد افزایش خواهد یافت. نتایج این مطالعه دلالت بر این دارد که دولت زمانی سرمایه گذاری در زیربخش های زراعی و شیلات را افزایش می دهد که ارزش افزوده این زیربخش ها کاهش یافته باشد، در حالی که با یک درصد افزایش در ارزش افزوده زیربخش دام میزان سرمایه گذاری دولت در آن زیربخش 1/0 درصد افزایش می یابد. کشش ارزش افزوده نیز نسبت به اعتبارات برای زیربخش های زراعی، دام وشیلات، و کل بخش کشاورزی مثبت بوده و به ترتیب برابر با 69/0، 03/0، 001/0 و 13/0 درصد می باشد. اعتبارات بیشترین تأثیر را بر زیربخش زراعی داشته و کمترین تأثیر را بر زیربخش شیلات داشته است. بنابراین، می توان گفت که تأثیر اعتبارات به عنوان یک سیاست پولی، بر ارزش افزوده زیربخش ها و کل بخش مثبت بوده است. نرخ بهره نیز که در این تحقیق به عنوان یک سیاست پولی بررسی شد، بر میزان اعتبارات اعطایی تأثیرگذار بود. به طوری که بیشترین تأثیر را بر میزان اعتبارات کل بخش کشاورزی و کمترین تأثیر را بر اعتبارات زیربخش زراعی داشت. کشش اعتبارات زیربخش های زراعی، دامی و شیلات، و بخش کشاورزی نسبت به نرخ بهره، منفی بوده و به ترتیب برابر با 08/2، 23/3، 17/3 و 73/3 بدست آمد. به دلیل تأثیر مثبت اعتبارات بر ارزش افزوده زیربخش ها و بخش کشاورزی و از طرفی تأثیر منفی نرخ بهره بر میزان اعتبارات می توان نتیجه گرفت که افزایش نرخ بهره تأثیر منفی بر ارزش افزوده دارد. کشش سرمایه گذاری خصوصی نسبت به اعتبارات نیز مثبت و معنی دار بوده به طوری که با افزایش یک درصدی اعتبارات زیربخش های زراعی، دامی و شیلات، و همچنین بخش کشاورزی میزان سرمایه گذاری خصوصی به ترتیب 64/0، 49/0، 29/0 و 45/0 درصد افزایش خواهد یافت. بنابراین افزایش اعتبارات بخش کشاورزی نیز باعث تشویق بخش خصوصی به سرمایه گذاری در فعالیت های کشاورزی می گردد. با توجه به تأثیر مثبت اعتبارات بر سرمایه گذاری خصوصی و همچنین ارزش افزوده بخش کشاورزی و زیربخش های آن، لذا پیشنهاد می شود ضمن نظارت بیشتر بر تقسیم اعتبارات بانکی بین بخش های مختلف اقتصادی، سهم اعتبارات بخش کشاورزی افزایش یابد. ارزش افزوده نیز با یک دوره وقفه، باعث افزایش سرمایه گذاری خصوصی در زیربخش ها و بخش کشاورزی می شود.